eitaa logo
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
843 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
634 ویدیو
581 فایل
خوشامدید ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ ╭━⊰⊱━╮╭━⊰⊱━━╮ من ثروتمندم💰💰💰 @charkhfalak110💰💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ اینجا میلیونر شوید🖕 ❣ با مدیریت #ذکراباد @e_trust_Be_win ایدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از انگیزشی و ثروت‌زا 💰💸💰
🌸🍃🌺﷽🌺🍃🌼 🌙امشـب شـب اسـت🌟 ثواب هفتاد سال عبادت را از دست ندهیم❗️ 🗓 روز بیست و پنجم ذی‌القعده روز نام گرفته است که «دَحو» به معنای گسترش است و بعضی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محل اصلی‌اش تفسیر کرده‌اند. ↫◄ منظور از دحـوالارض گسترده شدن زمین است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب‌های حاصل از باران‌های سیلابیِ نخستین فرا گرفته بود. این آب‌ها، به تدریج در گودال‌های زمین جای گرفتند و خشکی‌ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‌تر شدند. ↫◄ در شب این روز نیز بر اساس روایتی از امام رضا علیه‌السلام، حضرت ابراهیم و حضرت عیسی علیهما السلام به دنیا آمده‌اند. ↫◄ همچنین این روز به عنوان روز قیام امام زمان مهدی موعود عج معرفی شده است. ❊↴❊↴❊↴❊↴❊↴❊↴❊ 🌸 اعمـال روز ↯↯‌ 1️⃣ روز دحوالارض از چهار روزی است که در تمام سال به فضیلت روزه گرفتن، ممتاز است و در روایتی آمده است که روزه‌اش مثل روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت به سر آورد، از برای او عبادت صد سال نوشته شود و هر چه در میان آسمان و زمین وجود دارد برای کسی که در این روز روزه‌دار باشد استغفار می‌کنند. و این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده 2️⃣ نماز این روز دو رڪعت است در وقت چاشت "اول بالا آمدن آفتاب" ◽️در هر رڪعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره شمس بخواند ◽️ و بعد از سلام نماز بخواند: 《لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ》 ◽️پس دعا کند و بخواند: 《یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَالْجَلالِ وَالْإِکْرَامِ》 3️⃣ کفعمی در کتاب مصباح فرموده که خواندن این دعا مستحب است: 《اَللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ أَیَّامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیْکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَی کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ وَ أَعْطِنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یَا کَفِیُّ یَا وَفِیُّ یَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِیٌّ الْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ وَاحْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَی یَوْمِ الْحَشْرِ وَالنَّشْرِ ....》 ✍ جهت خواندن بقیه دعا به مفاتیح الجنان مراجعه شود. 4️⃣ معنای ذکر، فقط گفتن الفاظ و اوراد و نام‌های خداوند نیست بهترین نوع ذکر خدا، به یاد خدا بودن و او را بر اعمال و گفتار و کردار خویش ناظر دانستن است. 5️⃣ احیا و شب زنده‌داری که برابر با عبادت صد سال است. 6️⃣ انجام غسل مستحبی به نیّت روز دحوالارض 7️⃣ زیارت حضرت رضا علیه‌السلام که میرداماد (ره) در رساله اربعه ایام خود در بیان اعمال روز دحوالارض آن را از افضل اعمال مستحبه دانسته است. 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک ایتا 🌿🌼 @Be_win 🌼🌿 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک تلگرام 🌿🌼 @Be_win_3 🌼🌿
دوستان سلام با یاری و کمک خدا رمان (مجنون من کجایی) به پایان رسید ان‌شاءالله از فردا رمان جدید و جذاب در کانال قرار میدهم اگر کاری داشتید به مدیر اطلاع دهید👇👇 @A_125_Z ای دی
هدایت شده از انگیزشی و ثروت‌زا 💰💸💰
🌸🍃🌺﷽🌺🍃🌼 و اما دیروز با آرزوها و رویاها گذشت قسمت اول : بچه‌گی تا نوجوانی که زیر نظر پدر بودم پدر من آدم بسیار مومن اما کارگر ساده آنقدر حقوق نداشت که به ما هم پول تو جیبی بدهد. یا مثل پدرهای پولدار برای فرزندانش لوازم انچنانی بخرد ، واقعا گاهی من به هم سن و سالهای خودم نگاه میکردم ، حسرت میخوردم قسمت دوم : جوانی من بود که پدرم تغییر کار دادن آنجا بود که من از بچه‌های سن و سال خودم تقریبا پولدارتر بودم ، اما در حدّ یک تفریح کوتا مثل یک سینما رفتن ، گاهی هم من مادر خرج میشدم تمام پولداری من کمی قیافه گرفتن به دوستان بود قسمت سوم : 30 سال دوران سخت ، بعد از ازدواج خیلی سخت گذشت ده‌ها کار عوض کردم حتی چندین جا سرمایه گذاری کردم اما با اوضاع اقتصادی پولی که سرمایه داشتم بی ارزش شد یعنی هیچ ... و باید وقتی مردم در خواب راحت بودند. من میرفتم سرکار ، آخر هر ماه حقوق کارمندی که واقعا کفاف زندگی را به سختی میداد، خدا رو شکر ناراضی نیستم از بیشتر کسانیکه دیدم خیلی بهترم مسن شدم خدا را بی نهایت شکر در این وضع اقتصادی خانه کوچکی دارم و قطره قطره حقوق بازنشستگی و زن 4 فرزند خدا به من هدیه کرده سالم و صالح و اما امروز : یعنی در سن 53 سالگی توسط یکی از نزدیکان با این پروژه آشنا شدم بعد از صحبت با مشاور و کارشناس پروژه و راهنمایی‌ ایشان ، با اندک سرمایه و 2 ساعت تلاش در روز الانه به پول خوبی رسیدم و به اقتصاد هم کاری ندارد هر روز بیشتر میشود خدا رو هزاران هزار مرتبه شکر که خداوند لطف کرد و این پروژه را سر راهم قرار داد . این که خواندی قصه شب نبود سرگذشت واقعی یکی از شرکت کننده‌گان بود حالا اگر شما هم میخواهید یک زندگی بهتر از بهتر داشته باشید بدون رودرواسی میگم باید جگرشیر داشته باشید 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک ایتا 🌿🌼 @Be_win 🌼🌿 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک تلگرام 🌿🌼 @Be_win_3 🌼🌿
هدایت شده از بایگانی پروژه
📣 ❤️خدمتی ویژه از کانال به شما همراهان عزیز ❤️ نتایج تعداد زیادی از هموطنان عزیزمون ، مشهدیای بزرگوار در سراسر استان خراسان رضوی که در این پروژه شرکت کردند و توانسته‌اند کیفیت زندگی خودشون و اطرافیانشان را دراین اقتصاد نا به سامان بالا برده و به معنی واقعی کلمه زندگی خودشون رو دگرگون کنند 👌👌👌 در پروژه میلیونرشو ♻️♻️♻️♻️♻️♻️♻️♻️♻️♻️♻️♻️♻️ درضمن دوست عزیز ، نتایج شرکت و پولدار شدن خودتون در پروژه رو برای دیگران نیز ارسال کنید تا به یاری حق بتوانید به تعداد زیادی از افراد کمک کنید تا از این راز بزرگ کائنات و عالم هستی استفاده کنند و به درجات بسیار والا در زندگی برسند😍👌🙏❤️❤️❤️ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔴 قطعا شما دوست عزیز مشهدی میتوانید از این فرصت پیش آمده نهایت استفاده رو ببرید و شاهد براورده‌شدن رویاهای شیرین و باورنکردنی خودتون باشید 🔴 🔴 🔴 ✍✍ 🌲 @Be_win مسیرسبز ☞☜ ایــتا 🌲 @Be_win_3 مسیرسبز ☜ تلگرام
☑️ لینکها برای راحتی شما 👇👇👇 ♦️♦️بیش از 500 و = شامل و مهم و ارزشمند 🌻و امکانات زیاد دیگر... را در این کانال کنید. 🔴🔵🔴 لینک راهنما که تا به الانه در کانال قرار گرفته 👇تماما مذهبی👇اسلامی 🍎لیست اول 👇 https://eitaa.com/zekrabab125/19259 💚 تعداد 51 نرم‌افزار و کتاب pdf کاربردی , رمان عقیدتی ، سیاسی ، و ..... 👆👆👆 🍎لیست دوم 👇 https://eitaa.com/zekrabab125/20779 💚 تعداد زیادی نرم افزارهای و کتاب pdf کاربردی ، عقیدتی ، حدیثی ، و .....👆👆 🍎لیست سوم👇 https://eitaa.com/zekrabab125/27333 💚 تعداد 130 کتابهای pdf = رمان ، داستان ، مذهبی ، شهیدایی و ......👆👆 🍎لیست چهارم👇 https://eitaa.com/zekrabab125/29115 💚 تعداد 100 کتابهای pdf و نرم‌افزار = رمان ، داستان ، مذهبی ، شهیدایی و ......👆👆 🍎لیست پنجم https://eitaa.com/zekrabab125/30402 💚 تعداد 76 کتابهای pdf و نرم‌افزار = رمان ، داستان ، مذهبی ، شهیدایی و ......👆👆 🍎لیست ششم https://eitaa.com/zekrabab125/31665 💚 تعداد 65 کتابهای pdf و نرم‌افزار = رمان ، داستان ، مذهبی ، شهیدایی و ......👆👆 🍎لیست هفتم https://eitaa.com/zekrabab125/32865 💚 تعداد 70 کتابهای pdf و نرم‌افزار = رمان ، داستان ، مذهبی ، شهیدایی و ......👆👆
🔴🔴برای راحتی شما 👇👇👇 ♦️☀️ 16 کتاب صوتی که تا الانه در کانال قرار گرفته و آماده برای استفاده👇 👇 https://eitaa.com/zekrabab125/32631 ♦️♦️♦️
♦️♦️♦️ شروع رمان مذهبی بنام 👇👇👇👇 https://eitaa.com/zekrabab125/32963 نوزدهمین رمان بنام ( ) قسمت 1 تا 5 👆👆 https://eitaa.com/zekrabab125/32982 نوزدهمین رمان بنام ( ) قسمت 6 تا 10 👆👆 https://eitaa.com/zekrabab125/33005 نوزدهمین رمان بنام ( ) قسمت 11 تا 15 👆👆 https://eitaa.com/zekrabab125/33021 نوزدهمین رمان بنام ( ) قسمت 16 تا 20 👆👆 https://eitaa.com/zekrabab125/33037 نوزدهمین رمان بنام ( ) قسمت 21 تا 25 👆👆 https://eitaa.com/zekrabab125/33060 نوزدهمین رمان بنام ( ) قسمت 26 تا 30 👆👆 .https://eitaa.com/zekrabab125/33073 نوزدهمین رمان بنام ( ) قسمت 31 تا 36 👆👆 پایان
