eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
898 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 بزرگترین 🔸 امام علی (علیه السلام): بزرگترین در ، حسرت و افسوس مردی است که از راه مالی بدست آورد و آنرا برای وارثین خود قرار دهد و وارث، آن مال را در راه اطاعت خدای سبحان کند و به رود ولی آن کسی که صاحب مال بود، به واسطه همان مال به دوزخ برود. 📚 آثارالصادقین/ج13/ص210 pay.eitaa.com/v/p
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 خوب است که اسم خود را در هر کار خیری بنویسد و خود را شریک گرداند، زیرا فردای قیامت معلوم نیست کدام قبول و کدام رد می شود! pay.eitaa.com/v/p/
کبوتر با کبوتر....mp3
8.56M
رفیقی که ندیدنش بی‌تابتون می‌کنه، کیه؟ یا کسی که دور شدن ازش براتون دیوانه‌کننده است، و یا کسی که اگر چند روز نبینینش، قلبتون دیگه حالِ شادی و خندیدن نداره ... اول خوب فکر کنید، و به این سؤال جواب بدید، و بعد این فایل صوتی رو برای کشف یه فرمول مهم، نوش جان بفرمایید. ⭐️ ویژه میلاد علیه‌السلام @Ostad_Shojae
📽 تماشای مستند تهران-دمشق 📎از طریق لینک زیر: 🔗 doctv.ir/program/160372
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️مادر شهید مدافع امنیت کرم پور: سر تا پا ادب بودی ، من هدیه‌ات کردم به امام رضا(ع)، بخاطر دین هدیه‌ات کردم به کشورم. 🔹پ.ن:این شهید بزرگوار همون شهیدیه که مادر قاتلش دیروز با پخش کلیپ در مورد پسر قاتلش شروع به مظلوم نمایی کرده بود! حواسمون باشه جای با عوض نشه 🎴 اخبار 👇 http://eitaa.com/joinchat/2853175299Cb2c5125cdc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️در مظلومیت همین بس که مادر یک که باعث شهادت مستقیم یک پلیس و زخمی شدن چند نفر از پرسنل جان بر کف نیروی انتظامی شده قبل اعلام حکم فرزند مجرمش شروع به مصاحبه و فرافکنی میکنه و به کسی هم بابت اظهارات خلاف واقع هیچ توضیحی نمیده 📝ذاکرالزهرا 🎴 اخبار 👇 http://eitaa.com/joinchat/2853175299Cb2c5125cdc
نور جنگ شده. سربازی را تصور کنید که از زیر آموزش رزمی در می‌رود. کار با تسلیحات را نمی‌آموزد و فقط کلاشنیکفش را بر می‌دارد و می‌زند به راه. وقتی شب عملیات می‌شود و دشمن می‌آید به سمت نیروهای خودی‌. فرمانده به او می‌گوید نارنجک پرتاب کن. یا روی مین نرو. مین را خنثی کن بعدش وارد میدان شو یا... و این سرباز با چشم اشکی به خدا توسل می‌کند و می‌گوید خدایا این بندگان تو چه کاره اند که برای ما تعیین تکلیف می‌کنند تو قبول بفرما و ضامن نارنجک را می‌کشد و ده تا نیروی خودی را به هوا می‌فرستد. گرچه نوشتن ارزشمند است و دلنوشته نویسی آدم را از نظر روحی راحت می‌کند. ولی داستان نویسی یک فن است مثل شعر. هیچ‌کس به استاد