🔷پیادهروی علمی
به وقت خیزش به سوی علم
کودکان هم اول صبح دست در دست مادران آموزش را لمس میکنند.
✍️نجمه صالحی
#علم_آموزی
#علم
#به_وقت_صبح
#فاطمیه
۴۰۱/۰۹/۲۷
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
🌼دوستان واقعی ایران با طعم قند پارسی
جمعه پیام داد که: «کجا هستید و کی میتونم ببینمتون؟» ساعت حضورم را برایش نوشتم، تشکر کرد و خداحافظی.
امروز آمد، به آغوش کشید مرا، شکلاتی همراه یک یادداشتکوتاه برایم آورده بود.
شیرینترین شیرینی دنیا!
با فارسی نیمبند و خط چشمنوازش، جملاتی روی آن شکلاتِ شیری با پوسته صورتی رنگ، نوشته بود که عمق احساسش را نشان میداد.
با خجالت و حیا، فارسی صحبت میکرد؛ از کشور اندونزی است و باانگیزه و درسخوان و پر تلاش، دوستش داشتم. اما الان خاطرهاش را بیشتر در ذهنم تثبیت کرد!
آخر یادداشتش نوشته بود، «خسته نباشید استاد!» اصلا مگر با وجود دخترانی چون او خستگی میماند؟!
✍️نجمه صالحی
#خاطره
#فاطمیه
#خاطرات_تدریس
#طلاب_غیر_ایرانی
#خاطرات_بنت_الهدی
#یکشنبه_به_وقت_ظهر
۴۰۱/۰۹/۲۷
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
محتاج یک واژه
چند دقیقهای بود از سروصدایش خبری نبود، در دلم آشوبی به پا شد. دنبالش گشتم، گوشه مبل کِز کرده بود و به کمد نگاه میکرد. سکوتش را دوست نداشتم، از اینکه همبازیاش عروسکش را شکسته، ناراحت بود. از بچگیاش همینطور بود؛ هر وقت خیلی ناراحت میشد، بهجای گریهوزاری و بیتابی، حرف نمیزد.
سکوتش را دوست نداشتم. آن وقتها نوشتن را هم نمیدانست که بگویم بنویس تا واژهها حجم غمت را کم کنند، بگویم بنویس تا کلمات مرهمی بر دلت شوند. بنویس تا کلمات بسازد تو را از نو. دلم میخواست با من حرف بزند، حتی شده یک کلمه! حس میکردم باید صحبت کند تا دلگیریاش رفع یا حداقل کم شود.
گاهی صحبت کردن، بار غم دل را کاهش میدهد، گاهی گوش شنوا حجم کوه اندوه را سبک میکند، اما اگر گوش شنوایی نباشد چه؟! اگر نخواهند علت اندوه را بشنوند چه؟!
قرنها پیش، دختری داغدار فراق پدر، ناراحت از جوری عظیم، مجبور بود بهتر است بنویسیم مجبورش کردند از خانهاش بیرون رود تا گوش همسایهها صدای ناراحتی او را نشنود، تا کسی متوجه اصل غم او نشود!
روزها با دو پسرش از خانه بیرون میرفت، در فاصلهای دور، خیمه عزای پدر بر پا میکرد. غروب که میشد همسرش او را به خانه بازمیگرداند. پس از گذشت بیست و هفت روز از رحلت پدرش، بر اثر شدت بیماری دیگر حتی نتوانست به آنجا برود تا بگرید تا حجم غمش کم شود تا ....*
شاید اگر به علت این ناراحتی او فکر میکردند، اگر صدای او را میشنیدند، ظلمی پذیرفته نمیشد. شاید واژهها حجم غم او را سبک میکردند و باعث آشکارتر شدن ستم بزرگ میشدند اما نگذاشتند، اما نشد که بشود و جبر جبرانناپذیر محقق شد!
به راستی اگر صحبت میکرد بیشتر از چه میگفت و با که؟ کدام گوش لیاقت شنیدن غمهای او را داشت؟ او از کدامین غم میخواست سخن بگوید؟! فراق پدرش، شکستن دست و پهلو، از دست دادن فرزند، جسارت به فرزندان و همسرش، غصب اموالش، یا غم بییاوری امام زمانش؟!
مصائبی که خود گفت:« اگر بر روزها فرود میآمدند، شب میشدند...« صِرنَ لَیالیاً.»* کار به جایی رسید که در دعای خود به درگاه پروردگار، این جمله را گفت: «اللهم عجل وفاتی سریعا»*.
