#عکسها_و_خاطرات
🍂 یادش بخیر، زمانِ کودکی که از بد و خوب روزگار هیچ چیز نمی دانستیم و خشتی خام بودیم در حال پخته شدن؛ وقتی برای بازی با بچه ها به خانه ی دایی ولی می رفتیم؛ تازه آموزش و #درس فرا گرفتنها شروع می شد چون خانه ی دایی در کوچه ای بن بست و کوچک قرار داشت، دیوار به دیوار خانه ی مردی از جنسِ #خوبان_روزگار و آن مرد کسی نبود جز #استاد_محمود_ابومحمدی.
🍂 از استاد خاطره های شیرینی در یادها به #یادگار مانده است، که نقل آنها خالی از لطف نیست، استاد ابومحمدی و پدر ما دو تن از پیشکسوتان #خط این دیار بودند و همیشه مسابقات خط که در سطح مدارس شهرستان برگزار می شد استاد ابومحمدی به عنوان #داور بر مسابقات نظارت داشتند و برای منی که پدرم #خطاط بود همیشه این سئوال پیش می آمد که چرا آقای ابومحمدی باید #داور باشد و بابای ما نباشد؟! که روزی این سئوال را از پدر پرسیدم و ایشان با #صداقت همیشگی شان در پاسخم چنین گفتند:" دخترم، آقای ابومحمدی در خطِ #قلم_نی از من استادتَرند و تو نباید ناراحت باشی." که من با شنیدن این جمله ی پدر نه تنها #آرام شدم بلکه افکارم را نیز تصحیح نمودم که اگر آدم ها هم رشته و هم صنف، هم باشند در کنار رقابتهایی که ممکن است خودنمایی کند، #رفاقتهایشان حرف اول را می زند.
🍂 راستی گفتم استاد ابومحمدی همسایه ی دیوار به دیوار خانه ی دایی ولی بود، من در عالم بچگی به سادگی از کنار #زندگی آدم ها عبور نمی کردم، همیشه سعی می کردم از زندگیِ اطرافیانم پندها بگیرم و #درسها بیاموزم. از زندگی استاد، هم نجابت و متانت و سادگی را آموختم و هم مهربانی و محبتِ به #مادر؛ چرا که استاد پسر باوفایی برای مادر بودند و مادر بزرگوارشان همایون خانم یک عمر با ایشان هم خانه بودند و نگاه مادرِ استاد به عروسش همانند نگاه مادر به دختر بود و این نگاهِ متقابل از جانب عروس نیز وجود داشت و این یعنی فداکاری و گذشت برای زیباتر زندگی کردن، این یعنی پسندیده ترین #الگو برای منی که شاید غریبه ای بیش نبودم.
🍂 سال ۷۱ که مادربزرگم از دنیا رفت استاد محمود ابومحمدی برای تسلای دل دوستش، اولین پارچه ی تسلیت این #شهر را با خطی زیبا به تحریر درآورد و آن را درب مسجد کوشکنو نصب نمود و اینچنین خود را در غمِ ما شریک دانست.
🍂 و در پایان چند جمله ای از زبان دکتر #مهدی_ناظمی_اردکانی که در فراق استاد و همسایه اینچنین می نویسد:
برخی را نمی شود فراموش کرد....
برخی را هیچ جایگزینی نیست....
برخی تکرار نمی شوند....
برخی در دل و جانِ آدمی حک می شوند...
دنیا آدم های زیادی را دیده است که بدون آنکه کوچکترین #اثری از خود برجای گذارند، آمده اند و رفته اند، اما مردِ همسایه ی ما، خودش امضا بود؛ مردی که سرمشق عشق می داد و حقیقتاً #استادعشق بود.
او به مانند بسیاری از هنرمندانِ بی ادّعا، #غریبانه در این #دیار زندگی کرد و در میان آدم های توخالی و پرمدعا گم شد....
اما برای او، تربیتِ حتی یک نفر هم کافی است....
نام #محمودابومحمدی، تا ابد در #تاریخ این دیار #ماندگار خواهد ماند...
یاد و نامش گرامی و روحش غریق رحمت حق باد....
📸 و در پایان، ای کاش تا آدم ها حضورشان سبز بود قدرِ وجود نازنین شان را می دانستیم نه زمانی که رخت از این دنیا بربستند تازه #شهر از خواب بیدار شود و به نسلها بگوید که او که بود و چه کرد!!!!!!
@zarrhbin
🔴🔴🔴
✍️#تدوین:#امرالله_مروتی
#سکه_های_________تقلبی
#شیر یا #خط⁉️
حتما تجربه داشته اید که #تقلبی بودن و نبودن #سکه_ها؛ تاثیری بر روی شیر یا خط آمدن آنها ندارد؛ اما آیا #سکه_تقلبی_انسانها را بنام #ریاکاران #ضرب کرده اند⁉️
🔴
چگونه افراد #ریاکار و #دورو را بشناسیم؟
🔴
#دوروهای_صادق_ظاهری:
وقتی در میان مردم هستند یک چیز میگویند و در عمل بر خلاف آن رفتار میکنند
#دوروهای_صادق_باطنی:میدانند در باطن چه جور آدمی هستند
#دوروهای_متقلب:ادعامیکنند به مسائلی باور دارند در حالی که در درون هیچ اعتقادی به آن مسائل ندارند
دسته ای از #ریاکاران #سعی دارند #همیشه؛ #دیگران را از خود #راضی نگه دارند، حتی اگر قرار باشد دست به کارهایی بزنند که به آن #اعتقاد_ندارند.
🔴
#زبان_بدن افراد #دورو
🔴
#حسد از عوامل مهم و تاثیر گذار بر
#دورویی و #ریاکاری
🔴
#عقلانیت_ابزاری دو روها در جهت اهداف #دنیوی
🔴
#ارتباطات_کلامی_غیرکلامی
🔴
#مردمک_چشمهای افراد دورو #باز است و #رنگ_صورت آنها از حالت عادی #تغییر میکند یا به #سفیدی می گراید
@zarrhbin
🔺دسته سوم:
#دوروهای_متقلب:
#ریاکارانی هستند که البته #پیچیده تر از دو گروه دیگرند که به باور روانشناسان؛ حتما کنار آمدن با آنها سخت تر از دو دسته قبل است.
#دوروهای___متقلب_____ظاهری؛
نه فقط #ادعایشان با #رفتارشان؛ #متضاد است بلکه #ادعای این افراد نیز با #باورهایشان یکی نیست.
در واقع این گروه از آدم ها #ادعا میکنند به مسائلی #باور دارند در حالی که در #درون؛ #هیچ اعتقادی به آن مسائل ندارند؛ مثلا اینها نه تنها راستگو نیستند و دروغ می گویند بلکه اساسا به راستگویی نیز باور ندارندیانمونه های زیادی از آن در زمینه #اعتقادات_مذهبی و رویدادهای متقن مذهبی نظیر غدیر خم یا عاشورا وجود دارد که مصداق هایی از آن در این گروه از ریاکاران میگنجد به قسمی که این ردیف از ریاکاران در حالیکه در #درون؛ #هیچ_اعتقادی به وقایعی نظیر غدیر خم یا حوادث #کربلا و #عاشورا و #قهرمانان آنها ندارند اما با #نمودهای_بیرونی نوعا پرسر و صدا و رفتارها و حرکات #مصنوعی تلاش میکنند #ادعای اعتقادات تندنمای مذهبی خود را با #عوام_فریبی به جامعه تلقین کنند.چنین است که در ادامه مسیر بالندگی منفی؛ #ریاکارانی که لقب #صادق_ظاهری میگیرند؛ اگر به رفتارهای ریاکارانه خود ادامه دهند تبدیل به #ریاکاران_متقلب_ظاهری میشوند یعنی کسانی که #رفتارشان با #گفتارشان #هماهنگ نیست و در #باطن به آنچه در میان مردم میگویندنیز #اعتقاد_ندارند.
🔺دسته چهارم:
افرادی هستند که به آنچه #میگویند؛ #عمل می کنند اما به آنچه میگویند؛ #باور ندارند.این گروه ریاکاران این چنین عمل می کنند چون #سعی دارند #همیشه؛ #دیگران را از خود #راضی نگه دارند، حتی اگر قرار باشد دست به کارهایی بزنند که به آن #اعتقاد_ندارند.
🔷#زبان_بدن #ریاکاران و افراد #دورو🔷
از طریق #ارتباطات_غیرکلامی می توان افراد #ریاکار را شناسایی کرد.ارتباطات غیرکلامی، دنیایی از کلام را به مخاطب می رساند.
#بن_بست #دو_سویه؛مبحثی در علم #ارتباطات است که به خوبی روشن کننده این مسئله است.
