eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
933 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ونور. برگ در هجوم تگرگ می شکند. برگ هم هست، هم نیست. برگ نور می خورد و قند در دلش آب میشود. برگ آمده است تا به درختان باغ بفهماند که حیات یک برگ و نورخواری یک برگ برای خودش نیست. برگ نور میخورد تا قند در دلش آب کند و تا ابد به درختان قنداب بخوراند. دل درختان را شیرین کند. وکدامین درخت است که قنداب دوست نداشته باشد. برگ اگر حیات داشته باشد همه می گویند درخت زنده است. و اگر برگ حیات نداشته باشد می گویند درخت مرده است. برگ عصاره معماری است. برگ عصاره زیبایی و دلنوازی باغ است. می گویند باغ سرسبز. نمی گویند باغ تنه قهوه ای. یا باغ شاخه دراز...حیات یک باغ به برگ است. برگ وقتی خودش را می شناسد و وظیفه نورخواری را می پذیرد می داند که برای حیات خودش نباید کار کند. برای حیات میلیارد ها سلول گیاهی باید کار کند. و تنها عضو درخت است که نور می خورد. و اگر برگ را از درختی بگیری و روی خورشید بکاری اش این نور به حالش هیچ فایده ای ندارد. چرا که ابزار نور خواری اش را گرفته ای. نور و برگ به هم ممزوج اند. سلام و نور. @ANARSTORY
سلام ونور. برگ در هجوم تگرگ می شکند. برگ هم هست، هم نیست. برگ نور می خورد و قند در دلش آب میشود. برگ آمده است تا به درختان باغ بفهماند که حیات یک برگ و نورخواری یک برگ برای خودش نیست. برگ نور میخورد تا قند در دلش آب کند و تا ابد به درختان قنداب بخوراند. دل درختان را شیرین کند. وکدامین درخت است که قنداب دوست نداشته باشد. برگ اگر حیات داشته باشد همه می گویند درخت زنده است. و اگر برگ حیات نداشته باشد می گویند درخت مرده است. برگ عصاره معماری است. برگ عصاره زیبایی و دلنوازی باغ است. می گویند باغ سرسبز. نمی گویند باغ تنه قهوه ای. یا باغ شاخه دراز...حیات یک باغ به برگ است. برگ وقتی خودش را می شناسد و وظیفه نورخواری را می پذیرد می داند که برای حیات خودش نباید کار کند. برای حیات میلیارد ها سلول گیاهی باید کار کند. و تنها عضو درخت است که نور می خورد. و اگر برگ را از درختی بگیری و روی خورشید بکاری اش این نور به حالش هیچ فایده ای ندارد. چرا که ابزار نور خواری اش را گرفته ای. نور و برگ به هم ممزوج اند. سلام و نور. @ANARSTORY
سلام ونور. برگ در هجوم تگرگ می شکند. برگ هم هست، هم نیست. برگ نور می خورد و قند در دلش آب میشود. برگ آمده است تا به درختان باغ بفهماند که حیات یک برگ و نورخواری یک برگ برای خودش نیست. برگ نور میخورد تا قند در دلش آب کند و تا ابد به درختان قنداب بخوراند. دل درختان را شیرین کند. وکدامین درخت است که قنداب دوست نداشته باشد. برگ اگر حیات داشته باشد همه می گویند درخت زنده است. و اگر برگ حیات نداشته باشد می گویند درخت مرده است. برگ عصاره معماری است. برگ عصاره زیبایی و دلنوازی باغ است. می گویند باغ سرسبز. نمی گویند باغ تنه قهوه ای. یا باغ شاخه دراز...