تجسّسی:
سیاستمدار بودن، هنر خوبی است. با سیاهمداری، اشتباه گرفته شده که سیاهنماییِ انتخابات، از دلش سربرآورده.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
مرسوم است که محکوم، محروم شود؛ نه مظلوم، معدوم...
#فلسطین
سیاست، سیاه نیست. بر مدارِ ولایت که باشی، در روشناییِ دایرهء بینهایتِ درستی، قدم خواهی زد.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
سریع باش و صریح. تحلیل سیاسی، بصیرت میخواهد و بیتعارفی. با کلام خوب، دفاع کن و بدون بیاحترامی، نقد.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
جوهر آبی اثر انگشت من، همان خونی است که میگفتند اگر رنگینتر از شهادت نباشد، کمرنگتر نیست.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
"ما مامور به انجام وظیفهایم؛ نه اعلام نتیجه" (!)
نتیجهء انتخابات را خدا میداند. انقلابی باشیم؛ نه سبز!
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
رای میدهم چون یک مسلمانِ ایرانیِ ارزشمندم.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
رای میدهم چون حق انتخاب خودم را به رسمیت میشناسم.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
مسلّماً دور و بریهای مسلم هم مثل بعضی از ما، نگران مسائل حاشیهای بودند که اسلامشان قربانی شد.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
حقّ مسلّمِ مسلمانیِ من، انتخابِ انقلابیِ متدیّنیست که کشورم را سامان دهد.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
رای میدهم چون میخواهم فرد درستی در جایگاه اجرایی سرزمینم، به جای من جرمستیزی را جریان ببخشد.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
رای میدهم چون نمیخواهم دست در دست دشمنم بگذارم.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
رای میدهم تا با انتخابم، هویت ایران مسلمان احیا شود.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
رای میدهم چون استقلالم به بهای واهیِ پیشرفت، با وابستگی به غرب، قابل معاوضه نیست.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
رای میدهم چون نمیخواهم دیگران برای سرزمینم، تصمیم بگیرند.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
𝓐𝓻𝓮𝓯𝓮:
رای میدهیم تا به قبل از شما برگردیم...👊🏻
#انتخابات_۱۴۰۰
#رای_میدهم
از افتخارات(افتضاحات) درخشان این دولت میتوان به نبود حاجقاسم اشاره کرد ، که ردپایشان در این توطئه با چشمان نابینا هم قابل رؤیت است...
#انتخابات_۱۴۰۰
#رای_میدهم
تجسّسی:
و گاهی ارتجاع، مایهء افتخار است!
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
تجسّسی: سیاستمدار بودن، هنر خوبی است. با سیاهمداری، اشتباه گرفته شده که سیاهنماییِ انتخابات، از دل
#نیازمندیها👇
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
.
بنت_الحاجی:
۸ سال است که آشی برایمان پختهاند با یک مَن روغن...
وقتش رسیده آبغوره بخوریم،
این چربیها را ببرد پایین...
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
تمساح از آب آمد بیرون و گفت:
داداش اون اشکی که تو اون مرحله ریختی،حتی واسه منِ تمساح هم قفله!
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
برو آقا مزاحم نشو من نامزد دارم!
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
ترافیک نامزدی انقد زیاده که یه بخشی از نامزدا هنوز نرسیدن!
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
#رای_میدهم چون میخواهم به عقب بازگردم!
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
#رای_میدهم چون بوی جورابشان خفهام کرده!
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
#رای_میدهم چون،امضای کری تضمین نبود.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
#رای_میدهم چون مامانم اومد،خدافظ!
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
#رای_میدهم چون قاسم دم در منتظره...