بن بست دوسویه می گوید:اگر کسی در #کلام؛ #مطلبی را عنوان می کند ولی #رفتار و #سکناتش چیز #دیگری میگوید، شما به #رفتار و سکناتش توجه داشته باشید.نکته جالب آن است که اگر در جایی ارتباطات کلامی و غیرکلامی #گرد هم آیند، شما با 90 درصد اطمینان به #ارتباطات_غیرکلامی توجه کنید.در مورد افراد دورو مشخصات رفتارهای غیرکلامی این چنین است که #مردمک_چشمهای افراد دورو #باز است و #رنگ_صورت آنها از حالت عادی #تغییر می کند یا به #سفیدی می گراید یا #قرمز و گلگون می شوند.
🔺#حرکات_دست:
معمولا افراد دورو #شدت_صدای #بلندتری دارند و با #حرکات_دست_بیشتری؛ #صحبت میکنند یا داد میزنند و گاهی نیز هنگام صحبت در درگیری یا دعوا و پرخاش؛ مشت یا انگشتان دست ها را تهدیدوار به مخاطب خود نزدیک میکنند و گاهی دست ها را پشت کمر مخفی می کنند.
شخصی که به این افراد دورو از همان ابتدا #اعتماد ندارد اغلب هنگام دست دادن، بسیار #محافظه_کارانه، فقط نوک انگشتان او را میگیرد.
افراد دورو هنگام #نشستن روی #صندلی کمی به #راست یا #چپ متمایل می شوند و گاه کمی به #جلو برای #ارتباطی_صمیمانه خم میشوند و غالبا #لبخند بر لب دارندکه البته چنین رفتاری تا آنجا که سابقه ای از ریاکاری در فرد سراغ نداشته باشیم؛ بخودی خود عیب محسوب نمیشود.
بهرحال افراد #ریاکار و دورو علاوه بر این
رفتارها؛ #مهارت_خاصی در #دروغگویی
نیز دارند و اغلب به دلیل همین خصلت؛
#فراموشکارند و شاید حتی #شیر یا
#خط بودن #سکه________تقلبیِ پرتابی
و سقوط کرده در افق #ریاکاری_شان
هم بخاطر نیاورند حتی با نگاه های تردید آمیز و پر ابهام!
🔴متشکر_پایان
#عکس و #طراحی از :
#Roohollah_taheri
@zarrhbin
🔘 دلگرمی دلهای یخزده
⁉️ #آقایکاوه...
📌 #باهم بخوانیم داستان آقای کاوه را....
🍃 محمدعلی حسابی مسجدی شده بود. شبها آخرین نفری بود که از مسجد به خانه میرفت. چند نفر زنهای همسایه به رقیّه گفته بودند: " تو که دائم از گناه و ثواب حرف میزنی، #رفتارت با این پیرهزن گناه است." رقیه پاسخداده بود: "این پیرهزن کافر است. نماز نمیخواند. شما همسایهها یا حرف نزنید، یا او را به خانه خودتان ببرید."
🍂 سکینه انتظاری گفته بود: " من اتاقِ خالی دارم ولی پا ندارم. کسی کمک کند، #شهربانو را به خانهی من بیاورد؛ بالاخره ما همسایهها او را نگه میداریم." بیبیربابِ ملّا هم رفته بود تا شهربانو را به خانهی خودش ببرد. اتاق را خالی کرده بود. #همسایهها آمده بودند تا شهربانور را نگه دارند. ولی محمدعلی اجازهی رفتن به مادرش را از خانه نمیداد.
🍃 روزی #شهربانو به مهری گفته بود:" دعوای من و مادرت، دعوای عروس و مادرشوهر نیست. دعوای ما دعوای #شریعت و #طریقت است. دعوای عشق به خدا و خرافه است. دعوای "آزادی" و "عبودیت" است." مهری در این زمینه خیلی چیزها از مادربزرگش یاد گرفته بود.
🍂 #شهربانو با پاهای فلج، به کمک مهری خودش را به سر کوچه میکشید. وقتی پاهایش فلج شده بود، زبانش قویتر شده بود. از زمانی که با حالت نمیه فلج سرِ کوچه میآمد، برای هرکس که از کوچه گذر میکرد #شعری میخواند، حرفی میزد، نصیحتی میکرد. در زمان فلجیاش گاه مردهای محله چند دقیقه کنارش مینشستند و شعرهایش گوش میدادند.
🍃 روزی من از مدرسه به خانه میرفتم. بعدازظهر بود. #شهربانو سرِ کوچه نشسته بود. سلام کردم، گفت: "حسین بیا اینجا بنشین." گفت: "یک #شعر میخوانم، بنویس. بعد بگو مال کدام شاعر است. بقیه شعرش را هم پیدا کن و بخوان." قلم و کاغذ را در آوردم و او شعر را خواند. عملاً شعر را برایم دیکته کرد. تا آن روز هرگز نگفته بود شعر را بنویس. همیشه شعری خوانده بود و گفته بود شاعرش را بگو. فردا هم خودش نام شاعرش را گفته بود.
