eitaa logo
ضرب المثل
33.9هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
686 ویدیو
11 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴ساده و زیرک زیرک بودن مومن با صادق بودن او منافاتی ندارد. پيامبر خدا میفرمایند: «المُؤمِنُ كَيِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ؛ مؤمنِ زيرک و باهوش، محتاط است.» 📚 بحار الأنوار، ج ۶٧، ص ٣٠٧ زیرکی نسبت به اهل دنیا و شیاطین؛ و ساده و صادق بودن با مومنان و اهل خدا. یعنی مانند ائمه معصومین، که در عین برخورد و رفتار صمیمانه و یکرنگی با دیگران، نسبت به همه امور اشراف و دقت داشتند و عمق و ریشه همه حوادث برای آنها روشن بود و نگاهشان به عالم زیرکانه بود.  سادگی در همه امور، کلاه برداران دنیوی و اخروی را وسوسه می‌کند؛ پس با زیرکی از اعتقاداتت محافظت کن و تا پای جان زمینه ساز بمان! @zarboolmasall
📚عاقبت طمع مرحوم شيخ عبدالحسين خوانساري گفت : در كربلا عطاري بود مشهور و معروف ، مريض شد و جميع اجناس دكان و اثاث خانه منزل خود را به جهت معالجه فروخت اما ثمر نكرد؛ و جميع اطباء اظهار نااميدي از او كردند. گفت : يك روز به عيادتش رفتم و بسيار بدحال بوده و به پسرش مي گفت : اسباب منزل را به بازار ببر و بفروش و پولش را بياور براي خانه مصرف كنيد تا به خوب شدن يا مردن راحت شوم ! گفتم : اين چه حرفي است مي زني ؟! ديدم آهي كشيد و گفت : من سرمايه زيادي داشتم و جهت پولدار شدن من اين بود كه يكسالي مرضي در كربلا شايع شد كه علاج آنرا دكترها منحصر به آبليموي شيراز دانستند. آب ليموگران و كمياب شد. نفسم به من گفت : قدري آب ليمو داراي چيز ديگر ممزوج به او كن و بوي آب ليمو از آن فهميده مي شد او را به قيمت آب ليموي خالص بفروش تا پولدار شوي . همين كار را كردم ، و آب ليمو در كربلا منحصر به دكان من شد و سرمايه زيادي از اين مال مغشوش بدست آوردم تا جائي كه در صنف خودم مشهور شدم به پدر پولهای هزارهزاري. مدتي نگذشت كه به اين مرض مبتلا شدم ، هر چه داشتم فروختم براي معالجه فايده اي نكرده است ، فقط همين آخرين متاع بود كه گفتم اين را بفروشند يا خوب مي شوم يا مي ميرم و از اين مرض خلاص ‍ مي شوم. 📚يکصد موضوع ۵٠٠ داستان(سيد علي اکبر صداقت) @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱الـهی تـا جهان بـاشد 🍃به شادی درجهان بگشاید 🌱الـهی از همه غـم‌هـا 🍃بـه دور و در امـان بـاشید 🌱سلام صبحتون شاد و دل انگیز 🍃امروزتون خوش نوا و مهر انگیز @zarboolmasall
خودا کووه ناسیگ وه فر نیگه بان خدا کوه را می شناسد که روی آن برف می گذارد. میمان یه ی شه وه دعاگوو سه د ساله مهمان یک شبه دعا گو صد ساله ابرو خوود(خوت) له ده سخووده(خوته) هیوره ده په یو(چاو دیری لی بکه) آبروی خودت دست خودته مواظب آن باش. میه ی یه که تر گورگ برده ی سگ ژار مل خوه ی شکان گرگ، گوسفند دیگری را برده است، سگ فقیر گردن خود را می شکند. @zarboolmasall
