🌸سلام دانشجویان عزیزم!
✍خیلی سپاسگزارم از پیام های زیباتون!
#می خواستم در مورد نظرات عزیزانم چند نکته بیان کنم...
#انتخاب_اصلح_تکلیف_الهی_است..
#ما باید به عنوان یک دانشجو، تلاش خود را بکنیم.
#ماباید به عنوان یک تحصیلکرده، زحمت بکشیم و دنبال اصلح بگردیم.
# مسأله دین و خدا و ادای تکلیف است.
#دیروز امت دور خیمه معاویه زمان رسیده بود و نزدیک بود کار را معاویه یکسره کند ودست او را از کشور قطع کند؛اما معاویه زمان با فتنه جعلی ⁸⁸ و بعد از آن با#فتنه_جعلی_مشایی و حلقه انحرافی که در شب انتخابات وعده آنرا در نامه بی سلامش به#سیدعلی داده بود؛دولت انقلابی سیدعلی را در هم شکست؛ مردم نادان را با وعده شیطانی#مذاکره_خام❌کرد؛ هرچه #سیدعلی فرمود🗣
دولت انقلابی را چرا نمی شناسید ؟!
#گفتنـد ☜ او کافر است...
هرچه #فرمود ☜ مقاومـت
آنها #گفتنـد ☜ مـذاکره!
هرچه#فرمـود☜مالــک
#گفتنـد☜ابــوموسی!
هرچه#گفت☜ راهی خطاست،عاقبت ندارد..
#گفتنـد ☜امتحانش ضرر ندارد!!
#ابوموسی را به مذاکره فرستادند...
همه چیز مملکت را بخشید؛ اما چیزی به دست نیاورد❌ملت خشمگین شدند؛ بجای توبه از گذشته و پی بردن به حقانیت #سیدعلی💫و دل بستن به او؛ اتفاقا🚫 برعکس رهبر مهربانم را مقصر خواندند؛ علی تنها ماند؛ آنقدر تنها که دشمنش جرات کرد مالکش را از پشت بزند و ناجوانمردانه علی را بی مالک کردند؛#رهبر عزیزتر از جانم، تنهای تنها شد.......
هرچه رهبر عزیزم فرمـود : #انتقام_سخت؛ اما دیگر مالکی نداشت برای انتقام؛ با زدن طیاره اوکراینی تیر خلاص بر #انتقام_سخت شلیک شد، مالک علت اصلی ریختن خون ها شد⚠️
#معاویه_امروز دور خیمه#سیدعلی رسیده، همه سنگرهای معنوی را فتح کرده؛ از پشت صحنه خبر ندارم
#ولی هرچه هست آنقدر معاویه ی امروز پرو و وقیح شده❌که مانند معاویه ابن ابی سفیان رسما و علنا #ولایت را به صلح تحمیلی دعوت می کند؛ خبر از یاران#رهبر عزیزم، ندارم
#اما چه کرده اند که معاویه را اینطور پرو کردند و بی پروا سخن می گوید!!
#حتی بعد از#ریختن_خون_حاج_قاسم براحتی دم از مذاکره و صلح با قاتلان حاج قاسم می زند....
#البته؛ هیچگاه از#آینده_درخشان_انقلاب ناامید نبوده و نیستیم و قطعا انقلاب به فضل الهی پیش خواهد رفت اما ناامیدیم از#خواص و #عوامی که روزی#ادعاها داشتند...
#خوشحال می شوم نظری درباره مطلب داشتید بیان کنید...
#اللهم اني اسئلک أن تجعل وفاتي قتلاً في سبيلک تحت راية نبيک و اوليائک #اللهمَّ صلِّ علی محَّمدوآل محَّمدوعجل فرجَهم"
"بسم الله النور علی النور"
⚘السَّلاَمُ عَلَى النُّورِ
#الَّذِي أَرَادَ أَهْلُ الْكُفْرِ إِطْفَاءَهُ فَأَبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ بِكُرْهِهِمْ⚘
#سلام بر آن نورى كه اهل كفر خواستند آن را خاموش كنند
#اما خدا جز آن اراده فرموده
#که نور خویش را با وجود ناخوشایندی کافران، به اتمام برساند.
#گفتـم كه روي ماهت از مـــن چـــرا نهــان است؟
#گفتــا تو خـــود حجابــــي ورنه رخم عيــان است
#گفتـــم كه از كه پرســــم جانـا نشــــان كــويت؟
#گفتا نشـان چه پرسي؟ آن كوي بينشان است!
#گفتم مرا غـــم تو خوشتـــر ز شادمانــــی است
#گفتــــا كه در ره مـا غــــم نيــز شادمـــان است
#گفتـــم كــــه ســــوخت جانـــم از آتش نهانــــم
#گفت آنكه سوخت او را كي نالــه و فغـــان است
#گفتـــم فـــراق تا كي؟ گفتا كــــه تا تو هستــي
#گفتم نفس همين است!گفتا سخن همان است!
#گفتـــم كـه حاجتــي هست گفتا بخـــواه از مـــا
#گفتـــم غمـم بيفــزا گفتـــا كـــه رايگــــان است
#گفتـــم : زفيض بپذيـر ، اين نيمـه جــان كه دارد
#گفتا : نگـــاه دارش ، غم خانــه تو جــان است !
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
✍آورده اند که :
روزی به کریم خان زند گفتند، یک فردی یک هفته است میخواهد شما را ببیند و مدام گریه میکند .
#کریم خان آن شخص را به حضور طلبید، ولی آن شخص بشدت گریه میکرد و نمی توانست حرف بزند.
🤔کریم خان گفت : وقتی گریه هایش تمام شد بیاریدش نزد من
بعد از ساعت ها گریه کردن شخص ساکت شد و شرف حضور یافت.
#گفت قربان من کور مادر زاد بودم به زیارت قبر پدر بزرگوار شما رفتم و شفایم را از او گرفتم .