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
سما علی پارساییان:
میدونید فرق انتخابات با اون یکی چی سال ۹۶ حاج قاسم بود ولی انتخابات الان نیست
#انتخابات_1400
𝓐𝓻𝓮𝓯𝓮:
در انتخابات شرکت کنی یا نکنی
این مملکت بدون رئیس جمهور نمیماند
فقط تفاوتش این است که یکی دیگر می رود پای صندوق و برای تو رئیس جمهور انتخاب میکند
#رای_میدهم
#انتخابات_۱۴۰۰
تجسّسی:
سیاستمدار بودن، هنر خوبی است. با سیاهمداری، اشتباه گرفته شده که سیاهنماییِ انتخابات، از دلش سربرآورده.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
مرسوم است که محکوم، محروم شود؛ نه مظلوم، معدوم...
#فلسطین
سیاست، سیاه نیست. بر مدارِ ولایت که باشی، در روشناییِ دایرهء بینهایتِ درستی، قدم خواهی زد.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
سریع باش و صریح. تحلیل سیاسی، بصیرت میخواهد و بیتعارفی. با کلام خوب، دفاع کن و بدون بیاحترامی، نقد.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
جوهر آبی اثر انگشت من، همان خونی است که میگفتند اگر رنگینتر از شهادت نباشد، کمرنگتر نیست.
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
"ما مامور به انجام وظیفهایم؛ نه اعلام نتیجه" (!)
نتیجهء انتخابات را خدا میداند. انقلابی باشیم؛ نه سبز!
#انتخابات_1400
#رای_میدهم
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
#انار_استوری #باغ_یاقوت #باغ_انار #عکس #تصویر #گرافیک #داستان #هنر #آموزش #رمان #نویسندگی #انجمن #تشکیلات #ایتا #انجمن_نویسندگی #انجمن_نویسندگان_انقلابی_رمان #حرفه_ای #رسانه #سرباز #سلیمانی #داستان #رمان #رمان_نویسی #پادکست #ویدیو #کلیپ #فیلم_خام #عکس_خام #ادبیات
#ANARSTORY
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
#تمرین122 نور خواهر شوهرتان یک بسته فلافل نیمه آماده خریده و آمده خانهتان. قرار است شام را خودش
#تمرین123
نور.
📆امروز چهارشنبه است و جمعه گذشته امام زمان علیهالسلام ظهور کرده اند.
🖼شما مدام خوشحال هستید. همهاش الکی و بی خودی نیشتان باز است. رسانهها مدام تصویر امام علیهالسلام کنار کعبه را نشان میدهند. عربستان که حکومت مرکزی ضعیفی دارد به دست شورایی توسط یمنیها و مردم عربستان اداره میشود و آل سعود قدرت ندارد.
💎امام زمان علیه السلام در مسجد سهله استقرار یافتهاند و جوانان ایرانی کنار مرزها تجمع کردهاند تا به سمت کوفه و دیدار امام بروند.
شما در شهر خودتان این اتفاقات را دارید میبینید. گروه های سرود مدام دارند سرودهای جذاب میخوانند.
📻چند وقت است که پسر شما در یک گروه سرود عضو شده. شما خیلی خوشحال هستید و دارید سرودخوانی پسرتان را وسط ورزشگاه ازادی میبینید. گزارشگری با چشمک از شما میپرسد که میخواهید که مصاحبه کنید و شما عنان از کف میدهید و نیشتان دوباره باز میشود.
🎥گزارشگر میپرسد: حس و حال خودتان را از حضور در اینجا بیان کنید.
شما:خیلی حس خوبی دا.
گزارشگر میگوید بله خیلی متشکر. دوربین را قطع میکند و به نفر پشت سری شما اشاره میکند و به دوربین اشاره میکند که بیاید جلوتر. حالتان گرفته شد؟ اشکالی ندارد. گزارشگر از آن خانومی که زلفهایش را ریخته بیرون میپرسد: خانوم چه حسی دارید؟
خانوم میگوید: واااای خیلی عالیه. من خیلی سرود خوانی مذهبی ها رو دوست دارم. همین دو سه سال پیش هم به خاطر همین سرود اسمش چی بود؟ اومممم.. آهان سلام فرمانده. آره به خاطر همون سرود برای اولین بار اومدم اینجا اون موقع کنکور داشتم. حالا سال آخر دانشگاه هستم و خانوووم شدم. جهیزیه هم دارم. خیلی هم دستپختم خوب است. هنرهای دیگری هم دارم.
