کوتاه نویسی و کاریکلماتور قسمت ۱
نویسنده: مهدی فرجاللهی
کاریکلماتور انواع مختلفی دارد.
گروهی از کاریکلماتورها فکاهی و طنزآمیز هستند که نوع این گروه طنز و شوخطبعی است.
گروهی دیگر عاشقانههایی کوتاهند که در ادب غنایی قرار میگیرند.
برخی از آنها به حکمت و فلسفه نزدیک میشوند.
گروهی از کاریکلماتورها شعرند.
سبک کاریکلماتور به سبک هندی نزدیک است اما برای اینگونه نوشتهها شاید عنوان طرزِ شاپور مناسبتر باشد.
از نظر فرم و شکل و از لحاظ دستوری معمولاً کاریکلماتور جملۀ منثور ساده و مستقل یا مرکب با وجوه خبری، عاطفی و شرطی است که به قالب و شکل امثالوحکم میماند. در میان نوشتههای شاپور داستانک هم پیدا میشود اما نمیتوان آن را بهطورکلی به کاریکلماتور اطلاق کرده و کاریکلماتور را نوعی داستانک نامید.
نگاهی به اصول و عناصر شعر بهویژه در قالب شعر منثور و وجوه اشتراک کاریکلماتور با آن میاندازیم که عبارتند از: ایجاز و کوتاهی، کشف، غافلگیری، بازی هوشمندانه با كلمات، ايهام، تشخيص يا انسانگونگی، تعلیل و توجیه فانتزی، تشبيه و استعارههای اغراقآمیز، تمثيل، تضاد و پارادوکس، حسآميزی.
#آموزش
#کاریکلماتور
@anarstory
پرويز شاپور- پدر کاريکلماتور- پنجم اسفندماه سال ۱۳۰۲ ه.ش در قم – به قول خودش- و در تهران – به قول شناسنامهاش از در ورودی زندگی وارد شد و پانزدهم مرداد سال ۱۳۷۸ قلبش برای شنيدن رازی که مرگ با دلش در ميان نهاد سکوت کرد و پيکرش را به گورستان هديه داد و همانگونه که وصيت کرده بود او را در خودش به خاک سپردند. شاپور در عمری که برای نامنویسی روی سنگ قبر فرصت داشت تحصيل را از مدرسه دقيقی آغاز کرد و رشتۀ اقتصاد را با مدرک کارشناسی به پايان رساند.
سال ۱۳۳۳ درحالیکه خودنويسش را از خورشيد پر کرده بود فعاليت مطبوعاتیاش را با نشريات اهواز آغاز کرد. سال ۱۳۳۴ پس از رجعتش به تهران با نشريات سپيد و سياه و توفيق شروع به همکاری کرد که آثارش با نامهای مستعار «کاميار»- پسرش- و «مهدخت» – خواهرش- در صفحات دارالمجانين، سبديات و برخورد عقاید و آرا به چاپ میرسید. عمران صلاحی و شاپور به ادارۀ خوشه در خيابان صفی علیشاه میرفتند و کارهای مشتركشان را به شاملو که سردبیر نشريه بود تحويل میدادند.
صلاحی كاريكاتور میکشید و شاپور سوژهها را میداد. يک صفحۀ ثابت داشتند. فكر از شاپور ذكر از صلاحی، طرح از شاپور شرح از صلاحی، تقرير شاپور تحرير صلاحیي و … خردادماه سال ۱۳۴۶ شاپور نوشتههای کوتاهش را به شاملو داد. شمارۀ بعد كه چاپ شد اسم كاريكلماتور را روی آن گذاشته بودند. شاملو گفته بود: يه چيزی خودمون سر هم كرديم جاافتاده ديگه. يک لغت مندرآوردی که از ترکیب كاريكاتور و كلمات به دست آمده است. ناصر فيض جايی نوشته بود که کاريکلماتور يعنی كاری بكنيم كه کلمهها به تور بيافتند. ابوالفضل زرويی نصرآباد اين واژه را بدساخت و بدآهنگ میداند.
شاملو علاقه زيادی به شاپور داشت به همين خاطر مجموعه هوای تازه را به وی هديه کرد. هرچند معتقد بود شاپور نبايد به يک موضوع پيله کند و بايد کارهايش را قبل از چاپ کمی بُر بزند. شاملو دوست داشت گزیدهای از کاريکلماتورهای شاپور آماده کند که مرگ به او اجازه نداد.
شاپور از سال ۱۳۷۰ تا پايان عمر با نشريۀ گلآقا همکاری داشت. او علاوه بر طنزنویسی کاريکاتور هم میکشید. طرحهایی خطی و ساده با سنجاققفلی، موش، گربه و…
سال ۱۳۵۲ در گالری زروان، سال ۱۳۵۶ در نگارخانه تخت جمشيد و همچنين در نمايشگاه استاد اولم ترکيه نمایشگاههایی از آثارش بر پا شد. طرحهای شاپور در نشريات گرافيس سالانه و ديزاين ژورنال نيز به چاپ رسيده است. شاپور به نوشتاری روی آورد که دکتر سيروس شميسا از آن بهعنوان يک نوع جديد ادبی ياد میکند.
