❣﷽❣
#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ
🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد
#قسمت_پانزدهم 5⃣1⃣
🔮البته مصطفی و من از اول می دانستیم که از دواج ما یک ازدواج معمولی نیست. احساس می کردم #شخصيت مصطفی همه چیز هست. خودم را نزدیک ترین کس به او💞 می دیدم و همه ی آنهایی که با مصطفی بودند، همین فکر را می کردند. گاهی به نظرم می آید همه ی #عالم در گوشه ی این مدرسه در این دو اتاق جمع شده و همه ی ارزشهایی که یک انسان
كامل👌 یک نمونه کوچک از #امام_علی علیه السلام می تواند در خودش داشته باشد.
🔮ولی #غریب بود مصطفی. برای من که زنش بودم هر روز یک زاویه از وجودش و روحش روشن💖 می شد و اصلا مرامش این بود. خودش را قدم به قدم آشکار می کرد. توقعاتی که داشت یا چیز هایی که مرا کم کم در آنها جلو برد اگر روز اول از من می خواست نمی توانستم، ولی ذره ذره با #محبت آن ابعاد را نشان داد. چیزهایی در من بود که خودم نمی فهمیدم و چیزهایی بود که خجالت می کشیدم☺️ پیش خودم فکرش را بکنم یا بگویم، ولی به مصطفی می گفتم.
🔮او نزدیک تر از من به من بود👥 بچه های مدرسه هم همین طور، آن ها هم با مصطفی احساس #یگانگی می کردند. آن مؤسسه پایگاه مردم جنوب بود، طوری که وقتی وارد آن می شدند احساس سكينه می کردند و مصطفى حتی راضی نبود مدرسه، مدرسه #ایتام باشد❌ شب ها به چهار طبقه خوابگاه سر می زد و وقتی می آمد گریه می کرد، می گفت: ما به جای این که کمک کنیم این ها زیر سایه مادرشان بزرگ شوند، پراکنده شده اند. خوابگاه مثل #زندان است، من تحمل ندارم ببینم این بچه ها در خوابگاه باشند.
🔮یادم هست اولین عید بعد از ازدواجمان -که لبنانی ها رسم دارند و دور هم جمع می شوند - مصطفی موسسه ماند، نیامد🚷 خانه پدرم. آن شب از او پرسیدم، دوست دارم بدانم چرا نرفتید؟ مصطفی گفت الان #عید است. خیلی از بچه ها رفته اند پیش خانواده هاشان، این ها که رفته اند، وقتی برگردند برای این دويست سیصد نفری که در مدرسه مانده اند تعریف می کنند که چنین و چنان. من باید بمانم با این بچه ها نهار🥘 بخورم، سرگرمشان کنم که اینها هم چیزی برای تعریف کردن داشته باشند.
🔮گفتم: خب چرا مامان برایمان غذا فرستاد نخوردید، نان و پنیر و چای خوردید⁉️ گفت: این غذای مدرسه نیست. گفتم: شما دیر آمدید بچه ها نمی دیدن شما چه خورده اید. اشکش جاری شد و گفت: #خدا که می بیند😢
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
🌸🍃
📌نمـــــاز توبه 📿
وضو بگیریم و چهار ركعت نماز بجا آوریم.
در هر ركعت يك بار "سوره حمـــــد"
سه بار«قل هو اللّه احـــــد»
و يك بار (قل اعوذ برب الناس
وقل اعوذ برب الفلق)
📌بعد هفتاد بار استغفار کنیم
و در پايان «لا حول و لا قوّة إلاباللّه»
📌سپس بگوييم:«يا عزيز يا غفّار اغفر لي ذنوبي و ذنوب جميع المؤمنين و
المؤمنات فإنّه لا يغفر الذّنوب إلا أنت»
(اى عزيز اى بخشاينده گناهان من و گناهان تمام مردان و زنان مؤمن را ببخش كه جز تو كسے گناهان را
نمے بخشد).
