هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
😭 تقدیم به #مولا_علی (ع) و #آقازاده_اش_حسین (ع)
در #ظهر_عاشورای_حسین (ع)
پدر و پسر
................
در #کربلا
تو پسرت را فرستادی و
خوارج هم پسرشان را
پسر تو #حسین بود و پسر خوارج، #خنجر
لعنت بر این #پدر و #پسر
که خون به دل #مادر و #دختری کردند
#پدر، همان #شمشیری بود که بر #علی، خون گریست
#پسر، همان #خنجری که بر گلوی #حسین خندید!
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Pelak15
🆔 @Abedi_Aaeini
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
👌🏻🤦🏻 به ساحت #ثارالله _حسین_بن_علی (ع)
#هیهات
.........
شاعران، پیدا کنید #انگیزه_هیهات را
شاعران رسوا کنید اندیشه_افراط را
#مصلحت_اندیشی و #تردید و #تقلید و #سکوت
بر زمین خواهد زد آخر، #مردم_محتاط را
دین اگر باقیست زیر دِین امثالِ #علی ست
او که #قرآن بود و گفت انجیل را... تورات را
از قلم خون می چکد تا می نویسد یا #حسین!
دم به دم می بارد و دق می دهد خطاط را
سوزنی بالا و پایین می رود در چشمشان
پاره پاره کرده روضه، قلب هر خیاط را
#کربلا، #ذبح_غدیر است و #حسینش خونبها
تا ولایت، جان ببخشد مرگ استنباط را
خسته از گودال، بیرون آمد اما بس نبود
حمله ور شد شمر و آتش زد دل فسطاط را ۱
سوره های پرپرش را باد با خود می بَرد
شرحه شرحه شرح باید داد این آیات را
تا جهان خالی شود از ظلم و ظلمت ها، خدا -
تا چهل منزل به نی ها برد این مشکات را ۲
نور حق را منعکس می کرد بر دل ها #حسین
سنگ ها طاقت نیاوردند این مرآت را ۳
خیزران آمد! خدایا... واکن و قدری ببند
دست های بسته را و چشم های مات را
#کربلا رفتید... با خود چشمه ی اشک آورید
هر #شب_جمعه، به یاد آرید این سوغات را
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
............................
۱. فسطاط: خیمه
بخشی از مقتل لهوف
ثُمَّ إِنَّ شمر بنَ ذِی الْجَوْشنِ حَمَلَ عَلى فُسطَاطِ الْحُسَینِ فَطعَنَهُ بِالرُّمْحِ ثُمَّ قالَ عَلَیَّ بِالنَّارِ أُحْرِقُهُ عَلى مَنْ فِیه فَقالَ لهُ الْحسَین (ع) یَا ابنَ ذِی الْجوْشنِ أَنتَ الدَّاعی بِالنَّار لِتُحرقَ عَلى أَهلی أَحْرَقکَ اللَّهُ بِالنَّار
۲. مشکات: چراغدان
۳. مرآت: آیینه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
😭🤦🏻 قصیده ای در باب #حق و #حقخواهی
و #چرایی و #چگونگی_عاشورا
تقدیم به پیشگاه #اباعبدالله_الحسین_علیهالسلام
#حکومت_علوی
......................
حرامزاده، عرق خور، دروغگو، تنبل
یزید را بنویسید رأس این جدول
حکومت علوی، از #غدیر... والی بود
#حسین باشد و... باشد خلیفه این انگل!؟
سکوت مردم یعنی توهم نادان!
عوام را بنویسید مشکل و معضل
سکوتِ بالادستان، خیانت محض است!
خواص را بنویسید مست لایعقل
رسید قافله ی عشق از میانه ی حج
که وا کند گرهی را که بود لاینحل
ولی چه بر سر دین آمد و چه کرد آدم
نمی کند حیوان این قبیل در جنگل!
