eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 دم بہ دم در فراٺ چشمانٺ ماتم مجسم بود چشم تو لحظہ اے نمےآسود همہ ‌ی عمر تو بود 💔 (ع)🥀 🏴 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - چشام پر از اشکه دلم مسافر شد - محمود کریمی.mp3
6.58M
🔳 (ع) 🌴چشام پر از اشکه دلم مسافر شد 🌴عالم عزاداره امام باقر شد 🎤 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 🌺 🌺 ثواب تلاوت این صفحه هدیه ⚫️⚫️ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
امام باقر عليه السلام : براستى شيعيان على عليه السلام بردباران و دانشورانند كه لب به يـاد خــدا تـر دارنـد و بر چهره هاشان رنگ عبادت و ساده زيستى پيداست. كافى، ج 3، ص 332. 💜 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💜 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨آب حیات "السلام عليك يا عين الحياة". 🔸این روزها هوا گرم است. گرما طاقتمان را تاب کرده است. بدجور احساس نیاز به آب می‌کنیم. در بعضی از روستا آب، حکم طلا را پیدا کرده است. دلمان به حال اهالی آن روستاها می‌سوزد. دست و پا می‌زنیم تا آنها از آب محروم نمانند. 🔶کاش زودتر باور می‌کردیم که تو آب حیاتی و کاش نبودنت، طاقتمان را تاب می‌کرد. این طور اگر می‌شد هر جا که تو را نداشتند، دلمان برایشان می‌سوخت. دست و پا می‌زدیم تا تو را به آنها بدهیم. 🔶 محروم شدن از تو محروم شدن از حیات است. مگر می‌شود کسی را محروم از آب حیات دید و راحت نفس کشید؟! 🔸گمان نمی‌کنم تا مردم دنیا تو را آب حیات ندانند، خبری از آمدنت بشود. تا وقتی هم که ما طاقتمان در نبودنت تاب نشده باشد، چگونه می‌توانیم عطش داشتن تو را به جان مردم بیندازیم؟ 🔸ما چه بد رعیتی شده‌ایم برای تو ارباب! ولی باور کن گرمای طاقت‌فرسای نبودن تو را دیگر احساس می‌کنیم. از این همه خیال‌آسودگی در عذابیم! ما را ببخش برای این خیال‌آسودگی‌های بی‌حساب.😔 🌾🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 السَّلاَمُ عَلَى شَمْسِ الظَّلاَمِ وَ بَدْرِ التَّمَامِ... 🌱سلام بر مولایی که با طلوع شمس وجودش، مجالی برای ظلم و ظلمت باقی نخواهد ماند. سلام بر او و بر لحظه‌ای که با دیدن روی ماهش، زمین و زمان غرق سرور خواهد شد.✨ 💜 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💜 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠گره گشایی💠 ✍مرحوم شیخ رجبعلی خیاط شخصی به محضر مرحوم شیخ رجب علی خیاط رفت. و به او گفت من گرفتارم.زن ندارم.می خواهم ازدواج کنم.پول هم ندارم! شیخ گفت: برو شانزده دست غذا بخر و فقرا را اطعام کن،ان شاءلله مشکل تو حل خواهد شد. شخص به جناب شیخ گفت:اخر برای خرید این شانزده دست غذا هم پول ندارم!جناب شیخ گفت: برو قرض کن... شخص پولی قرض کرد و شانزده دست غذا خرید و مشکلش حل شد. از شیخ سوال کرد دلیل اینکه شما گفتید شانزده دست غذا چه بود؟ زیرا به بعضی ها می گویید به نیت پنج تن پنج دست غذا بخر و به فقرا بده! فرق من با آن ها چیست؟ شیخ گفت برای کار تو از حضرت ابوالفضل (ع) و حضرت زینب (س) هم کمک گرفتم. 📚کیمیای محبت ،ص۴۸ ‌‌ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزگاری است پای درسَت نشسته‌ایم. نسل به نسل زیر باران‌های پربرکتی هستیم که از آسمان علم تو بر سرمان می‌بارد. ما همه مدیون توایم. اگر نبود بارش آسمان تو، ما بی‌خدا روزگار می‌گذراندیم. کاش یک روز هم بیاید و بنشینیم پای حرف‌های دلت و تو از کربلا برایمان بگویی. بی‌شک تعریف کربلا از زبان تو، تفسیر تازه‌ای از حسین علیه السلام روی پیشانی آسمان خواهد نوشت. چه غبطه برانگیز!‌ چهار ساله بودی که دو امام،‌ استاد عشق و معلّم صبر و مدرّس رضا شدند برایت. دستی بکش بر نگاهمان تا کربلا را از پنجرۀ چشمان تو ببینیم. غصۀ جانمان را نخور، کربلا را ببینیم و بمیریم، عاقبت بخیر مرده‌ایم! سلام بر باقر کربلا! 🏴 @abbasivaladi ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕زندگی عاشقانه💕
