میدان مسابقه
بدون اینکه کسی بگوید و تقسیم کار کند از جا بلند شدند، یکی آب کتری را گذاشت، دیگری استکانها را در سینی چید، همه مرتب سرجای خود نشسته بودند.
برای آمدن به مکان موردنظر هم به صورت خودجوش با هم هماهنگ شده بودند و هممسیرها با یک ماشین میآمدند!
اینجا هیچکاری بدون نیت و بدون روح نیست و قطعا کاری که محتوا داشته باشد هیچ وقت ناقص و ضعیف اجرا نمیشود.
سخنران و مستمع در این محفل نداریم، همه نظرشان را میگویند و در بحث مشارکت میکنند، به رشد علمی هم کمک میکنند، گاهی آخر جلسه تجربههای زیسته خود را بیان میکنند!
در پذیرایی مهمانان، از هم پیشی میگیرند، السابقون و السابقونی برپاست!
در هیأت بانوان تاریخپژوه، خواهری پررنگ است، به خوبی پیداست! انگار دخترانِ شهرستانی جمع نیز، دیگر مثل اوایل، احساس غریبی نمیکنند!
به لطف خدا حس نزدیکی به هم پیدا کردهایم؛ برای همین هرکس، در هیأت هر کاری بهعهدهاش است احساس میکند مهمترین کار عالم را انجام میدهد! کارهاکاملا مشارکتجویانه است، از برپایی هیأت تا اداره آن! انگار همه سهیم هستند و احساس تعلق میکنند!
بحثها با آرامش و به نوبت، بین حاضرین رد و بدل میشود، در آخر هم، با اشک بر سالار شهدا علیهالسلام، جمع حاضر سرشار از انرژی از یکدیگر جدا میشوند.
اینجا رفاقت و خواهری موج میزند، اینجا هیأت یکدلی است! کاش همه جا و همه روز، هیأتی مدیریت میکردیم! وقتی در هیأت هستم، عجیب یاد جامعه ظهور میافتم!
🍃الحمدلله🍃
#اولین_خاطرهنگاری_هیأت
#هیأت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#دوشنبههای_امام_حسینی
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
🔸 وجه تسمیۀ حضرت زینب(س)
اینکه مشهور شده «زینب» را «زینت پدر» و «زینة أب» معنا میکنند، و نیز اینکه گفته میشود پیامبر(ص) به پیشنهاد جبرئیل(ع) اسم حضرت را زینب گذاشت، اینها ریشه و سندی ندارد.
و پیش از حضرت زينب(س) نیز اين نام در بین عرب رایج بود؛ بعنوان نمونه زینب خواهر بزرگتر حضرت فاطمه(س)، زینب بنت جحش دختر عمه و همسر پیامبر(ص)، و نیز زینب دختر حمزه سید الشهداء(س). و بالاخره اینطور نبود که از مصادیق ﴿لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا﴾1️⃣ باشد.
زینب در اصل نام درختی [یا گلی] زیبا و خوش بو در بیابان بوده که عرب این نام را برای دختران برگزیده بود2️⃣. همچنانکه در میان غیرعرب نیز نامگذاری دختران بنام بعضی گلها و گیاهان معمول است.
🔹 زینب کبری
و اینکه برخی از توصیف حضرت زینب(س) به «زینب کبری» چنین برداشت میکنند که ایشان بزرگتر از خواهرش ام کلثوم بوده است اشتباه است زیرا در کتابهای تراجمِ صحابه -شرح حال و معرفی صحابۀ پیامبر(ص)- آمده است که زینب دومین دختر امیرالمؤمنین(ع) بوده است.
ــــــــــــــــــــ
1️⃣ ﴿يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَىٰ لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا﴾(مريم ٧).
2️⃣ اسم این درخت «زَنَب» نیز نقل شده. و اولین کسی که بسیط نبودن کلمۀ «زینب» را مطرح کرده و گفته مرکب است از «زین» و «أب» فیروزآبادی در کتابش "القاموس المحیط" است که در قرن هشتم و نهم میزیسته و این ادعا را بدون هیچ نقل و استناد و شاهد مثالی و صرفاً بعنوان یک احتمال مطرح کرده و پیش از او در جایی ذکر نشده.