هزار گرگ به دنبال بچه آهویی
میان تاریکی ها... به دستشان مشعل
از اینکه معجر افتاد بگذریم... آن شب
#رقیه بود و لگدهای یک قوی هیکل
بیا که برگردیم... اینچنین نباید گفت
که سکته های قبیح افتاد به جان غزل
برو به ظهرِ عطش، آن زمان که می رفتند
کبوترانِ خدا یک به یک به سِیر اَجَل
دلاورانه #حسن بود #قاسم و... گل کاشت
چه مرگ شیرینی داشت! مرگِ مثل عسل
به #کربلا همه را محو هیبت خود کرد
نبود اگرچه که #عبدالله به جنگ جمل!
صدای حرمله آمد... دل #رباب گرفت
سه شعبه رفت و شد آغوش یک پدر، مقتل
به سمت خیمه رَود یا که پشت خیمه، کجا!؟
#حسین، چاره ی عالم! شده ست مستأصل
هر آنچه را می شد با امام بعدی گفت
حساب او که جدا بود از همان اول
تن زنان حرم مثل بید می لرزید
محارمش را با اشک و ناله کرد بغل
شروع رزمش طوفان ترسناکی بود
ولی می اندیشید این میانه او به علل
هزار مرتبه خواند آیه و... دلیل آورد
اگرچه گفت #علی، بهتر است «قَلَّ و دَل»
ولی چه سود! شکم ها، حرام نوشیدند
وگرنه نیست در اندیشه ی امام، خلل
زدند تیر به قلبی که بارها بوسید
به روی منبر و در جمع، احمدِ مُرسل
و #شمر آمد و خنجر گرفت بر دندان
دوید #زینب و خود را رساند تا که به تل
تبر به دست به جان #حسین افتادند
تمام نه! که شد آغاز... تازه جنگ و جدل
به ده نفر گفتند این شما و این تن او
حیا نکردند از بچه هاش حداقل
حدود نیم تُنی هست وزنِ اسب عرب
«تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل»
چهار نعل فرو رفت در بدن، در گوشت
چهار نعل که خورده به سنگ ها صیقل
رسید #زینب و دید آنچه را نباید... آه!
شکسته سینه و از جا درآمده مَفصل
غریب گیر آوردند امامِ بر حق را
چه کارها که نکردند با سرِ آن یل
کشید کِل، به حرم حمله ور شد آن ملعون
که داشت با سرباز سپاه دیگر، کَل
#رقیه خار ندیده! #سکینه خواری را!
ببین ولی حالا پایشان زده تاول
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🖤😭🌹 #روضه_وداع_امام_حسین_علیهالسلام و #شهادت_عبدالله_بن_حسن_ع
آه...
.........
دیگر ندارد آسمانِ خیمهگاهش ماه
دیگر ندارد در بساط خویش حتی آه
فصل وداعِ حضرتِ خورشید بود و کوه!
شد #کربلا تاریک و سر زد روضهای جانکاه
مهتابِ قرآن بود در دستان اقیانوس
تا اهل ساحل را کند از موجها آگاه
دیدند آهوها که شیری روی خاک افتاد
تیری، کمانی کرد #زینب را در اردوگاه
این است پاداش امامی که به #صلح آمد
تا مردمان خویش را قدری کند #اصلاح
شمشیرها بیپرده تا بالا و پایین رفت
#زینب گریبان چاک داد و گفت: «یا الله»!
دستی رها شد تا #عمو_عباس باشد باز
شاید #حسن بود آنکه آنگونه رسید از راه
خون میکِشد خون را و... در مقتل، همه دیدند
مخلوط شد با خون #اصغر، خون #عبدالله
با چنگ و دندان، گرگها گودال را کندند
چیزی نماند از #یوسف و #پیراهنش در چاه
#زینب، زمین افتاد تا گرد و غبار افتاد
حالا فقط او بود و اسبی بیخبر از شاه
دارد خودش را میزند #مهدی، نگو! کافیست
از حالْ رفته #مادرش، دیگر نخوان مداح!
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
#غزل_هفته_دوازدهم_چله_مهدوی
🙏🏻با اجازه امام زمان (عج) به #نیت_فرج و #گشایش_امور
#ایست
...................