گاهی چهقدر محتاج شنیدن یک جمله، یک عبارت، حتی یک واژه میشویم! آن روز هم فرزندان او محتاج شنیدن صدای مادر بودند، حتی شده یک کلمه! حتی شده یک آه!
پایین پای مادر حلقه زده بودند. اولین گل باغ زندگیاش با بغض میگفت: «یَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي...» پیکر مقدّس او را حرکت میداد و میفرمود: «مادر جان! قبل از اینکه روح از بدن من مفارقت کند با من تکلم کن!»
برادرش میگفت:«يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ»« مادر جان! من پسر تو حسینم. قبل از اینکه هلاک شوم و بمیرم با من صحبت کن!»*
آن روز مادر نتوانست سخن بگوید، نشد که درخواست پسرانش را اجابت کند اما یک روز دیگر، در صحرایی داغ و نفسگیر، شاید حوالی غروب، صدای مادر میآمد: «بُنَیّ...»
🥀وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ*🥀
*بحارالانوار، علامه مجلسی ، ج ۴۳، ص ۱۷۷ـ ۱۷۸؛ مقتل مقرّم ، ص ۹۷.
*مسکن الفؤاد عند فقد الأحبّة و الأولاد،شهید ثانی، زین الدین بن علی، ص ۱۱۲.
*احقاق الحق و ازهاق الباطل، نورالله الحسينی المرعشی للتستری، ج۱۹، ص ۱۶۰.
*بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص ۱۸۶_۱۸۷
*شعرا، آیه ۲۲۷.
✍️نجمه صالحی
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#باز_نشر
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
#جملات_زیبا
#انگیزشی
🔆«برای نویسندهشدن نیست که مینویسم. مینویسم تا در سکوت به آن عشق که شبیه به هیچ عشقی نیست دست یابم.»
✍️کریستین بوبن
🔆«نوشتن، تمرین زندگی است.»
✍️مارگریت دوراس
🔆«مینویسم تا به زندگی خودم طرحی بخشیده باشم. تا یک نفر دیگر را جای خودم طراحی کنم. چهرهی دیگری را زیر چهرهی خود، ترسیم کنم.»
✍️آلبا د سسپدس
🔆«بهترین زمان برای فکر کردن به ایدهی نگارش یک کتاب، وقت ظرف شستن است.»
✍️آگاتا کریستی
#نویسندگی
#فاطمیه
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
🏴محتاج یک واژه
✍️نجمه صالحی، مدیر تحریریه مجتهده امین
گاهی چهقدر محتاج شنیدن یک جمله، یک عبارت، حتی یک واژه میشویم! آن روز هم فرزندان او محتاج شنیدن صدای مادر بودند، حتی شده یک کلمه! حتی شده یک آه!
پایین پای مادر حلقه زده بودند. اولین گل باغ زندگیاش با بغض میگفت: «یَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي...» پیکر مقدّس او را حرکت میداد و میفرمود: «مادر جان! قبل از اینکه روح از بدن من مفارقت کند با من تکلم کن!»
برادرش میگفت:«يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ»« مادر جان! من پسر تو حسینم. قبل از اینکه هلاک شوم و بمیرم با من صحبت کن!»*
آن روز مادر نتوانست سخن بگوید، نشد که درخواست پسرانش را اجابت کند اما یک روز دیگر، در صحرایی داغ و نفسگیر، شاید حوالی غروب، صدای مادر میآمد: «بُنَیّ...»
🔗متن کامل در صفحه نویسنده
#فاطمیه
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
📜 تأملی در انتساب توقیع امام زمان عجل الله فرجه به شیخ مفید
شیخ مفید متكلم، فقيه و از چهرههاى بسيار درخشان شيعه در جهان اسلام بود که توانست از ویژگیهای بارز خود یعنی علم و نکته سنجی، سكونت در بغداد و نژاد عربى بهعنوان امتیازهای ویژه جهت مناظرههاى علمى با بزرگان اهل تسنن استفاده كند و خدمت بزرگی به مكتب شیعه نمايد.
تيزهوشى، حاضرجوابى، علم سرشار، زبان نيكو و قدرت تحمل او از مباحثههايش هويدا است.