@zoolaleahkam
#ناخن_مصنوعی
#چسبی_که_قابل_برطرف_شدن_نیست
🔰سوال: کاشت ناخن مصنوعی چه حکمی دارد؟ در صورتی که چسب ناخن مصنوعی پاک نشود، برای نماز تکلیف چیست؟
✍ پاسخ #رهبری :اگر برطرف کردن چسب و لو با هزینه و تهیه لوازم لازم قبل از تمام شدن وقت نماز ممکن باشد باید قبل از وضو یا غسل برطرف کنید و در صورتی که امکان برطرف کردن ان نباشد و یا موجب حرج و مشقت است و یا وقت نماز تنگ باشد باید تا برطرف شدن این حالت وضو و غسل جبیره ای انجام دهید.
@zoolaleahkam
#نجاست
🔰 سوال: من روی دستم کشیده شد به زیپ کیف به اندازه خیلی کم خون اومده بود و ندیدم بعدش اسکاچمون را با همون دست خیس کردم و باهاش همه جای سینک را تمیز کردم و لبه های سینک را بدون اینکه اب کر بگیرم با خیسی دستم کفش را پاک کردم ایا حالا همه ی جای سینک و گلیم اشپزخونه که اب دستم چکه کرده نجسه؟خود سری شیر را هم با همون دستم که خیس بود کشیدم بهش.بعد هم لباسم خورد به لبه سینک.
چیکار کنم حالا؟
مرجع ایت الله مکارم
✍ پاسخ: «اگر بعد از شستن و آب کشیدن دست همچنان خون روی دست باقی مانده باشد آبی که از دست می ریزد و با نجاست هم درتماس است نجس می باشد،لذا تماس دست با هر مکان دیگری موجب نجاست آن می گردد.»
@zoolaleahkam
⛔ *خانم هایی که از ظاهر زیبا برخوردارند یا با ظاهری زیبا (و آرایش و کم حجاب⛔)به خیابان می آیند,این داستان عجیب را حتماً بخوانند و برای دیگران بفرستند*
👇👇👇
⭕ *هنوز جای تاوَلها روی مچ دستم باقیست*❗
🛑خاطره ای عجیب از راویِ کتاب سه دقیقه در قیامت
✔️(این خاطره، در ویرایشِ جدید به کتاب اضافه شده است)
📗كتاب سه دقيقه در قيامت، چاپ و با ياري خدا، با اقبال مردم روبرو شد. استقبال مردم از اين كتاب خيلي خوب بود و افراد بسياري خبر ميدادند كه اين كتاب تأثير فراواني روي آنها داشته .
✍️ *اصل داستان*
يك روز صبح، طبق روال هميشه از مسير بزرگراه به سوي محل كار ميرفتم .
يك خانم خيلي بدحجاب كنار بزرگراه ايستاده و منتظر تاكسي بود. از دور او را ديدم كه دست تكان ميداد، بزرگراه خلوت و هوا مساعد نبود، براي همين توقف كردم و اين خانم سوار شد.
✴️بي مقدمه سلام كرد و گفت:ميخواهم بروم بيمارستان ... من پزشك بيمارستان هستم. امروز صبح ماشينم روشن نشد. شما مسيرتان كجاست؟
گفتم: محل كار من نزديك همان بيمارستان است. شما را ميرسانم. آن روز تعدادي كتاب سه دقيقه در قيامت روي صندلي عقب بود.
اين خانم يكي از كتابها را برداشت و مشغول خواندن شد. بعد گفت: ببخشيد اجازه نگرفتم، ميتونم اين كتاب را بخوانم؟
گفتم: كتاب را برداريد. هديه براي شماست. به شرطي كه بخوانيد.
تشكر كرد و دقايقي بعد، در مقابل درب بيمارستان توقف كردم .
خيلي تشكر كرد و پياده شد .
✴️من هم همينطور مراقب اطراف بودم كه همكاران من، مرا در اين وضعيت نبينند! كافي بود اين خانم را با اين تيپ و قيافه در ماشين من ببينند و ...