چه میشد یک نفس با چشمِ بسته بشمرم تا #بیست
و بعد از آن ببینم هیچکس غیر از تو پیشم نیست
تو را میخواهم اما از #بصیرت خالیام خالی
به جای ربّنا این روزها چشمم پر از گوشیست
تمام فکر و ذکرم پوشش بَهمان #سلبریتیست
تمام کاروبارم، شغل و تحصیل فلان #آرتیست
تو را تنها نباید از #کلاس_دینیام پرسید
تو هستی در #علوم و #شیمی و #جغرافیا و #زیست
هزاران #مکتب و #فرقه، زمین را زیرورو کرده
جهان میایستاد ای کاش پیش #ایسمها با ایست ـ
جهانِ #امپریالیست و #نیهیلیسم و #آتئیست
جهانِ #سوسیالیست و #فاشیست و #ماکیاولیست
دوباره یک #شب_جمعه رسید و چشمم ابری شد
صدای روضه میآید نمیدانم صدای کیست!؟
شنیدم صبح تا شب، #روضهروضه اشک میریزی
بگو که در #محرّم حال و روز چشمهایت چیست!؟
هوای #کربلا دارم! بیا مردی کن و نگذار...
#ملائک خط زنند اسم منِ دلتنگ را از لیست
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
حقیقت
...............
#اربعین، بازگشت به خود است!
حجی است که #کعبه ی آن ماییم!
کربلایی ست که #حسین آن ماییم!
ما را ناخواسته به کوفه و شام کشیدند چون #زینب
اصل ما #کربلاست!
ما از آن خاکیم... از آن دیار
هیچ خاکی به ما سازگار نیست جز #تربت
هیچ آبی از گلویمان پایین نمی رود جز #زمزمِ_فرات
گرفتار بازار #شام بودن، ما را دور می کند از #کربلا
#کربلا حقیقت ماست!
بیا برگردیم رفیق
#محمد_عابدی
#اشعار_اربعینی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
ما گدایان را سفارش کرده اند از دیرباز
#کربلا و #اربعین را باید از #سلطان گرفت
هر که جامانده بگوید #یا_رضا و #یا_رضا
#کربلا را غیر از او از هیچکس نتوان گرفت
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🙏 برای آنها که برای #کربلا به آب و آتش می زنند
دست از طلب ندارم
.................................
دست از طلب ندارم تا نام من درآید
«یا تن رسد به جانان، یا جان ز تن درآید» ۱
در #مرزِ_بیقراری، خورده گره به کارم
دور از وطن...!
تنِ من، کی از #وطن درآید!؟
از لطمه، گُل نشسته بر صورتی شکسته
از لاله های مرده، خون از کفن درآید
هر واژه یک درخت است! آتش به باغ
افتاد...
از داغِ روضه هایش، دادِ سخن درآید
هر روز با مرورِ گودالِ قطعه قطعه
فریادِ #یاحسینِ هیزم شکن درآید ۲
آمد کسی به مقتل! غارت کند خدا را...!
هی کرد زیر و رویش...! تا پیرهن درآید!
#دختر اگر ببیند اینگونه صحنه ها را
از قتلگاهِْ بی جان، یک #پیرزن درآید
مربع
نیلوفرانه غرقم! کو دستی آسمانی -
تا با صدای پایش، ماه از لجن درآید
دل چیست!؟ خاکِ سردی، کز شعله... جان بگیرد
با دست کوزه گر، باز... از سوختن درآید!
با گریه های نم نم، با سینه های محکم
گرد و غبار کینه، از سینه زن درآید
«#هیهات_مِنَّ_الذلّه»، یعنی #سقوط_طاغوت
از نسل او #خمینی، آن #بتشکن درآید!
«از دوست یک اشارت، از ما به سر دویدن» ۳
از لاک خویش، یک روز... این مرد و زن درآید
با چشم های سبزش، با خشم های سبزش
دنیای بدگمانی، از سوءظن درآید
با لطف چشمِ #ساقی، با دستِ انتقامی
از غربت و خرابی، قبر #حسن درآید!
#محمد_عابدی
#اشعار_اربعینی
قم المقدسه
............................................
