- جان؟ چی شد؟ قلم من؟ چرا من؟ منکه چیزی بلد نیستم؟
حرف برگ اعظم میآید جلوی چشمم:
- این جشنواره برای اینه که چیزی یاد بگیریم و با بقیه جشنوارهها فرق داره.
دو هفته فرصت دارم برای نوشتن. کارهای شخصی و کارهای خانه با رفت و آمدها به مشهد و قلندرآباد مخلوط شده همه چیز در هم است اما باید بنویسم. بعد از یک هفته شروع به نوشتن میکنم.
سمت صندلی شاگرد نشستهام کنار امانه، به ایست بازرسی نزدیک میشویم تابلوی کره زمین احاطه شده در تار عنکبوت جلوی چشممان بزرگ و بزرگتر میشود، افسر زن اشاره میکند و امانه هم ترمز میزند به جای آدام این افسر زن آمده پیتر از چادر بیرون میآید با امانه خوش و بش میکند الحق که امانه عبری را خیلی خوب بلد است. افسران اسرائیل و آمریکایی خیلی بیچشم رو هستند، با هم عصبانی میشویم ولی نباید آن را نشان دهیم! ترس زمانی وجودمان را میگیرد که ماری؛ همان افسر زن، آن سگهای لعنتی را میآورد. این درگیری همیشهی من بوده که آیه "و کَلبُهُم بَاسِطٌ..." را نتوانستم کامل حفظ کنم، امانه هم همینطور! وقتی از ایست بازرسی دور میشویم باهم جیغ میزنیم: خدایا شکرت!
من با امانه کوله را از غذا و مهمات پر کردم. با امانه به دل جنگل زدم. با او صورتم زخمی شد. با او از کوه بالا رفتم. همراه با او، پا به پای او جنگیدم. کنارش بودم که تیر خورد، من هم تیر خوردم. با او درد کشیدم. بازوهایم را پانسمان کردیم. با هم از شیار آب راه پایین آمدیم و پا به پای هم با کوله پشتی پر از غذا و مهمات به سمت ورودی شهرک میدویدیم. همراه با امین در فراق امانه داد کشیدم و اشک ریختیم.
من تمام این مدت دو هفته با امانه و امین و زینب زندگی کردم.
از او صبوری و جنگیدن تا آخرین نفس برای آرمانها و حتی شکستن حصرِ دشمن و ایستادن پای ولایت و تسلیم نشدن را آموختم.
- زن عمو چرا گریه میکنی؟
صفحه دفتر و تبلتم چرا خیس شده؟ چقدر زمان گذشته؟ سرم را بلند میکنم به چشمان پر از محبتش و آن علامت سوال بزرگ روی سر ضحی سادات نگاه میکنم، لبخند میزنم.
- هیچی عزیزم دارم داستان مینویسم.
لبخندم را بی جواب نمیگذارد.
- میشه بدی منم بخونم؟ اصلاً خودت برام بخون.
همسرم کنارمان میایستد.
- زهرا سادات بسه دیگه چقدر توی تبلتی؟ بذار کنار بیا روضه شروع شد!
روضه پیامبر و حضرت زهرا سلام الله علیها میخوانند و من جور دیگری اشک میریزم. جوری تا به حال آن طور نبودهام.
ساعت دوازده شب است و ویرایش و نگارش قسمتهای پایانی تازه تمام شده و ارسال کردهام. خیالم راحت است، نفس راحتی میکشم. وجدانم سر راحت بر بالین گذاشت و همانجا خوابید. اما چشمانم از خوشحالیِ اینکه بالاخره داستانی را از اول تا آخرش نوشتم خواب ندارند. لبخندم جمع نمیشود. آخر سابقه نداشته کار سختی که شروع کردهام را درست تمام کنم بدون عذاب وجدان. این اولین برد من است و من خوشحالم.
استاد فرات نوشته قسمت شهادت را بیشتر بنویسم، راستش را بخواهی مغزم دیگر کشش ندارد... .
