eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
1.9هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⬅️ اطلاعیه تعطیلی مدارس کل کشور👇 🔸مدارس استان فارس شنبه غیرحضوری شد 🔹مدیرکل آموزش‌وپرورش فارس: باتوجه به استقبال باشکوه مردم از شعب اخذ رای و تمدید مهلت رای‌گیری با نظر مساعد استاندار فارس، فعالیت تمامی مدارس سراسر استان به صورت مجازی برگزار می‌شود. 🔸فردا همه مدارس استان زنجان تعطیل است 🔹️مدیرکل آموزش‌وپرورش استان زنجان گفت: بنا به تصمیم ستاد انتخابات استان فردا همه مدارس شیفت صبح و عصر در همه مقاطع تعطیل است. 🔸مدارس خراسان شمالی روز شنبه غیرحضوری شد 🔹استاندار خراسان شمالی: فعالیت‌ آموزشی همه مقاطع آموزشی استان در ۲ نوبت صبح و عصر روز شنبه ۱۲ اسفندماه به صورت غیرحضوری خواهد بود‌. فردا مدارس کردستان تعطیل است 🔹با موافقت استاندار کردستان فردا مدارس استان در تمامی مقاطع تحصیلی تعطیل شد. 🔸تعطیلی مدارس شعب اخذ رای در تهران 🔹رئیس ستاد انتخابات استان تهران: مدارسی که شعب اخذ رای در تهران بوده، فردا تعطیل است مدارس هرمزگان در شیفت صبح شنبه تعطیل شد 🔹رئیس ستاد انتخابات هرمزگان: براساس تصمیم شورای عالی آموزش استان به دلیل ادامه روند انتخابات، مدارس سراسر استان در شیفت صبح تعطیل می‌باشد. مدارس گلستان و سیستان و بلوچستان مجازی شد 🔹بنا بر اعلام ستاد بحران سیستان و بلوچستان فعالیت مدارس در تمامی مقاطع، فردا غیر حضوری اعلام شد. 🔹فعالیت‌ آموزشی همه مقاطع آموزشی استان در دو نوبت صبح و عصر روز شنبه به صورت غیر حضوری خواهد بود‌. مدارس البرز در تمام مقاطع فردا غیرحضوری شد 🔹مدارس البرز در تمام مقاطع فردا ۱۲ اسفند غیر حضوری و کارمندان مرخصی تشویقی هستند. مدارس اردبیل و آذربایجان شرقی غیر حضوری شد 🔹با دستور استاندار مدارس استان اردبیل فردا غیر حضوری شد. 🔹مدارس آذربایجان شرقی به دلیل حضور تعداد زیادی از فرهنگیان در پای صندوق‌های رای فردا تعطیل است. مدارس کرمان و یزد فردا تعطیل است 🔹مدیرکل آموزش و پرورش استان کرمان: تمام مقاطع تحصیلی در استان کرمان فردا تعطیل شد. 🔹مدیرکل آموزش و پرورش استان یزد: مدارس استان یزد با توجه به اینکه شعب اخذ رای هستند، فردا تعطیل و کلاس‌ها غیرحضوری شدند. کلیه مدارس استان تهران فردا تعطیل است 🔹رئیس ستاد انتخابات استان: با توجه به اینکه بیشتر فرهنگیان ما مشغول بحث فرآیند انتخابات و شمارش آرا هستند، فردا کلیه مدارس استان تهران تعطیل است. مدارس قم و همدان تعطیل شد 🔹رئیس ستاد انتخابات استان قم: تمامی مدارس استان قم در تمام مقاطع تحصیلی شنبه ۱۲ اسفند ماه تعطیل است. 🔹مدیرکل آموزش‌وپرورش استان همدان: مدارس استان همدان شنبه ۱۲ اسفندماه در نوبت صبح غیرحضوری شد. فرماندار مشهد : فردا تمامی مدارس مشهد غیرحضوری است مدارس کرمانشاه و لرستان و بوشهر و خراسان جنوبی ،خوزستان تعطیل شد 🔹مدیرکل آموزش‌وپرورش لرستان از فعالیت تمام مدارس این در بستر شبکۀ شاد در ۱۲ اسفند خبر داد. 