eitaa logo
AmirIzadiHamedani14
437 دنبال‌کننده
72 عکس
313 ویدیو
6 فایل
نشر آثار و اطلاع رسانی جلسات امیر ایزدی همدانی
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الحسین علیه السلام امام علیه السلام دل اگر گشت آشناي حسين باصفا گردد از صفاي حسين دلِ من چون كبوتر از سينه پرگشوده است ، در هواي حسين شوقِ طوف حريمِ او دارد بيقراري كند براي حسين من كي ام ؟ مستمند درگاهش گشته ام سخت ، مبتلاي حسين به شهانم چه احتياج بُود ؟ فخرم اين بس شدم گداي حسين طفل بودم كه مادرم مي كرد بر تنم جامه ي عزاي حسين شير مي داد كودك خود را وقت گريه به روضه هاي حسين شير او شيره ي ولايت گشت داد جانم به تن ، ولاي حسين (( يا علي )) گفتم و بلند شدم كه شَوَم خادمِ سراي حسين در پيِ دسته ي عزاداري مي دويدم ، به لب نواي حسين مي زدم روي سينه ، مي گفتم : جانِ ناقابلم فداي حسين ... مصطفي از حسين ، حسين از اوست هست اين منزلت ، سزاي حسين به روي سينه ي رسول الله بود از شأن و رتبه ، جاي حسين سينه و حنجر و لبش بوسيد خاتمِ انبيا ، نياي حسين دارويِ دردِ بي دوايِ بشر هست در تربت شفاي حسين ... تن به ذلّت نداد ، تا جان داد بود بر عهد حق ، وفاي حسين بست احرامِ خون به دشت بلا قعر گودال شد مناي حسين پاره كردند گرگ سيرت ها از دمِ تيغ ها ، قباي حسين (( شمر )) بر روي سينه اش بنشست سر جدا كرد از قفاي حسين پيكرش ماند زير سمّ ستور از بَدِ خصمِ بي حياي حسين ساربان را نكرد او نوميد تا بدين حد ، بُود سخاي حسين رأس پاكش به نيزه كرد عدو ليك خامُش نشد صداي حسين سرِ ني خواند آيه ي قرآن كه حقيقت بُود صلاي حسين روز محشر ، شفاعت اَمّت هست با اذن حق ، جزاي حسين (( )) را در آن زمان باشد چشمِ اَمّيد بر عطاي حسين برای مشاهده نسخه کامل شعر در وبلاگ لینک زیر را لمس کنید http://amirizadihamedani.blogfa.com/post/65 برای مشاهده سایر سروده‌های حاج امیر ایزدی همدانی می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 التماس دعای فرج.
بسم رب الحسین علیه السلام 🔹 علیه السلام 🔹 🔹 🔹 آن شب، خرابه شور و حال دیگری داشت از گریة ویران نشینان، محشری داشت آن شب ، سه ساله دختری را دیده تر بود دلخسته از ایام هجرانِ پدر بود آن شب ، یتیمی ناله از سوز جگر کرد آهش به قلبِ آسمانها هم اثر کرد می خواست در آغوشِ بابا جا بگیرد گلبوسه از رخسارة بابا بگیرد می خواست با او درد دل گوید شبانه از خارِ ره ، از کعب نی ، از تازیانه می خواست گوید: گوشوارش را ربودند می خواست گوید: سنگبارانش نمودند با چشم گریان ، گوشة ویرانه خوابید روی نکوی یارِ خود، در خوابِ خوش دید آری رقیه ، باب را در خواب می دید در ظلمت شام بلا ، مهتاب می دید می‌دید در رویا که مهمان حسین است فارغ ز هر غم، زیب دامان حسین است نزد پدر ، رازِ دلِ پُر درد می گفت از آنچه دشمن با اسیران کرد می گفت می گفت از آن خیمه های پر شراره گاهی ز گوشِ پاره ، گه از گوشواره می گفت : شد مهپاره ها را چهره ، نیلی از بس ز دستِ دشمنان ، خوردند سیلی بابای خوبم ، خوب شد که آمدی تو سلطان خوبان ، بر خرابه سر زدی تو بابش گرفت اشک غم ، از چشم تر او دست نوازش می کشیدی بر سر او دلجویی بابا ز دختر عالمی داشت خوابِ خوش دختر، ولی عمرِ کمی داشت برخاست و دید از پدر ، نَبْوَدْ نشانه بگرفت بار دیگر از هجرش بهانه در هر نگاهش سوی عمّه ، مطلبی بود ذکر لبش اَیْنَ اَبی ؟ اَیْنَ اَبی بود از گریة او ، شام ویران زیر و رو شد آشفته خوابِ دشمنِ بی آبرو شد وقتی صدای ناله اش در قصر ، پیچید از همدلانِ خود یزیدِ پست ، پرسید این نالة پیوستة جانسوز از کیست ؟ آسایش من را گرفت این شیون از چیست ؟ گفتند در پاسخ که یک طفل سه ساله از هجر بابا ، کرده سر این آه و ناله بین اسیران ، او عزیز و نور عین است این نازنین ، فرزند دلبند حسین است ناگه یزیدِ کفر خویِ زشت کاره سوی سرِ فرزند زهرا کرد اشاره گفتا که این سر را به آن دختر رسانید دلداده ای را مژدة دلبر رسانید گیرد اگر رأس پدر را او در آغوش یکباره گردد از فغان و ناله ، خاموش پس در طبق ، آن رأس نورانی نهادند سوی خرابه ، نیمه شب راه اوفتادند تا در خرابه جلوه گر شد روی خورشید پرتو فشان گشت و به ویران ، نور بخشید ویرانه آن شب گشت رشک وادی طور نورٌ علی نورٌ علی نورٌ علی نور آمد رقیه در بغل بگرفت سر را با اشک چشمش شُست رخسار پدر را می گفت : ای بابا ! ببین که دل دو نیمم کی در سنینِ کودکی کرده یتیمم ؟ ای کاش پیش از این دو چشمم کور می شد ای کاش جایم در سرای گور می شد تا ننگرم رنگین ز خون گردیده مویت تا ننگرم بُبْریده رگهای گلویت بعد از تو ، ای آرام جان ! وای از غریبی بعد از تو ما را کو حبیبی ؟ کو طبیبی ؟ بعد از تو بابا سرپرست این زنان کیست ؟ حامیّ اطفالِ تو در دُوْرِ زمان کیست ؟ ای کاش می گشتم فدایت ، ای پدر جان ای کاش می مُردَم برایت ، ای پدر جان او مُحرِم و ویرانسرا ، میقات او بود کعبه ، سرِ بُبریده ، او لبیک گو بود بعد از طواف ، آن دل به ثار اللَّه سپرده گلبوسه‌ای چید از لبانِ چوب خورده بوسید آن لب را و نقدِ جان ، فدا کرد ویرانسرا را شعبه ای از کربلا کرد وقتی برای غُسل او ، غسّاله آمد با دیدنِ جسمش قرین با ناله آمد پرسید : بیماریّ این دختر چه بوده ؟ جسمِ کبودش ، طاقتم از دل ربوده هر چند اکنون خفته او آرام و راحت سر تا قدم در پیکرش باشد جراحت سوزانْد حرفش قلب آل طاهرین را گفتند: بیماری نبود این نازنین را بود این یتیم از خانة وحی و طهارت از کربلا تا شام در بندِ اسارت هر جا گرفت از بهرِ بابایش بهانه دشمن بر او زد کعب نی یا تازیانه هر جا میان راه ، نامی از پدر برد سیلی ز دست دشمن بیدادگر خورد باشد کبود این تن ز ضرب تازیانه از غربت آل نبی دارد نشانه ای «ایزدی» بر گو غمِ دل ، با رقیه درمان شود دردت به ذکر یا رقیه 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 🔹 🔹 *( )* پاک دامن چو آب ،  ام  بنین همدم  بوتراب ، اُمّ بنین بعدِ زهرا به همسریّ علی گشته ای انتخاب ، اُمّ بنین تافت نورِ تو ، یافت شور دگر خانة آن جناب ، اُمّ بنین نامِ نیک تو ،  فاطمه باشد فخرِ قوم  کلاب  ، اُمّ بنین به یلانی شریف و پاک نژاد داشتی انتساب ، اُمّ بنین خواستی فاطمه نخوانندت کرد حیدر خطاب : اُمّ بنین ادبت را چنین نشان دادی همه کارت ثواب ، اُمّ بنین شوهرِ تو ، گل همیشه بهار پسرانت گلاب  ، اُمّ بنین جلوة چار نازدانة خویش دیده بودی به خواب  ، اُمّ بنین سه ستاره ز آسمان آمد سوی تو با شتاب ، اُمّ بنین ماه هم روی دامنت جا کرد بانوی آفتاب ، اُمّ بنین لنگر کشتیِ عفاف و شرف مظهر عشق ناب ، اُمّ بنین آیت صبر و اُسوة ایثار اوستاد حجاب ، اُمّ بنین باب حاجاتی ، آبروداری نزد مالک رقاب ، اُمّ بنین چون به لب نامت آورم ، گردد هر دعا مستجاب ، اُمّ بنین ز سرایت نمی رود هرگز سائلی بی جواب ، اُمّ بنین کیستی ؟ ای زلالِ جاریِ فیض در کویری ، سحاب اُمّ بنین خفته در خاک و فوق خورشیدی بر وجودم بتاب ، اُمّ بنین عکس قبرت به چارچوب دلم گشته بی شمع ، قاب اُمّ بنین هیزمِ دوزخ است آن کاو کرد مرقدت را خراب ، اُمّ بنین عبد عباسِ خود حسابم کن از کرم در حساب ، اُمّ بنین کیستی ؟ ای یگانة تاریخ دشمنت در عذاب ، اُمّ بنین شیونت نقشه های شومِ عدو کرد نقشِ بر آب ، اُمّ بنین با تو هنگام جنگ با طاغوت اشک شد همرکاب ، اُمّ بنین خانة ظلمِ زادة هنده شد ز آهت خراب ، اُمّ بنین سیل اشک تو در مدینه فکند موجی از انقلاب ، اُمّ بنین خانه ات بزمِ اشک و بانی تو ایستادی به باب ، اُمّ بنین آن طرف رمله رود رود سرود این طرف ذکرِ خواب ، اُمّ بنین هر کسی قصّه ای بیان می کرد داشت غم بی حساب ، اُمّ بنین دختری گفت : تشنه بود پدر آب می خواست آب  ، اُمّ بنین ای که تا وقت مرگ در دیده داشتی دُرّ ناب  ، اُمّ بنین بُد ز مرثیّه خوانی ات به بقیع خصم را اضطراب  ، اُمّ بنین می کشیدی چهار صورتِ قبر می فشاندی گلاب  ، اُمّ بنین می نمودی بیان به مردم شهر شد قلبش کباب  ، اُمّ بنین پسرانِ مرا ز کین کشتند مکنیدم خطاب :  اُمّ بنین داغ عثمان و داغ جعفر دید از دلش رفت تاب  ، اُمّ بنین دست  عباس من ، قلم کردند گشته چون شمع آب  ، اُمّ بنین بود از سنگ ، قلب والیِ شهر کرد آن را مذاب  ، اُمّ بنین اشک مروانِ پست را ز این غم دید با شیخ و شاب  ، اُمّ بنین «  ایزدی » شرح درد خویش بگو شنود باب باب  ، اُمّ بنین ز آنکه سائل از او شود نومید می کند اجتناب  ، اُمّ بنین 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
علیهاالسلام سه شنبه ۵ دی ماه ۱۴۰۲ 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🤲 التماس دعای فرج.