زندگیاو در آغاز دوران غیبت کبری و هم عصر با دولت عباسیان، دولتهای شیعه حمدانیان، فاطمیان، دولت آل بویه و همزمان با بروز اختلاف شیعه و سنی، درگیریهای فرقه ای و مذهبی، آزادى بيان و مناظره با فرق معتزله، زیدیه، اسماعیلیه بود.
شیخ مفید در مسجد براثا به تدریس مشغول بود. با تاسیس مدارس علمى براى شيعيان، جذب و آموزش نخبگان و کودکان شیعه در تربیت نسل شیعه کوشید.
ابنالمعلم در مكتبخانهها و كارگاههاى بافندگى جستجو مىكرد و كودكان تيزهوش و مستعد را در نظر مىگرفت و با دادن پول به والدين آنان، آنها را به مكتب می برد و به آنان علوم اسلامی را مىآموخت. به همین دلیل، شاگردان تيزهوش فراوانی همچو سید رضی و سید مرتضی، شیخ طوسی و... در محضر شیخ گرد آمدند و بعد از او منشا خیر فراوان گردیدند.
يكى از ابتكارهای شيخ مفيد اين است كه مناظرهها و مباحثه های خود را با علماى مذاهب مختلف اسلامى به رشته تحرير درآورده تا هم مورد استفاده آيندگان قرار گيرد و هم از دستبرد حوادث و تحريف مخالفان در امان بماند.
در عصر غیبت کبری فقهای شیعه، در زمینه تکلیف خمس و چگونگی ادای خمس در عصر غیبت احکامی صادر کرده اند.
ابن المعلم در کتاب المقنعه جهت رفع شبهات شیعه امامیه پاسخ هایی بیان کرده و باب مستقلی درباره خمس قرار داده است. وی در مورد خمس و نحوه پرداخت و سهم سادات نیز فتوا داده است لکن به دلیل نزدیک پنداشتن ظهور به کنار گذاشتن یا دفن سهم خمس و پرداخت مستقیم سهم مختص امام معتقد بوده است. شاید اگر این ظن شیخ مفید کمتر بود در بیان قطعی پرداخت خمس تجدید نظر میکرد.
با وجود شایستگیهای شیخ مفید، انتساب توقیع مولانا صاحب الزمان عجل الله فرجه به ایشان درست نیست زیرا این توقیعات را اولین بار، طبرسی، از علمای قرن ششم، بدون سند، پس از گذشت حدود صد سال از فوت شیخ مفید، در احتجاج، نقل میکند و سپس شاگرد ایشان، ابن شهرآشوب به آن اشاره میکند و به همین ترتیب شاگردان بعدی نقل قول استاد میکنند و این چنین زنجیره خبر نادرست بافته میشود.
به نظرم اگر قرار بود ذکری از توقیعات امام غائب عجل الله فرجه شود، باید شاگردان شیخ مفید نظیر سید مرتضی و شیخ طوسی و... میگفتند حال آنکه در آثار ایشان چنین خبری یافت نشد، البته این یک نظریه است و ممکن است با تحقیقات بعدی حک و اصلاح شود. الله اعلم
✍️نجمه صالحی
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
.
🌐 انتشار یادداشت عضو تحریریه مجتهده امین در روزنامه سراسری سراج
https://serajonline.com/News/OnlineNewsItem/15969
✍️ نجمه صالحی
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
♻️بازدید از نمایشگاه مسجد جامعه پرداز
روز سه شنبه با جمعی از دوستان نویسنده حوزوی برای بازدید از نمایشگاه به مسجد جمکران رفتیم. برای رفتن به جمکران، دوستان با هم هماهنگ شدند و از یک مکان راه افتادند تا از هزینه سفر کاسته شود و مهربانی بیشتر.
این بخش اول مهربانی بود، حین بازدید از نمایشگاه رابطههای عاطفی شکل گرفت و دوستان با هم گرم گرفتند و بیشتر رفیق شدند.
اما این دوستی در خود نمایشگاه تمام نشد، بانوان تحریریه برای بازگشت به منزل باز هم هماهنگ شدند و این محفل جمکرانی به محفل ماشینی هم تبدیل شد. امواج رفاقت و همدلی بین آنها حس میشد.
بعد از هیأت بانوان تاریخ پژوه، این دومین بار بود گوشهای از جامعه مهدوی برایم به تصویر در آمد.