شعر که قواعدش را آموزش می‌دهد، نمی‌گوید من برای خدا نوشتم دوست دارم دو تا بیت قافیه داشته باشد یک بیت سپید باشه دو تا بیت هایکو. قواعد ابتدایی داستان نویسی یک صفحه هم نیست. مثلا نگو نشان بده‌. وقتی مخاطب شما اهل نماز نیست ولی آدم سالمی است با گفتن تاثیر نمی‌گیرد. شما اولا باید اهل نماز باشید. ثانیا نماز خواند را فقط احساسی قبول نکرده باشید چون مادربزرگ شما سجاده اش بوی یاس می‌داده برای مخاطب قابل قبول نیست. گرچه رمان جای استدلال عقلی نیست ولی مخاطب باید استدلال را در قالب تصویر دریافت کند. اگر قلم‌فرساییِ صرف باشد و توصیف های داستانی از اصولی پیروی نکند کار شما نتیجه بخش نخواهد بود و ضربه‌اش برای این مخاطب این است که برای مدت زیادی به سمت کارهای با ظاهر مذهبی نخواهد آمد. چون مشت را نمونه خروار می‌بیند. یعنی روی منبر نرو. یعنی چانه‌گرمی برای مخاطب جذاب نیست. داستان بنویسید. برای داستان نویسی باید داستان بخوانید. اصلا نماز خواندن که حس خوبی ندارد. سر صبح سرد وضو گرفتن توی حیاط یا روشویی برای یک نوجوان ولو انقلابی و حزب اللهی از نظر فیزیکی و مادی است. حفظ کردن لغات عربی. رعایت کردن حلال بودن مکان نمازگزار و جایش غصبی نباشد و لباس و دستش خونی و نجس نباشد طهارت از خبث و حدث و ...همه اینها رنجی است که با عادت عادی می‌شود. حالا من نویسنده می‌خوام مستقیما برم روی این سوژه و بگن حس خوبی است. معلوم است که مخاطب کتاب را می‌بندد. کلی باید آسمان ریسمان بافت تا در فصل آخر رمان شخصیت را ببری روی سجاده و نمازش را توصیف کنی‌. اگر برای مخاطب ارزش قایل نباشد ثمره تلاش نویسندگان دیگر هم از بین می‌برد. اینکه امروز صدا و سیما را مسخره می‌کنند به خاطر فیلم های آبکی به این علت نیست که همه فیلم ها آبکیه...به خاطر آبکی بودن تعدای از اونهاست ولی همین بخش باعث شده ثمره زحمت بقیه هم از بین برود. نتیجه این بحث ناامید شدن نیست‌. نتیجه اش تلاش بیشتر و پیگیری بیشتر توی این است. نحله های مختلف نظریات مختلفی دارند. ولی همگی روی یک سری اصول اشتراک دارند. این اشتراک به زور به بیست سی تا می‌رسد. یکیش که همین نگو نشان بده هست. ....بقیه اش هم توی کلاس باید شرکت کنید ی کتابهای آموزشی رو باید بخونید. انتشار متنها ایرادی نداره. ولی اینجا جای انتشار نیست. ما قرار داستان بنویسیم و اجزای تشکیل دهنده داستان و دلنوشته و ... ، کلمه است. اگر چیزی می‌نویسیم به عنوان روزنگار یا خاطره یا روایت منتشر کنیم نه داستان. ولی وقتی متنی رو به عنوان داستان منتشر می‌کنیم یعنی منظورمان این است که آیا داستان شده یا نشده. پس اگر نیاز به نقد حرفه‌ای یا نظراعضا داریم قید کنیم که طبق کدامش با متن ما برخورد شود. سپاس از سعه صدر تمامی تلاشگران اهالی رسانه.
