eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
412 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
124 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🙏🏻 به ساحت (ع) ................... بوده و شده ، حالا شده صورتش خیس از است و را کشته است در خودش دارد لبش شده رد شده از آسمانِ ربنایش، «یا علی» ات وقتی که از جا پا شده ، از سر کلاهِ خلق را انداخته پیرمردی دیده تو را و... تا شده تو از بر سینه ما خورده است تو از در سینه ما جا شده کنار دست بر مادرت شده جیغی کشید و روی پایش راه رفت بین زائرها سر دعوا شده خوش به حال که چشم او هر سحر رو به تو و وا شده خوش به حال هر کسی که در شلوغی های صحن با ی پُر معنی ات، تنها شده ذکر «» ت، را دیوانه کرد آنکه داشت، با نام تو شده تَقْ تَتَق تَقْ می زنم در، تا صدایی بشنوم در اگر وا شد به رویم، از سرِ شده می بارد...! چراغانی ست قلب زائران هرکه شده در این ، بینا شده! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭 تقدیم به (ع) سوهان روح .................... تا شرابِ اشک دارد چشم های ساغرم مست از این میخانه ام، با روضه هایت بهترم می دهم هر هفته، قول دیدنت را بر دلم دل به تو خوش کرده ام! اینقدر اگر خوش باورم نیستم من مثل خیلی ها که قیدت را زدند بی صفت بودم ولی دست تو بوده بر سرم با مانده ام در تا کجا شب های بی روحِ بشر را بشمرم!؟ من هنوز اندر خم آن کوچه ام مثل خودت می رسد از راه، گویا آن درم در آتش گرفتم با زنده ام اما هنوز از آبِ چشمان ترم! شیرِ پاکِ مادرم را خوردم و گفتم (ع) روضه ی بوده لای لای مادرم زیر بیرق ها شدم! از من نگیر - این بزرگی را... که مدیون بیچاره ام کرده، شب و روزم یکیست با مادرم امسال می آیم حرم قتلگاهت را نبینم باز می ریزم به هم - سنگِ آن باشد نگین، هرچند بر انگشترم رفته بودم قم، وداع و... روضه خواندم در دلم چشم وا کردم... پر از دلداده شد دور و برم - «یاد ما هم باش» می بارید از چشم همه التماسم کرد این آخر، خیابان ارم یاد تو افتادم و آن پیکرِ درهم شده تا خریدم باز هم سوهان برای خواهرم 🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭 قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭 تقدیم به (ع) سوهان روح .................... تا شرابِ اشک دارد چشم های ساغرم مست از این میخانه ام، با روضه هایت بهترم می دهم هر هفته، قول دیدنت را بر دلم دل به تو خوش کرده ام! اینقدر اگر خوش باورم نیستم من مثل خیلی ها که قیدت را زدند بی صفت بودم ولی دست تو بوده بر سرم با مانده ام در تا کجا شب های بی روحِ بشر را بشمرم!؟ من هنوز اندر خم آن کوچه ام مثل خودت می رسد از راه، گویا آن درم در آتش گرفتم با زنده ام اما هنوز از آبِ چشمان ترم! شیرِ پاکِ مادرم را خوردم و گفتم (ع) روضه ی بوده لای لای مادرم زیر بیرق ها شدم! از من نگیر - این بزرگی را... که مدیون بیچاره ام کرده، شب و روزم یکیست با مادرم امسال می آیم حرم قتلگاهت را نبینم باز می ریزم به هم - سنگِ آن باشد نگین، هرچند بر انگشترم رفته بودم قم، وداع و... روضه خواندم در دلم چشم وا کردم... پر از دلداده شد دور و برم - «یاد ما هم باش» می