- لغتنامۀ دهخدا: [زَ نَ] .. درختی است خوش منظر و خوشبوی، ومنه سُميت المرأةُ زينب، أو من الأزنب للسمين..، در ذخیرۀ خوارزمشاهی بمعنی پاکیزگی بشرۀ (پوست) مردم آمده: «اندر بیان کردن پاکیزگی و آراستگی ظاهر بشرۀ مردم که آن را "زینب" گویند».
- لسان العرب (ابن منظور) 1: 453، عن ابن الأَعرابي: الزَّيْنَبُ شجرٌ حَسَنُ المَنْظَر طَيِّبُ الرائحة، وبه سُمِّيت المرأَة.
- لغتنامۀ لاروس: الزَّيْنَبُ: نبات عشبيٌّ بَصَليٌّ معمّر من فصيلة النرجسيات، أزهاره جميلة بيضاء اللون فوّاحة العرف، وبه سُمِّيت المرأة.
@YusufiGharawi
زیبایی در مکتب ام المصائب
نظر آدمها در مورد زیبایی متفاوت است!
مثلا گاهی یک باغ پر از گل در نظر یکی زیباست و گاهی یک کویر و آسمان پرستاره!
گاهی یک سفره رنگارنگ برای یک نفر بهترین قاب زیباست و برای دیگری سفره ساده!
گاهی یک چهره سفید با چشمان درشت و رنگی برای شخصی ملاک زیبایی است و برای دیگری نه!
زیبایی در نظر ما کاملا سلیقه ایست و هر کس ملاکها و معیارهای خاص خودش را دارد، چه با دلیل چه بی دلیل!
اما در نظر خالق زیباییها، زیبایی دلیل دارد و از علم نشات میگیرد نه سلیقه!
علمی که پشت جادوی رنگها پنهان شده و علمی که به چرایی صورت آرایش کرده و بی آرایش پی می برد.
و همین علم بود که موجب شد تا مولود این روز، مصیبتبارترین رویداد تاریخ بشر را زیبا ببیند که هیچ، «جز زیبایی نبیند.»
علم این بانو، علم به ماهیت دنیا بود، علم به قیام برای حق و حقیقت، علم به وجود خالقی که او را برای هدفی در جهان آفریده، علم به صفات خدا و علم به اسامی او.
علمی که انسان را خلیفه و نایب خود در زمین کرد و برای پذیرش این نیابت به او اختیار داد و همین اختیار موجب شد تا ملائک بر او سجده کنند.
علمی که به انسان آموخت زیبایی را ببیند و زیباییها را انتخاب کند.
خالقی که زیبایی را آفرید، راز یافتن آن را در کلام خود و فرستادگانش جاری کرد.
دیدن این زیباییهای حقیقی با علم امکان پذیر است، علمی که با تلاش و خودسازی حاصل خواهد شد؛ آنگاه میتوانیم همچو عقیله بنی هاشم(سلام الله علیها) در اوج قدرت و در انتهای مصیبت، بانگ برداریم که جز زیبایی نمیبینم؛ «و ما رایت الا جمیلا»
🌸میلاد بانوی صبر و وفا سلاماللهعلیها تهنیت!!
✍️نجمه صالحی
#میلاد_حضرت_زینب
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#بازنشر
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
قائم مقام فاطمه...
خورشيد نجابت و ادب!
زهرای دمشق!
مظهر شور و شعور در صحرای طف!
فرهنگ سبز حسینی در دستان تو بانو گذاشته شد و چه زیبا تمام هویت زن در اسلام را به تصویر کشیدی!
زهراترین ستارهٔ زهرا خوش آمدی!
✍️نجمه صالحی
#زینب
#میلاد_حضرت_زینب
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#لبیک_یا_خامنه_ای
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
شنیدهها و دیدهها در اردوی قم گردی
شهر قم 23 هجری توسط ابو موسی اشعری فتح شد.
منطقه زیارت شاه احمد قاسم بیرون حصار قم در قرن هفتم و هشتم ، محله ی خندق نام داشت، امروزه قمیها به آن محله هندق میگویند! قم اولیه سمت جاده کاشان بود.
مقابر گنبد سبز و وابستگی دینی ندارد، اطرافش باغ بوده و چون باغاتش زیاد بوده به گنبد سبز معروف شده است. سبک معماری آن سبک زمان سلجوقی است، خاندان صفی حاکمان قم بودند و مقابر آنها داخل بقعهها بوده است. سنگهای قبرشان بهدلیل ارزش تاریخی به موزه انتقال داده شده و داخلش گچ بری به سبک دوره ایلخانی است. سلجوقیان اهل سنت بودند ولی وزرایشان شیعه و تعلیم یافته آل بویه بودند.