بانو فرات اینجا دیگر به کمکم آمد و قسمت شهادت را منحصر به فرد کرد. بعد هم انتخاب اسم و به اتفاق آرا نام داستان شد "بیامان".
از وقتی که داستان به جشنواره ارسال شده هم خوشحالم از اینکه کار را پایان دادهام و بالاخره یک داستانی نوشتم که نیمه کاره رها نشد و هم اضطراب به جانم افتاده بابت نتیجه. دو هفته زمان کم نیست برای به شور افتادن دل من.
داستانهای جشنواره را که میخوانم استرسم بیشتر میشود ماشاءالله رقبا قوی ظاهر شدهاند.
دو هفته استراحت هم گذشت، این دو هفته انقدر خوشحالم که "بی امان" را برای همه خواندهام.
استرسهای روز رأیگیری قابل وصف نیست.
روز اعلام نتایج است از صبح چند بار ایتا را چک میکردهام خبری نیست. برای فرار از استرس در ناربانو جو میدهم مثل چند بار قبل که در طول مسابقه این کار را کردم. بر عکس من هم گروهیهای خودم هم هیجان مسابقه ندارند، برایشان عادی است. ولی من مضطرب و هیجانیام. در ناربانو که جو میدهم باز چتها پاک میشود. رأس ساعت ۱۴ میشود و زمان اعلام نتایج مسابقه بعد از استیکر و سلام و احوال پرسی معمول اعلام نتایج.
- جان؟ صبر کن ببینم! چی شده؟ خواب میبینم؟
ادمین باغ انار نوشت:
- رتبه چهارم بخش داستان نویسی جشنوارهیاس، تعلق گرفت به داستان بی امان از گروه انارهای چریک به سرگروهی خانم فرات.
تبریک به گروه انارهای چریک.
داستان بیامان با ۱۶ رأی.
جیغ میکشم، از خوشحالی از شعف از قبول شدن بیامان توسط اهل بیت علیهم السلام. از ثمر دادن این داستان. هرچند رتبه چهارم را گرفته برای من مهم این است که ثمر داده. انقد خوشحالم که ناربانوها هم هیجان زده میشوند سیل تبریکات روانه میشود.
حس غریبی دارم که تا الان نداشتهام، حس خوشحالی و ناراحتی. خوشحالی از نتیجه و ناراحتی بازهم از نتیجه!
#زهراسادات_هاشمی
#انارهای_چریک
3
هدایت شده از زهراسادات هاشمی
خوشحالم از اینکه بر حس تنبلی و اهمالکاری پیروز شدم و ناراحتی بابت این موضوع که اگر بیشتر تلاش میکردم، اگر تنبلی و اهمال کاری نمیکردم، اگر پشت گوش نمیانداختم، اگر با تمام وجود مینوشتم شاید نتیجه بهتری میگرفتیم. اما همه این اگرها و "اشکهایی که میریزیم همان عرقهایی است که در مسابقه نریختیم!"
وجدانم صدایم میزند:
- تو تلاش خودت رو کردی، مهم اینه که نتیجه خوبی گرفتی.
از روزی داستان را برای جشنواره ارسال کردیم دلم میخواهد بیشتر بنویسم. همه را سوژهای داستان نویسی میبینم. اشتیاقم برای شرکت در مسابقات و جشنوارههای داستاننویسی بیشتر شده. انقدری که کامل نوشتن این داستان خوشحالم کرده و احساس پیروزی به من داده رتبه آوردنش خوشحالم... نمیگویم نکرده، قطعاً خوشحال شدم اما هر کدام اینها برای من در دو کفههای ترازو قرار دارند. فقط میتوانم از ته دل بگویم خدایا شکرت.
بی امان را من ننوشتم. این داستان، هرچه که هست لطف خود بانو و اهل بیت علیهم السلام است. نه تنها من بلکه از همه نویسندگان جشنواره بپرسید همین جواب را به شما میدهند.
