eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.3هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
✍امام حسن عسکری (ع)؛ و بخشندگی اندازه ای دارد، اگر از آن بیشتر شود،" اسراف است " و دوراندیشی نیز حدّی دارد، اگر بیش از آن شود، " ترس است " در خرج هم اندازه ای دارد، اگر افراط شود، " بُخل است " نیز اندازه ای دارد، اگر آن از بیشتر شود، "تهوّر و بی باکی است " عبادت به زیاد روزه گرفتن و نماز خواندن نیست؛ بلکه عبادت این است که در امر (مخلوقات) خداوند بسیار تفکّر شود👌 📗 ٣٦٢ ▪️شهادت امام حسن عسكري (ع)تسليت باد🖤 @zarrhbin
📌 💠یوهان آردو والسیوا دانشگاه ریودوژانیرو برزیل ⚜گابریلا شروع به دویدن کرد. ماهم پشت‌سرش می‌دویدیم. بزن‌بزن بود و دودسته با چوب و قمه و اسحله‌ی گرم به جان هم افتاده بودند. دو نفر ماشین گابریلا را سپر قرار داده بودند و از پشت آن تیراندازی می‌کردند. در همین موقع ، سی چهل نفر زن و مرد با چوب و چماق آمدند و دو طرف دعوا را از هم جدا کردند. عده‌ای از دو طرف لت‌و‌پار بودند و از سر و هیکلشان خون جاری بود. سرانجام مرد زخمی را که 《کلمبو》نام داشت و هنوز به هوش بود ، آوردند تا سوار ماشین کنند. دکتر به من گفت به مرد مجروح بگو ما رفتیم برایش کمک آوردیم . حالا گابریلا دوست ما با ماشینش او را پیش دکتر خواهد برد. آن‌مرد تشکر کرد و دست دکتر را فشار داد.گابریلا به سرعت پشت فرمان ماشین نشست. یکی از دوستان آن مرد می‌خواست خودش پشت فرمان ماشین بنشیند؛ اما‌ مرد مریض اشاره‌ای کرد و دوستش اجازه داد گابریلا پشت فرمان بنشیند. یک نفر دیگر از دوستان آن مرد ، زخمی عمیق در ران پایش ایجاد شده بود. او را هم سوار ماشین دیگری کردند. چند نفر دیگر از دوستان آن‌ها نیز سوار شدند. ⚜گابریلا رو کرد به آن خانم رئیس و گفت :" دوستانم را به تو سپرده‌ام!" سپس حرکت کرد. یک ماشین دیگر هم از دوستان مرد زخمی آن‌ها را همراهی می‌کردند. زن‌ها بر اوضاع مسلط شده بودند و دار و دسته‌ی مردی که کلمبو را زخمی کرده بود ، از منطقه فراری دادند. دکتر پاپلی به من گفت :" با دوستان کلمبو طوری صحبت کنید که آن‌ها بو نبرند ما می‌خواستیم کنیم . طوری جلوه دهید که فکر کنند ما آمده‌بودیم تا به آن‌ها خبر بدهیم کلمبو زخمی شده است." ⚜در هرصورت ما شدیم دوستانِ‌کلمبو. ولی مهم آن بود که همه متوجه شدند ما تحت حمایت خانم رئیس هستیم. حدود ساعت ۳.۵ بعدظهر بود . هوا بسیار گرم و دَم کرده بود و هر لحظه بدتر و خفقان‌آورتر می‌شد . خانم رئیس که نام مستعارش 《سوزانا》بود ، ما را در جا داد که دارای بادبزن پارچه‌ای بود. در منطقه نبود. اصولا به نظر می‌رسید این منطقه یک شهرک غیرقانونی است ، چون حتی نام آن بر روی نقشه هم نبود. ⚜مردی آمد و خبر داد که سوزانا گفته است شما به چیزی نیاز دارید یا نه ؟ دکتر پاپلی گفت :" از خانم سوزانا تشکر کن و بگو اگر ممکن است پیش ما بیاید..." البته جمله را من باید می‌کردم و من بدون توجه آن را ترجمه کردم. بلافاصله از دکتر پرسیدم :" شما با این زن چکار دارید؟" 《اوجدا》 و 《ماریو》هم همین را پرسیدند. پرفسور پاپلی داشت. او همیشه می‌گفت:" ما نباید به افراد بگوییم دوستِ شما هستیم‌ . باید کاری کنیم که مستقیما دوست خود افراد تلقی شویم." او تقریبا در این مسافرت همین را پیاده می‌کرد. او به من گفت :" وقتی سوزانا آمد بگو این سه‌نفر استاد دانشگاه هستند و هم ! بقیه‌اش با من!" و بلافاصله اضافه کرد :" این حرف دروغ هم نیست، چون خود من که مجله‌ی تحقیقات جغرافیائی را چاپ می‌کنم و ماریو و اوجدا هم که قرارشده است گزارش سفرشان را به شرکت گردشگری بدهند." ⚜ چند دقیقه بعد سوزانا آمد و پرسید که