علیهاالسلام سخنران: حاج شیخ مهدی موذن کاشانی مداح: ( علیهاالسلام ) ازچهارشنبه ۶ دی‌ماه ۱۴۰۲ به مدت ۳شب 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 علیهاالسلام 🔹 علیه السلام 🔹 علیه السلام *( )* ای دُوُم بانوی سرای علی همدل و یار با وفای  علی افتخارِ همه  کلابیّه حضرت فاطمه کلابیّه چشمة نور و گلشن احساس مادر با فضیلت عبّاس بر تو ، ای بانوی بلند مقام از خداوند و خلق ، باد سلام ای سپهرِ سه اختر روشن قرصِ ماهت نشسته بر دامن آسمان ، بوسه چین ز خاک رهت قبلة حاجت است ، بارگهت از تو خاک ، آفتاب خواهد شد هر دعا مستجاب خواهد شد نورِ حق ، در سلاله داری تو داغ بر دل چو لاله داری تو مادرِ چار قهرمانِ عرب یمی از حجب و کهکشانِ ادب آیه آیه ، وجودِ تو اخلاص همة تار و پودِ تو اخلاص این شنیدم که گفته ای به علی کای پس از مصطفی به خلق ، ولی تو مخوان فاطمه مرا دیگر گرچه ز این نام نیست نیکوتر  چون بَری نام « فاطمه » بر لب یاد از مادرش کند ، زینب بیمِ آن باشَدَم ، شوند ملول پاره های دلِ رسول و بتول از همان دم ، علی امام مبین می نمودت خطاب « اُمّ بنین » تو پرستارِ آلِ فاطمه ای با خبر از جلالِ فاطمه ای آشنا با مرامِ اهل البیت مورد احترام اهل البیت صبر داری ، شکوه داری تو استقامت چو کوه داری تو پاسدار کتاب عاشورا وارث انقلاب عاشورا ناله های تو ، تیغِ عباسی خصم را هم نموده احساسی با چنان جایگاه و شان رفیع می نشستی به روی خاکِ بقیع می کشیدی چهار صورتِ قبر می فشاندی ز دیده اشک ، چو ابر سیل اشکِ تو کَنْد ریشة ظلم شعله گردید و سوخت بیشة ظلم بسکه جانسوز بود ، شیونِ تو ز این مصائب گریست دشمن تو گه ز عثمان و گاه عبدالله یاد می کرده ، می کشیدی آه گاه از جعفر ، آن گلِ یاست گاه با یاد دستِ عباست روز و شب داشتی عزاداری اشکِ غم بود بر رخت جاری بیشتر از چهار فرزندت پسرانِ عزیز و دلبندت داشتی حُزن ، در عزای حسین گریه می کردی ، از برای حسین گوش تاریخ آشناست هنوز با همان بیت شعرِ عالم سوز مردمِ روزگار ، بعد از این نکنیدم خطاب : اُمّ بنین هان ببینید نزد این مادر یک پسر نیست ، ز آن چهار پسر پسرانم شدند یار حسین همه گشتند جان نثار حسین دشمنان خدا ، ستم کردند دست عباسِ من ، قلم کردند پسرم خوب امتحان داده بوده سقا و تشنه جان داده ای بلند اختر ، ای خدا باور اُمّ غیرت ، شریکه الحیدر «  ایزدی » غرق شور و احساس است روضه خوانِ حسین و  عباس است از شما سوز سینه می خواهد کربلا و مدینه می خواهد 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا علیهاالسلام برای مشاهده سروده‌های حاج امیر ایزدی همدانی می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 🔹 🔹 حضرت اُمُّ البنین (س) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ای وجودت غرق در انوار یا اُمُّ البنین سرّ حق را مَحرَم اَسرار یا اُمُّ البنین فاطمه ! ای سرفراز از تو کلابیّه همه بانوان را اُسوۀ ایثار یا اُمُّ البنین ای عفیفه دختر شایستۀ قومی شجاع کز شرافت داشتی آثار یا اُمُّ البنین در سپهر مِهر، رخشان اختر فرزانگی معرفت را قُلزُم ذخّار یا اُمُّ البنین ای پسندیده همه پندار و خوش گفتار تو پاک دامان نکو کردار یا اُمُّ البنین خواستگاری کرد با صد احترام از تو عقیل از برای حیدر کرّار یا اُمُّ البنین او که آگه بود از انساب اقوام عرب دید باشد خیر تو بسیار یا اُمُّ البنین بهر حیدر، همسری می جُست بعد فاطمه یافتت شایستۀ این کار یا اُمُّ البنین در گلستانی که گلهایش بُوَد زنهای پاک یافتت چون غنچه ای بی خار یا اُمُّ البنین سرفراز این راز چون ابراز کردی با حزام قلب او از شوق شد سرشار یا اُمُّ البنین خواستگارت شد به ظاهر از پدر بهر علی خواستت در باطن از دادار یا اُمُّ البنین زد قدم در اندرونی، بود جویای جواب آن پدر از دُخت خوش گفتار یا اُمُّ البنین کُنج حُجره ایستاد و دوخت بر دختر نگاه خیر بهرت خواست از دادار یا اُمُّ البنین دید با مادر ز خواب خویش می گویی سخن داشت رؤیای تو بس اَسرار یا اُمُّ البنین گفتی اش: بر آسمان در خواب می کردم نگاه گفت: راز خویش کن اظهار یا اُمُّ البنین گفتی: آمد سه ستاره زآسمان بر دامنم گفت: تعبیرش خوش است این کار یا اُمُّ البنین باز گفتی: قرص ماه آمد به دامانم نشست مادرت شد حیرتش بسیار یا اُمُّ البنین گفت: مردی آسمانی، خواستگارت می شود طلعت او مطلع الانوار یا اُمُّ البنین سه پسر بخشد خداتان سه ستاره ی بی بَدَل نور حق دارند در رخسار یا اُمُّ البنین یک پسر سرمد شما را می دهد چون قرص ماه مهر و ماهش بندۀ دربار یا اُمُّ البنین قرص ماه و سه ستاره، سر بلندت می کنند در جزا در محضر جبّار یا اُمُّ البنین پس پدر گفتا به او خوابِ خوشت تعبیر شد داد بخت خوش تو را غفّار یا اُمُّ البنین هان ! عقیلت خواستگاری کرده بهر شیر حق پاسخ خود را نما اظهار یا اُمُّ البنین سر به زیر انداختی در پاسخ از حُجب و حیا ای حیا را نقطۀ پرگار یا اُمُّ البنین نو بهار عمر تو طی گشت با روح بهار خاطراتت بود بی تکرار یا اُمُّ البنین ای گلستان عفاف ای بوستان معرفت چار گل را دامنت گلزار یا اُمُّ البنین زابتدای ازدواجت با امیرالمؤمنین بودی اش در موج غم غمخوار یا اُمُّ البنین بر زبان آن لسان الله شد از یُمن تو باز نام فاطمه تکرار یا اُمُّ البنین چون به دنیا آمد عبّاست دلت مسرور شد سرفرازی با تو آمد یار یا اُمُّ البنین بوسه زد حیدر به چشم تر بدست کودکت داشت در دل غصّۀ بسیار یا اُمُّ البنین چون شنیدی علّت آن گریه از چشم خدا چشم تو گردید گوهربار یا اُمُّ البنین ادامه دارد... باتشکر فراوان از مداح اهل البیت علیهم السلام آقای علی وطنی بابت تایپ اشعار... 