eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.2هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 هزینه تبلیغ واریز به #ایران_همدل، 👇 ۶۰۳۷۹۹۸۲۰۰۰۰۰۰۰۷
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ داستان کوتاه @zibastory 🔹 خیانت به اسلام و فریب مسلمانان 🌷 پیامبر اکرم در بازار مدینه از کنار مرد گندم فروشی می گذشت که ظاهر گندمش آراسته بود و نیکو به نظر می رسید. رسول خدا به گندم نگریست و به فروشنده فرمود: گندمت را گندم خیلی خوبی می بینم. سپس قیمت آن را پرسید. در همین وقت، خداوند به حضرت وحی فرمود: دستت را زیر گندم فرو ببر و آن را زیر و رو کن! پیامبر اکرم دستش را زیر گندم برد و آن را زیر و رو کرد. دید روی آن بهتر از زیر آن است. لذا فرمود: تو خیانت به اسلام را با فریب مسلمانان یکجا جمع کرده اي. از یک طرف به دستور قرآن خیانت می کنی و از طرف دیگر با زینت دادن ظاهر گندم، مسلمانان را گول می زنی. خیانت به اسلام و فریب دادن مسلمانان، هر دو از صفات زشت و هر دو از گناهان بزرگ است. 📚 داستانهای بحارالانوار، ج 6 ص 26 @zibastory
✅آیت الله سید عبدالکریم کشمیری(ره): @zibastory 🔻آقای قاضی روزهای جمعه منزل روضه داشتند و واعظی مقتل را از روی کتاب می‌خواند که مبادا در نسبت به امامان کم و زیاد شود و آقای قاضی گریه می‌کردند. من روزهای جمعه به منزل ایشان می‌رفتم. 🔹یک وقت آقای قاضی فرمودند: 🔻دیدم بعد از وفات آیت‌اللّه سیدمحمدکاظم یزدی، جدّمان، اسم مراجع تقلید بعد از او را نوشته‌اند و از جمله آنها آیت‌اللّه سیدابوالحسن اصفهانی‌ (قدس‌سره) بود، لذا به ایشان آینده‌اش را فرمودند. 🔻گاهی که آیت‌اللّه اصفهانی (قبل از مرجعیت تامّه) برای روضه به منزل ایشان می‌آمد، می‌پرسید: کی وقتش می‌رسد؟ می‌فرمود: به زودی می‌رسد، همین‌طور هم شد!! @zibastory
🌷 🌷 @zibastory ! 🌷عراقی‌هاا، یکی از الطاف بزرگ‌شان را در دادن یک حوله نازک و کوچک به هر فرد اسیر می‌دانستند.  این حوله هم برای حمام بود و هم خشک کردن دست و صورت. ماجرایی که می‌خواهم بگویم مربوط به یکی از روزهای گرم بهار ۶۵ است. آن روز توی آسایشگاه نشسته بودیم که ناگهان سر و صدای یک سرباز عراقی بلند شد. او داد می‌زد و به رفقایش می‌گفت: بیایین این‌جا. طولی نکشید که داد و بیداد آن‌ها بلند شد. حدس می‌زدم دردسر تازه­‌ای در حال شکل گرفتن است. چیزی نگذشت که صدای سوت آمار بلند شد. این‌طور وقت‌ها اگر بی‌حال و مجروح هم بودی، به ملاحظه عواقب بعدش، از جا کنده می‌شدی و سریع می‌­رفتی تو یکی از پنج ستون و به انتظار ورود شوم مأموران عراقی می‌نشستی. 🌷از بین صدای عراقی­‌ها فهمیدم گروهبان عبدالقادر هم بین­شان هست. آهسته به دروبری­‌هایم گفتم: معلوم نیست چی شده که خود این بی­‌پدر پا توی گود گذاشته. گروهبان عبدالقادر همین که چشمش به من افتاد، به دژبان­‌ها دستور داد دست نگه دارند. بعد سربازی اشاره کرد و او یکی از همان حوله­‌های نازک را نشانم داد. دیدم، آلوده به مدفوع انسانی شده است. گروهبان گفت: این حوله رو سربازهای ما تو بشکه زباله پیدا کردند، اگر کسی که این کار رو کرده خودش رو معرفی کنه، ما به بقیه کاری نداریم. مسئول آسایشگاه گفت: به اینا بگو به جای کتک زدن، وسایل ما رو بگردن، هرکسی حوله نداشته باشه، مشخص می‌شه. دیدم پیشنهادش لااقل برای در امان ماندن بقیه، پیشنهاد بدی نیست. 🌷وقتی به گروهبان گفتم، با اکراه قبول کرد. دژبان­‌ها با وحشی­‌گری تمام، همه وسایل هر اسیری را می‌ریختند به هم و وقتی حوله­‌اش را پیدا می‌کردند، از او می‌گذشتند. تا وسایل آخرین نفر را گشتند و دیدند حوله­‌اش هست. گروهبان نزدیک من آمد و کشیده محکمی  به صورتم زد و گفت: پس این کار بچه­‌های شماست. چند لحظه بعد، گله گرگ­‌های هار، هجوم آوردند به آسایشگاه ما. ابتدا یک شکم سیر بچه­‌ها را زدند بعد گذاشتند تا من موضوع را بهشان بگویم. یکی از بچه­‌ها که رنگ صورتش از کم خونی پریده بود از جا بلند شد و گفت: چرا همون اول مثل آدم نگفتن تا من بگم کار کی بوده. 