✅ #کلمات_دخیل
⬅️ با سلام و عرض ارادت، در این پست و پستهای بعدی بر آنیم تا اشعار و ابیاتی بیاوریم که بعضی از آنها، پند و اندرزی و بعضی هم، تمام یا قسمتی از آن #ضربالمثل شده است و در مکالمات روزمره مورد استفاده قرار میگیرد. پس ابیات انتخابی این هفته را باهم بخوانیم...
🔹💠🔹
گر عینک عشق به چشم ما باشد
یاران به نظر کلاغ هم زیباست
🔹💠🔹
آن قفس بگسست و آن طوطی گریخت
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت
یا
آن قفس بگسست و آن هندو گریخت
🔹💠🔹
در این درگَه کِه کُه کَه میشود ناگَه
مشو غرّه که از فردا نیی آگَه
📌کُه=کوه، کَه=کاه
🔹💠🔹
من از روئیدن خار سر دیوار دانستم
که ناکَس، کَس نمیگردد از این بالانشینیها
🔹💠🔹
نردبان ناکَسان گشتن بُوَد ناپختگی
دست میگیرند به بام و نردبان میافکنند
🔹💠🔹
نامِ احمد نامِ جمله انبیاست
چونکه صد آمد نود هم پیشِ ماست
🔹💠🔹
خانمانسوز بُوَد آتشِ آهی گاهی
نالهای میشکند پشت سپاهی گاهی
🔹💠🔹
#التماسدعا🍃
ادامه دارد....
📚 #جستجوگر
📝 عبّاس خیرزاده اردکان
@zarrhbin
✅ #کلمات_دخیل
⬅️ با سلام و عرض ارادت، در این پست و پستهای بعدی بر آنیم تا اشعار و ابیاتی بیاوریم که بعضی از آنها، پند و #اندرزی و بعضی هم، تمام یا قسمتی از آن #ضربالمثل شده است و در مکالمات روزمره مورد استفاده قرار میگیرد. پس باهم بخوانیم ابیاتِ انتخابی این هفته را...
🔹💠🔹
ریشهی نخل کهنسال از جوان افزونتر است
بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را
🔹💠🔹
خدا کشتی آنجا که خواهد بَرد
اگر ناخدا جامه از تن درَد
📌این بیت از هر دو طرف خوانده میشود یعنی میتوانیم مصراع دوم را اول بخوانیم و بعد مصراع اول را و این جابجایی خللی در مفهوم آن ایجاد نمیکند و زیبایی خود را دارد.
🔹💠🔹
صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را
خوبی چه بدی داشت که یکبار نکردی
🔹💠🔹
زلیخا مُرد از این حسرت که یوسف گشت زندانی
چرا #عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
🔹💠🔹
زلیخا گفتن و یوسف شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
🔹💠🔹
در بیابانها اگر صدسال سرگردان شوی
بهتر است اندر وطن محتاجِ #نامردان شوی
🔹💠🔹
آنچه شیران را کُند روبه مزاج
احتیاج است احتیاج است احتیاج
🔹💠🔹
یا مکن با پیلبانان دوستی
یا بنا کن خانهای در خورد پیل
🔹💠🔹
دوستان منع کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین #خوب چرایی
🔹💠🔹
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخواست مشکل نشیند
🔹💠🔹
#التماسدعا🍃
ادامه دارد....
📚 #جستجوگر
📝 عبّاس خیرزاده اردکان
@zarrhbin
✅ #کلمات_دخیل
⬅️ با سلام و عرض ارادت، در این پست و پستهای بعدی بر آنیم تا اشعار و ابیاتی بیاوریم که بعضی از آنها، پند و #اندرزی و بعضی هم، تمام یا قسمتی از آن #ضربالمثل شده است و در مکالمات روزمره مورد استفاده قرار میگیرد. پس باهم بخوانیم ابیات انتخابی این هفته را...