با او چه کاری داریم. دکتر پاپلی صحبت می‌کرد و من ترجمه می‌کردم. دکتر گفت:" سوزاناخانم، ما از شما تشکر می‌کنیم و شما را در جلوگیری از دعوای بیشتر و آرامش منطقه می‌ستاییم. شما آن‌قدر اینجا را سریع آرام کردید که یک لشکر پلیس هم نمی‌توانست به این سرعت این‌کار را انجام‌ دهد. " دکتر پاپلی ادامه داد: "ما هم استاد دانشگاه هستیم و هم خبرنگار" پروفسور به سوزانا گفت مایل است با او و مطالب را همراه عکسش چاپ کند. دکتر گفت :" من عکس شما را در روی مجله‌ام چاپ می‌کنم و خواهم نوشت که این زن فوق‌العاده زیبا، شجاع و مدیری تواناست که بر صدها مرد فرمان می‌راند!" ⚜او از سوزانا پرسید :" اجازه می‌دهید ابتدا یک عکس از شما بگیرم؟" سوزانا از جایش بلند شد و گفت :" من کمی کار دارم. می‌روم و برمی‌گردم. " وقتی از کلبه خارج شد، دکتر پاپلی گفت :" او رفت تا لباس بهتری بپوشد و آرایش کند و بیاید." ⚜هنوز چند دقیقه نگذشته بود که دیدیم یک مردِسیاه بسیار قوی با یک سینی پر از غذا و چند بطری لیموناد و کوکاکولا وارد شد. معلوم بود نوشابه‌ها خنک است .《اوجدا》 پرسید :" مگر اینجا یخچال هست؟" مرد پاسخ داد :" بله! یخچال نفتی زیاد است." سپس مردسیاه‌پوست به زبان پرسید:" خانم گفته‌است چیز دیگری می‌خواهید ؟" دکتر پرسید:" شما زبان فرانسه را خوب حرف می‌زنید !" مرد گفت:" من اهل گویان فرانسه هستم و در اینجا کار می‌کنم." او افزود که سوزانا هم‌ زبان فرانسه می‌داند چون مادرش اهل گویان است و پدرش برزیلی است. دکتر از آن مرد پرسید :" سوزانا اینجا بر چند زن ریاست دارد؟" مرد گفت:" اینجا همه‌چیز مال سوزاناست. 👇👇👇
✅ سخنی با شورای جوان و تحول خواه شهر! ✍ حامد کمالی اردکانی خدا را شاکریم که شاهد شکل گیری در اردکان هستیم. بدون تردید هرجا نیروی جوان و تازه نفس وارد شد می تواند تحولاتی رقم بزند که سالهای سال همه مردم از آن بهره مند شوند. البته دونفر از اعضای شورای قبلی نیز در کنار جوان ها می تواند بر پختگی تصمیمات شورا کمک کند. اما میدانیم که ایجاد در شورای شهر، با محقق نمی شود و باید در ، دست به اقداماتی زد و حقیقتا نگاه جدیدی را در فضای مدیریت شهری اعمال کرد. بنظر میرسد این نکات لازمه ایجاد تحول است: ۱- در تصمیمات خود در انتخاب شهردار و .. فقط و فقط به و افراد نگاه کنید و برای همیشه نگاه حزبی و جناحی را مبنا قرار ندهید. نگاهی که سالهاست کشور ما از آن بسیار ضربه خورده و از مدیریت جناحی به ستوه آمده اند. ۲- از جایگاه شورای شهر نکنید. شورا باید ریل گذاری کند، باید ساز و کارها را تسهیل کند. باید بر عملکرد شهردار کند. باید تسهیلگر باشد. ۳- برای یک بار هم که شده در مدیریت شهری را لحاظ کنید و حتی فضای عمرانی را در اولویت بعدی بدانید. توجه کنید که شهر، گاهواره ی رشد و ترقی انسان هاست و شهرداری نمی تواند نسبت به موضوع فرهنگ‌ بی تفاوت باشد. با این نگاه، حتی رویکرد کلان در پارک سازی و سایر کارهای عمرانی نیز باید با لحاظ مسائل فرهنگی و اجتماعی باشد. شهری که دغدغه ساخت و ساز دارد اما دغدغه شهروندانش را ندارد چه آینده ای خواهد داشت؟! ۴- شهر متعلق به است. در خدمات شهری و سایر مسائل، محلات را طبقه بندی نکنید. حقیقتا مساله ی را در ساز و کارهای شورا لحاظ کنید. ۵- از و ظرفیت های علمی، فرهنگی، هنری و رسانه ای شهر استفاده کنید. پیشرفت و رشد مجموعه شهر با استفاده از این ظرفیت ها محقق خواهد شد. الحمدلله شهرمان در همه حیطه ها نخبه دارد و البته که ما در شناسایی و نخبگان همیشه ضعیف بوده ایم. ۶- مردم و را جدی بگیرید. با مردم باشید. مردم را حقیقتا ولی نعمت خود بدانید. برای مردم وقت بگذارید و مواضع خود را کاملا