eitaa logo
برداشت‌ها
570 دنبال‌کننده
60 عکس
22 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
"مرا کشت خاموشی لاله‌ها" ، را چه کسانی تحمل کردند؟ تیرها و ترکش‌ها،چگونه بعضی‌ها را بیشتر نشانه گرفت؟ چرا کسانی آن چنان‌ زیر بار رفتند که شانه‌هایشان نیز پنهان ماند و نشانه و درجه‌ای بر آنها درج نشد؟! و چرا بسیاری از نشانه‌داران شانه خالی‌کردند؟ هزاران دلیر گمنام، هشت‌سال فداکاری کردند ولی نه دلاوری خود را به رخ کشیدند و نه خود از گمنامی خود خبر دارند! نه بنیاد ایثارگران را می‌شناسند و نه بنیاد آنها را‌می‌شناسد..جهاد گرانی نامشان را مجاهد و رزمنده نگذاشته‌اند. شیرانی پیر از ارتش که در گوشه‌های عزلت، بغض غرور فرو می‌برند و خاطراتشان را بر سنگ صبور می نویسند. آیا اهداف آنان همین بود که رسیده‌ایم؟ آیا آنان تصور می‌کردند که چنین روزگاری را رقم می‌زنند؟ نمی‌دانم. هرچه هست سکوتشان مرا کشته است. هیچ سخنی و ادعایی ندارند.اما مدعیانی چند، گویا وکیل تسخیری آنانند. نام آنان را یدک می‌کشند، افتخارات آنان را مصادره‌ می‌کنند‌ به بهانه آنان "یادواره" سیاسی می‌گذارند از طرف آنان طومار می‌نویسند.امضا می‌کنند."مرگ بر" و "درود بر" می‌گویند. به‌جای آنها رویا می‌بینند! خاطره می‌لافند و تاریخ می‌بافند و... اگر تاریخ‌ گذشته‌ ما را نیز چنین‌ساخته‌باشند وای برما... ۱۴۰۰/۷/۳ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi
ما با‌ "گذشته" و "آینده"، "حال" می‌کنیم!! معرکه‌گیرهای تَردست، در فضایی‌باز سفره‌ای باز می‌کردند و مردم را گِرد خود می‌آوردند و ماری از جعبه برون می‌کردند و با صدایی گرم، بازار خود را گرم‌‌تر می‌کردند و شعاع میدان را بزرگ‌ می‌گرفتند تا کسی به رمز و رازشان پی‌نبَرَد واگر در آن میان کسی تیزبینی می‌کرد، او را با این بهانه که جلوی نگاه تماشاگران را گرفته‌‌ است عقب می‌راندند و یا تماشاگران را وا‌می‌داشتند تا کلاه او را از سرش بردارند و به پشت جماعت پرتاب کنند و او را برای جستجوی کلاه، به پس معرکه بفرستند! بسیاری از معرکه‌گیران سیاسی نیز چنین‌اند."حواس‌‌پَرتی" مردم، برای آنها، سرمایه ای گرانبها است.اینان نیز از آدم‌های "حواس‌جمع" متنفرند.توده را بر ضد خردمندان می‌شورانند. پاسخگو نیستند.و رفتارشان ناشفاف است و...یکی از ترفندهایشان این است که مردم را ازمسائل زمان و جامعه خودشان غافل کنند. ذهن مردم را یا به اعماق تاریخ می‌برند یا به آینده‌ا‌ی نا‌پیدا هرچه دورتر، بهتر! "گذشته‌" را زیبا نقاشی می‌کنند و "آینده‌" را زیباتر. اما از "حال"مردم هیچ‌ نمی‌پرسند! جامعه‌ای که "حال"اش خوب و قابل دفاع نباشد، ناچار است از تاریخش دفاع کند و به گذشته‌هایش دلخوش باشد. ملتی که از معاصرانش بی‌خبر بماند باید با "گذشته" و "آینده"اش، "حال" کند! ناچار است در پسِ‌‌معرکه تاریخ دنبال کلاهش بچرخد و اسطوره‌ها را بهتر از مسئله‌های معاصرش بلد باشد و حواسش هرجا باشد جز "امروز" و"اینجا" این