🔹💠🔹
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
🔹💠🔹
چون وا نمیکنی گرهی خود گره مشو
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
🔹💠🔹
شمشیرِ عشق بر سر لوح مزار ماست
ما عاشقیم، کشته شدن افتخار ماست
🔹💠🔹
در این دنیا اگر سودیست با درویش خرسندست
#خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
📌منعم شدن=توانگر شدن
🔹💠🔹
از طلا گشتن پشیمان گشتهایم
مرحمت فرموده ما را مِس کنید
🔹💠🔹
آن کس که بدم گفت بدی سیرت اوست
و آن کس که مرا گفت نکو خود نیکوست
حال متکلم از کلامش پیداست
از کوزه همان برون تراود که در اوست
🔹💠🔹
اُشتر به شعر عرب در حالت است و طرب
گر ذوق نیست تو را کژطبع جانوری
🔹💠🔹
نداند به جز ذات پروردگار
که فردا چه بازی کند روزگار
🔹💠🔹
نه عجب گر فرو رود نفسش
عندلیبی غراب هم قفسش
📌 عندلیب=بلبل 📌غراب=کلاغ
🔹💠🔹
خر عیسی گرش به مکّه بری
چون بیاید هنوز خر باشد
🔹💠🔹
کتاب فضل تو را آبِ بحر کافی نیست
که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
📌کتاب فضل خداوند ورق بسیار دارد و با آب دریاها اگر انگشت را تَر کنیم باز آب برای ورق زدن کتاب فضل خداوند کم میآوریم. (درس #خداشناسی)
🔹💠🔹
#التماسدعا🍃
ادامه دارد....
📚 #جستجوگر
📝 عبّاس خیرزاده اردکان
@zarrhbin
✅ #کلمات_دخیل
⬅️ با سلام و عرض ارادت، در این پست و پستهای بعدی بر آنیم تا اشعار و ابیاتی بیاوریم که بعضی از آنها، پند و #اندرزی و بعضی هم، تمام یا قسمجتی از آن #ضربالمثل شده است و در مکالمات روزمره مورد استفاده قرار میگیرد. پس باهم بخوانیم ابیات انتخابی این هفته را...
🔹💠🔹
ای سلیم آب ز سرچشمه ببند
چونکه پر شد نتوان بستن جوی
🔹💠🔹
از دستبوس، میل به پابوس کردهای
خاکت به سر ترقّی معکوس کردهای
📌 #ترقی_معکوس: که عبارتِ رندانه و طنزآلودِ تنزل است، گویا از دوران صفویه به این سو رواج یافته است. وقتی میگویند فلانی ترقی معکوس کرده یعنی دستخوش ادبار (بدبختی، سیهروزی) و بازگشت شده و نه تنها از خود رشدی نشان نمیدهد، بلکه هر روز دچار پسرفت نیز میشود. همین اصطلاح در یک رباعی منسوب به ابوسعید ابوالخیر( متوفی ۴۴۰ ه ق) نیز آمده است:
مشهود و خفی چو گنج دقیانوسم
پیدا و نهان چو شمع در فانوسم
القصه در این چمن چو بید مجنون
میبالم و در ترقی معکوسم
🔹💠🔹
شاخِ گُل هر جا که روید هم گُلست
خُمِ مُل هر جا که جوشد هم مُل است
📌خُم=خمره 📌مُل=شراب
🔹💠🔹
پیچید همه جا بوی خوشت ای تن بیسر
چون شیشهی عطری که درش گم شده باشد
📌 در وصفِ شهادتِ حضرتِ
#اباعبداللهالحسینعلیهالسلام🥀
🔹💠🔹
خنده بر هر درد بی درمان دواست
خنده آغاز خوش هر ماجراست
یا
خنده زیبا و قشنگ و دلرباست
خنده بر هر درد بی درمان دواست
🔹💠🔹
خر چه داند قیمت قند و نبات
کاه و جو میخواهد و کنج رباط
📌رباط=کاروانسرا
🔹💠🔹
کدام دانه فرو رفت در زمین که نَرُست
چرا به دانهی انسانیت این گمان باشد
📌در این میان برخی دیگر از شاعران و عارفان، به مقامی رسیدهاند که نه تنها از مرگ نمیهراسند، بلکه مرگ را برای وصال معبود شیرین میپندارند.
#سنایی، عارف نامدار قرن ششم در این باب چنین میسراید:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ.
یا در بیتی دیگر #ادیبصابر میگوید:
مرگ چون موم نرم خواهد کرد
تن ما گر ز سنگ و سندان است
خواجه عبدالله انصاری #خواجهعبداللهانصاری از بزرگترین عارفان فارسیزبان که ید طولایی در نثر فارسی و سجع دارد، مرگ را خوشتر از همنشینی با انسانهای دون میداند. او میگوید:
با مردم نااهل مبادم صحبت
از مرگ بتر، صحبت نااهل بوَد.
