eitaa logo
شیخ غلامعلي بدرلو
1.3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
252 فایل
یاهو زَكَاةُ الْعِلْمِ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّهِ وَ إِجْهَادُ النَّفْسِ فِي الْعَمَلِ بِهِ تصنیف غررالحکم، حدیث ۱۳۲ http://eitaa.com/Arshiv_Gholam ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Sheikh_Gholamali
مشاهده در ایتا
دانلود
"بستن وسوسه هاى شيطان" ⭐️ اگر مراقب به آنچه گفتيم عمل كرد كه خوشا به حالش، و اگر عمل نكرد مبادا شيطان او را وسوسه كرده و بگويد: "تو! آنگونه كه شايسته توست عمل را انجام نمى دهى؛ بنابراين، اين كار اندك نيز فايده اى نداشته و نبودش بهتر از وجودش مى باشد". زيرا اگر به اين نداى شيطان گوش دهد او را از ساير اعمال نيز باز داشته و او را با غفلت هلاك مى نمايد. ❄️ ولى اگر همان عمل را كه قصد دارد، انجام بدهد گرچه عمل كمى نيز باشد، ممكن است نور اين عمل كم، نور ديگرى را براى عمل بوجود آورده و او را موّفق به انجام عمل ديگرى گردانده و آنگاه در تمام اعمال موفق باشد. 💥خلاصه شيطان هيچ قصدى ندارد، مگر اين كه انسان را از خدمت نمودن و عبادت مولايش باز دارد؛ بنابراين اگر از او فرمان بردارى نمايد در دل او تاريكيى به وجود مى آيد كه سبب قطع يارى او گرديده و موجب مى شود تا عبادت ديگرى را نيز ترك كند تا جايى كه يارى خداوند كاملاً قطع شده و به هلاكت جاويد دچار شود. مگر اين كه عنايت خدا شامل حالش شده و از فرمانبردارى شيطان دست بردارد، دلش با مخالفت با او روشن شده و آنگاه به توفيق كاملى برسد. ▪️سالك نبايد هيچ عمل خيرى را اگر چه بسيار كوچك باشد، كم شمرده و به خاطر كم بودن آن را ترك نمايد كه زيان خواهد ديد. و هيچ عمل خيرى را نيز نبايد بزرگ بيند، چون گرفتار عجب مى گردد. نيز اگر نمى تواند آن را انجام بدهد به مقدارى كه مى تواند آن را انجام داده و بعد از انجام، آن را در مقابل خدا كوچك ببيند؛ زيرا بنده هر عملى را كه انجام بدهد و آن را كوچك بداند، خداوند آن را بزرگ دانسته و شايد همين مطلب باعث شود كه خداوند متعال آن را قبول كند. و هنگامى كه عملى قبول شد كمى آن اهميتى نخواهد داشت. چون اگر خداوند عملى را از بنده اش قبول نمايد، گرچه كم باشد، پاداش زيادى به او خواهد داد. و اگر آن را قبول نكند، فايده اى براى او نخواهد داشت، گرچه زياد باشد. زيرا خداوند عمل كم آدم را قبول و اعمال زياد ابليس را رد نمود. ✅ بنابراين بنده نبايد هيچ عملى را بزرگ ببيند. گرچه عبادت جنّ و انس ‍ باشد؛ زيرا اين عُجب است و عُجب انسان به عملش، ثواب آن را از بين مى برد. بلكه نور آن را به تاريكى تبديل مى كند. و نيز نبايد عمل كم را كوچك بداند؛ زيرا ممكن است قبول شده و تبديل به عمل بزرگى شود. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل دهم، وسوسه های شیطان، ص 156 و 157 @Arshiv_Gholam
آمد از راه و کشیده است عبا را به سرش وای از سینۀ سوزان و دل شعله ورش همچو شمعی که بسوزد ز شرر آب شود آب کرد آتش آن زهر ز پا تا به سرش حجره اش بس که غم انگیز و ملال آور بود گرد غم بود که می ریخت ز دیوار و درش گاه در زیر لبش ذکر خدا می گوید گاه سوی در حجره ست خدایا نظرش هم جواد آمده بالین رضا هم زهرا هم پسر سوخته هم مادر خونین جگرش پیش مادر نبود طاقت برخاستنش زیر بار غم و اندوه خمیده کمرش پسرش دست به سر دارد و مادر به کمر او نظر می کند و خون رود از چشم ترش دست ظلمی که زده بر رخ زهرا سیلی پاره کرده ست کنون رشتۀ عمر پسرش ای "وفائی" ز فلک پیک شهادت آمد گشت تا گلشن سرسبز جنان همسفرش "سید هاشم وفایی" @Arshiv_Gholam
