eitaa logo
زندگی شیرین با شهدا
241 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
8.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
یک حس ناب ... فرهنگ و کار فرهنگی در کلام امام خامنه‌ای عشق ،امید ، زندگی ،شهادت، رشادت .... و رسیدن به آرامشی شیرین مهمان ما در کانال ... زندگی شیرین با شهدا باشید🍁 @zendekisherinbashohada1396
مشاهده در ایتا
دانلود
845.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوشا به سعادت اونی که در راه خداوند شهید میشه🌷 فیلم را باز کنید و صدای آسمانی شهید تورجی زاده را با لهجه‌‌ی شیرین اصفهانی بشنوید🌱 به مناسبت شهید محمدرضا تورجی زاده🌷 🌷
🦋 ⭕️ قبل از اینکه باشد، ما به هستیم.🪴 عشق و علاقه ی زیادی به جبهه داشت. چنانکه بعد از 3 الی 4 بار به جبهه رفتن ما هرچه اصرار کردیم تا او را از رفتن منصرف کنیم ، قبول نمی کرد و به خاطر همین او را به حوزه علمیه مشهد فرستادیم تا هوای جبهه رفتن از سرش بیفتد. اما دیدیم که او از همان حوزه به جبهه اعزام شد. به ما می گفت : قبل از اینکه جبهه به ما محتاج باشد، ما به جبهه محتاج هستیم. بابلسر 🕊🥀 🌷 بیادش صلوات 🪴
16.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 | روایتی از اختراعات شگفت‌آور در وسط یک جنگ! ♨️ استادی که رفاه را رها کرد! ❗️ابتکاراتی که به جا گذاشت! ♨️ اختراعات دانشمند نابغه، در دورانی که ایران سیم خاردار هم نداشت! 🌍
آقای بهشتی خیلی خیلی بزرگ است .و این مردم هنوزم که هنوز است ،به نظر من آقای بهشتی را نشناخته اند. بهشتی در آینده شناخته خواهد شد .بهشتی را ماها میشناختیم که سالیان درازی کوشش او را در راه پیشبرد این انقلاب دیده بودیم . از نزدیک قدم به قدم که چگونه این مرد ، این انقلاب را پیش برد.کاری هم نداریم . اثبات هم لازم ندارد. اثبات خواهدشد . [ بیانات رهبرانقلاب در بیمارستان پس از حادثه ترور] 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸
•✦✺ ✾ 🕯✾ ✺✦• شهدا با ضجہ و التماس رسیدند...
✍ امضایش این بود؛ مَن کانَ لله کانَ الله لَه هرکس برای خدا باشد خدا با اوست ... . ▪️۲۱ فروردین سالروز شهادت صیاد دلها امیر سپهبد صیاد شیرازی گرامیباد.🇮🇷
خاطره ای زیبا از به نقل از همرزم شهید (حاج اصغرشجاعی) «مرتضی شافع دانشجوی پزشکی بود. یکبار از خط، از سه راهی مرگ بر می­گشتیم. سه راهی مرگ، توی رقابیه بود. ده روز توی خط بودیم. وقتی داشتیم برمی­گشتیم، رفت خون داد. بهش گفتم : «هنوز بدن ما بوی ترکش و خون می­دهد، چرا رفتی خون دادی؟» گفت: «در عملیات قبل زخمی شده، دو کیسه خون بهم داده بودند. یک کیسه خون را قبلا داده بودم، یک کیسه خون بدهکار مردم بودم، حالا این یک کیسه را دادم که اگر کشته شدم، روز قیامت جلوی مردم خجالت نکشم. مرتضی شافع با توپ ۱۲۰ تیکه تیکه شد. اینقدر تیکه تیکه شده بود، که وقتی می­خواستیم دفن­ش کنیم، یک تیکه از بدنش توی تابوت جامانده بود.»
