eitaa logo
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
850 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
635 ویدیو
581 فایل
خوشامدید ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ ╭━⊰⊱━╮╭━⊰⊱━━╮ من ثروتمندم💰💰💰 @charkhfalak110💰💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ اینجا میلیونر شوید🖕 ❣ با مدیریت #ذکراباد @e_trust_Be_win ایدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘 474 و 475 از دختر خاله اش گذشت.. تا به مقامات رسید.. (حتما مطالعه شود) 🌸✨سر و گوشش زیاد میجنبید. دخترخاله‌ی رجبعلی را میگویم. عاشق سینه چاک پسرخاله اش شده بود. عاشق پسرخاله‌‌ی جوان یک لا قبائی که کارگر ساده‌ی یک خیاطی بود و اندک درآمدی داشت و اندک جمالی و اندک آبروئی نزد مردم. بدجوری عاشقش شده بود. آنگونه که حاضر بود همه چیزش را بدهد و به عشقش واصل شود رجبعلیِ معتقد و اهل رعایت حلال و حرام نیز چندان از این دخترخاله بدش نمی آمد، اما عاشق سینه‌چاکش هم نبود. دخترخاله‌ی عاشق مترصّد فرصتی بود تا به کامش برسد و رجبعلی را به گناه انداخته و نهایتا به وصال او نائل شود. و این فرصت مهیا شد! آن هم در روزی که مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود و مقداری از نذری را در ظرفی ریخته بود و به رجبعلی داده بود تا برای خاله اش ببرد. رجبعلی رسید به خانه‌ی خاله، در زد؛ صدای دخترخاله بلند شد: «کیه؟» و گفت: «منم، رجبعلی» و صدای دخترخاله را شنید که میگوید: «بیا داخل رجبعلی، خاله‌ات هم هست». رجبعلی وارد شد و سلام و علیکی با دخترخاله‌اش کرد و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست و دخترخاله در خانه تنهای تنهاست! تا به خودش آمد دید که پشت سرش درب درب خانه قفل شده و دخترخاله هم .... با خودش گفت: «رجبعلی! خدا می تواند تو را بارها و بارها امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن». پس تأملی کرد و به محضر خداوند عرضه داشت: «خدایا! من این گناه را به خاطر رضای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن».و توسط پنجره از آن خانه فرار کرد و برگشت به خانه‌ی خود تا استراحت کند. صبح از خواب بلند شد و از خانه به قصد مغازه خیاطی بیرون زد و با کمال تعجب دید خیابان پر از حیوانات اهلی و وحشی شده است!! آری! چشم برزخی رجبعلی در اثر چشم‌پوشی از یک گناهِ حاضر و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود و این چشم‌پوشی، آغازی شد برای سیر و سلوک و صعود معنوی "شیخ رجبعلی خیاط" تا اینکه کسب کند مقامات عالیه معنوی را. چه اکسیر ارزنده ای است این قاعده!! برای عارف شدن، نیاز نیست به چهل - پنجاه سال چله گرفتن و ریاضت کشیدن و نخوردن این