🤔شاه دستور داد سریع چشم های این فرد را کور کنید تا برود دوباره شفایش را بگیرد
💂اطرافیان به شاه گفتند قربان این شفا گرفته پدر شماست. ایشان را به پدرتان ببخشید
🤔وکیل الرعایا گفت : پدر من یک خر دزد بود من نمیدانم قبرش کجاست و من به زور این شمشیر حکمران شدم
#پدر من چگونه می تواند شفا دهنده باشد ؟
#اگر متملقین میدان پیدا کنند #دین و #دنیای مان را به تباهی می کشند..
سلام به دانشجویان گرامی ...
#پاسخ به شما بزرگوار........
☘️ #امام رضا علیهالسلام فرمود:
🔆 #خداوند به یکی از پیامبران وحی نمود که وقتی صبح شد، اولین چیزی که با آن روبه رو میشوی، بخور. . . .
#فردا صبح او با اولین چیزی که برخورد کرد کوه سیاه بزرگی بود.
#ایستاد و در نزد خود گفت: پروردگار من دستور داد که این را بخورم.
#متحیر مانده بود.
#سپس باز هم به خود بازگشت و گفت: پروردگار من به چیزی که در توانم نباشد، امر نمیکند.
#بعد هم به سوی کوه رفت تا آن را بخورد؛ اما هر چه به کوه #نزدیک میشد، #کوه کوچک میشد تا اینکه به اندازه یک لقمه شد.
🔆 او هم آن را خورد و آن را #گواراترین چیزی یافت که تا به آن روز خورده بود. . . .
#وقتی برگشت در خواب دید که گویا به او میگویند: تو آنچه را که دستور داده شده بود انجام دادی،
#اما آیا میدانی که آن، چه بود؟
#گفت: نه.
#به او گفته شد: آن کوه، غضب بود.
#بنده وقتی غضبناک میشود، خودش را نمیبیند و به جهت بزرگی غضب نسبت به قدر و قیمت خود #جاهل میشود،
#اما وقتی خود را #حفظ میکند و #قدر خود را میشناسد و #خشمش آرام میگیرد، در نهایت #غضب مانند لقمه گوارایی میشود که آن را میخورد"
#یاحق
"بسمه تعالی"
#سيدالاسرا_ابو_ترابي
#درب جهنم درب مجلس
✍#روزی که قرار بود مجلس چهارم شورای اسلامی افتتاح شود ، به اتفاق حاج آقا راه افتادیم تا به مراسم افتتاحیه برسد .
#نزدیک ساختمان مجلس که رسیدیم گفت « نگه دار» . با حالت خاصی به در ورودی مجلس نگاه می کرد .
#گفتم « عجله کنید ، الآن مراسم شروع می شود و شما نمی رسید» .
#گفت: « این در را ببین ، اگر ما به وظیفۀ خود در قبال رأی مردم عمل نکنیم این در ، برای ما دروازۀ جهنم خواهد بود». عبا جلوی مجلس
سالهایی که نماینده مجلس بود ، گاهی عبایش را کنار پیاده رو جلو ساختمان مجلس پهن می کرد و همان جا به درخواست مراجعین رسیدگی می کرد .
#یک روز یکی از مسئولین حراست مجلس به محافظانش گفت: « به حاج آقا بگویید صورت خوبی ندارد کنار پیاده رو بنشیند» .
#موضوع را به گوش حاج آقا رساندیم ، گفت: « اگر آنها نگران آمد و شد مردم هستند جایمان را عوض می کنیم ، اما اگر نگرانند که مردم بد عادت شوند که در اشتباه اند .
#بگو مسئولان باید در کوچه و خیابان ها راه بیفتند و به وظایفشان عمل کنند » .
#۲۶ مردادسالروز ورود آزادگان به میهن گرامی باد.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
بسم رب النور⚘
💠#قسمت اول_حڪومت ڪردن بر دل شوهرجان!
😊#شاه_بانوجان میخواهی برقلب شوهرت حڪومت ڪنی!
🔴#اگر پاسخت بله است با من همراه باش!
🤔#در_اولین_قدم !!!!
🔴#آیا درمورد شڪوه واقتدار مرد چیزی می دانید!؟
بانوان عزیزم! توی زندگی زحمت زیادی میڪشند ولی محصول چندانی نمیبرند.
#این مسئله برمیگردد به اینڪه #شناخت روشنی از تاج سرشان منظورم "شوهرشان " ندارند.
🚪شما وقتی میخواهید داخل خانه ای بشوید هر دری دستگیره ای دارد.
یک دستگیره با کشیدن باز میشود یکی با چرخوندن باز میشود....
🗝 یک دستگیره را باید کلیدش را بزنی، درهای امروزی رو نمیخواهد اصلا زحمتی بکشید کافیه در آستانه تاثیرش قرار بگیرید، خودش باز میشود ....
⇚میخواهم از این مثال استفاده کنم بگم :اگر زن آستانه تاثیر بر مرد را می شناخت، نتیجه چیز دیگه ای بود.
😞 #آنچه که رنجش و فشار و زحمت و خدمات زن رو زیاد میکند ، و برداشت زن رو کم، نشناختن این کلید، یا دستگیره تاثیر در مرد هست.🔑
🖊 یه جمله ای هست قدیما میگفتند باید با آب طلا بنویسند شما با همین قلم های معمولیتون هم بنویسید و طلایی عمل ڪنید به نتیجه های مطلوبش دست پیدا میڪنید.👌
🤔✹⇦#اقتدار_مرد در تامین کردن زن است.⇨✹
#ممکن شما این جمله رو از من نپذیرید و نقد داشته باشید بگوید اتفاقا به نظر ما چیزی که مرد بهش اهمیت و توجهی ندارد تامین کردن زن هست.🔷🔹
🔴#چرا این حرف رو میزنید؟!
🔴#چند نمونه براتون پاسخ میارم.
