eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
411 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
126 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
برای و یارانش .............. سخت است که خدمت کنی و غریب باشی دلواپس مردمانِ خودفریب باشی سخت است شعار ملتی ضد تو باشد اما تو هنوز بهترین طبیب باشی صد مرده کنی زنده به لطف دَم گرمت آخر به گمانِ خلق، بر صلیب باشی سخت است که با این همه اختیار و امکان از دولت و هر رفاه، بی نصیب باشی سخت است که رودرروی احزاب بشینی در پاسخ گستاخی شان، نجیب باشی از پنجره ی دهان تو نور ببارد خورشیدِ جهانِ ظلمتِ رقیب باشی یک عمر گرفتارِ لب دوست شوی تا در سایه ی خالی، نفسی ادیب باشی با ذکر توسل به می شود آری هم قاضی و هم واعظ و هم خطیب باشی نزدیک بیا تا که تو را خوب ببینم یا حق بده از دور کمی عجیب باشی! در باغِ بهشتی که تو را سرخ نوشتند گفتند که صد پنجره، عطر سیب باشی هفتاد و دو یار پر کشیدند به یک آن چی بهتر از اینکه این میان، حبیب باشی!؟ قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak_15
🌷🙏 تقدیم به (ع) برای آنها که را نمی فهمند ............. در پی معنایم و سرگرم ظاهر نیستم دوستت دارم! نیستم! گاه دارم خلوتی کنج شبستانِ لبت آنقدَرها هم که می گویند شاعر نیستم مِی زدم از چشم هایت تا که روشن تر شوم می پرستم آیه هایت را و... کافر نیستم واژگان، هر بار می افتند دنبالم به راه شعر، طولانی اگر شد! من مقصر نیستم با جنونِ نام تو، افلاک را طی می کنم شکر مثل دیگران، اهل مخدّر نیستم می کِشم گاهی عدم را با عصایم روی بوم من نه موسایم، نه فرعونم، نه ساحر؛ «نیستم!» کوچه های شهر، تنها... آه من را پاسخند درددل ها دارم و... ولگرد و عابر نیستم دلخوشم ، یک دارد دلم اما مجاور نیستم گیر کردم در همان ، در بارها گفتم: «هنرمند معاصر نیستم!» عده ای افسرده ام خواندند و جمعی سینه سرخ من گذشتم از همه، آزرده خاطر نیستم چیده ام از باغِ روضه، سیبِ لبخند تو را در هوایت یک پرستوی مهاجر نیستم تا می رسد دلتنگی ام گل می کند با خودم می گویم: «آقاجان مسافر نیستم!؟» قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 به سرِ خط ............. « را تو مپندار که شهری ست فقط» ۱ را تو مپندار عطش در لب شطّ را تو مپندار فقط روضه و اشک را تو مپندار شکست و ذلّت نقطه ی آغاز مسلمانی بود بنویسید سرِ نیزه نشین را سر خط! نقطه ی پایان دورویی ها بود نورِ خدا بود میان ظلمت این است که اسلام به او تکیه زده اوست که بالاست هنوز از او همان ، همان بود که سر نیزه نمی گفت مگر از او بود و به دنبال می رفت : است! امان از ؟! او بود و پی آمد بارها داد به صد شکل به دشمن مهلت بر سر دست گرفت را تا نگویند نیاورد برامان آیت! را که امامِ پس از او بود شکست بود در آنجا که نگو... از ، شیرین تر از این...! «هم بخوری» با نیزه کِش بیایی چو در بغل مولایت!؟ سپرِ جان عمو شد پسر شیر او گرفت از همه ی مدعیانش سبقت ساقی اش داد به عالَم آن روز آب را دید و گذشت از لب دریا راحت تا بگیرد سر خود را بشریّت بالا از سر اسب، زمین خورد چنان... با صورت دل هزار آینه شد در خیمه سجده اش نور شد و نور، سرآغازِ لغت افتاد به خاک و سفری داشت به عرش تا به روی همه در وا بکند از آتش افتاد به دامان سه ساله، اما خورد سیلی و نشد ثانیه ای بی عفت آمد که بگوید همهْ زیبایی بود ، قصه ی عشق است! ندارد غایت قطعه ای از باغِ بهشتِ ابدی ست که به اندازه ی قلبِ همه دارد وسعت از دور شدیم و به خدا مشکوکیم از تُهی و پُر شده ایم از کشته شد تا که نمیرد جنگ ما بود ولی بر سر ، فقط بود و ما ‌عطش داشته ایم آه... به می توان بود و طلبید می توان بود و شد از ، سقط می توان بود ، آینه ی کبر شکست می توان بود عُمَر، با همه گفت از بیعت من از هیجان لبریزم خانه ی اول من بوده و باشد تا به لب داشته باشم سر قبرم بگذارید به کامم، این است که خونش به رگ ما جاری ست این است که سر داد ولی با عزت نشد ای دل، سر خود را ببُریم! وای به ما هر چه گفتیم از اندیشه ی او... بود غلط « منتظر ماست بیا تا برویم» ۲ غافل از قافله ایم! آه و دریغ از حسرت! که بود و چه شد آزادترین شد به جهان!؟ هیچ...! تنها به خودش داد فقط وقت، تنگ است! کمی مانده که برسد آه... این بار بیا جان بگذاریم وسط قم المقدسه ............................................‌....... ۱. از نوشته های معروف شهید مرتضی آوینی ۲. از نوحه های معروف حاج صادق آهنگران در هشت سال دفاع مقدس 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻😭✌🏻 به پیشگاه دومرتبه ......... نشسته در اذان، بگو اذان دومرتبه که مست می شود از او لب و دهان دومرتبه صحابی پیمبرم، مرید نام حیدرم اگر که ذکرش آمده سرِ زبان دو مرتبه قنوت من کبوتری که شد رها به دست او نگاه من دریچه ای به آسمان، دو مرتبه به جان باغ شد تبر، یزید: نخل بی ثمر پس از بهار تو ، شده خزان دومرتبه حیات رفته از قنات، شکسته کوزه ی فرات بیا که جیره بندی است، آب و نان دومرتبه ، راهیِ طَف است، هوای جامعه خفه ست شده ست دین برای عده ای دُکان دومرتبه چه دشمنان احمقی که پیش چشم زینبش شبانه آمدند و داده اند امان، دو مرتبه ببین مرا که با دلم، چه کرده عشق کهنه ات حبیب سالخورده ات شده جوان دومرتبه شهادتم مبارکم، خوش آمدی به پیکرم نگاه کن مرا ، همچنان دومرتبه چنان که بر تو خیره شد، دهانِ چشم مانده وا چه صحنه ها ندیدم و نشد عیان دومرتبه سه شعبه شد گلوی طفل شیرخوار و... حرمله نهاده تیر در دهانه ی کمان دومرتبه که قصد کرده سینه ی تو را و... آه می کشد ولی گرفته تیرِ آن، تو را نشان دومرتبه نبود غیر یک ، قسمتِ اگر که آفریده می شد این جهان دومرتبه بگو کجاست پیرهن، من من!؟ چرا به قتلگاه رفته ساربان، دو مرتبه!؟ بگو مبتلا، چه بود راز کربلا!؟ بگو چرا غروب کرد آسمان دو مرتبه!؟ چه کرده ای که اینچنین عاشقت شده!؟ تو را سلام می دهند زائران دو مرتبه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 به و سرِ خط ............. « را تو مپندار که شهری ست فقط» ۱ را تو مپندار عطش در لب شطّ را تو مپندار فقط روضه و اشک را تو مپندار شکست و ذلّت ، نقطه ی آغاز مسلمانی بود بنویسید سرِ نیزه نشین را سر خط! ، نقطه ی پایان دورویی ها بود ، نورِ خدا بود میان ظلمت این است که اسلام به او تکیه زده پرچم اوست که بالاست هنوز از غیرت او همان ، همان بود که سر نیزه نمی گفت مگر از رحمت او بود و به دنبال عدالت می رفت : است! امان از غفلت؟! او بود و پی آمد بارها داد به صد شکل به دشمن مهلت بر سر دست گرفت را تا نگویند نیاورد برامان آیت! را که امامِ پس از او بود شکست بود در آنجا که نگو... از ، شیرین تر از این...! «هم بخوری» با نیزه کِش بیایی چو در بغل مولایت!؟ سپرِ جان عمو شد پسر شیر او گرفت از همه ی مدعیانش سبقت درس وفا داد به عالَم آن روز آب را دید و گذشت از لب دریا راحت تا بگیرد سر خود را بشریّت بالا از سر اسب، زمین خورد چنان... با صورت دل هزار آینه شد در خیمه سجده اش نور شد و نور، افتاد به خاک و سفری داشت به عرش تا به روی همه در وا بکند از آتش افتاد به دامان سه ساله، اما خورد سیلی و نشد ثانیه ای بی عفت آمد که بگوید همهْ زیبایی بود ، قصه ی عشق است! ندارد غایت قطعه ای از باغِ بهشتِ ابدی ست که به اندازه ی قلبِ همه دارد وسعت از دور شدیم و به خدا مشکوکیم از تُهی و پُر شده ایم از کشته شد خون خدا تا که نمیرد ایمان جنگ ما بود ولی بر سر پست و قدرت!؟ درد اصحاب، فقط دین خدا بود و خدا ما ‌عطش داشته ایم آه... به مسئولیّت می توان بود و شهادت طلبید می توان بود و شد از ننگ، سقط می توان بود ، آینه ی کبر شکست می توان بود عُمَر، با همه گفت از بیعت من نسبم از هیجان لبریزم خانه ی اول من بوده و باشد تا به لب داشته باشم سر قبرم بگذارید به کامم، این است که خونش به رگ ما جاری ست این است که سر داد ولی با عزت نشد ای دل، سر خود را ببُریم! وای به ما هر چه گفتیم از اندیشه ی او... بود غلط « منتظر ماست بیا تا برویم» ۲ غافل از قافله ایم! آه و دریغ از حسرت! حُر که بود و چه شد آزادترین شد به جهان!؟ هیچ...! تنها به خودش داد فقط یک فرصت وقت، تنگ است! کمی مانده که برسد آه... این بار بیا جان بگذاریم وسط قم المقدسه ............................................‌....... ۱. از نوشته های معروف شهید مرتضی آوینی ۲. از نوحه های معروف حاج صادق آهنگران در هشت سال دفاع مقدس 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌷🙏 تقدیم به (ع) برای آنها که را نمی فهمند ............. در پی معنایم و سرگرم ظاهر نیستم دوستت دارم! نیستم! گاه دارم خلوتی کنج شبستانِ لبت آنقدَرها هم که می گویند شاعر نیستم مِی زدم از چشم هایت تا که روشن تر شوم می پرستم آیه هایت را و... کافر نیستم واژگان، هر بار می افتند دنبالم به راه شعر، طولانی اگر شد! من مقصر نیستم با جنونِ نام تو، افلاک را طی می کنم شکر مثل دیگران، اهل مخدّر نیستم می کِشم گاهی عدم را با عصایم روی بوم من نه موسایم، نه فرعونم، نه ساحر؛ «نیستم!» کوچه های شهر، تنها... آه من را پاسخند درددل ها دارم و... ولگرد و عابر نیستم دلخوشم ، یک دارد دلم اما مجاور نیستم گیر کردم در همان ، در بارها گفتم: «هنرمند معاصر نیستم!» عده ای افسرده ام خواندند و جمعی سینه سرخ من گذشتم از همه، آزرده خاطر نیستم چیده ام از باغِ روضه، سیبِ لبخند تو را در هوایت یک پرستوی مهاجر نیستم تا می رسد دلتنگی ام گل می کند با خودم می گویم: «آقاجان مسافر نیستم!؟» قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15