ثمراتی که جشنواره یاس داشت یک طرف، ثمرات و برکات نوشتن برای بزرگ بانوی اسلام یک طرف دیگر.
اصلاً میدانی رفیق!
حضرت خدیجه سلام الله علیها ناموس معصومین است.
همین که به ما اجازه دادند برای ایشان قدمی کوچک برداریم. همین که برای ما این اجازه صادر شد که قلم به دست بگیریم، از ایشان و درباره ایشان بنویسیم خودش یعنی برگ برنده.
باید ببینیم کجای زندگیمان چه کار خوبی انجام دادهایم که گذاشتند ما درباره امالمؤمنین بنویسیم!
به نظر من همه ما برنده هستیم.
برندهایم چون انتخاب شدیم.
خودشان مارا انتخاب کردند. گفتند ابزار خدا باش روی زمین و از این بانوی بزرگ اسلام بنویس و ما هم بیاختیار نوشتیم.
و من هنوز هم به این معتقدم که: همهی ما برنده هستیم.
و من الله التوفیق.
#زهراسادات_هاشمی
#انارهای_چریک
4
هدایت شده از 🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷
وقتی کودک پنج ساله بعد از خوردن میوه اش میرود برای تولید این میوه. میرود برای کاشتن. میرود تا بکارد. کاپ پدر کاشتن ایران میرسد به امیرحسین واقفی.
پ.ن
در این گلدانهای زبان بسته از هسته موز تا ساقه نارنگی تا هسته هلو یافت میشود.
هدایت شده از MAHDINAR✒️♣️
جشنواره انار ،
به وقت انار ،
به یاد بچه های دوست داشتنی باغ انااااااااااار😛😘
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از رآيـا
"دعبل و زلفا"روایتی عاشقانه از آشنایی و زندگی پر فراز و نشیب "دعبل خزاعی"، شاعر اهل بیت(ع) و همسرش زلفاست . در این اثر به دوران امام رضا(ع) نیز به طور ویژه پرداخته شده است.
همین امروز به دستم رسید.
سپاس فراوان بابت این هدیه ی عالی و ارزشمندی که مرا خیلی خیلی خوشحال کرد و بعد از مدتها فاصله، ترغیب به خواندن.
انشاءالله به محض اینکه جاگیر شدیم، خواندن رو از نو شروع خواهم کرد با همین کتابِ زیبا
و به دنبالِ آن برداشتن قدمهای بعدی برای نوشتن رمانم.
ممنون بابت انگیزهای که به من دادید.
پاینده باشید.
AUD-20211025-WA0026.
528.5K
انار چاق و چله از روی شاخه افتاد
گربه اومد کنارش یواش یواش قِلش داد
بازی میکرد و میگفت: چه قدر خوبه حال من
کاری نداشتهباشید با توپ فوتبال من
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
🔹🔸🔹بسم الله النور🔹🔸🔹
🤔 تمرین آنلاین #بداهه_نویسی
⏳ دوشنبهها
⏰ ساعت ۱۹
🏰 در ناربانو
منتظر حضور گرمتان هستیم.
#تمرین_آنلاین
#ناربانو
km_20211101_720p.mp3
2.63M
ازطرف #ن_تبسم
تقدیم به تمام نویسندگان باغ انار
بخصوص برگ اعظم اقای واقفی ☘️
و تمام باغبان های عزیز🌳
و تمام نونهال ها و نهال ها گرامی🌱
قلمتان مانا🌹🍃
هدایت شده از علیکرم
اهالی قلم
بی شک رسولان و پیغام آوران سعادت بشریتند
فرهیختگانی که ازروی واژگانشان، خواب جاودانگی یک ملت تعبیر میشود
واز ترشحات قلمشان، تقدیر و بزرگی یک ملت رقم میخورد.
روز نویسنده بر اهالی باغ انار مبارک📝
هدایت شده از رحیمی (زینتا)
نویسنده، سازنده دنیایی خواهد بود که مردم میخواهند تصور کنند. رسالتش زیبا کردن جهان پیرامون خواننده است.
