eitaa logo
ذره‌بین درشهر
19.4هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی مدیریت کانال @Haditaheriardakani آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️سرانجام هر دو نفر به رفتند. چند روزی در منزل جعفرآقا پسرعموی آقارضا بودند. هر دو کنکور دادند. چند ماه بعد نام آنها در درج شد. "آقارضا" در رشته‌ی و "مهری" در رشته‌ی قبول شدند. هر دو همین رشته را خواسته بودند. در آن زمان کنکور سراسری نبود. آزمون هم تستی نبود. ▫️ شادمان بود. بعد از مرگ رقیه هیچ کس او را چنین شاد ندیده بود. در خانه‌ی کوچکش مهمانی داد. همه‌ی فامیل و بچه‌هایش را هم دعوت کرد. چندنفر از همسایه‌ها هم دعوت بودند. دخترها و زن‌های همسایه کمک کردند. نزدیک ظهر آماده بود. برای ناهار، کوکو و کتلت و سبزی و ماست فراوان، سفره را رنگین کرد. ▪️در آن‌ زمان ، مهمانی بود. وقتی خانواده‌ای برای دعوت بود، زنها از ساعت ۹_۸ صبح و گاه زودتر به منزل میزبان می‌آمدند. زنهای مهمان به زن صاجبخانه در پختن ناهار و آماده کردن سور و ساط مهمانی کمک می‌کردند. شادی می‌کردند و می‌زدند و می‌رقصیدند. اما تنها برای صرف ناهار و یا شام است. ۱/۵ یا دو بعدازظهر می‌آیند و می‌خورند و می‌روند. در رستوران‌ها که وضع خیلی بدتر است.( حکایت سفره سلام را بعدها در دورهمی اردکانی‌ها در کانال ذره‌بین در شهر بخوانید ؛) ▫️ما به معنای واقعی آن خیلی کم داریم. در بسیاری از وقتی یک میز در رستوران رزرو شود، یعنی در تمام دوره‌ی ناهار یا شام، میز در اختیار صاحبِ مجلس است. می‌نشینند و حرف می‌زنند. سه چهار ساعت می‌خورند و حرف می‌زنند. بحث علمی، سیاسی، اجتماعی، خانوادگی، هنری و ورزشی می‌کنند. لطیفه می‌گویند و باهم می‌خندند. از گرفتاری‌های هم باخبر می‌شوند. به هم‌کمک می‌کنند. بعد از چند ساعت از رستوران می‌روند. ▫️در سال‌های اخیر در هم برخی رستوران‌ها دارند تا حدی مسئله را رعایت می‌کنند. در سال ۱۳۹۰ در بودم دوست دانشمند و ارجمندم آقای "دکتر عبدالغفور آرزو"(سفیر افغانستان در تاجیکستان در سال ۱۳۹۲) مرا به رستورانی دعوت کرد. دوستان، "دکتر حسن عبداللهی" (وزیر شهرسازی افغانستان در سال ۹۲)، ژنرال محمد عظیمی، احمد ضیاء رفعت و چندنفر دیگر هم بودند. به معنای واقعی دیدم. رستورانی قدیمی با سالن‌های بزرگ خصوصی. ▪️دو ساعت قبل از به محل رسیدیم. با میوه، چای و شیرینی پذیرایی شدیم. جمع طبع شعر داشتند. دوستان شعر خواندند. از هم احوال پرسیدند. پیشخدمت‌ها میز ناهار را چیدند و بعد ما را به صرف غذا دعوت کردند. من چنین رستورانی در هم ندیدم. چند روز بعد هم باز دکتر حسن عبداللهی ما را به رستورانی دیگر دعوت کرد. همین ساختار و آداب در آن رعایت شد. ▫️شاید هم اگر وزرا و سفرا و وکلا مرا در تهران به رستوران دعوت کنند، همین مراسم باشد. دوستانِ مدیر کل و معاونِ وزیر که ما را در همین اتاق‌های کار خودشان ناهار می‌دهند! بالاخره در آداب رستوران رفتن و مهمانی دادن و مهمانی رفتن و غذا خوردن، بخش مهمی از است. ما فعلاً بین دو پلاس روی زمین مانده‌ایم. نه روش‌های سنتی خودمان را داریم و نه روش‌های مدرن را. مهمانی، ولو در بهترین رستوران‌های ما، شده است خوردن و با عجله رفتن. مثل رفتن به فروشگاه فست‌فود. زود بخوریم و برویم. ▪️بدترین نوع مهمانی‌ها در مراسم عزاداری و عروسیِ "مشهدی‌ها" رایج است. دیر می‌آیند، زود می‌خورند و می‌روند. مهمانی شده سورِ شکم! گاه دوبرادر که یک ماه است همدیگر را ندیده‌اند، در مهمانی هم نمی‌توانند همدیگر را ببینند. ✅ ادامه دارد... 📚 شازده حمام، جلد ۴ ✍ @zarrhbin