فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃⚘یک ســــلام بـهاری
🍃⚘تقدیم شما عزیزان
🍃⚘یه صبح بـهاری قشنگ
🍃⚘و یک روز عـالی و شـاد
🍃⚘و سرشـار از بـرکت
🍃⚘و موفقیت براتون آرزومندم ...
✨#صبح_بخیر
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صبح آمده برخیز
🌿که خورشید تویی
🌸در عالم نا امیدی
🌿امید تویی
🌸در جشن طلوع
🌿صبح در باغ وجود
🌸آن گل که به روی
🌿صبح خندید تویی
ســــلام🌸
صبحتون پر شور و نشاط🌸
امروزتون پر از خبرهای خوب 🌸
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♥️
.
🍃🌷جمعه تون شاد و زیبا
🍃🌸روزتون پراز مهربانی
🍃🌷وجودتون سلامت
🍃🌸دلتون گرم از محبت
🍃🌷عمرتون با عزت
🍃🌸و زندگیتون
🍃🌷مملو از خوشبختی
🍃🌸امروزتون پر از خبرهای خوش
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرامش چیست؟
نگاه به گذشته و شکر خدا
نگاه به آینده و اعتماد به خدا
نگاه به اطراف و جستجوی خدا
نگاه به درون و دیدن خدا
لحظایتان سرشار از آرامش🍃🍃🍃
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♥️
#اموزنده
⭕️قانونى داريم كه هميشه ثابت است:
"ما به محيطمان عادت ميكنيم"
اگر با آدم های بدبخت نشست و برخواست کنید، کم کم به بدبختی عادت می کنید و فکر می کنید که این طبیعی است.
اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت می شوید ولی در نهایت شما هم عادت می کنید به دیگران دروغ بگوییدو اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید، به خودتان هم دروغ خواهید گفت.
اگر با آدم های خوشحال و پر انگیزه دمخور شوید شما هم خوشحال و پرانگیزه می شوید و این امر برایتان کاملا طبیعی است.
"تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید وگرنه افراد منفی شما را پایین می کشند و اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمی شوید"
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♥️
✨
یه قاضی وجود داره
به اسم زمان
که هر کسی رو
سر جای خودش میشونه....
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♥️
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#پارت_پنجاه_یک
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
دیدم شماره ی ناشناس هست که چند. بار زنگ زده…..توی فکر بودم که با اون شماره تماس بگیرم یا نه که دوباره زنگ خورد…..وقتی جواب دادم از صداش شناختم….سینا بود…..سینا گفت:چه عجب جواب دادی؟؟؟میدونی چند بار زنگ زدم…!!؟داشتم نگران میشدم و میخواستم سارا رو بفرستم اونجا……گفتم:سلام….سینا ساکت شد و خندید و گفت:سلام ….اینقدر نگران شدم که یادم رفت سلام بدم….از صبح نوید منو کچل کرده و هی زنگ میزنه میگه سارا نباید پاییز رو تنها میزاشت……تو زنگ بزن حالشو بپرس و به من خبر بده چون میترسم جواب منو نده….گفتم:بهش بگو نگران نباشه….حالم خوبه و میخواهم برم خونه ی مامانی….سینا گفت:من پایینم ….بیا میرسونمت….چون من متاهل بودم و میدونستم شوهرم حساسه برای اینکه مودبانه کاری کنم که بره گفتم:من حاضر شدنم زیاد طول میکشه شما تشریف ببرید،،،خودم با آژانس میرم….حرفی نزد و تماس رو قطع کردیم…..حاضر شدم و به آژانس زنگ زدم و رفتم پایین….