منوچهر احترامی خاطرات زيادی از شاپور تعريف کرده است و در اين روایتها به شوخیهای شفاهی شاپور اشاره میکند. شوخیها و لطايفی که شاپور آنها را میسازد و معمولاً خودش در مرکز ماجرا قرار داشته و با خودش شوخی میکند.
او معتقد بود اگر همه کسانی که در حال حاضر کاریکلماتور مینویسند دست از نوشتن بر دارند، كاريكلماتور جای خودش را باز كرده است. اما همینکه به پيروی از کاریکلماتورهای شاپور مینویسند و در اين سطح! نشان میدهد كه شاپور از زمان خودش عبور كرده است.
#آموزش
#کاریکلماتور
@anarstory
#تمرین
#کاریکلماتور
دل در گرو تو گذاشتم. تو دلخور شدی و من بیدل.
موضوع #دل. هر چند تا آزاد.
پادشاهان بخروشید.
تمرین را در گروه پادشاهان وارونه قرار دهید.
@anarstory
شيخ عارف كامل، شاهآبادى -روحى فداه- مىفرمود:
🔹 بايد انسان در وقت ذكر، مثل كسى باشد كه كلامْ دهن طفل مىگذارد و تلقين او مىكند، براى اينكه او را به زبان بياورد، و همينطور انسان بايد ذكر را تلقين قلب كند؛ و مادامى كه انسان با زبان ذكر مىگويد و مشغول تعليم قلب است، ظاهر به باطن مدد مىكند؛ همين كه زبان طفل قلب باز شد، از باطن به ظاهر مدد مىشود. چنانچه در تلقين طفل نيز چنين است: مادامى كه انسان كلام دهن او مىگذارد او را مدد مىكند؛ همين كه او آن كلام را به زبان اجرا كرد، نشاطى در انسان توليد مىشود كه خستگى سابق را برطرف مىكند. پس در اول، از معلم به او مدد مىشود و در آخر، از او به معلم كمک و مدد مىشود.
🔹 انسان اگر مدتى مواظبت كند در نماز و اذكار و ادعيه به اين ترتيب، البته نفس عادى مىشود، و اعمال عبادى هم مثل اعمال عاديه مىشود كه در حضور قلب در آنها محتاج به رويّه نيست، بلكه مثل امور طبيعيه عاديه مىشود.
📗 سر الصلوة، امام خمینی (ره)، ص ۲۳
#عارف_کامل
#استاد_امام
#ذکر_قلبی
#تهذیب
#دل
#کودک
#کاریکلماتور
@Manahejj
@anarstory
عِمران واقفی:
جمعه صبح شناسنامه ام را زین میکنم و با شمشیر کیان به سرزمین سفید رأی حمله میکنم. هرکس با من است لبیک بگوید.
#مونولوگ
با مالیدن خودکار روی کاغذ سفید پوزه مریم عضدانلو و بایدن و رضا پهلوی و ...را به خاک میمالم.
#مونولوگ
جوهرها میخروشند. جوهر مردانگی. جوهر غیرت. جوهر خودکار. جوهر استامپها. و ترامپها و بایدنها و تاجزاده و زیباکلامها صورت میخراشند.
#کاریکلماتور
سگ یا هاپو چه فرقی میکند وقتی سعودی هنوز فرق صندوق میوه با صندوق رأی را نمی داند.
#مونولوگ
و غیرت مردم اینبار ابرهیم بتشکنی را انتخاب خواهد کرد که بت تفرعن را زیر پا بیندازد.
#مونولوگ
و شیشه ها شفافاند و پوشکها قهوهای. هشت سال است با تفکر قهوه ای مملکت را قهوهای کردهاند. جمعه همین هفته جریانهای ضد مردم قهوهای خواهند شد. از کودکان یک روزه تا دو و نیم ساله هم در این مسیر استفاده خواهیم کرد.
#مونولوگ
شگفتا! جریانی که بوی مرداب میدهد ادعای رود بودن میکند. همتی حیا کن... کامنتای اینستا رو وا کن...
#مونولوگ
پ.ن
از اتاق فرمان اشاره میکنند تازگی ها وا کرده.
جریان مرده را چگونه میخواهند زنده کنند. رودی که با بیتدبیری مرده را چگونه میخواهند پر آب کنند؟ جز با عینک های جادیی؟ جز با آدرس غلط...جز با فرافکنی؟ مردم اینبار گول پیامک حجاب و وعدهها را نمیخورند....اینبار وعده ما پای گشت ارشاد مدیران...چه حالی میده هرشب یک مفسد رو بگیرن و بگن فلان بخش اقتصادی پاکسازی شد...
ای خدای ابراهیم....برسان بت شکن را...
#مونولوگ
#انتخابات
بوی جوی مولیان آید همی
بوی فاضلاب اصلاح طلبان و همتی
بوی مردار و مفاسد
بوی ظلم و افترا و اتهام
عاقبت اونهایی که اتهام میزدند رو بیست و هشتم خرداد مشخص خواهیم کرد.