. 💚🔵⚪️🔴💚🔵⚪️🔴💚🔵⚪️🔴💚 ♣️♣️ رمانهای متنی که تا الانه در کانال قرار گرفته و آماده برای استفاده👇 👇 💚 برای‌ خواندن‌ اولین داستان بلند بنام ↘️ رمان ( ) کلیک کنید 👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/13374 💚 برای خواندن دومین داستان بلند بنام ↘️ رمان ( ) کلیک کنید👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/15243 💚برای خواندن سومین داستان بلند بنام ↘️ رمان ( ) کلیک کنید 👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/15901 💚برای خواندن چهارمین داستان بلند بنام↘️ رمان ( )کلیک کنید 👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/17199 💚برای خواندن پنجمین داستان بلند بنام↘️ رمان ( )جلد اول کلیک کنید👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/22872 💚برای خواندن ششمین داستان بلند بنام↘️ رمان ( )جلد دوم کلیک کنید👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/19607 💚برای خواندن هفتمین داستان بلند بنام↘️ رمان ( )کلیک کنید👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/20317 💚برای خواندن هشتمین داستان بلند بنام↘️ رمان( ) 122 قسمت👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/21209 💚برای خواندن نه‌ومین داستان بلند بنام↘️ رمان( ) 51 قسمت👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/23895 💚برای خواندن ده‌ومین داستان بلند بنام↘️ رمان( ) 98 قسمت👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/24674 💚برای خواندن یازدهمین داستان بلند بنام↘️ رمان( ) 265 قسمت👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/27860 💚برای خواندن دوازدهمین داستان بلند بنام↘️ رمان( ) 53 قسمت👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/27901 💚برای خواندن سیزدهمین داستان بلند بنام↘️ رمان( ) 72 قسمت👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/28450 💚برای خواندن چهاردهمین داستان بلند بنام↘️ رمان( ) 171 قسمت👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/28891 💚برای خواندن پانزدهمین داستان بلند بنام↘️ رمان( ) 75 قسمت👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/30725 💚برای خواندن شانزدهمین داستان بلند بنام↘️ رمان( ) 50 قسمت👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/31369 💚برای خواندن هفدهمین داستان بلند بنام↘️ رمان( ) 33 قسمت👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/32361 💚برای خواندن هجدهمین داستان بلند بنام↘️ رمان( ) 66 قسمت👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/32974 💚برای خواندن نوزدهمین داستان بلند بنام↘️ رمان( ) 36 قسمت👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/32963 💚برای خواندن بیست‌ومین داستان بلند بنام↘️ رمان( ) 36 قسمت👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/33097
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
  •●❥❥●• ✅از بچگی درس خوندن رو دوست نداشتم بخاطر پدر و مادرم مجبور شدم تا لیسانس ادامه بدم... بعدش رفتم سراغ کلاسهای هنری خیاطی،خطاطی... هر هنری رو که یاد میگرفتم برا خودم و اطرافیانم انجام میدادم اما دوست نداشتم برم سرکار.. آرامشی که تو خونه بود رو دلم نمیخواست با هیچ چیز دیگه ای عوض کنم هر روز بعد از انجام کارهای روزانه میرفتم سراغ گوشی.. تقریبا تا عصر سرگرم مجازی میشدم.. فعالیتم توی اینستا بیشتر بود،راه به راه پست میذاشتم استوری که خوراکم بود..! یه روز یکی از فالورام به اسم افشین پستی در مورد داروهای گیاهی برای پوست گذاشته بود پست خیلی خوبی بود،میخواستم دارو رو برای صورتم استفاده کنم نحوه استفاده رو خوب متوجه نشدم براش کامنت گذاشتم و سوالمو پرسیدم یه روز گذشت اما جواب نداد.. تعداد لایکاش زیاد بود و خیلیا کامنت گذاشته بودند گفتم لابد هنوز وقت نکرده جواب بده روز بعدش دیدم اومده تو دایرکت و پیام گذاشته.. -سلام حال شوما؟ عذر میخوام تو خصوصی مزاحم شدم و خیلی بیشتر عذر میخوام که شما بانوی محترم رو در انتظار جواب گذاشتم.. بعدش نحوه استفاده رو خیلی خوب و کامل توضیح داده بود نمیدونم چرا اومده بود دایرکت.. خواستم جوابشو ندم اما دیدم دور از ادبه جواب کسی رو که انقدر محترمانه صحبت کرده رو ندم! خلاصه مجبورشدم براش پیام بذارم تا گفتم سلام! آنلاین بود و جوابمو داد سلام خانومم😊 _ممنون بابت جواب سوالم،خیلی لطف کردید +خواهش بانوی محترم _خدانگهدار +عه چه زود خداحافظی! سوالی نداری؟! _نه دیگه..متوجه دستور استفاده شدم +اگه سوالی برات پیش اومد حتما ازم بپرس،خوشحال میشم کمکت کنم _بله،ممنون. خداحافظ +قطعا که پوست بانو خوب و زیبا هست اما امیدوارم پوستتون شفاف تر از همیشه بشه😉 خدانگهدار🌺 اینبار حس خوبی نسبت به طرز صحبتش نداشتم... چند روزی گذشت یه روز توی اینستا استوری گذاشتم دیدم سریع اومد دایرکت شکلک😍 فرستاده بود دیدم اما جوابشو ندادم.. یعنی نمیدونستم چی باید جواب بدم! پیام فرستاد جواب شکلک سکوته بانو؟! ادامه دارد.. 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک ایتا 🌿🌼 @Be_win 🌼🌿 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک تلگرام 🌿🌼 @Be_win_3 🌼🌿