روز جهانی نویسنده بر شما نویسندگان ارزشی مبارک.
#زینتا
#روز_نویسنده
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
روز جهانی نویسنده گی را به همه ی عزیزان وسرورهای گرامی تبریک عرض می نمایم قلمتان سبز باد .🙏🙏
@asraredarun
هدایت شده از مهشکن🇵🇸
بسم الله
امروز جایزه جشنواره یاس به دستم رسید؛ کتاب زیبای یوما، رمانی درباره زندگی حضرت خدیجه سلاماللهعلیها.
این هدیه برای من و اعضای گروه انارهای چریک خیلی ارزشمنده.
با سپاس فراوان از استاد محترم آقای واقفی و سرکار خانم آقابابایی که زحمت ارسال هدیه رو بر عهده داشتند.🌿🌷
#فاطمه_شکیبا
#فرات
⚫️ انالله و انا الیه راجعون
◼️ با نهایت تاسف و تاثر، رحلت عالم ربانی و پرهیزگار، استاد اخلاق، حضرت آیت الله علاقبند ره را به شاگردان و ارادتمندانش و مردم دارالعباده یزد تسلیت میگوییم.
◾️ روح پاکشان قرین اجداد طاهرینشان
🔸 الفاتحه مع الصلوات
💠🍃🌸🍃💠
مدینة العلم کاظمیه یزد
🌹 eitaa.com/kazemie_yazd
#زنگ_تفریح
#جلال_آل_انار
6⃣3⃣ آیا تکرار بیحوصلهتان میکند؟
تکرار کاری ملالآور به نظر میرسد، اما مهارت در آن یک توانمندی متمایزکننده است.
حالا که اینترنت ولع ما را برای بلعیدن اطلاعات جدید هزار برابر کرده و بیحوصلگی را به اوج رسانده، توانایی تکرار روزبهروز دستنیافتنیتر میشود.
بار اول که کتاب جذاب و آموزندهای را میخوانیم، معمولاً ذوقزده میشویم و تصمیم میگیرم بارها و بارها آن را مرور کنیم؛ اما اگر با خودمان صادق باشیم میبینیم که کتابهای تازه و شهوت آشنایی با منابع جدید باعث میشود تا آن کتاب را به قبرستان کتابهایی بفرستیم که فقط یکبار روخوانی کردهایم و توهم فهم آنها با ما مانده است.
گاهی فکر میکنم چه تحول شگفتانگیزی در برنامهٔ یادگیریام اتفاق میافتد، اگر اراده این را بیابم که جای خواندن دهها کتاب، یک کتاب را دهها بار بخوانم. چه میشود اگر پنج بار کتاب قوی سیاه نسیم طالب را بخوانم، ده بار فیلم خواب زمستانی نوری بیلگه جیلان را تماشا کنم و صد بار از روی داستان ماهی و جفتش ابراهیم گلستان رونویسی کنم.
بخش مهمی از لذت یادگیری و کشف، با تکرار چندباره هر اثری حاصل میشود. کتابی را که دوست دارید برای بار پنجم بخوانید، آنوقت عمیقاً حس میکنید چه مکاشفهٔ شگفتانگیزی را تجربه کردهاید.
ماهیگیری را تصور کنید که همیشه در یک ساحل صید میکند، گاهی دریا طوفانی است، گاهی آرام، معمولاً چیز دندانگیری را تور نمیکند ولی گاهی ماهیهای بزرگ صید میکند، اما همچنان به ماهیگیری ادامه میدهد.
تکرار یک محتوا نیز، چنین است، شاید تکرار در اغلب اوقات ملولمان کند، اما گاهی به نکات ارزشمندی میرسیم که نگاه ما پنهان بودهاند و گاهی حین تکرار تداعیهای ارزشمندی در ذهن ما شکل میگیرد؛ و درنهایت با تکرار شانس عملی کردن دانستهها بیشتر و بیشتر میشود.