حیات یک باغ به برگ است. برگ وقتی خودش را می شناسد و وظیفه نورخواری را می پذیرد می داند که برای حیات خودش نباید کار کند. برای حیات میلیارد ها سلول گیاهی باید کار کند. و تنها عضو درخت است که نور می خورد. و اگر برگ را از درختی بگیری و روی خورشید بکاری اش این نور به حالش هیچ فایده ای ندارد. چرا که ابزار نور خواری اش را گرفته ای. نور و برگ به هم ممزوج اند. سلام و نور. ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 @ANARSTORY
نور ✅دوستان تازه وارد، این گروه دست گرمیست. یعنی با انجام تمارین و خواندن آموزش‌ها، فکر و ذکرتان نوشتن شود و قالب مورد نظرتان به دست بیایید. مثل فوتبال که قبل شروع مسابقه، گرم می‌کنند تا حین بازی، دچار مصدومیت نشوند. شما هم تمارین باغ انار را انجام دهید تا دست و ذهنتان باز شود تا وقتی وارد کلاس های خصوصی نویسندگی شدید، دست و ذهنتان، رباط صلیبی پاره نکند. برای انجام تمارین و خواندن آموزش‌ها، هشتگ‌های زیر را جست‌وجو کنید👇 برای شرکت درکلاسهای خصوصی نویسندگی به آیدی زیر مراجعه کنید.👇 @evaghefi
برگ سخاوتمندانه نور می‌خورد و فتوسنتز می‌کند و درختان گرسنه را تغذیه...البته پاییز نزدیک است کلُ برگٍ، ذائقة المرگ. پاییزِ زیبا، مرگِ برگ است‌.
نور و عسل میلاد نور است و دلم پر از سکنجبین و ترنج است. دختران عزیز سلام. خیلی از شماها در آینده ای نه چندان دور همسر و مادر خواهید شد. با وجود اینکه بحران بی شوهری بی‌داد می‌کند ولی ناامید نباشید خداوند پر مهر است و بزرگ. مادری و همسری و زن بودن موهبتی است که مردان سبیل‌کلفت از آن بی بهره‌اند. و زن روح حیات خانواده است. و خانواده کوچکتری سلول جامعه است. و اگر خانواده زنده باشد جامعه زنده است. قطعا اگر احترام زن در این واحد کوچک حفظ بشود و قدرش دانسته شود جامعه از تبّرج مصون خواهد ماند. امیدوارم تمام مشکلات کمرشکنی که این روزها برای خانواده ها وجود دارد به مدد سلام الله علیها برایتان همچون شهد و عسل شود. نام زهرا سلام الله علیها برای من عسل است. شیرین و گوار و انرژی بخش. ناف روح مرا با مهرش بریده اند و قنداقه مرا در اوج سختی ها به دست پر مهر او داده اند. در سرمای زمهریر به نورش گرم شده ام. و در ظلمات دنیا با نور عبادتش راه یافته ام. هنوز هم نیاز دارم به مدد بی‌بی سلام الله علیها. امیدورام روزی که چشم در چشم می‌شویم از خجالت نمیرم‌. دعایم کن مادر که اسیدِ دنیا دارد مرا هضم می‌کند. بازم کن. رهایم کن. نگو عاق والدین شده ام. من می‌دانم در چه ظلمتی غرق شده ام. شما هم می‌دانید. اگر رها شوم به دَرَک اسفل می‌افتم. روز میلاد مادر نور است. نورآفرین. نور بخش. نورسا. نورساز. نورتاب. یک پارچه نور به سر جهانم کشیده شد مادر با آمدنت. میلادتان مبارک‌ حضرت زهرا سلام الله علیکِ. و امیرالمومنین علی علیه السلام چه خوشبخت است.