📹در اینجا به دوربین یک نگاه معناداری میکند ولی غافل از اینکه در آن زمان هم همچنان شوهر خوب کم است. فکر کردید خیال کردید. آقا شوهر خوب کمه. هست ولی کم هست. داشتم میگفتم، سوالی که پیش مییاد این است که این خانوووم برازنده چند سالش است؟ و علت جذبش به جریانات مذهبی چه بوده و اصلا کارکرد سرود و اینا چه بوده...
🤱اصلا اینها را ول کنید. این خانوم بعد از این جریان عروس شما میشود. چون برادر شما هم کنار شما نشسته بوده و محو جمال و کمال ایشان شده بوده. داشت یادم میرفت ...اصلا این تمرین را برای این دادم که یک داستان بنویسید از سیر رشد سرودهای انقلابی و جذب اقشار مختلف مردم به دین و در نهایت وقتی مردم امام عزیزمان را خواستند امام هم که دورش بگردم و نازشان و قربانشان برم خواهند آمد❤️. الهی فدایشان بشوم. همو که الان دارد میبیند که توی گوشی شیائومی یا سامسونگ یا جی ال ایکس یا الجی برایش تمرین مینویسید.
🔸 از روابط عاشقانه برادرتان و آن خانوم محترم هم میتوانید بنویسید.
🔸سرودخوانی ها و همدلیهای امروز شاید منجر به اتفاقات بزرگی در آینده شود. سر نخ را بگیرید و بنویسید.
#تمرین #داستانک #تمرین123 #یادداشت #گزارش #آینده #فلسطین #ظهور #منجی
#امام_زمان_عجّل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه میزنیم و برگ میدهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
❤️ @ANARSTORY
DialogueBox - Episode 46.mp3
20.58M
#اپیزود46
#دیالوگباکس
من، پناهندهی فلسطینی- سوری- سوئدی، شلوار جین مارک لیوایز پام میکنم که ابتکار مهاجریست یهودی، اهل آلمان در سان فرانسیسکو و دوربینم را پر از عکس میکنم چنانکه زن کشاورزِ روس سطل میگذارد زیر گاوش و از شیر پُرَش میکند؛ سرم را به نشانهی تصدیق تکان میدهم مثل کسی که درس را فهمیده است، درس جنگ را. من، فلسطینی پخش و پلا بر چند قتل عامم. لخت و سلیت ایستادهام اینجا و زور میزنم شعرم را بکشم روی تنم بلکه زخمهام را بپوشاند.
#فلسطین
#داستان_فتواهایعاطفی
#نویسنده_خوانش_احسانعبدیپور
#روز_قدس
#پادکست
#پیشنهادی
قدس؛
خونبهایت...
ابتکاری خلاقانه از هنرمند #احسان_جعفرپیشه
با استفاده از از #هوش_مصنوعی
#فلسطین #قدس #طوفان_الاقصی
#رژیم_صهیونیستی #اسرائیل
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یا_مهدی_ادرکنی
_دکتر، بچهم زنده میمونه؟
+آره زنده میمونه.
_راست میگی یا داری دلداریم میدی؟
+الآن وقتِ دلداری دادن ندارم.
_پس من یه سر به خونه میزنم زود برمیگردم.
مرد رفت.
وقتی برگشت نه بچهای بود، نه دکتری و نه بیمارستانی.
#س_فتوحی
#تکنیک_سیزدهم
#فلسطین #طوفان_الاقصی
#بیمارستان_المعمدانی
براے دفاع از مردم مظلوم فلسطین لازم نیست مسلمان باشی بلکه اندکی آزاده باشی کافیست.
تویی که لال شدے، نداے " اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید" امامحسین علیهالسلام را نمیشنوے؟!!
