در هجوم سیم و سیمان گیر افتادهام. من یک انسان مدرنم. آهای سنت ها به دادم برسید.
#واقفی
20.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این را وقتی ساختم تمام بدنم میلرزید و نمیتوانستم گریه کنم.
تازه کلیپ اصلی حاوی تصاویر فوق دلخراش بود... این را برای انتشار مجدد اصلاح کردم.
هنوز خبر تازه بود که این فیلمها را از بسیج فرستادند با چند فیلم دیگر و گفتند کلیپش کن.
یک چشمم به تصاویر مراسم وداع بود و نشسته بودم پشت سیستم، میساختم و هربار هم از بالا زنگ میزدند و خردهفرمایش میآمد که کلیپ باید اینطور و آنطور باشد... و فیلمها و تصاویر جدید و دلخراشتر.
کسی چه میدانست چه میگذرد بر من پشت سیستم... دستانم طوری میلرزید که نمیتوانستم ماوس را کنترل کنم... نفهمیدم چکار میکنم...
حال اصفهانیها آن روز بیشباهت به روزهای شهادت حاج قاسم نبود...
شهدای مدافع وطن لشگر ۱۴ امام حسین علیهالسلام...
شهدای حمله تروریستی به اتوبوس سپاه در زاهدان...
#فرات
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه میزنیم و برگ میدهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سید حسن نصرالله به آیتالله مصباح عرض کردم ما ولایت را اینگونه میفهمیم؛
🔹ایشان فرمودند این همان ولایت حقیقی است...
☑️ @enghlaabi | انقلابی
8.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥رایگان ... رایگان🔥
"اگر به داستان نویسی علاقه مندید بشتابید🏃♂️🏃♂️🏃♂️"
📝مینی دوره اصول کلیدی داستان نویسی🤔
در این دوره مهم ترین 💥نقطه شروع داستان یعنی فراگیری آسان نویسی و مهارت در توصیف را فرا می گیرید .
👨🏫مدرس : استاد مظفرسالاری
( نویسنده کتاب رویای نیمه شب پر فروش ترین رمان فارسی در دهه اخیر، با ۱۰۳ بار تجدید چاپ و دارای ۶ عنوان کتاب برگزیده😍)
🔴هزینه مینی دوره : رایگان😮
📞جهت ثبت نام می توانید به شماره 09138490560 در واتساپ پیام دهید
یا به سایت زیر مراجعه کنید
🌍 www.dastana.ir
💠 آدرس پیج اینستا:
dastana.ir
جهت عضویت در کانال ایتا کلید کنید :
@dastaneasan
داستانا | داستان نویسی آسان
16.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫مشخص کردن نـقــاط عـطـف 👓
👁👁نقطه ای درخط #داستان یا #خاطره که #وضعیت به #موقعیت تبدیل میشود ، نقطه #عطف نامیده می شود.✔
🔹یعنی جایی که داستان یا خاطره وارد #مرحله تازه ای 🌱شود مثل آمدن یک #میهمان ویژه🚶 یا رفتن به #سفری 🚘خاطره انگیز یا تنها ماندن در خانه
💥خاطره ها معمولا یــک #نقطه عطف دارند و داستان ها دو نقطه عطف👌
🔥نقطه عطفی برای شروع🚶 و دیگری برای پایان👣
آدرس سایت
🌍 www.dastana.ir
💠 آدرس پیج اینستا:
dastana.ir
جهت عضویت در کانال ایتا کلیک کنید :
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
داستانا | داستان نویسی آسان✍
🔹🔸🔹بسم الله النور🔹🔸🔹
✍ کارگاه نویسندگی
💠 مبحث: زاویه دید( ادامهی مطالب قبلی)
⏳دوشنبه ۲۵ بهمن ماه
⏰ ساعت ۲۱
مکان: ناربانو
باغبان: بانو مرادی
منتظر حضور گرمتان هستیم.