بیایید امسال در تکرار افراط کنیم.
مثلاً یک کتاب خاص را ماهی یکبار بخوانیم، اینجوری در پایان سال یک کتاب را ۱۲ بار خواندهایم.
در پایان آن سال احتمالاً به استاد مسلم آن کتاب تبدیل میشویم. در حدی که میتوانیم کتاب را بهتر از نویسندهٔ آن تدریس کنیم!
✍️#شاهین_کلانتری
🔰 مؤسسهفرهنگیمذهبیغدیریه برگزار میکند؛
🔹 مرحلهاول؛ دورهآموزشی
📚 روش پژوهش در تاریخ اسلام
🔸 مدرس:حجتالاسلاموالمسلمين حامــدکاشــانی
🔻 شروع دوره مرحله اول؛
دوره آموزشی روش پژوهش در تاریخ اسلام از تاریخ ۱۴۰۰/۰۸/۱۸ به مدت ۵ هفته
🔎 جهت ثبتنام و کسب اطلاعات تکمیلی به آدرس https://eitaa.com/joinchat/2656632980C57c271c6f1 مراجعه فرمائید.
حدود سیصد و پنجاه عدد شلوار نظامی آمریکایی به فروش میرسد. متعلق به تفنگداران رده بالای ارتش آمریکا. خداوکیلی نو هستند ولی شاشی شدهاند.😊
#ایرانامپراطورخلیجفارس
#خلیج_فارس
#ناوشکنهایآمریکایی
شادی این روزها رو تقدیم میکنم به شهید #نادر_مهدوی کسی که امروز هست و اقتدار جمهوری اسلامی روی آبهای خلیج فارس و دریای عمان مدیون خون او و امثال اوست.
#ناو_آمریکایی
#نادر_مهدوی
#بسم_الله_قاصم_الجبارین
✍️یادداشتی به مناسبت سالگرد حماسه سیزده آبان و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا👊
‼️«چرا تا کنون در واشنگتن کودتا شکل نگرفته است؟ چون در واشنگتن «سفارت آمریکا» وجود ندارد.»
این جملهی وکیلِ رئیسجمهور هائیتی است؛ اندکی پس از کودتای آمریکا در هائیتی و در سال 2004.
میدانید، همیشه برایم سوال بود که بالا رفتن از دیوار یک ساختمان قدیمی و تسخیرش مگر چقدر مهم است که امام اسم آن را گذاشت انقلاب دوم؟ دستگیری چندتا جاسوس و به دست آوردن اسناد جاسوسی، نهایتاً به اندازه یک عملیات ضدجاسوسی ارزش دارد و نه به اندازه یک انقلاب.
اصلاً شاید این سوال برای شما هم وجود داشته که آیا تجاوز به یک سفارتخانه که بخشی از خاک یک کشور است، کار درستی ست و جای حمایت دارد؟
باید نگاهی به تاریخ انداخت. ما اولین کشور در دنیا نیستیم و نبودیم که علیه سلطه آمریکا قیام کرد و آخرین آن هم نخواهیم بود؛ اما یک وجه تمایز عمده با همه کشورها داریم: در ایران سفارت آمریکا وجود ندارد.
بیایید به تاریخ برگردیم و به مفهومی به نام کودتا. کودتا یعنی چه؟ یعنی ضربه ناگهانی به دولت که غالبا از سوی نیروهای نظامی صورت میگیرد؛ هرچند میتواند از سوی نیروهای غیرنظامی نیز اتفاق بیفتد.
گاهی کودتا در اصل با حمایت نهاد یا کشوری صورت میگیرد؛ یعنی کشوری چتر حمایت مادی و معنوی همهجانبهاش را بر سر شورشیان میافکند تا از این طریق به اهداف سیاسی خودش در کشور مورد نظر برسد.