🔹مدیرکل آموزش و پرورش استان کرمانشاه: مدارس استان کرمانشاه فردا شنبه ۱۲ اسفند ماه در تمامی مقاطع تعطیل شد. مدارس،قزوین، چهارمحال و بختیاری، مازندران، اصفهان، سمنان نوبت صبح فردا، غیرحضوری شد 🔴 مدارس سراسر کشور فردا تعطیل است 🔸با توجه به برگزاری انتخابات و تمدید زمان رای‌گیری، مدارس سراسر کشور فردا شنبه ۱۲ اسفند تعطیل است و کلاس‌ها به‌صورت غیرحضوری برگزار خواهد شد. @zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بنام خدای سمیع و بصیر ✨خطاپوش بخشنده بی نظیر 🌸بنام خدای علیم و حکیم ✨رحیم و بسیط و شریف و نعیم 🌸بنام خداوند وجد و سرور ✨پدیدآور عشق و احساس و شور 🌸سلام صبح بخیر ✨اول هفته تون مملو از شادی و مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸هفته جدید را آغاز میکنیم با ذکر پرنور و برکت صلوات بر حضرت محمد ص و خاندان مطهرش 🌸 🍃 🍃 🌸الّلهُمَّ 🍃🌺صلّ 🍃 🌸علْی 🍃 🌺محَمَّد 🍃 🌸وآلَ 🍃 🌺محَمَّدٍ 🍃 🌸وعَجِّل 🍃🌺 فرَجَهُم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory ❇️در اتوبان فامنین ،همدان ببینید چه اتفاقی افتاده ..... حال دلتان عوض شد ما را هم یاد کنید @zibastory
. 🌱 کلاس درس با حضور امام زمان (عج ) @zibastory علامه نوری در کتب دارالسلام و نجم الثاقب از خط سید سند؛ آقا میرزا صالح فرزند خلف مرحوم آقا سید مهدی نقل نموده است که یکی از صلحای ابرار از اهل حله برای ما نقل کرد: یک روز صبح از خانه خود برای زیارت سید اعلی الله مقامه بیرون آمدم. در راه از کنار مقام معروف به قبر سید محمد ذی الدمعه عبور نمودم. در نزد قبر، شخصی را دیدم که منظر نیکوئی داشت و صورت مبارکش درخشان و مشغول به قرائت فاتحه بود. با دقت نگاه کردم، دیدم در شمایل عربی است و از اهل حله نیست. با خود گفتم که این مرد غریب است و اهتمام ورزیده به زیارت صاحب این قبر و ایستاده و فاتحه میخواند ولی ما اهل این شهر بدون توجه از کنار مقبره اش میگذریم و فاتحه ای نمیخوانیم. ایستادم و حمد و سوره ای خواندم. از قرائت که فارغ شدم سلام کردم. جواب سلام داد و فرمود علی، به زیارت سید مهدی می روی؟ گفتم بله. فرمود من نیز با تو می آیم. مقداری که راه رفتیم به من فرمود: از خسارتی که امسال در اموالت دیدی ناراحت نباش، این به خاطر حجی بود که در ذمه ات بود. مال دنیا می آید و می رود. به من خسارتی مالی وارد شده بود که به دلیل حفظ اعتبار تجارت، احدی را از آن مطلع نکرده بودم! به همین جهت از شنیدن این جمله بسیار ناراحت شدم و با خود گفتم: سبحان الله! ورشکستگی من به قدری شایع شده که غریبه ها هم از آن آگاه شده اند. ولی در جواب او گفتم الحمد لله علی کل حال. سپس فرمود: ضرری که به تو رسیده به زودی جبران می شود و بعد از مدتی به حال اول خود بر میگردی و دین خود را ادا می کنی. من ساکت شدم و درباره سخن او فکر میکردم، تا به در خانه شما رسیدیم. مقابل در ایستادیم. عرض کردم: بفرمایید مولای من. من از اهل خانه هستم. فرمود شما بفرمایید که انا صاحب و الدار ( که منم صاحب خانه و صاحب الدار) ( این دو از القاب آن حضرت است). از ورود امتناع نمودم. دست مرا گرفت و قبل از خود وارد خانه نمود. داخل مسجد که شدیم دیدیم تعدادی طلبه نشسته اند و منتظرند که سید قدس الله روحه جهت تدریس از خانه خارج شود و جهت احترام، جای نشستن او خالی بود و کسی در آنجا ننشسته بود و در آن موضع کتابی گذاشته بود. سپس آن شخص رفت و درآن محل که محل نشستن سید رحمه الله بود نشست. آنگاه آن کتاب را گرفت و باز کرد (و آن کتاب شرایع، تالیف محقق بود) و از میان اوراق کتاب چند جزء مسوده که بخط سید بود بیرون آورد و شروع به خواندن آن کرد ( خط سید به گونه ای بود که هر کسی نمیتوانست آن را بخواند). و به طلاب می فرمود: آیا تعجب نمیکنید در این فروع ؟ والد اعلی الله مقامه نقل کرد که وقتی از درون خانه بیرون آمدم آن مرد را دیدم که در جای من نشسته. به محض اینکه مرا دید برخواست و از آن مکان جا به جا شد. ولی به او اصرار کردم که در همان مکان جلوس بفرماید. و دیدم مردی است خوش منظرو زیبا چهره در لباسی غریب. وقتی نشستیم رو به او نمودم و خواستم از حالش سئوال کنم و بپرسم که او کیست و وطنش کجا است ولی حیا کردم. سپس شروع به بحث نمودم . او نیز در آن بحث صحبت هایی می فرمود . مانند مروارید غلطانی بود که به شدت مرا مبهوت کرد. یکی از طلاب گفت سکوت کن. تو را چه به این سخنان! تبسم کرد و ساکت شد. وقتی که بحث تمام شد به او گفتم: از کجا به حله آمده اید؟ فرمود از بلد سلیمانیه. گفتم چه وقت حرکت کردید؟ فرمود دیروز خارج شدم در حالی نجیب پاشا سلیمانیه را فتح کرده و با شمشیر و قهر آنجا را گرفته و احمد پاشا پابانی را که در آنجا سرکشی میکرد را برکنار نمود و و بجای او عبدالله پاشا برادرش را نشاند. والد مرحوم قدس سره گفت من از خبر او متحیر شدم و اینکه این فتح و خبر به حکام حله نرسیده و در به ذهنم نرسید که از او بپرسم چگونه دیروز راه افتاده و اکنون به حله رسیده در حالی که میان حله و سلیمانیه برای سوار تندرو بیش از ده روز راه است. آنگاه آن شخص امر فرمود یکی از خدام خانه را که برای او آب بیاورد. خادم ظرف را گرفت که آب از حب بردارد. او را صدا کرد و فرمود: با این ظرف آب نیاور. زیرا حیوان مرده ای درون آن است! خادم نگاه کرد و در آن چلپاسه ی (مارمولک) مرده ای دید. ظرف دیگری برداشت و برایش آب آورد. پس از نوشیدن آب از جا برخواست که برود. من نیزبه احترام او برخواستم. مرا دعا کرد و رفت. زمانی که از خانه بیرون رفت به گروهی که در آن مکان بودند گفتم چرا خبر او را در فتح سلیمانیه انکار نکردید؟ گفتند چرا خودت انکار نکردی؟ مرحوم والد فرمود: به آنها گفتم جستجو کنید ولی گمان نمی کنم که او را بیابید. و الله او صاحب الامر روحی فداه بود. آن جماعت در طلب آن جناب متفرق شدند ولی اثری از او نیافتند. سپس فرمود ما تاریخی را که در آن روز از فتح سلیمانیه خبر داد را ثبت کردیم. و بشارت خبر آن پس از ده روز به حله رسید . @zibastory 📔 عبقری الحسان: ج ۲، ص ۹۲
✅ داستان کوتاه @zibastory 🔹 خیانت به اسلام و فریب مسلمانان 🌷 پیامبر اکرم در بازار مدینه از کنار مرد گندم فروشی می گذشت که ظاهر گندمش آراسته بود و نیکو به نظر می رسید. رسول خدا به گندم نگریست و به فروشنده فرمود: گندمت را گندم خیلی خوبی می بینم. سپس قیمت آن را پرسید. در همین وقت، خداوند به حضرت وحی فرمود: دستت را زیر گندم فرو ببر و آن را زیر و رو کن! پیامبر اکرم دستش را زیر گندم برد و آن را زیر و رو کرد. دید روی آن بهتر از زیر آن است. لذا فرمود: تو خیانت به اسلام را با فریب مسلمانان یکجا جمع کرده اي. از یک طرف به دستور قرآن خیانت می کنی و از طرف دیگر با زینت دادن ظاهر گندم، مسلمانان را گول می زنی. خیانت به اسلام و فریب دادن مسلمانان، هر دو از صفات زشت و هر دو از گناهان بزرگ است. 📚 داستانهای بحارالانوار، ج 6 ص 26 @zibastory
