eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
903 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
وَ لِمَن‌ خاف‌َ مَقام‌َ رَبِّه‌ِ جَنَّتان‌ِ (46) فَبِأَي‌ِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان‌ِ (47) ذَواتا
مدهامتان . [ م ُ هام ْ م َ ] (ع ص ، اِ) دو سبز و سیرآب که از غایت سبزی به سیاهی زند. (غیاث اللغات از منتخب اللغات ). و در آیه ٔ شریفه بهمین معنی است . (لسان العرب ). وبعضی به معنی دو سبز نوشته اند. (غیاث اللغات ). تثنیه ٔ مدهامة است . رجوع به مدهامة شود : سرو آزاد را جهان دورنگ رنگ مدهامتان نخواهد داد. وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ «62» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «63» و پايين‌تر از آن دو باغ، دو باغ ديگر هست. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟ «1». نحل، 126. «2». محمّد، 7. «3». صف، 5. «4». امالى طوسى، ج 2، ص 182. تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 409 مُدْهامَّتانِ «64» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «65» (آن دو باغ) از شدّت سرسبزى به سياهى مى‌ماند. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟ فِيهِما عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ «66» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «67» در آن دو باغ، دو چشمه جوشان است. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟ نکته ها «دون»، گاهى به معنى غير است و گاهى به معناى پائين. لذا براى آيه‌ «وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ» دو معنا مطرح شده است: الف) غير از آن دو بهشت، دو بهشت ديگر نيز هست. ب) براى اولياى خدا، آن دو بهشت است كه گفته شد: وَ لِمَنْ خافَ‌ ... جَنَّتانِ‌ امّا براى مؤمنان عادّى دو بهشت ديگر است كه پايين‌تر از بهشت اولياى خداست. «1» «مدهامة» از ريشه «دهم» و باب «ادهيمام» به معناى سياهىِ شديد است و در اينجا منظور باغ و بستانى است كه از شدّت سبزى به سياهى مى‌زند. «نضاخ» به معناى فوران كننده و جوشان است. در حديث آمده است كه آب و سبزه و روى نيكو، نشاط و شادابى مى‌آورد. «2» شاعر اين حديث را به شعر در آورده است: ثلاثةٌ يُذهبن عن قلب الحَزن‌ الماءُ و الخَضراءُ و الوجهُ الحَسن‌ سه چيز است كه حزن و اندوه را از قلب مى‌زدايد: آب، سبزى و سيماى نيكو. در اين آيات هر سه مورد در ميان نعمت‌هاى بهشتى مطرح شده است: آب، «عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ» سبزى، «مُدْهامَّتانِ» و صورت زيبا. «كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ» 1- درختان بهشتى همواره سرسبز و شاداب هستند. «مُدْهامَّتانِ»، (رنگ سبز براى شاداب سازى محيط مفيد است) 2- قرآن به رنگ سبز، توجّه دارد. «مُدْهامَّتانِ» 3- بهترين لذت‌ها، لذّت مشاهده مناظر طبيعى است. «عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ» 4- آب، يك نعمت است و جوشش آن نعمتى ديگر. «عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ» 5- جوشش چشمه‌ها، «نَضَّاخَتانِ» همراه با جريان نهرها، «تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»* و وجود آبشارها، «وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ» و تنوّع نهرهايى از شير و عسل و شراب و آب، نعمت‌هايى غير قابل وصف هستند. «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» 💎 @ANARSTORY ♦️ @HOLLYYAGHUT