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب المومنین (ره) سلام شب‌های جمعه هر هفته سعی می‌کنم کلیپ تصویری یا صوتی از یاران آسمانی شده و اساتید خودم و پیر غلامان حسینی تقدیم کنم. ( ) (ره) مردی بزرگ که تمام عمر را در راه احقاق حق اهل البیت علیهم السلام و خدمت به غدیر با نگارش کتاب گرانسگ ، سپری کرد. منظرات علمی‌اش با علمای عامه، تالیفات محققانه‌اش و منبرهای کم نظیرش همواره سند عزت شیعه و مایه مباهات بوده و خواهد بود، بارها در همدان به دعوت همدانی منبر رفته بود. این کلیپ کم نظیر از مردی کم نظیر تقدیم شما همراهان همیشگی. راهش پر رهرو باد... واقعاً خاطراتشان فراموش نشدنی است. الفاتحه مع الصلوات به ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🆔 http://eitaa.com/ZaeranAlghamehHamedan
29.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علیهاالسلام علیهاالسلام 🔹 کلیپی درباره فدک که کمتر از آنها شنیده‌اید. 🔹 این کانال هیچگونه گرایش را دنبال نمی‌کند و در پی یا هیچیک از نیست. 🔹 برای مشاهده سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 🔹 🔹 🟢 (بخش اول) بار دیگر طوطی طبعم، سخن پرداز شد بال بسته باز کرد و باز در پرواز شد رفت در صحن بقیع و سوز دل را ساز کرد مرثیه بر حضرت اُمُّ البنین آغاز کرد گفت: ای شیر خدا را همدم و همسر سلام ای ولیّ الله را در وقت غم یاور سلام ای که باشد دامنت عباس پرور السلام مادر عثمان و عون و فضل و جعفر السلام ای پسرهایت به میدان شهادت شیر حق ای بدست چار فرزندت همی شمشیر حق بر تو رو کردم که در غمها شوی غمخوار من بر تو رو کردم که بگشایی گره از کار من بین که جانم بر لب آمد دردهایم کن دوا مادر باب الحوائج حاجتم را کن روا می گدایی از گدایان اباالفضل توأم ریزه خوار خوان احسان اباالفضل توأم ای طواف آورده بر گِرد مزارت جبرئیل یاد آن روزی که آمد خواستگاریّت عقیل آن که بودش دل ز انوار ولایت منجلی خواستگاری کرد از تو بهر مولایم علی دیده بودی خواب زیبائی که شرحش گفتنی است باز گویم شمّه ای از آن که بس بشنفتنی است خواب دیدی چشم حق بین دوختی بر آسمان در تفکّر بودی از خلق مکان و لامکان بر ستاره های نورانی نظر انداختی هان ! مؤثّر را ز آثارش همی بشناختی سه ستاره ناگهان از آسمان آمد فرود روی دامانت نشست و نوربارانت نمود بودی از دیدار این صحنه بسی حیرت زده کز چه رو آن سه ستاره در حضورت آمده؟ ناگهان دیدی که قرص ماه هم آمد فرود بر روی دامان پاکت با ادب منزل نمود مادر وارسته ات خواب تو را تعبیر کرد آن نشان ها را که گفتی یک به یک تفسیر کرد گفت: مردی آسمانی خواستگارت می شود لطف حق پیوسته در هر کار یارت می شود سه پسر بخشد خدایت چون ستاره هرکدام صاحب قدر و جلالت، نیک خلق و نیکنام وآن یکی دارد جمالی خوبتر از قرص ماه هست بر پاکیّ ذاتش خالق اکبر گواه پس حزام از پرده بیرون گشت با عرض سلام دختر فرزانه اش را گفت با صد احترام فاطمه ! ای دخترم ! خوابت چه خوش تعبیر شد نور چشمم ! سرنوشتت بهترین تقدیر شد ای دلت بیت الولا سرمایه ات حُبّ ولی هان ! بدان که خواستگارتو بُوَد مولا علی هان ! بدان توفیق، با بختت رفیق راه شد خواستگارت حیدر صفدر، ولی الله شد فاطمه ای مایۀ فخر همه قوم کلاب انتخاب ناب بودی از برای بوتراب ای عروس بیت نور از لطف ربّ العالمین مَحرَم اَسرار گشتی بر امیرالمؤمنین از خزانۀ غیب دست حق تو را الماس داد خوبتر از قرص مه، دُردانه چون عبّاس داد چونکه در قنداقه بستی دستهای آن پسر بردی آن قنداقه را تقدیم کردی بر پدر دست حق آن دستِ در قنداقه بسته، باز کرد بوسه زد بر آن دو دست و گریه را آغاز کرد چون نظر کردی و دیدی اشک چشم بو تراب ناگهان در قلب شیدایت بپا شد انقلاب گفتی ای مولای من ای آگه از اسرار غیب از چه گریانی؟ مگر این دستها را هست عیب؟ گریه ات انداخت در جان و دل من، اضطراب علّتش را بازگو ای آگه از عِلم الکتاب گفت سرّالله، حق از سرّ اشکم عالِم است دستهای کودک دردانه ی تو سالم است او دهد آرامشی بر قلب پر احساس مان هیچ نقصانی ندارد پیکر عبّاس مان گریه های من برای روز عاشورا بُوَد بهر روزی که حسین فاطمه تنها بُوَد بهر روزی که نباشد هیچ روزی همچو آن بهر روزی که نبیند مثل آن چشم جهان بهر روزی که حسینم آن غریب ابن غریب می شود محصور در بین سپاهی نانجیب بهر آن روزی که فرزندان زهرا تشنه اند آبروی آب ها بین دو دریا تشنه اند می شود مأمور عباس تو تا آب آوَرَد کودکان را از شریعه هدیه ای ناب آوَرَد بهر مَشکی آب دو دستش شود از تن جدا می شود اعضای او از ظلم اهریمن جدا دستهای پاک او آن روز افتد روی خاک افکند افلاک را در شورش از ادرک اخاک گریم از امروز من بر غربت آن روزشان کس نمی گوید جواب نالۀ جانسوزشان چون شنیدی این مصائب را تو از مولا علی گریه کردی بهر عبّاس و حسینت، با علی تربیت کردی پسرهایت به صدها شور و شین بارها گفتی پسرهایم به قربان حسین چه شب و چه روزها قلبت پر از احساس بُوُد این سفارشها تو را پیوسته با عبّاس بُوُد کای فروغ دیدۀ اُمُّ البنین ! عبّاس من نذر گریه بر تو اشک چشم چون الماس من گرچه می باشی برادر با حسین ابن علی گرچه از خون علیّ مرتضی هستی ولی هان ! نخوان او را برادر هست او آقای تو سیّد و سرور بخوانش کاو بُوَد مولای تو خود ببین اُمُّ البنین هم نیست جز یک خادمه در سرای فاطمه بر نسل پاک فاطمه ادامه دارد... 