📚عاقبت تحقیر مومن! یکی از فرزندان شیخ رجبعلی خیاط می‌گوید: روزی مرحوم مرشد چلوییه معروف، خدمت جناب شیخ رسید و از کسادی بازارش گله کرد و گفت: داداش! این چه وضعی است که ما گرفتار آن شدیم؟ قبلا وضع ما خیلی خوب بود، روزی سه چهار دیگ چلو میفروختیم و مشتری‌ها فراوان بودند، اما یک ‌باره اوضاع زیر و رو شده مشتری‌ها یکی یکی پس رفتند، کارها از سکه افتاده، و اکنون روزی یک دیگ هم مصرف نمی‌شود ...! شیخ تأملی کرد و فرمود: « تقصیر خودت است که مشتری‌ها را رد می‌کنی »! مرشد گفت: من کسی را رد نکردم، حتی از بچه‌ها هم پذیرایی میکنم و نصف کباب به آنها می‌دهم. 🌴شیخ فرمود: « آن سید چه کسی بود که سه روز غذای نسیه خورده بود؛ بار آخر او را هل دادی و با تحقیر از در مغازه بیرون کردی؟! گرفتار همان کار هستی! مرشد سراسیمه از نزد شیخ بیرون آمد و شتابان در پی آن سید راه افتاد، او را یافت و از او پوزش خواست، و پس از آن تابلویی بر در مغازه‌اش نصب کرد و روی آن نوشت: « نسیه داده می‌شود، حتی به شما، وجه دستی به اندازه وسعمان پرداخت می‌شود » @zarboolmasall
✍ ضرب المثل در مورد سوال پرسیدن 🔮 ۱. پرسش کلید دانش است 🔮 ۲. چو دانی و پرسی ، سوالت خطاست 🔮 ۳. دانا هم داند و هم پرسد ، نادان نداند و نپرسد 🔮 ۴. پرسیدن عیب نیست ، ندانستن عیب است . @zarboolmasall
🔴 آیا می دانستید ؟ اصطلاح آدم هفت خط برای افراد زیرک و باهوش که معمولا رند و مکار هم هستند، به کار می رود حال ببینم این عبارت از کجا آمده است. در زمان  ساسانیان در بزم های شاهانه، معمولا شراب در جام ها که از شاخ گاو یا بزکوهی و.. ساخته شده بود، ریخته می شد و چون این جام ها هیچ پایه ای نداشتند، مهمانان نمی توانستند جام های خود را پایین بگذارند ، چون امکان داشت محتویات آن روی زمین بریزد در نتیجه مجبور بودند جام را یکباره سر بکشند، اما برای اینکه کسی بیش از اندازۀ ظرفیت خود، باده گساری نکند و از سر مستی با حرکت یا گفتار خود، احترام مجلس شاهانه را از بین نبرد، هر کدام از مهمانان ، پیمانه ای مخصوص به خود داشتند که براساس میزان توانائی صاحب آن در باده گساری، خطی در داخل آن کشیده شده بوده که ساقی برای دارنده پیمانه فقط تا همان خط، شراب در پیمانه اش می ریخت .  به مرور زمان تمامی پیمانه های شراب را با هفت خط، مشخص و درجه بندی شدند معمولا در مجالسی که پادشاه حضور داشت، میهمانان از سه تا شش خط شراب می نوشیدند . اما بودند افرادی که که به آنها «لوطی» گفته می شد که تا هفت خط را شراب می نوشیدند، بدون آنکه مست شوند. این افراد را «هفت خط» می نامیدند ، یعنی که آنها صاحب ظرفیت و زرنگ بوده و به رموز و فنون شرابخواری تسلط کامل داشتند. این اصطلاح به تدریج وارد فرهنگ عامه شد و برای افراد باهوش و زیرک مورد استفاده قرار گرفت. @zarboolmasall
🔴 عفو و گذشت امام سجاد(ع) شیخ مفید می گوید: شخصی در برابر امام سجاد(ع) ایستاد و سخنانی درشت و ناشایست به او گفت، حضرت سجاد علیه السلام پاسخی نگفت؛ اما پس از رفتن او به هم نشینانش فرمود: شنیدید این شخص چه گفت،من دوست دارم همراه من باشید تا پاسخ مرا هم بشنوید،گفتند: می آییم؛ ولی دوست داشتیم همین جا شما پاسخ می گفتید و اجازه می دادید تا ما نیز تا جواب او را می دادیم. آنگاه حضرت کفش هایش را پوشید و به راه افتاد و این آیه را می خواند:«والکاظمین الغیظ....آیه 134 سوره آل عمران»؛یعنی فرو برندگان خشم و گذشت کنندگان از مردم و خداوند نیکوکاران را دوست دارد. راوی می گوید:از این رفتار امام دانستیم که سخن تندی نخواهد گفت. امام زین العابدین علیه السلام تا در خانه شخص آمد و او را ندا داد و فرمود: بگویید علی بن الحسین است. آن شخص در حالی که شک نداشت علی بن الحسین برای تلافی آمده است،شرارت جویانه بیرون پرید. حضرت سجاد علیه السلام تا او را دید فرمود: برادرم چند لحظه قبل نزد من آمدی و چنان و چنین گفتی، حال اگر آنچه گفتی در من هست،خدا مرا ببخشد و اگر در من نیست،خدا تو را ببخشد.او پیشانی حضرت را بوسید و گفت: آری سخنانی گفتم که خود شایسته ی آن بودم. منبع:الارشاد.ص 257 @zarboolmasall