نور می شکند در میخ داغ می خورد بر تن
🌀قواعدی از هایکو که برای مونولوگ و دیالوگ نویسی خوب است🌀 ۱.کل هایکو را با یک نفس باید بتوان خواند. ۲. از فصل واژه ها (کلماتی که به فصل خاصی از سال ارجاع می دهند استفاده کنید). بهارواژه: شکوفهٔ گیلاس🍒 تابستان‌واژه: کرم شب‌تاب🐛 پاییزواژه: خرمالو زمستان‌واژه: برف❄️ نوروزواژه: پایان سال ۳. در پایان بند اول یا دوم (اما نه هردو) سکوت قرار دهید.🔇 ۴. هرگز اجازه ندهید که سه بند هایکوی شما پشت سر هم تشکیل یک جمله کامل بدهند.❌ ۵. ترتیبی دهید که رابطه یا تقابل بندهای اول و دوم تنها پس از خواندن بند سوم مشخص شود.⏮ ۶. همیشه از زمان حال استفاده کنید و در مورد اینجا و اکنون بنویسید.⏳ ۷. استفاده از اسامی خاص و ضمایر شخصی را تا حد ممکن محدود کنید. ۸. تا جای ممکن از وجه استمراری استفاده نکنید. ۹. بد نیست اگر دو بند از سه بند شما (اول و دوم) ساختار نحوی یکسان داشته باشند. ۱۰ . در مورد ترتیب تصاویری که هر یک از بندها به دست می هند فکر کنید. مثلا ابتدا یک منظره از دور، بعد بخشی از آن منظره از نزدیک تر و در نهایت یک کلوزآپ. ۱۱. لب مطلب را برای بند آخر نگه دارید. ۱۲. سعی کنید بند اول تا جای ممکن جذاب و گیرا باشد.✨ ۱۳. همیشه فقط در مورد چیزهای معمولی، با روشی معمولی و با زبانی معمولی بنویسید. ۱۴. ادیان و فلسفه های مختلف را مطالعه کنید و بگذارید اثر آنها در پس زمینه هایکوی شما انعکاس یابد. ۱۵. تنها از تصاویر عینی استفاده کنید. ۱۶. سعی کنید به سطوح چندگانه از معنا دست یابید. سطوح بیرونی شامل تصاویر عادی و در سطوح عمیق تر فلسفه حیات و جهان بینی شما. ۱۷. از تصاویری استفاده کنید که برانگیزاننده انزوای خودخواسته و فقر داوطلبانه باشند. (سابی) ۱۸. از تصاویری استفاده کنید که برانگیزاننده نوستالژی رمانتیک باشند. (وابی) ۱۹. تضادها را بیابید و در هایکوی خود به تصویر بکشید. ۲۰. از جناس و بازی با کلمات استفاده کنید. ۲۱. در مورد چیزهای ناممکن به شکلی معمولی صحبت کنید. ۲۲. از تصاویر تداعی گر معانی متعالی استفاده کنید (از جنگ و جنایت و... صحبت نکنید) ۲۳. تنها از تصاویر مربوط به طبیعت استفاده کنید. (از اشاره مستقیم به مسائل انسانی خودداری کنید) ۲۴. عواطف انسانی را با اشاره به جنبه های مختلف طبیعت تداعی کنید. ۲۵. از هرگونه اشاره مستقیم به خود در هایکو اجتناب کنید. ۲۶. استفاده از علائم سجاوندی (نقطه، ویرگول، خط تیره و...) در هایکو مانعی ندارد. ۲۷. گاهی برای ایجاد ایهام از آوردن علائم سجاوندی خودداری کنید. ۲۸. قواعد نگارشی زبان خود را به طور کامل رعایت کنید.🖊 ۲۹. از آوردن قافیه پرهیز کنید. ۳۰. از آوردن اوزان غیرهجایی (مانند وزن های عروضی فارسی) خودداری کنید. ۳۱. از واج آرایی (تکرار آواهای مشابه در یک بند) استفاده کنید. (مثل تکرار «چ» در مصرع «سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند...») ۳۲. از آواهای کلمات برای انعکاس دادن احساسات خود استفاده کنید.🎼 ۳۳. همیشه هایکوی خود را به یک اسم ختم کنید.🤔 ۳۴. از هر الهام و شهود آنی به عنوان نقطه آغازی برای خلق یک هایکو استفاده کنید.✨ ۳۵. از آوردن فعل های زیاد خودداری کنید. ۳۶. هر جا که توانستید حروف اضافه را حذف کنید. (مانند از، در، به، با، بین، میان، روی و...)✅ ۳۷. قیدها را حذف کنید. ۳۸. برای هر اسم بیش از یک معرف (توصیف کننده هایی مانند صفات و...) نیاورید. ۳۹. با هایکوی خود مثل شعر برخورد کنید. هایکو جمله زیبای روی کارت پستال نیست. ۴۰. هر هایکویی را که به ذهنتان رسید بنویسید. حتی بدترینشان را. زیرا می توانند الهام بخش آثاربهتر بعدی باشند.🌸🍃 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مونولوگ نویسی قاعده خودش رو داره...خیلی سخت نیست. هایکو هم به نظرم سخت نیست ولی این چندتایی که خوندم خیلی هاشو رعایت کرده بودند با اینکه ترجمه شده بود ولی ... در کل هایکو نوشتن خیلی اولویت نداره...همینکه تنوعی بشه و قلم ها رو راه بندازه خوبه. پس یقینا برای نوشتن هایکو باید هایکو بنویسید. نه شبه هایکو.