نور نازنینم! تو خدایی. بزرگی. عزیزی. سمیعی. حلیمی. کریمی. بصیری. خبیری. متکبری. و لک الاسماء الحسنا، تو نوری. توی تاریکی اِستاده‌ام. رو به حجرالاسود. بنده‌ای سیاه‌رو به سمت سنگ سیاه. کعبه سیاهپوش. در شبی سیاه، همینجور دارد باد خنک به پلک ها و گوشه نمک‌گرفته چشمهایم می‌خورد. همینجور آواره‌ام. یتیهون فی الارضیم...چهل سال و چهل قرن که برای تو فرقی نمی‌کند... اگر برای ما چهل قرن نوشته بودی بیا و تقلیلش بده...به ردّ سیاهِ روی صورت حوراء قَسَمَت می‌دهیم. من به گناه خودم معترفم. از تو طلب آمرزش و رحمت داریم...به حرمت این سی شب مهمانی‌ات...درخواست می‌کنم به تمام بندگانت در این ماه روزی کثیر بدهی. رخت سلامتی بر تنشان بپوشانی. بدهی‌هاشام را پرداخت کنی. غم‌هاشان را بزدایی. مومنان را ویژه بنوازی. توفیق دیدار اهل بیت را نصیبشان کنی‌ خیلی زود. از حوض کوثر به دست ساقی کوثر بنوشانی‌شان. ای پرورش‌دهند من از تو درخواست می‌کنم امام‌ ما را برسانی...امام شرید و طریدمان را. امام حاضر و ناظرمان را. امام حیّ‌مان را. التماست می‌کنم. تضرع می‌کنم. خواهش می‌کنم. گریه و انابه می‌کنم. من نامردم که آن مرد نیامده. من را مرد کن. من را مجنون واقعی آن لیلا بگردان. من را واله و حیرانش بگردان. من را قربانی ظهورش بگردان. من را ذبیحش بگردان. من دیگر تحمل ندارم...من همینجور توی این تاریکی اِستاده‌ام...روزی ما دستِ تو...پاداش بنده‌ روسیاهی که یک ماه روزه گرفته را تعجیل در ظهورش قرار بده...تا عرق کارگر خشک نشده بده...تا اشکم خشک نشده بده...به حسین علیه‌السلام بده...من از اینجا نمی‌روم...من همینجور بغض کرده و مفلوک همینجا اِستاده‌ام...من هیچ جا نمی‌روم. من به حضرت حجت خواهم گفت که امروز اینقدر اینجا اِستادم تا مُردَم...خواهم گفت... ﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
ای واو، تکرار غریبانه روزهایت چگونه می‌گذرد؟ تو الان بزرگ شده‌ای، خانوم شده‌ای... وقتی تو را سفارش می‌دهند یعنی عروس خانه مردم شده‌ای. تو را در آغوش می‌کشند. می‌بویند. می‌بوسند. از من دور شده‌ای. رفته‌ای که رفته‌ای. احوال مرا هم نمی‌گیری دیگر؟ می‌دانی برای تو چقدر خون دل خوردم. نه ماه تو را در رحم قلبم پرورش دادم. از خون دل خودم به تو خوراندم تا بارور شوی. دو سال به تو از اندیشه ام شیر دادم. وقتی تو را از پوشک گرفتم سوره مِهر خواهانت شد و روی‌ هوا تو را زد. مُهر خودش را زد روی جلد تو. دستش درد نکند. موضوع اصلا این حرفها نیست... تو دیگر از من جدا شده‌ای...باید اندیشه‌ها و احساسات مخاطب خودت را بارور کنی. تو در حِلّه‌ای از نور بهدست من رسیدی و من تو را تبدیل به کلمات کردم. کار من همین بود. حالا نوبت توست که نور درونت را به ذهن خواننده‌ات بنوشانی. خوش باشی واوَکم. عزیزکم. نازنینکم. خوشگلکم. عشقکم. یا علی. ﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
