eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
891 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
152 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 محبت صادقانه این است که محبت مخالف در آن نباشد. هر کس به هر کدام از این چهارده معصوم (علیهم السلام) داشته باشد، کارش تمام است. 📌 فقط شرطش این است که محبتش واقعی باشد. به هر اندازه از بیانات اهل بیت(علیهم السلام) دور باشیم، از خود ایشان دوریم. عضویت در سرویس های روزانه👇 pay.eitaa.com/v/p/
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
:))
هر حرفی بزنم در توصیف مقام مادر شهید کوتاهی کردم.
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🔸رودخانه باش. حرفها را بشور و ببر. 🔸تفکیک میکنم تو را. توی خوب. توی خوبتر. توی عالی. گل قالی. باقال
نور 🔸دخترک غمگین بود. پاستیل می‌خواست. پسرک بسته پاستیل را گذاشت کف دست دخترک. دخترک نیشش باز شد. پسرک چشمک زد. دخترک نیشش بیشتر باز شد. متأسفانه از گفتن بقیه‌اش معذورم. 🔸دخترک توی کوچه یورتمه می‌رفت. شاد و خندان. مادرش نهیبش زد. دخترک گفت مادرجون بی‌خی‌خی. مادر لبخند زد و گفت بذار برسیم خانه. 🔸دخترک را بوس کرد؛ پدرش. دخترک در کوچه به هیچ پسری نگاه نکرد آنروز. 🔸دخترک پرید در بغل پدرش. پدرش بوسش کرد و گفت ماشاءالله دیگه چهل کیلو رو رد کردی ماهی کوشولوی بابا. مادر دخترک حسودی کرد و پرید در ....اوهوم. توجه شما را به ادامه برنامه ها جلب می‌نمایم. 🔸دخترک دلش بغل پدرش را می‌خواست. پدر دخترک خلقش تنگ شده بود. چون در اغتشاشات شیشه مغازه شکسته بود و هشت و نیم میلیون خرجش بود. پدر فقط دخترک را ناز کرد. دخترک رفت توی فضای مجازی و یک پست غمگین گذاشت. پسرها به سمت دایرکتش کوچ کردند. 🔸دخترک بزرگ شده بود ولی باز هم آغوش گرم می‌خواست. خودش مادر شده بود ولی از شووَر شانس نیاورده بود. متأسفانه این قصه غمگین تیراژاش خیلی بالاست. دخترک را همین عفتش حفظ کرد. تا مُرد. در برزخ چیزهایی به او دادند که چشمش برق زد و گفت: ایول بابا. این خبرها هم بوده و ما نمی‌دانستیم. اگر می‌دانستم حتی نمی‌گذاشتم کف دستم را هم نامحرم ببیند. 🔸دخترک دلش بابا می‌خواست. دلش بغل و بوس بابایی را می‌خواست. ولی علی کریمی و مهران مدیری همکلاسی های او را به خیابان کشاندند. پدرش پلیس بود و کشته شد. دخترک هیچ وقت آنهایی را که پدرش را از او گرفتند حلال نکرد. گرچه دخترک تحت توجه پدرش بزرگ شد و بی حیا بار نیامد ولی خواهر کوچکش عاقبت به خیر نشد. چون بابایی می‌خواست و نداشت. بغل دیگران را جایگزین بغل بابایی کرده بود و در نهایت نابود شد. 🔸ساعت سه عصر بود. دخترک موهایش را دمب اسبی بسته بود که بابایی الان می‌آید و با هم بازی می‌کنند. جنازه بابا را در تابوت کرده بودند و همه اهالی آپارتمان رفته بودند در مسجد کناری تا توی روضه شرکت کنند. دخترک قاتلین بابایش را با شعار زن زندگی آزادی در ذهنش ثبت کرد. تا روزی که بزرگ شود و مثل شاهد۱۳۶ بر آنها بخروشد. 