۱. به استقبال غزلی از خواجه حافظ شیرازی با مطلع:
دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
۲. هیزم شکن به معنای یک. هیزم شکن/ دو. مرثیه خوان و هر که روضه ی اباعبدالله الحسین (ع) را مرور می کند.
۳. اشاره به بیتی از هُمام تبریزی
موقوفِ التفاتم تا کی رسد اجازت
از دوست یک اشارت از ما به سر دویدن
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🖤😭 #چهل_بیت در رثای #اربعین
#چهل بیت
..................
من به فکر #اربعینم، گور حرف این و آن
زنده بادا عشق، ماییم و #حسین_آبادمان
مرزها را پشت سربگذار با من پر بکش
باز کن آغوش خود را بر جهانی بیکران
گفت: شاعر این سیاهی چیست!؟ گفتم: نور محض
سرمه ی غم را خدا بیرون کشید از سرمه دان
ساعتم رأس #حسین است و قدم ها عقربه
می روم تا لحظه ی ارباب، تا بعد از زمان
این منم من، با تمام ضعف هایم آمدم
ای که گفتی با خدا: «هَل مِن مُعین!؟»، یا مُستعان!
آفتاب آمد به استقبال من هنگام خواب
یک نفر ابری شد و شد بر سر من سایبان
#موکبت جان می دمد بر سینه ی پژمرده ام
سفره ات رنگین تر است از یک جهان رنگین کمان
آنقدر چای عراقی ها پر و پیمانه بود
بغض های تلخ من حل شد درون استکان
عده ای با چوبدستی، با عصا می آمدند
یاد کردم از لب و دندان و چوب خیزران...
#کربلا نزدیک تر می شد به من از هر جهت
بوی #عباس و #حسین آمد، دلم شد آستان
در بیابان ها به دنبال تو هستم یا خودم!؟
#خودشناسی، اولین گام است در این داستان!
خویش را پیدا نکردم مثل او اما... سلام
پاسخم را کاش می داد آن امام مهربان
در همین #مشایّه خواهد خواند چندین سال بعد
«لشکر صاحب زمان» را #صادق_آهنگران
حس و حال #اربعین را قبل از این هم داشتم
با شهیدانِ شلمچه در مسیرِ #راهیان ۱
در مسیرِ سبز تو روییدم از نو بارها
زردیِ گنبد به چشمم خورد و مُردم ناگهان
مستی انگورِ #مولا از سرم انگار رفت
یک نفر گویا به دستم داد جام شوکران
لب زدم! غم بود، غربت بود، هجران بود آه
سرکشیدم هر سه را... دیگر نبود از من نشان
روح، بالا آمد و بر جسم خسته خیره شد
گرم من بود و نمی رفت از کنارم توامان
خادمی آمد به بالینم صدا زد آب... آب
ریخت از سرداب حضرت بر سرم آبی روان
چشم وا کردم ولی روی زمین بودم هنوز
نیزه ها را دیدم... اما شکل یاس و ارغوان
ساعتی نگذشت #ساقی روبرویم ایستاد
رخصتم داد و به من بخشید جان، آن نیمه جان
راهی صحنت شدم از #باب_قبله با #عطش
#آتشی در #کعبه ام افتاد و رازم شد عیان
موج ها را پس زدم تا غرق دریایت شوم
ساحلِ امنم تویی، من قایقی بی بادبان
«#اُدخلوها» را که دیدم ذکر من شد #اَلعَجل
از #فرج بالاتر آیا هست!؟ پس... او را بخوان
#قتلگاهت از #عقیق_سرخ و #انگشتر پُر است
گوشه ای اما کمین کرده ست مرد #ساربان!