و تو باید آگاهانه و مشتاقانه گودال قتلگاه را انتخاب کنی. و تو باید رنج را انتخاب کنی. باید انتخاب کنی. و هیچ راهی نیست. تمام راه ها را رفته ایم ما. و تو باید بسوزی. جهان را یکسره ظلمت فراگرفته باید نور تولید کرد و چه نوری سریعتر و پرنورتر از سوزاندن خودت...باید انتخاب کنی که بسوزی. باید قبول کنی که راهی نیست. راهی جز خاکستر شدنت نیست. برای سوختن آماده ای؟ برای گودال آماده ای. و ما را تا به بلای کربلا نیازموده اند از این دنیا نخواهند برد. پس خودت پا در میدان بگذار و مستانه و مشتاقانه انتخابش کن. بگذار وقتی شعله های آتش تمام روحت را گداخته تماشایت کند. و چه لذتی دارد دانستن این معنا که او می بیند. خدایا تو خواهی دید. خواهی دید خیل خاکستر نشینانت را. و این بار چقدر سترگ است؟ تا کجا؟ تا کی؟ مگر می شود کهکشان را در کف دستانم جای دهم؟ تا به حال درخت انار را از نزدیک دیده ای؟ دیده ای با آن برگهای سبز مدها متانش چقدر زیباست...انگار که اخگر در جانش افتاده...باغ انار شبیه جنگلی آتش گرفته است. اگر ندیده ای یک روز حتما خواهی دید. باغ انار شبیه آن آتشی است که بر ابراهیم سرد شد. یا نار کونی بردا ً و سلاما علی ابراهیم. درخت انار وقتی ثمره می دهد انگار آتش گرفته است. و چه زیباست تماشای باغ اناری که ثمره داده است. منتظر آن روز خواهم ماند. @ANARSTORY
سلام ونور. برگ در هجوم تگرگ می شکند. برگ هم هست، هم نیست. برگ نور می خورد و قند در دلش آب میشود. برگ آمده است تا به درختان باغ بفهماند که حیات یک برگ و نورخواری یک برگ برای خودش نیست. برگ نور میخورد تا قند در دلش آب کند و تا ابد به درختان قنداب بخوراند. دل درختان را شیرین کند. وکدامین درخت است که قنداب دوست نداشته باشد. برگ اگر حیات داشته باشد همه می گویند درخت زنده است. و اگر برگ حیات نداشته باشد می گویند درخت مرده است. برگ عصاره معماری است. برگ عصاره زیبایی و دلنوازی باغ است. می گویند باغ سرسبز. نمی گویند باغ تنه قهوه ای. یا باغ شاخه دراز...حیات یک باغ به برگ است. برگ وقتی خودش را می شناسد و وظیفه نورخواری را می پذیرد می داند که برای حیات خودش نباید کار کند. برای حیات میلیارد ها سلول گیاهی باید کار کند. و تنها عضو درخت است که نور می خورد. و اگر برگ را از درختی بگیری و روی خورشید بکاری اش این نور به حالش هیچ فایده ای ندارد. چرا که ابزار نور خواری اش را گرفته ای. نور و برگ به هم ممزوج اند. سلام و نور. @ANARSTORY
مدهامتان . [ م ُ هام ْ م َ ] (ع ص ، اِ) دو سبز و سیرآب که از غایت سبزی به سیاهی زند. (غیاث اللغات از منتخب اللغات ). و در آیه ٔ شریفه بهمین معنی است . (لسان العرب ). وبعضی به معنی دو سبز نوشته اند. (غیاث اللغات ). تثنیه ٔ مدهامة است . رجوع به مدهامة شود : سرو آزاد را جهان دورنگ رنگ مدهامتان نخواهد داد. وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ «62» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «63» و پايين‌تر از آن دو باغ، دو باغ ديگر هست. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟ «1». نحل، 126. «2». محمّد، 7. «3». صف، 5. «4». امالى طوسى، ج 2، ص 182. تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 409 مُدْهامَّتانِ «64» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «65» (آن دو باغ) از شدّت سرسبزى به سياهى مى‌ماند. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟ فِيهِما عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ «66» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «67» در آن دو باغ، دو چشمه جوشان است. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟ نکته ها «دون»، گاهى به معنى غير است و گاهى به معناى پائين. لذا براى آيه‌ «وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ» دو معنا مطرح شده است: الف) غير از آن دو بهشت، دو بهشت ديگر نيز هست. ب) براى اولياى خدا، آن دو بهشت است كه گفته شد: وَ لِمَنْ خافَ‌ ... جَنَّتانِ‌ امّا براى مؤمنان عادّى دو بهشت ديگر است كه پايين‌تر از بهشت اولياى خداست. «1» «مدهامة» از ريشه «دهم» و باب «ادهيمام» به معناى سياهىِ شديد است و در اينجا منظور باغ و بستانى است كه از شدّت سبزى به سياهى مى‌زند. «نضاخ» به معناى فوران كننده و جوشان است. در حديث آمده است كه آب و سبزه و روى نيكو، نشاط و شادابى مى‌آورد. «2» شاعر اين حديث را به شعر در آورده است: ثلاثةٌ يُذهبن عن قلب الحَزن‌ الماءُ و الخَضراءُ و الوجهُ الحَسن‌ سه چيز است كه حزن و اندوه را از قلب مى‌زدايد: آب، سبزى و سيماى نيكو. در اين آيات هر سه مورد در ميان نعمت‌هاى بهشتى مطرح شده است: آب، «عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ» سبزى، «مُدْهامَّتانِ» و صورت زيبا. «كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ» 1- درختان بهشتى همواره سرسبز و شاداب هستند. «مُدْهامَّتانِ»، (رنگ سبز براى شاداب سازى محيط مفيد است) 2- قرآن به رنگ سبز، توجّه دارد. «مُدْهامَّتانِ» 3- بهترين لذت‌ها، لذّت مشاهده مناظر طبيعى است. «عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ» 4- آب، يك نعمت است و جوشش آن نعمتى ديگر. «عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ» 5- جوشش چشمه‌ها، «نَضَّاخَتانِ» همراه با جريان نهرها، «تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»* و وجود آبشارها، «وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ» و تنوّع نهرهايى از شير و عسل و شراب و آب، نعمت‌هايى غير قابل وصف هستند. «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» 💎 @ANARSTORY ♦️ @HOLLYYAGHUT
برگ در تمام باغ حضور دارد. برگ باید سبکبار باشد. برگ نباید دلبسته به جایی باشد. برگ عمرش کوتاه است. درخت سالها می ماند. برگ انرژی می دهد به درختان. برای سوخت و ساز. برگ نشانه زنده یا مرده بودن درختان است. برگ کوچک است. برگ مقدمه میوه دادن است. و من برگم. @ANARSTORY
مدهامتان . [ م ُ هام ْ م َ ] (ع ص ، اِ) دو سبز و سیرآب که از غایت سبزی به سیاهی زند. (غیاث اللغات از منتخب اللغات ). و در آیه ٔ شریفه بهمین معنی است . (لسان العرب ). وبعضی به معنی دو سبز نوشته اند. (غیاث اللغات ). تثنیه ٔ مدهامة است . رجوع به مدهامة شود : سرو آزاد را جهان دورنگ رنگ مدهامتان نخواهد داد. وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ «62» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «63» و پايين‌تر از آن دو باغ، دو باغ ديگر هست. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟ «1». نحل، 126. «2». محمّد، 7. «3». صف، 5. «4». امالى طوسى، ج 2، ص 182. تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 409 مُدْهامَّتانِ «64» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «65» (آن دو باغ) از شدّت سرسبزى به سياهى مى‌ماند. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟ فِيهِما عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ «66» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «67» در آن دو باغ، دو چشمه جوشان است. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟ نکته ها «دون»، گاهى به معنى غير است و گاهى به معناى پائين. لذا براى آيه‌ «وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ» دو معنا مطرح شده است: الف) غير از آن دو بهشت، دو بهشت ديگر نيز هست. ب) براى اولياى خدا، آن دو بهشت است كه گفته شد: وَ لِمَنْ خافَ‌ ... جَنَّتانِ‌ امّا براى مؤمنان عادّى دو بهشت ديگر است كه پايين‌تر از بهشت اولياى خداست. «1» «مدهامة» از ريشه «دهم» و باب «ادهيمام» به معناى سياهىِ شديد است و در اينجا منظور باغ و بستانى است كه از شدّت سبزى به سياهى مى‌زند. «نضاخ» به معناى فوران كننده و جوشان است. در حديث آمده است كه آب و سبزه و روى نيكو، نشاط و شادابى مى‌آورد. «2» شاعر اين حديث را به شعر در آورده است: ثلاثةٌ يُذهبن عن قلب الحَزن‌ الماءُ و الخَضراءُ و الوجهُ الحَسن‌ سه چيز است كه حزن و اندوه را از قلب مى‌زدايد: آب، سبزى و سيماى نيكو. در اين آيات هر سه مورد در ميان نعمت‌هاى بهشتى مطرح شده است: آب، «عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ» سبزى، «مُدْهامَّتانِ» و صورت زيبا. «كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ» 1- درختان بهشتى همواره سرسبز و شاداب هستند. «مُدْهامَّتانِ»، (رنگ سبز براى شاداب سازى محيط مفيد است) 2- قرآن به رنگ سبز، توجّه دارد. «مُدْهامَّتانِ» 3- بهترين لذت‌ها، لذّت مشاهده مناظر طبيعى است. «عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ» 4- آب، يك نعمت است و جوشش آن نعمتى ديگر. «عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ» 5- جوشش چشمه‌ها، «نَضَّاخَتانِ» همراه با جريان نهرها، «تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»* و وجود آبشارها، «وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ» و تنوّع نهرهايى از شير و عسل و شراب و آب، نعمت‌هايى غير قابل وصف هستند. «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» 💎 @ANARSTORY ♦️ @HOLLYYAGHUT
و تو باید آگاهانه و مشتاقانه گودال قتلگاه را انتخاب کنی. و تو باید رنج را انتخاب کنی. باید انتخاب کنی. و هیچ راهی نیست. تمام راه ها را رفته ایم ما. و تو باید بسوزی. جهان را یکسره ظلمت فراگرفته باید نور تولید کرد و چه نوری سریعتر و پرنورتر از سوزاندن خودت...باید انتخاب کنی که بسوزی. باید قبول کنی که راهی نیست. راهی جز خاکستر شدنت نیست. برای سوختن آماده ای؟ برای گودال آماده ای. و ما را تا به بلای کربلا نیازموده اند از این دنیا نخواهند برد. پس خودت پا در میدان بگذار و مستانه و مشتاقانه انتخابش کن. بگذار وقتی شعله های آتش تمام روحت را گداخته تماشایت کند. و چه لذتی دارد دانستن این معنا که او می بیند. خدایا تو خواهی دید. خواهی دید خیل خاکستر نشینانت را. و این بار چقدر سترگ است؟ تا کجا؟ تا کی؟ مگر می شود کهکشان را در کف دستانم جای دهم؟ تا به حال درخت انار را از نزدیک دیده ای؟ دیده ای با آن برگهای سبز مدها متانش چقدر زیباست...انگار که اخگر در جانش افتاده...باغ انار شبیه جنگلی آتش گرفته است. اگر ندیده ای یک روز حتما خواهی دید. باغ انار شبیه آن آتشی است که بر ابراهیم سرد شد. یا نار کونی بردا ً و سلاما علی ابراهیم. درخت انار وقتی ثمره می دهد انگار آتش گرفته است. و چه زیباست تماشای باغ اناری که ثمره داده است. منتظر آن روز خواهم ماند. @ANARSTORY
سلام ونور. برگ در هجوم تگرگ می شکند. برگ هم هست، هم نیست. برگ نور می خورد و قند در دلش آب میشود. برگ آمده است تا به درختان باغ بفهماند که حیات یک برگ و نورخواری یک برگ برای خودش نیست. برگ نور میخورد تا قند در دلش آب کند و تا ابد به درختان قنداب بخوراند. دل درختان را شیرین کند. وکدامین درخت است که قنداب دوست نداشته باشد. برگ اگر حیات داشته باشد همه می گویند درخت زنده است. و اگر برگ حیات نداشته باشد می گویند درخت مرده است. برگ عصاره معماری است. برگ عصاره زیبایی و دلنوازی باغ است. می گویند باغ سرسبز. نمی گویند باغ تنه قهوه ای. یا باغ شاخه دراز...حیات یک باغ به برگ است. برگ وقتی خودش را می شناسد و وظیفه نورخواری را می پذیرد می داند که برای حیات خودش نباید کار کند. برای حیات میلیارد ها سلول گیاهی باید کار کند. و تنها عضو درخت است که نور می خورد. و اگر برگ را از درختی بگیری و روی خورشید بکاری اش این نور به حالش هیچ فایده ای ندارد. چرا که ابزار نور خواری اش را گرفته ای. نور و برگ به هم ممزوج اند. سلام و نور. @ANARSTORY
وقتی کلمه هایت را در ظرفی می ریزی و ثبت اش میکنی حواست باشد...بله با تو هستم. با تو که می خواهی این راه را شروع کنی...با خودِ خودِ خودت. من از یک راه رفته با تو سخن می گویم. تجلّی آنچه می نوشی در نوشته هایت بی داد خواهد کرد. پس جز نور چیز دیگری ننوش. برگ باش. و برگ عاشق نوشیدن نور است. و همواره چشمه خورشید به او می تابد. پس چشمه خورشید را پیدا کن. همان که چند صد سال است پشت ابر است. @ANARSTORY
سوال: سلام آقای برگ. قبلا درباره عصای حضرت موسی علیه السلام و نکات نغزی که دارد فرمودید، اما ذکراین نکات به بعدموکول شد. آیا وقتش نرسیده یادبگیریم یا گفته شده این نکات ؟ جواب برگی: عصای موسی دادنی نیست. باید ابتدا پیغمبر رسانه ای بشوید...عصا خود به خود از چوب خودتان تراشیده می شود....با تبر، ریشه خودتان را از وابستگی ها ببرید و سپس از مصر وابستگی ها جدا شوید...مدتی در مدینِ وجودتان چوپانی کنید و شب های دراز زمستانی تنها در کوه و دشت فقط به تماشای خدا بگذرانید. موقعی که آماده بازگشت به مصر وجودتان شدید عصای چوپانی تبدیل به اژدها خواهد شد. @ANARSTORY