چند ماه گذشت و من هم اين ماجرا را فراموش كردم. تا اينكه يك روز عصر، وقتي ساعت كاري تمام شد، طبق روال هميشه، سوار ماشين شدم و از درب اصلي اداره بيرون آمدم .
✳️همين كه خواستم وارد خيابان اصلي شوم، ديدم يك خانم چادري از پياده رو وارد خيابان شد و دست تكان داد!
توقف كردم. ايشان را نشناختم، ولي ظاهرًا او خوب مرا ميشناخت!
شيشه را پايين كشيدم. جلوتر آمد و سلام كرد وگفت: مرا شناختيد؟خانم جواني بود. سرم را پايين گرفتم وگفتم: شرمنده، خير.
گفت: خانم دكتري هستم كه چند ماه پيش، يك روز صبح لطف كرديد و مرا به بيمارستان رسانديد. چند دقيقه اي با شما كار دارم.
گفتم: بله، حال شما خوبه؟
رسم ادب نبود، از طرفي شايد خيلي هم خوب نبودكه يك خانم غريبه، آن هم در جلوي اداره وارد ماشين شود .
✴️ماشين را پارك كردم و پياده شدم و در كنار پياده رو، در حالي كه سرم پايين بود به سخنانش گوش كردم.
گفت: اول از همه بايد سؤال كنم كه شما راوي كتاب سه دقيقه هستيد؟ همان كتابي كه آن روز به من هديه داديد؟ درسته؟ ميخواستم جواب ندهم ولي خيلي اصرار كرد .
گفتم: بله بفرماييد، در خدمتم.
✳️گفت: خدا رو شكر، خيلي جستجو كردم. از مطالب كتاب و از مسيري كه آن روز آمديد، حدس زدم كه شما اينجا كار ميكنيد. از همکارانتان پيگيري کردم، الان هم يكي دو ساعته توي خيابان ايستاده و منتظر شما هستم.
گفتم: با من چه كار داريد؟
گفت: اين كتاب، روال زندگي ام را به هم ريخت. خيلي مرا در موضوع معاد به فكر فرو برد. اينكه يك روزي اين دوران جواني من هم تمام خواهد شد و من هم پير ميشوم و خواهم رفت. جواب خداوند را چه بدهم؟!
درسته که مسائل ديني رو رعايت نميكردم، اما در يك خانواده معتقد بزرگ شده ام.
يك هفته بعد از خواندن اين كتاب، خيلي در تنهايي خودم فكر كردم. تصميم جدي گرفتم كه توبه كامل كنم .
❇️من نميتوانم گناهانم را بگويم، اما واقعاً تصميم گرفتم كه تمام كارهاي گذشته ام را ترك كنم. درست همان روز كه تصميم گرفتم ،تصادف وحشتناكي صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود ديدم!
من كاملاً مشاهده كردم كه روح از بدنم خارج شد، اما مثل شما ،ملك الموت مهربان و بهشت و زيباييها را نديدم!
✴️دو ملك مرا گرفتند تا به سوي عذاب ببرند، هيچكس با من مهربان نبود. من آتش را ديدم. حتي دستبندي به من زدند كه شعله ور بود.
اما يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهاي گذشته را تكرار نكنم.
✴️يكي از دو مأموري كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول ميكنيم، شما واقعاً توبه كردي و خدا توبه پذير است. تمام كارهاي زشت شما پاك شده، اما حق الناس را چه ميكني؟
گفتم: من با تمام بديها خيلي مراقب بودم كه حق كسي را در زندگي ام وارد نكنم .
حتي در محل كار، بيشتر ميماندم تا مشكلي نباشد. تمام بيماران از من راضي هستند و...
❇️آن فرشته گفت: بله، درست ميگويي،
اما هزار و صد نفر از مردان هستند كه به آنها در زمينه حق الناس بدهكار هستي!