بر ضریحت گوشِ جان دادم دلم از هوش رفت
می رسید از زیر پاهایم، صدای استخوان
با ضریحت کارها دارم نخواهم رفت زود
روضه آوردم برایت، روضه ی #داغ_جوان
با ضریحت کارها دارم نخواهم رفت زود
روضه آوردم برایت، روضه ی #تیر_و_کمان
کاش زیر دست و پای زائرانت گم شوم
چون #سهساله، بی صدا و بی هوا و بی زبان
قبل از این #ناکام بودم، حال هستم در بهشت
حک شود بر برگه ی ترحیم من، #خُلدآشیان
کوچه های #کربلا را گشتم و حیران شدم
هر طرف رفتم تو بودی، از تو دیدم یادمان
هر که از بازار چیزی می خرید و من به اشک
از #امام_صادقِ خود خواستم #صدق_بیان ۲
هر قدم با شوق تعجیل فرج پیش آمدم
روز و شب قلبم تو را می زد صدا، #صاحبْ_زمان!
یک طرف برق فرات و یک طرف رعد عطش
بر لبم بارید ذکر #اَلامان و #اَلامان
#گنبد_سبز تو را دیدم لب #نهر_فرات
#کربلا بودم دلم پر زد به سمت #جمکران
خیل عشاقت به #تاجِ_بیمحلِّ_نی خوشند
آرزوی #کربلا دارند از #شاهِ_جهان
پلک بر هم زد دلم، شد خیمه گاهی سبز و من
پر کشیدم در زمان، #آتش گرفتم از #خزان
در #شریعه، اشکِ چشمِ مشکِ سقا خشک شد
با غروب #کربلا، خون می چکید از آسمان
آه در چشمان آهویی مرا تا ماه برد
آن زمان که دختری جا مانده بود از #کاروان
حالِ #مولا را در آن شب، درک خواهی کرد اگر...
#دخترت را گم کنی در #ازدحام_زائران
#محمد_عابدی
قم المقدسه
..........................................
۱. اردوی راهیان نور
۲. سوق الصادق که منزل امام صادق نیز در آن است
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🖤😭 برای #بیقراران_محرم_و_اربعین
دلواپس
.................
هر سال #محرمت که آمد از راه
دلواپس #اربعین شدم گفتم آه
رفتم #شب_اول به #مزار_شهدا
تا اذن بگیرم از #تو و #روحالله
#مسلم، شب اول از غریبی جان داد
از ظلمت #کوفه گفت و دل های سیاه
گفتم #شب_دوم از همان قافله که
آمد به زمین #کربلا وقت پگاه
رفتم #شب_سوم به خرابه... پیِ سر
پرپر شدم از سوختنِ #دختر_شاه
با نام و نگاه #حُر، پر از تؤبه شدم
تا گفت #رسول_تُرک، از ترک گناه
قلبم شب پنجم و ششم گفت #حسن
با #قاسمِ بی قرار و با #عبدالله
گفتم #شب_هفتم از #علیاصغر تو
از تیر سه شعبه و وداعی جانکاه
ترسم #شب_هشتم به شهادت برسیم
ما سینه زنان، تا که بخواند مداح
«ای اهل حرم» خواند و به سر زد خورشید
خاموش نشد در #شب_تاسوعا... ماه
ای وای #شب_دهم دلم خالی شد
دیدم سر نیزه ها سری را ناگاه
آتش زدن خیمه به چشمم آمد
غارت شدن #حسین در قربانگاه
باید که کجا بریزم این غم ها را
باید که #حرم بیایم انشاءلله
بگذار #نجف را بکشم در آغوش
بگذار که با #قافله باشم همراه
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی_اربعینی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🖤 تقدیم به ☀️خورشید اهل بیت و 🌙ماه بنی هاشم
آن
...................