نور به هر کس که می‌خواهد مهاجرت کند نشانی باغ انار را بدهید. اینجا پناهنده شود. اینجا در بهشت زندگی می‌کنیم. اینجا قلباً و دروناً دیش دیری دیدین و گیش گیری گیدینِ آرامی در قلبمان مدام تکرار می‌شود. اینجا کمپین هایمان تمیز است. آب داریم. نهال داریم. درخت داریم. مولاتی های خوشگل داریم. بچه هایمان متن های خوشجل و موشجل می‌نویسند. چت می‌کنند و زیرش می‌نویسند کاریکلماتور و داستانک و مونولوگ، فکر می‌کنند ما خر هستیم. اینجا مدام نور می‌خوریم. حتی آروغهای نورانی ما از همه آنچه در جهان مادی است خوشبوتر است. اینجا دلها زاویه دار نیست. اینجا دستگاه های لجن خوار قلبها را روزانه پاک می‌کنند. ما به هر مسافر بی پناهی کنار درخت کهن جا می دهیم. اینجا نهال ها سرهاشان به روی‌ نور است...اینجا تمام عروس ها با خواهرشوهرها گل می‌گویند و گل می‌شنوند. اینجا عروس و مادرشوهر مثل عسل و روغن هستند نه کارد و پنیر. مادر همه ما بچه شیعه ها هزاران سال پیش این زمین را برایمان خریده...به هرکدام‌مان یک تکه زمین به وسعت چند هزار میلیارد کهکشان می‌رسد. ما نور می‌خوریم، ما نور هستیم. درخت‌های نورانی که باید نور تولید کند. اگر دلت گرفته و می‌خواهی مهاجرت کنی به کهکشان باغ انار بیا...همین گوشه‌ها یک اقیانوس نور تحویل بگیر و میلیاردها عروس دریایی تربیت کن...البته قول شوهر نمی‌دهیم. چند بار دیگه هم گفتم. شوهر کلا کم شده. بله...در حد چند تا وسیله اصلی می‌تونم جهیزیه عروس‌های دریایی رو بدم. بله دیگه. ما باید برای فتح جهان واقعا باید پاک و تمیز و رویایی بشویم. مثل عروس. البته بعضی وقتا عروس تعریفی می‌شویم. زنهار... بانگ الرحیل بر آورده اند. اهل مهاجرت به سرزمین نور هستی؟ ﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
نور دو روش برای افزایش دانش در یک حیطه علمی و تخصصی یا تجربی وجود دارد. یکی فشار آوردن به خود. دومی فشار آوردن به دیگران. مثال. می‌پرسد: کره زمین چیست؟ می‌گویم: یک چیز سنگی و گِرد و پر از آب و باد و قابل سکونت بشر و نبات. می‌پرسد سنگ چیست، می‌گویم یک قسمتی از کوه یا صخره، می‌گوید کوه چیست؟ گِرد یعنی چه؟ می‌گویم کوه یکی از محکمترین چیزهای جهان است که فولاد و آهن و بقیه فلزات از کوه ها استخراج می‌شوند. می‌پرسد فلز چیست و قابل سکونت یعنی چه؟ می‌گویم یک کتاب معرفی می‌کنم برو بخوان ولی فلز یعنی یکی از دسته بندیهای جدول مندلیف. می‌گوید این کتاب را دارم ولی حوصله خواندن ندارم، مندلیف کیست و نبات چیست؟ می‌گویم کتاب خوبی است بروید بخوانید ولی مندلیف یک آدم روسی است احتمالا که دانشمند بوده و نبات هم یعنی گیاه یک نوع نبات دیگه هم داریم که ما یزدی ها می‌اندازیم در چایی و می‌خوریم. می‌گوید شما یزدی هستید؟ می‌گویم بله! می‌پرسد چقدر خوب. تعریف پسران یزدی را شنیده ام. می‌گویم من زن و بچه دارم بی تربیت. می‌گوید، والا حقیقتش شوی خوب کم است. می‌گویم، می‌دانم، ولی دلیل نمی‌شود وسط متن آموزشی اینجوری کنی. می‌گوید، خب بقیه سوالها را جواب دهید. می گویم تا کی جواب بدهم؟ می‌گوید، تو که بیکار هستی منم که بیکار هستم. می‌گویم من بیکار نیستم. خب برو گوگل کن. می‌گوید سخت است، اصلا به چه درد می‌خورد اینها... می‌گویم، رنج آموزش به سنگ راحت تر از آموزش به کسی است که دغدغه و هدف ندارد. می‌گوید، بد اخلاق. می‌گویم، کاری از دست من بر می‌آید؟ می‌گوید، شما باید خمس دانش تان را بدهید. می‌گویم، منظورتان زکات دانش است؟ نخودی می‌خندد و می‌گوید، آره، آره. می‌گویم شما بهتر نیست مشق هایتان را بنویسید تا ناظم دعوایتان نکند‌؟ می‌گوید، ما مچق ندالیم. می‌گویم، اَی پدسوخته زیبایی باید در نگاه تو باشد. می‌گوید، در سرزمین انار روباه وجود دارد؟ می‌گویم نه. می‌گوید آخ جون. بعد می‌پرسد پس می‌تونم راحت مرغ شکار کنم؟ می‌گویم، ولی ما در سرزمین باغ انار مرغ نداریم. فقط درخت انار داریم. لوبیایی می‌خندد و می‌گوید آه می‌دانستم همیشه یک جای کار می‌لنگد. می‌گویم، می‌شود دست از سر ما برداری ما برویم دنبال زندگی مان؟ می‌گوید، همین امشبی را با ما سحر کن. لبم را گاز می‌گیرم و می‌گویم اَی چشم سفید. می‌گوید، داداشمم هست. گاز لب را به جای خودش بر می‌گردانم و کلاچ و ترمز را می‌گیرم و می‌گویم آهان🤦‍♂. می‌گویم کمتر با داداش‌هایت چت کن. می‌گوید، من که از همه سرزمین انار کوچ کرده ام. می‌گویم، شما یک شتر گنده شده‌اید، دروغ برازنده نگاهتان نیست. می‌گوید، تو رو سنننه قربونت برم. می‌گویم، بگذار بروم. لباسم را از پشت می‌گیرد. تمام انارها می‌ریزد روی زمین. می‌گویم، نور به مصاف تاریکی آمده. می‌گوید، من که حوصله ندارم. همینجا نشسته ام، تو خدا بروید بجنگید. می‌گویم، ای کاش می‌دانستم برای چه خلق شده‌ای؟ می‌گوید، بده بزنیم بریم. می‌گویم، آن پشه مفیدتر از توست. می‌گوید، من زنده به آنم که آرام بگیرم. دیگر چیزی نمی‌گویم. می‌زنم به پیشانی ام. اینجوری👈🤦‍♂. ﷽؛اینجابا هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. باهم ساقه می‌زنیم وبرگ می‌دهیم. به زودی به اذن خداانارهای ترش و شیرین وملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 @ANARLAND
انگور ریش‌بابا می‌خوردم همراه با ساقه‌طلایی‌از‌این‌کوچیکا و به دل می‌گفتم چقدر خوب می‌شد از ریشه تا ساقه همه‌اش نور خدا می‌بودیم.
نور به هر کس که می‌خواهد مهاجرت کند نشانی باغ انار را بدهید. اینجا پناهنده شود. اینجا در بهشت زندگی می‌کنیم. اینجا قلباً و دروناً دیش دیری دیدین و گیش گیری گیدینِ آرامی در قلبمان مدام تکرار می‌شود. اینجا کمپین هایمان تمیز است. آب داریم. نهال داریم. درخت داریم. مولاتی های خوشگل داریم. بچه هایمان متن های خوشجل و موشجل می‌نویسند. چت می‌کنند و زیرش می‌نویسند کاریکلماتور و داستانک و مونولوگ، فکر می‌کنند ما خر هستیم. اینجا مدام نور می‌خوریم. حتی آروغهای نورانی ما از همه آنچه در جهان مادی است خوشبوتر است. اینجا دلها زاویه دار نیست. اینجا دستگاه های لجن خوار قلبها را روزانه پاک می‌کنند. ما به هر مسافر بی پناهی کنار درخت کهن جا می دهیم. اینجا نهال ها سرهاشان به روی‌ نور است...