معرکه‌گیران سیاسی برای مردم اخبار خارجی و روایات تاریخی را آن‌چنان برجسته می‌کنند و افکار عمومی را آن‌قدر به افق‌های دور‌دست‌ها پرتاب‌ می‌کنند تا‌ مردم نتوانند "درون را بنگرند و حال را" طُرفه آن‌که این تردستان، خود با "امروز" حال می‌کنند. آنها نه با ریزه‌کاری‌های آغاز و پایان‌جهان کاری دارند نه با سرزمین‌های دور. نه با تاریخ‌، و نه با جغرافی! بلکه تنها، کتاب حساب و حساب و کتاب را می‌شناسند و همیشه شمرده شمرده فکر‌ می‌کنند! ۱۴۰۰/۷/۱۳ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi
بنی‌صدر و ۱۴ اسفند( باز نشر) چهارده اسفند ۵۹ به مناسبت سالروز فوت دکتر محمد مصدق مراسم بزرگی در دانشگاه تهران برگزار بود و طبق اعلام صدا و سیما قرار بود رئیس جمهور (بنی صدر ) در آن مراسم سخنرانی کند. از ساعت ۳ بعد از ظهر زمین چمن دانشگاه (مصلای جمعه)مملو از هواداران بنی‌صدر بود. نوارسخنرانی مرحوم ایت الله طالقانی نیز ( که در سال ۵۸ بر سر مزار مصدق در احمد آباد ایراد شده بود) به عنوان پیش درآمد، از بلندگوی مراسم پخش می‌شد و در فضای خیابان انقلاب و داخل دانشگاه می‌یچید . جمع کوچکی نیزدر کنار «سردر » دانشگاه تجمع کرده و کاغذ نوشته‌هایی را بر ضد بنی‌صدر در دست داشتند.‌همچمین تصویری بزرگ از مصدق را درحالی نشان می.دادند که خم شده و دست همسر شاه(ثریا) را می‌بوسد. دقایقی بعد، این جمع کوچک از خیابان انقلاب به آرامی وارد داشگاه شدند و از کنار انبوه جمعیت رد می‌شدند و شعار می‌دادند:«سپهسالار پینوشه! ایران شیلی نمیشه» آن دسته ازهواداران بنی صدر هم که در حاشیه شرقی مراسم بودند در مواجهه با این جمع کوچک، شعار می دادند «کیش کیشن چماقدار!» وقتی طرفداران بنی صدر در استقبال از بنی‌صدر کف زدند این جمع کوچک شعار دادند که : «سوسولا کف نزنین النگوهاتون میشکنه» هنگامی که مجری با آب وتاب از بنی‌صدر دعوت به سخنرانی کرد مخالفان هو کشیدند . بنی‌صدر درجایگاه سخنرانی (ساختمان دانشکده حقوق) قرار گرفت و این جمعیت به نزدیکی ساختمان دانشکده ادبیات و سمت چپ بنی صدر رسیده بودند و همچنان برضد او شعار می دادند. تا اینکه بنی صدر گفت: «من رهبرم مصدق است» در این حال یکی از مخالفان، با پرتاب طناب قلّاب توانست سیم بلندگوی دانشکده ادبیات را قطع کند. درگیری شروع شد و بنی صدر گفت اینها را بگیرید. ولی پیش از اینکه گارد بنی صدر اینها را دستگیر کند، هواداران بنی صدر به این گروه اندک حمله کردند، از ضلع غربی دانشگاه گروه زیادی که احتمالاً از نیروهای میلیشیا (چریک های نیمه وقت سازمان مجاهدین خلق) بودند، به سمت کانون درگیری حرکت کرده و به این گروه اندک یورش بردند. البته بنی صدر که احساس کرد دانشگاه به‌خون کشیده می‌شود، گفت: اینها را نزنید و به مأموران تحویل دهید. ولی گوش کسی بدهکار نبود. این افراد زیر مشت و لگد و پنجه بوکس کوفته می‌شدند و پیکر نیمه جانشان از ازتفاع ۳ متری به داخل جمعیت مستمعان پرتاب می‌شد و آنجا هم مشت و لگدهای تکمیلی نثارشان می.