#کارگاه_آموزشی
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
#نهال
#درخت_انار
#باغ_انار
#ناربانو
ارتداد.mp3
1.66M
بسم الله الرّحمن الرحیم
صبحگاه مه آلود کوهستان جولان،
منطقه ای راز آلود بین سوریه ولبنان وسرزمین های اشغالی،آبستن یک طوفان آتشین بزرگ است ازفرزندان امامی که
نهضت او را نفس می کشند وازکینه خباثت مجسم دورانشان،فوران می کنند.
حبیب را می بینم که چابک وسرزنده ازصخره ای به صخره دیگر سرک می کشد وباچینش درست کلماتش انگیزه نهایی را در قلب ها فرو می ریزد:
-ما در ظاهر کم وکوچکیم ولی برای بزرگی ما همین بس که ادامه نهضت حضرت روح الله ایم.به خاطر داشته باشیدکه هرزخم نیشتری برتن متعفن شیطان صهیونیست،فرصتی برای احیای حق وعدالت است.
نیت کنیدکه باهر ضربه ای که براین وجود پلید می زنید،
توسعه فساد
در
تن بیجان ایران را دشوار می کنید.
برادران وخواهران هزارتن درایران، باپیروزی شما درقطع کردن دستی ازدشمن،جان می گیرند وعلیه رژیم آلوده پهلوی به میدان می آیند.
کتاب : ارتداد
به قلم: وحید یامین پور
نشر: سوره مهر
کاری از : بچه های
انجمن نویسندگان انقلابی رمان ..
🚫🚫🚫🚫🚫🚫🚫
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
16.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥خاطره های یک موقعیتی✏
🔥اون چیه که #خاطره یکی1⃣ داره، #داستان کوتاه دوتا2⃣ و #رمان بیشتر⁉
✅اون موقعیته💡
برای#نگارش🔧 خاطره، داشتن یک #موقعیت کافی 😶 است.
به مجموعه داستان من با نام قصه های من و ننه آغا 👦👵 مراجعه کنید.
مثلا🧐: محمد #دیونه ای بود که دیونه بی آزاری بود، یه روز اومد خونه ما و بهش ناهار 🍛 و چایی☕ دادیم و کلی حرف های #خنده دار زد که #ریسه میرفتیم از خنده 😂 و بعد رفت.
🔷این موقعیتی است مناسب برای نوشتن یک خاطره✅
آدرس سایت
🌍 www.dastana.ir
💠 آدرس پیج اینستا:
dastana.ir
جهت عضویت در کانال ایتا کلیک کنید :
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
داستانا | داستان نویسی آسان✍
هدایت شده از صوت و موسیقیِ خام
محمود+کریمی-+من+هلاکتم+به+علی+قسم-+میلاد+حضرت+علی.mp3
7.02M
من هلاکتم به علی قسم...
سینه چاکتم به علی قسم...
ای #ابوتراب به علی قسم...
خاک خاکتم به علی قسم :)❤️✨👏
#قالَ_محمودکریمی
گـُلیـٰاس(ʏasɴa):
تو شدی پدر همه عالم مولا.
ای پناهم قبل و بعد از پدرم ای مولا
#مونوحیدر
#گلیاس
عِمران واقفی:
ناپاک و مغرورم. ای ابوتراب ای پدر خاک دستی به سر و گوشم بکش. پاکم کن خاکم کن.
#مونوحیدر
از تو که دَم میزنم. شیطان دُم به زمین میکوبد همچون سگ. برای دوستی توست دَم و بازدمم.
#کاریکلماتور
#مونوحیدر
سلام بر تو ای اولین پذیرنده دعوت رسول. ای روحِ لیلةالمبیت. ای کسی که شمشیرش همچون اژدها طناب و عصای امویان را بلعید.
#مونوحیدر
باب ثعبان را که دیدم به خودم گفتم، باید هم اژدها به آستانت سر بساید. تو مالک اژدهای حق هستی. همو که در عالم مثالی این جهان باطل را از هم میدرد.
