پوتین
(راوی برادر علی رستمی)
مسلم تازه از خط برگشته بود. یکی از برادران بسیجی همراه ما پوتین نداشت.
پدرم به مسلم گفت: آقای شیر افکن این برادر بسیجی ما پوتین ندارد.
مسلم خندید و گفت: آشیخ شنبه، پوتین بهتر از پوتین من سراغ داری؟
سریع پوتینش را در آورد و به بسیجی داد، دستی از محبت به سرش کشید و صورت او را بوسید. بسیجی با خوشحالی فراوان پوتین را پوشید و رفت...
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
13.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آچار فرانسه
( #راوی سردار عبدالله زاده)
قیافه ای بچه گانه ای داشت، هیکلی لاغر و کوتاه. تا آخر #جنگ هم همین قیافه نوجوانانه را داشت، هر وقت پیشم می آمد می گفت: حاجی من چی بخورم چاق بشم!
#سردار_أعلایی، فرمانده #قرارگاه در #عملیات_فاو، در جریان پاتک های عراقی ها می گفت: از پشت #بیسیم صدای یک پسر بچه را می شنیدم، اما خیلی با صلابت و #مردانه حرف می زد!
بعد هم که #مسلم را دیده بود، تعجبش دو چندان شده بود!!!
اما همین #جسم نحیف و کوچک معروف شده بود به #آچار_فرانسه #لشکر_فجر ، هر جا #گره_ای در کار بود و مشکلی باید حل می شد، این مسلم بود که #گره_گشایی می کرد.
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
.
#مسلم ،#فرمانده من بود. گاهی وقت ها می شد ساعت ها با هم بودیم و درددل می کردیم.
او کسی نبود که دیگر دلش بخواهد در این #دنیا بماند ولی ماند و تا زمانی که ماند ، مثمربه ثمر بود.
در #شلمچه بودیم، بیرون از #سنگر نشسته بودیم ،من پشت #خاکریز عراقی ها بودم و مسلم رو به خاکریز عراقی ها روبروی من نشسته بود ،یکدفعه #انفجار #کاتیوشا پشت سرهم ، پشت خاکریز ما به #زمین نشست.
من دیدم مسلم، از زمین بال بال می زند و فریاد می زند ،#یا_حسین ....
تا گفت ،یا حسین...
شانه سمت چپ من از پشت کتف ، ضربه ای بهش خورد که چرخیدم و از پشت سر به زمین افتادم.
با این یاحسینی که گفت، من گفتم که حتما دیگر #شهید شدم!!
صدا زد
#بهداری
#امدادگر
بلند شدم نگاهش کردم و گفتم چی شده آقامسلم؟!
از پشت کتفم ،به اندازه یک کف دست #ترکش چسبیده بود، #بادگیر را سوزانده و لباس #بسیجی را هم سوراخ کرده و چسبیده بود به کتفم.
مسلم این ترکش را دیده بود که به من میخورد.
خیلی #مهربان و #دلسوز بود برای نیرو هایش...
چقدر این #شهدا #با_محبت بودند و هنوز هم این محبت هست ، جاری و ساریست...
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
شروع درد
(#راوی سردار سلطان آبادی)
برای گذراندن دوره #فرماندهی و ستاد ،#تهران بود.
روزی زنگ زد و گفت : حاجی من اصلاً حالم خوب نیست چه کار کنم؟
گفتم برو #بیمارستان_بقیة_الله.
روز بعد زنگ زد و گفت: حاجی من اینجا غریبم!!! نه کسی را می شناسم نه کسی منو می شناسد!!! درد هم امانم را بریده چه کنم؟؟🥺
یکی از دوستان را سراغش فرستادم. بعد هم خودم از #شیراز به نزدش رفتم. تنها و #غریب روی تخت #بیمارستان افتاده بود و درد می کشید ، رنگ به رو نداشت😢
از اقوامش هم کسی خبر از بستری شدن او نداشت.
#دکتر می گفت به علت #عارضه_شیمیایی کلیه هایش فقط ۳۰ درصد کارایی دارد. باید #دیالیز شود. او را به شیراز آوردم تا بیشتر تحت مراقبت باشد...