✅آیت الله سید عبدالکریم کشمیری(ره): @zibastory 🔻آقای قاضی روزهای جمعه منزل روضه داشتند و واعظی مقتل را از روی کتاب می‌خواند که مبادا در نسبت به امامان کم و زیاد شود و آقای قاضی گریه می‌کردند. من روزهای جمعه به منزل ایشان می‌رفتم. 🔹یک وقت آقای قاضی فرمودند: 🔻دیدم بعد از وفات آیت‌اللّه سیدمحمدکاظم یزدی، جدّمان، اسم مراجع تقلید بعد از او را نوشته‌اند و از جمله آنها آیت‌اللّه سیدابوالحسن اصفهانی‌ (قدس‌سره) بود، لذا به ایشان آینده‌اش را فرمودند. 🔻گاهی که آیت‌اللّه اصفهانی (قبل از مرجعیت تامّه) برای روضه به منزل ایشان می‌آمد، می‌پرسید: کی وقتش می‌رسد؟ می‌فرمود: به زودی می‌رسد، همین‌طور هم شد!! @zibastory
🌷 🌷 @zibastory ! 🌷عراقی‌هاا، یکی از الطاف بزرگ‌شان را در دادن یک حوله نازک و کوچک به هر فرد اسیر می‌دانستند.  این حوله هم برای حمام بود و هم خشک کردن دست و صورت. ماجرایی که می‌خواهم بگویم مربوط به یکی از روزهای گرم بهار ۶۵ است. آن روز توی آسایشگاه نشسته بودیم که ناگهان سر و صدای یک سرباز عراقی بلند شد. او داد می‌زد و به رفقایش می‌گفت: بیایین این‌جا. طولی نکشید که داد و بیداد آن‌ها بلند شد. حدس می‌زدم دردسر تازه­‌ای در حال شکل گرفتن است. چیزی نگذشت که صدای سوت آمار بلند شد. این‌طور وقت‌ها اگر بی‌حال و مجروح هم بودی، به ملاحظه عواقب بعدش، از جا کنده می‌شدی و سریع می‌­رفتی تو یکی از پنج ستون و به انتظار ورود شوم مأموران عراقی می‌نشستی. 🌷از بین صدای عراقی­‌ها فهمیدم گروهبان عبدالقادر هم بین­شان هست. آهسته به دروبری­‌هایم گفتم: معلوم نیست چی شده که خود این بی­‌پدر پا توی گود گذاشته. گروهبان عبدالقادر همین که چشمش به من افتاد، به دژبان­‌ها دستور داد دست نگه دارند. بعد سربازی اشاره کرد و او یکی از همان حوله­‌های نازک را نشانم داد. دیدم، آلوده به مدفوع انسانی شده است. گروهبان گفت: این حوله رو سربازهای ما تو بشکه زباله پیدا کردند، اگر کسی که این کار رو کرده خودش رو معرفی کنه، ما به بقیه کاری نداریم. مسئول آسایشگاه گفت: به اینا بگو به جای کتک زدن، وسایل ما رو بگردن، هرکسی حوله نداشته باشه، مشخص می‌شه. دیدم پیشنهادش لااقل برای در امان ماندن بقیه، پیشنهاد بدی نیست. 🌷وقتی به گروهبان گفتم، با اکراه قبول کرد. دژبان­‌ها با وحشی­‌گری تمام، همه وسایل هر اسیری را می‌ریختند به هم و وقتی حوله­‌اش را پیدا می‌کردند، از او می‌گذشتند. تا وسایل آخرین نفر را گشتند و دیدند حوله­‌اش هست. گروهبان نزدیک من آمد و کشیده محکمی  به صورتم زد و گفت: پس این کار بچه­‌های شماست. چند لحظه بعد، گله گرگ­‌های هار، هجوم آوردند به آسایشگاه ما. ابتدا یک شکم سیر بچه­‌ها را زدند بعد گذاشتند تا من موضوع را بهشان بگویم. یکی از بچه­‌ها که رنگ صورتش از کم خونی پریده بود از جا بلند شد و گفت: چرا همون اول مثل آدم نگفتن تا من بگم کار کی بوده. 