سنگ نگارههای حیاط گنبد سبز از حرم حضرت معصومه س آورده شده که ساختهی زمان قاجار است. در مقبره شیخ صفی شیعه نام پنج تن داخل گنبد و آیات قرآن حک شده و اسامی دوازده امام در مقبرهی خواجه اصیل الدین روی دیوار حک شده است.
گنبد علی بن جعفر اصل بنا از زمان آل بویه است که در زمان خاندان آل صفی مرمت شده و نقاشی قسمت ورودی از دوره قاجار است.
امام زاده سید سربخش( منطقه آذر) دو امام زادهاند که به محمد دیباج اولاد امام صادق میرسند .روبرو این زیارتگاه محمد عزیز که در در گیری نهروان کشته شده است.
سید سربخش در حمله مغول کشته میشود که رهبر مقاومت بوده. بنایش مربوط به دوره ایلخانی است.
آخرین بنای زمان ایلخانی ، مدرسه قیاسیه است که در بازار کهنه ی قم قرار دارد از 16 مدرسه ی آن دوران تنها این مدرسه بجا مانده.آب انبار داشته وقف مدرسه که متأسفانه الان بهدست کاسبان منطقه و بازار نجارها است.
کاروانسرا نیز که فقط دروازهاش قابل تشخیص است، در میدان کهنه قرار دارد. بازار قدیم از این منطقه شروع شده تا میدان مطهری امروزی ادامه داشته است.
مدرسه رضویه ( مشهور به قدمگاه امام رضا ع ، ولی وجه تسمیه غلط و صحت ندارد! ) نیز در ادامه این بناهای تاریخی وجود دارد.
مسجد جامع منطقهی آذر، ( دوره سلجوقی،صفویه و قاجار) کاملترین بنای تاریخی بهجا مانده در قم است .
هرشهری که مسجد جامع داشته یعنی جمعیت زیاد داشته است، چون در خطبه نام حکومت را میبردند و با اینکار مشروعیت حاکمان رقم میخورد.
قدمت اصلی مسجد جامع به زمان ورود اسلام برمیگردد که قبلا آتشکده بوده و فتحعلی شاه قاجار آن را بازسازی کرده است.
((داستانی تامل برانگیز :
گنبدش یه قندیل بزرگ طلا داشته است که مردی معتکف مسجد میشود به قدری که معتمد شهر میشود و بعدش قندیل طلا رو میدزد و بعدها فهمیده میشود یهودی مسلک بوده است !))
مدرسه رضویه تا پشت خیابان بوده در زمان پهلوی جدا شده است.دوره رضا شاه خیابان آذر کشیده میشود. منزل اعتضاد الدوله(حاکم قم) =کتابخانه آستانه حرم الان ساختش به دوران پهلوی میرسد.
ناصرالدین شاه قاجار در حرم مقدس حضرت معصومه س دفن شده وآینه کاری ایوان حرم نیز در دوره قاجار ساخته شده است.خوشنویسی های حرم نیز توسط میرزا رضای کلهر خطاطی شده است و در دیوارها و...هویداست.
صحن عتیق دورهی صفوی با مقابر تاریخی ایوان طلا که مقبره مهد اولیا و فتح علی شاه هم آنجاست اما سنگ قبر آنها داخل موزه است و نقاشیهای دور سنگ بیشتر به سبک نقاشیهای رومیها شبیه است!
در موزه آستانه حرم، فرشهای قدیمی، ساعت هدیه ناپلئون به فتحعلی شاه بود که ساعت را برای حرم قم و برا اذان کوک میکردند. سکه و قرآنهای قدیمی، پردهی خانه کعبه که توسط پادشاه عربستان به امام خمینی هدیه داده شده بود نیز در موزه آستان حرم حضرت معصومه موجود بود.
✍️تنظیم: فاطمه ضیایی، طلبه ارشد تاریخ بنت الهدی
پ.ن: در پی درخواست برخی از همراهان عزیز کانال، خاطرهنوشت یکی از طلبههای خوب بنتالهدی را گذاشتم تا بهتر با برخی از اماکن قم آشنا شوید!
#شهرمن_قم
#حضرت_معصومه
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
واقعیت ...