✎ دیدید آقایون متاهل به آقایون مجرد تبلیغات منفی و سوء فراوانی دارن میگن ازدواج نکنید، بدبخت میشید📛
⇚کدام آقا قبول کرد! و ازدواج نکرد. -#مرد اگر به تامین زن نپردازه، فاقد هرگونه ارزش و شکوه و امتیازه.
#بانو عزیزی به من مراجعه کرد،
گفت: خانم دکتر شوهر من خانمهای دیگر را به من ترجیح میدهد.😒
#چطور وچرا همچین برداشتی داری؟
👨🏻🔧#گفت شما قضاوت کنید شوهر من از محل کارش امده خسته، من گفتم علی آقا بریم تا خونه مامان؟
#گفت حرف نزن دارم از خستگی میفتم فقط یه بالش به من بده بخوابم.... .
😍#ادامه داردبه قید قوت وجان به یاری حق....
@zibaandish
دانشجویان گرامی !
آیا درمورد شکوه مرد چیزی می دانید!؟
🧕🏻خانم ها توی زندگی زحمت زیادی میکشند ولی محصول چندانی نمیبرند. #این مسئله برمیگرده به اینکه از مرد #شناخت روشنی ندارند.
🚪 شما وقتی میخواهید داخل خانه ای بشوید هر دری دستگیره ای دارد.
یک دستگیره با کشیدن باز میشود یکی با چرخوندن باز میشود....
🗝 یک دستگیره را باید کلیدش را بزنی، درهای امروزی رو نمیخواهد اصلا زحمتی بکشید کافیه در آستانه تاثیرش قرار بگیرید، خودش باز میشود ....
⇚میخواهم از این مثال استفاده کنم بگم :اگر زن آستانه تاثیر بر مرد را می شناخت، نتیجه چیز دیگه ای بود.
😞 #آنچه که رنجش و فشار و زحمت و خدمات زن رو زیاد میکند ، و برداشت زن رو کم، نشناختن این کلید، یا دستگیره تاثیر در مرد هست.🔑
🖊 یه جمله ای هست قدیما میگفتند باید با آب طلا بنویسن شما با همین قلم های معمولیتون هم بنویسید و طلایی عمل کنید به نتیجه های مطلوبش دست پیدا میکنید.👌
✹⇦#شکوه_مرد در تامین کردن زن است.⇨✹
#ممکن شما این جمله رو از من نپذیرید و نقد داشته باشید بگید اتفاقا به نظر ما چیزی که مرد بهش اهمیت و توجهی ندارد تامین کردن زن هست.🔷🔹
➖#چرا این حرف رو میزنید؟!
➖#چند نمونه براتون پاسخ میارم.
✎ دیدید آقایون متاهل به آقایون مجرد تبلیغات منفی و سوء فراوانی دارن میگن ازدواج نکنید، بدبخت میشید📛
⇚کدام آقا قبول کرد! و ازدواج نکرد. -مرد اگر به تامین زن نپردازه، فاقد هرگونه ارزش و شکوه و امتیازه.
#بانو محترمی به من مراجعه کرد، گفت که خانم دکتر شوهر من خانمهای دیگه رو به من ترجیح میده.😒
#چطور همچین برداشتی داری؟
👨🏻🔧#گفت شما قضاوت کنید شوهر من از محل کارش اومده خسته، من گفتم علی جان بریم تا خونه مامان؟
#گفت حرف نزن دارم از خستگی میفتم فقط یه بالش به من بده بخوابم.... .
ادامه دارد....
@zibaandish
بسم الله النور
🔷قسمت دوم 🔴شڪوه مردان🔴
✍# منم قبول ڪردم صرف نظر ڪردم از درخواستم رفتم براش بالش بیارم.
#تلفن زنگ زد....
#گوشی رو برداشتم ...
#سلام #پروین خانم شمایی؟
#آقارضا چطورن؟
#باعلی آقای ما کار داری؟
#گوشی
خدمتتون...
📞 #بیا علی، پروین خانم زن آقا رضای همکار....
#گوشی رو گرفت.
#بله ده دقیقه دیگه من اونجام.
#بله ...
#من میگم بریم خونه مامان...
#جون نداری
#الان پروین خانم زنگ زد به جون اومدی!😏
😞 #خانم دڪتر دیدین این خانمها را به من ترجیح میدهد؟
#گفتم نه........
#پس علت ڪجاست⁉️
#پروین خانم از این جمله ها می گوید
#تو از این جمله ها نمی گویی.....
#پروین خانم چی خواسته بود .....
گفته بود: #آقا رضا نیست، #بچه تب داره من شماره و آدرس یه درمانگاه رو میخوام.🤒🏥
‼️ #میگه اومدم.....
#علت چیه ؟
#ازش درخواست هم ڪه نشده...
💥#چون اگر الان بره و بیاد به اوج شکوه تامین میرسه
#چه بسا ڪه پروین خانم هر جا ڪه بشینه بگه... اگر نبود علی اقا...
🤔 #شما چی میگوید؟...
#میگوید وظیفته...
#گفتم تو باشی چی میگوید؟
#گفت میگم: بدو علی این بچه تب داره
😇 #شکوه تامین بهش میدی!
#شیرینی تامین بهش میدی!
#میگه نه...
💠#شکوه مرد در تامین ڪردن زنِ....
#متاسفانه خانم ها صاف پا گذاشتن رو همین شکوه....
#تبدیلش ڪردن به وظیفته
بعد میخواهند این مرد راه بیفته...
#متاسفانه از همون لحظه ای ڪه خانم ورود میکند به زندگی، مرد ڪشی میڪند.
👈🏻 #چی میگوید...
#خواستگار داشتم چجور ...
#مرد اومده شده همسر این خانم،
#خانم میگوید خواستگار داشتم.....
#فاتحه تامین رو نمیخونه؟🔎
#این مرد انگیزه داره؟
#میتواند عنایت بخشی و تامین این زن را داشته باشد؟☹️
💠#زن چطور مردڪشی میڪند؟ ...