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 🔹 🔹 🟢 (بخش آخر) ...... چه شب و چه روزها قلبت پر از احساس بُوُد این سفارشها تو را پیوسته با عبّاس بُوُد کای فروغ دیدۀ اُمُّ البنین ! عبّاس من نذر گریه بر تو اشک چشم چون الماس من گرچه می باشی برادر با حسین ابن علی گرچه از خون علیّ مرتضی هستی ولی هان ! نخوان او را برادر هست او آقای تو سیّد و سرور بخوانش کاو بُوَد مولای تو خود ببین اُمُّ البنین هم نیست جز یک خادمه در سرای فاطمه بر نسل پاک فاطمه عُمر عبّاس فَلَک فر شد بدین منوال طی چون بجز یا سیّدی نشنید ثاراللَّه ز وی سبط یاسین بُد به سینه حسرتی دیرینه اش داشت زنگار غمی بر قلب چون آئینه اش سالها در دل هوای لحظه ای حسّاس داشت هر نگاهش خواهشی دیرینه از عبّاس داشت آرزو می کرد یک نوبت برادر خوانَدَش آن خروشان قُلزُم غیرت، برادر خوانَدَش حضرت عبّاس آن سرتا قدم مِهر و وفا زادۀ اُمّ البنین آن اُسوۀ صدق و صفا نور چشم مصطفی را دید چشمش با امید خواست تا فرزند زهرا را نسازد نا امید لحظۀ آخر صدا زد «یا اخا ادرک اخاک» این بگفت و غوطه ور در خون خود شد روی خاک باغبان آمد ز راه و دید لاله پرپر است دست عباس علمدارش جدا از پیکر است دست حق با دیدن این منظره از پا نشست فاش می گویم که پشتیبان دین پشتش شکست گفت از این غم رشتۀ صبر حسینی پاره شد بی تو دیگر چاره ساز ماسِوا بیچاره شد آن حسینی کز طفیلش مُلک هستی یافت هست سوی خیمه بازگشت و بر کمر بگرفت دست تا عمود خیمۀ عبّاس را از جای کَند زلزله ز این کارِ خود در عالَم هستی فِکَند کودکان از داغ سقّا بر سر و سینه زنان این خبر بُردند در هر خیمه از بهر زنان بود خالی جای تو اُمُّ البنین در کربلا تا ببینی که چه کرد عبّاس در دشت بلا سه ستاره گشت یکباره غریق موج خون شد بلند از عرش و فرش «انا الیه راجعون» آسمان بهر حسین و لشگرش خون گریه کرد عقل شد مجنون و چون جیحون و سیهون گریه کرد شُکرللَّه ما هم از دلدادگان عترتیم تابع قرآن و اصل تابعین سُنَّتیم «ایزدی» زاوّل دلش با عبّاس بُوُد وقت سختی ذکر او : یا حضرت عبّاس بُوُد ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ اصفهان 06/دی ماه/1402 هـ ش 13 /جمادی الثّانی/ 1445 هـ ق سالروز علیهاالسلام باتشکر فراوان از علیهم السلام. 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹حضرت علیه السلام 🔹 ای کبریا را نیک مظهر ، یا ابالفضل احیاگرِ الله اکبر ، یا ابالفضل نازد به فضلت هر پیمبر ، یا ابالفضل فخر مَلَک ، میر فلک فر ، یا ابالفضل بندِ دلِ فتّاح خیبر ، یا ابالفضل امشب که لب تر کرده ام از گفت و گویت نوشیده ام بهتر ز زمزم را ، ز جویت مرغ دلم پر می کشد با یاد کویت بگشوده ام دست گدایی را به سویت من را مکن نومید ، ز این در ، یا ابالفضل تو نور چشمِ چشمِ حق ، ماه تمامی از مرتبت ابن و اَخ و عَمِّ امامی در نزد اهل البیت ، صاحب احترامی بر خلقتْ ، آقایی ، به ثارالله ، غلامی هستی ز فهم و وهم برتر ، یا ابالفضل هر همدمِ خضری شود الیاس ؟ هرگز هر ریگِ جو ، گردد دُر و الماس ؟ هرگز هر هرزة خودرو شود چون یاس ؟ هرگز زاید زنی ، طفلی چنان عباس ؟ هرگز همتا نداری ، شبل حیدر ، یا ابالفضل در خاندانی که همه ماهند ایشان ماه تمامی در کمالِ عزّت و شأن ماه بنی هاشم که خورشید درخشان وام از جمالت خواست تا شد پرتو افشان ای سایه ات خورشید پرور ، یا ابالفضل آموختی در مکتب حیدر ، یقین را دیدیّ و کردی سجده ، رب العالمین را با بذل جانت حفظ کردی اصل دین را کردی سرافراز از ادب ، اُمّ البنین را ای وارثِ اخلاص مادر ، یا ابالفضل قنداقه ات را مادرِ فرخنده گوهر وقت ولادت داد بر ساقیّ کوثر بند قُماطت را گشود آن سرّ داور بوسید بازوی تو را با دیدة تر ای بر تو گریان چشم حیدر ، یا ابالفضل اُمّ البنین گفت : ای خدا را دیده و دست نقصی مگر در این دو دستِ نازنین هست؟ حیدر بگفت از کربلا و لب فروبست زین قصّه اش بر دل ، غبارِ غصّه ، بنشست ای بر حسین ، یار و برادر ، یا ابالفضل با نام نیکِ خود ، همه عالم گرفتی جا در دلم چون نقش ، بر خاتم گرفتی تو در صفِ طَف چون به کف ، پرچم گرفتی از وجهِ وجه اللَّه ، غبارِ غم گرفتی تو کاشف الکربی ، ز داور ، یا ابالفضل حیرانِ خود کردی تمام اِنس و جان را عقده گشا گشتی همه خلق جهان را نگرفتی از خصمِ زبون ، خطِّ امان را خطّ امان دادی یکایک ، دوستان را حبّ تو اَم تاج است بر سر ، یا ابالفضل ای مَحرمِ اسرار ، یا باب الحوائج سقِای پرچمدار ، یا باب الحوائج بیمارم و بی یار ، یا باب الحوائج بگشا گره از کار ، یا باب الحوائج بنگر که هستم زار و مضطر ، یا ابالفضل ای آنکه در هر دم ، دو صد اعجاز داری با هر که دستش بسته ، روی باز داری دو بال ، از خلّاقِ بی انباز داری وقتی که در باغِ جنان ، پرواز داری دِه جایمان در ظلّ شهپر ، یا ابالفضل روز قیامت کز فراز چرخ گردون بر گوش آید بانگِ اَیْنَ الفاطمیّون ؟ بهر شفاعت ، آن به فرش و عرش ، خاتون دستِ تو را آرد به نزد حیّ بیچون محشر کند دستت به محشر ، یا ابالفضل ای نوبهار من ببین چون برگِ زردم ای جان من ، جانان من ، درمان دردم بنما نظر بر اشک گرم و آهِ سردم من دوست دارم اربعین دورت بگردم بوسم ضریحت را مکرّر ، یا ابالفضل یا حضرت عباس ، من دل بر تو بستم عُمری بُوَد بر خوان احسانت نشستم گرچه نمک خوردم ، نمکدان را شکستم اکنون که افتادم ز پا برگیر دستم بر « » از لطف بنگر ، یا ابالفضل 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