نام او را گفت آدم، صورتِ انسان گرفت
نام او را گفت خاتم، معنیِ یزدان گرفت
ما مسلمانیم اما آنچنان تسلیم نه
درس ها باید که پای مکتب سلمان گرفت
تاک بر پای جهان پیچید و ساقی شد #علی
مرده از این باده خورد و تا همیشه جان گرفت
ای به قربان #حسن، آن سیّد بخشنده که
شهر با دستان پر مِهرش، کمی سامان گرفت
ای به قربان امامی که نشد حجش تمام
از طوافش باد اما... هیئت طوفان گرفت
ای به قربان نگاهی که دل از حر برد و رفت
لشکری آماده را با ابرو و مژگان گرفت
چشم او «آن» است و این آن را نباید ساده دید
باید از این آن، برای این و آن هم، آن گرفت
#عصر_عاشورا، #شب_قدر_حسینبنعلی ست -
آن زمان که روی دست خسته اش #قرآن گرفت
لحظه ی گودال را تصویر کردن مشکل است
با صدای خس خسی، قلب جهان یک آن گرفت
داشت هرکس کینه از مولا #علی، آمد جلو
ابنملجم شد به گودال، از پسر تاوان گرفت
ای به قربان تنی که شکل آن تغییر کرد
زیر پای اسب ها، امضا شد و پیمان گرفت
ای به قربان سری که شمعِ روی نیزه بود
قطره قطره آب شد تا عمر جاویدان گرفت
ما گدایان را سفارش کرده اند از دیرباز
#کربلا و #اربعین را باید از #سلطان گرفت
هر که جامانده بگوید #یا_رضا و #یا_رضا
#کربلا را غیر از او از هیچکس نتوان گرفت
#کربلا، میخانه ی عشاق آل مصطفاست
باید از این سرزمین، آرامش و ایمان گرفت
ازدحام #کربلا، وحدت در عین کثرت است
با بصیرت می توان از چشم ها عرفان گرفت
ای بنازم آن #علمدار غیوری را که گفت
مرگ را باید شبیه زندگی آسان گرفت
رخصت از #ساقی گرفتم تا که سقایی کنم
او که از دستش زمین و آسمان ها نان گرفت
آه از آن ساعت که دریای حرم را خشک دید
آه از آن ساعت که آمد اذن بر میدان گرفت
آه از آن ساعت که مشکش را پر از امّید کرد
آه از آن ساعت که راهش را به نخلستان، گرفت
آبِْ روی آب بود و آبرویش در خطر
دست هایش پر کشید و مشک بر دندان گرفت
تیرها در چله آمد تا به خاک افتاد ماه
ابر، پیراهن درید و بعد از آن، باران گرفت
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
💚 برای #امام_حسن (ع)
خاطرات کوچه 😭
.....
زندگی را می توان با خنده ای از سر گرفت
آه... اما نه در آنجا که عزیزی پر گرفت
خاطراتِ کوچه را می زد قدم با اضطراب
سال ها در خانه ی خود، روضه مادر گرفت
وای از آن روزی که غافلگیر شد با ازدحام
دور تا دورِ جهانش را چهل کافر گرفت
جنگ با دشمن فقط در بین میدانگاه نیست
گاه باید در میان کوچه ها سنگر گرفت
رد شد از روی سرش، دستانِ سنگین کسی
سیلیِ ملعون، تمام کوچه را در بر گرفت
این ولی کافی نبود! آتش به جان دین زدند
هیزم آوردند و از این... کار بالاتر گرفت
با لگد کوبید #زهرا را به دیواری که ریخت
انتقام غزوه ها را از #علی، آخر گرفت
باغبانی خسته از مسجد رسید و شوکه شد
او که یاسی کاشت و یک مشت، خاکستر گرفت
روضه ها را بارها کردم مرور و گفته ام
مزد خدمت کردنش را خوب، #پیغمبر گرفت
تا بماند بعدِ پروازِ پرستو، روی پا
#مجتبی از آسمان، یک فرصت دیگر گرفت
با برادر، انس و الفت داشت و با دیدنش
از عطش لبریز شد! تا... چشم های تر گرفت
#کربلا را گاه می دید و صدا می زد: «#حسین -
قلبم از گودالِ آه و... کُندیِ خنجر گرفت»
تا نباشد حس غربت در دل معصومشان
دست #عبدالله و #قاسم را #علی_اکبر گرفت
آنقدَر فریاد زد صلح و سلوک و عشق را
که صدای بی قرارش روی هر منبر گرفت
سال ها از #صلح گفت و... #جنگ را مغلوبه کرد
درس زیبایی از او... آن روزها خواهر گرفت
آتشش زد جعده با زخم زبان و بعد از آن
جام زهر آورد و جانش را به یک ساغر گرفت
تیر آمد روی تیر و زخم آمد روی زخم
روز تشییع تنش، باران تندی درگرفت
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15