#مونولوگ
دزدهای شهر مدام هیاهو میکنند. نکند قاضی در راه است؟
#مونولوگ
عِمران واقفی:
ماییم و نوای بی نوایی
سه تام واسه ما بگیر اگه میری نانوایی
#مونولوگ
دلم را در باتلاق شستشو دادم که پاک شود. نمی دانستم باتلاق جای شستشو نیست. هفته بعد می روم دلم را در مرداب بشویم.
#مونولوگ
ماست سفید است و راست سفید. دوغ سفید است و دروغ. مومن سفید است و منافق. چقدر همهچیز شبیه هم است.
#مونولوگ
سلام بر متابعینا
الصندوق میوه الاین است. المیوه رأی این...نه رأی میوه النیست...
الببخشید...صندوق رأی سفیده اس...اون چوبیه صندوق میوه...آره بناتی ها کسی دست نزنه...همین یک دونه رو از ایران فرستاند برای نمونه...توی الکشور خودمون النداریم از الاینا.
#مونولوگ
#انتخابات
دلم کتک میخواهد. دلم کتلت میخواهد. دلم کته ماست میخواهد. دلم کتیبه میخواهد. دلم کت میخواهد. سردش است. جهنم. اصلا دلم کتوبیم میخواهد. اصلا فرقان و نور و توراه میخواهد.
#مونولوگ
#کاریکلماتور
شبیه مریم؟ شبیه آسیه و ساره. شبیه حورا... شبیه زنان بهشتی که نیستی🧐 بریم سراغ زنان جهنمی...زن ابوجهل؟
زن لوط؟
زن نوح؟
بالاخره میفهمم شبیه کی هستی؟ مریم عضدانلو...مریم رجوی...قاتل
#مونولوگ
دم انتخابات که میشود عده ای از سطل های زباله سرشان را بیرون میکنند و نظراتشان را توئیت میکنند. خداقوت بازیافتی.
#مونولوگ
#انتخابات
#براندازها
کفرم که بالا میآید ایمانم پایین میرود.
#مونولوگ
از پله های مرمر پایین رفتم. یکهو ضریح ارباب مثل هجوم نور پاشید به چشمانم. هنوز که هنوز است عینک دودی میزنم تا نور ارباب از درون چشمانم خارج نشود.
#مونولوگ
در عالم معنا نان خالی میخورم. در عالم ماده مرغ سوخاری. در عالم ناسوت دلستر استوایی. در عالم جبروت جغور بغور. در عالم ملکوت کتلت. در عالم لاهوت نور و نور و نور.... تو کجایی؟ چه میخوری؟
#مونولوگ
توی بشقاب غذایم مو دیدم. مو سرش را بلند کرد و گفت:
تو همان کسی هستی که روزی روی سرت پادشاهی میکردم و امروز مرا اینچنین متعفن میپنداری...انداختمش دور موی پرحرفِ کثیفِ چندش...چه لفظ قلم هم صحبت میکرد ایکبیری.
#مونولوگ
هواپیما عاشق ماه شده بود. ماه گفت اگر بتوانی بی صدا به سمتم پرواز کنی به کابین تو در میآیم. هنوز که هنوز است این بدبخت ما موتور خاموش میخواهد به سمت ماه پرواز کند....هواپیما نمیداند که ماه اسکولش کرده.😐
#مونولوگ
ماه پیر شده بود. کمرش خمیده شده بود. اما هنوز دست از عادت زشت اسکول کردن اشیا برنداشته است. ماه حیا کن.
#مونولوگ
ماه به همتی گفت بیا کاندیدا شو ازت حمایت میکنم. تو بهترینی. تو مدیریت بلدی. تو کلا خیلی خوبی. همتی نمی دانست که ماه همان عادت بدش را هنوز دارد.
#مونولوگ
#انتخابات
دلم کربلا میخواهد. کنار جاده نجف به کوفه بایستم. یک ون کنارم بایستد. تویش پر از رفقا....پر از پفک...پر از خاویار...پر از سانتافه...پر از قلم نوری....پر از حوری های بهشتی....پر از آنتالیا....پر از لاس و گاس....🤔
صبر کنید یه لحظه...اینا مال یه جای دیگه بود...
پ.ن
کلا یه زیارت برم کربلا و برگردم بقیه اش مال همینجا باشه😐
#مونولوگ
تو نماز بخوان و دلت را با خدا صاف کن. آنوقت ببین چند تا بولدوزر و غلتک و گریدِر و تراکتور و بابکت و فرغون برایت میفرستد تا راهت را برای رسیدن به اهدافت صاف کنی....
#مونولوگ
#تمرین93
نوجوانی میبینید که از شما میپرسدامام حسین کیست؟
حوصله شنیدن اطلاعات شناسنامه ای ندارد. حوصله گوش دادن بیانیه و شعار هم ندارد. دلنوشته هم کارساز نیست.