و نور، تنها نیازِ بیرونی برگ است. بقیه اش از داخل تامین می شود. و صد بار دو جمله قبلی را تکرار کن. حالا بخوان... الله نور السموات و الارض... و تو ای انسان...تنها نیازت نور است. من ام... تو هم یک برگی. @ANARSTORY
سلام ونور. برگ در هجوم تگرگ می شکند. برگ هم هست، هم نیست. برگ نور می خورد و قند در دلش آب میشود. برگ آمده است تا به درختان باغ بفهماند که حیات یک برگ و نورخواری یک برگ برای خودش نیست. برگ نور میخورد تا قند در دلش آب کند و تا ابد به درختان قنداب بخوراند. دل درختان را شیرین کند. وکدامین درخت است که قنداب دوست نداشته باشد. برگ اگر حیات داشته باشد همه می گویند درخت زنده است. و اگر برگ حیات نداشته باشد می گویند درخت مرده است. برگ عصاره معماری است. برگ عصاره زیبایی و دلنوازی باغ است. می گویند باغ سرسبز. نمی گویند باغ تنه قهوه ای. یا باغ شاخه دراز...حیات یک باغ به برگ است. برگ وقتی خودش را می شناسد و وظیفه نورخواری را می پذیرد می داند که برای حیات خودش نباید کار کند. برای حیات میلیارد ها سلول گیاهی باید کار کند. و تنها عضو درخت است که نور می خورد. و اگر برگ را از درختی بگیری و روی خورشید بکاری اش این نور به حالش هیچ فایده ای ندارد. چرا که ابزار نور خواری اش را گرفته ای. نور و برگ به هم ممزوج اند. سلام و نور. ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 @ANARSTORY
* به کائنات سفر کرده بودم و ملائکه مرا با انگشت نشان می‌دادند و می‌گفتند: وای اینو. * نگاهم به باغ انار بود و زلیخا را بریدم. * فلج مادرزادی را به مصر بردم. همین که یوسف وارد شد روی پاهایش ایستاد و گفت: حاجی ایول عجب فیلمی بازی کردی. * توی ده شلم رون، یک بلم رون زندگی می‌کرد و بلم هایش را می‌روند. تازه قایق موتوری هم می‌روند. * ترامپ را کاشتم جو بیرون آمد. * فقیرترین ذهن جهانم و زکات میخواهم. آهای درختان باغ انار زکات انارهایتان را بدهید. * در دریاچه های پنجگانه خوابیده بودم که آبشار نیاگارا مرا به پنج تن قسم داد و گفت: این کروناست نَیا گارا. و گارا نام دیگر من است. * زنی به شوهرش گفت: در گوش شوهرش گفت: خودش بهش گفت....مرسی عههه. * چطور آب و صابون بیاوریم و روی ریش رنگی را بشوییم. نمی‌شود. باید اتانول بیاوریم. * مردها فرشته اند. هر که دروغ بگه دانکی است. * مادر برایم بهترین آرزو را داشت و من برایش بهترین ترازو را خریدم. * دخترک کبریت فروش گفت دنبال خضرم و من گفتم عربی‌ام خوب نیست ضادم می‌زند. و خرّ موسی صعقا. * دخترک کبریت فروش را دیدم و گفتم کبریت را بگذار کنار و کتاب بفروش. گفت اینها از دید تو کبریت است و از دید خیلی‌ها کتاب. زیبایی باید در نگاه تو باشد ناتانائیل. و من هم گفتم: چشمم روشن. * پدرم در قابلمه را گذاشت و من نه گذاشتم و نه برداشتم و گفتم: پدرم مشکل اقتصادی همه جا هست سرت را بالا بگیر عزیزم. * کویری‌ام و تاول دلم به خاطر همین است. * مادر را بوسیدم و مادر پشه کش را خواباند روی رانم و گفت صد بار گفتم مسواک بزن. مادر مرسی هسی. * هویج هایی را دیشب آب گیری کردم به اندازه خربزه. خدایا ممنونم که ما را هویج خربزه نکردی. * آب دماغ بزغاله ای را دیدم و گفتم وای یعنی حکومت پیش چشم علی این بود. وناگهان ریش رنگی هایی پیدا شدند و بزغاله را نشسته بلع کردند. * من و دوستم یک ماه است که قهریم. دوستم امروز پیام داد بیا از فردا یک خورشید قهر باشیم. * توی خلیج خوک‌ها نشسته بودم و کباب ایرانی می‌خوردم و تف می‌کردم به ابرقدرت جهان. * مادرم نشسته بود و من گفتم: مادر بگذار برات بمیرم. مادر گفت: زود باش ظرفام مونده. پ .