🔸دخترک دلش ناز و بغل می‌خواست. مادرش هم می‌خواست. خب پدر آمد خانه. دخترک را بغل کرد. مادر یک کفگیر به پدر زد و گفت بروید لباستان را عوض کنید و بیایید ناهار بخورید آقایی. ولی چیزی از موارد یاد شده نگفت. دخترها بابایی‌اند.🤔 🔸دور قلبم را خامه دوزی کرده بودم. به قلبم گفتم برویم توی کار عاشقی؟ گفت: به نظر من زر اضافه نزنید و به کارهای دیگر برسید. به نظر خودمم حرفش حسابی بود. 🔸نازنین را دیدم و گفتم: نازی همدم من؟ گفت: نه متاسفانه. هیچی دیگه همدمم نشد. 🔸نازیلا را دیدم و گفتم نازی بازدم من؟ گفت: چرا بازدم؟ گفتم: چون خاص هستی. خیلی خوشحال شد و گفت مرسی. منم گفتم: خاله خرسی. ناراحت شد و کات فور اِور کردیم. 🔸در خیابانهای هلند راه می‌رفتم و مغازه هایی با شیشه‌های قرمز رنگی می‌دیدم که یک سری دخترها و زن ها تویش بودند. آنچه برای دیگران جذابیت‌ و آمال بود برای من دستمال بود. دخترکی دستمالی شده و دور انداخته شده. 🔸خادم حرمین شریفین دلم را راهی برلین کردم تا در مراسم تجمع برلین شرکت کند. هزینه اتوبوس را می‌دادند، آبمیوه هم می‌دادند، یک ساندویچ هم رویش. آنقدر شرایط خوب بود که تمام کارگران آلمانی هم آمده بودند. گرچه شعار های ما را نمی‌فهمیدند و هدفمان فرق داشت ولی دورهمی خوبی بود. همینجا از دولت بسیار خوب سعودی هم تشکر می‌کنم که تمام هزینه ها را تقبل کرده بودند. ان‌شاءالله خداوند ثروتشان را زیاد کند تا چند شبکه دیگر مثل اینترنشنال بزند و ما کارگردان که واقعا آه در بساط نداریم و واقعا در برلین و لندن با بدبختی و بدهکاری زندگی می‌کنیم به این اردوهای یک روزه بیاورد. البته برای دخترهایمان هم تنوع شد. دخترهایی که در آمستردام پشت ویترین بودند و واقعا خسته شده بودند. حتی سخنرانی آن انسان شریف که دانه دانه لباس هایش را در آورد هنگام سخنرانی برای ما بسیار دلچسب و جذاب بود. واقعا این مسافرت چسبید. دست بوس پادشاه عربستان هم هستیم. البته قبلا هم ثروتشان را خرج گروه های اصلاحگر آیسیس کرده بودند و کلا آدمهای دست و دلبازی هستند. حقا که خادم حرم الهی هستند. 🔸دخترها را به صف کردند. روی همه‌شان قیمت گذاشتند و فروختند. پولش را ریختند به حساب قادر عبد المجید. قادر در لندن کار می‌کرد. تجهیزات خرید برای شبکه اینترنشنال. @ANARSTORY قسمت اول👇👇👇
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🔸رودخانه باش. حرفها را بشور و ببر. 🔸تفکیک میکنم تو را. توی خوب. توی خوبتر. توی عالی. گل قالی. باقال
قسمت دوم👆👆👆 🔸شیطان در گوش فالوئرهایش می‌شاشد. باور کن. قبلا بفرمایید شام به خورد مخاطب می‌دادند. اینترنشنال بفرمایید شاش به خورد مخاطبش می‌دهد. وگرنه که این همه چشم و گوش بسته بودن و تبعیت اصلا عادی نیست. به جان قوطی قسم. 🔸ایران‌اینترنشنال، آخرین تلاش ابلیس، در ظاهرِ اسلام برای آلوده کردن قلوب پاک مومنین است. این مانع را هم رد خواهیم کرد. 🔸بادیه‌نشینِ سوسمار خوری را دیدم که پولهای بادآورده را به دست باد می‌داد. @ANARSTORY
