eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
405 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
116 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
💚❤️ به ساحت (ع) و (ع) دو پسر ................. بودند پس از آن دو پسر، شاه خورشیدتر از منظره و ماه تر از ماه خورشید، است و ، ماهِ شبِ تار ، همان ماهِ زمین خورده ی در چاه ما سایه ی تاریک و نبی، چشمه ی نور است با نام علی، سنگ...؛ شد آیینه ی شد اشکِ خُم از غربت و اندوه ، خشک شد ...! با لبِ تاول زده گفت: آه چشمان شما قطب نما بود و دل ما در موجِ پریشانِ جهان، ماند در این راه شما بود به یک چیز، ! او در پی آمد و تو در پی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
👌😭 برای (ع) تحریم .............. از تو گفتیم ولی... در شبِ تحریم آنگونه که باید نشد تو تکریم تو گوهر جان بودی و ما در پی دنیا گفتیم و نگفتیم چه ها کرد زر و سیم! سهم تو نبوده ست به جز غربت و غربت حتی نظر لطف ندارد به تو تقویم در باب تو ای صبح دل انگیز، همین بس شد روزیِ هر پنجره با دست تو تقسیم بگذار بیایم به شب سرد مدینه تا بگذرم از کوچه و آن مردم و اقلیم ای با خبر از حال بدِ مردمِ این شهر باید کند احوال تو را آه... که ترسیم!؟ خواندی رجز از منبر و گفتی که ولی کیست دادی همه را از خطر تفرقه ها بیم لعنت به بزرگان و شیوخ متعصب آنها که گرفتند به جای همه تصمیم امروز همان ها به تو ایراد گرفتند آنها که نگفتند به جز سازش و تسلیم ما را به کشاندند تا سبز شویم و نفسی عشق ببخشیم از شور تو «» شده شیرینِ شهادت با «همت» تو شعر و شعائر شده تعظیم دیشب تنم از یاد تنت شد پُرِ ترکش گفتم که جان، همه ی من به تو تقدیم تیر آمد و خوابید صدای نفس شهر نام تو می آمد ولی از حنجرِ بی سیم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭🌹 و آه... ......... دیگر ندارد آسمانِ خیمه گاهش ماه دیگر ندارد در بساط خویش حتی آه فصل وداعِ حضرتِ خورشید بود و کوه شد تاریک و وقت روضه ای جانکاه فانوسِ قرآن بود در دستان اقیانوس تا اهل ساحل را کند از موج ها آگاه دیدند آهوها که شیری روی خاک افتاد تیری، کمانی کرد را در اردوگاه این است پاداش امامی که به آمد تا مردمان خویش را قدری کند شمشیرها بی پرده تا بالا و پایین رفت گریبان چاک داد و گفت: «یا الله»! دستی رها شد تا باشد باز شاید بود آنکه آنگونه رسید از راه خون می کِشد خون را و... در مقتل، همه دیدند مخلوط شد با خون ، خون با چنگ و دندان، گرگ ها گودال را کندند چیزی نماند از و در چاه ، زمین افتاد تا گرد و غبار افتاد حالا فقط او بود و اسبی بی خبر از شاه دارد خودش را می زند ، نگو! کافیست از حالْ رفته ، دیگر نخوان مداح! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💚❤️ به ساحت (ع) و (ع) دو پسر ................. بودند پس از آن دو پسر، شاه خورشیدتر از منظره و ماه تر از ماه خورشید، است و ، ماهِ شبِ تار ، همان ماهِ زمین خورده ی در چاه ما سایه ی تاریک و نبی، چشمه ی نور است با نام علی، سنگ...؛ شد آیینه ی شد اشکِ خُم از غربت و اندوه ، خشک شد ...! با لبِ تاول زده گفت: آه چشمان شما قطب نما بود و دل ما در موجِ پریشانِ جهان، ماند در این راه شما بود به یک چیز، ! او در پی آمد و تو در پی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