AUD-20220814-WA0017.mp3
4.32M
🔹 🔹 🔹 همدانی ... 💐 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم💐 انا اعطیناک الکوثر💐 فصل لربک و انحر💐 ان شانئک هو الابتر💐 🍎 🍏 🔶 🔶 علیهاالسلام 🔸*(بند اوّل)* دریای رحمت را گهر مبارک در شامِ درد و غم ، سحر مبارک بر نخل اُمّید همه رسولان از کبریا آمد ثمر ، مبارک گردید چون سینا ، سرای احمد در طور ، نورِ این شجر مبارک جبریل نازل گشته بر محمد گوید بر او از دادگر مبارک خیر النسا بنهاد پا در عالم بر حضرت خیر البشر مبارک آمد جواب طعنه های ابتر میلاد دختر ، بر پدر مبارک از بحر بیکرانة نبوّت بهر خدیجه ، این گهر مبارک چون چشمه جوشید از کویر ظلمت از کوثرِ نور ، این خبر مبارک از حق نزول مصحفی که باشد آیاتِ آن ، فتح و ظفر مبارک نَبْوَد عجب گوید اگر خداوند بر کلکِ صنعش ز این اثر مبارک میلاد بانویی که هست نورش افزونتر از شمس و قمر مبارک روز جهان افروزِ مولد او بر جحتِ ثانی عشر مبارک گویم به زهرا دوستانی عالم بارِ دگر ، بار دگر مبارک   او طاهره ، صدّیقه و بتول است قلب محمد ، بضعه الرسول است   🔸*(بند دوم)* زهراست بر سر ، افسر محمد روح و روان در پیکر محمد ناموسِ سبحان ، جانفدای حیدر تطهیر قرآن ، کوثر محمد او هدیة حق بر خدیجه باشد هم یادگار از همسر محمد بر مادرِ پاکش سلام آرد پیک خدا در محضر محمد در حیرتم از رتبه اش که او بود هم دختر و هم مادر محمد هر صبح و شب بر او سلام گفتن باشد عبادت در بر محمد بر سینه و صورت همیشه بودش گل بوسة مکرّر محمد بوسیدن دستش به قامت خم گشته عروج دیگر محمد در پیشِ رویش ماه ، محو می شد باشد درخشان اختر محمد دریای موّاج نبوّت است او از بحرِ هستی ، گوهر محمد باشد پیمبر تاجِ فرقِ زهرا زهرای اطهر ، زیور محمد نازم به آن کاو روز فتح خیبر شد همسرش ، سرلشگر محمد در حشر آید این ندا ز سرمد حاجت طلب کن ، دختر محمد آن روز ، زهرا فکر شیعیان است هر کس که زهرایی است در امان است   🔸*(بند سوم)* احمد گلِ خلقت ، گلاب زهراست دُردانة ختمی مآب زهراست اُمّ الحسن ، مامِ حسین و زینب اُمِّ اَب و اُم الکتاب زهراست از سوی حق ، بعد از رسول خاتم رکن رکینِ بوتراب زهراست بر کوثر و تطهیر و قدرِ قرآن کاملترین تفسیر ناب زهراست آن کس که چون نامش به لب بیاید گردد دعاها مستجاب زهراست یک جزء از مهریّه اش فرات است ای اهل دل ، بانوی آب زهراست جبریل کارِ خانه اش نماید از خستگی وقتی به خواب زهراست از کور هم رخسار خود بپوشد کان کرم ، روح حجاب زهراست باشد شفیعه ، شیعه را به محشر فریادرس ، روز حساب زهراست در سایه سارش دل غمی ندارد چون رحمت حق را سحاب زهراست لبخند او روشنگر بهشت است خوشید احمر ، آفتاب زهراست بر ضدّ غاصبین حقّ حیدر بنیانگذار انقلاب زهراست آن بانویی کز خطبة بلیغش کاخِ ستم گردد خراب زهراست   زهرا که معصومه ز کبریا بود از آن دو تن ، والله نارضا بود ادامه دارد...  🔹 نسخه کامل را این ترکیب بند را با لمس لینک زیر مطالعه بفرمایید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com/post/118 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 علیهاالسلام 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 یاد باد آن روزگاران، یاد باد... باتشکر از آقای مسعود رعنایی (اصفهان) 🔹 برای مشاهده سروده‌های جدید می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علیهاالسلام ... سال۱۳۹۳ 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 بالمس لینک زیربه مابپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ‌ تلاوت زیبای سوره کوثر توسط حامد شاکر نژاد بازنشر به مناسبت ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ ﴿۱﴾فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ ﴿۲﴾إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿۳﴾ @mahfeltv3
30.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب المومنین علیه السلام سلام شب‌های جمعه هر هفته سعی می‌کنم کلیپ تصویری یا صوتی از یاران آسمانی شده و اساتید خودم و پیر غلامان حسینی تقدیم کنم. مرحوم حاج آقامهدی از دوستان پدرم بودند و سالها در همدان، انتهای خیابان هنرستان، کوچه ۱۸ متری پیمان از بهترین همسایگان ما بودند، مردم‌دار، همسایه‌دوست، خدوم و ارادتمند واقعی علیهم السلام بود. در خدمات فراوانی برای هزینه‌ها و تعمیرات حسینیه و اسکان زائران و خدمت به آنها داشت. فرزندی نداشت ولی را سرپرستی می‌کرد. ۲سال بعد از مرگ پیکرش تر و تازه از آرامستان همدان پس از به منتقل شد او هم از صاحبان بود و رفت تا طبق وصیتش همجوار مولایش باشد. مرد مهربان و با شخصیتی بود. لینک خبر نبش قبر ایشان در خبرگذاری مهر: https://media.mehrnews.com/d/2023/07/23/0/4603522.m4v?ts=1690098262276 https://media.mehrnews.com/d/2023/07/23/0/4603522.m4v?ts=1690098262276 شخصیتی که در این کلیپ تصویری شرح حال مرحوم حاج آقامهدی را می‌گویند جناب آقای حاج حسین شریفی علیه السلام و سرپرست فعلی حسینیه جولان و از مردان نیک همدان و از اقوام نزدیک آن مرحوم هستند. این کلیپ کم نظیر درباره‌ی مردی کم نظیر تقدیم شما همراهان همیشگی. روحش شاد... الفاتحه مع الصلوات به ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🆔 http://eitaa.com/ZaeranAlghamehHamedan