بارید از چشم همه التماسم کرد این آخر، خیابان ارم یاد تو افتادم و آن پیکرِ درهم شده تا خریدم باز هم سوهان برای خواهرم 🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭 قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 در رثای بیت .................. من به فکر ، گور حرف این و آن زنده بادا عشق، ماییم و مرزها را پشت سربگذار با من پر بکش باز کن آغوش خود را بر جهانی بیکران گفت: شاعر این سیاهی چیست!؟ گفتم: نور محض سرمه ی غم را خدا بیرون کشید از سرمه دان ساعتم رأس است و قدم ها عقربه می روم تا لحظه ی ارباب، تا بعد از زمان این منم من، با تمام ضعف هایم آمدم ای که گفتی با خدا: «هَل مِن مُعین!؟»، یا مُستعان! آفتاب آمد به استقبال من هنگام خواب یک نفر ابری شد و شد بر سر من سایبان جان می دمد بر سینه ی پژمرده ام سفره ات رنگین تر است از یک جهان رنگین کمان آنقدر چای عراقی ها پر و پیمانه بود بغض های تلخ من حل شد درون استکان عده ای با چوبدستی، با عصا می آمدند یاد کردم از لب و دندان و چوب خیزران... نزدیک تر می شد به من از هر جهت بوی و آمد، دلم شد آستان در بیابان ها به دنبال تو هستم یا خودم!؟ ، اولین گام است در این داستان! خویش را پیدا نکردم مثل او اما... سلام پاسخم را کاش می داد آن امام مهربان در همین خواهد خواند چندین سال بعد «لشکر صاحب زمان» را حس و حال را قبل از این هم داشتم با شهیدانِ شلمچه در مسیرِ ۱ در مسیرِ سبز تو روییدم از نو بارها زردیِ گنبد به چشمم خورد و مُردم ناگهان مستی انگورِ از سرم انگار رفت یک نفر گویا به دستم داد جام شوکران لب زدم! غم بود، غربت بود، هجران بود آه سرکشیدم هر سه را... دیگر نبود از من نشان روح، بالا آمد و بر جسم خسته خیره شد گرم من بود و نمی رفت از کنارم توامان خادمی آمد به بالینم صدا زد آب... آب ریخت از سرداب حضرت بر سرم آبی روان چشم وا کردم ولی روی زمین بودم هنوز نیزه ها را دیدم... اما شکل یاس و ارغوان ساعتی نگذشت روبرویم ایستاد رخصتم داد و به من بخشید جان، آن نیمه جان راهی صحنت شدم از با در ام افتاد و رازم شد عیان موج ها را پس زدم تا غرق دریایت شوم ساحلِ امنم تویی، من قایقی بی بادبان «» را که دیدم ذکر من شد از بالاتر آیا هست!؟ پس... او را بخوان از و پُر است گوشه ای اما کمین کرده ست مرد ! بر ضریحت گوشِ جان دادم دلم از هوش رفت می رسید از زیر پاهایم، صدای استخوان با ضریحت کارها دارم نخواهم رفت زود روضه آوردم برایت، روضه ی با ضریحت کارها دارم نخواهم رفت زود روضه آوردم برایت، روضه ی کاش زیر دست و پای زائرانت گم شوم چون ، بی صدا و بی هوا و بی زبان قبل از این بودم، حال هستم در بهشت حک شود بر برگه ی ترحیم من، کوچه های را گشتم و حیران شدم هر طرف رفتم تو بودی، از تو دیدم یادمان هر که از بازار چیزی می خرید و من به اشک از خود خواستم ۲ هر قدم با شوق تعجیل فرج پیش آمدم روز و شب قلبم تو را می زد صدا، ! یک طرف برق فرات و یک طرف رعد عطش بر لبم بارید ذکر و تو را دیدم لب بودم دلم پر زد به سمت خیل عشاقت به خوشند آرزوی دارند از پلک بر هم زد دلم، شد خیمه گاهی سبز و من پر کشیدم در زمان، گرفتم از در ، اشکِ چشمِ مشکِ سقا خشک شد با غروب ، خون می چکید از آسمان آه در چشمان آهویی مرا تا ماه برد آن زمان که دختری جا مانده بود از حالِ را در آن شب، درک خواهی کرد اگر... را گم کنی در قم المقدسه .......................................... ۱. اردوی راهیان نور ۲. سوق الصادق که منزل امام صادق نیز در آن است 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