🩸وقتي تعجب مرا ديد، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره اي زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگي، شما چه كردي؟!
@zoolaleahkam
#کلید_ثواب
🍂🍃سوره مبارڪه والعصر 🍃🍂
🖊 هرڪس این سوره را در نماز هاے
نافله بخواند در قـیامت با چهره اے
نورانی و خندان و چشمی روشن
وارد بهشت می شود
@zoolaleahkam
💞☘
❣پیامبر مهربانی(ص)
آنکه می خواهد غمش از بین برود، گره از کار گرفتاری باز کند.🌸
📘نهج الفصاحه، ح۲۹۶۱
🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸
@zoolaleahkam
💧☀️💧☀️💧
💢 #اخلاق
✅پرسش: آیا درست است که حق الناس و حرامخواری جلوی استجابت دعا را میگیرد؟
✍️پاسخ: امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: هر یك از شما كه میخواهد دعایش مستجاب شود درآمد خود را پاك كند و حقّ مردم را بپردازد. دعای هیچ بندهای كه مال حرامی در شكمش باشد یا مظلمه كسی به گردنش باشد به درگاه خدا بالا نمیرود.»(۱)
🔹لقمه حرام و در آمد آمیخته به حرام تأثیر منفی زیادی در زندگی انسان دارد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «نماز کسی که لقمهای حرام بخورد تا چهل روز پذیرفته نیست، تا چهل روز هیچ دعایی هم از او مستجاب نمیشود.» (۲) یعنی با اینکه باید نماز بخواند و اگر نخواند گناه کبیرۀ نماز نخواندن هم به دوشش اضافه میشود ولی روحش به خاطر حرام خوردن به قدری آلوده شده که نه نماز او شایستگی پذیرش در درگاه الهی را دارد و نه دعای او در درگاه الهی پذیرفته است.
پی نوشتها:
۱. إذا أرَادَ أحدُكُم أن یستَجابَ لَهُ فَلیطَیبْ كَسبَهُ و لْیخرُجْ مِن مَظالِمِ الناسِ، و إنَّ اللّه َ لایرفَعُ إلَیهِ دُعاءُ عبدٍ و فی بَطنِهِ حرامٌ أو عندَهُ مَظلِمَةٌ لِأحَدٍ مِن خَلقِهِ. بحارالانوار، علامه مجلسی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۳۱، ص۳۲۱.
۲. عَنِ النَّبِی(ص) قَالَ: مَنْ أَكَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیلَةً وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً وَ كُلُّ لَحْمٍ ینْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَی.
@zoolaleahkam
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🌸
چند گروه از زنان با حضرت زهرا(س) در قیامت محشور میشوند.
یکی از انان زنانی هستند که بر بداخلاقی شوهر خود صبر میکنند. (امام صادق علیه السلام )
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
هیچ زنی نیست که با اطاعت همسرش بمیرد مگر آنکه بهشت بر او واجب می شود.
(حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها)
#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
زندگی #شهید_مصطفی_چمران
🔻به روایت: همسرشهیــد
#قسمت_شانزدهم 6⃣1⃣
🔮به محض این که وارد می شود، بچه ها دورش را می گرفتند و از سر و کولش بالا می رفتند مثل زنبورهای🐝 یک کندو. مصطفی #پدرشان، دوستشان♥️ و هم بازیشان بود. غاده می دید چشم های مصطفی چطور برق می زند😍 و با شور و حرارت می گوید « ببین این بچه ها چقدر زور دارند. این ها بچه شیرند - با شادیشان شاد بود و با اشکشان بی طاقت.