واقعیت، تلختر از شکست بازی ایران و امریکا، غصه و دردی بود که بعد از بازی از صدای هلهله و شادی و بوق و کرنای خیابان، به سراغم آمد! ( هر چند قطعا میدانم که تعدادشان به نسبت مردم ایران بسیار اندک است).
غصه از اینکه چقدر آدمها میتوانند غافل باشند که علیه وطن و ریشه خود این اقدام را انجام دهند. نمیدانم این شادی ریشه در رذالت داشت یا جهالت!؟ شاید هر دو، نمیدانم!
بعد که کمی فکر کردم یادم آمد نه تنها تاریخ ایران بلکه تاریخ جهان بارها شاهد این رفتارها بوده است! گاه از روی جهالت (خطای شناختی) و گاه از روی عناد و دشمنی، گاه بی ریشگی، گاه منفعت طلبی و گاه خیانت.
مگر نه اینکه وقتی کودتای انگلیسی _ آمریکایی ۲۸ مرداد سال ۳۲ دولت ملی و قانونی مصدق را سرنگون کرد، عده ای در داخل برایشان سوت و کف زدند!؟ . مگر نه اینکه بسیاری از حرکتها و جنبشهای آزادیبخش با خیانت افراد به ظاهر خودی و دوست، شکست خوردند؟!
گاندی وقتی حرکت ضد استعماری خودش را آغاز کرد یکی از مشکلاتش همین گروه خائن و وطن فروش بود! همچنین نلسون ماندلا و تمام جنبشهای رهایی بخش تاریخ!
حال که دقت میکنم میبینم این خودباختگان به قول جلال، هرهری مذهبِ التقاطیِ بیاصالت پدیده جدیدی نیستند! گاه در موقعیت یک فرد معمولی بروز میکنند و گاه در جایگاه یک فرد به ظاهر فرهیخته و اندیشمند!
گاه در کسوت عوام و گاه در کسوت خواص! گاه در جامهٔ یک کارگر و گاه در لباس یک سلبریتی که با پشتوانه شهرت ضریب میگیرد و تصاعدی شیوعی طاعونی پیدا میکند .( همین طور است بصیرتمندی که طبقه و شغل و عوام و خواص نمیشناسد!)
نمیدانم آیا برای این احمد کسرویها و تقیزاده ها علاجی وجود دارد!؟ البته که به آگاهی و بیداری آن کارگر و آدم معمولی بیشتر میتوان امید داشت!
چند شب پیش شبکه نمایش فیلم سینمایی مالکوم ایکس را برای چندمین بار به نمایش درآورد اما دیدنش خالی از لطف نبود! دیالوگی که در اواسط فیلم بین مالکوم و یک فرد سیاه پوستِ ( نماینده سفید پوستها) رد و بدل شد نقطه عطف فیلم محسوب می شد( که گره از خیلی وقایع تاریخ باز می کند!) . وقتی فرد سیاه پوست از او می پرسد که چرا سیاهان را علیه نظام سفید پوستان تهییج می کند!؟ ، مالکوم در جواب می گوید:
اگر این سوال را یک سفید پوست میپرسید میگفتم نسبت او به ما مثل نسبت یک گرگ به بره است، اما این سوال را یک سیاه پوست به ظاهر تحصیلکرده و تا حدی موجه در جامعه سفید پوستان پرسیده است!. در جواب می گوید :
" بردهها دو دسته بودند بردههای مزرعه و بردههای خانه. بردههای مزرعه مورد بیگاری، استثمار و ظلم بودند و در اثر فشار زیاد از هر فرصتی برای رهایی و فرار استفاده میکردند اما بردههای خانه در خانه اربابان در زیرزمین یا اتاق زیر شیروانی زندگی میکردند، لباسی برای پوشیدن داشتند و غذایی برای خوردن( ته مانده غذای اربابان رو می خوردند!! ) و از وضع زندگی خود راضی بودند ارباب را بیشتر از خود ارباب دوست داشتند و خود را برای ارباب به آب و آتش میزدند. در صورت فوت او مطیع ارباب جدید بودند اگر کسی به آنها میگفت: تو بردهای و مورد ظلم واقع شدی بیا فرار کن تا آزاد شوی! با تعجب میگفت چرا فرار کنم؟ من زندگی خوبی دارم! در انتها مالکوم به آن سیاه پوست میگوید : ما هنوز برده خانگی داریم..."