چون نمیداند و خبرِ و اثرش را ندارد #ڪلیدش را گم کرده دارد هی میزنه به این در..........
#گیرم در شکست
#داخل هم اومدی
#دیگه این در که زندگی نمیشه برات.... #زندانه
#دوست عزیز، ڪه اشرف مخلوقاتی، اگر راغب و مشتاق بودی می توانی انتخاب کنی همراه من باشی.....
یاحق⚘
ادامه دارد......
@zibaandish
❤﷽❤
❤شکوه مردان❤
💟#قسمت پنجم💟
#صدسلام وهزاران رحمت خداوند نثار شما بانوان عزیزڪه سوگلی شوهرانتان هستید.....
#می خواستم یڪ مورد مشاوره براتون تعریف ڪنم......
#یک آقای محترمی پیش من آمدو گفت: خانم دڪتر فقط طلاق ، اگر برای طلاق حرف میزنی ما اینجا بمانیم و اِلا ما می رویم......
#گفتم خوب بگو تا من بفهمم .......
#گفت :بفهمی نفهمی فرقی نداره . .....
#خانم دڪتر، ڪمک برای طلاق میکنید؟
#گفتم حداقل یه توضیحی بدهید برای خودم میخواهم به این خانم کار ندارم....
#گفت خانم دکتر من یه آدمی هستم دست و دل باز اصلا بابام منو اینجوری بزرگ ڪرده میوه ڪیلویی نمیتوانم بگیرم #صندوقی میخرم .....
#داشتم عبور میڪردم دیدم وانتی پرتقال های خوبی آورده ....
#گفتم: آقا یه جعبه بزار صندوق ما
#سه طبقه پرتقال ها رو بردم بالا؛
#خانم دڪتر اگه شما اینقدر پرتقال می دیدید چی می گفتید⁉️
#گفتم :خیلی خوشحال می شوم ....
جیغ از خوشحالی می ڪشم
#بعد هم بچه ها را صدا می زنم....
#وای بچه ها بیاید بیاید ببینید .....
#بابا چی خریده این همه پرتقال!!
❓گفتم که همسر شما چکار ڪرد؟
گفت :خانم دکتر
#خانومم گفت اینها رو میخواهی بیاری تو؟
#گفتم بله میوه است دیگه.
#گفت :هر وقت یخچال گرفتی اندازه اینا...
#گفتم :شما چه ڪار ڪردید؟
#گفت :منم میوه ها رو از پنجره ریختم تو ڪوچه .....
#و گفتم هر وقت بابات یه یخچال اندازه اینا آورد تو این خونه...
#یڪی اون گفت .....
#ویڪی من گفتم ....
'آقا می گفت :خانم دکتر من مرد بی خود، بی فکر،( همه حرفایی که خانمش بهش زده بود)
#ولخرج،
#نفهم،
#بی شعور ....
برای چی این خانم ها اذیت بشم من بی شعور و نفهم و بی فکر وایسم چی ڪار کنم؟
نمیخواهم، میخواهم برم، طلاق.
#از طلاق فقط حرف بزن.....
#می بینید؟
#ممڪنه شما بگوید خب
#یعنی: خانم دڪتر اون خانم بذاره آقا ولخرجی ڪنه ، یا پرتقال ها خراب بشه #اسراف بشه خوبه⁉️
#چه ڪسی گفت اسراف بشه؟
#چه ڪسی گفت خراب بشه؟
#این شکوه و تامین مرد رو پاشو منتشر ڪن.....
#شما بانوی زیبا! به اینقدر پرتقال احتیاج داری؟
#خب بقیه اش رو یه ڪار دیگه ڪن
#عزیزدلم! اگه اجازه بدهید یه ذره از این پرتقال ها برای مامانم ،مامان جون خواهرم ،خواهرجونم و اینها ڪنار بذاریم .....
بعدم میرویم اونجا بعد میگن وای این پرتقال هایی ڪه شماآوردید چقدر شیرین وخوشمزه است...
#عزیزدلم! یه خانومه هم هست بنده #خدا مسکین هست میاد پیش من گاهی من بهش ڪمڪ می ڪنم اگه یه دو کیلو اش رو بذارم ڪنار برای این خانومه...
#مرد دیگه چی میخواهد؟
بیا این پول دستت باشه اگه خواستی...
#می بینید؟
#عشق تامین، #شکوه_تامین
⇱ اونی که خانوم ها پا گذاشتن روش
ببینید چه کرده،
#سقوط ڪرده تو فڪر و دل این مرد #چقدر سقوط ڪرده تو فکر و دل این مرد ... .
☚ هی میخواست تامین اش رو بیاره یه قسمتی رو هم ازش میگیره می بنده همین رو هم مچاله میکنه ☛
#بانوان عزیز !
#بعد میخواهید عشق تامین به شما را پیدا کند؟
#از این خبرا نیست...
#خیلی اینها نڪات اساسی هست ڪه بانوان عزیز! گمش کردند و بدانید این #ریشه ی مرد هست.....
#فرقی هم نمیکند
#مردش با سواد باشد
#روان شناسی خوانده باشد
#یا نخوانده باشد.....
#اهل فرهنگ باشه
#مودب باشه ،مهربان ....
هیچی ؛ مرد باشد ، این ریشه اش هست
#هیچ چیز دیگه ای درش دخالت نداره این اصل هست
دوست عزیزم سپاس از اینڪه همراهم بودی...⚘.
باعث خوشحالیم شدید.....⚘.
ادامه دارد....
@zibaandish
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀اَلسَّلامُ عَلَيْکِ یا بِنتِ الحُسین شَهید
اَلسَّلامُ عَلَيْکِ یا سَیِّدَتنا رُقَیّة🥀
◾#روزاول_صفر؛ ورود اسرای #کربلا
به شهر شام در سال ۶۱ هجری
#درود وصلوات نثارامام سجاد علیه السلام از ایشان پرسیدند که کجا خیلی بهتون سخت گذشت سه بار گفت :#شام
#نگفت کربلا
#نگفت نزدیک گودی قتلگاه
#گفت:شام
#چون ۶ هزار رقصنده جلوی سرهای رو نیزه هلهله و شادی کردند!