امشب حدود در جمعه ای که برایم عاشقانه گذشت وقتی در سکوت خارج از شهر، نگاهم به آسمان پرستاره بود و بی هوا گوشی ام را چک کردم تا ببینم کسی پیامی نداده باشد را شنیدم و بلافاصله چند چیز در ذهنم نقش بست: - ترانه های جاودان او که همواره در روحم جاری خواهد بود - معرفی او و آثارش به شاعران مبتدی و علاقمند به شعر در کنار قیصر امین پور و حسین منزوی که به نظرم بودند - دیدار با او در فضایی صمیمی و مشاهده سادگی و افتادگی این مرد و - تلخ‌کامی او در اواخر عمر از وضعیت ترانه و آینده نامعلوم آن و استعفایش از ریاست شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و... این شد که پیگیر شدم و دیدم در همین یک ساعتی که ایشان آسمانی شدند در بسیاری از گروه های شعری، یا خبر درگذشت او را پوشش دادند یا آثار و ترانه های او را نشر دادند و برخی شاعران نیز در سوگ او سروده ای تقدیم کردند امشب، محمدعلی بهمنی در کنار من خوابیده بود و به آسمان خیره شده بود برایم حرف زد برایم شعر خواند و خود شد و در آسمان پیش رویم او را در اینترنت جستجو کردم تا باز هم بخوانمش از کودکی او را مرور کنم تا ۸۲ بهاری که او را دیدند را بهتر دریابم در هر صفحه، برگی از او پیش نگاهم سبز شد و دست مرا تا بلندای کمال رساند اما آنچه برایم شگفت آور بود مطالعه چند او بود و غزلی که به من ثابت کرد همواره از خود جلوتر است خاطرم هست سال ها پیش در خصوص بیتی در جلسه ای صحبت کردم که واژه ای در آن به درستی نیامده اما آنقدر به قول امروزی ها وایرال شده که نمی توان جلوی نشر آن را گرفت هرکه دارد کرببلا بسم الله در آن جلسه پیشنهادی دادم که بهترین واژه جایگزین برای واژه که بار معنایی منفی و نادرستی دارد و درواقع شاعر، کوتاهی و کج سلیقگی کرده در مورد آن باید واژه آورده شود که بار ایهامی نیز دارد اما امشب خدا غزلی از محمدعلی بهمنی که دیگر باید او را بخوانم را رزق من کرد تا بدانم این شاعر گرانمایه هم به این معنا دست پیدا کرده و آن را در غزلی زیبا جای داده است که در ادامه تقدیم نگاه مهربانتان خواهم کرد. روحش شاد و یادش گرامی باد 🖤🙏🏻 قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 برای (ع) و زائرانی که در ایشان کیلومترها راه را بر سر و و گونه به می رسند دسته دسته ............... می رسد خورشیدِ گنبد کم کم از پشت کَلات ۱ از ، ... آب دارد نه قنات دسته دسته می رسند از کوه های بی عبور خیل مشتاقان تو از و از ۲ تا برایت مویه و افغان کنند از عمق جان پیرزن ها می رسند از این دهات و آن دهات با هزاران عشق، به سمتت می دوند جاده ها هم راه افتادند از شوق صدات تا گیریم از لب های باران خورده ات می خوانیم و هستیم ای بر این صراط چشم ما در روضه های جدّ تو شده این راهیم و دلخوش بر همین ها از پر بود اما چشم ها... پشت