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
  •●❥❥●• #رمـــــان_دایرکتےها #قسمت_اول ✅از بچگی درس خوندن رو دوست نداشتم بخاطر پدر و مادرم مجبور
  •●❥  ❥●• _جواب شکلک سکوته بانو؟! +کامنتای مربوط به استوری رو اکثرا جواب نمیدم... _من فرق دارم خب +ببخشید؟!!! _عصبی نشو دیگه.. منظورم اینکه من یه جورایی دکتر پوستتم😉 سریع خواستم بپیچونمش و از دستش در برم.. گفتم عذر میخوام من باید برم خدانگهدار! خداحافظی کرد و استیکر قلب فرستاد❤️ با دیدن استیکر قلب و جمله من فرق دارم،با خودم کلنجار رفتم،بلاکش کنم یا نه؟! توی فکر بودم که مدیر ساختمون برا گرفتن شارژ اومد.. بعدش کلا داستان افشین و قلب و بلاک یادم رفت! هر سری که استوری میذاشتم،افشین بدو بدو میومد دایرکت.. حرف خاصی نمیزد،منتها به هیچ وجه دوست نداشتم بیاد دایرکت.. اما روم نمیشد بهش بگم! هر چقدر من خشک و رسمی جواب میدادم،برعکس افشین خیلی راحت و خودمونی حرف میزد.. صحبتاش در مورد داروهای گیاهی بود و انصافا حرف دیگه ای در میون نبود.. فقط نوع بیانش طوری بود که انگار نه انگار داره با یه نامحرم صحبت میکنه.. توی بیوی اینستا نوشته بودم دایرکت آقایون=بلاک! نمیدونم چرا نمیتونستم بلاکش کنم! از یه طرف لحن بیانش اذیتم میکرد از طرفی میگفتم چقدر منفی فکر میکنی بنده خدا حرفی نزد که... فقط داره بهت کمک میکنه! الکی الکی خودمو با این توجیه گول میزدم.. چند روزی کامنت استوری رو بستم تا افشین نیاد دایرکت... یه روز عصر،عکس نیم رخ از خودم با خواهرزاده ام که تازه بدنیا اومده بود رو گذاشتم استوری... کامنت رو هم بسته بودم اما باز سروکله افشین خان پیدا شد.. _به به! بانو قدم نو رسیده مبارک!😍 دختر خودته؟ +نه...خواهرزادمه ببخشید اما من کامنت استوری رو بستم که کسی دایرکت نیاد! شکلک دلخوری فرستاد😒 گفتم معذرت میخوام اما لطف کنید دیگه پیام ندید! _مگه من حرف خاصی بهت میزنم؟ +نه _پس چرا عصبی شدی؟! +عصبی نیستم! اما من متاهلم ... ادامه دارد... 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک ایتا 🌿🌼 @Be_win 🌼🌿 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک تلگرام 🌿🌼 @Be_win_3 🌼🌿
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
  •●❥  ❥●• #رمـــــان_دایرکتےها ✅ #قسمت_دوم _جواب شکلک سکوته بانو؟! +کامنتای مربوط به استوری ر
  •●❥  ❥●• ✅   _نمیخوام یه نامحرم سر هر استوری بهم پیام بده +ای بابا! ما که کاری نمی کنیم آخه.. _مگه قراره کاری هم انجام بدیم؛اینکار درست نیست..! +ببین من خودم متاهلم،3ساله ازدواج کردم؛همسرمم دوست دارم! _چه خوب! امیدوارم خوشبخت باشید! +بله هستیم! خیلی هم خوشبختیم! _خب خیلی خوبه که.. +اما آدما گاهی نیاز دارن با کسی حرف بزنن..درد و دل کنن.. _وا! خب همون حرفا رو به همسرشونم میتونن بگن دیگه! +د نه دیگه...وقتی با زنم دعوا میکنم نمیتونم برم با خودش حرف بزنم که.. یه وقتایی آدم یه حرفایی داره که نمیتونه به شریک زندگیش بگه.. _حرفاتون خیلی برام عجیبه!! +چیش عجیبه فرشته ی روی زمین☺️ _میشه اینطوری صدام نکنید😒 +چشمممم فرشته خانومم! _بحث محرم و نامحری چی میشه؟! همون حرفا رو به هم جنس خودتون بزنید،اینطوری بهتره.. +همجنسا اکثرا تو زرد از آب در میان،بعدشم چرا انقدر سخت میگیری حالا! _من سخت میگیرم؟ +آره دیگه...ما که نمیخوایم ارتباط جنسی با هم داشته باشیم انقدر بزرگش کردی؛میخوایم گاهی دو کلمه با هم اختلاط کنیم همین!نمیخوام بخورمت که! _ببخشید من نمیتونم با شما صحبت کنم خیانت که فقط رابطه جنسی نیست!لطفا دیگه پیام ندید.. +عهههه صبر کننن..کجا رفتی؟ میخوام باهات حرف بزنم. خیلی بد اخلاقی😕 حرفاش همش توی ذهنم رژه میرفت هی با خودم سبک سنگین میکردم..! چند روزی دور اینستا خط کشیدم.. خودمو سرگرم کتاب خوندن و دید و بازدید کردم. کیوان جدیدا کارش طول می کشید و شبا دیر می اومد خونه،منم بشدت حوصله ام سر میرفت! این اواخر دیر اومدنای کیوان و خستگیاش اذیتم میکرد.. زندگی خوبی داشتیم،چیزی کم و کسر نداشتیم به لطف خدا.. من و کیوان دختر خاله پسر خاله بودیم 6سال بود ازدواج کرده بودیم،تقریبا همه چی رو براه بود! کیوان عاشق بچه بود،دو سالی بود که مدام با زبون بی زبونی میگفت دلش میخواد بچه داشته باشیم! اما من بهانه می آوردم که هنوز زوده.. خودمون بچه ایم،بچه میخوایم چیکار! واقعیتش حس میکردم نمیتونم مسئولیت یکی دیگه رو به عهده بگیرم کمی میترسیدم،حرفای دیگران هم روم تاثیر داشت. خیلیا بهم میگفتن حالا جوونید،خوشگذرونی کنید!وقت واسه بچه دار شدن زیاده.. اینجوری شد که نخواستم حس مادری رو به اون زودی تجربه کنم.. ادامه دارد... 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک ایتا 🌿🌼 @Be_win 🌼🌿 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک تلگرام 🌿🌼 @Be_win_3 🌼🌿