زمان ساخت کاخ کسری به انوشیروان اطلاع دادند که برای پیشبرد کار برخی از خانه ها را باید ویران کنند تا دیوار کاخ از آنجا بگذرد، اما در این میان پیرزنی هست که در خانه ایی گلی و کوچکی زندگی می کند و ما با توجه به اینکه حاضر شدیم منزلش را چند برابر قیمت واقعی اش از او خریداری کنیم باز راضی نمی شود.چه باید کرد؟ انوشیروان گفت از من نپرسید که چه باید کرد.خودتان بروید و بنا به رسم عدالت با او رفتار کنید.کسانی که از ویرانه های کاخ دیدن کردن حتما دیوار اصلی کاخ را دیده اند که در نقطه ای خاص به شکل عجیبی کج شده و پس از طی کردن مسیری اندک باز در خطی راست به جلو رفته است.این نقطه از دیوار همان جاییست که خانه پیرزن بود و بنای کاخ را کج ساختند تا خانه اش ویران نشود و تا روزی هم که زنده بود همسایه دیوار به دیوار پادشاه ماند.از آن زمان هزاران سال گذشته است اما دیوار کج کاخ کسری باقی مانده است تا نشانه جوانمردی ایرانیان و عدل انوشیروان دادگر باشد .این جمله معروف از انوشیروان عادل هست که یکی از بزرگان با دیدن این کجی در کاخ به انوشیروان گفت: این کجی از بهر چیست؟ انوشیروان گفت : این کجی از راستی ماست @zarboolmasall
📚 حکایتی‌بسیارزیباوخواندنی بزرگي گويد: مرا همسايه اي بود گناهكار و فاسق و فاسد و نابكار. هنگامي كه در سفر بودم از دنيا بيرون شد.چون من به خانه رسيدم، سه روز بود تا از دار دنيا رحلت كرده بود . با خود گفتم كه اكنون كه از نماز و تشييع جنازه اش محروم ماندم و ازبراي حق همسايگي، ساعتي بر سر تربت او روم. چون بر سر تربت وي رفتم، دو سه سوره از قرآن بخواندم. پس از آن، خوابي بر من در آمد. آن جوان را ديدم در خواب كه به نشاط تمام همي خراميدي، تاجي مرصع بر سر نهاده و حله سبز اندربر. با او گفتم: ملك تعالي با تو چه كرد؟گفت: مرا در كنف كرم خويش فرود آورد. گفتم به چه معاملت؟ گفت: مرا معاملتي نبود كه از سبب رحمت بودي و لكن مرا چون در گور نهادند و اقارب و خويشان بر گور من نشسته بودند، فرشتگان عذاب در آمدند با گرزهاي آتشين تا مرا عذاب كنند. ازيك ساعت ديگر او را مهلت دهيد و عذاب مكنيد تا پيوستگان از او جدا شوند. چون ساعتي بر آمد و پيوستگان به خانه رفتند،مادرم بر سر تربت من بنشست. آن فرشتگان باز آمدند به صولتي تمام تا مرا عذاب كنند .خطاب آمد كه: ساعتي ديگر صبر كنيد تا مادرش به خانه شود.ايشان منتظر بايستند. شب در آمد و مادرم همچنان نشسته بود. فرشتگان گفتند: ملكا! پير زن از سر تربت باز نمي گردد، چه فرمايي؟ خطاب آمد كه: اگر او باز نگردد، شما باز گرديد، زيرا كه به كرم ما لايق نباشد كه به عقوبت بشتابيم و فرزند را درپيش مادر عذاب كنيم. ما در اين ساعت درضعيفي آن پير زن نگريم و اين فرزند او را بدو بخشيم. @zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃 روزی بازرگانی خرش را که دو گونی بزرگ بر دوش داشت به زور ميكشيد، تا به مرد حکیمی رسيد. حکیم پرسيد چه بر دوش خَر داری كه سنگين است و راه نمی رود؟ پاسخ داد يك طرف گندم و طرف ديگر سنگ حکیم پرسيد به جايی كه ميروی سنگ كمياب است؟ پاسخ داد خير ، به منظور حفظ تعادل طرف ديگر سنگ ريختم حکیم دانا سنگ را خالی كرد و گندم را به دو قسمت تقسيم نمود و به گفت حال خود نيز سوار شو و برو به سلامت مرد کاسب وقتی چند قدمی به راحتی با خَر خود رفت ، برگشت و پرسيد با اين همه دانش چقدر ثروت داری؟ حکیم گفت هيچ ! مرد کاسب فورا از خر پیاده شد و شرايط را به شكل اول باز گرداند و گفت من با این نادانی خيلی بيشتر از تو دارم ، پس علم تو مال خودت و شروع كرد به كشيدن خَر و رفت. @zarboolmasall