اما اوج نگاه عرفانی به مرگ را در سرودههای #مولوی میتوان یافت. او در یکی از زیباترین شعرهای فارسی میگوید:
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
#سعدی نیز نگاهی اخلاقگرایانه به مقولهی مرگ دارد او که استاد اخلاق است حتی از مرگ دشمنش نیز خوشحال نمیشود و میگوید:
مرا به مرگ عدو جای شادمانی نیست
که زندگانی ما نیز جاودانی نیست
🔹💠🔹
ما قصهی سکندر و دارا نخواندهایم
از ما به جز حکایت مهر و وفا مپرس
🔹💠🔹
#محبت را ز ماهی باید آموخت
چو از آبش بگیری جان سپارد
🔹💠🔹
#التماسدعا🍃
ادامه دارد....
📚 #جستجوگر
📝 عبّاس خیرزاده اردکان
@zarrhbin
✅ #کلمات_دخیل
⬅️ با سلام و عرض ارادت، در این پست و پستهای بعدی بر آنیم تا اشعار و ابیاتی بیاوریم که بعضی از آنها، پند و #اندرزی و بعضی هم، تمام یا قسمتی از آن #ضربالمثل شده است و در مکالمات روزمره مورد استفاده قرار میگیرد. پس باهم بخوانیم ابیات انتخابی این هفته را...
🔹💠🔹
سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده میترسانی؟
ما گر ز سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمیرقصیدیم
📌به گفتهی برخی از مورخین و استناد به نوشتههای تاریخی، این شعر دربارهی سیصد مبارز تبریزی دوران مشروطه به فرماندهی هوارد باسکرویل آمریکایی(شهید آمریکایی و معلم ۲۳ ساله که برای تدریس تاریخ به دعوت مدرسه مموریال تبریز به ایران دعوت شده بود) است که در درگیری شدید شکستن محاصرهی تبریز، کشته شدند و #عارفقزوینی در سال ۱۳۰۲ شمسی به یاد آنها، این شعر را سرود.
🔹💠🔹
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است
📌این بیت، مطلع غزلی از #شاطرعباسصبوحی است که در شهر قم نشو و نما یافت و به حرفهی شاطری روی آورد. سپس از قم به تهران آمد و تا پایان عمر در این شهر زیست. او خواندن و نوشتن نمیدانسته اما از ذوق و استعدادی کافی بهرهمند بوده و بنا بر قریحهی ذاتی اشعاری زیبا و دلنشین سروده است.
🔹💠🔹
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
📌اگر زخم و ضربهای خوردید شما باید ثابت قدم و با ایمان به راه خود ادامه دهید.
🔹💠🔹
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
یا
حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عِرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد
یا
عالمی چون اشک بر مژگان ما دارد قدم
این نیستان داشت پیش از بوریا افتادگی
یا
ما ضعیفان فارغیم از زحمت تحصیل جاه
مسند ما خاکساری تخت ما افتادگی
🔹💠🔹
خندهی تلخ من از گریه غمانگیزتر است
کارم از گریه گذشته است به آن میخندم
🔹💠🔹
من هر چه دیدهام ز دل و دیده دیدهام
گاهی گله ز دل بود و گه ز دیدهام
🔹💠🔹
ما و لیلی همسفر بودیم در میدانِ #عشق
او به مقصدها رسید و ما هنوز آوارهایم
🔹💠🔹
#التماسدعا🍃
ادامه دارد....
📚 #جستجوگر
📝 عبّاس خیرزاده اردکان
@zarrhbin
✅ #کلمات_دخیل
⬅️ با سلام و عرض ارادت، در این پست و پستهای بعدی بر آنیم تا اشعار و ابیاتی بیاوریم که بعضی از آنها، پند و #اندرزی و بعضی هم، تمام یا قسمتی از آن #ضربالمثل شده است و در مکالمات روزمره مورد استفاده قرار میگیرد. پس باهم بخوانیم ابیات انتخابی این هفته را...
🔹💠🔹
دلا یاران سه قسمند ار بدانی
زبانیاند و نانیاند و جانی
به نانی نان بده از در برانش
محبت کن به یاران زبانی
ولیکن یارِ #جانی را نگه دار
به جانش جان بده تا میتوانی
📌 جانی=خیلی صمیمی و دوستداشتنی
🔹💠🔹
درختی که تلخ است وی را سرشت
اگر بر نشانی به باغ بهشت
ور از جوی خلدش به هنگام آب
به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب
سرانجام گوهر به کار آورد!