🌷مهلت اعتراف کردن هم ندادند به او. دژبان­‌ها از آسایشگاه کشاندنش بیرون و در را بستند. همان توی راهرو او را خواباندند و شروع کردند به فرود آوردن ضربات کابل. قیافه او داد می‌زد که حسابی مریض و بی‌حال است، ولی دریغ از یک جو شعور، رحم و مروت. آخر کار، نعش او را تحویل ما دادند و گورشان را گم کردند. در این حال گروهبان عبدالقادر رو کرد به من و در کمال خشونت گفت: به این رفقای جاهلت بگو وسایلی هم که ما لطف کردیم و بهشون دادیم، احترام داره. اشاره کرد به نعش آن اسیر و ادامه داد: کسی که حتی به یک حوله عراقی توهین بکنه، سزاش اینه! : آزاده سرافراز محمدجواد سالاریان منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز @zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨به نام گشاینده کارها 🌸ز نامش شود سهل دشوارها ✨با توکل به نام الله 🌸سلام صبح شما بخیر ✨لطف خدا همیشه 🌸شامل حالتـان باد ✨ بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم 🌸 الــهـــی بــه امــیــد تـــو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ 🍃🌸صبح یکشنبه تون ‌معطر به ‌عطر خوش صلوات بر حضرت مُحَمَّد (ص) و خاندان مطهرش🌸🍃 🌺🍃🌸اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🌺🍃🌸مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌺🍃🌸وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم
🌹 کشاورز مخلصی بود که اسب پیری داشت و از آن در کشت و کار مزرعه خود استفاده میکرد. یک روز اسبِ کشاورز به سمت تپه‌ها فرار کرد. همسایه‌ها در خانه او جمع شدند و به خاطر بد شانسیش به همدردی با او پرداختند. کشاورز به آنها گفت: شاید این بدشانسی و به خاطر اعمال بدم بوده و شاید هم خیری در آن نهفته است، فقط خدا میداند. یک هفته بعد، اسب کشاورز با یک گله اسب وحشی از آن سوی تپه‌ها بازگشت. این بار مردم دهکده به او بابت خوش شانسیش تبریک گفتند. کشاورز گفت: شاید این خوش شانسی بوده و شاید بدشانسی، فقط خدا میداند. فردای آن روز وقتی پسر کشاورز در حال رام کردن اسب‌های وحشی بود از پشت یکی از اسب‌ها به زمین افتاد و پایش شکست. این بار وقتی همسایه‌ها برای عیادت پسر کشاورز آمدند، به او گفتند: چه آدم بد شانسی هستی. کشاورز باز هم جواب داد: شاید این بدشانسی و به خاطر اعمال بدمان بوده و شاید هم خیری در آن نهفته است، فقط خدا میداند. چند روز بعد سربازان ارتش به دهکده آمدند و همه جوانان را برای خدمت در جنگ با خود بردند، به جز پسر کشاورز که پایش شکسته بود. این بار مردم با خود گفتند: کشاورز راست میگوید، ما هم نمیدانیم شاید اینها خوش شانسی و خیری در آن نهفته است و شاید هم بدشانسی است؛ فقط خدا میداند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC9Pdl2N1flA-LLkilC5ct_a3_2LiAOQACNg8AAgROaFBeDOlm1jQiiDQE.mp3
5.62M
🔉 🎧 نــامــه ای بــه بــابــا نامه امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف به شیخ مفید •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•• خوابش‌ را‌ دید! گفت: چگونه توفیقِ‌ شھادت‌ پیداڪردۍ؟! گفت: ازآنچه دلم‌میخواست؛ گذشتم...! ' ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