یک متن داستانی بنویسید. شخصیتی خلق کنید و یک داستانک بنویسید از حرکت امام حسین و در قالب داستان امام حسین را به او معرفی کنید.
بهتر است داستان در فضای امروزی انفاق بیفتد. شخصیت داستانتان نوجوان باشد. یک کنش داستانی از ماجراهای عاشورا وام بگیرید. از کهن الگوهای عاشورایی استفاده کنید.
مثلا حبیب بن مظاهر که یک پیرمرد موی سپید است و حافظ قرآن و پایهکار سید الشهدا را در قالب یک شخصیت داستانی خلق کنید...
مثلا یک حاجی بازاری مومن و پایه کار که در فتنه هشتاد و هشت پایه کار امام حسین بوده..
یا #جون غلام سیدالشهدا را در قالب یک کارگر افغانستانی خلق کنید که در محل کارش بی احترامی میشود ولی در دم و دستگاه سیدالشهدا آبرو پیدا میکند.
مثلا از قاسم بن الحسن علیه السلام شخصیت نوجوانی را وام بگیرید که برای رسیدن به خواسته اش بسیار سرتق است...مثلا آنقدر به پدرش که یک سردار سپاه است فشار میآورد تا او را به سوریه اعزام کند.
#تمرین93
#داستان
#داستانک
#مونولوگ
#دیالوگ
#کاریکلماتور
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
🌿فرات🌿:
چه کسی گفته باید زیارت ناحیه مقدسه را کامل خواند؟
اصلا این زیارت برای کامل خواندن نیست شاید.
شاید برای این است که تا نیمههایش بخوانی و از یک جایی به بعد، مفاتیح را کنار بگذاری و زار بزنی...
#مونولوگ
#فرات
عِمران واقفی:
ناحیه مقدسه عشق بازی کلامیِ یک امام معصوم است درباره یک امام معصوم دیگر. با جزء به جزء حسین علیه السلام.
🌿فرات🌿:
ناحیه مقدسه زیارت سنگینی ست.
باید هر دوازده ساعت یک بار فقط یک جرعهاش را بنوشید، وگرنه قول نمیدهم زنده بمانید.
#فرات
#مونولوگ
عِمران واقفی:
می دانی عبره و دمع چه فرقی دارد؟ آبی که از قلب میجوشد را میگویم. همانی که گدازههای آدم ساز است.
#مونولوگ
خسرو را سر بریدند. سروی را خم کردند. #خسرو، همچون #سرو، با #رو افتاد به زمین.
#کاریکلماتور
#عاشورا
عِمران واقفی:
می دانی عبره و دمع چه فرقی دارد؟ آبی که از قلب میجوشد را میگویم. همانی که گدازههای آدم ساز است.
#مونولوگ
خسرو را سر بریدند. سروی را خم کردند. #خسرو، همچون #سرو، با #رو افتاد بر زمین.
#کاریکلماتور
#عاشورا
💡🕯
سی هزار تلمبه فوت کردند تا خورشید را خاموش کنند. هیهات که تازه از امشب طوفان توئیتری زینب شروع شده. به هر اپلیکیشن که میرسد هشتگ داغ میکند و رفتارهای پوپولیستی عبیدالله و یزید را باد هوا میکند. به امپراطوری رسانهای زینب خوش آمدید. عالمه غیر معلمه...
#مونولوگ
#امپراطوری
فرمانروایی ملک رسانه زینب است. بی شک. برای اولین بار در تاریخ، حرف حق شیعه به درون منهتن رسید. به درون وی-اُ-اِی رسید. برای اولین بار فاکس نیوز خطبه حضرت زینب را کامل پخش کرد. فکر میکردند با پخش زنده از چند زن و کودک آبروی علی را میبرند. وقتی زینب شروع کرد... انگار علی، فرمانروای ملک سخن، بر فراز منبر کوفه خطبه میخواند. به گمانم ملائکه هم تکبیر گفته باشند. مسئولین فاکس نیوز تا بیایند کات بدهند پته همهشان بر باد رفت...
#شام_غریبان
#زینب_کبری
#بانوی_بزرگ
#دختر_امیرالمومنین
#دختر_صدیقهطاهره
چقدر سوز دارد برای یک امپراطوری که سی هزار سَبُع و ذئب را برای کشتار صد نفر شیعه علی بفرستی و زن و بچه شان را به اسارت بگیری و هنگام برداشت رسانهای، یک شیرزن همه سرمایه گذاری بیگپروداکشن را به نفع بنی هاشم مصادره کند....الف الف الف دینار آبروی اموی با یک خطبه زینب بر باد رفت. آهای دختر جوان که گوشی هوشمند دستت است! #بلدی رسانه بشوی؟ #مثلا مثل بیبی زینب.