اینجا تمام عروس ها با خواهرشوهرها گل می‌گویند و گل می‌شنوند. اینجا عروس و مادرشوهر مثل عسل و روغن هستند نه کارد و پنیر. مادر همه ما بچه شیعه ها هزاران سال پیش این زمین را برایمان خریده...به هرکدام‌مان یک تکه زمین به وسعت چند هزار میلیارد کهکشان می‌رسد. ما نور می‌خوریم، ما نور هستیم. درخت‌های نورانی که باید نور تولید کند. اگر دلت گرفته و می‌خواهی مهاجرت کنی به کهکشان باغ انار بیا...همین گوشه‌ها یک اقیانوس نور تحویل بگیر و میلیاردها عروس دریایی تربیت کن...البته قول شوهر نمی‌دهیم. چند بار دیگه هم گفتم. شوهر کلا کم شده. بله...در حد چند تا وسیله اصلی می‌تونم جهیزیه عروس‌های دریایی رو بدم. بله دیگه. ما باید برای فتح جهان واقعا باید پاک و تمیز و رویایی بشویم. مثل عروس. البته بعضی وقتا عروس تعریفی می‌شویم. زنهار... بانگ الرحیل بر آورده اند. اهل مهاجرت به سرزمین نور هستی؟ ﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 اگر درست به عمل می کردیم، با عمل خود دیگران را جذب می کردیم؛ 🔅 زیرا مردم غالبا خواهان و طالب هستند، قرآن، انسان را به غایت کمال انسانی می رساند. 🌷 ما قدردان قرآن و عدیل آن: اهل بیت (ع) نیستیم. عضویت در سرویس های روزانه👇 pay.eitaa.com/v/p/
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸چطور اهل کار شویم؟🔸 باید بچه را از اول به گونه‌ای تربیت کرد که بر مشکلات خودش حاکم شود و بعد بتواند مشکلات دیگران را هم حل کند. پس باید آنقدر کار کند که کار برایش عادت شود و به گونه‌ای شود که از یک لحظه بیکاری رنج ببرد. خودِ ، این اثر را می‌گذارد که انسان بر کار تسلط پیدا می‌کند. وقتی انسان کم کار کرد، کار بر او سوار می‌شود، بار می‌شود و کار را با اخم و تَخم و رنج انجام می‌دهد. کار یک نعمت است؛ وقتی پیش پای انسان می‌آید، انسان نباید از آن فرار کند؛ انسان است. بعضی‌ها وقتی جایی مهمان می‌شوند، هیچ کاری نمی‌کنند و بعضی‌ها عادتشان است که آستینشان را بالا می‌زنند و هر گونه کمکی که بتوانند، می‌کنند و کار را راه می‌اندازند. اینها هم جسمشان سالم‌تر می‌ماند و هم روحشان بانشاط ‌تر است. بعضی‌ها در خانۀ خودشان می‌گردند که برای خودشان کار پیدا کنند. شیشه را تمیز کردن، فرش را مرتب کردن، جا‌به‌جا کردن وسایل و ... موجب می‌شود که انسان خودش عوض شود. کار چیزی نیست که آثارش در وجود انسان هدر برود. کار، مشغولیت روح است، سرگرمی روح است. هرچه که روح، سرگرمی منظم داشته باشد، شکوفاتر می‌شود. خب! حالا وقتی انسان بر کار و برنامه و فعالیت‌های خودش مسلط شد، پنجه‌اش می‌شود؛ یعنی روزیِ دیگران در دستش گذاشته می‌شود که برای دیگران، رفع مشکل کند. در این حال بر اندوه خودش مسلط شده و می‌آید که اندوه دیگران را رفع کند. چنین انسانی همیشه ملجأ انسان‌های دیگر است، محرم انسان‌های دیگر است، امید انسان‌های دیگر است. ما در روایات داریم که این نعمت بزرگی برای انسان است که کسانی به برکت او و در