همان میوهی #تلخ بار آورد
📌بعضی معتقدند که ذات آدمها عوض شدنی نیست.
🔹💠🔹
وقتی که تو آمدی به دنیا عریان
جمعی به تو خندان و تو بودی گریان
کاری بکن ای دوست به وقتِ رفتن
جمعی به تو گریان و تو باشی خندان
🔹💠🔹
هر کسی را نقش خود بیند ز آب
برزگر باران و گازُر آفتاب
📌برزگر= کشاورز 📌گازر=رنگرَز
🔹💠🔹
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر چه ماند باقی؟
عشق است و #محبت است و باقی همه هیچ
🔹💠🔹
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست
رنگ رخسار خبر میدهد از سر ضمیر
عجب از عقل کسانی که مرا پند دهند
برو ای خواجه که #عاشق نبود پند پذیر
🔹💠🔹
#التماسدعا🍃
ادامه دارد....
📚 #جستجوگر
📝 عبّاس خیرزاده اردکان
@zarrhbin
✅ #کلمات_دخیل
⬅️ با سلام و عرض ارادت، در این پست و پستهای بعدی بر آنیم تا اشعار و ابیاتی بیاوریم که بعضی از آنها، پند و #اندرزی و بعضی هم، تمام یا قسمتی از آن #ضربالمثل شده است و در مکالمات روزمره مورد استفاده قرار میگیرد. پس باهم بخوانیم ابیات انتخابی این هفته را...
🔹💠🔹
نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم آن کس که بالاتر نشست
استخوانش سختتر خواهد شکست
📌در نسخهی سنگی نیکلسون این شعر #مولانا اینگونه آمده است:
نردبان خلق این ما و منیست
عاقبت زین نردبان افتادنیست
هر که بالاتر رود ابلهترست
که استخوان او بتر خواهد شکست
🔹💠🔹
لبی که خنده ندارد شکاف دیوار است
سری که عشق ندارد کدوی بیمار است
📌این بیت در ستایش #عشق_و_احساس است.
🔹💠🔹
میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان
📌 اشاره به دو چیز ظاهراً مشابه که از نظر ارزش و منزلت تفاوت زیادی با یکدیگر داشته باشند.
🔹💠🔹
فرشتهای که وکیل است بر خزائن باد
چه غم خورد که بمیرد چراغ پیرزنی
📌منظور #سعدیبزرگ از گفتن این بیت این است که احوال و روزگار ما انسانها در گردش چرخ هستی هیچ تأثیری ندارد.
🔹💠🔹
دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تنها بپرهیزد
📌و عکسِ بیت #سیمینبهبهانی را "سارا کاظمینسل" سروده است:
دلا خو کن به تنهایی که صد رحمت به تنهایی
که بی کس بهتر است از هر وجودِ پستِ دنیایی
🔹💠🔹
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدمِ ماست
🔹💠🔹
#التماسدعا🍃
ادامه دارد....
📚 #جستجوگر
📝 عبّاس خیرزاده اردکان
@zarrhbin
✅ #کلمات_دخیل
⬅️ با سلام و عرض ارادت، در این پست و پستهای بعدی بر آنیم تا اشعار و ابیاتی بیاوریم که بعضی از آنها، پند و #اندرزی و بعضی هم، تمام یا قسمتی از آن #ضربالمثل شده است و در مکالمات روزمره مورد استفاده قرار میگیرد. پس باهم بخوانیم ابیات انتخابی این هفته را...
🔹💠🔹
چه بخشنده خدای عاشقی دارم
که میخواند مرا با آنکه میداند گنهکارم
🔹💠🔹
خمیر مایهی دکّان شیشهگر سنگ است
عدو شود سبب خیر اگر #خدا خواهد
🔹💠🔹
خرّم آن روز کزین مرحله بر بندم بار
وز سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم
🔹💠🔹
همتّم بدرقهی راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نو سفرم
🔹💠🔹
من #آدم دیدهام از گرگ وحشیتر
مرا از آدم و حیوان نترسانید
من از دریای طوفانی گذر کردم
مرا از نمنم باران نترسانید
🔹💠🔹
گویند خدا همیشه با ماست
ای #غم نکند خدا تو باشی؟
🔹💠🔹
خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من
ورنه این #دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت
🔹💠🔹
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم
📌 #حافظ بر خلاف سعدی مسافرتهای چندانی نداشته و یکبار که به یزد آمده، سریع به شیراز برگشته و این شعر را برای یزد و شرح احوالی که در آنجا تجربه کرده، سروده است. "زندان سکندر=یزد" و "ملک سلیمان=شیراز" (در شرح احوال سرودن این بیت میتوانید به آثار دکتر #عبدالحسین_جلالیان_یزدی متخلص به جلالی، شاعر و حافظپژوه نیز مراجعه کنید.)