آری ما هنوز برده خانگی داریم که به نوکر مآبی و خود حقیر بینی خو کردهاند و رضایت دارند!
به قول هریت تابمن(خانمی که سازمانی مخفی و زیر زمینی را برای نجات بردگان ایجاد کرده بود ) : " سختترین مرحله کار ، قانع کردن یک برده به این بود که تو برده نیستی و می توانی آزاد باشی..."
✍️سمیه محسنی
پ.ن:نوشته یکی از دوستان تاریخی خوشفکر و خوشقلم من که دعا میکنم انشاالله به زودی کانال تحلیل و یادداشت خودش رو افتتاح کنه، دعا کنید راضی بشه🙂
#برای_ایران
#ایران_قوی
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
#تشکر
ممنون از دوستانی که این یادداشت خوب را خواندند و در گروههای مختلف منتشر کردند🙏🌹
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
38.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
☑️ سه سال در سه دقیقه 👆👆👆
✍ نگاهی اجمالی به فعالیت جهادی_رسانهای نویسندگان حوزوی
✨ ما نویسندگان حوزوی از دل بیمهریها سر برآوردیم و جوانه زدیم...
🍃حالا دیگر سبزتر میشویم، تنومند و پرجوهر...
🌱 و برای هر همسایهای قلم میکاریم به بهانهی درو کردن واژهای نور و معنا.
تا #پویش_نوشتن
تا #جهاد_روایت
میمانیم کنار هم...
🙏 صد سپاس از صبوری فرد فرد حاضر در این نوشتهگاه همت و حمایت
1⃣ در کانال نویسندگان حوزوی
2⃣ در تحریریه مدادالفضلاء
3⃣ در تحریریه مجتهده امین
4⃣ در گروه نویسندگان جبهه انقلاب
5⃣ در قرارگاه کوچک جهاد روایت
🎞 تهیه و تدوین: مهدیار اسفندیار
https://eitaa.com/joinchat/3931373574Cca376c3815
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🍃فریاد طبیعت ...
پاییز، آسمان کبود، درختان سر به فلک کشیده، برگهای رنگارنگ، گلهای خشکیده بر ساقه، شمشادهای سبز، چمنهای کوتاه و بلند آفت دیده، بوی دود، بوی برگهای خیس، بوی خاک آب خورده، همه از چیزی فریاد میزنند، همه از کسی فریاد میزنند!
فریادشان از وجود چیزی است، امید، امید به تغییر، امید به نوشدن!
فریادشان از وجود کسی است، وجود خدایی را فریاد میزنند که خالق رنگها و نقشها و زیباییهاست!
خدایی که در دل دانهها و گیاهان و درختان و برگهاست و به خوب زیستن ما امید دارد!
برای همین است که میگوید« یا ایها الذین آمَنوا....آمِنوا»
چقدر حرف دارد این طبیعت زیبا... .
🍃الحمدلله علی کل حال🍃
#ستاره
#خدا
#وخدایی_که_در_این_نزدیکیست
#جمعه
#امام_زمان
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
یخ در بهشت هشتم
امروز صحنهای حرم امام رضا علیه السلام و آبخوریها یخ زدند و اینگونه یخ در بهشت واقعی در بهشت رضا علیه السلام پدیدار شد!
#ستاره
#امام_رضایی_ام
۱۴۰۱/۹/۱۳
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
🌧 غافلگیری بارانی
با عجله داشتم بیرون میرفتم، باید کاری انجام میدادم، در دلم غرغر میکردم چرا من!؟
تا در را باز کردم و زمین خیس و آسمان کبود را دیدم، دلم غنج رفت، فراموش کردم چند ثانیه قبل چه میگفتم!
باران که میبارد انگار بغض فرو خفته آسمان میترکد، دوستش دارم چون زلال است، بی غل و غش! آمدنش نوید حال خوب دارد برایم، انگار به آغوش میکشم او را، چقدر ذوق کردم از آمدنش!
چشمان آسمان خیس است با اشکهایش صورت زمین را میشوید! برگهای درختان از آب باران سنگین شدهاند، پرندهها دیگر روی برگها نمینشینند، انگار منتظر رفتن باران هستند! کاش برایشان چتری میساختم تا منتظر رفتن باران جانم نشوند!
از سر و روی برگها آب سرازیر میشود، بوی باران، بوی زندگی، با آمدنش حیاتی دوباره به کالبد زمین دویده!