ن ولی من مادرم را میشناسم منظورش این بود که بروم ظرف بشورم و من نرقتم. * سگی را تربیت کردم. او رفت درس خواند و حالا مدرک‌اش را با استخوان می‌خورد. * زیتون شور خورده ای. بخور. خیلی حال می‌دهد. * گردن درد داشته ای. ان شاالله نگیری. ولی کمر درد رو باید با یکی دیگه هماهنگ کنی. در حد توان من نیست. برو اتاق پونصد و سه. * آب کم جو تشنگی آور به ترامپ. * فضول را بردند لاس و گاس گفت: عههههه * سوراخ سد را پطرس گرفت و سوراخ قلبم را فطرس. * مادرم زیباست. * پدرم آقاست. * پسرم خدایا عقلش دهد. همه چیزش به خودم رفته. * آوینی نیستی اگر آوند ات را به هسته زمین نرسانی. * شغالی را دیدم که به معاون اولش می‌گفت: کلیله. * سگ زدی را دیدم که برای مذاکره با شغال دست و پا میزد. * گرگی خریدم و به مصر بردم. به عقد پوتیفار در آوردم و صبر کردم تا یوسف قد بکشد و چشم شهلایش دل گرگ را ببرد. * آویزان از عرش‌ام و ملائکه مات من انند. * روی زمین عرشی نیست. همه‌اش فرش است. خدایا دلم را با شامپو فرش بهشتی بشوی. * انار خوردم. انجیر و سیب خوردم. کدو و زیتون و پیاز خوردم. کلا خوراکی باشه رد نمی‌کنم. * دزد خانگی را باید زیر کشتی نوح بست. * عصای موسی را به هالیوود بردم. همه کف کرده بودند. استیون اسپیلبرگ گفت: حاجی یه دقیقه بده یه دقیقه قول میدم خرابش نکنم. * ملکه انگلستان دهانش را باز کرد تا حرف بزند. گفتم: ضعیفه النگوهات نشکنه...هیچی دیگه الان مواظب النگوهایش است نشکند. * کلیله و دمنه را بردند برای مذاکره...گرگی آمد و همه شان را خورد. ایشالا به حق پنج تن بخوردشون راحت شیم. * بعضی به جای مغز فلافل دارند و مدام باد فکری سر می‌دهند. * قصه پر غصه ای است که طاقت گفتن‌اش نیست مرا. البته بیشتر حس‌اش نیست. وقتم ندارم. اصلا هیچی بابا...هیچی. * برگ درخت توت را پرورش می‌دهند برای کرم ها. مواظب باش باتیس توتای درونت را گم نکنی. *
هو سلام و نور خدا قوت به همگی و نور در سراسر زندگی تان جاری و آبِ حیات در سراسر پوست و شاخه و میوه های زندگی تان جاری... و هیچ باغی بدون خونِ دل باغبانهایش ریشه نمی گیرد...و هیچ برگی بدون نور زنده نخواهد ماند...تقاضا دارم دعا کنید که ابرها از جلوی خورشیدِ غریب کنار بروند و برگ به آرزویش که نوشیدن نور است برسد. در این ساعات پایانی سال 1399 به همگی باغ اناری ها و نویسندگان انقلابی و باحال و درجه یک تنبه می دهم که سال 1400 دیگه بخور بخواب تمومه... مداد هایتان را تراش کنید...مایکروسافت ورد هایتان را ریکاوری کنید...راپیدهایتان را جوهر...فتوشاپ هایتان و متن نگار و اینشات هایتان را جلا دهید... در سال هزار چهارصد هزار و چهارصد کار نکرده باید انجام بدهید تقریبا روزی چهار تا کار...آماده ای؟ یا مثل همیشه خسته و کوفته و گیج؟؟؟ باید که خودت را پیدا کنی ای عنصر فرهنگی عزیز...ای شفتالو...ای باقلوا...ای گلابی...و ای انار... درخت توت با یک تکان همه میوه هایش می ریزد....یعنی نیروی انقلابی که با یک باد انقلابی شده با یک باد هم زیر ذست و پا از بین می رود... و میوه های درخت بادام را با چوب می ریزانند زمین....چوب به هر شاخه ای که میخورد چند تایی می ریزند روی زمین... و اما انار را باید دانه ای صید اش کنی...هر نویسنده مثل یک انار است...باید بروی و باهاش ساعت ها صحبت کنی...ساعت ها برایش وقت بگذاری ...یا اصلا خودش باید ساعت ها برای خودش وقت بگذارد تا در این آشفته بازار که شبکه های تقلبی و دروغگوی اینستاگرامیِ ناگرامی که بیشتر شبیه سیرک هستند خودش را در آینه های حقیقی و بر مبنای فطرت انسانی پیدا کند. تماشا خانه هایی که در ادامه ساخت سیرک و باغ وحش و شهر بازی های حقیقی حالا در فضای مجازی هم ساخته شدند....جایی که پینوکیو های چوبی واردش می شوند و الاغ ازش خارج می شوند...واین همان معنای قتلگاه بودنِ این فضاهاست... فضای مجازی که دشمن برای ما ساخته جایی برای الاغ پروری است...و باغ انار جایی برای انسان پروری...باغ انار بر تقوا اساس گرفته بود و امید است نگاه صدیقه طاهره برداشته نشود و تا آخرش هدفش همین باشد....