#مونوحیدر
طلبه،نویسنده،روایتگرشهدا🌷سلطانزاده🌷:
پ یعنی پهلوان
پ یعنی پناهگاه
پ یعنی پایه و استوار
پ یعنی پدر
پدر یعنی کسی که بوی حسین دهد
غیرتش ابوالفضلی باشد
دلش مهربون و علی وار باشد
مهرش عاشقانه وار از جنس خداباشد
صدایش طنین انداز باشد
دخـتــَــر کـه بــاشی
میـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــاشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــاهگــاه دنیــا آغــوش گــَرم پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــاشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و
دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه هر کـجای دنیـا هم بـــاشی
چه بـاشه چـه نبــاشه قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته درست مثل رقیه سه ساله اباعبدالله
#سلطانزاده
#مونوحیدر
پدرم از جنس خاک
پدرم از جنس خون
دلتنگ او هستم ؛ دلتنگ کسی که حسرتش همیشه بر دلم مانده است.
همیشه با کلمه پدر مشکل داشتم ، کلاس اول گفتند شغل پدرت چیست؟!
بااه و اشک گفتم :شهید
و حال روز پدر را با استخوان و چفیه و پلاک به سرمیبرم!
و کادویم به او نامه هایی از جنس حسرت یک بغل از کودکیست
نامه دلتنگی های هرشبم
نامهی قد کشیدنم
نامهی حسرت حتی یک بار گفتن کلمه بابا برلب!
#سلطانزاده
#مونوحیدر
پدرت که علی والله باشد
مادرت که فاطمه بنت الزهرا باشد
دنیایت میشود از جنس خدا ؛ از جنس بهشت
از جنس شهادت...
#سلطانزاده
#مونوحیدر
سایه سرم
پناه عالمینم
اقام امیرالمومنینم
#سلطانزاده
#مونوحیدر
عِمران واقفی:
ای مولا، ای کاتب وحی. ای کسی که قرآن را از دو لب مبارک رسول گرفتی و بدون کم و کاست نوشتی. ای آیه. تو و فرزندانت عِدل وحی هستید. من میخواهم کاتب شما باشم. ای علی، خودت را به قلبم وحی کن. ابتدا این فرودگاه ویران را بساز و بعد نزول اجلال کن.
#مونوحیدر
ya heydar:
بر شاه لافتی /حضرت عشق و وفا/مولی امام عارفا /بر آقام امیر مومنا/بفرست حمد و ثنا
#ماجد
#مونوحیدر
k:
«پ»، مثل پدر!
واژهاش، سه حرف بیشتر ندارد؛ اما اگر بخواهم اندکی توصیفش کنم، تکه کاغذی کوچک و زبانی الکن، گنجایش توضیح و فهمش را ندارد!
پدر را میگویم!
«پ- د- ر»
پشتیبان در روزگار...
پاسدار دنیای رازها
پدری که آغوشش، سرآغاز هستیست و گره میان ابروانش، همچون فانوسیست که بر ظلمات جاده میتابد؛ تا مبادا راه را گم کنیم! مبادا تاریکی خیابان، چشمهای خاموشی ندیدهمان را تسخیر کند...
پدری که از جوانیاش، لذتش، ثانیهثانیه عمرش گذشت تا هماکنون، با خیالی آسوده بنشینیم و قطرهای از دریای وجودش بنویسیم!
پدر را من و تو درک نمیکنیم...
پدر را، تنها پدر میفهمد!
#نقد
#مونوحیدر (البته اگر اشتباه نگفته باشم!)
ya heydar:
آقای خوبم حیدر کرار بود
سخن از او ورد زبونا بود
اینگونه کنم وی را خطاب :
ای آقا جان ای شاه نجف ای صاحب ایوون نجف
ای حضرت عشق ،چون فردایی که جدت ندا داد ولادتت را، آن روز که مادر بزرگوارت بنت الاسد یگانه مولود خانه یگانه معبود عالم را وارد عرصه دنیا کرد شاید فکرش را نمیکرد کسی نامردان روزگار تو را ۲۵سال غریبانه اسیر خانه کنند.آه از این دنیا چه کرد با امام غربا
#ماجد
#مونوحیدر
طلبه،نویسنده،روایتگرشهدا🌷سلطانزاده🌷:
روزی پدرم علی والله را شهید کردند
امروز هم پدرم را در سوریه شهید کردند!
ای کاش به جای روز پدر ؛ یک لحظه پدرم برمیگشت...