نور می شکند در میخ داغ می خورد بر تن غم هایم را شمرده أم تعداد کمی نیست اولین هایکو باغ انار نوشته شد. یقینا بهتر می نویسید.... یا علی گرما... آرامش... آغوش مادر... در هوای سرد فصل زمستان سلام بهار، بهار نو در... نفرین به تاریکی... ظلم به مادرم... مونولوگ نویسی قاعده خودش رو داره...خیلی سخت نیست. هایکو هم به نظرم سخت نیست ولی این چندتایی که خوندم خیلی هاشو رعایت کرده بودند با اینکه ترجمه شده بود ولی ... در کل هایکو نوشتن خیلی اولویت نداره...همینکه تنوعی بشه و قلم ها رو راه بندازه خوبه. پس یقینا برای نوشتن هایکو باید هایکو بنویسید. نه شبه هایکو. غم بود شادی آمد غم رفت سال بود تحویل آمد سال تحویل شد باغ آتش باغبان نیست داغ دل کاروان نیست ماه می‌آید ابر می‌بارد چاه دردهای عمیق دارد ناراحت شدی؟ فکر کردم خوشحال میشی... بییایید هایکو دَر وَکونیم بفرستیم به شرکت سونی...نفری یک وایو جایزه بگیریم. توش با فتوشاپ بننویسیم مرگ بر آمریکا. هایکو می نوشتم و به دل می گفتم: هایکوی تن تنانی تا نخوری ندانی.
💠 همسایه 🔸 امام سجاد علیه السلام: حق همسایه‌ات اینهاست: 1.در غیاب او آبرویش را حفظ کنی 2.در حضورش احترامش کنی 3.هرگاه مورد ستم قرارگرفت یاری اش کنی 4.در جستجوی عیبش نباشی و از لغزشهایش درگذری 5.بدی هایش را بپوشانی 6.اگر نصیحت پذیر است او را به تنهایی نصیحت کنی 7.با او معاشرتی نیکو داشته باشی. رساله حقوق برای توضیحات بیشتر می توانید به آدرس زیر مراجعه فرمایید👇🏼👇🏼👇🏼 https://b2n.ir/e79005 عضویت در سرویس های روزانه👇 pay.eitaa.com/v/p/
نور دلم باران می‌خواهد. خدایا بارانی بفرست که بشوید دلم را. روحم را. من نیاز به پاکی دارم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از یا فاطمة الزهرا
اسامی برگزیدگان نخستین جشنواره ملی راه روشن نفر اول مقاله: حسین دولت‌دوست از کهگیلویه‌وبویراحمد نفر دوم مقاله: علی الوندی از همدان نفر سوم مقاله: اصغر طهماسبی بلداجی از چهارمحال‌وبختیاری نفر اول داستان : علیرضا لطفی از همدان نفر دوم داستان : فاطمه جمشیدی از اصفهان ✨نفر سوم داستان: 🌺محبوبه سلیمانی از تهران🌺 نفر اول شعر : محسن کاویانی از قم نفر دوم شعر : عذرا رضایی از همدان نفر سوم شعر : محمد حسین محمدی از فارس نفر اول خوشنویسی : حامد شاه حسینی از بوشهر نفر دوم خوشنویسی : علی عابدینی از گیلان نفر سوم : ستار ولی‌نژاد از لرستان نفر اول کلیپ : رکسانا چهل پسران از قزوین نفر دوم کلیپ : فاطمه معافی از قزوین نفر سوم کلیپ : آیدا شهابی باهر از همدان نفر اول موشن : شیدا کلاته عربی از تهران نفر دوم موشن : فاطمه کراتی از خراسان جنوبی نفر سوم موشن : -عدم برگزیده- نفر اول پادکست : مهدی آمن از قم نفر دوم پادکست : فرزانه وطن نواز از همدان نفر سوم پادکست : کوثر سیروس از هرمزگان نفر اول فضای مجازی : ربابه نجاری از همدان نفر دوم فضای مجازی : پارسا فرهنود از گیلان نفر سوم فضای مجازی : محمد جواد اصلانی از همدان نفر اول نقاشی : فاطمه شاه حسینی از بوشهر نفر دوم نقاشی : نگین شاهسونی از فارس نفر سوم نقاشی : زهرا قاسمی از کرمانشاه نفر اول عکاسی : مهدی ایمانی از آذربایجان شرقی نفر دوم عکاسی : امیرحسین کمالی از اصفهان نفر سوم عکاسی : سمانه شیرازی از مازندران 💠 دبیرخانه جشنواره ملی راه روشن 💠