پویش ملی صرفه جویی 📈 میخواهیم در این دو هفته پیش رو که گرم ترین روزهای تابستانه دست به دست هم بدیم و تک تک ما حتی به اندازه خاموش کردن یک لامپ صرفه جویی کنیم تا ؛ 🏠هیچ خانواده ایرانی دچار قطعی برق نشود. 🏗 هیچ کارخانه ای تعطیل نشود. 🏭 و هیچ نیروگاه برقی از کار نیفتد. خب چه کنیم ⁉️ ۱. کولر گازی روی ۲۴ قرار بدیم ۲. لامپ اضافی خاموش کنیم ۳. کولر آبی روی کند قرار بدیم ۴. از ساعت ۱۱صبح تا ۸ شب از اتو، لباسشویی و دستگاه های برقی پرمصرف استفاده نکنیم. بسم الله از همین حالا شروع کنیم و پس از انجام هر کدوم از اینها تو این لینک 🔻🔻🔻🔻 https://urls.st/Psjdmb https://urls.st/Psjdmb روی گزینه صرفه جویی کلیک کنیم. تا الان نزدیک ۲۵ هزار نفر صرفه جویی کردن.. 🤚ارسال در گروه های فامیلی عضویت در گسترده ترین شبکه خبری مردمی ایتا 👇 https://eitaa.com/jaarchi
🌸🍃🌸🍃 حکایت کرده اند که مردی الاغی خرید و پالان و خورجینی ، روی آن گذاشت و به همسرش گفت : " ای زن ، خوشحال باش که ما هم از امروز مَرکب داریم ، دیگر هرچه بخواهی از بازار شهر برایت می خرم ، حالا بگو چه می خواهی ؟ " زن خوشحال شد و از شوهر خواست که برای او میوه و پارچه و چیزهای دیگر بخرد . مرد به بازار رفت و ساعتی بعد مانده و ذله و با رنگ پریده برگشت . زن پرسید : " چی شد ؟ خندان رفتی و گریان برگشتی ؟ " مرد الاغش را گوشه حیاط رها کرد و گفت : " من دیگر به بازار نمی روم . " زن گفت :" چرا ؟ مگر بازار شهر مار و عقرب دارد ؟ " مرد تکرار کرد : " گفتم که دیگر به بازار نمی روم ." زن نگران شد که چه شده و چرا شوهرش به بازار نمی رود . یک روز به او گفت : " امروز می خواهم با هم به بازار برویم . " مرد گفت : " حتی اگر تو هم به بازار بیایی ، من دیگر به آن جا نمی روم ". زن گفت : " چرا ؟ و آن قدر اصرار کرد تا عاقبت یک روز با هم راهی بازار شدند . نزدیک دهانه بازار ، مرد افسار الاغش را به تنه درختی بست و آنها داخل بازار شدند . از چند دکان چیزهایی خریدند و خواستند سراغ الاغشان بروند که سر و صدایی شنیدند . نگاه کردند و دیدند که الاغ درمیان جمعیت بازار ، به این طرف و آن طرف می دود و مردم می خندند . الاغ در حال فرار به آدمها تنه می زد و چیزهایی را که دستشان بود ، به زمین می انداخت . بعضی ها هم داد می زدند : " این الاغ بی صاحب ، مال کیست ؟ " مرد هرچه را که خریده بود ، به همسرش داد و گفت : " همین جا باش تا من الاغ را بگیرم ." او این را گفت و در وسط بازار شروع به دویدن کرد . الاغ که از سر و صدای مردم وحشت کرده بود ، تندتر از مرد می دوید . مرد آن قدر دنبال الاغ رفت تا آن را گرفت و برگشت . وقتی کنار همسرش رسید ، به او گفت : " دیدی چه شد ؟ فهمیدی برای چه به بازار نمی آمدم ؟ " زن خیلی خونسرد گفت : " این که چیزی نیست ، تازه همه اش تقصیر تو بود ." مرد گفت : " تقصیر من ؟ " زن گفت : " بله ، نه بازار تقصیری داشت ، نه الاغ زبان بسته، الاغ هرکس ممکن است فرار کند و مردم بخندند ، ولی تو بلد نیستی . " مرد با تعجب پرسید : " چی بلد نیستم ؟ " زن گفت : " بستن الاغ را . افسار الاغ را محکم ببند . مگر نشنیده ای که می گویند : " اگر خواهی که بر ریشت نخندند بفرما تا خرت محکم ببندند . " از آن پس اگر کسی کارهایش را از همان آغاز درست انجام ندهد و باعث شود که مردم او را سرزنش کنند ، این ضرب المثل حکایت ِ حال او می شود . ‎ @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱الـهی تـا جهان بـاشد 🍃به شادی درجهان بگشاید 🌱الـهی از همه غـم‌هـا 🍃بـه دور و در امـان بـاشید 🌱سلام صبحتون شاد و دل انگیز 🍃امروزتون خوش نوا و مهر انگیز @zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃 هر وقت یك نفر از دیگری كمك بخواهد و عوض كمك و فایده، زیان و ضرر ببیند این مثل را می‌گوید. در یكی از آبادی‌های بروجرد اربابی بوده خیلی ظالم و سخت‌گیر. یك روز حكم می‌كند رعیت‌‌ها جفتی دو من كره برای سر سلامتی او بیاورند. رعیت‌‌ها هم چیزی نداشتند. هرچه فكر می‌كنند چه كنند عقلشان به جایی نمی‌رسد. آخرش می‌روند و دست به دامن كدخدا می‌شوند و از او می‌خواهند كه پیش ارباب برود و بخواهد كه آنها را ببخشد و از دادن كره معافشان كند. كدخدا هم بادی به غبغب می‌اندازد و قول می‌دهد كه كارشان را درست كند و پیش ارباب برود. كدخدا پیش ارباب می‌رود و می‌گوید: "ارباب! رعیت‌‌ها امسال كار زیادی ندارند، قوه‌شان نمی‌رسد جفتی دو من كره بدهند یك لطفی بهشان بكن". مالك از خدا بی‌خبر هم كه رعیت‌هاش را خوب می‌شناخته و می‌دانسته كه چقدر صاف و صادقند می‌گوید: "والله كدخدا هرچه فكر می‌كنم ترا ناراضی بفرستم دلم راضی نمیشه، برو به رعیت‌‌ها بگو كره را بهشان بخشیدم جفتی دومن روغن بیارن!" كدخدا هم به خیال اینكه برای رعیت‌‌ها كاری كرده خوشحال و خندان می‌آید و رعیت‌‌ها را جمع می‌كند و می‌گوید: "مردم! هی بگید كدخدا آدم خوبی نیست، رفتم پیش ارباب آنقدر التماس كردم تا راضی شد به جای دو من كره، دو من روغن بدین! حالا برید و به جان من دعا كنین!" ‎@zarboolmasall
✍عارفی می گوید : که روزی دزدان قافله ما را غارت کردند، پس نشستند و مشغول طعام خوردن شدند. یکی از آنها را دیدم که چیزی نمیخورد به او گفتم که چرا با آنها در غذا خوردن شریک نمی‌شوی؟ گفت : من امروز روزه ام، 🔹گفتم : دزدی و روزه گرفتن عجب هست. گفت : اي مرد! این راه، راه صلح هست که با خدای خود واگذاشته ام، شاید روزی سبب شود و با او آشنا شدم. 🔸آن عارف می گوید که سال دیگر وی را در مسجد الحرام دیدم که طواف میکند و آثار توبه از وی دیدن کردم؛ رو به من کرد و گفت : دیدی که آن روزه چگونه مرا با خدا آشنا کرد. @zarboolmasall
⬅️اجاقش کور است ! در سال های بسیار دور برای روشن کردن آتش، کبریت یا وسیله ای دیگر در اختیار نبود به همین منظور در یک مکان، آتشی همواره روشن بود تا مردم بتوانند از آن آتش برداشته و اجاق خانه های خود را روشن کنند. وظیفه آوردن آتش از آتشکده بر عهده فرزندان خانواده بود به همین دلیل خانواده ای که فرزند نداشت اجاقش خاموش یا به عبارتی کور بود. ریشه ضرب المثل ایرانی “فلانی اجاقش کور است” از همین است، به همین دلیل یکی از آرزوهای شیرین برای هر خانواده این جمله بود : " اجاقت سبز باد 🌱🌱🌱💚🍃🍃🍃🍃 @zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃 💚🦋 دو برادر بودند كه يكي از آنها معتاد و ديگري مردي متشخص و موفق بود. براي همه معما بود كه چرا اين دو برادر كه هر دو در يك خانواده و با يك شرایط بزرگ شده اند، سرنوشتي متفاوت داشته اند؟ از برادرِ معتاد، علت را پرسيدند. پاسخ داد: علت اصلي شكست من، پدرم بوده است. او هم يك معتاد بود. خانواده اش را كتك مي زد و زندگي بدي داشت. چه توقعي از من داريد؟ من هم مانند او شده ام. از برادر موفق دليل موفقيتش را پرسيدند. در كمال ناباوري او گفت: علت موفقيت من پدرم است. من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگي اش را مي ديدم و سعي كردم كه از آن رفتارها درس بگيرم و كارهاي شايسته اي جايگزين آن ها كنم. طرز نگاه هر کس به زندگی، دنیای او را می سازد... @zarboolmasall
هدایت شده از اکران مردمی عمار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 حاج مهدی رسولی: از هیئات و حسینیه‌ها و مردم می‌خوام پای کار این فیلم بیان ... کمکی است برای آینده که ما از این تولیدات خیلی خیلی زیاد داشته باشیم که (بهش) احتیاج داریم 🔸 ثبت‌نام اکران فیلم سینمایی شور عاشقی، روایتی از کاروان اسرای کربلا از کوفه تا شام، در هیئات، مساجد و... : 🌐 ekranmardomi.ir/movie/love-passion ☎️ 02142795050 🎬 سینما انقلاب می‌خواهد🔻 eitaa.com/joinchat/1112277110C952842dfba
⭕️رحلت عالم و فقیه بزرگ اسلام "علامه حلی" 🔹حسن بن یوسف معروف به علامه حلی در ۶۴۸ ق در شهر حلّه عراق به دنیا آمد. سال های اولیه زندگی او با حملات وحشیانه مغولان به سرزمین های اسلامی همراه بود. او از محضر محقق حلی، خواجه نصیرالدین طوسی، سیدبن طاووس و ... استفاده کرد. سالها بعد او توانست با ارایه تصویری صحیح از تشیع، حاکم مغولیِ ایران، سلطان محمد خدابنده را به این مذهب مجذوب و باعث نشر مذهب اهل بیت علیهم السلام در سراسر ایران شود. 🔸دو بار دیدار علامه حلی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف جزو داستان‌های مشهور درباره او است : ۱) روزی علامه حلی کتابی از یکی از علمای اهل سنت امانت گرفته بود تا از آن نسخه برداری کند، ولی نیمه شب خواب مانع نوشتن می‌شد. در حالت خواب و بیداری، امام زمان(عج) از علامه می‌خواهد که ادامه کار استنساخ را به او واگذار کند. علامه حلی پس از بیداری می‌بیند که نسخه‌برداری کتاب تمام شده است. ♦️۲) در یکی از سفرهای علامه حلی به کربلا، او در میان راه با سیّد عالمی همراه می‌شود. پس از مدتی گفتگو، از او سوال می‌کند که آیا در زمان غیبت کبری امکان ملاقات با امام عصر(عج) وجود دارد؟ و همزمان تازیانه از دستش می‌افتد. آن سید تازیانه را از زمین برداشته به علامه می‌دهد و جواب می‌دهد که چگونه ممکن نباشد در حالی که دست او هم‌اکنون در دست توست. 💠 شاگردان و آثار قلمی علامه بسیار زیاد است. سرانجام علامه حلی در ۲۱ محرم ۷۲۶ق در ۷۸ سالگی بدرود حیات گفت و در حرم مطهر امام علی(ع) مدفون گشت. (شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۷۱) @zarboolmasall