شد! و در آخرین مرحله تحویل مأموران می شدند. بعد از سرکوب مخالفان،جو سنگینی برضد جوانانی که ریش داشتند ایجاد شد و هرکس اندک ته‌ریشی داشت آماج مشت و لگد می‌شد و با سرو صورت خونین از درون جمعیت به بیرون پرتاب می‌شد. یکی از کسانی که در این وسط کتک خورد و مورد اهانت قرار گرفت آقای رشیدیان نماینده وقت آبادان بود.‌ پسر آقای موسوی اردبیلی را هم‌گرفتند و اوج در گیری در پایان مراسم بود درگیری به اوج خود رسید.مخالفان بنی‌صدر خبردار شده بودند و از جای جای تهران خود را به جلو دانشگاه رسانده بودند. به‌هنگام خروج جمعیت، آسمان دانشگاه تهران شاهد مبادله هوایی سنگ‌ها و آجرپاره‌هایی بود که کمتر به هدر می‌رفتند و اکثرا بر سرو کول طرفین اصابت می‌کرد. این حادثه برای من، که در آن روزگار ۱۶ سال بیشتر نداشتم و تا آن روز از این گونه درگیری ها ندیده بودم بسیار ناراحت کننده بود و از اینکه در وسط جنگ با‌عراق، میان نیروهای داخلی چنین اختلاف خونینی افتاده است شب تا صبح نخوابیدم اِنگار که من مسئول ایجاد وحدت در میان نیروهای کشور بودم! سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi
امام‌زاده‌های بی‌سند برخی از مدیران سازمان اوقاف گفته‌اند که "برای امام زاده‌ها خیلی دنبال سند نباشید" و دلیلشان این است که"شهرت امام زاده‌ها ضعف سندشان را جبران می‌کند" چنین‌سخنی را فقها در باره روایات ضعیف السند گفته‌اند که شهرت روایت ضعف سندش را جبران می‌کند‌ آن هم شهرتی ویژه که باید در میان قدما واهل فن باشد که از منطق خاص خود برخوردار است نه "شهرت‌" متاخر، مقطعی، عمومی و محلی! ولی گویا در احیای‌امامزاده‌ها، همین شهرت‌‌های متاخر و "شیاع مردمی" کار خود را کرده و ضعف سند و حتی بی سندی را جبران‌ کرده است و شمار امامزاده‌های رسمی کشور را پس از انقلاب به بیش از ده برابر رسانده است. به طوری که خود دیده‌ام برای سادات و غیر ساداتی بقعه ساخته‌اند که تا سال‌های اخیر زنده بوده‌اند به‌آن‌نشان‌که فرزند یکی از آنها در همان‌محل هتل ساخته و نیز فرزند امام‌زاده‌ای دیگر را که نامزد انتخابات شد و به مجلس راه یافت. در کشوری که صلاحیت افراد زنده از هفت‌خوان نظارتی می‌گذرد و لزوماً باید "احراز" شود، اما صلاحیت"امامزاده" را تنها به‌شهرت تعیین می‌کنند! برخی نو‌اندیشان این تکثیر‌های بی‌معیار و بی‌رویه را موجب تضعیف عقاید مردم می‌دانند و سخت نگرانند که مبادا نسل نو گمان کنند که امامزاده‌های قدیمی نیز این‌گونه بی حساب تعیین شده‌اند! (مرحوم آیت‌الله طالقانی از کسانی بود که در اعتراض به بقعه سازی، بنای مقبره پدرش را تخریب کرد) برداشت من اما این نیست. به گمان من این افزایش بقعه‌‌ها و بارگاه‌ها، نه تنها هیچ ایمانی را سست نمی‌کند، بلکه ذهن‌ها را با بخشی از واقعیات" امامزاده‌ها" آشنا می‌کند و نشان‌ می‌دهد که بسیاری از امامزاده‌های کهن نیز با همین ساز وکارها تعیّن یافته‌اند. برادران اوقاف، بی‌وقفه به احیای امامزاده‌ها بپردازند، به تمیزی و صفا و آبادی آنها همت کنند اما این نکته را نیز به مردم بگویند که اعتقاد به "امامزاده‌" باید در کدام رتبه از جدول دینداری قرار گیرد؟ برادران اوقاف تا می‌توانند بارگاه آنها را نمایان کنند اما صادقانه و شفاف جایگاه و رتبه معنوی آنان را نیز نمایان‌تر‌ کنند تا روشن شود فاصله آن‌ها از افراد عادی، آیا به اندازه ارتفاع گنبدشان هست؟ بدعت‌، فریب و خرافه‌‌، نه در "بارگاه‌سازی"ها، بلکه‌ در "جایگاه سازی"ها رخ می‌دهد. ۱۴۰۰/۷/۲۵ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi
آیا خودسوزی، حق است؟ اصلاً گیریم نه فرزند شهید بود و نه‌مسلمان.گیریم یک "شهروند" یهودی از روی فقر، بدن خود را به آتش کشیده است. می‌گویند روحش کجا رفت؟ اصلاً مگر برای چنین افرادی روحی هم‌ مانده است که اکنون نگرانش باشیم؟ کسی‌که به"خودسوزی" اقدام‌کند، هر دوزخی را بر این زندگی ترجیح داده است. پاسداران و روحانیان برای او نماز خواندند و یک‌صدا گفتند "انا لانعلم منه الا خیراً" یعنی خودسوزی او قابل سرزنش نیست. بلکه باید کسی ملامت‌ شود که او را به این‌‌نقطه رسانده‌ است. (مقصر هم که پیدا شد! بنیاد شهید یاسوج!!) خودسوزی یک نفر به کنار! با ۳۰ میلیون‌ نفری که زیرخط فقر مچاله‌اند چه می‌توان کرد؟ به خدا قسم، بحثِ با این دولت و آن دولت نیست، سیاستگذاری‌ها، کشور را به جایی رسانده‌ که مرجع تقلید ۱۰۰ ساله از فقر مردم و از قهر با دنیا می‌نالد. وای برما! ۱۴۰۰/۸/۱ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi  
باز ای تا شریعت آسان بیاوری تو آمدی، صفا به بیابان بیاوری بر دشت تشنه، چشمه حیوان بیاوری دست بشر گرفتی و رفتی به آسمان تا وقت آمدن همه انسان بیاوری با خوف و با گرسنگی‌، ایمان نخواستی برخاستی که ایمنی و نان بیاوری* اول برای آن تن عریان قبا دهی زان پس به جانش آیه قرآن بیاوری برخیز تا به امت خود همتی دهی "وحدت" برای جامعه مهمان بیاوری این پیروان کهنه، پراکنده، دشمن‌اند آیا شود که تازه مسلمان بیاوری؟! چون‌خوی نرم‌ و راه تو را "سخت" کرده‌اند باز آی تا شریعت آسان بیاوری ۱۴۰۰/۸/۱ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi * فلیعبدوا رب هذاالبیت الذی اطعمهم من‌جوع و آمنهم من خوف (قریش، ۳/۴)
در غربت تو ای معلم شهید آن‌گاه که کلاس را به اهلش واگذاشتی و خیلی چیز‌ها را به نا اهلش! و شتر ریاست را از درِ خانه‌‌ات رماندی و خانمان رها‌کردی, یا در عملیات رمضان، فرزند یک‌ماهه‌ات را تنها گذاشتی، یا در "فتح المبین" زخم‌هایت را از همه پنهان‌کردی و در آن‌ سال‌ها که با همه مردان خانواده‌ات، جز خط مقدم خطی نشناختی، و در غروب۱۱ آبان ۶۱ در عملیات محرم، گلوله‌ رسام، از پیشانی‌ات پیشی‌گرفت، نه تو، و نه من، " امروز" را چنین نمی‌دیدیم. راستی اگر امروز وصیت‌ می‌کردی، چه می‌نوشتی برادر؟ هرچه باشد آن غروب سرخ در زندگی من هرگزغروب نخواهد کرد، غربت تو و یاران مظلومت را بر صفحه شفق خواهم‌نوشت. غربت آن نیست که نامی از شما نباشد. غربت آن نیست که مزارتان را ببندیم و عکستان را پاره کنیم! غربت آن است که نام‌ وعکستان را هرچه بیشتر بر سر دیگران بکوبیم و از زبان شما به هر‌کسی هرچه خواستیم بگوییم! اگر پیکر شهید در دست دشمن بیفتد عزیز‌تر از‌ آن است که زبانش در دست دیگران بیفتد! ۱۴۰۰/۸/۱۱ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi سید زین‌العابدین صفوی
استکبار نهانی! اگر منتقد را بدتر از دشمن‌ بدانم اگر انتقاد را بدترین انتقام حساب‌کنم اگر شفافیت را تنها برای دیگران بخواهم اگر تنها بر ضعیفان نظارت کنم اگر مجرمان را گزینشی مجازات کنم اگر دروغ بگویم و پوزش نخواهم اگر تنها از قوی‌تر‌ها پوزش بخواهم! اگر ستم کنم و جبران نکنم اگر تنها از بعضی‌ها را جبران کنم! اگر وعده دهم و بر‌عکس عمل کنم اگر خوبی‌های دیگران را به نام خود ثبت کنم اگر بدی‌های خود را به گردن دیگران بیفکنم اگر بیت‌المال را به "مال البیت" تبدیل کنم اگر در خانواده خود از هیچ‌کس نظر نخواهم اگر با فرزندان‌خود لج‌بازی‌کنم اگر به هیچ‌یک از آنان پاسخ ندهم اگر به هیچ‌کس اجازه پرسش ندهم اگر آبروی دیگران را همیشه روی آب بریزیم و.... یعنی در ذهن خود از همه بزرگترم! و دیگران همه از من کوچک‌تر. همه باید فدای من باشند و من فدای هیچ‌کس نباشم..معنای دقیق استکبار همین است.اما چون در حصار خانه خود پنهانم استکبار من "نهانی" است نه "جهانی"! "گُربه مسکین اگر پَر داشتی نسل‌گنجشک از جهان برداشتی" ۱۴۰۰/۸/۱۴ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi
"اگر مردم خدا را در نظر می‌گرفتند، مبتلا به مشکلات معیشتی و کم آبی نمی‌شدند". این سخن تنها از حنجره امام‌جمعه‌ای موقت یا دائمی بیرون نیامده است بلکه ترجمه‌ای از آیه قرآن است:" هرکس از یاد من روی‌گرداند، برای او، زندگی تنگ خواهد بود"(طه/۲۴) اما سخن‌من در این است که این "رو‌یگردانی" کدام است؟ چند سال‌ پیش در همین کانال با عنوان نوشتم که خشک سالی زاییده گناهانی چون ظلم و جور است. در روایات نیز "جور فی القضاء" را عامل خشکسالی معرفی کرده است. ولی آقایان در تریبون‌های رسمی تنها به گناهان فردی می پردازند! البته برای کشف علت بی‌آبی و فقر، نیازی به "روایت" نیست. اندکی "درایت" کافی ‌است تا بدانیم سیاستگزاری‌های‌غلط(هرچند با نیت‌‌ پاک) چگونه می‌تواند بزرگترین جور‌ها و ستم‌ها را رقم بزند.جهل‌های مرکب، دروغ های‌صادقانه! و ظلم‌های‌عادلانه! می‌تواند حرث و نسل را نابود کند.چشمه‌ها را بخشکانَد و چشم‌ها را بخیسانَد.سفره‌‌ مردم را کوچک‌تر و عقده‌‌‌ها را بزرگ‌تر کند.نخبه‌ها را فراری دهد و پَخمه‌ها را جذب کند. منابع را تباه و پول ملی را سیاه کند. ظلم و جور، هیولایی صد شاخ‌‌ نیست. بلکه گاه به نام زیبای عدالت سر‌بر می‌آورد و گاهی به نام دیانت خود را به عرش و کرسی می‌چسباند.اما با هر نامی که بیاید آثار شوم خود را برجای می‌گذارد. ۱۴۰۰/۸/۲۴ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi
"قحط" الرجال یا "طرد‌" الرجال؟! وزارت اموزش و پرورش سرشار از مدیران توانمند و فرهیخته‌است. با این حال دومین وزیر پیشنهادی نیز از مجلس رای اعتماد نگرفت. آیا واقعاً در میان نیروهای مورد قبول نظام حتی یک نفر پیدا نمی‌شود که شرایط حداقلی مجلس انقلابی را داشته باشد؟ یا این‌که آقایان معرفی کننده، مدیران این وزارتخانه آشنایی کافی ندارد و یا به آنها اطمینان لازم ندارد؟ کشوری که ۴۲ سال، همواره از "انسان سازی" دم زده است‌، اکنون در درون فرهنگی ترین وزارتخانه‌اش یک تن پیدا نمی‌کند که حائز شاخصه‌های لازم باشد. قحط الرجال است یا جهل بالرجال؟ طرد الرجال است یا ردالرجال؟ هر کدام باشد یعنی فاجعه والسلام! ۱۴۰۰/۸/۲۵ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi
مهاجرت یا پرتاب؟! پژوهش‌ها نشان می‌دهد که کوچ نخبه‌ها یک پدیده "چندعلتی"(multifactorial) است. نخبه ، این‌اندازه هوش و حواس دارد که فاصله زادگاه خود و کشور مقصد را ببیند و سود و زیانش را در آن‌ها اندازه گیری کند. نخبه این اندازه احساس نیز دارد که از تبعیض‌ها برنجند و از معیارهای نَسَبی و سَببی به تنگ بیاید. نخبه این‌اندازه حسابگر است که بتواند سوگیری و شتاب کشورش را محاسبه و جایگاه خود را نقطه‌گذاری کند. نخبه این‌اندازه غرور هم دارد که اگر بی‌انتخاب بماند و از دایره تصمیم گیری، به بیرون پرت‌ شود، مهاجرت کند و پشت سرش را نیز نگاه نکند. نخبه اگرچه حب‌الوطن داردولی ، نیز دارد. اگر جاذبه مرکزی ضعیف شود نخبه را به بیرون پرتاب می‌کند. "سعدیا‌، حب‌وطن‌گرچه حدیثی‌است صحیح نتوان مرد به سختی که در اینجا زادم" این پرتاب‌گران، آیا به اندازه نخبه‌های مهاجر حب‌ وطن دارند؟ نمی‌دانم، ۱۴۰۰/۸/۲۹ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi
بسیجیان بی‌هفته! سلام بر لباس‌های نا‌همرنگ و جان‌های یک‌رنگ. سلام بر مخلصان صددرصد و جانبازان بی‌درصد! سلام بر دلبَران بی‌نشان و دلیران بی‌داستان! سلام بر تن‌های صد‌پاره"، و شهیدان بی‌یادواره! سلام بر مدافعان از یاد رفته، آرمان‌های برباد رفته و بسیجیانِ بی‌هفته!  إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى جوانمردانی که ایمانشان مهم‌تر از سازمانشان بود.مردان و زنانی که بیگانه بودند با نمایش‌های حزبی و . بیگانه با دروغ‌های صادقانه(!) و تهمت‌های مخلصانه(!) ‌بیگانه با توهین‌های‌عامدانه و تکذیب‌های کاذبانه، بیگانه با مدرک‌های‌جعلی و نردبان‌های فامیلی. بیگانه با گزافه‌‌ها وخرافه‌ها و ! بیگانه با مجاهدان بی‌جهاد و یادواره‌های بی‌شهید! دوستان من‌اند و داستان شما خونشان هم، شراب و نان شما جسم خونینشان به دوشم‌ بود نامشان گشته نردبان شما داغشان، داغ در نهان‌ من است عکسشان سهم سازمان شما ۱۴۰۰/۹/۲ سید زین‌العابدین صفوی @zeinoddin43 اینستاگرام: seyed_zeinolabedin_safavi