جالب است بدانید کشور آمریکا با بیش از شصت کودتای موفق یا ناموفق، سلطان کودتا در جهان است(البته این حجم از علاقه آمریکا به تعیین سرنوشت ملتها هم جای تعجب دارد!).
قطعا فرصت توضیح درباره همه این شصت کودتا وجود ندارد؛ اما یک نمونهاش کودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو در ایران است که دولت مصدق را برکنار کرد و محمدرضا پهلوی را دوباره بر اریکه قدرت نشاند. با این وجود، اجازه بدهید فقط به بردن نام کشورهایی که آمریکا اقدام به کودتا در آنها کرده، بسنده کنیم:
روسیه، یونان(دوبار)، کوبا(دوبار)، ایران، سوریه، آلبانی، گواتمالا، تایلند، لائوس، لبنان، عراق(سه بار)، کنگو(دوبار)، ترکیه(سه بار)، اکوادور، ویتنام جنوبی(دوبار)، جمهوری دومینیکن، برزیل، بولیوی(دوبار)، اندونزی، زئیر، پاناما، غنا، کامبوج(دوبار)، شیلی، اوروگوئه، آرژانتین، پاکستان(دوبار)، کره جنوبی، جزایر سیسیل، چاد، گرنادا، گینه، بورکینافاسو، پاناما، پاراگوئه، فیلیپین، نیکاراگوئه، السالوادور، هائیتی(سه بار)، اوگاندا، کلمبیا، ونزوئلا، گرجستان، اوکراین(دوبار)، ازبکستان، قرقیزستان، هندوراس، مصر.
میبینید که با این کارنامه مفصل در زمینه کودتا و براندازی، آمریکا استحقاق گرفتن مدال کودتا را در دنیا دارد.
بسیاری از این کودتاها دقیقاً زمانی اتفاق میافتادند که در یک خیزش مردمی، حکومت مستبد و غربگرا از بین میرفت و یک حکومت ضدآمریکایی به وجود میآمد؛ نکته مهمتر این که در تمام این کشورها، آمریکا دارای سفارت بود و کودتاها از طریق سفارت آمریکا هدایت و رهبری میشد.
شاید اگر مردم پس از خیزش مردمیشان، سفارت آمریکا را نیز به عنوان مرکز هدایت کودتا تعطیل میکردند، هیچوقت چنین کودتاهایی به وقوع نمیپیوست.
پس از انقلاب اسلامی نیز، طرحهای زیادی برای کودتا علیه نظام جمهوری اسلامی اجرا شد که همه با شکست مواجه شدند و با گذشت بیش از چهل سال، تمام طرحهای آمریکا برای براندازی نظام جمهوری اسلامی به بنبست رسیدهاست.
یکی از وجوه تمایز ایران با سایر کشورها، این است که در این سالها آمریکا در ایران سفارت نداشته است و همین موضوع یکی از عوامل مهم به بنبست خوردن طرحهای کودتا در ایران است(البته عوامل دیگری هم وجود دارد).
سفارت آمریکا درواقع چشم و بازوی آمریکا در هر کشور و محل فرماندهی و هدایت کودتاست. اشغال سفارت آمریکا در ایران، در واقع بریدن دست آمریکا و کور کردن چشم آن در ایران بود که توانست انقلاب اسلامی را از خطر کودتا و براندازی حفظ کند.
شاید اگر لانه جاسوسی تسخیر نمیشد، عمر انقلاب اسلامی نیز زود به پایان میرسید و به سرنوشت سایر جنبشهای آزادیبخش دچار میشد.
حالا میتوان ارزش حرکت دانشجویان و دانشآموزان خط امام را فهمید؛ ارزش تسخیر لانه جاسوسی اگر به اندازه انقلاب اسلامی نباشد، کمتر از آن هم نیست چرا که ضامن حفظ و بقای آن شد و برای همین بود که امام آن را انقلاب دوم نامیدند.
#فاطمه_شکیبا
#فرات
#استکبارستیزی
#ایران_قوی
#مرگ_بر_امریکا