ادامه در پارت بعدی 👇
🖌#کانال-زندگی_زیباست♡
💫@zendgizibaabo💫
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#پنجاه_دو
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
در کمال تعجب دیدم سینا به ماشینش تکیه داده و با گوشی حرف میزنه……تا منو دید گوشی رو قطع کرد و در ماشین رو باز کرد و گفت..آژانس رو رد کردم بیا سوار شو…..نگران نوید نباش الان داشتم با اون حرف میزدم،….توی عمل انجام شده قرار گرفتم و سوار شدم…سینا گفت:به نوید نگفتم که داری میری خونه ی مامانی……راستی میخواستم بگم هیچ چیزی ارزش اینو نداره که ادم بخواهد خودکشی کنه….چرا اینکار رو کردی؟؟؟حرفی نزدم و توی سکوت چشمهامو بستم چون دوست نداشتم سینا بیشتر از این ادامه بده………چند دقیقه بعد سینا گفت:فکر کنم رسیدیم…….پیاده شدم….
سینا گفت:منتظر بمونم ؟؟؟
گفتم:نه….میخواهم شب رو بمونم…..
سینا گفت:پس زنگ بزن برو داخل بعد من میرم………خواستم بگم که انگار شکاکی توی خانواده اتون ارثیه اما ترجیح دادم ساکت باشم….چند بار زنگ زدم و بعد در رو کوبیدم اما کسی باز نکرد….سینا همچنان ایستاده بود و انگار مطمئن بود که کسی خونه نیست…..
ادامه در پارت بعدی 👇
🖌#کانال-زندگی_زیباست♡
💫@zendgizibaabo💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادام که عمر من به دنیا باشد
هرجا که تو باشی دلم آنجا باشد💞
دیگرخبر از خودم ندارم ای دوست
تا باشد از این بی خبری ها باشد💞
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♥️
#داستان_واقعی
دو گدا در خیابان نزدیک کُلوسیُو شهر رم کنار هم نشسته بودند. یکی از انها روی زمین صلیبی گذاشته بودو دیگری یک ستاره داوود. مردمی کـه از آنجا رد می شدند بـه هردو نگاه می کردند ولی فقط در کلاه گدائی کـه صلیب داشت پول مینداختند…
کشیشی از آنجا میگذشت؛ مدتی ایستاد و دید کـه مردم بـه گدائی کـه ستاره داوود دارد کمکی نمی کنند.
جلو رفت و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ این جا یک کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک جهان هم هست. پس مردم بـه تو کـه ستاره داوود داری بـه خصوص کـه درست نشستی بغل دست گدائی کـه صلیب دارد چیزی نمی دهد. در واقع از روی لجبازی هم شده بـه او پول می دهند نه بـه تو !
گدائی کـه ستاره داوود داشت بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد بـه گدای صاحب صلیب و گفت:
هی “موشه” نگاه کن ببین کی آمده بـه برادران “گلدشتین” بازاریابی یاد میده؟
«خانواده گلدشتین؛ خاندانى ثروتمند و یهودى تبار بودند»
📌#داستانهای_عبرت_آموز📖
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♥️
5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💜هـــر وقت یه چیـــز منفــی
💚بـه ذهــنت رسیـــد ســـریع
💛ســـه تــا از چیـــزای مثبت
🧡زنــدگــیت رو مـــرور کـــن
❤️این یکی از بهتـــرین راهها
🤎برای مقابله با افکار منفیه
🌹#شاد_و_پرانرژی_باشید
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♥️
حکایت گرگ و گله !
گرگی به سبب هوشیاری چوپان نمی توانست به گله بزند و گوسفند شکار کند.
از قضا روزی پوست میشی را یافت.
پس آن را به بر کرد و به میان گله رفت.
بره ای گرگ را در پوستین میش دید و خیال کرد که مادرش است و او را دنبال نمود.
گرگ بره را به دنبال خود به گوشه ای کشاند و خورد.
او مدت ها گوسفندان را به همین حیلت فریب می داد و دلی از عزا در می آورد.
گرگ این را خوب می دانست که اگر بخواهد از چماق چوپان محفوظ باشد و بدون نگرانی از گوسفندان بخورد، باید هم رنگ آنان باشد.
چون بسی ابلیس آدم روی هست
پس به هر دستی نشاید داد دست
📌#داستانهای_عبرت_آموز📖
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♥️