🔹💠🔹
#التماسدعا🍃
ادامه دارد....
📚 #جستجوگر
📝 عبّاس خیرزاده اردکان
@zarrhbin
✅ #کلمات_دخیل
⬅️ با سلام و عرض ارادت، در این پست و پستهای بعدی بر آنیم تا اشعار و ابیاتی بیاوریم که بعضی از آنها، پند و #اندرزی و بعضی هم، تمام یا قسمتی از آن #ضربالمثل شده است و در مکالمات روزمره مورد استفاده قرار میگیرد. پس باهم بخوانیم ابیات انتخابی این هفته را...
🔹💠🔹
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به #عشق
ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما
🔹💠🔹
از حادثه لرزند همه کاخ نشینان
ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم
🔹💠🔹
چون عاقبت کار جهان نیستی است
اِنگار که نیستی چو هستی #خوش باش
🔹💠🔹
خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست
پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست
🔹💠🔹
ظالم آخر میفتد از آه مظلومان به بند
ریسمان گرگ را دیدم ز پشم گوسفند
🔹💠🔹
#عبادت میکنی بگذر ز عادت
نگردد جمع عادت با عبادت
🔹💠🔹
گِردبادی را که میبینی در این دامانِ دشت
روحِ مجنون است که میآید به استقبال ما
🔹💠🔹
یار بی رحم و ستم پیشه، فَلک مظلوم کُش
کَس نگیرد دست ما افتادگان را، وای وای
🔹💠🔹
من چو با قامت رخسار تو باشم شادم
فارغ از سیر گل و یاسمن و شمشادم
📌یعنی سیما و رخسار یار را بر تماشای هر گل و گیاهی ترجیح میدهم.
🔹💠🔹
فریبِ مهربانی خوردم از گردون ندانستم
که در دل بشکند خاری که بیرون آرد از پایم
📌مفهوم: یعنی گول مهربانی دنیار را نخور، زیرا خاری که از پایت بیرون میآورد در دلت فرو میکند.
🔹💠🔹
#التماسدعا🍃
ادامه دارد....
📚 #جستجوگر
📝 عبّاس خیرزاده اردکان
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
📌 آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان #عمادالدینحسنبرقعی 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
📌 آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان
#عمادالدینحسنبرقعی
( زاده سال ۱۳۰۰ مشهد -- درگذشته ۲۸ بهمن ۱۳۸۲ تهران ) #شاعر_غزلسرا و #قصیدهسرای مشهور خراسانی
🔖 #عمادخراسانی به روایت مهدی اخوان ثالث، در بهار ۱۳۰۰ در توس مشهد به دنیا آمد اما خود در مصاحبهای گفته تولدش را بدون هیچ توضیح دیگری در ۱۲۹۹ ثبت کردهاند. او نام کاملش #عمادالدینحسنبرقعی است.
🔖عماد در ۳ سالگی مادرش را از دست داد و در ۶ سالگی پدرش را و از آن پس تحت سرپرستی پدربزرگ و مادر بزرگ قرار گرفت. عماد از ۹ سالگی با تشویق دایی اش ، شعرخوانی و سرودن شعر را آغاز کرد . او در جوانی با تخلص « #شاهین» یا « #شاخص» شعر میگفت و سپس تخلص « #عماد» را برگزید. تخلص عماد خراسانی را فریدون مشیری برای او انتخاب کرد.
🔖 عماد یک بار ازدواج کرد اما همسرش هشت ماه بعد درگذشت. او از سال ۱۳۳۱ به تهران رفت . عماد خراسانی فرزندی نداشت و تا آخر عمر تنها زندگی کرد.
🔖برخی سروده های عماد به #ضربالمثل بدل شده است که چند نسل از لایههای گوناگون مردم ، از شاعران نوآور تا کسانی که با ادبیات مکتوب معاصر آشنائی چندانی ندارند، عواطف و احساسات و حالات خود را با تکرار بیتی از عماد بیان میکنند که در حافظه آنان نقش بستهاست.