▪️در آخرين سالى كه مرحوم دُرّى در قيد حيات بود، يک شب از دهه محرّم جوانى از ايشان قبل از منبر سوال ميكند كه مراد از اين شعر چيست: 🔹مريد پير مغانم ز من مرنج اى شيخ 🔹چرا كه وعده تو كردى و او بجا آورد ▪️مرحوم درّى ميگويد: جواب اين سوال را در بالاى منبر ميدهم تا براى همه قابل استفاده باشد.🍂 ▪️ايشان در فراز منبر از قضيّه نهى آدم أبو البشر از خوردن گندم، و داستان نان جوين خوردن أمير المؤمنين عليه السّلام را در تمام مدّت درازاى عمر بيان مى‏ نمايد، و حتّى اينكه آن حضرت در تمام مدّت عمر ابداً نان گندم نخورد و از نان جوين سير نشد.🍂 ▪️و سپس ميگويد: مراد از شيخ در اين بيت، حضرت آدم علىٰ نبيّنا و آله و عليه السّلام است‏، كه وعده نخوردن از شجره گندم را در بهشت داد ولى به آن وفا نكرد.🍂 ▪️و مراد از پير مغان حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام است كه در تمام مدّت عمر نان گندم نخورد، و وعده عدم تناول از شجره گندم را او ادا كرده و به اتمام رسانيد.🍂 ▪️اين مجموع تفسير اين بيت بود كه وى بر سر منبر شرح داد و منبرش را خاتمه داد. قبل از پايان سال، مرحوم درّى فوت ميكند؛🍂 ▪️درست در سال بعد در دهه محرّم در همان شبى كه اين جوان سوال را از مرحوم درّى ميكند، وى را در خواب مى‏ بيند كه مرحوم درّى به نزد او آمد و گفت: ▪️اى جوان! تو در سال قبل در چنين شبى از من معنى اين بيت را پرسيدى و من آن‏طور پاسخ گفتم. امّا چون بدين عالم آمده‏ ام، معنى آن، طور ديگرى براى من منكشف شده است: ▪️مراد از شيخ حضرت إبراهيم عليه السّلام است، و مراد از پير مغان حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام؛ و مراد از وعده، ذبح فرزند است؛🍁 ▪️كه حضرت إبراهيم بدان امر خداوند وعده وفا داد، امّا حقيقت وفا را حضرت أبا عبد الله الحسين عليه السّلام در كربلا به ذبح فرزندش حضرت علىّ أكبر عليه السّلام انجام داد.😭 ▪️فرداى آن شب، اين جوان در آن مجلس معمولى همه ساله مرحوم درّى مى‏ آيد و اين خواب خود را بيان ميكند. و معلوم است كه با بيان اين خواب چه انقلابى در مجلس روى داده است.🍁🍂 📚 "روح مجرد" ص ۴۸۳ @zarboolmasall
هدایت شده از قاصدک
❤️‍🔥 محصولات با ، مشاوره ی فوق العادس که تو رو به نتیجه ی دلخواهت می رسونه 😍💯 ‼️ اَندامت و پوستت رو درست کن ، هر چی بپوشی بهت میاد💯 ‼️ پودرکلاژن نخوری به سرعت پیر میشی😱 ♨️ بهترین اندام با شیاف های حجم دهنده ی سینه و باسن 😍 بدون عوارض و گیاهی و ارگانیک 🌱 🛑 خوشتیپتر و خوشگلتر میشی بزن روش 👇 https://eitaa.com/joinchat/2059928102C7ab597d6e6 https://eitaa.com/joinchat/2059928102C7ab597d6e6 ‼️مشاورش داروشناسه😍برو مدرکشوببین👆
🔍 یک ضرب المثل واقعی و صریح 📎نابرده رنج، گنج میسر نمی شود، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد. 📖 آیه ۱۹ سوره مبارکه إسراء، ص ۲۸۴ وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَـٰئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا: و کسی که بخواهد سرای آخرت را ، و تلاس و کوشش کرد برای آن و در حالی که ایمان دارد ، پس آنان تلاششان مورد شکر (و پاداش الهی) قرار می گیرد. ⬅️ أَرَادَ: بخواهد ⬅️ سَعَىٰ، سَعْي: تلاش کرد، تلاش 🔹انسان بدون تلاش و پشتکار موفقیتی به دست نمی‌آورد؛ اینکه گفته می شود زندگی قانون نانوشته ای دارد، حتما بر اساس نگاه قانون قران صحیح نیست، بلکه قانون نوشته زندگی ( دنیوی و اخروی) همین قرآن است، که می گوید در مسیر زندگی با تشخیص، تدبیر، انتخاب، عمل و در کنار آن تحمل و سختی و با تلاش مؤثر به موفقیت می رسید، چرا که بدون زحمت فقط حسرت عاید انسان می شود. 📝امام على (علیه السلام): عَلَیكُم بالجِدّ والاجتِهاد والتَأهُّب والاستِعداد: بر شما باد به تلاش و سخت‌كوشی و مهیا شدن و آماده گشتن. نهج‌البلاغه 🔸موفقیت اصلا شانسی به دست نمی آید و مانند هر چیز دیگری شرایط و قوانین خاص خودش را دارد و در این میان تلاش همراه باور و تحمل سختی از سوی انسان‌ها بیشترین تفاوت را بینشان ایجاد می‌کند. 