🔴 فوری 🔴 ☑️ جشنواره ملی راه روشن تمدید شد ☑️ آخرین مهلت ارسال آثار : ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ ☑️انتخاب آثار برتر : ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ ☑️آیین اختتامیه : مهر ماه سال ۱۴۰۱ 🎁 جوایز نفرات برگزیده : 📜اهدای گواهینامه معتبر حضور و لوح تقدیر رسمی به تمامی منتخبین جشنواره + 🥇۱۰ نفر اول ۱۰ میلیون ریال + سنگ نگین متبرک حرم مطهر علوی 🥈۱۰ نفر دوم ۷ میلیون ریال + سنگ نگین متبرک حرم مطهر علوی 🥉 ۱۰ نفرسوم ۵ میلیون ریال + سنگ نگین متبرک حرم مطهر علوی 🔸 موضوعات جشنواره راه روشن شامل: نکات ، پند ها ، آموزه ها ، پیام ها ، نامه ها و فرمایشات تربیتی حضرت علی علیه‌السلام در نهج البلاغه می‌باشد ✅ جهت شرکت در جشنواره و ارسال آثار به آی‌دی زیر پیام و مراجعه فرمایید : @Raah_rooshan ✅ کانال جشنواره : https://eitaa.com/joinchat/3367239862C8e6ac13bae
هدایت شده از عبور نوشته‌ها🖋️
♨️♨️♨️♨️♨️ ♨️♨️♨️ ♨️♨️ ♨️ «پتک داغ» چکش را روی میله‌ی داغ کوبید. خاطرش رفت توی کوچه. چشم‌هایش مدام می‌چرخید. دلش هم مرتب فرو می‌ریخت. چکش را دوباره کوبید روی آهن. این‌بار چرخش چشم‌هایش روی دخترک جوانی ثابت ماند که از دکان عطاری، بیرون آمد. چشم‌های خمار دخترک با مژه‌های تاب دارش، تمام ذهنش را پر کرد. چشمش افتاد به دکان‌های توی کوچه. این نقشی که روی دلش خورده بود، با بقیه‌ی نقش‌های نگاه‌ هرزش فرق می‌کرد. در آهنگری را بست. به کاسب دکان رو‌به رویی اشاره کرد که حواسش به مغازه‌ی او باشد. با قدم‌های بلند به سمت دخترک حرکت کرد. پیچ کوچه تمام شد. رسیده بودند به کوچه‌ی آشتی‌کنان. عرق از سر و صورتش می‌بارید. غیر از او و دخترک، کسی توی کوچه نبود. چشمش افتاد به پیچ و تاب پایین چادر دخترک. دستش را مشت کرد. چکش را محکم‌تر روی آهن کوبید. با ساعد دست راست، عرقش را پاک کرد. عرق، هم از گرما بود، هم شرم از یادآوری آن روز. به دخترک نزدیک شد. صورت دخترک با چشم‌های خمارش روی صفحه‌ی قلبش حک شده بود. نفس عمیقی کشید. سیخ گداخته شده، شکل کج و معوجی گرفته بود. دست راستش را به سمت دخترک دراز کرد. مچ دست او را از پشت گرفت. دخترک مثل برق گرفته‌ها به سمتش برگشت. تا نگاهش به دخترک افتاد، قلب پر نقش و نگارش تالاپی پایین افتاد. زمان متوقف شده بود. اخم‌های دخترک درهم شد. دستش را محکم از دست‌‌های زبر و بزرگ او بیرون کشید. کوچه‌ی تنگ را با ترس و سرعت دوید. چند بار به دیوار‌ کوچه خورد اما چند ثانیه بعد از جلوی چشم‌های او محو شد. میله را جابه‌جا کرد. دستش راستش را بالا آورد. به سوختگی مهر شده‌ی کف دستش نگاه کرد. به طرحی شبیه یک چشم. درد توی تنش پیچید. توی کوچه مات و مبهوت به جای خالی او نگاه کرد. دو زانو روی زمین افتاد. هیکل چهارشانه‌اش