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّد
#ٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🥀
#ماه_صفر🌱
بسم رب النور⚘
🔹ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشمو چارم جاری بود.
در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهی تابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه... برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند.
🔹#پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم.
#بابام میگفت: نون خوب خیلی مهمه.
من که بازنشسته ام، کاری ندارم، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در میزد و نون رو همون دم در میداد و میرفت.
#هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت.
🔹#دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند. صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت میکرد بالا.
🔹برای یک لحظه خشکم زد! آخه ما خانوادۀ سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم. اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند و میامدند تو، روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند.
قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند. برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت میکرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد. آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم.
🔹خونه نا مرتب بود، خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم. چیزهایی که الان وقتی فکرش را میکنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید.
شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید.
#پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟
#گفت: خب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم.
گفتم: ولی من این کتلت ها رو برای فردامون هم درست کردم.
گفت: حالا مگه چی شده؟ گفتم: چیزی نشده؟
در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم.
🔹#پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم.
#میخوای نون ها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم.
#پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند.
#وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت.
#مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد.
#خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت.
🔹#پدر و مادرم هردو فوت کردند. چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق از سرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟
از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند.
#راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟
#آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می دارم.
#یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند.
#واقعاچهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟
حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد.
#حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟
🔹 #چقدر دلم تنگ شده براشون. فقط، فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه، میوه داشتیم یا نه. چرا همش میخواستم همه چی کامل باشه بعد مهمون بیاد!
همه چیز کافی بود، من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک. پدرم راست میگفت که:
نون خوب خیلی مهمه.
#من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم،
#اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد.
#اما دیگه چه اهمیتی دارد؟
#چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی.
👈🏻«زمخت نباشیم»😊
#زمختی یعنی:
#ندانستن قدر لحظه ها!
#یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها!
#یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها...
@zibaandish
💞#دلنوشته_چهارم
#حرف_دل_مردها
..........استاد،همسرم هیچ موقع حرفای دلگرم کننده نمیزنه.
یه روز دیدم خواهرم به شوهرش گفت:
إن شاءالله سایهت بالا سر من و بچهها باشه و زنده باشی! سرکار میری مواظب خودت باش! تا میتونی زود بیا! ....
تو دلم گفتم : من که آرزو به دل موندم که یه بار زنم اینا رو بهم بگه.
بالاخره هر مردی دوست داره وقتی زنش اونو میبینه، ذوق کنه، ولی من همیشه منتظرم ببینم ایراد بعدی که زنم میخواد ازم بگیره چیه؟
دیگه به ایراد گرفتنش عادت کردم. هرچی که بخرم آخرش یه عیبی توش درمیاره.
بارها این جمله رو تکرار کرده که «ببین بابا و برادرم چطور با زنشون رفتار میکنن، مرد باید اینجوری باشه»..!!
.
.
منم مثل همهی آدما خطاهایی دارم و یه وقتایی غیر مستقیم بخاطر اشتباهاتم عذرخواهی میکنم، ولی خانمم عذرخواهی منو زود قبول نمیکنه.
استاد، یادمه یه دفعه ناراحتش کردم و بعد بهش گفتم:
میخوای باهم بعدازظهر بریم بیرون؟
سرشو بالا کرد و بیتوجه رد شد و رفت!!
بعد که با هم خوب شدیم ....
#بهش_گفتم: چرا اینجوری کردی؟
#گفت: تو باید عذرخواهی میکردی.
#گفتم: بابا همینکه میگم بعدازظهر بریم بیرون، همین یعنی عذرخواهی.
🔵البته خودش هم خیلی اهل عذرخواهی کردن نیست.
استاد عزیزم ،«به نظر من زن مغرور مفت گرونه»...!!!
بسم رب النور⚘
💠#قسمت_دوم_همسرداری
💠#آیاحڪومت ڪردن بر دل شوهرجان را دوست دارید!!!
😊#شاه_بانوجان_میخواهی برقلب شوهرت حڪومت ڪنی!
🔴#اگر پاسخت بله است با من همراه باش!
🤔#در_اولین_قدم !!!!
🔴#آیا درمورد "شڪوه واقتدار "مرد چیزی می دانید!؟
بانوان عزیزم! توی زندگی زحمت زیادی میڪشند ولی محصول چندانی نمیبرند.
#این مسئله برمیگردد به اینڪه #شناخت روشنی از تاج سرشان منظورم "شوهرشان " ندارند.
🚪شما وقتی میخواهید داخل خانه ای بشوید هر دری دستگیره ای دارد.
یک دستگیره با کشیدن باز میشود یکی با چرخوندن باز میشود....
🗝 یک دستگیره را باید کلیدش را بزنی، درهای امروزی رو نمیخواهد اصلا زحمتی بکشید کافیه در آستانه تاثیرش قرار بگیرید، خودش باز میشود ....
⇚میخواهم از این مثال استفاده کنم بگم :اگر زن آستانه تاثیر بر مرد را می شناخت، نتیجه چیز دیگه ای بود.
😞 #آنچه که رنجش و فشار و زحمت و خدمات زن را زیاد میکند ، و برداشت زن رو کم، نشناختن این کلید، یا دستگیره تاثیر در مرد هست.🔑
🖊 یه جمله ای هست قدیما میگفتند باید با آب طلا بنویسند
#شما با همین قلم های معمولیتون هم بنویسید
#وطلایی عمل ڪنید به نتیجه های مطلوبش دست پیدا میڪنید.👌
🤔✹⇦#اقتدار_مرد در تامین کردن زن است.⇨✹
#ممکن شما این جمله را از من نپذیرید و نقد داشته باشید
#بگوید اتفاقا به نظر ما چیزی که مرد بهش اهمیت و توجهی ندارد #تامین کردن زن هست.🔷🔹
🔴#چرا این حرف را میزنید؟!