#سبک_زندگی استاد #پناهیان #قسمت45 🔹 نکته بعدی اینکه،دشمنان ما چی؟غربیها چی؟ اونا در سبک زندگی پیش
استاد 🌀 مِن جمله سند بیست سی کار ایناست❗️ مِن جمله کارهای بسیاری از تنظیمات حقوق بشری کار ایناست❗️ مِن جمله بسیاری از سبک های تعلیم و تربیتی کار ایناست❗️ برای خراب کردن یک جامعه ،طرح ریزی کردن کاری نداره‼️‼️ من نمیخوام بگم دشمنای ما از ما باسوادترن! دشمنان ما برای خراب کردن، چند تا کار ساده میکنن!!!❌ فقط چند تا نکته تو سبک زندگی ما گذاشتن ،!!! 🔺می‌دونید صهیونیستها در اندرونی خودشون،یه آدابی رو رعایت میکنن،که خیلی جالبه✔️ 🌀برید فیلمهایی که آمریکایی ها از اندرونی های خانواده یهودی میسازند ، اونا رو ببین که چه تقیدی دارند❗️ 🔹 مرد سالاری حرف اول رو در خانواده های یهودی میزنه!!! بعد به ما سبک زندگی که پیشنهاد میدن ، و حوزه هم دردش نمیاد ، چون سبک زندگیه دیگه 👈خلاف شرع که نیست .. حقیقتا ! چیه اون سبک زندگی ؟؟؟؟ جلسه بعد بگم با اجازه که حجم پیام اذیتتون نکنه🌺 😊🙏 ادامه دارد... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
استاد 💠جلسه قبل گفتیم صهیونیست به ما سبک زندگی که پیشنهاد میدن 😳 ❌ میگن تو کلاس اول ابتدایی ،اولین جمله ای که بچه یاد میگیره ،ننویسید" بابا آب داد" اینجا هم چند تا نادان برمیدارند،میخوان کتاب رو عوض کنن✔️ 👈 حوزه نه بیانیه میده،نه تکون میخوره، 👈دانشگاه امام صادق علیه السلام هم ایضا و و و .. 👈فکر کردی اصلا اون چرا حساسیت نشون میده به "بابا آب داد "شما⁉️ واقعا چرا ؟؟ 🔹می دونید اونا کجا دارن می رن کار میکنن؟؟؟ ❇️ میگه مرد سالاری رو باید از بین بره، تا بشه رو متلاشی کرد❌ مرد پادشاه خونه س ،زن ملکه ی خونه این خیلی اثر داره ،معنا داره!!! ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
استاد 🔹الان نگاه کنید ببینید قراره سند بیست سی اجرا نشه دیگه!!! 🌀 مثلا میگویند دانش آموزان دبستانی رو به آرامستان نبرید‼️ اون میگه شما اعتقاد به معاد داری،داشته باش ‼️👇👇 من سبک زندگی تو رو تغییر میدم !!! نرو‼️ ✅بله صهیونیستها اینجوری میگن ،نمی گن تو اعتقاد به نداشته باش!!! نمی گن نیست !!! میگه اینا باشه سر جاش 👈 سبک_زندگی تو رو عوض بکنم!! توجیه می کنن وحشتناک❗️ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
ارتباط موفق_2.mp3
10.88M
💬 قدم دوم در هر ارتباط موفقی ؛ است! - راستش رو بگو ! - گولش نزن! - باورش کن! - از حق غافلش نکن! 🎤 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
رمان محتوایی ..... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت120 ولی ترسیدم که باعث #سست_شدن اراده ش بشم...😥😣گفتم: _وحید،خونت مفیدتر از جونت
نوشته بود.. 📲_فقط میخواستم ببینم چقدر دوستم داری. فهمیدم خداروشکر خیلی دوستم نداری.💘 تو دلم گفتم.. 💔خیلی دوست دارم..خیلی.😭حتی نمیتونی فکرشو بکنی نبودنت چه بلایی سرم میاره.😭💔 اشکهام میریخت روی صورتم... مریم برای شام صدامون کرد.سرم پایین بود. گفتم: _الان میام.😒 چیزی نگفت و رفت... من و فاطمه سادات آخرین نفری بودیم که سر سفره نشستیم.برای ما کنار وحید جا گذاشته بودن.وحید به من نگاه کرد.نگاهش عجیب بود برام،نگاهش هیچ حسی نداشت.👀به فاطمه سادات گفت: _بیا دخترم. فاطمه سادات رفت بغل وحید.منم کنارش نشستم.وحید مثل همیشه برام غذا کشید،بهم خورشت داد،مثل همیشه حواسش بهم بود.محمد بالبخند گفت: _خوب ادب شده؟😄 به زور خندیدم.گفتم: _آره داداش.فکر نکنم دیگه دست از پا خطا کنه.