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
  •●❥  ❥●• #رمـــــان_دایرکتےها✅  #قسمت_سوم _نمیخوام یه نامحرم سر هر استوری بهم پیام بده +ای بابا
  •●❥  ❥●• کم کم داشت افشین و حرفاش یادم میرفت اما باز طاقت نیاوردم و سمت گوشی دویدم..! همین که نت رو روشن کردم پیامش اومد بالا.. کلی پیام داده بود..!! [سلام بانوی زیبا خوبی؟ چرا نیستی؛نگرانت شدم! سلاممم کجایی چرا نیستی... هنوز نیومدی از پوستت چه خبر بهتره شده ؟! الو خانومییییی کجایییی.. پاسخگو باش دیگه!😕 نگرانتم.. خانومی کجایی؟! دقیقا کجایی...؟؟؟؟] تو این مدت دوری از مجازی افشین کاملا از ذهنم پاک شده بود.. اما اون بارها و بارها به من پیام داده بود! برام عجیب بود .. چرا الکی نگران من شده بود؟! جوابش رو ندادم... به ساعت نکشیده سر وکله اش پیدا شد! سلاممم فرشته بانووو😍 خوبی؟ کجا بودی تو! نمیگی آدم نگرانت میشه😢 من مردم و زنده شده ام،اونوقت تو حتی جواب سلام منم نمیدی!؟ جواب سلام واجبه ها خانوم خانوما.. سلام رو تایپ کردم اما دستم بشدت می لرزید.. سلام، سلان تایپ شده بود.. خندید گفت:سلام یا سلان؟ _ببخشید سلام! +خدا ببخشه😉 خب تعریف کن، کجا بودی که نبودی؟! داروها رو پوستت خوب عمل کرده؟ _بله پوستم بهتر شده؛ممنون از شما. +خب خوشحالم که تونستم برات کاری انجام بدم [هر چی من خشک و رسمی حرف میزدم افشین خیلی راحت بود؛انگاری این طرز صحبت براش عادی بود..] _عذر میخوام افشین خان،اما من باید شما رو بلاک کنم! +عه من تازه کلی ذوق کردم که بالاخره اسممو صدا زدی گند زدی به حالم که... _ببینید من متاهلم!شما هم متاهل هستید ضرورتی برای صحبت کردن ما با هم وجود نداره! تا الانم اشتباه کردم پاسخگوی شما بودم! افشین زبون چرب و نرمی داشت میدونست چه طوری حرف بزنه تا طرف مقابل رو متقاعد کنه... انقدر گفت و گفت تا مجاب شدم که بلاکش نکنم!!! قول داد دیگه نیاد دایرکت مگر اینکه من سوالی داشته باشم. مدتی که گذشت؛اومدنای افشین دوباره شروع شد.. بارها و بارها با دلیل و بی دلیل میومد سراغم.. از زندگیش میگفت از همسرش،از اختلاف سلیقه های کوچیکی که با هم داشتن.. از مادر زنش که مدام تو زندگی زناشویی شون دخالت میکرد.. یه جورایی من شده بودم صندوقچه اسرار افشین..! گاهی بهش راهکار میدادم.. گاهی ام فقط و فقط گوش شنوای درد و دلش بودم.. ادامه دارد... 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک ایتا 🌿🌼 @Be_win 🌼🌿 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک تلگرام 🌿🌼 @Be_win_3 🌼🌿
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
  •●❥  ❥●• #رمـــــان_دایرکتےها ✅ #قسمت_چهارم کم کم داشت افشین و حرفاش یادم میرفت اما باز طاقت ن
•●❥  ❥●• کم کم داشتم بهش عادت میکردم مدام برام نحوه استفاده داروهای گیاهی رو میفرستاد.. 🌱 اوایل با اکراه قبول میکردم اما بعدش با شوق و ذوق استقبال میکردم.. دیر اومدن های کیوان هم تقریبا دائمی شده بود چند باری باهاش بحث کردم.. گفتم خسته شدم از این وضعیت؛ تنهایی کلافه ام میکنه... اونم مدام میگفت خب چیکار کنم تو این اوضاع بیکاری و اقتصاد خراب.. توقع داری کارمو از دست بدم بیام بشینم تو خونه کنار تو؟! صد بار بهت گفتم بچه دار بشیم قبول نکردی.. گفتم چرا هر چی میشه پای بچه رو میکشی وسط؟! مگه برا فرار از تنهایی باید مادر بشم!!! 😕 همین بحثای بیخود و بی جهت من با کیوان،جرقه راحت حرف زدن با افشین رو روشن و روشن تر کرد! انگار مجوز درد و دل با افشین برام امضا شد! بحثایی که بین من و کیوان پیش میومد؛همه رو برا افشین تعریف میکردم اونم با حوصله تمام گوش میکرد.. و با حرفاش آرومم میکرد! این اولین بار بود با جنس مخالف به غیر از همسرم صحبت میکردم و انقدر راحت سبک میشدم! نه بحثی در کار بود.. نه تشری.. نه حرف بچه ای که من بهش آلرژی پیدا کرده بودم! متاسفانه ارتباطمون بیشتر شد.. 🔥📵ساعت ورود و خروج کیوان رو بهش گفته بودم،تا توی اون زمان پیام نده..! اونم زمانی که سرکار بود و بیرون از خونه بهم پی ام میداد.. همه چت ها رو هم قبل اومدن کیوان پاک میکردم. پیام خاصی بینمون نبود،اما خودم خوب میدونستم که کارم اشتباهه! 😔😞 برا همین چندین بار از ترسم چک میکردم تا خیالم راحت باشه که پیاما پاک شده..! رفته رفته پیامهای افشین از درد و دل و کمک فراتر رفت.. 😞😞 ادامه دارد... 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک ایتا 🌿🌼 @Be_win 🌼🌿 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک تلگرام 🌿🌼 @Be_win_3 🌼🌿