غذا و ننوشیدن آن آشامیدنی. نه اینکه اینها بی اثر باشند، نه! اما "اصل" چیز دیگری است. بیهوده نبود که مرحوم بهجت تاکید میفرمودند بر این نکته که: راه واقعی عرفان " است✨ 📚 کیمیای محبت، حجة الاسلام محمدی ری شهری 💚💞💚💞💚💞💚💞💞 475 🔻بد مداحان را گفتی! خیالی نیست؛ لااقل خوبش را نیز بگو... هیئتی های قدیمی تهران یادشان هست. حاج احمد شمشیری یکی از مداحان خوش سابقه و نجیب و فخیم، با دلی سوخته برای اهل بیت (ع) بود که در اوایل دههٔ هفتاد از دنیا رفت. آنهایی که برای مراسم تشییع آن مرحوم آمده بودند نقل میکنند که همسر ایشان در پی جنازه میگفته حاج احمد اگر تو نوکر امام حسینی من مراسم ختم تو را نبینم اگر هم نوکر نیستی که هیچ در همان مراسم تشییع حال همسرحاج احمد بد میشود وتا خواستند ایشان را به بیمارستان برسانند چشم از دنیا میبندد و این زن و شوهر را در یک قبر در ابن بابویه دفن میکنند. .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی 📘 هرروزه مطالب، مذهبي، فرهنگي، خبري، آموزشی، تربیتی و........ :👆👆👆 ❤️اگر فکر می‌کنید با عضویت در این کانال وقت خود را هدر نداده‌اید، لطفاً آن را بدوستان‌تان معرفی کنید🙏
ا🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺 ا﷽🌺﷽🌺﷽🌺 ا🌺 🔴 "نهج‌البلاغه" ↙️ کتابی شامل خطبه‌ها، نامه‌ها وجملات کوتاه حکیمانه امام علی علیه السلام است که توسط سید رضی به عنوان یکی از عالمان بزرگ شیعه در اواخر قرن چهارم هجری جمع آوری شده است.این کتاب به("اخ‌ القرآن") (برادر قرآن) نیز معروف است و به عقیده برخی پس از قرآن کریم و احادیث نبوی، مهمترین منبع شناخت اسلام و ارزش‌های دینی است . معیار انتخاب سخنان امام علی(ع) در این کتاب فصاحت و بلاغت آن سخنان یاد شده است به همین دلیل کتاب به نهج‌البلاغه، به معنای «راه و روش آشکار بلاغت» نام گذاری‌ شده است. نهج‌البلاغه همانند قرآن دائره‌المعارف عظیمی است که از موضوعات مادی و معنوی، طبیعت و ماوراء الطبیعه، اجتماعی، سیاسی، عقیدتی، خلقت و آفرینش، راه زندگی، تاریخ و عبرت‌ها، تربیت و تعلیم، حکمت و موعظه، ‌مدیریت و حکومت، عدالت و انسانیت و... سخن به میان آورده است. .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی 📘 هرروزه داستان کوتا، رمانهای جذاب مذهبي، داستان صوتی، نرم‌افزار کاربردی، قصه برای کودکان، و........ :👆👆👆 ❤️اگر فکر می‌کنید با عضویت در این کانال وقت خود را هدر نداده‌اید، لطفاً آن را به دوستان‌تان هم معرفی کنید🙏
کتاب صوتی نهج البلاغه بصورت کامل حاوی 801 ترک از ، و بصورت صوتی هرروز چندقسمت تقدیم به دوستان میگردید ..... 🎉💖🎉💖🎉💖🎉💖🎉💖🎉💖🎉 📘 کتاب 🚩بنام📝"نهج البلاغه" امام علی (ع) 🔎 گردآورنده 📌 بصورت 🔮شامل 241 خطبه ، 79 نامه ، 481 حکمت .
