eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
449 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
185 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🙏🏻 به پیشگاه فرزند امام هادی (ع) .................. صدای گریه هایش را شنیدند آسمانی‌ها به لبخندی، شد! رسول مهربانی‌ها و چندی بعد، او را که صدا کردند از او دیدند آیات و روایات و نشانی‌ها چنانکه عده ای او را امام خویش می خواندند ولی او بود و خوشا این پهلوانی‌ها وگرنه مثل بعضی‌ها به لطف صحنه‌سازی‌ها هزاران بهره می برد از جهالت‌ها، تبانی‌ها در نگاهش موج می زد، غرق بود که شد گردابِ بدانگاره ها و بدگمانی‌ها ولی بودن به ریش و سن و سال و این ظواهر نیست چه خوب است این سخن را بشنوند اینجا فلانی‌ها و او است و... همیشه، باب میل است و... ، است و... ظهوری از ۱ عموی حضرت صاحب شدن، بالاترین رزق است از آن بالاتر اینکه سر کنی با ببین را، از گنبدش جاری ست زیارتگاه سبزش، قم المقدسه .............................................. ۱. کمیل بن زیاد از یاران نزدیک علی بن ابی‌طالب (ع) بود. وی راجع به کمیل می‌گوید: تو از یاران سِرّ من هستی! 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻😭 برای حال و هوای کربلایی این روزهای و نزدیک ..................... مرز میان دوست و دشمن چه باریک است وقتی باشد آنجا مرگِ تشکیک است یخ بسته فریاد پرستوهای آزاده دنیا شبیه جنگلی بی روح و تاریک است به جان مردمِ سرگشته افتاده گویا جهان یک است و در خون خود غلتید «فردا»، اسیر گفتگوی دیپلماتیک است تا مثل به میدان پای نگذارند دنیا به دست عده ای جنتلمن و شیک است «ما از نژاد برتریم! اصلاً خداوندیم!» این منطق ارباب های کفر و لائیک است ، بسته ربنای دست هامان را آیینه ای که سر به سر، است حلقِ زمین از تسلیت خالی ست وقتی که دنیای غرق ، لبریز تبریک است ، بازیِ هاست از مرگِ انسان ها مهمتر هم، است هر ماه در ، برج می سازند این سو ولی ، نواری تنگ و باریک است در منطق این منطقه، پاسخ نباید داد ! این خودش یک جور تکنیک است تصویرِ مرگِ عاطفه از پنجره پیداست ای کاش می گفتند این جلوه، گرافیک است از مطبخِ غم می رود در مسلخ خون، موسیقیِ جنگ جهانی تا کلاسیک است! آهِ در دل آیینه ها مانده وقتی زمین، گلدانی از مرگ رمانتیک است تاریخ را بستند بر تیرِ شب اعدام جای گلوله در دلِ فرش پازیریک است دارد خبر از افکار و رویایی که پخشِ بر موزائیک است ای پس کجایی!؟ سوژه آماده ست! این قصه به اندازه ی کافی تراژیک است! یخ کرده یک کودک میان آتش جنگ و پهپادِ لامذهب فقط، سرگرم شلیک است حس می کنم بوی تو را وقتی مسیر سردخانه، پر ترافیک است این ، چشمان همه در می گردد این روزها آقا به ما بسیار است قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌹🙏🏻 به نام که با هر قطره خون خود، درخت اسلام را آبیاری کرد گرفت ......... به درک رسید و گرفت به درک رسید و گرفت قنوتش صدا زد خدا را به شب‌های سرد و هرچه گرفت او، میان گرفت خدا را، دعا را، وفا را، صفا را چنین به و به گرفت چه دل‌ها که بین و شکست خوشا آن دعاها که رنگ اجابت گرفت بود و گفت از فقط که از دست مولا گرفت برای رسیدن به جبهه به آن به هر قیمت از والدینش گرفت همان مرد مردی، که با دست خالی دوید و آرامش دشمنش را گرفت به میدان مین زد، مگر کوچه‌ای وا کند همان شب که از رخصت گرفت چه شدند یکی از یکی دیگر آن روز