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸امربه‌معروف، زایندۀ خوبی‌ها در جامعه🔸 قانون‌شکنی، قانون‌شکنی می‌آورد. ندیدید گاهی کسی که کفشش را دیگران پوشیده‌اند و رفته‌اند، اگر یک کفشی آنجا افتاده باشد، وسوسه می‌شود و می‌گوید من پایم می‌کنم و به‌جای کفش خودم می‌برم؟ چون فرد دیگری بی‌ملاحظگی کرده، این هم می‌گوید: «من هم بی‌ملاحظگی می‌کنم!» رعایت قانون هم رعایت قانون می‌آورد. مردم جامعه، از امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر درس می‌گیرند و با امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر ساخته می‌شوند. معروف، معروف می‌آورد. منکر، منکر می‌آورد. به اصطلاح ساده، اَعمال زاد و ولد می‌کنند. زاینده هستند. چه عمل خوب و چه عمل بد. سخن‌ها، زایندگی دارند. چه سخن خوب و چه سخن بد. @haerishirazi @ANARSTORY
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📝 | امیدهای پیشرفت 🏷 روایتی از دیدار نخبگان با رهبر انقلاب 🔻صبح علی‌رغم کم‌خوابی دیشب بلند می‌شوم. نماز خوانده – نخوانده می‌زنم بیرون و می‌روم آن طرف شهر سر کار. قبلِ «آن جلسه»، باید دو جای دیگر بروم، یکی مدیرکل جایی است که هفت صبح وقت داده و آن‌یکی جمعی از مدیران حوزه کاری خودم. فکرش را که می‌کنم کشور افتاده در مدار کار. نتیجه هم خدا کند بدهد این تلاش‌ها. رها کنم ... 🔹به کارهای اول صبحم که می‌رسم، سوار موتور می‌شوم و می‌روم سمت «آن جلسه». کنار گیت ورودی، از نگهبان می‌پرسم که آیا می‌توانم موتور را در پارکینگ بگذارم؟ جواب می‌دهد که: - برای دیدار آمده‌اید؟ - بله 🔍 ادامه را بخوانید👇 https://khl.ink/f/51212
نعمتی همچنین درباره مستند «تروکاژ» نیز بیان داشت: این مستند درباره جنگ نرم است و در آن ماجرای ویزایی که آمریکا به سلبریتی ها می دهد را بررسی کردیم. مواضعی که سلبریتی ها باید بگیرند تا آمریکا به آنها ویزا بدهد و درد مردم نیست و خواسته آمریکا است که اینها ویزا بگیرند. وی افزود: مدتی بود می دیدیم برخی سلبریتی ها نظرهایی می دهند در صورتیکه نه سوادش را داشتند و نه به آنها ربطی داشت. برای تولید این مستند بندهای قانون ویزا را مطالعه کردیم. در بندهایش آمده که شما باید مواضعی بگیرید و در جشنواره هایی شرکت کنید و جایزه بگیرید که شناخته شده و بین المللی باشند و مواضعی که می گیرید موافق نظر ایالات متحده باشد یعنی اگر کشورتان مخالف نظر ایالات متحده بود باید نظر ایالات متحده را بگوید. هرچه بیشتر به این کارها عمل کنند زودتر ویزا دریافت می کنند. این کارگردان درباره این مستند آرشیوی ادامه داد: حتی حمید فرخ نژاد در بخشی از صحبت هایش که در مستند شاهدش هستیم می گوید من این ویزا را دارم و چنین ماجرایی را تایید کرده است. اما کسانی هم هستند که سوادش را ندارند و موضع گیری می کنند و آمریکا به آنها سرویس می دهد.