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 علیه السلام 🔹 🔹 🏴🏴🏴 ... نقل کرده (( )) خوش صفات در بحارش ، از (( عیون المعجزات )) در زمان حضرت مولا علی کز ولایش ، قلب ها شد منجلی خشکسالی ، کوفه را در بر گرفت شهر را اندوه ، سرتاسر گرفت کامِ مردم ، از عطش خشکیده بود خاک کوفه ، تشنه و تفتیده بود این گمان می رفت ، کز کمبودِ آب کِشت و زرعِ کوفیان گردد خراب کوفیان درمانده و مضطر شدند پس به سوی ساقیِ کوثر شدند شکوه ها بردند ، نزد بوتراب از چنان وضعِ بد و قحطیّ آب عرض کردند : ای امیر المؤمنین نَفسِ احمد ، رحمهٌ للعالمین تشنگی ، ما را ز پا افکنده است ریشه ی اُمّیدواری ، کنده است باغهامان را نمانده بار و برگ می روند احشامِ ما ، در کامِ مرگ بیم داریم از چنین قحطیّ آب که نشانی نیست ، حتّی از سراب نیستی ، گردد تمامِ هستِ ما اهل و مال و جان ، روند از دستِ ما ای که بر ما حجّتی بی گفتگو نزد حق داری مقام آبرو مُستجاب الدّعوه ای ، بنما دعا بهر ما باران طلب کن از خدا حضرتش فرمود با مولا حسین کای مرا آرامِ جان و نورِ عین کن دعا ، اندوهشان زایل شود رحمت حق ، بر همه نازل شود دست بگشا سوی درگاهِ اله از خدایِ مهربان ، باران بخواه ز امرِ مولا ، کرد فرزندش قیام تا زداید غم ز قلبِ خاص و عام دست حاجت ، سوی معبودش گشود گفت : حق را حمد و احمد را درود عرض کرد : ای کردگار مهربان بهر ما رحمت فرست از آسمان ای خداوندی که هر نعمت ز تو است خیر و برکت ، عزّت و قوّت ز تو است ابرِ لطفت را به شهرِ ما بیار گو : ببارد ، کشت ها آرد به بار شاد گردان ، مردم افسرده را زندگی دِه ، این زمینِ مُرده را رحم کن بر بندگانِ ناتوان آبِ بسیاری در این جو ، کن روان گفت چون : آمینَ ربّ العالمین گشت نازل رحمتِ حق بر زمین ز ابرِ رحمت ریخت بارانِ زیاد خشکسالی رفت مردم را ز یاد کرد با بارن به فصلِ قحط آب حق دعایِ حجّتش را مستجاب چشمه ها و چاه ها ، پُر آب کرد آن زمینِ تشنه را سیراب کرد با دعایِ خود ، شفیعِ سیّئات کوفیان و کوفه را دادی نجات بعدِ چندی رفت در نزدِ امام مردی از اطرافِ کوفه ، با سلام گفت حضرت را که بعد از چند روز موج می زد آب در صحرا هنوز 1 الغرض بگرفت غمها خاتمه از عنایاتِ عزیز فاطمه کوفیان گشتند ممنونِ حسین خویش را دیدند مدیونِ حسین پس بگفتند : ائتلافی می کنیم این عنایت را تلافی می کنیم سال هایِ سال ، خیلِ کوفیان بودشان این داستان ، وِردِ زبان چند سالِ بعد ، شد آن مقتدا میهمانِ کوفیان ، در کربلا در جوابش ، زیرِ تیغِ آفتاب بر حسین و عترتش بستند آب روز عاشورا ، عزیز فاطمه شد به میدان در برِ چشمِ همه کودکِ شش ماهه اش را رویِ دست برگرفت و گفت با آن قومِ پست هان ! مگر زاریّ او نشنیده اید ؟! یا (( تلظّی )) کردنش ، نادیده اید ؟! گر که با من از جفا دارید جنگ بهرِ مهمان ، عرصه را کردید تنگ نیست اصغر را سرِ جنگ سپاه نزد هر ملّت بُوَد او بی گناه رحم بر حالِ پریشانش کنید یک نظر بر کامِ عطشانش کنید ... « » برگیر از آن بند قماط تا شود راحت عبورت از صراط 1 ـ شیخ حسن بن عبد الوهّاب ؛ عیون المعجزات ؛ ص 87 ـ علامه مجلسی ؛ بحار الانوار ؛ ج 44 ؛ ص 178 ؛ ح 16 به نقل از عیون المعجزات . 👈 برای مشاهده نسخه کامل این شعر لینک زیر را لمس کنید 👉 http://amirizadihamedani.blogfa.com/post/32 🏴🏴🏴 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲
🏴🏴🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 🔹 علیهاالسلام 🔹 🔹 ... شیخ عباس قمّیِ مشهور آنکه بادا مزار او پر نور پسری داشت اهل منبر بود عالم و عامل و سخنور بود نام نیکش علیّ و وقت خطاب پدرش بود گل ، پسر چو گلاب بین وعّاظ نامی تهران شهره در روضه بود و فنّ بیان مدتی از فشار و پرکاری حنجرش شد دچار بیماری تار صوتیّ وی ، فتاد از کار وز سخن ماند آن نکو گفتار نزد چندین پزشک شهر شتافت کس به دردش ره علاج نیافت گشت در شهرها مناطق را یافت آخر طبیب حاذق را گفت با وی ، طبیب حاذق او نَه به منبر برو ، نه حرفی گو هر چه می خواستی ز اهل و عیال بنویسش بجای قال و مقال استراحت بده به حنجر خود بلکه گیری شفا ز داور خود گر چه بود از علاج وی ، نومید نسخه ای از برای او پیچید بلکه با استراحت و دارو بِه شود تارهای صوتیِ او پسر شیخ هم قبول نمود گر چه این شیوه اش ملول نمود چند مدت بدین روال گذشت روز ها بهر او ، چو سال گذشت خسته دل گشت واعظ خوش نام از چنان وضع و گردش ایّام بود در خاطرش بسی تشویش داشت ماه صیام را در پیش بهر منبر به موسمِ رمضان وعده ها داده بود در تهران نگران بود بهر آن جلسات شب قدرِ مساجد و هیئات حنجر او بجای بهبودی بود نزدیک مرزِ نابودی واعظ ، این وضع را تحمل کرد به خدای اَحد ، توکل کرد کرد یک روز ظهر ، بعدِ نماز دست حاجت ، سوی حسین دراز گفت : ای نور دیده ی زهرا به غلامت ، عنایتی فرما درد آورده ام ، دوایم ده روضه خوانِ تواَم ، شفایم ده در زبان ، قدرت بیانم نیست بیش از این‌ طاقت و‌ توانم نیست کرد با دوست ، گفتگویش را شُست با اشک دیده ، رویش را چونکه بعد از توسلش خوابید خواب سردارِ سر جدا را دید باز