برای مردم بیان کنید. امروز مهمترین عنصر اثرگذار بر ذهنیت مردم است. این را یک بدانید نه تهدید. ۷- در نهایت اینکه تحول با و رعایت مصالح بیجا و احتیاط های نابجا هرگز محقق نمی شود. باید شجاعت برخورد داشت. البته شجاعت در عمل با پختگی و رعایت مصالح واقعی منافاتی ندارد. اما مدیران ما غالبا متاسفانه درگیر و مصلحت سنجی های نابجا هستند. ان شاء الله شورای جدید، شورای شجاعی باشد و یادمان نرود که این ویژگی بشدت ارتباط مستقیمی با شرایط زندگی فرد دارد. کسی که اهل زد و بند و و گرفتار میز و صندلی شد دیگر نمی تواند در گرفتن حق مردم نشان دهد. @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
❌ قسم حضرت عباس یا دُم خروس به روایت تصویر @zarrhbin
❌❌ ❌ قسم حضرت عباس یا دُم خروس به روایت تصویر ذیل👇 👈در دیدار امروز مدیر مجتمع چادرملو با شهردارِجدید ، آنچه تعجب برانگیز بود 🔻حضور شخصیتیست که تا قبل از این ، یکی از منتقدین سرسخت صنایع و توسعه‌ی صنعت نامتوازن و ... با مطالب تند و انتقادی و هشتگ‌های مرگ تدریجی یک شهر بود !!! 🔻کسی که تا قبل از اینکه صنعت شود نسبت به کم دیده شدن نماینده قبل در بین مردم مطلب مینوشت ولی الان کمترین نقدی به نماینده فعلی و عدم حضورش ندارد !!! 🔻کسی‌ که به عنوان منتقد ، رییس جمهور سابق را چنان مورد نقد قرار میداد که بیا و ببین و در عین حال نسبت به عملکرد و سوتیهای رئیس جمهور فعلی روزه سکوت گرفته است!!! 🔻این منتقد تاقبل از این نسبت به برجام و مخالفت با آن مطالبی نوشته بود ولی اکنون از موضع گیریش نسبت به برجام و تیم مذاکره خبری نیست که نیست !!! 👈وی در مطلبی به عنوان نصیحت خطاب به اعضای شورای شهر چنین گفته بود ؛ ❌اگر کسی اهل زد وبند و و گرفتار میز و صندلی شد دیگر نمیتواند در گرفتن حق مردم نشان دهد! ❌ سوال ما از این منتقد فقط این است چه شد که عطای دفاع از حق و حقوق مردم را به لقایش بخشیدی و پا در رکاب صنعت شدی ؟؟!! فریادها و قلم فرسایی هایی که انجام میشد هرگز برای هوای آلوده و مردم یک شهر نبود بلکه در جهت تصاحب پست و میز و صندلی و جایگاه و حقوق هنگفت بود ✅ مردم سیخی چند ؟؟!! و شیخاتو هر آنچه مینمایی هستی؟؟!! @zarrhbin
❌❌ 📌سخنی با فرماندار و ریاست جهاد کشاورزی نان نوبتی دیگر چه‌صیغه ای است ؟! خیلی شهرمان امن و امان است ، خیلی امنیت جانی و مالی داریم که صبح کله سحر فلان نانوای خوش دست و پنجه به مشتریانش نوبت نان می‌دهد !!!! مگر نان علاوه می‌پزد ؟؟! مگر آرد علاوه نان می کند ؟! مگر سبوس خارجی به نانش می‌زند ؟! مگر نان رایگان می دهد ؟! چه چیز علاوه و تحفه‌ای دارد که باید برای گرفتن نان اول نوبت داد ، بعد ساعت مشخص کرد برای تحویل !!! آیا خبر دارید ؟! بنا را می‌گذاریم که خبر ندارید چون اگر داشتید حتما ورود می‌کردید اما حالا که خبردار شدید لطفا به این نانوای محترم پنجه‌طلا سهمیه بیشتری آرد بدهید تا ۲۴ ساعت پخت کند تا این خاص بودن از دهان مردم بیفتد ! به این نانوای محترم مدال افتخار بدهید که اینگونه روش جذب مشتری را آموخته است! به این نانوای محترم و مشتریانش هم مدال بدهید که صبح کله‌سحر حی و حاضر می‌شوند برای تهیه نان !!! آقای فرماندار بقدری مردم سمن دارن که یاسمن توش گمه بقدری کمرشان زیربار این گرانی و تورم و اقتصاد شکسته که دیگر نایی برایشان‌ نمانده... جمع کنید این بساط تشریفاتی را کسی منکر نان خوبش نیست ولی در یک محله آنهم قبل از اذان صبح مردم به صف شوند برای نوبت اصلا قابل درک و انصاف نیست! برای پدران و مادرانمان نگرانیم چون بارها گله سگ در این کوچه روئیت شده و هم از لحاظ امنیت آن ... لطفا ورود کنید ✍ شهروند منتقد @zarrhbin