#باغ_انار
@ANARSTORY
نور
#اطلاعیه
✅دوستان تازه وارد، این گروه دست گرمیست. یعنی با انجام تمارین و خواندن آموزشها، فکر و ذکرتان نوشتن شود و قالب مورد نظرتان به دست بیایید. مثل فوتبال که قبل شروع مسابقه، گرم میکنند تا حین بازی، دچار مصدومیت نشوند. شما هم تمارین باغ انار را انجام دهید تا دست و ذهنتان باز شود تا وقتی وارد کلاس های خصوصی نویسندگی شدید، دست و ذهنتان، رباط صلیبی پاره نکند. برای انجام تمارین و خواندن آموزشها، هشتگهای زیر را جستوجو کنید👇
#تمرین1 #تمرین2 #تمرین3 #تمرین4 #تمرین5 #تمرین6 #تمرین7 #تمرین8 #تمرین9 #تمرین10 #تمرین11 #تمرین13 #تمرین14 #تمرین15 #تمرین16 #تمرین17 #تمرین18 #تمرین19 #تمرین20 #تمرین21 #تمرین22 #تمرین23 #تمرین24 #تمرین25 #تمرین26 #تمرین27 #تمرین28 #تمرین29 #تمرین30 #تمرین31 #تمرین32 #تمرین33 #تمرین34 #تمرین35 #تمرین36 #تمرین37 #تمرین38 #تمرین39 #تمرین40 #تمرین41 #تمرین42 #تمرین43 #تمرین44 #تمرین45 #تمرین46 #تمرین47 #تمرین48 #تمرین49 #تمرین50 #تمرین51 #تمرین52 #تمرین53 #تمرین54 #تمرین55 #تمرین56 #تمرین57 #تمرین58 #تمرین59 #تمرین60 #تمرین61 #تمرین62 #تمرین63 #تمرین64 #تمرین65 #تمرین66 #تمرین67 #تمرین68 #تمرین69 #تمرین70 #تمرین71 #تمرین72 #تمرین73 #تمرین74 #تمرین75 #تمرین76 #تمرین77 #تمرین78 #تمرین79 #تمرین80 #تمرین81 #تمرین82 #تمرین83 #تمرین84 #تمرین85 #تمرین86 #تمرین87 #تمرین88 #تمرین89 #تمرین90 #تمرین91 #تمرین92 #تمرین93 #تمرین94 #تمرین95
#طنزدونه #احف1 #احف2 #احف3 #احف4 #احف5 #احف6 #احف7 #احف8 #احف9 #احف10 #احف11 #احف12 #احف13 #احف14 #احف15
#دخترمحی_1 #دخترمحی_2 #دخترمحی_3 #دخترمحی_4 #دخترمحی_5 #دخترمحی_6 #دخترمحی_7 #دخترمحی_8 #دخترمحی_9 #دخترمحی_10 #دخترمحی_11 #دخترمحی_12 #دخترمحی_13 #دخترمحی_14
#تخیلی1 #تخیلی2 #تخیلی3 #تخیلی4 #تخیلی5
#طنز_نویسی
#آموزش #ریشهها #کارگاه_آموزشی #روزانه_نویسی #برگ #یاد #نور
#زیارت #حرم
#مسابقه #باغانار #مونولوگ #دیالوگ #پیرنگ
#معرفی_کتاب #نویسندگی #صحنه_پردازی #پی_دی_اف #باغ_انار #داستانک #داستان_کوتاه #پادکست #مکالمه #نهال #درخت_انار #زنگ_تفریح #داستان_صوتی #تشکیلات #تمدن_نوین_اسلامی #زینب_کبری #سلام_الله_علیها #محرم #نشر_حداکثری #آموزشی
#ریشه01 #ریشه02 #ریشه03
#اربعین #دلنوشته #واقفی #خوشنویسی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #کاریکلماتور #عاشورا #تاسوعا
برای شرکت درکلاسهای خصوصی نویسندگی به آیدی زیر مراجعه کنید.👇
@evaghefi
گـُلیـٰاس(ʏasɴa):
تو شدی پدر همه عالم مولا.
ای پناهم قبل و بعد از پدرم ای مولا
#مونوحیدر
#گلیاس
عِمران واقفی:
ناپاک و مغرورم. ای ابوتراب ای پدر خاک دستی به سر و گوشم بکش. پاکم کن خاکم کن.
#مونوحیدر
از تو که دَم میزنم. شیطان دُم به زمین میکوبد همچون سگ. برای دوستی توست دَم و بازدمم.
#کاریکلماتور
#مونوحیدر
سلام بر تو ای اولین پذیرنده دعوت رسول. ای روحِ لیلةالمبیت. ای کسی که شمشیرش همچون اژدها طناب و عصای امویان را بلعید.
#مونوحیدر
باب ثعبان را که دیدم به خودم گفتم، باید هم اژدها به آستانت سر بساید. تو مالک اژدهای حق هستی. همو که در عالم مثالی این جهان باطل را از هم میدرد.
