eitaa logo
ذره‌بین درشهر
19.3هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی مدیریت کانال @Haditaheriardakani آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
، میرزا تقی خان🌷 (۱۲۶۸_۱۲۲۰ه.ق.) نخستین صدر اعظم ناصرالدین شاه ✅ فرزند کربلایی قربان، آشپز خانواده ی قائم مقام فراهانی بود. در هزاوه ی فراهان متولد شد دوره ی نوجوانی را در خانه ی قائم مقام در تهران سپری کرد و با توجه به مورد او قرار گرفت. ✅ در وارد دستگاه ولی عهد (ناصرالدین شاه) در شد. در تبریز همراه ولی عهد، برای ملاقات با به اوچ کلیسا در اعزام شد. اندکی بعد نیز به ریاست قشون آذربایجان منصوب شد و به مشهور گردید. ✅ فرستادن از سوی محمدشاه به ارزوم عثمانی برای حلِ میان دو کشور، که با امیرکبیر شد و کاردانی او را بیش از پیش ساخت. ✅ پس از محمد شاه، جانشین او ناصرالدین شاه، میرزا تقی خان را خود کرد و لقبِ به او داد. ✅ در مدت کوتاهی به در کشور دست زد؛ بسیاری از حاکمانِ را کرد و افراد شایسته ای به جای آنها گمارد. را منظم کرد؛ عقب افتاده را گرفت؛ شهرها و راه ها را کرد؛ نابجای درباریان را دیگر نپرداخت؛ اقتصاد و صنعت را تشویق و کرد؛ از بی جای شخصیتهای در امور و فتنه ی بابیّه را نیز با سید علی محمد باب، کرد و..... ✅ در زمینه ی نیز امیرکبیر را تاسیس کرد که که پس از افتتاح شد و منشاء بعدی کشور گردید. علاوه بر این، روزنامه ی را منتشر و چاپ خانه ای نیز تاسیس کرد؛ را براساسِ با کشورها . ✅ امیرکبیر با مخالفت عده ای از منفعت جو رو به رو شد. ناصرالدین شاه پس از سه سال او را و به کاشان کرد. چندی بعد مخالفانِ امیر، او را از شاه گرفتند و در کوتاه ترین مدت، حکم در اجرا کردند و با زدن ، به زندگی ۴۴ ساله ی این مرد بزرگ دادند. جسد او را به بردند و به خاک سپردند. ✅ از امیرکبیر باقی ماند که بعدها یکی از آنها همسر مظفرالدین شاه شد و محمدعلی شاه از او متولد گردید. ✅ با صدر اعظم ، معاصر بود از این رو پاره ای به او لقب بیسمارکِ داده اند. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.... 📚 فرهنگ نامه ی نام آوران (آشنایی با چهره های سرشناس ایران و جهان) 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 🍃و این جمله را نیز یادگار از داشته باشیم که می فرمایند: ابتدا فکر می کردم که مملکت وزیر دانا می خواهد، بعد فکر کردم شاید شاه دانا می خواهد اما اکنون می فهمم می خواهد. @zarrhbin
🔘 دلگرمی دل‌های یخ‌زده ⚖ 📌 داستان به اینجا رسید که دکتر ابوالحمد به مهری گفت به زودی جلسه‌ی دادگاه آقارضا برگزار می‌شود، باهم بخوانیم ادامه‌ی داستان را... ▪️مهری فکر کرد وقتی نیست و یک فرد همه‌کاره‌ی مملکت است، آدم‌ها دچار توهم می‌شوند. می‌شوند. حاکم مستبد و ظالم نه تنها خودش دچار توهم می‌شود، بلکه زمینه‌ی توهم دیگران را هم فراهم می‌کند. که گاه منجر به جنگ و خونریزی می‌شود. ▫️او فکر کرد، یا باید سعی کند امکانات خود را در حد ایده‌هایش افزایش دهد و یا ایده‌هایش را در حد امکانتش نگه دارد. صدتا لعنت به شاه فرستاد. دوباره فکر کرد آدم بی‌توهم هم یک ماشین است. خیال روحِ انسان را به تعادل می‌رساند. اما اگر انسان دائماً و خیال‌پرور شود، تعادل روحی‌اش را از دست می‌دهد. برای خودش و مردم مزاحمت ایجاد می‌کند. ▪️مهری تکانی به خودش داد و پرسید: "من کجا