🌷مهلت اعتراف کردن هم ندادند به او. دژبان­‌ها از آسایشگاه کشاندنش بیرون و در را بستند. همان توی راهرو او را خواباندند و شروع کردند به فرود آوردن ضربات کابل. قیافه او داد می‌زد که حسابی مریض و بی‌حال است، ولی دریغ از یک جو شعور، رحم و مروت. آخر کار، نعش او را تحویل ما دادند و گورشان را گم کردند. در این حال گروهبان عبدالقادر رو کرد به من و در کمال خشونت گفت: به این رفقای جاهلت بگو وسایلی هم که ما لطف کردیم و بهشون دادیم، احترام داره. اشاره کرد به نعش آن اسیر و ادامه داد: کسی که حتی به یک حوله عراقی توهین بکنه، سزاش اینه! : آزاده سرافراز محمدجواد سالاریان منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز @zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨به نام گشاینده کارها 🌸ز نامش شود سهل دشوارها ✨با توکل به نام الله 🌸سلام صبح شما بخیر ✨لطف خدا همیشه 🌸شامل حالتـان باد ✨ بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم 🌸 الــهـــی بــه امــیــد تـــو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ 🍃🌸صبح یکشنبه تون ‌معطر به ‌عطر خوش صلوات بر حضرت مُحَمَّد (ص) و خاندان مطهرش🌸🍃 🌺🍃🌸اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🌺🍃🌸مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌺🍃🌸وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم
🌹 کشاورز مخلصی بود که اسب پیری داشت و از آن در کشت و کار مزرعه خود استفاده میکرد. یک روز اسبِ کشاورز به سمت تپه‌ها فرار کرد. همسایه‌ها در خانه او جمع شدند و به خاطر بد شانسیش به همدردی با او پرداختند. کشاورز به آنها گفت: شاید این بدشانسی و به خاطر اعمال بدم بوده و شاید هم خیری در آن نهفته است، فقط خدا میداند. یک هفته بعد، اسب کشاورز با یک گله اسب وحشی از آن سوی تپه‌ها بازگشت. این بار مردم دهکده به او بابت خوش شانسیش تبریک گفتند. کشاورز گفت: شاید این خوش شانسی بوده و شاید بدشانسی، فقط خدا میداند. فردای آن روز وقتی پسر کشاورز در حال رام کردن اسب‌های وحشی بود از پشت یکی از اسب‌ها به زمین افتاد و پایش شکست. این بار وقتی همسایه‌ها برای عیادت پسر کشاورز آمدند، به او گفتند: چه آدم بد شانسی هستی. کشاورز باز هم جواب داد: شاید این بدشانسی و به خاطر اعمال بدمان بوده و شاید هم خیری در آن نهفته است، فقط خدا میداند. چند روز بعد سربازان ارتش به دهکده آمدند و همه جوانان را برای خدمت در جنگ با خود بردند، به جز پسر کشاورز که پایش شکسته بود. این بار مردم با خود گفتند: کشاورز راست میگوید، ما هم نمیدانیم شاید اینها خوش شانسی و خیری در آن نهفته است و شاید هم بدشانسی است؛ فقط خدا میداند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC9Pdl2N1flA-LLkilC5ct_a3_2LiAOQACNg8AAgROaFBeDOlm1jQiiDQE.mp3
5.62M
🔉 🎧 نــامــه ای بــه بــابــا نامه امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف به شیخ مفید •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•• خوابش‌ را‌ دید! گفت: چگونه توفیقِ‌ شھادت‌ پیداڪردۍ؟! گفت: ازآنچه دلم‌میخواست؛ گذشتم...! ' ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
33.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یه نکته فوق‌العاده کلیدی برای عبور از امتحانات سنگین آخرالزمانی 👈 بدون این ابزار محاله کسی از مراحل سخت و پیچیده عبور کنه...... 👈 اون سه نفر چه کسانی بودن و چه خصوصیت برجسته ای داشتن بازنشر أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 درخت هِل رو ببین یکی از بهترین و خوش عطر ترین ادویه و چاشنی های جهان بهش میگن هل😁 با‌ کیفیت ترین هل های موجود در سراسر جهان تولید کشور هندوستان و برخی کشور های گرمسیر آفريقايي هست.
💌 بگیم: خدایا خیر بده! نگو اینو می‌خوام، خدایا این دختر نصیب پسر من بشه، این پسر نصیب دختر من بشه، این شغل، این ماشین و ... رو می‌خوام. به خدا نگید، چه و چه... بگید: «خیر» قرآن یک آیه داره، میگه: گاهی وقت‌ها یک چیزی رو خوب می‌دونی ولی به ضررته! خیال می‌کنی خیره اما به ضررته. خیر از خدا بخواید. ✍حجت‌‌الاسلام قرائتی ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ العبد محمدتقی بهجت: نباید مغرور شویم. تا نزدیکی‌های وفات و تا زمانی که شیطان زنده است، انسان در مخاطره است! به خدا پناه می‌بریم. 📚در محضر بهجت ج۲ ص۱۹۵ ‌‌ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•