امام زمان عجلاللهتعالیفرجه سرباز میخواد نه سربار.
طاهره میراحمدی
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#غزه
این روزها غزه چقدر شبیه کربلاست، بچهها علیاصغرند و مادرها رباب و خواهرها زینب.
طاهره میراحمدی
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#غیرقابل_ترمیم
اول فلسطینیها به سرزمینهای اشغالی تجاوز کردن!
به کجا؟
سرزمینهای اشغالی
طاهره میراحمدی
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#غیرقابل_ترمیم
باران و تلی از خاک
ابراهیم دستهای بیرمقش را درون خاک فرو کرد. همان جایی که آخرین بار برای صفیه لالایی خواند.
تلی از خاک روی هم تلنبار شده بود.
طاقت نیاورد. نمیشود این همه خرابی را با بیل مکانیکی که به تعداد انگشتان دست هم نمیرسید، بردارند.
خودش دست به کار شد. با چشمان به خون نشسته اطراف را کاوید. میله آهنی که گوشه خرابه از خاک بیرون زده بود چشمش را گرفت.
رمقی در تن رنجورش نمانده بود؛ ولی انگار یکی با تمام قدرت او را میکشید.
میله را برداشت و شروع به زیرو رو کردن خاک کرد.
قبل از رسیدنِ خونِ پیشانی به روی چشمانش، با گوشهی پیراهنِ خاکی آن را پاک کرد.
امصفیه شوک زده، خیره به خانه ویران شدهشان نگاه میکرد. اشک از گوشه چشمان سیاهش به روی گونههای خاکی میغلتید و آبراهی گِلآلود را به راه انداخته بود.
لبهایِ خشک و سفید ابراهیم تکان میخورد و کسی را میخواند.
باران شدید شروع به باریدن کرد. سر را به سمت آسمان چرخاند.
بغضش ترکید. قطرات آب صورتش را شست. لبهایش تر شد. ناخودآگاه دهانش باز شد و چند قطره باران، تشنگی چندین ساعتهاش را فرو نشاند.
خاطرش به شب گذشته پرواز کرد. صفیه تشنه بود و درخواست آب کرد.
آبی در خانه نبود.
باید زودتر پیدایش کند تا باران بند نیامده است.
✍افراگل
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#غزه
نفوذ به عمق سرزمینهای اشغالی
به صورت تکتک بچهها که مشغول بازی بودند، نگاه کرد.
تا خواست چفیه را از اُمزینب بگیرد، او پیشدستی کرد و به دور گردنش انداخت.
لبخند روی لبهای ترکخوردهاش نشست.
لبهای امزینب هم سفید و ترک خورده بود.
قرار بود از منبع زیرزمینی سر خیابان چند دبه آب بیاورد؛ که برای مأموریت فراخوانده شد.
مثل دفعات قبل اُم زینب بیشتر از او بیقرار رسیدن به موقع او به ماموریت بود.
خم شد بند پوتینهایش را ببندد، باز دستی نرم و سرد، روی زبری دستانش نشست و زودتر از او بندها را در هم قلاب و گره زد.
وارد کوچه شد، چند ثانیه غرق صورت آرام و مهربان او شد.
با نشستن بوسه بر شانهاش به خود آمد.
برایش دست تکان داد.
با قدمهای استوار به سمت خیابان حرکت کرد، عملیات نفوذ به عمق سرزمینهای اشغالی را با خود مرور کرد.
وسط کوچه صدای شدید انفجار و موج آن، او را چند متر جلوتر پرت کرد.
گردوغُبار و شعله و دود جلوی دیدش را گرفت.
به هر زحمتی که بود دست به دیوار گرفت و از جا بلند شد. به ساختمانهای اطراف نگاه کرد. اثری از امزینب و لبخندش نبود.
فرصتی برای برگشت به عقب نداشت.
صدای امزینب در گوشش پیچید:
فیامانالله ابوعماد
✍ افراگل
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#غزه