🔴#چند نمونه براتون پاسخ بگویم!!!!
✎ دیدید آقایون متاهل به آقایون مجرد تبلیغات منفی و سوء فراوانی دارن میگن ازدواج نکنید، بدبخت میشید📛
⇚کدام آقا قبول کرد! و ازدواج نکرد. -#مرد اگر به تامین زن نپردازه، فاقد هرگونه ارزش و شکوه و امتیازه.
#بانو عزیزی به من مراجعه کرد،
گفت: خانم دکتر شوهر من خانمهای دیگر را به من ترجیح میدهد.😒
😊#چطور وچرا همچین برداشتی دارید؟
👨🏻🔧#گفت شما قضاوت کنید شوهر من از محل کارش امده خسته، من گفتم علی آقا بریم تا خونه مامان؟
#گفت حرف نزن دارم از خستگی میفتم فقط یه بالش به من بده بخوابم.... .
😍#ادامه داردبه قید حیات وقوت جان به یاری حق....
@zibaandish
بسم الله النور⚘
سلام به بانوان دوست داشتنی که عاشق همسرانشان هستند
🔷#قسمت_سوم_همسرداری
🔴#ادامه داستان علی آقا که خوابش می آمد......
✍# منم قبول ڪردم و صرف نظر ڪردم از درخواستم
#رفتم براش بالش بیارم.
#درهمین حال تلفن زنگ زد....
#گوشی را برداشتم ...
#سلام #نرگس خانم شمایی؟
#آقارضا چطورن؟
#باعلی آقای ما کار داری؟
#گوشی
خدمتتون...
📞 #بیا علی، نرگس خانم، خانم آقا رضای همکارتون....
#علی ،گوشی راگرفت.
#بله ده دقیقه دیگه من انجام.
#بله ...
😏#من میگم بریم خونه مامانم...
#جون نداری ، داری از بیخوابی می میری، حالا کجا به این عجله...
#الان نرگس خانم زنگ زد به جون اومدی!😏
😞 #خانم دڪتر دیدید زنهای مردم را به من ترجیح میدهد؟
#گفتم نه ترجیح نمی دهد........
#پس علت ڪجاست⁉️
#نرگس خانم از این جمله ها می گوید
#فقط_تو از این جمله ها نمی گویی.....
#نرگس خانم چی خواسته بود .....
گفته بود: #آقا رضا نیست، #بچه تب دارد من شماره و آدرس یه درمانگاه رو میخواهم.🤒🏥
#علت چیست؟
‼️ #علی آقا میگوید امدم.....
🔷#اولاًاز علی آقا درخواست ڪه نشده...
🔷#ثانیا، چون اگر الان برود و بیاد
به #اوج_شکوه_تامین میرسد!
#نرگس_خانم می گوید:
◾علی آقا ،شما را خدا رسانده
◾خیر ببینید از جوانی تون....
◾دست به خاک میزنید طلا بشه
◾هرچی می خواهین خدا به تون بده...
🔷ثانیا#نرگس_خانم هر جا ڪه بشیند
می گوید:
#خدا علی آقا رسانده!
#خدا عمرش بده علی آقا!
#اگر نبود علی اقاچه اتفاقی می افتد!...
🤔 #حالا شما به عنوان خانمش چی می گفتید؟...
#میگفتید#وظیفته...
😃#گفتم تو باشی چی میگوید؟
#گفت میگم: بدو ،بدو علی این بچه از تب داره می میره
😃 #شکوه تامین بهش میدی!
😃#شیرینی تامین بهش میدی!
#میگه نه...
💠#شکوه مرد در تامین ڪردن زنِ....
#متاسفانه خانم ها صاف پا گذاشتن روی همین #شکوه_مرد....
↩#به جای بالابردن شکوه مرد، تبدیلش ڪردن به وظیفه ی مرد....
#بعداًخانم میخواهند این مرد ، عاشقشان باشد!!!!!
🤔#حالا به نظر شمابانو" قلب_خانه" ؟؟
#این مرد انگیزه دارد؟
#میتواند عنایت بخشی و تامین این زن را داشته باشد؟☹️
#چون خانم نمیداند و خبرِ و اثرش را ندارد
#ڪلیدش را گم کرده، دارد هی میزند به این در..........
#گیرم در شکست !
#داخل هم اومدی !
#دیگر این در که زندگی نمیشه برات.... #زندانه......
😍#ادامه داردبه قید حیات وقوت جان به یاری حق....
#مانابمانیدبه_مهر⚘
@zibaandish
بسم رب النور⚘
😊نامه ی دوم
💠🔴#حرف_دل_بانو_زیبااندیش !
خانم دکتر جون ،حرفای منو هرطور که خودش میخواد
🔻تفسیر میکنه، و از برداشت اشتباهی که داشته عصبانی میشه،
یادم مییاد باهاش از عروسیای که رفته بودم حرف میزدم، بهش گفتم: «عروس خیلی طلا داشت، و خونوادهی شوهرش زیاد به عروسشون کادو دادن»..!!
✅ خدا میدونه من از عروسی تعریف میکردم و هیچ قصد دیگهای نداشتم، ولی یه دفعه عصبانی شد و بهم گفت:
«بس کن، دیگه نمیخوام صداتو بشنوم»..!!
بهش گفتم مگه چی کار کردم؟حرف بدی زدم؟ گفت: حرف نزن!!
🗓 چند روز بعد ازش پرسیدم چرا اون روز عصبانی شدی؟
#گفت: تو میخواستی بگی من برات طلای کمی آوردم! تو میخواستی نقطه ضعف من و خونواده مو به رخم بکشی،
👈 یه موقع هایی میگه هرکاری هم برات بکنم تو آخر بیچشم و رویی.