و فتح قدس مقدمه اش از بین بردن این دستگاه الاغ پروری است... و اینستا و اینستاصفت ها بر بستری از پوست سگ اساس یافته اند و پوست سگ با دباغی پاک نمی شود..... و پاک سازی این فضای مجازی و پیروزی در این امر نیازمند قاسم سلیمانی هایی است که از همه چیزشان در این راه بگذرند... آیا تو حاضری؟ با خودِ خودِ توام...بله...شک نکن...بله دیگه با توام..عجب گیری کردیم...با تو ام دیگه...پشت سرتو نگاه نکن میزنمتا؟ با تو هستم...هنوزم که داری از زیر کار در میری!!! میام براتا... و نور حقیقتی است که انسان را جذب می کند..و دستگاه الاغ پروری همه تلاشش را می کند تا انسان ها را از فطرت خودشان دور کند... و پادشاه غریب جهان منتظر است تا حکومتش را بر تمام کهکشان ها آغاز کند...هزاران ملائکه و مرد نیرومند در پس پرده ها منتظر و علاف چهار تا آدم زهوار در رفته مثل من و تو هستند... بلند شو و یک درخت انار بکار و با همان دست های خاکی ات یک گِلی به سر من و خودت بگیر.... حاضری؟ لبیک؟ تا آخرش؟ پیمان می بندی؟ عهد می بندی؟ میثاق؟ بیعت می کنی؟ بیعتا فی عنقی... هر روز صبح می خوانی؟ راه کربلا از قدس می گذرد..تا شهید نباشی، شهید نمی شوی. باور کن. هارون مکی می خواهم. یا حق ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
4_6030464207655274719.mp3
4.22M
قاهر ما امپراطوریِ باغِ انار را پیش خواهیم برد. به زودی به دروازه های قدس خواهیم رسید‌. اتوبوس‌هایی مملو از جوانان ایرانی. برای فتحی عظیم و روایت فتح نوین باید رسانه بود. باید قلم بود. اینجا در باغ انار درخت هایی تربیت می کنیم که تمام ساقه هایشان قلم خواهد شد. و با خون روی‌ تنِ بلوری کاغذ بنویسند. هزاران قلم. هزاران لشکر. از پشت قدس زنان و مردانی کم سن و سال به سوی مهدی خواهند شتافت. قلم‌هایی در دست شان. همگی رسانه مهدی خواهند شد. صدای مهدی بلند است‌. قلم ها دانه‌دانه واژه های خارج شده از دهان مبارکش را خواهند نوشت. دهانش شیرین است. و دختران اورشلیم هم خواهند دید امپراطوری عظیمِ مهدی را. او به زودی با هزاران قله به میدانِ کارزار خواهد شتافت. و امپراطوری حق در زمین به دست او تاسیس خواهد شد. و قلم هایی می خواهد برای روایت. قلمهای دیجیتال. تصویرگر. نویسنده. داستان‌نویس. فیلم‌ساز. انیمیشن‌ساز. انفجار نور از آتشفشانهایِ هنرمندِ باغ انار خواهد بود. و این از نتایجِ سحرِ تمدن نوین اسلامی خواهد بود. اینجا قله های آتشفشانی تربیت می‌کنیم. اژدهای قلم را بیدار کنید. موسی شوید. اژدها را بیندازید‌. مارهای تزویر را ببلعید. ید بیضایتان را نمی بینم چرا؟ دست ها چرا تاریک است؟ با کدامین ریکا ظرف می‌شویید؟ ریکایتان را عوض کنید. شاید پریل شاید گلی شاید تاژ. ما به قله آتشفشانی می‌رویم. هرکس با ماست شام اولش را بردارد. پول یامفت نداریم. تازه ماشین هم نداریم. پیاده از میان کوه ها گز خواهیم کرد. مهدی خواهد آمد. اورشلیم نزدیک است. حالا چی بپوشیم؟ @ANARSTORY
وقتی کلمه هایت را در ظرفی می ریزی و ثبت اش میکنی حواست باشد...بله با تو هستم. با تو که می خواهی این راه را شروع کنی...با خودِ خودِ خودت. من از یک راه رفته با تو سخن می گویم. تجلّی آنچه می نوشی در نوشته هایت بی داد خواهد کرد. پس جز نور چیز دیگری ننوش. برگ باش. و برگ عاشق نوشیدن نور است. و همواره چشمه خورشید به او می تابد. پس چشمه خورشید را پیدا کن. همان که چند صد سال است پشت ابر است. @ANARSTORY
نور ✅دوستان تازه وارد، این گروه دست گرمیست. یعنی با انجام تمارین و خواندن آموزش‌ها، فکر و ذکرتان نوشتن شود و قالب مورد نظرتان به دست بیایید. مثل فوتبال که قبل شروع مسابقه، گرم می‌کنند تا حین بازی، دچار مصدومیت نشوند. شما هم تمارین باغ انار را انجام دهید تا دست و ذهنتان باز شود تا وقتی وارد کلاس های خصوصی نویسندگی شدید، دست و ذهنتان، رباط صلیبی پاره نکند. برای انجام تمارین و خواندن آموزش‌ها، هشتگ‌های زیر را جست‌وجو کنید👇 #احف5 #احف6 #احف7 #احف8 #احف9 #احف10 #احف11 #احف12 #احف13 #احف14 #احف15 #دخترمحی_1 #دخترمحی_2 #دخترمحی_3 #دخترمحی_4 #دخترمحی_5 #دخترمحی_6 #دخترمحی_7 #دخترمحی_8 #دخترمحی_9 #دخترمحی_10 #دخترمحی_11 #دخترمحی_12 #دخترمحی_13 #دخترمحی_14 #تخیلی1 #تخیلی2 #تخیلی3 #تخیلی4 #تخیلی5 #طنز_نویسی #آموزش #ریشه‌ها #کارگاه_آموزشی #روزانه_نویسی #برگ #یاد #نور #زیارت #حرم #مسابقه #باغ‌انار #مونولوگ #دیالوگ #پیرنگ #معرفی_کتاب #نویسندگی #صحنه_پردازی #پی_دی_اف #باغ_انار #داستانک #داستان_کوتاه #پادکست #مکالمه #نهال #درخت_انار #زنگ_تفریح #داستان_صوتی #تشکیلات #تمدن_نوین_اسلامی #زینب_کبری #سلام_الله_علیها #محرم #نشر_حداکثری #آموزشی #ریشه01 #ریشه02 #ریشه03 #اربعین #دلنوشته #واقفی #خوشنویسی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #کاریکلماتور #عاشورا #تاسوعا برای شرکت درکلاسهای خصوصی نویسندگی به آیدی زیر مراجعه کنید.👇 @evaghefi
امروز باغ انار یکسالش شد. انارِ خونین قلب. سالها مهم نیستند. اصلا گیریم سه سالش هم تمام شود. که چه؟ هشت تا را هم هیش تا کردیم. که چه؟ تو بگو. با توام. تو که خیلی حالی ات می‌شود. حالا بردار و برای شهریور هزار و چهارصد و چهار یک نامه به بنویس..به قول خودتان برگ‌اعظم به من. @evaghefi حس و تخیل را تلفیق کن... مثلا تا آن موقع چه اتفاقاتی قرار است بیفتد؟ داستانها ما را به کجا خواهند برد....ساختمان اناری کجا ساخته خواهد شد...جهان امروز که آبستن حوادث است آیا سرِ زا می‌رود یا سزارینی می‌شود یا چه...اللهم عجل لولیک الفرج گویان به کجا چنین شتابان است این گویِ گردی که هسته اش آهن و نیکل است و داستانِ دیگران با بازی نیکل کیدمن از داستان من با بازی خودم و روحم و قلبم بالاتر نیست...‌ هرچه هرچه هرچه...منتظر نامه ات هستم ای درخت...ای هلو...ای شفتالو..ای گلابی...ای . ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
برگ سخاوتمندانه نور می‌خورد و فتوسنتز می‌کند و درختان گرسنه را تغذیه...البته پاییز نزدیک است کلُ برگٍ، ذائقة المرگ. پاییزِ زیبا، مرگِ برگ است‌.
باهمه‌تون قهل می‌تنم اگل با همدیگه قهل بتنید.🙄
💯💯 داستان طنز به زودی در باغ انار اکران خواهد شد. با خواندن این داستان روده‌پاره خواهید شد از خنده🤓. نتانیاهو رو کفن کنم اگر دروغ بگویم.😁 دو ماهی است دارند توطئه های شرورانه می‌کنند ذلیل‌نمرده ها.🤓 پیرنگش تقریبا کامل شده. و تا توانستند بلا سر من و بقیه اشخاص حقیقی باغ آورده‌اند.🤓 البته دستشان را باز گذاشته‌ام تا هرچه کرم دارند بریزند😂. امیدوارم با خواندن این داستان نیش‌تان تا بناگوش باز شود. 🤓 خودمو قاطی کردم تو تیمشون😁 با تشکر ﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
برای دختر همسایه🙄 دختر همسایه حواست را جمع کن گولت نزنند. دختر همسایه تو ارزشمندی. تو را گول می‌مالند که ازت سوءاستفاده کنند. بله. پس چی! ای دختر همسایه به کشور من نگاه کن. یک مخروبه به جا مانده از جنگ و قتل و تجاوز. منظور شبکه های خارجی از آزادی یعنی همین مخروبه. کشورت را دوست بدار. از مردان سرزمین با تمام وجودت محافظت کن.🤔 مردان واقعی کسانی هستند که برای حفظ این خاک از جانشان گذشته اند. ایشالا یه شوهر خوب هم نصیبت شود. نصیب ما هم شود. والا.😐 یک سخنی هم با پسر همسایه داشته باشیم. شما هم زودتر درست رو تمام کن و برو سر کار و دست یکی از دخترهای همسایه را بگیر و خوشبخت بشوید و زندگی کنید دیگه. مسخره‌شو در آوردید. زندگی، محبت، زن و شوهری. یک زندگی ناناز با بچه و سیسمونی صولتی و دخمل همسایه و عجیجم و عجقم و ....🙊 در کل سعی کنید عشق و محبت را در ایران رواج دهید. بیشتر از پیش. این کسانی که اغتشاش می‌کنند از طالبان و داعش هم بدترند. ایشالا شووَر خوب گیرشان نیاید. خوردی؟ هسته‌شو تف کن. اصلا حق‌شانه. والا. ما اینجا در افغانستان به خون و خاک کشیده می‌شویم. یک عده ای می‌روند چیز رایگان می‌دهند، بغل رایگان. دختر باید سنگین و رنگین باشد. پسر همسایه نمی‌آید دختر رایگان بگیرد. می‌رود دختر آکبند می‌گیرد با گارانتی. والا😐. اگرم خواستید کشف حجاب کنید قبلش یه دوش بگیرید. مخصوصا ورزشکارا که عرق می‌کنند. حالمان را به هم زدید. مرسی عه.