🍂 این دفعه گفته بود بیا و شعرش را بنویس.
ز تو هر فصل کِاول گشت صادر
بدان گردی به بار چند قادر
به هر باری اگر نفع است و گر ضّر
شود در نفس تو چیزی مُدخّر
به عادت، حالها با خوی گردد
به مدت میوهها خوشبوی گردد
از آن آموخت انسان پیشهها را
وز آن ترکیب کرد اندیشهها را
همه افعال و اقوال مدخّر
هویدا گردد اندر روز محشر
چو عریان گردد از پیراهن تن
شود عیب و هنر یکباره روشن
🍃 #من کلاس هفتم و یا اول دبیرستان بودم. به مدرسهی ایرانشهر میرفتم. فردا برای چند نفر از بچهها شعر را خواندم، از آنها پرسیدم این شعر از کیست. هیچکس نمیدانست. کلاسِ #خط داشتیم. آقایِ #محمدعلیکاوه معلم خط بود. نام شاعر را از ایشان پرسیدم. گفت: "قلمنی را بردار!" قلمنی را برداشتم. فرمود: " این شعر را سه بار بنویس، هربار روی یک صفحهکاغذ جداگانه بنویس. وقتی تمام شعرش را سهبار نوشتی بیا تا من بگویم شعر از کیست."
🍂 بار اول که شعر را نوشتم، آن را به #استادکاوه نشان دادم. فرمود:" شعر را باید خیلی خوش خطتر بنویسی. این قبول نیست." بالاخره تا آخر ساعت نتوانستم سه بار شعر را طوری بنویسم که مورد قبول ایشان واقع شود؛ ایشان هم نفرمودند شعر از کیست. از معلمهای دیگر هم نپرسیدم. فکر کردم بروم از ناظم مدرسه آقای شمس خرمی بپرسم. آن کار را هم نکردم.
🍃 عصر که به خانه برگشتم، #شهربانو سرِ کوچه بود. حال زاری داشت. فکر کنم زیر خودش را خیس کرده بود. کنج دیوار افتاده بود.سلام کردم، پیش خود گفتم خدا کند نپرسد شعر از کیست. گفت: "حسین کمک کن راست بنشینم." کمک کردم او راست نشست. پرسید:" شعر از کی بود." گفتم: "نمیدانم." گفت:"از معلمها نپرسیدی؟" داستانِ آقای کاوه را گفتم.
🍂 گفت: "این آقای کاوه فقط زیباییِ خط را میبیند. خط برای او صورت است، #معنا نیست." آن روز حرفی زد که هرگز یادم نمیرود. گفت: " در دورهی #دیکتاتوری، هنرِ خطّاطی خیلی رواج پیدا میکند. بیشتر از همهی هنرها مطرح میشود." علتش را پرسیدم، گفت: " #خط تنها هنری است که دیکتاتورها به راحتی میتوانند آن را کنترل کنند. هیچ هنر دیگری مانند خط قابل کنترل نیست." حالا میفهمم او چه میگفت. مهم بود که او در آن زمان این حرف را میزد. بعد شهربانو گفت: "بنشین و بقیه شعر را بنویس." او پانزده بیت دیگر گفت و من نوشتم.
👇👇👇👇
✅ هنر #خوشنویسی هنری است که دست کم #چهار_ویژگی دارد:
1- بروز #استعداد_حقیقی شخص است نه استعداد کاذب.
2- هیاهو ندارد بر خلاف لودگی هایی که امروز عنوان #هنر را یدک می کشند.
3- #آرامش بخش است. هم برای نویسنده و هم برای بیننده. چون هنری است که از #سرشت_انسان سرچشمه دارد.
4- از آنجا که در طول تاریخ محتوای خط و خوشنویسی محتوای #مذهبی (مثل قرآن و اشعار حافظ و مولانا و سعدی) بوده لذا #قداست خاصی دارد.
نگذاریم در غفلتگاهِ #دوران_مدرن، هنرهای اصیل و ارزشمند فراموش شوند.
🔸هفته #خط و #خوشنویسی بر هنرمندان این عرصه گرامی باد!
🔻دیروز در وقت استراحت کلاس، تخته بااین دو بیت فاضل نظری مزین شد.
@zarrhbin