هر زنی دوست داره شوهرش لباس مرتب
🔻بپوشه، به وضع ظاهریش برسه و خوشبو باشه،
البته اون بیرون از خونه رعایت میکنه، اما تو خونه که هست به خودش نمیرسه.
💕 خیلی دوست دارم تو خرید کردن یا رنگ کردن موهام نظر بده و بگه چطور رفتار کنم 💕
⭕️ ولی اینجوری نیست، البته اگه خیلی اصرار کنم با بیمیلی نظری میده، اما میخواستم خودش بدون خواهشهای من نظرش رو بگه.
@zibaandish
❤فرصتی برای اندیشیدن!
✍ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد
و مردی را دید که در سطل زبالهاش دنبال چیزی میگردد.
🌸🍃#گفت:خداروشکرفقیرنیستم.
مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد و دیوانهای با رفتار جنونآمیز در خیابان دید
🌼🍃#وگفت:خداروشکردیوانه نیستم.
آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل میکرد گفت:
🌺🍃#خداروشکربیمارنیستم.
مریضی در بیمارستان دید که جنازهای را به سردخانه میبرند.
🌻🍃#گفت:خداروشکرزندهام.
فقط یک مرده نمیتواند از خدا تشکر کند.
🌹#چراامروزازخداتشکرنمیکنیم که یک روز دیگر به ما فرصت زندگی داده است؟
برای اینکه زندگی را بهتر بفهمیم باید به سه مکان برویم:
💠1. بیمارستان
💠2. زندان
💠3. قبرستان
─═ঊঈ💓ঊঈ═─
در بیمارستان میفهمید که هیچ چیز زیباتر از تندرستی نیست.
در زندان میبینید که آزادی گرانبهاترین دارایی شماست.
در قبرستان درمییابید که زندگی هیچ ارزشی ندارد.
زمینی که امروز روی آن قدم میزنیم فردا سقفمان خواهد بود.
پس بیایید برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم...
#خدایاشکر
─═ঊঈ💓ঊঈ═─
#خدایاشکربرای سلامتی تمامشیعیان #وتماممردم دنیا
هدایت شده از نوای دلنواز🌴
علی_فانی_هر_شیعهای_ز_نور_رخ_حیدر_است_و_بس_ (1).mp3
8.74M
▫️امام باقر علیهالسلام:
🔸️هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر دست علی علیهالسلام را گرفت (و بالا برد)، ابلیس بر سر سربازان خود فریادی زد به گونهای که تمامی آنها از خشکی و دریا به سوی او آمدند.
گفتند:
🌺ای سرور ما! چه شده؟
تاکنون فریادی به این وحشتناکی از شما نشنیده بودیم!
#گفت:
این پیامبر کاری انجام داد که اگر به سرانجام برسد، دیگر تا ابد خدا معصیت نخواهد شد...
🌸هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفت و مردم غیر از علی علیهالسلام را برای خلافت برگزیدند، شیطان تاج پادشاهی بر سر نهاد و منبری برای خود فراهم نمود و با زیورآلاتش بر آن نشست و سواره نظام و پیاده نظام خود را جمع کرد🌱
و سپس به آنان گفت:
شادی کنید که تا قیام امام (مهدی علیهالسلام) خدا اطاعت نخواهد شد.
🔹️... قَالَ لَهُم اطْرَبُوا لَا يُطَاعُ اللَّهُ حَتَّى يَقُومَ الْإِمَامُ🌱
📚 الكافي، ج۸، ص ۳۴۴
#علی_فانی🌸
هدایت شده از عطـــ🌺ـࢪنـࢪگس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀اَلسَّلامُ عَلَيْکِ یا بِنتِ الحُسین شَهید
اَلسَّلامُ عَلَيْکِ یا سَیِّدَتنا رُقَیّة🥀
◾#روزاول_صفر؛ ورود اسرای #کربلا
به شهر شام در سال ۶۱ هجری
#درود وصلوات نثارامام سجاد علیه السلام از ایشان پرسیدند که کجا خیلی بهتون سخت گذشت سه بار گفت :#شام
#نگفت کربلا
#نگفت نزدیک گودی قتلگاه
#گفت:شام
#چون ۶ هزار رقصنده جلوی سرهای رو نیزه هلهله و شادی کردند!
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّد
#ٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🥀
#ماه_صفر🌱
هدایت شده از عطـــ🌺ـࢪنـࢪگس
بسم رب الحسین🌱
🔴#داستانی برای اندیشیدن!
😊در محلّه مأ یک گاریچی بود که نفت میفروخت و به او عمو نفتی میگفتند.
یک روز مرا دید و گفت: سلام. ببخشید خانهتان را گازکشی کردهاید!؟ #گفتم: بله! گفت: پس درست فهمیدم.
#چون سلامهایت تغییر کرده است!😔 #من_تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟
#گفت: قبل از اینکه خانهات گازکشی شود، خوب مرا تحویل میگرفتی، حالم را میپرسیدی.
#همه اهل محل همینطور بودند.
#هرکس خانهاش گازکشی میشود، دیگر سلام علیک او تغییر میکند.
از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت میداده.
#عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد.
-----------------------🌸🌱----------------
سی سال او را با #اخلاق_خوب تحويل گرفتم.
خیال میکردم اخلاقم خوب است.
#ولیحالاکه خانه را گازکشی کردم، ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم.
😊#یادمانباشد!
#سلامماننفتی نباشد !
و#بوی_نیاز ندهد!
#والبتهبهکسی سوءظن نداشته باشیم
#ونگوییمچراسلام کردنت نفتی است، بلکه استقبال گرمی از توجّه او کنیم.
----------🌱🌸#لبیک_یاحسین-------
#الهےکهاخلاقحسنهماافزون باد🌱
#لبیک_یامهدی🌱
#لبیک_یاخامنهای🌱
هدایت شده از عطـــ🌺ـࢪنـࢪگس
بسم رب النور🌱
🔴 #داستان زیبا و حال خوب کن برای اندیشیدن!