33.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یه نکته فوق‌العاده کلیدی برای عبور از امتحانات سنگین آخرالزمانی 👈 بدون این ابزار محاله کسی از مراحل سخت و پیچیده عبور کنه...... 👈 اون سه نفر چه کسانی بودن و چه خصوصیت برجسته ای داشتن بازنشر أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درخت هِل رو ببین یکی از بهترین و خوش عطر ترین ادویه و چاشنی های جهان بهش میگن هل😁 با‌ کیفیت ترین هل های موجود در سراسر جهان تولید کشور هندوستان و برخی کشور های گرمسیر آفريقايي هست.
💌 بگیم: خدایا خیر بده! نگو اینو می‌خوام، خدایا این دختر نصیب پسر من بشه، این پسر نصیب دختر من بشه، این شغل، این ماشین و ... رو می‌خوام. به خدا نگید، چه و چه... بگید: «خیر» قرآن یک آیه داره، میگه: گاهی وقت‌ها یک چیزی رو خوب می‌دونی ولی به ضررته! خیال می‌کنی خیره اما به ضررته. خیر از خدا بخواید. ✍حجت‌‌الاسلام قرائتی ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ العبد محمدتقی بهجت: نباید مغرور شویم. تا نزدیکی‌های وفات و تا زمانی که شیطان زنده است، انسان در مخاطره است! به خدا پناه می‌بریم. 📚در محضر بهجت ج۲ ص۱۹۵ ‌‌ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⭕️هرگاه کارد به استخوانت رسید... فردی به نام "ابوالوفای شیرازی" در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات معصومین علیهم السلام میشود. شب در عالم رؤیا ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را زیارت میکند. حضرت فرمودند: 🔅و أما الحجه فإذا بلغ منک السیف للذبح و أومأ بیده إلی الحلق فاستغث به فإنه یغیثک و هو غیاث و کهف لمن استغاث فقل یا مولای یا صاحب الزمان أنا مستغیث بک. اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید،به فرزندم استغاثه کن که او فریادرسی و پناهگاه هرکسی است که به او پناهنده شود و بگو: ♦️یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ الغَوثَ اَدرِکنی (مهدی جان؛من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس...). ابوالوفا میگوید: من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟ گفتم: "به منجی عالم بشریت, به فریاد درماندگان و بیچارگان" سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم...". بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد. 📖بحارالانوار جلد53 ص323 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فدای قاصدکایی که نشونی‌تو میدونن روونه کردنشون تا به تو سلام برسونن... 💔🌸🍃تو کجایی ؟! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خاطره ای از خدمت سربازی😉 @zibastory سال ۶۵ در سردشت خدمت میکردم یک روز وقت ناهار برایمان مرغ آوردند هنوز مشغول خوردن نشده بودیم که صدای موشک را از دور شنیدیم هراسان بلند شدیم و پا فرار گذاشتیم در حالی که در حال دویدن بودم نگاهم به یکی از دوستان افتاد که سهم مرغ خود را در دست داشت و میدوید ...پس از اصابت چندین موشک به محل استقرارمان و زخمی شدن چندین نفر(خوشبختانه کسی کشته نشد) موقعی که به یگان خود برگشتیم دوست مرغ بدست را دیدم و گفتم جریان مرغ چی بود که با خودت میبردی ؟ گفت اگر موشک بهم میخورد و شهید میشدم که هیچ ولی اگر سالم بر میگشتم غذایم را از دست میدادم درست مثل الان که شما چیزی ندارید بخورید اینو گفت و مشغول گاز زدن به مرغ شد اون میخورد و ما حیران نگاهش میکردیم که بعدها هر وقت یادمان می افتاد از خنده غش میکردیم. @zibastory