🍃الحمدلله علی کل حال🍃
✍️نجمه صالحی
#فاطمیه
#جمکران
#مسجد_جامعه_پرداز
#هیأت
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
اعتراض خاموش
امروز روز پنجشنبه اولین روز فصل زمستان در جامعه الزهرا سلام الله علیها مراسم تجلیل از پژوهشگران برتر بود.
مراسم بسیار قانونمند، اصولی، رسمی و با ارائه کلیپهای گزارشطور و سخنرانی پیش میرفت، ناگهان بنر پشت سر سخنران، در ساعت یک ربع به دوازده افتاد!
زمان جلسه تا ساعت یازده و نیم بود، فکر کنم، چسبش تا آن ساعت تنظیم شده بود. ساعت هوشمند تنظیم وقت، چه تکنولوژی قویی داشتند معاونت پژوهش و پژوهشگاه!
✍️نجمه صالحی
#درحاشیه_مراسم_تجلیل
#طنزنوشت
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
✨شیرینترینرویداد دورهپژوهش
از کلاس زودتر خارج شدم تا به مراسم برسم، ساعت ده آغاز میشد و نیم ساعت تأخیر داشتم.
ورودم در جلسه با #روضه #مادر سلام الله علیها همزمان شد، دلم آرام گرفت انگار. چند قطره اشک شستشو داد وجودم را.
اولین بار بود در یک محفل علمی پژوهشی میدیدم که مراسم با یاد#اهلبیت علیهمالسلام گره خورده است.حضور در آن جلسه برایم شیرینتر شد.
باید در جایگاه ویژه برگزیدگان مینشستم، صدای ریز و آرام کودکان پشت سر، توجهم را جلب کرد. همراه مادران پژوهشگر آمده بودند تا از کودکی با فضای علمی مأنوس شوند و گهگاهی تذکر میشنیدند، هیس!
گزارشهایمصور از فعالیتهای پژوهشگاه و معاونتپژوهش جلوی دیدگانمان رژه رفت. پژوهشگر کنار دستیام آرام گفت:«چقدر رسانه و تصویر اثر دارد، با وجود اینکه ما در اینجا هستیم انگار از زاویه جدیدی به پژوهشگاه پرداخته شده.» گفتهاش را تصدیق کردم و دوباره نگاه به تصاویر.
خانم دکتر برقعی مدیر جامعه الزهرا سلام الله علیها و دکتر شریفی رییس دانشگاه قم هم، سخنرانی کردند.
برنامه آخر قدردانی از پژوهشگران منتخب بود. اولین نفر که نامش خوانده شد، استاد عزیزم خانم دکتر ناهید طیبی بود، مثل همیشه به خود بالیدم که شاگردی ایشان را کردهام، به ترتیب نام بانوان دیگر خوانده شد و جوایز گرفته، آخرین نفر نام خودم اعلام شد!
این نقطه آغاز قدردانی از استاد و پایان آن از شاگرد را نشانهای یافتم، نشانه شاگرد پروری و رشد و پویایی و کنار هم رشد کردن استاد و شاگرد! چه اتفاق زیبایی شد من در کنار استادم تقدیر شدم، شیرینترین رویداد پژوهشی.
الحمدلله علی کل حال
✍️نجمه صالحی
🍃گردنآویز دلتنگی
کمی بیشتر فکر کن! مشکل از او نیست
ایراد از دلِ توست که وقت و بیوقت، گاه و بیگاه، با بهانه و بیبهانه میگیرد!
اما انگار هر بار دلت میخواهد گردنآویز دلتنگی را گردن وقتی خااص بیندازی!
گاه این گردن آویز را به گردن غروب میآویزی، گاه نیمه شب، گاه پاییز و گاه روزهای طولانی زمستان و بیشتر از همه گردن این روز مهربان، جمعه!!
اما جمعه مهربانتر از این حرفهاست کهبه دل بگیرد! او ته تغاری هفته است، مثل تهتغاری خانوادهها، تجربهاش زیاد است، عاقلتر از این حرفهاست!
جمعه با مهربانی کنارت مینشیند، مشتی آسودگی خیال کفدستت میریزد و دغدغههایت را فورا میخرد!
جمعه از خانوادهای اصیل است، استوار بودن را به تو میآموزد، امیدی بر جانت تزریق میکند تا قوی بایستی و منتظر گشایش باشی!
گشایشی از نوع دلگرمکننده و تمام نشدنی! گشایشی که بیشک گردنآویز دلتنگی را به کناری میاندازد! اندکی صبر سحر نزدیک است...