📣 شماره ❤️ بنام 📝 نوشته‌ی: 📓 تعداد صفحات 15
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
•●❥  ❥●• #رمـــــان_دایرکتےها ✅ #قسمت_پنجم کم کم داشتم بهش عادت میکردم مدام برام نحوه استفاده دا
  •●❥  ❥●• افشین به من علاقه مند شده بود،چند باری بهم گفت. حتی اگه نمیگفتم با اون همه قربون صدقه رفتن و دلبری مشخص بود دوسم داره! هر چی بهش میگفتم قرارمون این نبود! میگفت گور بابای قرار و مدار.. دل که این حرفا رو نمیفهمه!!!❤️💔 من آدم محکمی بودم،همه سعیمو کرده بودم که دلم نلرزه؛ اما بشدت وابسته شده بودم به کسی که بی چون و چرا گوش شنوا بود..! به افشین گفتم:دست از عشق و علاقه بردار،چون من کیوان رو دوست دارم! اگرم باهات حرف زدم فقط و فقط بخاطر داروهای گیاهی بود و بعدشم شاید فرار از تنهایی.. الانم پشیمونم چون نمیخوام بهت وابسته تر بشم و زندگیمو از دست بدم! حرفامو که دید؛به غلط کردن افتاد.. گفت باشه فرشته خانوم! من غلط کردم! دیگه حرفی نمیزنم؛ فقط تنهام نذار! باشه؟!.... قول میدم دیگه هیچ حرفی از حسم نزنم..... سخت بود برام دل کندن از مجازی و چت بیهوده... انگار معتاد شده بودم؛معتاد یه آدم مجازی که حتی چهرشو ندیده بودم... برام شده بود دایه دلسوز تر از مادر! گفتم باشه و خداحافظی کردم! گفت دمت گرم😍بعدشم استیکر خنده و خوشحالی فرستاد و خداحافظی کرد! توی این مدت دست و دلم به زندگی نمیرفت... مدام بهانه های الکی میگرفتم،سر مسائل جزئی و بی اهمیت با کیوان بحثم میشد... کیوان میگفت چته؟! چرا عوض شدی؟ کو اون فرشته ای که ورد زبونش قربونت برم وفدات شم بود؟! همش دعوا راه میندازی؛ اعصاب خودتو منو بهم میریزی! خب چته لعنتی.. بگو بذار بفهمم..؟! میگفت بگو بذار بفهمم!!! اما من خودم نمیدونیستم دقیقا چه مرگم شده! چی رو به کیوان میگفتم! من حرفی برا گفتن نداشتم..😭 کیوانم گاهی عصبی میشد و سمتم نمی اومد.. بعد از مشاجره ای که داشتیم،کیوانم کمی تغییر کرد.. دیگه به اندازه قبل قربون صدقه ام نمیرفت؛ برام وقت نمیذاشت.. البته بیشتر من مقصر بودم؛ چون بیخود و بی جهت دعوا راه مینداختم! از اون طرف افشین سنگ صبورم بود و آرومم میکرد! و من از لحاظ روحی و روانی تا حدودی از جانب افشین تامین میشدم! اگر کیوان باهام بدخلقی میکرد دیگه مهم نبود،چون یکی دیگه جاشو پر کرده بود.. ادامه دارد... 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک ایتا 🌿🌼 @Be_win 🌼🌿 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک تلگرام 🌿🌼 @Be_win_3 🌼🌿
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
  •●❥  ❥●• #رمـــــان_دایرکتےها ✅ #قسمت_ششم افشین به من علاقه مند شده بود،چند باری بهم گفت. حتی اگه
  •●❥  ❥●• روز به روز از کیوان فاصله میگرفتم و به افشین نزدیکتر میشدم.. 🔥❤️🔥❤️🔥 چند وقت بعد افشین دوباره ابراز علاقه کرد؛توقع داشت منم هم متقابلا اینکارو انجام بدم!!! نمیدونم چرا،اما اینبار ترسی وجودم روفراگرفت... ترسیدم از این دوستت دارم های تایپ شده توی صفحه ی گوشی... ترسیدم از اینکه دلم بی هوا بلرزه... ترسیدم از اینکه کسی بهم میگه دوستت دارم که نامحرمه و همسرم نیست!!! 😞😞💔 ترسیدم و لرزیدم... تمام تنم می لرزید... تا ساعات ها جواب افشین رو ندادم اون مدام پیام میفرستاد اما من گوشه خونه کز کرده بودم و زل زده بودم به نقطه ای نامعلوم... حس کردم سقوط کردم سقوط آزاد.... 😭 اما چطور نفهمیده بودم؟! تمام مکالمه روزای اول یادم بود همش گفته بودم درست نیست! یعنی چی درد و دل.... من همسر دارم!! وای من همسر ،د ... ا... ر... م😢 به اسم همسر که رسیدم بغضم ترکید های های گریه کردم😭 انقدر گریه کردم تا کمی آروم شدم توی آینه خودمو نگاه کردم،چشمام قرمز شده بود 😭😔 همش تو فکر بودم شب کیوان منو با این چشمهابینه،چی بهم میگه... به افشین گفتم اگر یه کلمه دیگه حرف از علاقه بزنه؛دیگه تو اینستا نمی مونم بزور قبول کرد! میخواستم همون شب از دنیای مجازی بیام بیرون.... اما وابستگی کار دستم داده بود!!! 😞 سخت بود یهو از کسی که 3ماه تمام برا درد و دلام وقت گذاشته بود و گاهی کمکم کرده بود دل کند! مثل معتادی شده بودم که هی میگفتم از فردا، از فردا دیگه ترک میکنم. اما حس گناه باعث شد که کمتر چت کنم کمتر استرس و اضطراب سراغم می اومد.... ترس چک شدن گوشیمو نداشتم.... حس میکردم یه پرنده ام... پرنده ای که از قفس آزاد شده.. ادامه دارد... 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک ایتا 🌿🌼 @Be_win 🌼🌿 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک تلگرام 🌿🌼 @Be_win_3 🌼🌿
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
  •●❥  ❥●• #رمـــــان_دایرکتےها ✅ #قسمت_هفتم روز به روز از کیوان فاصله میگرفتم و به افشین نزدیکت
