eitaa logo
زینبی ها
4.4هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
194 فایل
ما نسل ظهوریم اگر برخیزیم... _من!🍃 @zeinabiha22 _شرایط🥀 @Hh1400h _حرفتو ناشناس بزن... https://harfeto.timefriend.net/17367927276640 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دُرنـجف
🕯 «زیارت اهل قبور» السَّلامُ عَلَى أَهْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ یَا أَهْلَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ یَا لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَهِ مَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ... و پنجشنبه آمد تا آلبوم خاطرات را باز کنیم! و فاتحه‌ ای بخوانیم برای کسی که بود امّا دیگر نیست … 🌺با قرائت یک روحشان را شاد کنیم. 🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 🍃🌸🍃
هدایت شده از دُرنـجف
🍂🍂حتی اگر خسته‌ای یا حوصله ‌نداری؛ ‏نمازهایت‌ را ‌بخوان تکرار هیچ‌ چیز‌ جز 🌱 در‌ این ‌دنیا قشنگ ‌نیست....
هدایت شده از دُرنـجف
13ـ آثار کمبود محبت به فرزندان.mp3
15.14M
🔸 درس سیزدهم: آثار کمبود محبت
هدایت شده از دُرنـجف
دوستان رهبرمون از ما میخوان برای پیروزی جبهه مقاومت کاری کنیم! سوره فتح، دعای چهاردم صحیفه سجادیه و دعای توسل بخونیم. کم نذاریم ان شاءالله
هدایت شده از  حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله ❤️‍🩹 کاشکی میشد به بهترین خاطره هام برگردم
هدایت شده از دُرنـجف
●آقا امیرالمومنین(علیه‌السلام): سخن این را به آن نرسانید، و زشتی کسی را به گوش این و آن نخوانید! غررالحکم،حدیث۶۹۵۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دُرنـجف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- می‌گفت مادر اگر خانه نباشد . .❤️‍🩹
هدایت شده از دُرنـجف
هر نوع سکوتی را هم خوب و نمی‌دانست! میفرمود: خاموش ماندن از سخن حکیمانه خیری ندارد؛ همانطور که حرف احمقانه، بی خیر است‌... _فخر‌الواعظین‌علی‌علیه‌السلام اصول کافی،ج۸،ص۲۰
💕اوج نفرت💕 اخمی که وسط پیشونیش بود برای گفتن حرف هایی که اماده کردم جریح ترم کرد. نفس های تند تند دنباله دارم بیشتر عصبیم میکرد _برا چی به همه خبر دادی. با صدای ارومی گفت _چون جواب تلفن من رو ندادی. _با خودت فکر نکردی شاید نمیتونم جواب بدم. _نه چون میدونستم رفتی جایی که ازت خواسته بودم نری _تو چه میدونی پروانه برای من چی کار ها که نکرده. علیرضا کنارم ایستاد _اینجوری که جلو هم جبهه گرفتید اخرش یه ناراحتی پیش میاد بگیرید بشنید یکم فکر کنید بعد حرف بزنید احمدرضا خواست بشینه که گفتم _فکر کردی من نه سالمه که اینجوری میخوای بگیری تو دستت. چرخید سمتم _چه نه سال چه بیست سال تو زن منی باید به حرفم گوش کنی. نگاه حرصی به علیرضا که بی تفاوت به حرف احمدرصا نگاهم میکرد دادم. رو به احمدرصا ادامه دادم _اگه نخوام گوش کنم چی؟ احمدرضا خیره به چشم هام بود.