در خواب ، عرض حاجت کرد درد دل ، در حضورِ حضرت کرد سوی او حضرتش اشاره نمود لب گشود و چنین بیان فرمود گر امیدِ شفا تو را به سر است گو به آن کاو نشسته پیشِ در است روضه ی دختر مرا خواند گریه بر او بلا بگرداند در غم دخترم ، سرشک افشان تا شفایت دهد خدای جهان پس به فرمانِ آن امام شهید زود ، رو سوی در نمود و بدید شوهرِ خواهرش در آنجا بود سیّدی اهل علم و تقوا بود گفت : روضه به آه و ناله بخوان قدری از دختر سه ساله بخوان گریه بر دختری که بت شکن است داروی درد بی دوای من است سید از دیده اشک غم افشاند روضه حضرت رقیه نخواند شاید از باب او ، حیا می کرد شرم از شرحِ ماجرا می کرد عاقبت ، زاده ی پیمبرِ نور داد بر سید این چنین دستور روضه ی دخترم رقیه بخوان زآنچه دید از بنی امیّه بخوان چون به دستور نور چشم رسول شد به ذکر مصائب ، او مشغول پسر شیخ ، دیده تر می کرد بود در خواب و ناله سر می کرد همسرش ضجه های او چو شنید بر سرش خویش را رساند و بدید سیل جوشد ز چشم خونبارش کرد زآن خوابِ ناز ، بیدارش گشت بیدار و گفت با زاری خواب او بوده بِه ز بیداری بر دلش ماند حسرت بسیار که ز کف رفته ، فرصت دیدار عصرِ آن روز رفت نزد طبیب بر طبیب ، این قضیه بود عجیب تار صوتیّ و حنجرِ عالم بود چون روز اوّلش سالم دید زآن ابتلا و بیماری در گلویش نمانده آثاری کرد از نُو ، معاینه او را گفت : خوردی کدام دارو را ؟ خوب افتاده دارویت به مزاج کرده یک درد لاعلاج ، علاج در پی حلّ این معمّا شد ایستاد و جواب ، جویا شد واعظ ، از شوق ، لحظه ای بگریست گفت : این کار ، کارِ دارو نیست قصه ی آن توسلات عجیب بازگو کرد در حضور طبیب منقلب شد پزشک و حالی یافت با خدا ، حال اتصالی یافت قلمش بر زمین فتاد از دست پشت میز طبابتش بنشست دید اعجاز را عیان با عین ریخت اشک از بصر ، بیاد حسین گفت : درد تو را علاج نبود شربتی خوش بر این مزاج نبود رفع بیماری ات در اوج خطر جز توسل نداشت راه دگر ( ) به حق ، توکل کن به همین خاندان ، توسل کن با توسل به عترت اطهار شُو مقرّب به درگه دادار این توسل ، نشانِ ایمان است سَنَدش آیه های قرآن است 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲
بسم الله الرحمن الرحیم علیهاالسلام ای دختر خیر النساء ، یا ام کلثوم دُردانة شیر خدا ، یا ام کلثوم در خُلق همچون احمدی ، در نطق حیدر حلم حسن را بوده ای شایسته مظهر زهرای اطهر را عزیزی ، نور عینی پیغمبر فرهنگ عاشور حسینی با صبر خود پیوسته یار مکتبی تو وقت شدائد ، غمگسار زینبی تو قلبی خدا باور ، پر از احساس داری عزم ستم سوزی چنان عباس داری از برتر و بالاتر از تمجید و تعریف کج باوران تاریخ را کردند تحریف دادند بینِ خلق این گفتار ، ترویج که با عمر حیدر تو را کرده است تزویج گیرم علی بیداد او کردی فراموش واندر جواب خواستگاری ماند خاموش کی عاقلی این حرف را باور نماید دختر قبول از قاتل مادر نماید کاورا شود یار و شریک زندگانی با او شود همراه و سازد مهربانی کی دختری با قاتل مادر نشیند حتی اگر بر خاک و خاکستر نشیند دُردانة زهرا کجا فرزند خطاب کی جمع می گردند با هم آتش و آب دختی که بابش حیدر کرار باشد زوجش عزیز جعفر طیار باشد کفو تو شد ، ای بی قرین عون بن جعفر آنسان که می فرمود پیش از آن پیمبر عونی که یار دین حق در کربلا شد در یاری فرزند پیغمبر ، فدا شد یا ام کلثوم ، ای خطیب کوفه و شام تا روز محشر هست مدیون تو اسلام از خردسالی داغ روی داغ دیدی تو آتش بیداد را در باغ دیدی روزی به سوگ خواجة اسرا نشستی روز دگر در ماتم زهرا نشستی دیدی به بیت وحی آتش زد زبانه بر مادرت زد خصم قرآن تازیانه دیدی که دونان ، پهلوی زهرا شکستند از کین امیرالمومنین را دست بستند در کودکی گشتی یتیمه ، ناله کردی گریه بر آن بانوی هجده ساله کردی هر چند یادِ مادر دل خسته بودی از بعد او بر مرتضی دل بسته بودی وقتی که هجرت کرد آن مولا به کوفه همراه دست حق نهادی پا به کوفه یک شب که حیدر میهمان خانه ات بود روشن ز نور روی او کاشانه ات بود دیدی امیرِ سرفرازان در نماز است گرم نیایش با خدای چاره ساز است پس سفرة افطار را کردی مهیّا نان و نمک با شیر بُردی بهر مولا شاهی که اجرا امرِ او مهرِ فلک کرد افطار خود را باز با نان و نمک کرد آن شب ، شب قدر و شب ذکر و دعا بود امّا پریشان خاطر شیر خدا بود از دیده دُر بارید و اشک افشاند حیدر «انّا الیه راجعون» می خواند حیدر وقتی روان شد سوی مسجد، سرّ سبحان بشکسته شد رکن رکین کاخ ایمان وقتی که در محراب آن مولا قدم زد بر فرق او شمشیر دشمن از ستم زد شمشیر زهر آلود دشمن کارِ او ساخت دست خدا را عاقبت از پای انداخت بعد از علی دیدی غریبیّ حسن را بی مهری اصحاب ، بر آن ممتحن را دیدی به دست همسرش در بین منزل مقتول کین گردید از زهر هلاهل دیدی که جسم اطهر او پیش یاران شد در برِ قبر پیمبر تیر باران ای وای بر من بعد از این غمهای جانکاه افتاد عترت را به سوی کربلا راه وقتی در آن دشت بلا کردی اقامت دیدی عیان با چشم خود شور قیامت آنجا عزیز مصطفی را تشنه کشتند آرام جان مرتضی را تشنه کشتند شد همسر تو کشته در راه امامت در راه دین چون باب خود کرد استقامت از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام با صبر خود گشتی معین یار اسلام بر ایزدی بنگر که او در شور و شین است از مرثیه خوانان دربار حسین است 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.