خاطره ای از سال دوم راهنمایی😂 @zibastory سلام من دهه شصتی هستم سال دوم راهنمایی معلم علوم ما یه آقایه قد متوسط به قول معروف تپل هم بود اون موقع ها اگه یادتون باشه خلاصه درس و کنفرانس میدادیم یعنی هر هفته چند نفر مشخص میکرد معلم که دفعه بعد بخونه و کنفرانس بدهد داخل پرانتز بگم که ما دختر بودیم اون موقع هم حجب و حیا و خجالت یه چیز عادی بود.خلاصه چشمتون روز بد نبیند نوبت من بود که بعد حاضر غایب کردن برم کنفرانس بدم ما تو کلاسمون هم اسم و فامیلی چهار نفر بودیم من نفر سوم بودم که اسممو که خوند بگم حاضر از اون ور داشتم تندتند می خواندم برم کنفرانس بدهم اسممو که خوند به کلمه سلامتی رسیدم از اون ور میخوام کتاب بخونم از این ور باید بگم حاضر.کلاس ساکت بود اسمم را که خواند گفت فاطمه انصاری من با صدای بلند گفتم،سلام...😂😂 کلاس منفجر شد یعنی اون روز از خجالت چادرمو انداختم روی سرم و تا آخر زنگ سرمو برنداشتم ،تا آخر سال هم دیگه معلممون حاضر غایب نکرد فقط می‌گفت کسی غایب نیست همون تموم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خدایا... 🌹نه من تنها به احسانت رهینم 🌿نه تنها من برآن رحمت قرینم 🌹که عالم غرق احسان توباشد 🌿جهان جان گلستان تو باشد! 🌹باتوکل بر اسم اعظمت﷽ 🌿روزمان را بامید بارش احسان 🌹ورحمت بیکرانت آغاز میکنیم @zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷دوشنبه تون متبرک به ذکر شریف ❤️صلوات بر حضرت محمد (ص) 🌷و خاندان پاک و مطهرش 🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ 🌷إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ @zibastory
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻣﯿﺸود ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﺮ ﻭ ﻻﻝ ﻣﯿﺸود ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﺫﻫﻨﯽ ﻣﯿﺸود ﺭﻗﺼﯿﺪ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺳﺮﻃﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸود از زندگی گفت ﺑﺎ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺭﻭﯼ ﻭﯾﻠﭽﺮ ﻣﯿﺸود قدم زد ﻭﻟﯽ،ﺑﺎ یک ﺁﺩﻡ بی احساس ﻧﻪ ﻣﯿﺸود ﺣﺮﻑ ﺯﺩ ﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ ﻧﻪ ﻗﺪﻡ ﺯﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺷﺎﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ !!!! یک ضرب المثل چینی می گوید: برنج سرد را می توان خورد چای سرد را می توان نوشید اما نگاه سرد را نمی توان تحمل کرد ۰۰۰ @zibastory
یک امتحان ساده براى ارزیابى خودتون… جاى ساعت دیوارى خونتون را عوض کنین میبینید که تا ماه ها هنوز روى دیوار ناخوداگاه دنبالش میگردین!!! ذهن شما براى قبول و پردازش تغییر یک ساعت ساده و بى احساس نیاز به چند ماه زمان داره پس انتظار نداشته باشید تغییرات بزرگتر را در زمان کوتاه و بدون مشکل قبول کند… هرگز . هرگز .. هرگز … ناامید نشید… @zibastory