#مونوحیدر
طلبه،نویسنده،روایتگرشهدا🌷سلطانزاده🌷:
پ یعنی پهلوان
پ یعنی پناهگاه
پ یعنی پایه و استوار
پ یعنی پدر
پدر یعنی کسی که بوی حسین دهد
غیرتش ابوالفضلی باشد
دلش مهربون و علی وار باشد
مهرش عاشقانه وار از جنس خداباشد
صدایش طنین انداز باشد
دخـتــَــر کـه بــاشی
میـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــاشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــاهگــاه دنیــا آغــوش گــَرم پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــاشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و
دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه هر کـجای دنیـا هم بـــاشی
چه بـاشه چـه نبــاشه قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته درست مثل رقیه سه ساله اباعبدالله
#سلطانزاده
#مونوحیدر
پدرم از جنس خاک
پدرم از جنس خون
دلتنگ او هستم ؛ دلتنگ کسی که حسرتش همیشه بر دلم مانده است.
همیشه با کلمه پدر مشکل داشتم ، کلاس اول گفتند شغل پدرت چیست؟!
بااه و اشک گفتم :شهید
و حال روز پدر را با استخوان و چفیه و پلاک به سرمیبرم!
و کادویم به او نامه هایی از جنس حسرت یک بغل از کودکیست
نامه دلتنگی های هرشبم
نامهی قد کشیدنم
نامهی حسرت حتی یک بار گفتن کلمه بابا برلب!
#سلطانزاده
#مونوحیدر
پدرت که علی والله باشد
مادرت که فاطمه بنت الزهرا باشد
دنیایت میشود از جنس خدا ؛ از جنس بهشت
از جنس شهادت...
#سلطانزاده
#مونوحیدر
سایه سرم
پناه عالمینم
اقام امیرالمومنینم
#سلطانزاده
#مونوحیدر
عِمران واقفی:
ای مولا، ای کاتب وحی. ای کسی که قرآن را از دو لب مبارک رسول گرفتی و بدون کم و کاست نوشتی. ای آیه. تو و فرزندانت عِدل وحی هستید. من میخواهم کاتب شما باشم. ای علی، خودت را به قلبم وحی کن. ابتدا این فرودگاه ویران را بساز و بعد نزول اجلال کن.
#مونوحیدر
ya heydar:
بر شاه لافتی /حضرت عشق و وفا/مولی امام عارفا /بر آقام امیر مومنا/بفرست حمد و ثنا
#ماجد
#مونوحیدر
k:
«پ»، مثل پدر!
واژهاش، سه حرف بیشتر ندارد؛ اما اگر بخواهم اندکی توصیفش کنم، تکه کاغذی کوچک و زبانی الکن، گنجایش توضیح و فهمش را ندارد!
پدر را میگویم!
«پ- د- ر»
پشتیبان در روزگار...
پاسدار دنیای رازها
پدری که آغوشش، سرآغاز هستیست و گره میان ابروانش، همچون فانوسیست که بر ظلمات جاده میتابد؛ تا مبادا راه را گم کنیم! مبادا تاریکی خیابان، چشمهای خاموشی ندیدهمان را تسخیر کند...
پدری که از جوانیاش، لذتش، ثانیهثانیه عمرش گذشت تا هماکنون، با خیالی آسوده بنشینیم و قطرهای از دریای وجودش بنویسیم!
پدر را من و تو درک نمیکنیم...
پدر را، تنها پدر میفهمد!
#نقد
#مونوحیدر (البته اگر اشتباه نگفته باشم!)
ya heydar:
آقای خوبم حیدر کرار بود
سخن از او ورد زبونا بود
اینگونه کنم وی را خطاب :
ای آقا جان ای شاه نجف ای صاحب ایوون نجف
ای حضرت عشق ،چون فردایی که جدت ندا داد ولادتت را، آن روز که مادر بزرگوارت بنت الاسد یگانه مولود خانه یگانه معبود عالم را وارد عرصه دنیا کرد شاید فکرش را نمیکرد کسی نامردان روزگار تو را ۲۵سال غریبانه اسیر خانه کنند.آه از این دنیا چه کرد با امام غربا
#ماجد
#مونوحیدر
طلبه،نویسنده،روایتگرشهدا🌷سلطانزاده🌷:
روزی پدرم علی والله را شهید کردند
امروز هم پدرم را در سوریه شهید کردند!
ای کاش به جای روز پدر ؛ یک لحظه پدرم برمیگشت...
#سلطانزاده
#مونوحیدر
❤ℳ❤:
عشق پدر ودختری
عشقیست که دل را سرذوق می آورد
عشقیست که داد امروز پدر فردایش عشق و محبت است
#مهردخت
#مونوحیدر
خانم تنادریه مدام دروغ میگوید که حال کوزت خوب است. کوزت غرق در بدبختی شده. ژان بیا.
کوزت اندوهگین و ناامید است ولی قلم صنع ویکتور هوگو میداند که ماریوس پونتمرسی یک روز دخترک را در آغوش کشیده و بقیهاش را نمیتوان نوشت چون بیشتر مسائل شخصی این دو نوگل نشکفته است.
کوزت ماکارونی دوست داشت و مامان فانتین که شیتان پیتان کرده بود که برود بیرون اصلا بهش نگفت که ماکارونی نداریم. کوزت همینجور منتظر ماند تا یکهو شوکه شد و گرسنگی امانش را برید. حالا کوزت زده شبکه ایرانکالا و مدام از یارانه ها میپرسد.