رفتم توی مغازه کامپیوتری.
😊#گفتم: ببخشید این لب تاپ من یهویی خاموش شد.
مغازهدار گفت:
باشه یه نگاهی بهش میندازم. ممکنه Lcd ش سوخته باشه. اگه سوخته بود عوضش کنم؟
گفتم: بله لطفاً، خیلی بهش احتیاج دارم.
😊#گفت: فردا بعد از ظهر بیاین تحویل بگیرین.
با خودم گفتم: خب یه ۳۰،۴۰تومنی افتادم توی خرج!😔
روز بعدش رفتم و لب تاپ رو سالم بهم تحویل داد.
گفتم: هزینهش چقدر میشه؟
😊#گفت: هیچی، چیز مهمی نبود. فقط کابل شل شده بود، سفت کردم.😊
#خیلی تشکر کردم و اومدم بیرون...
😍#نشستم توی ماشین؛ ولی دلم طاقت نیاورد.
میتونست هر هزینهای رو به من اعلام کنه و منم خودم رو آماده کرده بودم و بی چون و چرا میپرداختم.👌👌
کنار پاساژ یه شیرینی فروشی بود. یه جعبه شیرینی گرفتم و دوباره رفتم پیشش. شیرینی رو گذاشتم روی پیشخوان و بهش گفتم:
🔶 دنیا به انسانهای مثل شما نیاز داره.
#لطفاً هیچوقت عوض نشو 🔶
----------🌱🌸#لبیک_یاحسین-------
#الهےکهاخلاقحسنهماافزون باد🌱
#لبیک_یامهدی🌱
#لبیک_یاخامنهای🌱
هدایت شده از عطـــ🌺ـࢪنـࢪگس
بسم رب النور🌱
سلام ودرود به نیک اندیشان!
زندگی انسان نه آغازش به اراده خودش است و نه پایانش ،،،،،،،،
این چند صباحی که دل در گرو زندگی است را قدر بدانیم، تا می توانیم دلی بدست آوریم و از شکستن دلها بر حذر باشیم .......
#کشندهترین نیش: مال مار و عقرب نیست،،،،،،
بلکه نیش زبان هست که مستقیم قلب را می زند و اعصاب و سرنوشت انسان را دگرگون میکند ،،،،،،،
مواظب گفته هایمان در زندگی باشیم ......
#امروززیبا می اندیشم،زیبا عمل می کنم و ایمان دارم به زیباترین دستاوردهای زندگیم می رسم.
#گفت: محبت کن، راه دوری نمی رود،
#گفتم بر عکس محبت همه جا میرود ،،،،،،
از زمین تا آسمان، ازدل به دل حتی تا پیش خدا هم می رود .......
#اهداکردن،دری رابسوی دریافت بازمیکند کلامی از روی مهر و محبت اهدا کن ،،،،،،
#لبخند اهدا کن، قدردانی و عشق اهدا کن .....
سلام ،. صبح روز چهارشنبه شما بخیر.
#خداوندا، دلم را به شوق رسیدن به تو پرواز می دهم در هوای مهربانی تو نفس می کشم.
-------------------🌸🌱-----------------
#امروز متعلق است به باب الحوائج ، اسوه صبر و استقامت حضرت امام موسی کاظم (ع) و امام مهربانی ها ، شمس الشموس وانیس النفوس ، ولی نعمتمان حضرت امام علی بن موسی الرضا المرتضی (ع) و حضرت امام محمد تقی الجواد (ع) و امام علی النقی الهادی (ع).
روزم را با توکل به خداوند متعال آغاز می کنم.
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج 🌱
هدایت شده از عطـــ🌺ـࢪنـࢪگس
بسم رب النور🌱
سلام و رحمت خدا نثار اهل اندیشه!
😊#زیبااندیشان بدانید وآگاه باشید!
💠#هیچ وقت یأس را در قلب خودتان وارد نکنید.
#یأس از جنود شیطان است؛
🌺#امیدازجنودخداست.
🔸 #همیشہامیدوارباشید.
#پشتوانہشما،خدا و اسلام است.
✅ #کسےکہپشتوانهاش اسلام است از چه بترسد؟
🔹با یک اشاره همه تمام میشود.
🔸#اتکالکنیدبہخداےتبارک و تعالی،
#اتکالکنیدبہقرآن و اسلام، و پیش بروید.
🔹اینکہیک کسی، مثلاً فرض کنید، #سردےباشمامیکند،
#همراهےباشمانمیکند، اینها چیز مهمی نیست؛
🔸#خداهمراہشماست؛ ولو حالا با شما یک قدری هم فرض کنید سردی میکنند، یا یک قدری همراهی نمیکنند، یا دلجویی نمیکنند.
♦️#کاروقتےبراےخداباشد، دیگر انسان خوف از چیزی ندارد.
-------🌺#لبیکیامهدی🌺-------------
🔸#حضرتعلےبنالحسین سلام الله علیه - در آن بحبوحه که بود و چه میشد، راجع به اینکه همه مُقدَّر است که باید کشته بشوید، این طور نقل میکنند اهل منبر که عرض کرد به امام - علیه السلام - که أَوَلَسْنَا عَلَی الحَقِّ؟ ما بحق نیستیم؟
🔻#فرمود:چرا.
🔸#گفت:پس چرا بترسیم از مُردن: فَإِذاً لا نُبَالی بِالمَوتِ.
-------🌱#لبیکیامهدی🌱-------------
♦️#وقتےمابحقّیم،#مابحقّیم.
#هیچ اشکال در این نیست که ما بحقّیم، ما در مقابل باطل ایستاده ایم.
☀️#امام_خمینی(رضواناللهعلیه)
۱۳۵۸/۰۶/۱۳
#صلعلےمحمدوآلہالاطھـــــاࢪ🌱