تکان می‌خورد. در خودش چنین خبط و خطایی را تصور نمی‌کرد. نهایت گناهش چشم‌های بی در و پیکرش بود. قلبش مصحف بصرش، شده بود. دلش می‌خواست قلب‌ش را، نه، بصرش را از جا بکند. تنش خیس عرق بود. کف دستش را محکم به دیوار کوچه‌ زد. به سختی رو پایش ایستاد. تا به آهنگری برسد چند بار به دیوار‌ کوچه خورد. فلزهای گداخته شده را به حال خود رها کرد. با قلب و ذهنی گداخته به خانه رفت. مادرش باز برایش خواب دیده بود. با آب و تاب از دختری برایش تعریف کرد که هم نجیب است و هم زیبا. کلافه و پریشان، چشمش به مادر بود. کف دست راستش را نگاه کرد. نفسش را با یک آه طولانی بیرون داد. مثل همیشه مخالفت نکرد. چشم‌هایش را موافقت گونه باز و بسته کرد. مادر اول با چشم‌های گرد شده، نگاهش کرد و بعد به خودش آمد و کل کشید. چکش را بلند کرد و با تمام قدرت روی میله کوبید. نگاهش با غم روی نوشته‌ی دست نویس خودش افتاد. خواستگاری آن روز که یادش افتاد، پتک دیگری بر سر میله کوبید. از کنار حوض آبی خانه‌ی زیبای دختر نجیب و زیبا، گذشتند. کفش‌هایش را بعد از مادر درآورد. نگاهش به پرده‌ای افتاد که انداخته شد. گوشه‌ی لبش به‌خاطر دیده شدن پنهانی بالا رفت. زیر لب گفت: «من خودم ختم نگاه‌های یواشکی‌ام.» قلبش به ضرب داغ شد. کف دست راستش را نگاه کرد. مشتش را جمع کرد و محکم فشرد. درد در تمام دستش پیچید. همان دستی که توی آشتی‌کنان دراز شده بود. پرده که افتاد، دخترک کنار پنجره تکیه داد. پاهایش توان ایستادن نداشتند. روی زمین سقوط کرد. قلبش به در و دیوار می‌کوبید، مثل آن روز کوچه آشتی‌کنان که خودش، به در و دیوار کوبیده شد. عرق سرد روی پیشانی‌اش نشست، مثل آن روز که تا صبح عرق سرد، روی پیشانی‌ داغش نشست. میله را داخل آتش کرد. دوباره روی سطح آهنی گذاشت. محکم‌تر از قبل روی آن کوبید. نیامدن دختر و دادن جواب منفی، آرامش را به وجودش تزریق کرد. تلاش کرد تا مادر متوجه خوشحالی‌اش نشود. بعد از خداحافظی، کمر خم کرد برای پوشیدن کفش. چشمش به پرده‌ی کنار رفته‌ی پنجره افتاد. دخترکی با چشم‌های خمار و مژه های تاب‌دار نگاهش می‌کرد. همان که روی صفحه‌ی دلش نقش بسته بود. اراده کرد از جا بلند شود اما نتوانست. روح از بدنش رفته بود. مادر، نگران خم شد. در گوشش موعظه کرد. آبرویشان در خطر بود اما او جانی نداشت برای بلند شدن. کار میله‌ تمام شد. سیخ داغی از کوره در آورد. یک نگاه به کف دست راستش کرد، یک نگاه به تابلوی دست‌نویسش. از خانه‌ی دخترک زیبا و نجیب و نقش بسته در قلبش یک‌سره به آهنگری رفت. وقتی رسید لرز تمام وجودش را گرفته بود. یک میله را گداخته کرد. میله آماده‌‌ شد. با پتک روی سرش کوبید. آن قدر زد تا به شکل بیضی در آمد. میله را کف دست راستش گذاشت. فریادش، جگر آب کن بود. دستش را توی کاسه‌ی آب کرد. با اشک و ناله به طرحی که شبیه چشم شده بود، نگاه کرد. لبخند زد. با دست سوخته روی تکه‌ی کاغذ نوشت: «القلب مصحف البصر»* *قلب، کتاب چشم است. ┄•●❥@obooreneveshteha
هدایت شده از یا فاطمة الزهرا
اینم از داستانک قشنگشون.