کوزت همواره امیدش را حفظ کرده. حالا که دیگر نه از خانم تناردیه خبری هست که اذیتش کند، نه دیگر ژانوالژان گرسنگی امانش را بریده. نه غم بیشوهری دارد...مگر نمیدانی؟ ماریوس رفت کوزت را گرفت. اِ وا خدا مرگم بده... بله خواهر...خیلی وقته...عقدی هستند...فعلا گوشی...داشتم میگفتم. حالا که کوزت برای خودش خانمی شده یک عذاب روانی مدام تعقیبش میکند. غم فقدان ژان. غم بی پدری. خدا سایه ولی اش را حفظ کند.
#کاریکلماتور #مونولوگ #واقفی #کوزت
خدایا به حق سلطان توس این دلهای کاکتوسی ما را به سمت توسعه و پیشرفت این کشور هدایت بفرما.
#کاریکلماتور
#واقفی
شادی جان سلام، شرمندهام اما، شدیداً شیدای غم شدهایم.
#کاریکلماتور
#واقفی
وقتی جنگ شروع میشود آدمها دو دسته میشوند. بعضی خلألحظه را پر میکنند. و بعضی لحظهبهلحظه خلا را.
پ.ن
خب بلند شو یک کاری بکن.
#کاریکلماتور
#واقفی
#تمرین124
جملات کوتاه و کوبنده بنویسید که با #طرف شروع شده باشد.
طرف روز شهادت عروسی گرفته و مشروب خورده و هشتگ بی ناموسم زده. حالا یهووو سلام فرمانده را مغایر با ارزشهای اسلامی میداند. بیایید بروید در گونی.
طرف تا دیروز خودشو خفه میکرده چرا زنها رو به استادیوم راه نمیدهید، حالا که علاوه بر زنان، بچه ها و خانواده ها به استادیوم اومدن داره خودشو جر میده که چرا اینا اومدن ورزشگاه.
طرف میگه چرا نمیگذارید مردم شاد باشند. حالا که بستر به این بزرگی فراهم شده برای شادی صد هزار تا بچه و پیر و جوان و ...میگه چرا جمهوری اسلامی...(این قسمت از بس چرت و پرت زیاد بوده دیگه خودشونم رد دادن)
میتونید #طرف رو به جای ابتدا جای دیگه هم به کار ببرید👇.
طرفدارهای #طرف با حمایت آمریکایی ها سال ۸۸ پرچم امام حسین آتیش میزدند و او سکوت معنادار کرده بوده. حالا به خاطر سلام به امام زمان عجلاللهفرجه داره از قسمت تحتانیش بخار بلند میشه.
#تمرین124
#یادداشت
#مونولوگ
#کاریکلماتور
#داستانک
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه میزنیم و برگ میدهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
نور
#تنور
🔸دخترک غمگین بود. پاستیل میخواست. پسرک بسته پاستیل را گذاشت کف دست دخترک. دخترک نیشش باز شد. پسرک چشمک زد. دخترک نیشش بیشتر باز شد. متأسفانه از گفتن بقیهاش معذورم.
🔸دخترک توی کوچه یورتمه میرفت. شاد و خندان. مادرش نهیبش زد. دخترک گفت مادرجون بیخیخی. مادر لبخند زد و گفت بذار برسیم خانه.
🔸دخترک را بوس کرد؛ پدرش. دخترک در کوچه به هیچ پسری نگاه نکرد آنروز.
🔸دخترک پرید در بغل پدرش. پدرش بوسش کرد و گفت ماشاءالله دیگه چهل کیلو رو رد کردی ماهی کوشولوی بابا. مادر دخترک حسودی کرد و پرید در ....اوهوم. توجه شما را به ادامه برنامه ها جلب مینمایم.
🔸دخترک دلش بغل پدرش را میخواست. پدر دخترک خلقش تنگ شده بود. چون در اغتشاشات شیشه مغازه شکسته بود و هشت و نیم میلیون خرجش بود. پدر فقط دخترک را ناز کرد. دخترک رفت توی فضای مجازی و یک پست غمگین گذاشت. پسرها به سمت دایرکتش کوچ کردند.
🔸دخترک بزرگ شده بود ولی باز هم آغوش گرم میخواست. خودش مادر شده بود ولی از شووَر شانس نیاورده بود. متأسفانه این قصه غمگین تیراژاش خیلی بالاست. دخترک را همین عفتش حفظ کرد. تا مُرد. در برزخ چیزهایی به او دادند که چشمش برق زد و گفت: ایول بابا. این خبرها هم بوده و ما نمیدانستیم. اگر میدانستم حتی نمیگذاشتم کف دستم را هم نامحرم ببیند.