✨شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ از مدرسه آمد.پس از ناهار گفت:مامان میتونم تو بغلت بخوابم. پدر تازه از سر کار به خانه آمد.راضیه چادر گل گلی اش را پوشید و توی سالن ایستاد و بلند گفت:کیا حسینیه ای هستن؟ پدرش گفت:بابا راضیه تو چرا انقدر امروز قشنگ شدی؟ آن شب همه به علتی نمیتوانستند به هیئت بروند به جز راضیه که آماده شد و رفت حسینه. 📞 تلفن خانه به صدا در آمد.همسرم گوشی را برداشت و گفت:نَه دخترم سالم بود،مشکلی نداشت. با استرس پرسیدم:چی شده؟نکنه تصادف کرده به درب حسینه که رسیدم سیل جمعیت درحال خارج شدن بودن.حسینه پر از دود بود و خون. میگفتند از خانم ها فقط ۱ نفر شهید شده که آن هم از بچه های کادر انتظامات است.ذهنم به ۱۹ روز قبل زمانی که راضیه از مشهد آمده بود افتاد که گفت: *مامان میخواستم برا خودم کفنی بخرم دوستم نذاشت و گفت از کربلا بخرم.* ساعت ۱۱ بود که مرضیه دخترم زنگ زد و گفت راضیه در بیمارستان نمازی است. 😥۱۸ روز در کما بود. با سینه‌ای خرد و پهلویی پاره شده و ۱۸ روز خس خس نفسهای دردناک شهید شد .... 🍃🌷🍃🌷
تمام مدت اقامت مان در مشهد همه حواسش به ما بود که چیزی کم و کسری نداشته باشیم ،تهیه خوراک و وسیله ایاب و ذهاب و.... تمام نمازهاشو در حرم به جماعت می خوند ولی زیاد توی حرم نمی موند و بعد از نماز برمی‌گشت. به جاش شب تا صبح حرم می ماند . یک بار خیلی پاپیچش شدم که شب تا صبح میری حرم چیکار میکنی؟ همش می خندید وطفره ميرفت از جواب دادن.. بالاخره گفت:هیچی میرم یه گوشه از صحن میشینم به زائرهای امام رضا ع نگاه میکنم و به حال خوششون غبطه میخورم . وقتی جوان هایی رو میبینم با یقه های باز و زنجیر طلا به گردنشون میان با امام رضا ع حرف میزنن و اشک میریزن ،به حال زار خودم گریه میکنم وبه حال خوب اونا غبطه میخورم. مسعود عارف به تمام معنا بود و در همه احوال ،مشغول محاسبه نفس بود. راوی :خواهر شهید
🔺ابوالفضل با همسرش و دوتا بچه های کوچولوش تو حلب زندگی میکرد، وقتی به خانمش گفتن ابوالفضل شهید شده 🔺همسرش کمی ناراحت شد ولی بی تابی نکرد و مشغول جمع کردن وسایلش شد تا آماده شن و برگردن تهران ... 🔺همسرش میگفت : ابوالفضل دوشب قبل شهادت خواب حبیب (حاج قاسم) رو میبینه که با ماشین اومده دنبالش بهش گفته آماده شو بریم ... 🌷 ●▬▬▬▬๑۩
❤️ :خودکار : عبدالحسین مسرور شهید مسلم شیرافکن چه اسمی زیبایی تو برای من زیباترین اسم‌ را... زیباترین نگاه را..... وزیباترین احساس پاک را داری. خیلی بارها شده از خودم پرسیدم چرا تو!!!؟ چرا شهیدی دیگری نه؟؟؟ چرا تو مسیر هنری من را به سمت شهدا بردی!!! با آمدن تو درزندگی من ،سرشار شدم از یاد شهدا وعشق شهدا❤️ و من چقدر خوشبختم که نگاهت به سمت من حقير و در راه مانده افتاد❤️ همیشه مدیونتم بهترین فرمانده دنیا فرمانده بی ریا سردار بزرگ دیارم❤️