  •●❥  ❥●• افشین شاکی شده بود،میگفت:گفتی ازعلاقه حرف نزن گفتم چشم! اما الان تا میخوام حرفی بزنم،خداحافظی میکنی میری..! هر سری یه بهانه می آوردم براش.. بهش نگفتم میخوام برای همیشه از مجازی برم،چون میترسیدم با حرفاش وسوسه ام کنه..! بالاخره موفق شدم تایم رو به یک ربع برسونم. اما با خودم اتمام حجت کردم که فردای اون روز همه حرفام رو برا افشین تایپ کنم و تمام... شروع کردم به تایپ کردن..! افشین خان از اول هم گفته بودم اینکار غلطه اما شما به حرفام گوش نکردی! من خام حرفای شما شدم،در واقع ببخشیدا نمیدونم چرا خر شدم! هم من اشتباه کردم هم شما... ما یه جورایی از اعتماد همسرامون سواستفاده کردیم! هر چند حرف خاصی بینمون نبود،تا اینکه این اواخراحساسی شدن شما باعث شد من کمی به خودم بیام! ما خطا کردیم،امیدوارم خدا از سرتقصیرات هر دومون بگذره.. من که دارم دیوونه میشم....😭 نمیدونم چطوری قراره تاوان این گناه رو پس بدم!!! حرفای روزای آخر شما باعث شد بفهمم چه گندی به زندگیم زدم..... جای شکرش باقیه جز وابستگی کاذب، علاقه ای به شما پیدا نکردم! بین من و شما یه موجود زرنگ بود! موجودی به اسم شیطان..🔥 نفر سوم رابطه ما بیکار ننشسته بود! نفسمونم قلقلک داد و ما هم از خدا خواسته افتادیم تو چاه..! سقوط کردیم میفهمید سقوط😭 اما من میخوام دوباره به زندگی برگردم حتی اگه کیوان دیر بیاد خونه.. حتی اگه مدام گیر بده و بچه بخواد! برای همیشه از مجازی میرم چون جنبه بودن تو این فضا رو نداشتم و پام بدجور لیز خورد خداحافظ برای همیشه.. منتظر جوابش نموندم،سریع همه چی رو حذف کردم.. 📵📵📵 ادامه دارد... 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک ایتا 🌿🌼 @Be_win 🌼🌿 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک تلگرام 🌿🌼 @Be_win_3 🌼🌿
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
  •●❥  ❥●• #رمـــــان_دایرکتےها ✅ #قسمت_هشتم افشین شاکی شده بود،میگفت:گفتی ازعلاقه حرف نزن گفتم چشم
  •●❥  ❥●• نشستم روی کاناپه و زار زار گریه کردم. همش به این فکر میکردم که چی شد به اینجا رسیدم،یه ارتباط غلط و بی دلیل!!! توی همین فکرا بودم که کیوان زنگ زد _الو +الوسلام _سلام،خوبی؟ +خوبم _دارم میام خونه چیزی نمیخوای؟ +نه...منتظرتم بیا! _باشه،خداحافظ! یه بغض و خشم خاصی توی صداش حس کردم،نمیدونم چرا ناخودآگاه تنم لرزید..!😥 میز شام رو چیدم،منتظر شدم تا بیاد! کمی دیر اومد؛حالت آشفته و بهم ریخته ای داشت! گفتم حتما خستگی کاره... بدون اینکه نگاهم کنه،نشست سر میز! گفتم دست وصورتتو بشور تا غذا رو بکشم گفت میخوام باهات حزف بزنم گفتم باشه حالا شام بخوریم بعد.. سرم داد زد گفت مگه کری!!😡 گفتم میخوام باهات حرف بزنم! خشکم زد.. 😥😰 کیوان تا حالا اینجوری باهام حرف نزده بود! به اجبار نشستم روی صندلی،زل زدم به کیوان تا ببینم این چه حرفیه که بخاطرش سرم داد زده! شروع کرد.. _چند وقتیه حواست به زندگیمون نیست،هست؟! +چرا هست کیوان.... _مطمئنی؟! +با صدای لرزون گفتم آره _حواست بود و نفهمیدی چقدر از هم فاصله گرفتیم!؟ +یعنی چی کیوان _ساکت!حرف نزن..گوش کن فقط! حواست هست و نفهمیدی هفته پیش تصادف کردم! حواست هست که شبا تا دیروقت بیرون بودم و عین خیالت نشد! حواست هست که لوبیا پلو دوست ندارم الان بوش توی خونه پیچیده! حواست هست موهای ژولیده و شلختگی رو دوست ندارم؛اما دو هفته بیشتره اصلا به خودت نرسیدی؟! حواست هست ریش پرفسوری دوس نداری اما این ریش رو گذاشتم و تو غر نزدی!! حواست هست پیراهن چارخونه قرمز دوست نداری،الان با این پیراهن روبروت نشستم و هیچی نمیگی!؟ حواست هست کیوان جان،شد کیوان؟ حواست هست چند وقته بهم نگفتی دوستت دارم؟!! تو حواست کجا بوده که اینجا کنارم نبودی؟! جسمت اینجا بود،اما روحت... روحت معلوم نیست کجاها سیر میکرده.. ادامه دارد... 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک ایتا 🌿🌼 @Be_win 🌼🌿 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک تلگرام 🌿🌼 @Be_win_3 🌼🌿
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
  •●❥  ❥●• #رمـــــان_دایرکتےها ✅ #قسمت_نهم نشستم روی کاناپه و زار زار گریه کردم. همش به این فکر م