عهد کردم که دگر مینخورم در همه عمر
بهجز از امشب و فردا شب و شبهای دگر
یا این بیت دیگر:
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شدهام دوست ندانم!
🔖بسیاری از غزلها و اشعار عماد نیز در برنامههای مختلف موسیقی اصیل ایرانی در رادیو یا برنامههای خصوصی توسط هنرمندان نامی و خوانندگان مشهور خوانده شده اند. ازجمله #مرحوممحمدرضاشجریان یکی از غزلهای مشهدیِ عماد را به نام «پیری و معرکهگیری» بهصورت ضربی در برنامهٔ موسیقی ایرانی اجرا کردهاست.
همچنین ترانه ای از ویگن با شعر «ای دل بلا، ای دل بلا، ای دل بلایی» که از اشعار اوست معروف است.
🔖 از آثار عماد میتوان به "یکشب در بهشت مثنوی" حاوی پانصد بیت "در بحرخفیف" به سال ۱۳۲۰، "شبی بر مزار خیام" به سال ۱۳۲۹، "کتابچه سبو" و "دیوان عماد خراسانی" اشاره کرد.
عماد خراسانی در ۸۲ سالگی درگذشت و در زادگاهش نزدیک به آرامگاه فردوسی به خاک سپره شد.
▪️روحش شاد و یادش گرامی🥀
واما یکی از شعرهای زیبای عماد خراسانی
مادر از بهر غم و رنج جهان زاد مرا
درس غم داد در این مدرسه استاد مرا
دل من پیر شد از بس که جفا دید وجفا
ندهد سود دگر قامت شمشاد مرا
آنچه می خواست دلم چرخ جفا پیشه نداد
وآنچه بیزار از آن بود دلم ، داد مرا
غم مگر بیشتر از اهل جهان بود که چرخ
دید و سنجید و پسندید و فرستاد مرا
در دلم ریخت بس بر سر هم غم سر غم
دل مخوانید ، خدا داده غم آباد مرا
زندگی یک نفسم مایهء شادی نشده است
آه اگر مرگ نخواهد که کند شاد مرا
ترسم از ضعف ، پریدن ز قفس نتوانم
گر که صیاد ، زمانی کند آزاد مرا
آرزوی چمنم کم کمک از خاطر رفت
بس در این کنج قفس بال و پر افتاد مرا
یک دل و این همه آشوب و غم و درد #عماد
کاشکی مادر ایام نمیزاد مرا
@zarrhbin
#ضربالمثل
📌شتر را به نمد داغ میکنند!!
شتری از صاحب خود به شتری دیگر شکایت کرد که همواره بارهای گران بر پشت من میگذارد و مرا طاقت تحمل آن نیست. شتر پرسید: بار او چه چیز است که از حمل آن عاجزی؟ گفت: اغلب اوقات نمک است. گفت: اگر در راه جوی آبی باشد، یکی دو مرتبه در آن جوی آب بخواب تا نمکها آب شود و بار تو سبک گردد و نقصان به صاحب تو رسد تا بعد از این تو را رنجه ندارد. شتر به سخن ناصح عمل کرد. صاحب شتر دریافت که خوابیدن شتر در میان آب، به سبب ضعف و بیقوتی نیست، بلکه از روی حیله است. پس این بار نمد بارش کرد. شتر سادهلوح به طریق معهود، در میان آب خوابید، ولی بارش دو چندان شد. صاحب شتر به زجر و شلاق، تمامش برخیزانید و شتر از بیم چوب، دیگر هرگز در میان آب نخوابید و این مثل شد که شتر را به نمد داغ میکنند.
نیرنگ و فریب، سرانجامی جز شکست ندارد.👌
✍ این مثل در بیان سرانجام انسان مکار و فریبکار به کار میرود.
@zarrhbin
#ضربالمثل
میگویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد.
شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او میگوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
مرد کشک ساب میرود و پاتیل و پیاله ای میخرد شروع به پختن و فروختن فرنی میکند و چون کار و بارش رواج میگیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او میسپارد. بعد از مدتی شاگرد میرود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز میکند و مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد میشود.
کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم میکند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او میگوید :
تو راز یک فرنیپزی را نتوانستی حفظ کنی حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ برو همون کشکت را بساب..
@zarrhbin