ادامه دارد
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
#مسلم رفت...
(#راوی سردار سلطان آبادی)
کمی که حالش بهتر شد به #تهران رفت، اما باز حالش به هم خورد، ولی تا پایان ترم باقی ماند و بعد به #شیراز آمد.
روزی محل کار بودم که مسلم را دیدم رنگ به رو نداشت.#😢
گفت حاجی من درد دارم، نفسم بالا نمی آید...
سریع او را به #بیمارستان بردیم. نیمه شب بود که از دفترم زنگ زدند، حال مسلم اصلاً خوب نیست...
زنگ زدم #بیمارستان_مسلمین به هر طریق که می شد به #دکتر #التماس کردم که برا مسلم کاری کنند...
او باید در #icu #بیمارستان_شهید_فقیهی بستری می شد اما تخت خالی نداشتند. یکی از بچه ها را فرستادم گفتم با التماس هم که شده یک تخت خالی جور کن.#🥺
ساعت حدود ۵صبح بود که به من تماس گرفتند و گفتن: مسلم رفت...
گفتم خدا رو شکر
فکر می کردم تخت خالی پیدا شده و او را منتقل کرده اند.!!
گفت:
نه منظورم اینه که مسلم رفت ، او رفت...#😓
#پایان
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
می گویند قلب هر کس
به اندازه مشت بسته اوست!
اما من قلب هایی را دیده ام که
به اندازه دنیایی از محبت عمیقند
دلهای بزرگی که هیچ وقت
در مشت های بسته جای نمیگرفتند ...❤️
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
شهادت : ۱۳۷۰/۰۸/۱۸
جانباز مظلوم شیمیایی ۷۰درصد
#سید_رضا_متولی
27.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
#مسلم ،#فرمانده من بود. گاهی وقت ها می شد ساعت ها با هم بودیم و درددل می کردیم.
او کسی نبود که دیگر دلش بخواهد در این #دنیا بماند ولی ماند و تا زمانی که ماند ، مثمربه ثمر بود.
در #شلمچه بودیم، بیرون از #سنگر نشسته بودیم ،من پشت #خاکریز عراقی ها بودم و مسلم رو به خاکریز عراقی ها روبروی من نشسته بود ،یکدفعه #انفجار #کاتیوشا پشت سرهم ، پشت خاکریز ما به #زمین نشست.
من دیدم مسلم، از زمین بال بال می زند و فریاد می زند ،#یا_حسین ....
تا گفت ،یا حسین...
شانه سمت چپ من از پشت کتف ، ضربه ای بهش خورد که چرخیدم و از پشت سر به زمین افتادم.
با این یاحسینی که گفت، من گفتم که حتما دیگر #شهید شدم!!
صدا زد
#بهداری
#امدادگر
بلند شدم نگاهش کردم و گفتم چی شده آقامسلم؟!
از پشت کتفم ،به اندازه یک کف دست #ترکش چسبیده بود، #بادگیر را سوزانده و لباس #بسیجی را هم سوراخ کرده و چسبیده بود به کتفم.
مسلم این ترکش را دیده بود که به من میخورد.
خیلی #مهربان و #دلسوز بود برای نیرو هایش...
چقدر این #شهدا #با_محبت بودند و هنوز هم این محبت هست ، جاری و ساریست...
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
سی و دومین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن ❤️
#نقاشی_شهدا
#شهدای_کازرون
#تکنیک:خودکار
#سالروز_شهادت
#خوشنویسی: عبدالحسین مسرور
شهید مسلم شیرافکن
چه اسمی زیبایی
تو برای من زیباترین اسم را...
زیباترین نگاه را.....
وزیباترین احساس پاک را داری.
خیلی بارها شده از خودم پرسیدم چرا تو!!!؟
چرا شهیدی دیگری نه؟؟؟
چرا تو مسیر هنری من را به سمت شهدا بردی!!!
با آمدن تو درزندگی من ،سرشار شدم از یاد شهدا وعشق شهدا❤️
و من چقدر خوشبختم که نگاهت به سمت من حقير و در راه مانده افتاد❤️
همیشه مدیونتم بهترین فرمانده دنیا
فرمانده بی ریا
سردار بزرگ دیارم❤️