  •●❥  ❥●• با اینکه همه چتا رو پاک کرده بودم و دیگه خبری از صفحه های مجازی توی گوشیم نبود،اما باز میترسیدم و تو دلم خدا خدا میکردم کیوان چیزی از ارتباط غلطم نفهمیده باشه... 😞😞😞😞 ادامه داد.. _دوسش داری؟ +متعجب زده از سوالش،گفتم چی؟!😰 _چی نه کی! +خب کی؟واضح حرف بزن.. _واضح نیست سوالم؟ +نه! _افشین خانت!!! 🔥🔥 انگار آب یخ ریخته باشن روی سرم!😥 لال شده بودم،نمیتونستم چیزی بگم کیوان از کجا فهمیده بود!! من که همیشه چت ها رو پاک میکردم.. خودم رو زدم به اون راه.... با صدای لرزون گفتم افشین خان دیگه کیه!؟ _از من میپرسی!!!؟؟ هه هه.... کیوان قهقه ای سر داد و گفت: _میشه دیگه برام نقش بازی نکنی من همه چی رو میدونم!! +چی رو میدونی؟! چرا درست حرف نمیزنی منم بفهمم؟! _خودتو به خریت نزن فرشته ... دو هفته ست فهمیدم چه بلایی سر من و زندگیم آوردی😞 همون روزی که افشین خانت بهت گفته بود دوستت داره!!! همون روز دستت برام رو شد! چرا سکوت کردی؟؟؟ میگفتی دوسش داری دیگه... میگفتی.... اشغال...!😡 فک کردی میتونی راحت خیانت کنی و منو بپیچونی!؟ کار خدا بود که دقیقا همون روزی که اون مرتیکه کثافت به زن من..!! به ناموس من ابراز علاقه میکرد و میخواست دل ببره و دلبری کنه... یادت بره گند کاریاتو پاک کنی و منم نصف شب وسوسه بشم و گوشیتو چک کنم.. دنیا روی سرم خراب شده بود... اشک از چشمام جاری شد و روی گونه هام غلتید،نمیدونستم چی باید بگم! لعنت به من....😭 کاش همه چیز رو زودتر از اینا تموم کرده بودم😭 قبل از اولین گفتن دوست دارم افشین... قبل از اینکه لو برم... قبل از اینکه بدبخت بشم... کاش... 😭😭😭😭 ادامه دارد... 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک ایتا 🌿🌼 @Be_win 🌼🌿 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک تلگرام 🌿🌼 @Be_win_3 🌼🌿
هدایت شده از انگیزشی و ثروت‌زا 💰💸💰
🌺🌺 اقایون ، خانمهای عزیز خوشامدید به خـانواده پولدارها و پولدار شدن .......🌺 اینجاهمه چیز به موفقیت ختم‌میشه .....🌺
هدایت شده از انگیزشی و ثروت‌زا 💰💸💰
🌸🍃🌺﷽🌺🍃🌼 🔴 🔴🔴بخصوص جوانان ♦️ جوانان بیشتر توجه کنند 💠 این پروژه تا الانه در سراسر ایران 15000 هزار نفر عضو دارد و در مشهد 2000 هزار نفر عضو دارد، با صدها امکانات درآمدزایی ✍ این افراد مثل شما بودند که الانه پولدار و بعضی‌ها میلیونر شده‌اند 💠من موقعی که گفتند این پروژه راه اندازی شده ، حدود 20 روز تحقیقات کردم از نظر حلال بودنش و از نظر قانونی بودنش 💠 خدا را شکر همه کارهای این پروژه قانونی و پولش حلال میباشد که من روی این مسئله خیلی حساس بودم 👈 اینها رو گفتم بخاطر اینکه خود من که عضو پروژه هستم و دارم روز 2 ساعت فعالیت میکنم و هیچ گونه لطمه به کار اول من نمیزند ، 👈 روز اول شک داشتم ، چرا .... چون دراین دوره کلاهبرداری ، دروغ ، دزدی ، و.......... زیاد شده 🌀 شما هم که میخواهید شرکت کنید باید اول با مشاور صحبت کنید و تحقیقات کنید، کار بسیار پسندیده است ، 🌀 اما بدون اینکه صحبت کنید و تحقیقات کنید ، سریع قضاوت نکنید ✍ همه ما دنبال پول هستیم ، اگر کسی بگوید من پول دوست ندارم دروغ گفته و میگوید 🔵 بخصوص این پروژه برای جوانان خیلی کار بسیار پردرامدی هست، با صدها پلن درآمدزایی ♦️ جوانانی که میخواهند یک شبه پولدار شوند ،حتما با مشاوران و کارشناسان پروژه صحبت کنند ، اگر قانع شدند سرمایه گذاری کنند و اگر قانع نشدند ضرری نکردند، 🔵 کسی برای صحبت کردن از انها پولی نمیخواهد 🔴🔴 جوانان مشهدی تبلیغات ما را میخواند و جرئت نمیکند از کم‌وکیف پروژه سوال کند ، با این جرئت و فکر کوتا هیچ وقت به هیچی نمیرسید. 🔵 این را بگویم که شما بچه نیستید، عقل و چشم و گوش و ...... دارید ، هیچ کس شما رو در این دوره کمک نمیکند ، فقط خودتون به خودتون میتونید کمک کنید ،فقط خودتون میتونید خودتون رو به اوج برسونید ،فقط باید لب‌ودهان نباشید، قدمی هم بردارید و جگردار باشید 🔴 واقعا اگر میخواهید ، بقول خودتون یک شبه پولدار شوید، به آرزوهایتان برسید ،داماد یا عروس شوید، ماشین چندصد میلیونی زیر پایتان باشد ،منزل شخصی داشته باشید، مسافرتهای خارجه بروید، کنار دریا ویلای تفریحی داشته باشید، و تا دیر نشده پدرومادرتان را به آرزویشان برسانید و بفرستید مکه و کربلا و ووووو...... و بلاخره تمام رویاهایتان به حقیقت بپیوندد ،قدمی بردارید. 📣📣 گفته از تو از من 🔴 انهایی که الانه عضو شرکت شده‌اند و پول زیادی دراورد‌ه‌اند، و پولدار شدند یا میلیونر شدند، 🔴 چون خواستند و به امید خدا حرکت کردند و خدا هم وعده خود را عملی کرد ✍ شما هم حرکت کنید و نترسید، جگر داشته باشید به قول بعضی‌ها شانس به شما رو کرده، شانستون رو امتحان کنید 🙏 به امید خدا و تلاش خودت 💯% حتما مثل من و دیگران موفق میشوید، 👈 تازه اگر هم نشد ، ضرری نکردید فقط 2 ساعت به آرزوهایت نزدیک شدید منتظر تمام جوانان با انگیزه هستیم در کانال مسیرسبز👇👇👇 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک ایتا 🌿🌼 @Be_win 🌼🌿 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک تلگرام 🌿🌼 @Be_win_3 🌼🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 #رمان شماره #بیست ❤️ بنام #دایر_کتی 📝 نوشته‌ی: 📓 تعداد صفحات 15