☺️ همه خندیدن... بعد از شام رفتم تو آشپزخونه کمک کنم.بعد از تمام شدن کارها با خانم های دیگه رفتیم تو هال.وحید کنار بابا و آقاجون نشسته بود.منم رو به روی وحید نشستم... کسی حواسش به من نبود.😅دوست داشتم خوب نگاهش کنم.👀بعد چند دقیقه وحید هم به من نگاه کرد.لبخند زد.👀😊دلم برای لبخندش تنگ شده بود.منم لبخند زدم.☺️علی گفت: _بلند بگین ما هم بخندیم.😁 دیدم همه دارن به ما نگاه میکنن.گفتم: _هیچی....به وحید نگاه کردم...دیدم نور بالا میزنه..😆دقت کردم..دیدم نه...خبری نیست... فقط...پای چپش نور بالا میزنه..اونم....ساق پاش.😁 وحید خندید.😁قیافه مو مثلا یه کم دقیق کردم.گفتم: _یه کمی هم...دست راستش...نه...بازوش... آره.. بازوش هم یه کم نور داره،اونم نه زیاد،خیلی کم.😆😜 خودم هم خنده م گرفته بود.😂گفتم: _پاشو وایستا. وحید بالبخند ایستاد.گفتم: _چند تا نور کوچولو...😆👌مثل این لامپهای کم نور کوچولو هستن...چند تا پراکنده...شکمش هم نور داره.😂 اینو که گفتم همه بلند خندیدن.😂😂😂😂محمد به وحید گفت: _بچرخ.🤔 وحید یه کم چرخید.پشتش به ما بود.محمد به من گفت: _پشتش چی؟ احیانا پشتش لامپ نداره؟🤔🤔 منم با خنده قیافه مو جمع کردم،اخم کردم مثل کسیکه میخواد به یه چیزی دقیق بشه نگاه کردم،گفتم: _نه،تاریکه.😁 دوباره همه بلند خندیدن.😂😂😂مادروحید گفت: _زهرا،این چه حرفهاییه میگی؟! بجای اینکه بگی ان شاالله سالم برگرده میگی زخمی میشه؟!! 😒 خنده مو جمع کردم.🙊مادروحید واقعا ناراحت شده بود.رفتم پیشش،بغلش کردم.گفتم: _الهی قربونتون برم،من شوخی کردم.مگه به حرف منه که هرچی من بگم همون بشه.☺️ مادروحید گفت: _میترسم داغ این پسرم هم بمونه رو دلم.😞 لبخند زدم و گفتم: _غصه نخور مامان جون.این پسرت تا منو دق نده چیزیش نمیشه.منم که فعلا قصد ندارم دق کنم.😅 مادروحید لبخند زد و گفت: _خدا نکنه دخترم.😘😊 دوباره بغلش کردم و بوسیدمش.☺️😘نجمه سادات گفت: _اه..این عروس و مادرشوهر داغ یه دعوا رو به دل ما گذاشتن ها.😬😁 همه خندیدن. اون شب هم به شوخی و خنده گذشت ولی دل من آروم و قرار نداشت.... داشتیم برمیگشتیم خونه.تو ماشین همه ساکت بودیم.فاطمه سادات صندلی عقب نشسته بود. به فاطمه سادات نگاه کردم،خوابش برده بود.وحید به من نگاه کرد👀 بعد به فاطمه سادات.من هنوز به فاطمه سادات نگاه میکردم.👀وحید گفت: _زهرا😒 بدون اینکه نگاهش کنم گفتم: _بله😔 دوباره ناراحت گفت: _زهرا!!😒 برای اولین بار از با وحید بودن . نگران بودم. آخرش کم بیارم.😭 ماشین رو نگه داشت.به من نگاه کرد. -زهرا نگاهم کن😢💞 صداش بغض داشت.منم بغض داشتم.😭😣 نمیخواستم از چشمهام حال دل مو بفهمه.کلافه از ماشین پیاده شد.😞😣 یه کم جلوی ماشین،پشت به من ایستاد.بعد اومد سمت من.درو باز کرد.گفت: _زهرا به من اعتماد کن.☝️درسته که خیلی دوست دارم...💞درسته که دل کندن از تو برام خیلی سخته... 💔 ولی من میرم زهرا.تحت هر شرایطی میرم.✌️حتی اگه التماس هم کنی نمیتونی باعث بشی که نرم.خیالت از من راحت باشه.بذار این ساعتهای آخر مثل همیشه کنارهم خوش باشیم.😒💓 نگاهش کردم،به چشمهاش.👀😢گریه م گرفته بود ولی لبخند زدم و گفتم: _منو بگو فکر کردم بخاطر من هرکاری میکنی.😌 خنده ش گرفت.گفت: _منم فکر میکردم تو بخاطر من هرکاری میکنی. وقتی فهمیدم متوجه شدی دیگه برنمیگردم گفتم الان زهرا التماسم میکنه نرم.😢😁 دو تایی خندیدیم با اشک..😢😁😢 گفت: _میشه تو رانندگی کنی؟😢😍 سرمو به معنی آره تکان دادم.وحید هم نشست. فقط به من نگاه میکرد.😢👀نگاهش رو حس میکردم ولی من نگاهش نمیکردم.به وحید اعتماد داشتم ولی به خودم نه. 😣 کم بیارم و آرزوی مرگ کنم.😭هر دو ساکت بودیم. رسیدیم خونه.... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 🌺 🌺 ثواب تلاوت این صفحه هدیه 😍😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══