سر ما بود و ما رو به با از و اغنا شدیم ۳ با دل بستیم بر آهِ بیات ۴ شب به شب روشن تر از قبلیم در چشمان تو می گیرد دل ما از تو ای خورشیدِْ ذات روز آخر، بی قراری بود و یک شهر شلوغ تا ببینم روی ماهت را... شدم از دور مات یک خیابان مانده تا زمینگیرم کند آه از آن ساعت که این دیوانه می افتد به پات قم المقدسه .............................. ۱. کلات: یک. نام شهری مرزی در شمال شرقی مشهد به نام کلات دو. قلعه ای به نام کلات نادر یا کاخ خورشید ۲. بامیان و هرات: نام دو شهر افغانستان ۳. قطعه زینب زینب اثر استاد سلیم موذن زاده اردبیلی ۴. اذان معروف استاد رحیم موذن زاده اردبیلی در آواز بیات ترک 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌷🙏🏻 به ساحت (ع) ................... بوده و شده ، حالا شده صورتش خیس از است و را کشته است در خودش دارد لبش شده رد شده از آسمانِ ربنایش، «یا علی» ات وقتی که از جا پا شده ، از سر کلاهِ خلق را انداخته پیرمردی دیده تو را و... تا شده تو از بر سینه ما خورده است تو از در سینه ما جا شده کنار دست بر مادرت شده جیغی کشید و روی پایش راه رفت بین زائرها سر دعوا شده خوش به حال که چشم او هر سحر رو به تو و وا شده خوش به حال هر کسی که در شلوغی های صحن با ی پُر معنی ات، تنها شده ذکر «» ت، را دیوانه کرد آنکه داشت، با نام تو شده تَقْ تَتَق تَقْ می زنم در، تا صدایی بشنوم در اگر وا شد به رویم، از سرِ شده می بارد...! چراغانی ست قلب زائران هرکه شده در این ، بینا شده! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🥰✋🏻 پیشکش به ............... زنده‌تر از و باشی ، سزاوار منابر باشی نام تو در کام جهانی باشد بر لب ، کماکان متواتر باشی ای دل کودک من، پیر و مراد است ! می شود عین باشی!؟ می شود هر ، سفرِ دل بروی کوله را باز ببندی و مسافر باشی!؟ بروی ریشه کنی در دل میخانه‌ی او سال‌ها پشت در ، مجاور باشی!؟ لب گودال پر است از دمِ «» کاش غفلت نکنی یکدم و... ناصر باشی! زیر سُم رفت تنش، کاش تو هم مثل روی خود کار کنی و متغیر باشی زیرورو می شود از بردن نامش دل سنگ اهل، خواهی شد اگر هم متحجر باشی! او که بوده ست و چه کرده ست!؟ خدا می داند کافی اَست از غمِ عشقش باشی او که و و است تا در آفاق نگاهش، باشی تا که عشقش بدمد در شبِ اندیشه تو باید از و ، متنفر باشی کیستی ای همه رنج جهان در تو نهان!؟ کیستی ای که پر از شعری و باشی !؟ غرق دریای تو باید شد و فریادت زد دیگران خاک و تو صد کوهِ جواهر باشی داد نشان، می شود از عمق وجود آیه‌آیه بشوی، باشی زده‌ای آینه‌ی روح خودت را به زمین تا در آینده‌ی چشمم، متبلور باشی تو دست نسیم افتاده ای که فاخرتر از ابریشم فاخر باشی فکر کن پا بگذاری به شبِ برزخِ دشت تا به میدان بلا، باشی فکر کن بر سر باشی و از آن بالا فکرِ پرواز باشی فکر کن چوب به لبهای قشنگت بزنند باز هم یاد خدا باشی و باشی ذره‌ای از غم او را نکند ذهنت درک هرچقدر هم بخواهی متصوّر باشی! بهترین حس جهان، در و کرب‌وبلاست # می رسد و باز تو باشی زائری انگلیسی گفت به من در تو و همان، god_of_the_water# باشی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15