که با صدای عمو اقا نگاه از نگاهم برداشت _بگیرید بشینید. احمدرضا سرش رو پایین انداخت و کنار عمو اقا رفت. دست علیرصا پشت کمرم نشست و صداش رو کنار گوشم شنیدم _برو بشین از جام تکون نخوردم به احمدرضا که دیگه نگاهم نمیکرد خیره موندم. _رفتار زشت امروزت رو هیچ وقت فراموش نمیکنم. عمو اقا سرش رو بالا اورد و جدی تر از قبل گفت _بگیر بشین دلم نمیخواست تن به خواسته ی هیچ کس بدم. _یادم نمیره که نذاشتی کنار دوستم که همیشه کنارم بوده بمونم تیزی نگاه عموآقا رو روی خودم احساس کردم _احمدرضا من... با صدای بلند عمو اقا کمی جا خوردم و نتونستم ادامه بدم. _یه بگیر بشین یادبرو تو اتاقت بغض بوجود اومده از صدای بلند عمو اقا اذیتم میکرد. پا کج کردم و سمت اتاقم رفتم. چرا باید همه طرفدار اون باشن. چرا هیچ کس به من حق نمیده تا بتونم حق خواهری رو برای پروانه تموم کنم. ایستادم و چرخیدم سمتشون _من تا حرف هام رو نزنم هیچ جا نمیدم. علیرصا بهم نزدیک شد _عزیزم با این حالت اگه حرف بزنی فقط دلخوری ها بیشتر میشه بشین یه لیوان اب بهت بدم _چرا نذاشتی اونجا بمونم. به صرف اینکه پروانه یه روزی یه پیشنهادی به من داده که همون موقع به خاطر تو ردش کردم. حتما دوست نداری دیگه پارک برم چون یه روزی به خاطر تو بهترین خاستگارم رو همونجا رد کردم. اگر بهم اعتماد نداری همین الان بهم بگو بزار کلاهم رو بزارم بالاتر. اگر واقعا من انقدر برات غیر قابل اعتمادم چرا چند ساله دنبالمی. چرا وقتی فهمیدی صیغه هنوز پا برجاست تو خلوت خودت نبخشیدی منم راحت نکردی. اگه با همون فکر مصمومی که چهار سال پیش مادرت تو سرت انداخته بود که بعدش من با پای شکسته سر از انباری خونه دراوردم اینجایی بلند سو برو. اگر هم به من اعتماد داری جمع کن این حرف های صد من یک غاز رو. فکر کردی چون دوستت دارم میتونی خواسته هات رو بهم تحمیل کنی. رو به علیرضا با چشم های اشکی گفتم _برادری رو در حق من تموم کن عقد رو بنداز عقب تا ببینم اصلا میتونم با ادم بد دل و بدبینی مثل این ادامه بدم عمو اقا با تن صدای پایین و لحن مهربونی گفت _نگار جان هم حق با توعه هم با احمدرضا بهت میگم بگیر بشین باهاتون حرف بزنم مشکلتون حل بشه سرم رو بالا دادم و بین نفس های حرصی و اشک های پی در پی ام گفتم _نمیخوام بشینم. نمیتونم بشینم. اصلا نفس کشیدن برام سخت شده احمدرضا ایستاد و بهم نگاه کرد _نگار جان من فقط گفتم عقب عقب سمت اتاقم رفتم دستم رو بالا اوردم و مانع از حرف زدنش شدم _با من حرف نزن. به در اتاق خوردم چرخیدم و وارد شدم در رو محکم بستم. میدونم الان میاد اتاق تا باهام حرف بزنه. در رو قفل کردم و همونجا روی زمین نشستم سرم رو روی زانوم گذاشتم . تلاشی برای کنترل صدای گریم نکردم. طبق انتظارم دستگیره در پایین رفت و بعد هم صداش اومد _نگار جان باز کن بزار با هم حرف بزنیم. دیگه باهاش حرف نمیزنم حتی بهش نمیگم برو باید بفهمه که نباید اینجوری اذیتم کنه فاطمه علی‌کرم 🚫 و پیگرد دارد🚫 https://eitaa.com/zeinabiha2/32702 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
هدایت شده از  حضرت مادر
توصیه رهبر انقلاب برای پیروزی جبهه مقاومت عزیزانی که میتونن شرکت کنن تعداد رو ارسال کنن https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c
هدایت شده از  حضرت مادر
اجرتون با خانم حضرت زهرا(س) چراغ بعدی کدوم عزیز روشن میکنه ؟؟؟