🔸دخترک دلش بابا میخواست. دلش بغل و بوس بابایی را میخواست. ولی علی کریمی و مهران مدیری همکلاسی های او را به خیابان کشاندند. پدرش پلیس بود و کشته شد. دخترک هیچ وقت آنهایی را که پدرش را از او گرفتند حلال نکرد. گرچه دخترک تحت توجه پدرش بزرگ شد و بی حیا بار نیامد ولی خواهر کوچکش عاقبت به خیر نشد. چون بابایی میخواست و نداشت. بغل دیگران را جایگزین بغل بابایی کرده بود و در نهایت نابود شد.
🔸ساعت سه عصر بود. دخترک موهایش را دمب اسبی بسته بود که بابایی الان میآید و با هم بازی میکنند. جنازه بابا را در تابوت کرده بودند و همه اهالی آپارتمان رفته بودند در مسجد کناری تا توی روضه شرکت کنند. دخترک قاتلین بابایش را با شعار زن زندگی آزادی در ذهنش ثبت کرد. تا روزی که بزرگ شود و مثل شاهد۱۳۶ بر آنها بخروشد.
🔸دخترک دلش ناز و بغل میخواست. مادرش هم میخواست. خب پدر آمد خانه. دخترک را بغل کرد. مادر یک کفگیر به پدر زد و گفت بروید لباستان را عوض کنید و بیایید ناهار بخورید آقایی. ولی چیزی از موارد یاد شده نگفت. دخترها باباییاند.🤔
🔸دور قلبم را خامه دوزی کرده بودم. به قلبم گفتم برویم توی کار عاشقی؟ گفت: به نظر من زر اضافه نزنید و به کارهای دیگر برسید. به نظر خودمم حرفش حسابی بود.
🔸نازنین را دیدم و گفتم: نازی همدم من؟ گفت: نه متاسفانه. هیچی دیگه همدمم نشد.
🔸نازیلا را دیدم و گفتم نازی بازدم من؟ گفت: چرا بازدم؟ گفتم: چون خاص هستی. خیلی خوشحال شد و گفت مرسی. منم گفتم: خاله خرسی. ناراحت شد و کات فور اِور کردیم.
🔸در خیابانهای هلند راه میرفتم و مغازه هایی با شیشههای قرمز رنگی میدیدم که یک سری دخترها و زن ها تویش بودند. آنچه برای دیگران جذابیت و آمال بود برای من دستمال بود. دخترکی دستمالی شده و دور انداخته شده.
🔸خادم حرمین شریفین
دلم را راهی برلین کردم تا در مراسم تجمع برلین شرکت کند. هزینه اتوبوس را میدادند، آبمیوه هم میدادند، یک ساندویچ هم رویش. آنقدر شرایط خوب بود که تمام کارگران آلمانی هم آمده بودند. گرچه شعار های ما را نمیفهمیدند و هدفمان فرق داشت ولی دورهمی خوبی بود. همینجا از دولت بسیار خوب سعودی هم تشکر میکنم که تمام هزینه ها را تقبل کرده بودند. انشاءالله خداوند ثروتشان را زیاد کند تا چند شبکه دیگر مثل اینترنشنال بزند و ما کارگردان که واقعا آه در بساط نداریم و واقعا در برلین و لندن با بدبختی و بدهکاری زندگی میکنیم به این اردوهای یک روزه بیاورد. البته برای دخترهایمان هم تنوع شد. دخترهایی که در آمستردام پشت ویترین بودند و واقعا خسته شده بودند. حتی سخنرانی آن انسان شریف که دانه دانه لباس هایش را در آورد هنگام سخنرانی برای ما بسیار دلچسب و جذاب بود. واقعا این مسافرت چسبید. دست بوس پادشاه عربستان هم هستیم. البته قبلا هم ثروتشان را خرج گروه های اصلاحگر آیسیس کرده بودند و کلا آدمهای دست و دلبازی هستند. حقا که خادم حرم الهی هستند.
🔸دخترها را به صف کردند. روی همهشان قیمت گذاشتند و فروختند. پولش را ریختند به حساب قادر عبد المجید. قادر در لندن کار میکرد. تجهیزات خرید برای شبکه اینترنشنال.
#ایران_اینترنشنال
#اسماعیل_واقفی
#مونولوگ
#داستانک
#کاریکلماتور
@ANARSTORY
قسمت اول👇👇👇
قسمت دوم👆👆👆
🔸شیطان در گوش فالوئرهایش میشاشد. باور کن. قبلا بفرمایید شام به خورد مخاطب میدادند. اینترنشنال بفرمایید شاش به خورد مخاطبش میدهد. وگرنه که این همه چشم و گوش بسته بودن و تبعیت اصلا عادی نیست. به جان قوطی قسم.
🔸ایراناینترنشنال، آخرین تلاش ابلیس، در ظاهرِ اسلام برای آلوده کردن قلوب پاک مومنین است. این مانع را هم رد خواهیم کرد.
🔸بادیهنشینِ سوسمار خوری را دیدم که پولهای بادآورده را به دست باد میداد.
#ایران_اینترنشنال
#اسماعیل_واقفی
#مونولوگ
#داستانک
#کاریکلماتور
@ANARSTORY