خطبه1 ، zekrabab125.mp3
2.73M
خطبه ۱-آغاز آفرينش آسمان و... 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125 @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
خطبه2،،، charkhfalak110.mp3
845.8K
#نهج_البلاغه خطبه ۲-پس از بازگشت از صفين @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125
خطبه3__charkhfalak500.mp3
1.05M
خطبه ۳-شقشقيه .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی @zekrabab نهج‌البلاغه روان)صلواتی)
خطبه4__zekrabab125.mp3
360.4K
#نهج_البلاغه خطبه ۴-اندرز به مردم @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125
خطبه5__charkhfalak110.mp3
305.2K
#نهج_البلاغه خطبه ۵-پس از رحلت رسول خدا @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125
📚 رمان شماره ششم 💖 📌 نام رمان 📝 هادی دلها 📝نویسنده: بانوی مینودری ☑️ تعداد قسمتها 78
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
📚 رمان شماره ششم 💖 📌 نام رمان 📝 هادی دلها 📝نویسنده: بانوی مینودری
🌺اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ🌺 بسم رب الشهدا 63 ناهارم درست کرده بود که صدای زنگ در بلند شد محسن بود ناحیه اعزامی بهش اورکت ،سربند، بازوبند،لباس نظامی تا چشم به وسایل افتاد اشکام جاری شد محسن : الان گریت برای چیه ؟ من اینجام حالا کوتا اعزام محمد زنگ زده بود که فردا خانمها رو ببریم ثبت نام برای پیش دانشگاهی الانم پاشو ناهار بیار گشنمه -میل ندارم میارم تو بخور محسن:منم نمیخورم پس بخاطر محسن ناهار ریختم که مثلا بخوریم ولی چه خوردنی داشتیم با غذامون بازی میکردیم شام مامان دعوتمون کرد اونجا مجبوری هردومون چند قاشق خوردیم فردا رفتیم اسمون ثبت نام عطیه تا من دید گفت چی شده ؟چرا رنگ به رخ نداری؟ -محسن داره میره سوریه عطیه:خب بره مگه بار اولش میخاد بره از تو بعیده جمع کن خودتو بالاخره روز اعزام محسن رسید همه رفتیم خونه پدرشوهرم خواهرشوهرم،همسرش برادرشوهرم خانواده خودم بودن بعداز خداحافظی همه من موندم و محسن محسن: درست درس بخون تا چشم بهم بزنی دو ماه شده من برگشتم گریه هم نکنیا خانم کوچلوی من محسن رفت ومن سختی های من شروع شد با هر زنگ در و تلفن یه بار میمردم بازهم بهار بود که با حضور خواهرانه اش منو آروم کرد قرار بود امشب هم بیاد پیشم بمونه داشتم تو تلگرام میچخریدم که دیدم رایزنی ها درمورد تحویل پیکر شهید حججی ادامه داره و ملت منتظر اومدن پیکر یه قهرمان هستن تا اومدن بهار مونده بود پاشدم رفتم تو اتاق خوابمون چشمم خورد به کتاب که روی میز محسن بود کتاب برداشتم ورق زدم بعضی از شعرها گوشه اش تا شده بود یکی باز کردم نام نویسنده : بانوی مینودری .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی 📘 هرروزه داستان کوتا، رمانهای جذاب مذهبي، داستان صوتی، نرم‌افزار کاربردی، قصه برای کودکان، و........ :👆👆👆 ❤️اگر فکر می‌کنید با عضویت در این کانال وقت خود را هدر نداده‌اید، لطفاً آن را به دوستان‌تان هم معرفی کنید🙏
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
📚 رمان شماره ششم 💖 📌 نام رمان 📝 هادی دلها 📝نویسنده: بانوی مینودری
