eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.9هزار دنبال‌کننده
60.8هزار عکس
9.4هزار ویدیو
188 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
ذره‌بین درشهر
🔴اصول و قوانین #آداب و #معاشرت_اجتماعی🔴 زیر #ذره____________________بین ها 🔎🔎چه کسانی هستند ⁉️🔴 💚#آ
🔴🔴6️⃣🔴🔴 💚💚 💚💚 اما اجازه بدهید بدلیل نزدیکی ایام عید و به اعتبار قولی که در آغاز این اشتراک دادیم و در پایان این نوشتار طولانی بصورت فهرست به آداب دید و بازدید عيد بپردازیم: 1- از رفتن به مهمانی، با گرفته و با وی كنید. 2 - بهتر است از میزبان بخواهید خود را تعیین كند. 3 - اگر برای اولین بار به منزل كسی می‌روید بهتر است نروید و با توجه به شرایط میزبان و در حد توان هدیه‌ای ببرید. 4 - در ، را درك كنید و انتظارات بیش از حد توان او نداشته باشید که با وضعیت اسفبار اقتصادی باید این محدودیت ها را بیش از گذشته انتظار داشته باشید 😍 5 - به هنگام گپ و گفت عیدانه؛ موضوعات مطرح نكنید و مهمانی را به و تبدیل نكنید.از هرگونه پرهیز کنید وبا صحبت نکنید 6 - را نگه دارید و از كردن او و به نشاندن حرف خویش شوید. 7 - در جمع از و و نكنید و از %شغل و و خود صحبت نكنید، بویژه اگر مخاطب شما آنها باشد.این را بدانید که مال وثروت زینت دنیا هستند. 8 - از و در مهمانی‌ بپرهیزید و پشت‌سر مهمانان، میزبان، دوستان و نزدیكانتان نكنید. 9 - به عنوان میزبان، با مهمانان خود به رفتار كنید. از درد و غم، بیماری و گرفتاری‌های روزمره خود برای مهمانان نسازید. 10 - اگر در منزل خود غذایی یا آداب خاصی دارید كه میزبان قادر به برآورده‌ كردن آن نیست از وی تقاضای آن را نكنید ( باعث یا او نشوید ). 11 - در خوردن غذا مانند منزل خود رفتار نكنید. ( از بپرهیزید ).‌ 12 - در مهمانی از میزبان راجع به ومیزان نپرسید..از میران ودارائی نپرسید اینها همه دارد. 13 - فراموش نكنید شما حق ندارید ‌ منزل میزبان را تغییر دهید.پرده را کنار نزنید ویا روشنایی را کم وزیاد نکنید. 14 - در مهمانی‌ تمام‌ وقت را با نفر از به گفت‌ و گو نپردازید، طوری كه گویی شخص دیگری در آن محل حضور ندارد. 15 - خود را كنترل كنید تا باعث زحمت برای میزبان نشوند. (به كودكانتان از قبل تذكر دهید.)‌ 16 - در زمان نشستن شما تابع میزبان هستید، اگر به شما كرد كه جای بنشینید، حتما كنید. 17-راجع به وفرش ووسایل دیگر نپرسید.. 18-در میهمانی مان ندهید واز دوری کنید. 19-با وطلا وظاهر آنچنانی خود ، نکنید اینها نمی آورد ، عزت واقعی را از خدا بخواهید. 20-وبین افراد در دید وبازدید قائل نشوید. در دیدوبازدیدها از سال گذشته بگویید.همدیگر را راهنمایی کنید..دست وزبانمان خیر باشد.. چه بسا در این دید وبازدیدها گره از کاروزندگی افرادی باز شود .واینکه.... دینی است که در معارف دینی ما به آن سفارش متقن شده است و مکرر 🌸🌸 ❤️❤️❤️🔴🔴اگر به پایان این سربرگ رسیدید اکنون میتوانید خود را زیر قرار دهید و تا دقیقی از خود داشته باشید که تا چه میزان از مبانی آداب و معاشرت اجتماعی را مراعات کرده اید.توانسته اید⁉️ 🔴🔴متشکر 🔴🔴🔴 https://t.me/zarrhbin
