eitaa logo
آدم و حوا 🍎
41.9هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
زن داداش دوستم از خوشحالی اینکه عروس شده موقعی که رفته بودن دنبالش ببرنش خونه شوهر رفته روی صندلی ایستاده و درحالیکه دسته گلشو تو هوا میچرخونده واس خودش کل میکشیده •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
امروز ۲۱ آبانه، کلی بدهی و قسط بانکی دادم، رییسم هنوز حقوق مهر واریز نکرده، موجودی حسابم شده ده هزار تومن، ۳۳ سالمه و الان دلم خوشه بابام حقوق بازنشستگی میگیره حداقل از گرسنگی نمیمیرم تا پایان ماه، شخصیتم زیر این فشارا خورد شده، اگه مسافرکشی نمیکنم چون تموم کارم، اونم بیشتر خرج ماشینو بنزین میشه، تو این شرایط داغون دیروز پسرخالم که یه بچه مایه داره و ددی براش ماشین و خونه و ... فراهم کرده میگه رضا چرا زن نمیگیری؟ 😂😡 ی لحظه خون به مغزم نرسید این مرفه بی درد رو با چوب دنبال کردم فرار میکرد می‌گفت داداش غلط کردم زن نگیر ، گفتم باید بزنمت، نیم ساعت دنبالش بودم تا بالاخره زدمش 😂😂🤦‍♂ خدایی رد دادم از بی پولی •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 من ۲۰ سالمه و نامزدم ۲۳. اوایل عاشقش بودم. دلتنگش میشدم، اونم همینطور. دوس داشتیم مدام کنار هم باشیم. نامزم ادم خوب و منطقیه. مدام محبت میکرد. نازمو میکشید و... ولی من اینطوری نبودم. بخاطر غرورم محبت نمیکردم! فک میکردم پررو میشه در صورتی که اونم نیاز داشت به محبت. گذشت تا نسبت بهش کاملا سرد شدم. نمیدونم چرا! یجورایی انگار خوشی زد زیر دلم! انصافا کاریم نکرده بود، یه روز که عصبانی شدم نتونستم خودمو کنترل کنم و بهش گفتم که ازت سرد شدم و اونم خیلی بهم ریخت. حقم داشت. نباید این حرفو میزدم. بعد پشیمون شدم ولی کار از کار گذشته و حسابی ناراحت شده بود. ✍وقتی عصبانی هستید، سخنرانی کنید تا پشیمان کننده ترین سخنرانی عمرتان را داشته باشید. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آقا داداش دوستم خواستگارم بود من ب این جواب رد دادم و ....خلاصه تولد رفیقم شد و من کیک گرفتم بدون اینکه بهش بگم رفتم خونشون زنگ درشون زدم گفتم عسل بیا پایین گفت باشه یهو یکی درو باز کرد من تو کسری از ثانننننیه کیکو زدم تو صورتش شروع کردم چرخیدن و خل بازی، آقا یهو  فهمیدم اصلا ابعاد این ب دوستم نمیخوره برگشتم عقب دیدم عسل تازه اومده پایین نگو من کیک زدم تو صورت داداشش و داداشش 😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام اقا ما یکشنبه زنگ اخر نشستیم دور هم نمیدونم چ شد بحث کشید ب جن و طلسم و اینا 😂 بعد گفتم بیاین اونایی ک بدمون میاد رو طلسم کنیم شرو کردیم ب دراوردن اصوات عجیب و غریب و تاریک کردن فضا و یکی اب میریخت ورد میخوند و خلاصه اسماشون رو اوردیم و کلی خندیدیم قسمت مهم ماجرا اینه از فرداش یکی از بچها رو ک طلسم کردیم نیومدهههه😂😂😂 شکیبا اگ در خطری باش، جات خوبه😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برگر مرغ مواد لازم برای برگر مرغ: سینه مرغ چرخ شده 400 گرم پیاز رنده شده 🧅2 عدد متوسط کره 🧈50 گرم پودر نان 2 قاشق سوپ‌خوری تخم مرغ 🥚یک عدد ادویه مرغ یک قاشق مرباخوری پودر دود یک قاشق چای‌خوری پودر فلفل سیاه یک قاشق چای‌خوری پودر سیر یک قاشق مرباخوری نمک یک قاشق مرباخوری🧂 پودر انبه یک قاشق چای‌خوری مواد لازم برای ساندویچ برگر نان گوجه ورقه ای نیم سانتی🍅 کاهو🥬 پنیر گودا خیار شور سرکه ای ادویه مرغ: تخم گشنیز دو قاشق غذاخوری فلفل قرمز یک قاشق مرباخوری زنجبیل یک قاشق غذاخوری🫚 پاپریکا یک قاشق غذاخوری بادیان یک قاشق مرباخوری زیره سبز یک قاشق مرباخوری پودر برگ بو یک قاشق مرباخوری پودر دارچین یک قاشق مرباخوری •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 خــانــمــاے عــزیــز! یــه زن بــایــد بــاشــه. بــه