زندگی او زندگی کنند و به کمک او مشکلاتشان رفع شود: «أنعم الناس عيشاً من عاش في عيشه غيره.» کسی که چنین موقعیتی برایش ایجاد شده که مشکلات دیگران رفع کند، باید قدر آن را بداند؛ این نعمت است. ممکن است خسته بشود؛ اما خستگی لذت‌بخشی است. که انسان از بیکاری پیدا می‌کند، بیماری و مرض است. خستگی‌ای که انسان از کار پیدا می‌کند، است. خستگی‌ای که انسان از بیکاری پیدا می‌کند، است. @haerishirazi
💠 🔸 عنوان بصری می گوید نزد امام صادق (علیه السلام) رفتم و از ایشان خواستم علمی به من بیاموزد، فرمود: دانش و علم به وسیله حاصل نمی شود، علم است؛ در دل کسی قرار می گیرد که اراده حق تعالی، به هدایت او تعلق گرفته باشد. وقتی که خداوند برای بنده ای خیر بخواهد، او را فقیه دین می کند. ✨إذا أرادَ اللّه ُ بعَبدٍ خَيرا فَقَّهَهُ في الدِّينِ ، و ألهَمَهُ اليَقينَ 📚 الکافى/ج1/ص32 pay.eitaa.com/v/p
قسمت اول یک حق حق می‌دهم. حق می‌دهم به مردم. مردمی که سه سال پیش مردی را انتخاب کردند. سه سال که هیچ سی سال هم می‌گذشت نمی‌توانستیم ثابت کنیم سید ابراهیم رییسی این همه کار کرده. در سینما برای اینکه توجه همه به فیلم جلب شود چراغ ها را خاموش می‌کنند. خاموشی چراغ ها غفلت‌زدایی می‌کند. خاموشی نورافکن های داخل سالن یک پیام دارد‌. یعنی: هیس یک ماجرای جدید در حال اتفاق افتادن است‌. هر چقدر هم در سینما حواست پرت باشد بااین موضوع حواس‌جمع می‌شوی. چون مهمترین چیز نور بود که فقط از پرده منعکس می‌شود. آقای رییسی عزیز، نوری بود که می‌تابید. این خاموشی و رفتن و شهادت هم عاملی شد برای حواس‌جمع شدن همه ملت. با هر سلیقه‌ای. فیلم جدید شروع شده. پرده جدید همان مفهموم مرگ وحیات برای هر دو جبهه حق و باطل است. ایران محل پناه همه جهان شده. حتی روسیهٔ دم بریده و شیطون بلا هم می‌یاد از ما پهپاد می‌گیره که بزنه توی اوکراین پدرسوخته. یمن و غزه که دیگه هیچی. پرده جدید نیاز به حواس جمعی داشت. نیاز داشت که مردم ایران متوجه بشوند که تکرار فتنه از ده سال یکبار رسیده به پنج سال و سه سال و ... در سالگرد پانزده خرداد باید تاکید کنیم که هر ده سال یکبار می‌خواستند زمینمان بزنند. البته بعد از هشت سال جنگ پیوسته سخت و سفت که به نتیجه نرسیدند به جنگ نرم و خواب آور پناه آوردند. اجالتا ۶۷ و ۷۸ و ۸۸ و ۹۸ و ۱۴۰۱ و ....بین این تاریخ ها هم صدها اتفاق بزرگ و کوچک افتاد...رجوع شود به کتاب نازنینِ چهل تدبیر. شاید اگر حواسمان جمع نمی‌شد در همین روزها فتنه جدیدی راه می‌انداختند، مثلا مرد، زندگی، آزادی🙄😐. خب بالاخره ما مردا هم گناه داشتیم. چرا همش شعبون یبارم رمضون. همین الان زن رمضون زنگ زده گفته رمضون غلط کرده. گفته بذاریم زن زندگی، طلعت.😬. طلعت، اسم زن رمضونه.😃 خب بحث جدیه. نخند. داشتم فرمایشاتم را عرض می‌کردم. به نوبه خودم از همه شهدای خدمت تشکر می‌کنم. برای بازماندگان طلب صبر و برای مردم توفیق شرکت در انتخابات و بصیرت دارم. این یادداشت ادامه دارد. @anarstory