سبقت گرفت سرش را بریدند و بر نیزه‌ی غم زدند تنش مثل پا خورد و قیمت گرفت که او کرد با خود بود و او گذشت از کم‌اش، در عوض بی‌نهایت گرفت از خودش رد شد و سیر آفاق کرد به رفت و اذن شفاعت گرفت اگر از شهیدی به ما می‌رسد شهید این کرَم را به حکم گرفت نگاه شهیدی اگر معجزه می‌کند بدان او نظر را به لطف گرفت عزیزی، غریبی، شهیدی چنان که از دست مدال شجاعت گرفت چه بدبخت شد هرکه با چانه زد چه خوشبخت شد هرکه از خط گرفت مگر این نبوده که ما هر زمان تب جبهه را قدر دانست قدرت گرفت!؟ نوشته‌ست را شهید پی راز را باید از ، از گرفت! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌺🎁 پیشکش به (ع) برای ولادتشان طور موسی .............. بود و ، آن شب نور داد روز میلادش مَلک در آسمان‌ها سور داد فکر کن چه حالی داشت وقتی او رسید خنده‌اش بر ظلمتِ داد در دل باران شد به دشت پر ترک قطره‌های اشک او اهل زمین را شور داد را بیشتر کرد این پسر حضرت اینچنین دستور داد ـ (تا را میهمان او کنند که آمد خدا گویا به او یک داد) نام مولودش فقط باید باشد پاسخ دشنام دشمن را امام اینجور داد او که آمد با به دست سایه‌ها آینه... تنها نه، صدها پنجره منشور داد خوش به حال هر که از نزدیک را چشید خوش به حال هر که بر او داد مشهدش در عین اینکه از مملو است بارها از یک ، داد ای به قربانش که جای هر زیارت‌کردنی ما را در میان گور داد او را کرد و با احیای دین پاسخی درخور به قتل و غارت داد ۱ عاقبت که چید از باغ او صد خوشه علم یک شب از مستی به انگور داد قم المقدسه ................... ۱. درحالیکه از خلیفه نخست به جز چند لباس باقی نمانده بود، از منصور نزدیک به ششصد هزار هزار دینار پس از مرگش باقی ماند. او شورش‌های زیادی را سرکوب کرد ازجمله عنصر وفادار خلافت عباسی، ابومسلم خراسانی را به قتل رسانید. وی خیزش سنباد را که اهل خراسان بود، سرکوب کرد. به عقیده شیعیان، او دستور قتل جعفر بن محمد صادق (ع) را نیز صادر کرد. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌹🙏🏻 به نام که با هر قطره خون خود، درخت اسلام را آبیاری کرد گرفت ......... به درک رسید و گرفت به درک رسید و گرفت قنوتش صدا زد خدا را به شب‌های سرد و هرچه گرفت او، میان گرفت خدا را، دعا را، وفا را، صفا را چنین به و به گرفت چه دل‌ها که بین و شکست خوشا آن دعاها که رنگ اجابت گرفت بود و گفت از فقط که از دست مولا گرفت برای رسیدن به جبهه به آن به هر قیمت از والدینش گرفت همان مرد مردی، که با دست خالی دوید و آرامش دشمنش را گرفت به میدان مین زد، مگر کوچه‌ای وا کند همان شب که از رخصت گرفت چه شدند یکی از یکی دیگر آن روز سبقت گرفت سرش را بریدند و بر نیزه‌ی غم زدند تنش مثل پا خورد و قیمت گرفت که او کرد با خود بود و او گذشت از کم‌اش، در عوض بی‌نهایت گرفت از خودش رد شد و سیر آفاق کرد به رفت و اذن شفاعت گرفت اگر از شهیدی به ما می‌رسد شهید این کرَم را به حکم گرفت نگاه شهیدی اگر معجزه می‌کند بدان او نظر را به لطف گرفت عزیزی، غریبی، شهیدی چنان که از دست مدال شجاعت گرفت چه بدبخت شد هرکه با چانه زد چه خوشبخت شد هرکه از خط گرفت مگر این نبوده که ما هر زمان تب جبهه را قدر دانست قدرت گرفت!؟ نوشته‌ست را شهید پی راز را باید از ، از گرفت! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌹🙏🏻 به نام که با هر قطره خون خود، درخت اسلام را آبیاری کرد گرفت ......... به درک رسید و گرفت به درک رسید و گرفت قنوتش صدا زد خدا را به شب‌های سرد و هرچه گرفت او، میان گرفت خدا را، دعا را، وفا را، صفا را چنین به و به گرفت چه دل‌ها که بین و شکست خوشا آن دعاها که رنگ اجابت گرفت بود و گفت از فقط که از دست مولا گرفت برای رسیدن به جبهه به آن به هر قیمت از والدینش گرفت همان مرد مردی، که با دست خالی دوید و آرامش دشمنش را گرفت به میدان مین زد، مگر کوچه‌ای وا کند همان شب که از رخصت گرفت چه شدند یکی از یکی دیگر آن روز سبقت گرفت سرش را بریدند و بر نیزه‌ی غم زدند تنش مثل پا خورد و قیمت گرفت که او کرد با خود بود و او گذشت از کم‌اش، در عوض بی‌نهایت گرفت از خودش رد شد و سیر آفاق کرد به رفت و اذن شفاعت گرفت اگر از شهیدی به ما می‌رسد شهید این کرَم را به حکم گرفت نگاه شهیدی اگر معجزه می‌کند بدان او نظر را به لطف گرفت عزیزی، غریبی، شهیدی چنان که از دست مدال شجاعت گرفت چه بدبخت شد هرکه با چانه زد چه خوشبخت شد هرکه از خط گرفت مگر این نبوده که ما هر زمان تب جبهه را قدر دانست قدرت گرفت!؟ نوشته‌ست را شهید پی راز را باید از ، از گرفت! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
اشعار آیینی محمد عابدی
👌🏻🌷 در راستای سخنان حکیمانه مقام معظم رهبری در خصوص انتخاب اصلح در #روز_عید_غدیر سال ۱۴۰۳ کافی ست!
رگه‌هایی از این غزل بهانه‌ای شد تا مجددا آن را بارگذاری کنم چراکه هرجا ایران و ایرانی کرد و از دور شد با و روبرو شد مرگ_بر_وطن‌فروش_خائن مرگ_بر_منافق_و_خبرچین مرگ_بر_اسرائیل_کودک‌کش مرگ_بر_شیطان‌بزرگ_امریکا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
امسال با پیش از این تفاوت دارد! ................... فقط جای نباشد فقط در نباشد در این فرق دارد باید خواند و باید پس از ، سپر کرد باید دمِ بر سر زدن‌ها، کرد فقط نباشد این محرّم باشد و و ، محرّم ، باشد، کو باید بود و ، باشد ای مسلمان با لشکری آماده‌تر از و ، است امروز هنگامه‌ی است امروز از نباید بود غافل وقتی که هست این جنگ، باید شد و دادِ داد باید که# دشمن را شکست و بعد افتاد باید به جنگ یاغیان رفت باید که چون تیری مهیا از کمان رفت باید شد و کرد باید بود و به میدان، کرد باید شد سر و تن را رها کرد غرق شد تا جهان را کرد باید که بود و با یک پا شد در گوش سنگین سپاهِ شب، شد باید که چون بر منبر عرق ریخت با ، دشمن را به دار آویخت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 به سرِ خط ............. « را تو مپندار که شهری ست فقط» ۱ را تو مپندار عطش در لب شطّ را تو مپندار فقط روضه و اشک را تو مپندار شکست و ذلّت نقطه ی آغاز مسلمانی بود بنویسید سرِ نیزه نشین را سر خط! نقطه ی پایان دورویی ها بود نورِ خدا بود میان ظلمت این است که اسلام به او تکیه زده اوست که بالاست هنوز از او همان ، همان بود که سر نیزه نمی گفت مگر از او بود و به دنبال می رفت : است! امان از ؟! او بود و پی آمد بارها داد به صد شکل به دشمن مهلت بر سر دست گرفت را تا نگویند نیاورد برامان آیت! را که امامِ پس از او بود شکست بود در آنجا که نگو... از ، شیرین تر از این...! «هم بخوری» با نیزه کِش بیایی چو در بغل مولایت!؟ سپرِ جان عمو شد پسر شیر او گرفت از همه ی مدعیانش سبقت ساقی اش داد به عالَم آن روز آب را دید و گذشت از لب دریا راحت تا بگیرد سر خود را بشریّت بالا از سر اسب، زمین خورد چنان... با صورت دل هزار آینه شد در خیمه سجده اش نور شد و نور، سرآغازِ لغت افتاد به خاک و سفری داشت به عرش تا به روی همه در وا بکند از آتش افتاد به دامان سه ساله، اما خورد سیلی و نشد ثانیه ای بی عفت آمد که بگوید همهْ زیبایی بود ، قصه ی عشق است! ندارد غایت قطعه ای از باغِ بهشتِ ابدی ست که به اندازه ی قلبِ همه دارد وسعت از دور شدیم و به خدا مشکوکیم از تُهی و پُر شده ایم از کشته شد تا که نمیرد جنگ ما بود ولی بر سر ، فقط بود و ما ‌عطش داشته ایم آه... به می توان بود و طلبید می توان بود و شد از ، سقط می توان بود ، آینه ی کبر شکست می توان بود عُمَر، با همه گفت از بیعت من از هیجان لبریزم خانه ی اول من بوده و باشد تا به لب داشته باشم سر قبرم بگذارید به کامم، این است که خونش به رگ ما جاری ست این است که سر داد ولی با عزت نشد ای دل، سر خود را ببُریم! وای به ما هر چه گفتیم از اندیشه ی او... بود غلط « منتظر ماست بیا تا برویم» ۲ غافل از قافله ایم! آه و دریغ از حسرت! که بود و چه شد آزادترین شد به جهان!؟ هیچ...! تنها به خودش داد فقط وقت، تنگ است! کمی مانده که برسد آه... این بار بیا جان بگذاریم وسط قم المقدسه ............................................‌....... ۱. از نوشته های معروف شهید مرتضی آوینی ۲. از نوحه های معروف حاج صادق آهنگران در هشت سال دفاع مقدس 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 به و سرِ خط ............. « را تو مپندار که شهری ست فقط» ۱ را تو مپندار عطش در لب شطّ را تو مپندار فقط روضه و اشک را تو مپندار شکست و ذلّت ، نقطه ی آغاز مسلمانی بود بنویسید سرِ نیزه نشین را سر خط! ، نقطه ی پایان دورویی ها بود ، نورِ خدا بود میان ظلمت این است که اسلام به او تکیه زده پرچم اوست که بالاست هنوز از غیرت او همان ، همان بود که سر نیزه نمی گفت مگر از رحمت او بود و به دنبال عدالت می رفت : است! امان از غفلت؟! او بود و پی آمد بارها داد به صد شکل به دشمن مهلت بر سر دست گرفت را تا نگویند نیاورد برامان آیت! را که امامِ پس از او بود شکست بود در آنجا که نگو... از ، شیرین تر از این...! «هم بخوری» با نیزه کِش بیایی چو در بغل مولایت!؟ سپرِ جان عمو شد پسر شیر او گرفت از همه ی مدعیانش سبقت درس وفا داد به عالَم آن روز آب را دید و گذشت از لب دریا راحت تا بگیرد سر خود را بشریّت بالا از سر اسب، زمین خورد چنان... با صورت دل هزار آینه شد در خیمه سجده اش نور شد و نور، افتاد به خاک و سفری داشت به عرش تا به روی همه در وا بکند از آتش افتاد به دامان سه ساله، اما خورد سیلی و نشد ثانیه ای بی عفت آمد که بگوید همهْ زیبایی بود ، قصه ی عشق است! ندارد غایت قطعه ای از باغِ بهشتِ ابدی ست که به اندازه ی قلبِ همه دارد وسعت از دور شدیم و به خدا مشکوکیم از تُهی و پُر شده ایم از کشته شد خون خدا تا که نمیرد ایمان جنگ ما بود ولی بر سر پست و قدرت!؟ درد اصحاب، فقط دین خدا بود و خدا ما ‌عطش داشته ایم آه... به مسئولیّت می توان بود و شهادت طلبید می توان بود و شد از ننگ، سقط می توان بود ، آینه ی کبر شکست می توان بود عُمَر، با همه گفت از بیعت من نسبم از هیجان لبریزم خانه ی اول من بوده و باشد تا به لب داشته باشم سر قبرم بگذارید به کامم، این است که خونش به رگ ما جاری ست این است که سر داد ولی با عزت نشد ای دل، سر خود را ببُریم! وای به ما هر چه گفتیم از اندیشه ی او... بود غلط « منتظر ماست بیا تا برویم» ۲ غافل از قافله ایم! آه و دریغ از حسرت! حُر که بود و چه شد آزادترین شد به جهان!؟ هیچ...! تنها به خودش داد فقط یک فرصت وقت، تنگ است! کمی مانده که برسد آه... این بار بیا جان بگذاریم وسط قم المقدسه ............................................‌....... ۱. از نوشته های معروف شهید مرتضی آوینی ۲. از نوحه های معروف حاج صادق آهنگران در هشت سال دفاع مقدس 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻با اجازه امام زمان (عج) به و ................... چه می‌شد یک نفس با چشمِ بسته بشمرم تا و بعد از آن ببینم هیچکس غیر از تو پیشم نیست تو را می‌خواهم اما از خالی‌ام خالی به جای ربّنا این روزها چشمم پر از گوشی‌ست تمام فکر و ذکرم پوشش بَهمان تمام کاروبارم، شغل و تحصیل فلان تو را تنها نباید از پرسید تو هستی در و و و هزاران و ، زمین را زیرورو کرده جهان می‌ایستاد ای کاش پیش با ایست ـ جهانِ و و جهانِ و و دوباره یک رسید و چشمم ابری شد صدای روضه می‌آید نمی‌دانم صدای کیست!؟ شنیدم صبح تا شب، اشک می‌ریزی بگو که در حال و روز چشم‌هایت چیست!؟ هوای دارم! بیا مردی کن و نگذار... خط زنند اسم منِ دلتنگ را از لیست قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻🔥 سپیدگونه‌ای در مورد در .............. این روزها خر داغ می‌کنند و بوی دماغ سوخته می‌آید این روزها که با رفتن برق در خانه‌ام می‌شوم تا زن و بچه‌‌ی تب کرده‌ام را خنک کنم به «» فکر می‌کنم که عرق می‌ریخت تا ما آب نشویم او که آخر هم از کارشکنی‌ها سر به کوه گذاشت و ما را به حال خود واگذاشت این روزها به «» و پدرو مادرش لعنت می‌فرستم و برای اینکه او تنها نباشد به آن ۱۶ میلیون و ۳۸۴ هزار و ۴۰۳ نفر هم لعنت می‌فرستم که در جهنمی که امروز در آنیم هر یک به اندازه هیزمی سهیمند به من نگویید که تند می‌روم کسی که ندارد باید بدتر از اینها را بشنود چه کسی می‌تواند در و ، اینگونه ما را بزند جز شمر و دار و دسته‌اش! هنوز بوی خیمه‌ها و چادرهای سوخته می‌آید و من به این فکر می‌کنم: آنها سوختند تا ما روشن شویم آنها سوختند تا ما نسوزیم اما ما هر روز در جهنمیم بی‌آنکه بدانیم این کوره آتشی‌ست که خودمان دکمه آن را فشار دادیم خیلی محکم هم فشار دادیم بعد از فشار دادن، با آن عکس هم گرفتیم ما خوب می‌دانیم چیست چون بارها آن را در خانه‌های تاریکمان حس کردیم ما هر روز در فشاریم و هر شبمان، شب اول قبر است به من فشار می‌آید وقتی می‌بینم مسئولین به خود فشار نمی‌آورند به من فشار می‌آید وقتی می‌بینم با قطعی برق، فشار مادرم بالا می‌رود و فشار پدرم می‌افتد من یخچالی بی‌روحم و کلیه‌هایم درحال فاسد شدنند من تلویزیونی بی‌نورم که هر روز، فیلم سینمایی «تاریکی در تاریکی» را پخش می‌کند من پکیج خنک‌کننده‌ی خوش‌صحبتی هستم که دهانش را باز می‌کند اما یادش می‌رود چه می‌خواسته بگوید آنها که را نفرین می‌کنند زمستان، او را در آغوش می‌کشند ما باید خود را نفرین کنیم ما مستحق سوختنیم شب و روز! ما سفیدها به خاطر سیاه‌ها، خاکستری شدیم و به زودی بر باد خواهیم رفت اما کسی برای ما دلی نخواهد سوزاند! من شاعری پدرسوخته‌ام که پدرش ۳۰ سال پیش در کردستان، با سوختن همرزمانش سوخت... و حالا خود، شمعی‌ست که تاریکیِ زندان را روشن می‌کند تا شعارهای روی دیوار را بهتر بخواند شعارهایی که با انگشتانی سرخ، فریادی نیمه‌تمامند «رأی من آزا » قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15