👌😭 برای (ع) تحریم .............. از تو گفتیم ولی... در شبِ تحریم آنگونه که باید نشد تو تکریم تو گوهر جان بودی و ما در پی دنیا گفتیم و نگفتیم چه ها کرد زر و سیم! سهم تو نبوده ست به جز غربت و غربت حتی نظر لطف ندارد به تو تقویم در باب تو ای صبح دل انگیز، همین بس شد روزیِ هر پنجره با دست تو تقسیم بگذار بیایم به شب سرد مدینه تا بگذرم از کوچه و آن مردم و اقلیم ای با خبر از حال بدِ مردمِ این شهر باید کند احوال تو را آه... که ترسیم!؟ خواندی رجز از منبر و گفتی که ولی کیست دادی همه را از خطر تفرقه ها بیم لعنت به بزرگان و شیوخ متعصب آنها که گرفتند به جای همه تصمیم امروز همان ها به تو ایراد گرفتند آنها که نگفتند به جز سازش و تسلیم ما را به کشاندند تا سبز شویم و نفسی عشق ببخشیم از شور تو «» شده شیرینِ شهادت با «همت» تو شعر و شعائر شده تعظیم دیشب تنم از یاد تنت شد پُرِ ترکش گفتم که جان، همه ی من به تو تقدیم تیر آمد و خوابید صدای نفس شهر نام تو می آمد ولی از حنجرِ بی سیم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤🤦🏻 برای (ع) ................. تو بودی و او بود تو خوردی خونِ دل، او «خون» پیِ «خون» ۱ همانکه در بود همانکه در بود همانکه بَرده ی تن بود و تن داد برای جان، به صد نیرنگ و افسون خودش بازیچه ی دست جهان شد که تماماً بود میمون به جز و و چه باید کرد با !؟ کسی که لقمه هایش از است ندارد اعتنا بر و تلافی کرد با سر ؛ ابن هارون! تمام شهر فهمیدند او را به جز او نیست در این شهر، ، آبی ترین روحِ خدا بود - همینکه آمد و لب زد به معجون داری، خدا را شکر ای عشق! مکن ما را از این بیرون در آغوش تو ای ، بهلولِ عاقل بود و مجنون ۲ اگر بودیم رفتیم ۳ مرا مدیون خود کن باز، مدیون! خداحافظ رفیقِ بی زبان ها است، ممنون ممنون قم المقدسه ...................................... ۱. خون: خون مردم/ شراب ۲. بُهلول (بهلول دانا، بهلول مجنون کوفی یا ابو وهب بن عمرو صیرفی کوفی) یکی از عقلای مجانین سده دوم هجری و معاصر هارون‌الرشید بود. وی در کوفه رشد و نمو یافت و مردم محل او را با نام فارسی بهلول دانا یا عاقل دیوانه می‌نامیدند. برخی بهلول را از شاگردان پیشوای ششم شیعیان دانسته‌اند. در سال ۱۸۸ق/ ۸۰۴م بود که هارون‌الرشید را ملاقات کرد. زمانی که از سوی هارون‌الرشید در معرض خطر قرار گرفت خود را به دیوانگی زد ولی در مواقع لزوم به مردم پند و اندرز می‌داد. همچنین اشاره به محمّدتقی بُهلول بیلُندی گنابادی‌‌ مشهور به شیخ بهلول یا علامه بهلول از واعظان و عارفان و‌ فقهای معاصر ایران که در گناباد خراسان دفن است و به سبب رفتارهای خاص و جنون آمیز به نام بهلول خوانده شد و در واقعه مسجد گوهرشاد نیز نقش داشت. ۳. بیتی از جلال مهرپویان اگر بار گران بودیم رفتیم اگر نامهربان بودیم رفتیم 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
👌😭 برای (ع) .............. از تو گفتیم ولی... در شبِ تحریم آنگونه که باید نشد تو تکریم تو گوهر جان بودی و ما در پی دنیا گفتیم و نگفتیم چه ها کرد و ! سهم تو نبوده ست به جز و حتی نظر لطف ندارد به تو تقویم در باب تو ای صبح دل انگیز، همین بس شد روزیِ هر با دست تو تقسیم بگذار بیایم به شب سرد تا بگذرم از کوچه و آن مردم و اقلیم ای از حال بدِ مردمِ این شهر باید کند احوال تو را آه... که ترسیم!؟ خواندی رجز از منبر و گفتی که کیست دادی همه را از خطر بیم لعنت به بزرگان و شیوخ آنها که گرفتند به جای همه امروز همان ها به تو ایراد گرفتند آنها که نگفتند به جز و ما را به کشاندند تا شویم و نفسی ببخشیم از شور تو «» شده شیرینِ شهادت با «» تو شعر و شعائر شده تعظیم دیشب تنم از یاد تنت شد پُرِ ترکش گفتم که جان، همه ی من به تو تقدیم آمد و خوابید صدای نفس شهر نام تو می آمد ولی از حنجرِ بی سیم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15