هستم؟" دید در خانه است. باید آماده بشود و به برود. لباس پوشید. از شدت اضطراب نتوانست صبحانه بخورد. دلشوره‌ی عجیبی داشت. بیشتر از روزی که آقارضا ناپدید شده بود. بیشتر از روزی که او را کتک‌خورده و بی‌حال در زندان دیده بود. اضطرابش بیش از روزی بود که قرار بود پدرش بیاید و طلاقش را بگیرد (روزی که آقارضا به او عرق خورانده بود و مادرش بر سر پدرش فریاد می‌زد که باید طلاق دختر مرا از این پاسبان بگیری!) حالا او اضطرابی ویژه داشت؛ ▫️مثل اضطراب مادرانی که فرزندشان پای چوبه‌ی دار است. این را چه کسی می‌تواند وصف کند؟ حتی آن مادران هم نمی‌توانند احوال خود را توصیف کنند. خدا کند همه چوبه‌های دار در دنیا بسوزد! هر چند حالا اهرم‌های جرثقیل جای چوبه‌های دار را گرفته‌اند. کسانی که فکر می‌کنند با ، آن هم در ملأ عام کاری از پیش می‌رود، سخت در اشتباه هستند. در بین جمع ده‌ هزار نفری تماشاگر، اگر فقط دو جوان از آن حالت اعدامی لذت ببرند، تبدیل به می‌شوند که خانواده و جامعه‌ی خود را می‌سوزانند. ▪️در عصری که فیلم‌های جنگی با کشتارهای وحشتناک، طرفداران بسیار دارد، فکر می‌کنید عده‌ای از دیدن صحنه‌ی اعدام لذت نمی‌برند؟ آیا با نشان دادن این صحنه‌ها، را در آن‌ها تقویت نمی‌کنیم؟ باید از تجربیات دنیا استفاده کنیم. من با اعدام در ملأ عام مخالفم. دلیلش را هر چه می‌خواهد، باشد. من از بچگی اعتماد به نفس دارم. حرف‌هایم را می‌زنم، نظریاتم را می‌گویم. . ▫️باید اضطراب مهری شبیه اضطرابِ بوده باشد. وقتی چشم‌های داستایوفسکی را برای اعدام (تیرباران) بسته بودند، وقتی افسر جوخه‌ی تیرباران گفت "تفنگ‌ها آماده"، وقتی سربازان جوخه‌ی اعدام گلنگدن را کشیدند. داستایوفسکی در آن حالت چه اضطرابی داشت! حتی نویسنده‌ی توانایی چون او نتوانسته است آن حالت را طوری شرح دهد که آدم درک کند. داستایوفسکیِ توانا نتوانسته اضطرابِ خود را جلوِ جوخه‌ی اعدام چنان تشریح کند که خواننده اضطراب او را درک کند. ▪️ از منِ معلم چگونه بر می‌آید که اضطراب و دلشوره‌ی مهری را بیان کنم. طوری بیان کنم که شما به عمق مسأله پی ببرید. آدم حس می‌کند کاش بر سرِ تفنگ‌ِ همه‌ی جوخه‌های اعدام دنیا گُل بزنند! کاش بر سر همه‌ی تفنگ‌ها، توپ‌ها و موشک‌های دنیا گُل بزنند! کاش تمام موشک‌ها و تفنگ‌های دنیا خود به خود نابود شوند! کاش همه‌ی موشک‌های قاره‌پیما و تبدیل به موشک‌های آتش‌بازی و نمایش نور و رنگ بشوند. اگر دولت‌ها بگذارند، اصلاً حوصله‌ی جنگ ندارند. این دولت‌ها و سیاستمداران و سرمایه‌داران عظیم بین‌المللی هستند که به خاطر قدرت و ثروت و شهوت، جنگ می‌آفرینند. ▫️ لباس پوشید. نمی‌دانست باید لباس روشن و قشنگ بپوشد یا لباس تیره و تار. دو سه بار لباس‌هایش را عوض کرد. موهایش را شانه زد. صورتش را آرایش کرد. می‌خواست برای دیدن رضا شاد باشد. می‌خواست دلِ رضا را کند. دوباره می‌گفت: "اگر آنها رضا را محکوم کنند، لباس شاد و صورت سرخاب و سفیداب کرده به چه درد می‌خورد؟" حداقل سه بار صورتش را آرایش و دوباره پاک کرد. سرانجام یک چیزی پوشید و رفت داخلِ خیابان.... 👇👇👇👇
❌بابک زنجانی به ‎ محکوم شد سخنگوی قوه قضائیه: ‎ به اعدام و رد مال محکوم شده و از بدو بازداشت تاکنون در زندان است و اقدامات رد مال وی بدون وقفه در حال انجام است و حتی از یک روز مرخصی هم استفاده نکرده است @zarrhbin🕊