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
✅ اسامی برگزیدگان نخستین جشنواره ملی راه روشن نفر اول مقاله: حسین دولت‌دوست از کهگیلویه‌وبویراحمد
به سرکار خانم محبوبه سلیمانی خیلی خیلی بابت کسب رتبه در جشنواره ملی راه روشن تبریک عرض می‌کنم. ایشون از فعالان ناربانو هستند و همچنین از بیلچه‌های ناربانو. پس هم به ایشون تبریک میگم، هم به خودم😊 و هم به مدیر مجموعه آقای واقفی.
18.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ " " ⛔️⛔️⛔️🇺🇲🇺🇲⛔️⛔️⛔️ خواننده و شاعر معرفی آمریکا از زبان خودش به مناسبت انتشار بدید تا جایی که میشه شنیده بشه لینک آپارات hd https://www.aparat.com/v/2oT1y @sadeghatashi7 @ANARSTORY
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 اگر به قطعیات و یقینیات دین کنیم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه، پی می بریم که از کدام یک از کارهایی که کرده ایم قطعا حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما راضی است، و از چه کارهایمان قطعا ناراضی است. pay.eitaa.com/v/p
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولادت اقا امام حسن عسکری براقا امام زمان وتمام شیعیان مبارک 🌹🌹🌹
هوا پنج نفره‌اس🙄🤔 بروید ازدواج کنید. بچه بیاورید. بعد در خانه نان بپزید. خیار بخرید و سبزی و تربچه. چایی و خرما و پنیر هم بخرید. بعد با همسرتان بنشینید. گل بگویید و گل بشنوید. خیلی هم عالی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 انیمیشن | ماجراهای سیامک و برانداز 😂🔥 یه شعارنویسی معرکه 🆔@Tanzsiysi
AUD-20220114-WA0017.mp3
15.53M
از حامد زمانی به مناسبت میلاد امام حسن عسکری
هدایت شده از زهرا
شهید نوجوان 16 ساله تاریخ تولد: 1349/05/20 تاریخ شهادت: 1365/10/06 محل شهادت: شلمچه عملیات: کربلای 4 محمد در 20 مرداد 1349 در شهر قم در خانواده ای دوستدار اهل‌بیت علیهم السلام متولد شد. محمد در 12 سالگی به بسیج پیوست، در 13 سالگی به جبهه‌های نبرد اعزام شد، در 16 سالگی در 6 دی 1365 در عملیات کربلای 4 در شلمچه به شهادت رسید و سه سال بعد، مادرش را شفا داد و ماجرایی عجیب آفرید. هم اکنون مزار محمد و هدیه ای که پس از شهادت به مادرش داده موجب حاجت روایی بسیاری گردیده است. پیکر محمد در گلزار شهدای علی بن جعفر (علیه السلام ) شهر قم، قطعه 12، ردیف 7، شماره 69 آرامیده است. شهیدی که حضرت‌آقا از او بعنوان شهیدکرامت یاد کردند. شب عاشورا کرامتش را شامل حال مادر می‌کند و او شِفا می‌گیرد. داستان زندگی اشرف السادات را در کتاب 📗"" مطالعه کنید •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•