👈نتیجه: قانون نوشته شده برای زندگی را بخوانیم، بفهمیم، حفظ کنیم، به کار ببریم، برای این قانون تلاش کنیم، امروز هر کسی فردایی دارد، مهم این است که با انتخاب زندگی بهتر در امروز ، فردای اصلی و واقعی را به دست آوریم. @zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃 در فرهنگ اسلام براى انسان چندگونه حساب و جزا ثبت مى‏شود: 1-کارهایى که خودش انجام داده است. 2-کارهایى را که انجام نداده، ولى تصمیم بر انجام آن داشته است: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر کس در محلّ گناه (به ناچارى) حاضر باشد و قلباً مخالف با گناه باشد، گویا غایب است، ولى هر غایبى که قلباً راضى به انجام گناه باشد، گویا در آن مجلس حضور داشته است. « وسائل ‏الشیعه، ج 11، ص 409» حضرت رضا علیه السلام فرمود: هر گاه شخصى در مشرق کشته شود، ولى انسانى در مغرب زمین به آن قتل راضى باشد، در نزد خداوند آن انسان راضى هم مانند قاتل، مجرم شناخته مى‏شود. « تفسیر نمونه، ج 9، ص 159» یکى از یاران حضرت على علیه السلام بعد از پیروزى در جنگ جمل گفت: اى کاش برادرم بود و پیروزى ما را می‏دید! امام فرمود: اگر دل او با ما باشد، گویا در جنگ و پیروزى ما شریک است. از این بالاتر این که امام فرمود: نه تنها برادر تو، بلکه در این‏ پیروزى افرادى شریک ‏اند که هنوز به دنیا نیامده‏ اند. « نهج‏ البلاغه، خطبه 12» (یعنى آیندگان هم اگر راضى به کار ما باشند، نیز با ما شریکند) 3- کارهایی را که انجام نداده ولی بخاطر غیبت باید جزای انها را ببینیم: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: در قیامت همین که نامه عمل غیبت کننده را به دستش میدهند، می‌پرسد: چرا کارهاى خیر من در آن نیست؟ به او میگویند: به خاطر گناه غیبت تو، کار خیرت در پرونده دیگرى ثبت شد، و برعکس در نامه بعضى عباداتى ثبت شده که هرگز انجام نداده ‏اند، آنها نیز مى‏پرسند: ما این اعمال را انجام نداده ‏ایم؟! ولى پاسخ می‏شنوند که عبادات کسى که تو را غیبت کرده، از نامه عملش حذف و در پرونده تو ثبت نمودیم. « جامع ‏السعادات، ج 2، ص 236» 4-کارهایی را که انجام نداده ولی بخاطر انجام ریشه و بنای آن نتیجه آنرا میبینیم: مثل انواع بدعتهایی که گذاشته میشه ،چه خوب و چه بد،مادامیکه انجام بشن ما هم در ثواب یا گناه آن شریکیم. @zarboolmasall
تو به این خریت فهمیدی و ما نفهمیم گویند شخصی در یكی از خیابانهای شهری به طفل خردسالی برخورد كرد و دید کودک دو عدد اشرفی در دست دارد و آنها را بالا و پایین می اندازد و با آنها بازی می كند. آن شخص دیگ طمعش به جوش آمد و به طفل گفت: بچه جون! یكی از اینها را به من بده! طفل بسیار زیرك بود و گفت: قدری صدای خَر در بیاور تا یک اشرفی را به تو بدهم. شخص به این سو و آن سو خیابان نظری افكنده و سپس همین كه کسی را در آن حوالی ندید، بنای عرعر كردن را گذاشت و سپس گفت: حالا به عهد خود و فاكن! طفل گفت: عجب! تو به این خریت فهمیدی كه اینها چیز خوبی است ولی من با این آدمیتم نفهمم ؟! این ضرب المثل وقتی به کار می رود كه كسی بخواهد با زبان چرب و نرم كسی را فریب دهد و چیزی را به زرنگی از چنگ او برباید و طرف مقابل متوجه این زیرکی او شود. مرتبط : ● جنگ زرگری راه انداختن ■ سر طرف و شیره مالیدن @zarboolmasall