#سلطانزاده
#مونوحیدر
❤ℳ❤:
عشق پدر ودختری
عشقیست که دل را سرذوق می آورد
عشقیست که داد امروز پدر فردایش عشق و محبت است
#مهردخت
#مونوحیدر
#نکته
#آموزش
سعی کنید متن هاتون سمت دلنوشته نره. اکثرا دارید دلنوشته مینویسید.
متنهای آخ ددم وای هم خوب هستها ولی اینجا خوب نیست. برای رتبه آوردن توی مسابقات مدرسه ای خوبه. متن هایی بنویسید که به یک واقعه ای اشاره کند. و این یعنی برای کسانی که اهل مطالعه سیره حضرت نیستند خیلی سخت است. و این یعنی کار نوشتن هم خیلی سخت است. و هرکسی زیر بار سختی نمیرود. پس اگر میخواهید متن خوب برای حضرتش تولید کنید زندگی اش را بارها و بارها بخوانید.
سعی کنید به یک واقعه مهم که مربوط به امیرالمومنین علیه السلام است اشاره کنید. یا یک کرامت. یا یکی از القاب...با توضیح به صورت داستانکی.
وقایع مرتبط مثلا👇
🔸یومالدار
🔸لیلةالمبیت
🔸ایمان در همان دقایق اول در کوه و غار حرا
🔸توقف پیامبر در قبا برای آمدن علی از مکه
🔸سپردن کاروان فواطم به او
🔸رهبری بسیاری از امور به دست علی بعد از آنکه رسوایی زیادی برای بقیه داشت. یعنی ابتدا رسول خدا این امور را به دست کسان دیگر میسپرد و آنها با زبونی میگفتند نشد. و علی کار را تامام میکرد. ایزی ایزی🤓
🔸کشتن یک غول بیابانی در جنگ خندق که در دعای ندبه لقب ذئبانعرب به اینها داده شده. یعنی گرگهای عرب. توی اون جنگ تعدادی از سربازان سپاه اسلام شلوار خود را رنگین کرده بودند از عربده های عمر بن عبدود. و هر سه بار فقط علی به درخواست پیامبر لبیک گفت.
بکوب لایکو🤓
🔸سد ابواب. همه درهای خانه ها به مسجد به دستور خدا مسدود شد. الا باب خانه علی و زهرا.
🔸در جنگ احد یکدفعه دشمن از پشت دره را دور زد و تنگه را رد کرد و اینهایی که دور نبی بودند فرار کردند و علی نوک سپاه بود و داشت درو شان میکرد. توی همون جنگ دشمن به پیامبر رسید که حتی دندان پیامبر را شکستند و علی تا فهمید مثل باز شکاری مثل موشک اومد عقب لشکر. اونقدر سریع اومد که حتی شمشیر نکشید تیر و نیزه و شمشیر هایی که به سر و صورت و دست و بازوش میخورد رو دفع کند. وقتی رسید دیگه جان پیامبر در امان موند. توی همون یورش بود که حمزه کشته شد.
الله اکبر
🔸خندق یک شهرکی بود سراسر دیوار و قلعه و موانع نظامی. حتی با تکنولوژی امروز هم خیلی بعید به نظر میاد که فتح بشه، با فرض اینکه طرف مقابل هم همین ها رو داشته باشه. پیامبر و سپاه اسلام تا کنار این شهرک رسیده بود و رسیده بودن به یک دژ با هفت در عظیم سنگی.(توجه کنید که در قلعه خیبر سنگی بوده برخلاف اونچه توی فیلم ها هست چون یهودی های سنگتراش های قوی بودند.. ماسون یعنی سنگتراش😎). پیامبر پرچم فتح رو داد دست یکی از صحابه. رفت و نتونست. فرداش داد دست یکی دیگه. اونم رفت و نتونست. پیامبر فرمودند فردا پرچم رو میدم به دست کسی که مغلوب نمیشود(😎). و علی مغلوب نشد با اینکه چشم درد شدید داشت که پیامبر درمان کردند چشم درد حضرت رو...
در حال تکمیل لطفا شکیبا باشید🤓