🔮کمتر پیش می آمد که ماشین وُلوو قراضه #غاده را سوار شوند از این ده به آن ده برود و مصطفى وسط راه به خاطر بچه ای که در خاک های کنار جاده نشسته و گریه😭 می کند پیدا نشود، پیاده می شد، بچه را #بغل می گرفت. صورتش را با دستمال پاک می کرد و می بوسیدش. آن وقت تازه اشک های خودش سرازیر می شد. دفعه اول غاده فکر کرد بچه را می شناسد، مصطفی گفت: #نه نمی شناسم. مهم این است که این بچه یک شيعه است، این بچه هزار و سیصد سال ظلم را به دوش می کشد و گریه اش نشانه ظلمی است که بر #شیعه على رفته.
🔮ظلمی که انگار تمامی نداشت و جنگهای داخلی نمونه اش بود. بارها از مصطفی شنیدم که سازمان امل را راه انداخت تا نشان بدهد #مقاومت اسلامی چطور باید باشد. البته مشکلات زیادی با احزاب و گروهها داشت. میگفتند #چمران لبنانی نیست و از ما نیست🚫 خیلی ها می رفتند پیش امام موسی صدر از مصطفی بد گویی می کردند. هر چند آقاي صدر به شدت به آن ها حرف می زد. می گفت اصلا اجازه نمی دهم کسی راجع به مصطفی بدگویی کند❌
🔮ارتباط روحی خاصی بود بین او و مصطفی، طوری که کم تر کسی می توانست درک کند.# اقای_صدر به من می گفت: می دانی مصطفی برای من چی هست؟ او از #برادر به من نزدیک تر است، او نفس من، خود من است♥️ الفاظ عجیبی می گفت در باره مصطفی، وقتی داشت صحبت می کرد و مصطفي وارد مي شد همه توجهش به او بود، دیگر کسی را نمی دید، حرکات صورتش تماشایی بود؛ گاهی می خندید😄 و گاهی اشک می ریخت و چه قدر با زیبایی همدیگر را بغل می کردند💞 و اختلاف نظر هم زیاد داشتند، به شدت با هم مباحثه می کردند، اما آن احترام همیشه حتی در اختلافاتشان بود.
🔮اولین باری که امام موسی صدر مرا بعد از ازدواج با مصطفی در #لبنان دید، خواست تنها با من صحبت کند. گفت: غاده شما می دانید با چه کسی ازدواج کرده اید. خدا به شما بزرگ ترین👌 چیز در عالم را داده. باید قدرش را بدانید. من از حرف آقای صدر تعجب کردم😟گفتم من قدرش می دانم و شروع کردم از #اخلاق مصطفی گفتن. آقای صدر حرف مرا قطع کرد و یک جمله به من گفت. این خلق و خوی مصطفی که شما می بینی تراوش #باطن_تو است و نشستن حقیقت سیر و سلوک در کانون دلش.
🔮این همه معاشرت و رفت و آمد مصطفی با ما و دیگران تنازل از مقام #معنوی او است به عالم صورت و اعتبار. خیلی افسوس می خورد که کسانی می دانند از #فقیر و بی کس بودنش. امام موسى میگفت: من انتظار دارم شما این مسایل را درک کنيد✅
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
📚 بیان عیوب کالا هنگام معامله🧐
📣ما را در نشر احکام الهی یاری کنید.
🌸🌸🦋🌸🦋🌸
@zoolaleahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 احکام تصویری: این قسمت رکوع
#احکام_نماز
#کلیپ_آموزشی
📣ما را در نشر احکام الهی یاری کنید.
🦋🌸🦋🌸🦋🌸
@zoolaleahkam
با چهار تا *نون* میشه جلوی خیلی از مشکلات را گرفت و به آرامش رسید.