🔴🔴🔴🔴 💚💚 💚💚 اجازه بدهید بدلیل ایام بصورت فهرست به آداب دید و بازدید عيد بپردازیم: 1- از رفتن به مهمانی، با گرفته و با وی كنید. 2 - بهتر است از میزبان بخواهید خود را تعیین كند. 3 - اگر برای اولین بار به منزل كسی می‌روید بهتر است نروید و با توجه به شرایط میزبان و در حد توان هدیه‌ای ببرید. 4 - در ، را درك كنید و انتظارات بیش از حد توان او نداشته باشید که با وضعیت اسفبار اقتصادی باید این محدودیت ها را بیش از گذشته انتظار داشته باشید 😍 5 - به هنگام گپ و گفت عیدانه؛ موضوعات مطرح نكنید و مهمانی را به و تبدیل نكنید.از هرگونه پرهیز کنید وبا صحبت نکنید 6 - را نگه دارید و از كردن او و به نشاندن حرف خویش شوید. 7 - در جمع از و و نكنید و از %شغل و و خود صحبت نكنید، بویژه اگر مخاطب شما آنها باشد.این را بدانید که مال وثروت زینت دنیا هستند. 8 - از و در مهمانی‌ بپرهیزید و پشت‌سر مهمانان، میزبان، دوستان و نزدیكانتان نكنید. 9 - به عنوان میزبان، با مهمانان خود به رفتار كنید. از درد و غم، بیماری و گرفتاری‌های روزمره خود برای مهمانان نسازید. 10 - اگر در منزل خود غذایی یا آداب خاصی دارید كه میزبان قادر به برآورده‌ كردن آن نیست از وی تقاضای آن را نكنید ( باعث یا او نشوید ). 11 - در خوردن غذا مانند منزل خود رفتار نكنید. ( از بپرهیزید ).‌ 12 - در مهمانی از میزبان راجع به ومیزان نپرسید..از میران ودارائی نپرسید اینها همه دارد. 13 - فراموش نكنید شما حق ندارید ‌ منزل میزبان را تغییر دهید.پرده را کنار نزنید ویا روشنایی را کم وزیاد نکنید. 14 - در مهمانی‌ تمام‌ وقت را با نفر از به گفت‌ و گو نپردازید، طوری كه گویی شخص دیگری در آن محل حضور ندارد. 15 - خود را كنترل كنید تا باعث زحمت برای میزبان نشوند. (به كودكانتان از قبل تذكر دهید.)‌ 16 - در زمان نشستن شما تابع میزبان هستید، اگر به شما كرد كه جای بنشینید، حتما كنید. 17-راجع به وفرش ووسایل دیگر نپرسید.. 18-در میهمانی مان ندهید واز دوری کنید. 19-با وطلا وظاهر آنچنانی خود ، نکنید اینها نمی آورد ، عزت واقعی را از خدا بخواهید. 20-وبین افراد در دید وبازدید قائل نشوید. در دیدوبازدیدها از سال گذشته بگویید.همدیگر را راهنمایی کنید..دست وزبانمان خیر باشد.. چه بسا در این دید وبازدیدها گره از کاروزندگی افرادی باز شود .واینکه.... دینی است که در معارف دینی ما به آن سفارش متقن شده است و مکرر 🌸🌸 @zarrhbin
👆👆👆 💭پسر هم‌ در # کمپ با مشکل رو‌به‌رو بود، اما چاره‌ای جز تسلیم نداشت. به جز آموختن زبان ، کار دیگری نمی‌توانست انجام دهد. امید زمستان سختی را پشت سر گذاشت. زمستانی پر از برف ، سرما و روزهای کوتاه . زمستانی پر از نگرانی و اضطراب. 💭هرطور بود، زمستان سپری شد و از راه رسید . بهار سال ۲۰۰۷ میلادی . بهاری که امید به آن دل‌بسته بود. بعد از شش ماه توقف در کمپ ، خبری به امید رسید. او را به کمپ مادرش منتقل کردند. مادر با دیدن امید او را عاشقانه در آغوش کشید و بوسید . هم که حالا هفده سال داشت ، برادرش را بوسید . امیدش به امید بود . اشک ریخت . دست برادر را فشار داد و با زبان بی‌زبانی به او فهماند که دیگر به هیچ قیمتی تنهایشان نگذارد. اما دو ماه بعد ، تمام امیدهای خانواده نابود شد . دادگاه امید را کرد. 💭به اصطلاح مهاجران 《نگاتیو۲》گرفت . به او فقط یازده روز فرصت دادند که خاک نروژ را ترک کند ! بهار رنگ پاییز گرفت. کجا می‌توانست برود؟ چطور می‌توانست از مادر و برادر و خواهرش جدا شود ؟ چطور بدون پاسپورت به ایران برگردد؟ او در کمپ دوستانی پیدا کرده بود . دوستانی کُرد که به او مشورت و یاری می‌دادند. شبکه‌ی کُرد‌های نروژ به او کمک می‌کرد. دوستان کُرد به او پیشنهاد کردند به 《 》بگریزد . شمالی‌ترین شهر بزرگ نروژ است با ۷۲۰۰۰ نفر جمعیت . در عرض جغرافیایی ۶۹ درجه و ۳۰ دقیقه . یعنی ۲ درجه از مدار قطبی بالاتر . شهری که توازن شبانه‌روز ۲۴ ساعته را ندارد . سکوی پرش به طرف قطب شمال است. دوستان کُرد نامه‌ای و آدرسی به او دادند . او راهی ترمسو شد. قرار شد در آن شهر در یک رستوران کار کند. اما نباید خودش را آفتابی می‌کرد . اگر پلیس او را پیدا می‌کرد بازداشت می‌شد . در این صورت او را مستقیم به زندان می‌بردند . معلوم نبود برای چند سال . 💭امید حدود هفت‌ماه در کافه‌ای که صاحبانش کُردهای ایرانی بودند ، کار کرد. در آشپزخانه کار می‌کرد و تا می‌توانست بیرون آفتابی نمی‌شد . امید پسر بود . به زندگی‌اش امید داشت . البته ، پلیس نروژ هم خیلی افراد را کنترل نمی‌کرد . هنوز بساط این قدر پهن نشده بود . پلیس در موارد خاص به صورت تصادفی افراد را کنترل می‌کرد. دیگر کسی را با کسی کاری نبود . پلیس هم نظاره‌گر بود . اما امید دلهره داشت . دائم باید از آشپزخانه به بیرون سرک می‌کشید تا مطمئن شود پلیس در رستوران نیست. خدا را شکر که مردمان این سرزمین سرد شمالی، داشته و دارند . آن‌ها ضد خارجی نیستند. 💭 هفت‌ماه تمام بر امید گذشت. هفت‌ماه توام با ترس و نگرانی . در طول این هفت‌ماه امید زبان نروژی و هنر آشپزی را آموخت. او تمام مدت سعی می‌کرد نروژی حرف بزند . دل‌نگران مادرش بود. برای آن‌ها پول می‌فرستاد‌. اندکی هم پس‌انداز می‌کرد. بعد از هفت ماه ، پلیس پی برد که او بدون کارت اقامت و کارت کار ، در ترمسو ساکن است. خوشبختانه پلیس به این موضوع پی‌نبرد که او در رستوران کار می‌کند. اگر می‌فهمید ، صاحب رستوران را جریمه‌ی سنگینی می‌کرد. اصلا پلیس نفهمید او چندوقت است در ترمسو است. آموزش زبان به کمک امید آمد . در کشوری که کسی دروغ نمی‌گوید ، دروغ‌های امید به کار آمد . حالا دیگر در ترمسو نمی‌توانست کار کند. چه باید می‌کرد ؟ او توانست با حیله از دست پلیس فرار کند . 💭دوستانش به او پیشنهادی دادند . پیشنهادی که زندگی‌اش را دگرگون کرد. امید از دست پلیس فراری بود . از دست دایی‌ها به سبب دخالت در زندگی‌اش فراری بود . از دست روابط قوم و خویشی نسبی ، فراری بود. او فراریِ فرهنگ بود . از فرهنگی که نباید بالای حرف بزرگتر حرف زد. از فرهنگ 《 》 ؛ البته از نوع منفی آن. از فرهنگی که همه‌ی طایفه خود را قیّم بچه یتیم می‌دانند . از فرهنگی که مادر را صاحب اختیار بچه‌هایش نمی‌داند . 💭 دوستان به امید گفتند اگر به مجمع‌الجزایر اسوالبارد (استیزبرگن) برود ، در امان است. گفتند اگر چه آنجا جزو خاک نروژ است ، بدون پاسپورت می‌تواند به آنجا برود . چون یک شهر داخلی نروژ تلقی می‌شود . پس کنترل پاسپورت وجود ندارد . دوستان امید گفتند شهری آزاد است . هر کس به آنجا واردشود ، می‌تواند تا آخر عمر همان‌جا بماند . پاسپورت و کارت اقامت و چه و چه نمی‌خواهد . آنجا اصلا پلیس نیست. 💭صاحب رستوران گفت : کسی را در آنجا می‌شناسد که کارگر می‌خواهد. تماس تلفنی برقرار و وعده‌ی ملاقات گذاشته شد . ۱۲ مارس سال ۲۰۰۸ میلادی (مصادف با ۲۲ اسفند) بود . هوای ترمسو نسبتا خوب شده بود . امید تمام وسایلش را در یک جای داد. جوان کم‌تجربه با یک لا لباس ، عازم لانگ‌یر‌باین شد... ... 📚شازده حمام ، جلد چهارم ✍ @zarrhbin