خــودش اهمــیــت بــده. بــه ظاهرش بــرســه. ظــاهر یــه خــانــم خــیــلــے مــهمــه حــالــا مــجــرد بــاشــه یــا مــتــاهلــ. اگــه ڪــســے هســت چــاقــه راه حــلــش خــیــلــے راحــتــه. روهرغــذایــے ڪــه مــیــخــوریــن پــودر بــریــزیــن حــتــے صــبــحــانــه. خــیــلــے راحت وزن ڪــم مــیــڪــنــیــن. مــن خــودم ایــنــجــورے مــاهے یــڪ ڪــیــلــو ڪــم مــیــڪــنــمــ. (زن یــا بــه هیــچ وجــه اســتــفــاده نــڪــنــه). بــااینــ روشــ بــا ڪــمــتــریــن هزیــنــه، راحــت وبــدون عــوارض زیــبــاتــریــن مــیــشــیــنــ. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 من و آقاییم الان 5ساله ازدواج کردیم. هرمناسبتی که میشد من عکس پروفایلمو عوض میکردم و به آقایی متنهای عاشقونه می فرستادم ولی اون هیچی نمیگفت. منم ناامید نمیشدم و ادامه میدادم. تااینکه 18 فروردین، سالگرد عقدمون، برام کلی عاشقونه فرستاد. حتی عکس پروفایلشم عاشقونه گذاشت. وااای! من از شدت خوشحالی اشکام در اومد بااینکه شاید هیچ کادویی برا هم نگرفتیم ولی همین پیام، یه دنیا برام ارزش داشت و جواب صبوری خودمو گرفتم. خانومای عزیز! اگه آقایون شما هم عکس العملی در مقابل این کاراتون نشون نمیدن. لطفا باشید. 🌺🌺 برای خوشبختی همه زوجها صلوات 🕊 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساندویچ‌پیتزایی هرموقع هوس پیتزا کردی این ساندویچ رو درست کن و لذتشو ببر😋👌🏻 ~چیا لازم داریم: ژامبون قارچ🍄‍🟫 پنیر پیتزا پنیر گودا نان باگت🥖 خیارشور سس مایونز سس کچاب چیپس •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
دخترم 23 سالمه یادمه دبستان که میرفتم یه روز صبح که میخواستم برم مدرسه چون علاقه خیلی زیادی به موی بلند داشتم یه لباس بلند (تونیک) برداشتم و از سمت یقه اش سرم کردم بعد از گردن به پایینمو با کش مو بستم مدل دم اسبی و مقنعه ام رو پوشیدم و رفتم مدرسه مدیر مدرسه منو با اون وضع دید😂اومد پیشم بهم گفت این چیه زیر مقنعه ات منم با اعتماد بنفس کامل گفتم موهامه😌😂اونم حرفی نزد و رفت زنگ زد به مامانم که بیا دخترتو‌‌جمع کن ، منم صدا کردن تو دفتر مامانم وقتی منو دید گفت باز چیکار کردی که به من گفتن بیام مدرستون؟؟ گفتم کاری نکردم، مدیر مدرسه هم اومد یه گوشه و به مامانم گفت این چیه تو سرش کرده؟چرا لباس تو کله اش کرده؟😂 مامانم گفت علاقه خیلی زیادی به مو بلند داره این لباس رو تو کله اش کرده که یعنی موهاش بلند شده😂😂حالا اون لباسه چه رنگی بود؟ آبی بود😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
⛔️دعای جلوگیری از کارهای غیرشرعی همسرتان⛔️ **اگر همسر یا برادر و پدرتان در دام شیطان افتاده و کارهای غیر شرعی انجام میدهد مثلا: روابط حرام ،بی نمازی یا نیامدن شب تا صبح به منزل و رفیق بازی و به ناراحتی شما از این موضوع اهمیت نمیدهد ،تنها یک دعا هست که باید هرشب هفتاد مرتبه بخوانید و به طرف فرد مورد نظر فوت کنید ،به اذن الهی مطیع شما میشود**....👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 **خیلیا ازش حاجت گرفتن**👆😍
سلام زمانی که مدرسه ها انلاین بود سر کلاس فیزیک سه بودم ساعت ۹ صبح بود از اتاقم رفتم بیرون که توی اشپز خونه یه چیزی بردارم بخورم ... داداش کوچیکترمو دیدم که نشسته روی مبل و گوشی دستشه باهاش حرف زدم دیدم جوابم نمیده، با خودم گفتم بیخیالش و رفتم تو‌اتاق سر کلاس... نیم ساعت بعدش کلاس تموم شد... رفتم بیرون دیدم هیچکس خونه نیست همهههه جا رو گشتم گفتم شوخیش گرفته بازم نبود، اخر سر زنگ زدم مامانم گفتم که محمد نیست یهو مامانم گفت ما ساعت هشت و نیم همه از خونه رفتیم... از شدت ترس داشتم روانی میشدم، از خونه فرار کردم وسط کوچه نشستم ... •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•