این هم *چهار نون* راهگشا
*نبین*
*نگو*
*نشنو*
*نپرس*
*اول: نَبین*
۱- عیب مردم را، نَبین
۲- مسائل جزئی در زندگیِ خانوادگی را، نَبین
۳- کارهای خوب خودت را که برای دیگران انجام دادی نَبین
۴- گاهی باید وانمود کنی که ندیدی (اصل تغافل)
*دوم: نگو*
1- هرچه شنیدی، نَگو
۲- به کسی که حرفت در او تأثیر ندارد، نگو
۳- سخنی که دلی بیازارد، نگو
۴- هر سخن راست را هرجا، نَگو
۵- هر خیری که در حق دیگران کردی، نَگو
۶- راز را نَگو حتی به نزدیکترین افراد
*سوم: نَشنو*
۱- هر سخنی ارزش شنیدن ندارد، نَشنو
۲- وقتی دو نفر آهسته سخن میگویند، سعی کن نَشنوی
۳- غیبت را نَشنو
۴- گاهی وانمود کن که نشنیدی. اصل تغافل
(خود را به نشنیدن بزن)
*چهارم: نَپرس*
۱- آنچه را که به تو مربوط نیست، نپرس
۲- آنچه که شخص از گفتنش شرم دارد، نپرس
۳- آنچه باعث آزار شخص میشود، نپرس
۴- آن پرسشی که در آن فایدهای نیست، نپرس
۵- آنچه که موجب اختلاف و نزاع میشود، نپرس
@zoolaleahkam
❣﷽❣
#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ
🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد
#قسمت_هفدهم 7⃣1⃣
🔮من آن وقت نمی فهمیدم، اما به تدریج اتفاقاتی می افتاد که مصطفی را بیش تر برای من آشنا می کرد. یادم هست #اسرائیل به جنوب حمله کرده بود و در "مدرسه جبل عامل" در واقع پایگاه مصطفی بود. مردم جنوب را کرده بودند. حتی خیلی از جوان های سازمان امل عصبانی بودند😠
🔮می گفتند: ما نمی توانیم با #اسرائیل بجنگیم. ما نه قدرت مادی داریم نه مهمات💯 برای ما جز مرگ چیزی نیست. شما چطور ما را این جا گذاشته اید؟ مصطفی می گفت: من به کسی #نمیگویم این جا بماند. هر کس می خواهد، برود خودش را نجات دهد. من جز تكيه بر خدا و رضا به تقدير او این جا نمانده ام✘ تا بتوانم، می جنگم و از این پایگاه #دفاع می کنم، ولی کسی را هم مجبور نمی کنم بماند.
🔮آن قدر این حرف ها را با تمأنینه می زد که من فکر کردم لابد #کمکی در راه است و مصطفی به کسی یا جایی تكيه دارد. مصطفی کمی دیگر برای بچه ها صحبت کرد و رفت داخل اتاقی🚪 که خانه ما در مؤسسه بود مؤسسه جایی در بلندی و مشرف به شهر صور بود.
🔮من به دنبال مصطفی رفتم و دیدم کنار پنجره به دیوار تکیه داده و بیرون را تماشا می کند. غروب آفتاب بود🌅 خورشید در حال فرو رفتن توی دریا، آسمان قرمزی گرفته و نور آفتاب روی موج دریا بازی می کرد، خیلی منظره زیبایی بود. دیدم مصطفی به این منظره نگاه می کرد و گریه می کرد😭 خیلی گریه می کرد، نه فقط اشک، صدای آهسته #گریه اش راهم می شنیدم.
🔮من فکر کردم او بعد از این که با بچه ها با آن حال صحبت کرد و آمد، واقعا می دید ما نزدیک مرگ هستیم و دارد گریه می کند. گفتم: مصطفی چه شده⁉️ او انگار محو این زیبایی بود به من گفت: نگاه کن چه زیباست😍 و شروع کرد به شرح، وجملاتی که استفاده می کرد به #زیبایی خود این منظره بود.