زیر این آسمان زیبا، روی زمین خیس، راه رفتن میطلبد! این هوا نفس عمیق کشیدن میطلبد!
خیس شدن و گِلی شدن کفش و چادر و دست کشیدن به گِلهای خیس و خلاصه شادیهای یک روز بارانی را میطلبد!
یادش بخیر دویدن در خیابان خیس بارانی، جیغ کشیدن با دهان باز، با شاخه های خیس بازی کردن و پا در چالههای پر آب گذاشتن و سروصدا ...
کاش نبودند بعضی از محدودیتهای دست و پاگیر!
✍️نجمه صالحی
#ستاره
#صبح_پاییزی
۱۴۰۱/۹/۱۴
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
✴️ غافلگیری بارانی
✍️ نجمه صالحی
با عجله داشتم بیرون میرفتم، باید کاری انجام میدادم، در دلم غرغر میکردم چرا من!؟
تا در را باز کردم و زمین خیس و آسمان کبود را دیدم، دلم غنج رفت، فراموش کردم چند ثانیه قبل چه میگفتم!
باران که میبارد انگار بغض فرو خفته آسمان میترکد، دوستش دارم چون زلال است، بی غل و غش! آمدنش نوید حال خوب دارد برایم، انگار به آغوش میکشم او را، چقدر ذوق کردم از آمدنش!
چشمان آسمان خیس است با اشکهایش صورت زمین را میشوید! برگهای درختان از آب باران سنگین شدهاند، پرندهها دیگر روی برگها نمینشینند، انگار منتظر رفتن باران هستند! کاش برایشان چتری میساختم تا منتظر رفتن باران جانم نشوند!
از سر و روی برگها آب سرازیر میشود، بوی باران، بوی زندگی، با آمدنش حیاتی دوباره به کالبد زمین دویده!
زیر این آسمان زیبا، روی زمین خیس، راه رفتن میطلبد! این هوا نفس عمیق کشیدن میطلبد!
خیس شدن و گِلی شدن کفش و چادر و دست کشیدن به گِلهای خیس و خلاصه شادیهای یک روز بارانی را میطلبد!
یادش بخیر دویدن در خیابان خیس بارانی، جیغ کشیدن با دهان باز، با شاخه های خیس بازی کردن و پا در چالههای پر آب گذاشتن و سرو صدا ...
کاش نبود بعضی از محدودیتهای دست و پاگیر!
#ادبی
#روزنوشت
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
سلام ونور
وقت بخیر🍂🍃
قابل توجه همراهان عزیز
این کانال خوب را دنبال کنید، یادداشتهای علمی در زمینههای مختلف ادبی، فرهنگی، تاریخی، سیاسی و اجتماعی و...به اشتراک میگذارند.
یاعلی
@howzavian
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
🍂🍂رقص میان ابرها
دستانم مانند چوب، خشک شده و چشمانم درد گرفته است. این باد تنم را میلرزاند و دل و جرأتم را با خود میبرد و من بدون آن نمیتوانم چشم باز کنم و دستانم را رها.
آخرین تصویری که در قاب چشمانم نقش بست شاخههای درخت بود که مثل گیسوان شانه نکشیده دخترکی در هم پیچیده بود و برگها و شکوفههایی گلسرهای این موی ژولیده، شده بودند.
با اولین لگد پسر بچهای که به این سر ژولیده خورد و چند شکوفه روی زمین افتاد، تنم لرزید، چشمانم را بستم و دستم را با تمام توان در وجود یک برگ تازه نفس، دور تارِ مویی حلقه کردم و هنوز میفشرمش.
حالا در اتوبان تنم تردد باد سرد پاییزی را حس میکنم و صدای رگ و ریشه های خشکیدهام را میشنوم، دوباره سر ژولیده میلرزد!
دوباره صدای خنده بچهها سرم را به درد میآورد و دلهره را مهمان دلم میکند. لگد پاهای کوچک چند پسربچه تن تنومند درخت را میلزاند. ترس در تنم چرخی میزند. محکم شاخه را با دستانم میفشرم و تن خشکیده و پوسیدهام از هم میپاشد مثل بلوری که از طبقه دهم ساختمان به زمین میافتد و هر تکه از جان و تنم در میان ابرها شروع به رقصیدن میکند!
✍️فاطمه خانی حسینی
#پاییز
#برگ_ریزان
#جان_پنداری
#دخترم
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60