🌺اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ🌺 ‌بسم رب الشهدا 64 اتل متل یه مادر چشاش بدر خشکیده فرزند دلبندشو چندسال که ندیده فرزند خوب و رعناش رشید بود و جوون بود بین جوونای شهر یه روزی قهرمون بود یه روزی فرزند نازش اومد نشست کنارش تموم حرفاشو زد با چشمای قشنگش می خواست بره بجنگه با دشمنای ایران با دشمنای قرآن دشمن دین و قرآن جوون بود و قهرمون می خواست که پهلون شه عاشورایی بمیره تو جبهه غرق خون شه اون مادر مهربون راضی شد و غصه خورد یاد فراق فرزند قلب اونو می فشرد آورد برای بدرقه قرآن و یه کاسه آب اما دل اون مادر سوختش و گردید کباب یه روز یه ماه نه چندسال عزیز اون نیومد چشاش به در خشکید نامه رسون نیومد جوون خوب و نازش حالا دیگه مفقوده انگار که سرو و رعناش از ابتدا نبوده هر روز براش یه سال بود با غصه می کشید آه میگفت میاد یه روزی فرزند خوبم از راه جمعه دلش میگرفت دعای ندبه میخوند صدای گریه ،زاریش دل سنگ و می سوزند میگفت عزیز مادر بگو به من کجایی خیلی قشنگ می دونم الان پیش خدایی اون مادر منتظر یه سال که رفت به مکه گفت به خدا کو بچم مجنونه یا تو فکه رفت تو بقیع و داد زد بچه من مفقوده سرباز فرزندتون بوده یا نبوده اسیر یا شهیده جوونه یا پیر شده بچم و سالم می خوام اومدنش دیر شده صبرم دیگه تمومه بسه برام جدایی بچم و سالم میخوام عزیزکم کجایی ؟ وقتی که برگشت ایران وقتی به خونه رسید از پسر عزیزش خبرهایی رو شنید فرزند خوب و رعناش دیگه به خونه اومد سالم دست نخورده از زیر خاک دراومد وقتی شعر تموم شد دیدم اشکام روی صورتم نشسته همین موقعه صدای زنگ در خونه بلند شد نام نویسنده : بانوی مینودری .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی 📘 هرروزه داستان کوتا، رمانهای جذاب مذهبي، داستان صوتی، نرم‌افزار کاربردی، قصه برای کودکان، و........ :👆👆👆 ❤️اگر فکر می‌کنید با عضویت در این کانال وقت خود را هدر نداده‌اید، لطفاً آن را به دوستان‌تان هم معرفی کنید🙏
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
📚 رمان شماره ششم 💖 📌 نام رمان 📝 هادی دلها 📝نویسنده: بانوی مینودری
🌺اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ🌺 بسم رب الشهدا 65 درب برای بهار باز کردم تا بهار این چهار طبقه بیاد بالا چند دقیقه ای طول میکشه رفتم صورتم بشورم که هم دعوام نکنه هم نگرانم نباشه بالاخره بهار پشت در نمایان شد مشکوکانه به صورتم نگاه کرد و گفت :گریه کردی؟😒🤔 از ترسم سریع خودم لو دادم گفتم :بخدا برای محسن نبود این کتاب خوندم (اشاره کردم به کتاب شعر محسن) بهار: عه کتاب اتل متل عشق خون من عاشق این کتابم حالا تو کدوم شعرش خوندی ؟ -مادر مفقود الاثر بهار:میدونستی این شعر و خیلی از شهرهای این کتاب از روی واقعیت ؟ -نه یعنی چی ؟ بهار وایستا من برم شام بیارم تو سر سفره برام تعریف کن بهار: باشه شام چی گذاشتی؟ -سالاد ماکارونی بهار میگم تو خبر داری تحویل پیکر شهید حججی چی شد؟ تو کانالهای مجازی که هرروز یه چیزی میگن بهار: از شبکه خبر و یک باید اخبار پیگیری کنی تا جایی که من میدونم دنبال تحویل پیکر هستن -بهار بیا شام خب حالا تعریف کن بهار: ببین یه شهید مفقود الاثر بوده هیچ اثری ازش پیدا نمیشده تا مامانش میره مگه تو کعبه میگه بچم باید صحیح سالم برگرده وقتی برگرده ایران دقیقا مثل خواسته اش بچه اش صحیح سالم برمیگرده ایران وقتی تو رفتی وسایل شام بیاری کتاب نگاه کردم دیدم محسن بیشتر شعرهای که از روی حقیقت نوشته شده علامت زده اونشب با بهار ی عالمه حرف زدیم بالاخره اول مهر شد و من عطیه راهی مدرسه شدیم خبرشگفت اوری شنیدیم ششم مهر تشیع پیکر شهید حججی در تهران هست قرار شده همه خانمها باهم بریم نام نویسنده :بانوی مینودری .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ 💖 🔰 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی 📘 هرروزه داستان کوتا، رمانهای جذاب مذهبي، داستان صوتی، نرم‌افزار کاربردی، قصه برای کودکان، و........ :👆👆👆 ❤️اگر فکر می‌کنید با عضویت در این کانال وقت خود را هدر نداده‌اید، لطفاً آن را به دوستان‌تان هم معرفی کنید🙏