✍️ نجمه صالحی
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
#جمعه
#امام_زمان
#فاطمیه
#بازنشر
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
تلنگر مادرانه
جلوی ساختمان ایستاده بودند که به آنها ملحق شدم، به غیر از یک نفر که دیروز خیلی کوتاه دیده بودمش، اکثر آنها را نمیشناختم.
به دعوت دوستم آنجا رفته بودم، بعد از سلام و احوالپرسی و دیدن غرفههای در حال آمادهسازی، به داخل موسسه رفتیم. خانمهایی آنجا مشغول فعالیت بودند و هدایایی را برای بازدیدکنندگان آماده میکردند.
بانوانی که در کنار نقش مادری، کنشگر فعال فرهنگی و اجتماعی هم بودند. آمده بودند تا الگوی سوم زن مسلمان را به تصویر بکشند. زنی که باید تاریخ ساز باشد و از الگوی شرق و غرب پرهیز کند.
آمده بودند تا کنار یکدیگر برای روزهای سوگ فقدان مادر سلام الله علیها، محفلی با حضور بانوان و کودکان تشکیل دهند و صمیمانههایی با بانوان بازدیدکننده داشته باشند. آمده بودند کمک کنند تلنگری بخورد و غبار از ناآگاهیها بزدایند و گمشده برخی از زنان، یعنی هویت را برایشان به تصویر کشند.
با وجود مشغلههای فراوانشان، به صورت جهادی کنار یکدیگر قرار گرفته بودند و هر کس گوشهای از کار را گرفته بود. آماده سازی غرفهها کاری مردانه بود که همسرانشان عهدهدار تکمیل آن شده بودند و کارهای ظریف پشتصحنه و تزئینات غرفهها پس از تکمیل کارهای سختافزاری، بهعهده بانوان بود.
ایدههای خوبی داشتند که قرار بود از روز یکشنبه، در ایام سوگواری حضرت زهرا سلام الله علیها، اجرایی شود.
قرار بود مهربانیهای مادری به تصویر کشیده شود و اهدافشان بهطور غیر مستقیم برای بانوان به نمایش در آید.
✍️نجمه صالحی
#فاطمیه
#یافاطمه
#شبهای_مادری
#مدرسه_معصومیه_قم
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
یادداشت💌✍
تلنگر مادرانه جلوی ساختمان ایستاده بودند که به آنها ملحق شدم، به غیر از یک نفر که دیروز خیلی کوتا
دلت را خانه ما کن
مصفا کردنش با ما
#فاطمیه
#یاحضرتفاطمه
#شبهای_مادری
#مدرسه_معصومیه_قم
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
🏴جرعهای روضه
مدتی درد پهلو را تحمل کردی
خسته و غمدیده بودی، داغ عزیز بر دل داشتی اما زود عزم سفر کردی! فرزندانت دلتنگت شدهاند!
رفتنت داغ سنگینی بر دل امیرالمومنین علیهالسلام گذاشت، در دفاع از مظلومیت امام زمانت جانبازی کردی، انقلابی به پا کردی که هنوز که هنوز است پژواک غربت و مظلومیتت در گوش زمان پیچیده است!
🥀جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
گریه ها می کرد تا امت شود بیدار... حیف
از صدای گریه اش امت فقط بی خواب شد🥀
«السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ»
✍️نجمه صالحی
#روضه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
❄️قلمم یخ زده، زمستان است
نوشتن جنس دارد، گاهی زمخت و آزار دهنده، گاهی نرم و شکننده.
نوشتن صدا دارد، گاهی ضربدار و آهنگین، گاهی آرام و دلنواز.
نوشتن رنگ دارد، گاهی مانند شب سیاه در آرزوی نور، گاهی مانند آسمان و دریا، آبی، گاهی سفید چون برف.
قلم هم انگار فصلی مینویسد، بعضی از فصلها بیشتر جنب و جوش دارد، بیشتر میچرخد، بیشتر میلغزد، بیشتر...
باز زمستان شد و قلمم سرد و غمگین، گویی هنوز در سوگ رفتن پاییز نشسته است!
به قول اخوان ثالث:
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان،نفسها ابر، دلها خسته و غمگین،درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه، زمستان است.
✍️نجمه صالحی
#صبح_پنجمین_روز_زمستان
#زمستان
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60