🔮من خیلی عصبانی شدم، گفتم: مصطفی، آن طرف شهر رانگاه کن. تو چی داری زیبا می گویی؟😕 مردم بدبخت شهرشان را ول کرده اند، عده ای در #پناهگاه ها نشسته اند در ترس و وحشت وشما همه این ها زیبا می بینی؟ چرا آن طرف شهر رانگاه نمی کنید؟ به چی دارید خودتان را مشغول می کنید؟ در وقتی که مردم همه چیزشان را از دست داده اند و خیلی خون ریخته❣ شما به من می گویید نگاه کنید چه زیبا!؟
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@zoolaleahkam
📚 کیفیت ادای الفاظ نماز
💠 سؤال: ادای #الفاظ_نماز چگونه باید باشد؟ اگر هنگام ذکر فقط لب ها تکان بخورد، کفایت می کند؟
✅ جواب: در نماز، واجب است کلمات بهگونهای ادا شوند که #قرائت بر آن صدق کند، از این رو #قرائت_قلبی، یعنی گذراندن کلمات در قلب و یا صِرف حرکت لب بدون تلفظ آنها، کافی نیست؛ نشانه صدق قرائت این است که نمازگزار (در صورتی که دچار سنگینی گوش یا سر و صدای محیط نباشد)، بتواند آنچه را که می خواند و بر زبان جاری می کند، بشنود.
#احکام_نماز #قرائت_نماز
🦋🌸🌸🌸🌸🦋
@zoolaleahkam
قرعه کشی این هفته از مسابقه امام شناسی انجام گرفت و طبق قرعه این اسامی در تصویر منتخب شدند
@talabehpasokhgo9
((برندگان جهت دریافت هدیه خود حتما به پی وی بنده مراجعه کنند در صورت عدم مراجعه بنده تکلیفی ندارم))
دعاگوی حامی مسابقه باشین💐
نماز بدون چادر
برخی از خانم ها فکر می کنند نماز خواندن بدون چادر، اشکال دارد
در حالی که مهم پوشیده بودن بدن نمازگزار است چه با چادر و چه با پوشش دیگر.
پرسش: اگر خانمی با لباس محفوظ مثل مانتوی گشاد و شلوار و روسری یا مقنعه بزرگ نماز بخواند، درست است یا خیر؟
پاسخ: اشکال ندارد.
استفتائات امام خمینی ج1 ص137 س35
@zoolaleahkam
📚 #احکام_تقلید
🔻🔻🔻🔻🔻
🦋 ملاک و معیار در تحقق تقلید🦋
متن #سوال: ملاک و معیار تحقق تقلید چیست؟
⤵️⤵️⤵️
✅امام #خمینی (رحمة الله علیه)
تقليد، عملي است كه مستند به فتواي فقيه معيني باشد.
✅آیت الله #بهجت (رحمة الله علیه)
تقليد يعني طبق فتاوي و نظريات مجتهدي كه واجد شرايط است، عمل كند.
✅امام #خامنه_ای (دام ظله العالی)
باسمه تعالي، تقليد يعني اينكه مكلف اعمال شرعي خود را طبق تشخيص و فتواي مجتهد معين بجا آورد.
✅آیت الله #سیستانی (دام ظله العالی)
تقليد عمل كردن به دستور مجتهد است.
✅آیت الله #شبیری (دام ظله العالی)
ملاك عمل به فتواي مجتهد است.
✅آیت الله #صافی (دام ظله العالی)
تقليد، ياد گرفتن فتواي مجتهد معين است با التزام به عمل به آن، و با ياد گرفتن مسائل، تقليد محقق مي شود گرچه عمل هم نكرده باشد.
✅آیت الله #مکارم شیرازی (دام ظله العالی)
حقيقت تقليد در احكام، استناد عملي به دستور مجتهد است يعني انجام عمل خود را موكول به دستور مجتهد كند.
✅آیت الله #نوری همدانی (دام ظله العالی)
تقليد، عمل كردن به دستور مجتهد است و تنها به نيّت، تقليد محقّق نمي شود.
✅آیت الله #وحیدخراسانی (دام ظله العالی)
تقليد، عمل كردن به دستور مجتهد است
@zoolaleahkam
#دعاهای_شبانه
📗آیه_درمانے👆
✳️ قرائت آیه آخر سوره ڪهف براے بیدارے ،نماز صبح،وهرساعت ازنیمه شب
🏵استغفار_ملائڪه
🌙 پیامبر صل الله علیه وآله ؛هرڪس آیه ۱۱۰ ڪهف را قبل
خواب بخواند نورے از تختشتا مسجدالحرام ساطع شود و
در میانش ملائڪه باشند و برایش استغفار ڪنند
📚 مفتاح الفلاح ۳۴۲
#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
زندگی #شهید_مصطفی_چمران
🔻به روایت: همسرشهیــد
#قسمت_هجدهم 8⃣1⃣
🔮حتی وقتی توپ ها می آمد و در آسمان منفجر💥 می شد او می گفت: ببین چه زیبا است! این همه که گفتم مصطفی خندید وباهمان سكينه، همانطور که تکیه داده بود، گفت: این طور که شما جلال می بینی، سعی کن درعين جلال #جمال ببینی. این ها که می بینید شهید دادند🌷 زندگیشان از بین رفته، دارید از زاویه جلال نگاه می کنید. این همه اتفاق ها که افتاده، عین رحمت خدا برای آن ها است که قلبشان متوجه خدابشود👌 بعضی از دردها کثيف است، اما دردهایی که برای خدا است خیلی زیبا است.
🔮برای من این عجیب بود که مصطفی که در وسط #بمباران خم به ابرویش نمی آمد، در مقابل این زیبایی که از خدا می دید اشکش سرازیر می شد😢 دروسط مرگ متوجه قدرت خدا و زیبایی غروب بود و اصلا او ازمرگ ترسی نداشت. در نوشته هایش هست که" من به #ملكه_مرگ حمله می کنم تا او را در آغوش بگیرم و او از من فرار می کند. بالاترین لذت، لذت مرگ و #قربانی شدن برای خدا♥️ است."
🔮هیچ وقت نشد با #محافظ جایی برود. می گفتم خب حالا که محافظ نمی برید، من می آیم ومحافظ شما می شوم. کلاشینکف را آماده می گذارم، اگر کسی خواست به توحمله کند، تیراندازی💥 می کنم. می گفت: نه✘ محافظ من خدا است، نه من، نه شما، نه هزار محافظ دیگر. اگر #تقدیر خدا تعلق بگیرد بر چیزی، نمی توانید آن را تغییر دهید.
🔮در لبنان این طور بود و وقتی به ایران🇮🇷 به اهواز و کردستان آمدیم. یاد حرف امام موسی افتادم "شما با #مرد بزرگی ازدواج کرده اید.خدا بزرگترین چیز در عالم رابه شماداده." خودش هم همیشه فکر می کرد بزرگ ترین سعادت برای یک انسان این است که با یک روح بزرگ😇 در زندگیش برخورد کند، اما انگار رسم خلقت این است که بزرگترین سعادت ها بزرگترین #رنج ها راهم در خودشان داشته باشند.
🔮مصطفى الآن کجاست⁉️ زیر همین آسمان، اما دور، خیلی دور از او چشم هایش رابست و سعی کرد به ایران فکرکند... #ایران ... خدایا ممکن است مصطفی دیگر برنگردد؟ آن وقت او چه کار کند؟ چه طور جبل عامل را ترک کند؟ چه طور دریای صور رابگذارد و برود؟ 😭
🔮آن روز وقتی با مصطفی #خداحافظی کردم و برگشتم به صور، در تمام راه که رانندگی می کردم، اشک می ریختم. برای اولین بار متوجه شدم که مصطفی رفت و دیگر ممكن است #برنگردد. آیا می توانم بروم ایران ولبنان را ترک کنم‼️ آن شب خیلی سخت بود. البته از روز اول که ازدواج کردم، انقلاب و آمدن به ایران را می دانستم، ولی این برایم یک خواب طولانی بود. فکر نمی کردم بشود. خیلی شخصیت ها می آمدند لبنان به مؤسسه #شهيد_بهشتی سیداحمد خمینی، بچه های ایرانی می آمدند و در مؤسسه تعلیمات نظامی می دیدند✅
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