ذکر هوالمعشوق هنگام سحر داریم ما از دولت عشق است اذکارى اگر داریم ما هر کس که با ما می نشیند زود عاشق می شود خیلى براى این محلّه دردسر داریم ما  پیراهن ما نیز درمان می کند یعقوب را از کوچه ی یوسف هر از گاهى گذر داریم ما در عشق از اوّل براى سوختن آماده ایم یعنى در آغازش ز پایانش خبر داریم ما یک روز خاکستر شدن را یاد می گیریم، چون شب تا سحر پروانه را زیر نظر داریم ما ما سوختن را در میان گریه کردن یافتیم در آب می سوزیم، از بس که هنر داریم ما رنجی که ما داریم هنگام فقیری گنج ماست پس یک سر و گردن ز مردم بیشتر داریم ما خوب است سائل در گدایى خویشتن دارى کند اینجا ولى از خویشتن دارى حذر داریم ما  حالا که أجر گریه از أجر شهادت بهتر است بالاتر از خون گلو، خون جگر داریم ما بار سفر را بسته ایم و باز راه افتاده ایم ماه صفر که می رسد میل سفر داریم ما  داریم در این جاده جبریل مقرّب می شویم پاى پُر از تاول به جاى بال و پر داریم ما "علی اکبر لطیفیان" @Arshiv_Gholam
"تفاوت قضاوت در مورد عمل خود و ديگران" ⚠️ آنچه درباره دقّت در مراتب اخلاص و صدق در آن گفتيم فقط در مورد عمل خود انسان است تا از خود قانع نشود مگر به خالص صادقانه و غير خالص را مانند معدوم بداند بلكه آن را گناه به شمار آورده؛ ولى نبايد اينگونه اعمال را از ديگران، مانند معدوم يا گناه به حساب آورد. زيرا اگر اعمال ديگران را بخواهد اينگونه بداند، نه تنها فايده اى نداشته بلكه باعث ترك عمل و بستن درِ صلاح و خير مى گردد. ⛔️ بنابراين نبايد با اين ملاك با ديگران برخورد كند. بلكه بايد با بندگان خدا به ملاك ظاهر عملشان، و حتّى بالاتر، با ترازوى فضل خداوند، برخورد نموده، و گمان كند كه اعمال ناقص و مخلوط مردم بهتر بوده و مورد قبول خداوند است. و اميدوار باشد كه از فضل خدا و قبول او محروم نمى شوند، گرچه اعمال آن ها ناقص و ناخالص باشد. و بعيد نشمرد كه خداوند دعاى بندگانش را فقط به خاطر شكل دعا قبول كند. گرچه اين دعا جز جنبانيدن زبان چيزى نباشد و با عفو عالى خود با آنان معامله كند. و مبادا انسان كسى را از رحمت خدا مأيوس نموده يا باعث شود اعمال را به جا نياورد گرچه عمل او مخلوط با تيرگى باشد. شايد اگر همين شكل عمل ترك نشود گاهى اوقات با بعضى از عنايات الهى همراه باشد و باعث ايجاد روح و حقيقتى در آن عمل شود و در روشن شدن قلب مؤثّر باشد، به گونه اى كه به كلّى عمل او عوض شود و بيشتر و يا همه اعمال او با حضور قلب بوده و آنگاه همراه با رستگاران، رستگار گردد. 💠 و خلاصه اگر فردى لوطى در مستى بگويد "يا اللّه" گمان نمى كنم خداوند او را ردّ نموده و او را اجابت نكند. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل دهم، قضاوت، ص 157 @Arshiv_Gholam
Motafarreghe (4).mp3
360.8K
🎙همسر یا همسفر؟🎙 💠 نوع نگاه به همسر سبب تعیین میزان دقّت در انتخاب همسر می شود... 🔴 استاد دارستانی @Arshiv_Gholam
Motafarreghe (5).mp3
2.72M
🎙انتخاب مادر و پدر برای فرزندمان🎙 💠 در انتخاب همسر باید به تربیت کودک خود توجّه داشته باشیم... 🔴 استاد تراشیون @Arshiv_Gholam
Motafarreghe (6).mp3
440.6K
🎙ظاهر خوب🎙 💠 پرهیز کنید از سبزه لجن زار... 🔴 استاد ماندگاری @Arshiv_Gholam
نمک و شیر را به دستش داد با هزار و یک آرزو دختر گفت ای دخترم کجا دیدی دو غذا روی سفره ی حیدر دخترش دست را جلو آورد تا نمک را ز سفره بر دارد تا که در هم نگاهشان گره خورد دید بابا دو چشم تر دارد گفت بابا که دخترم امشب زخم های دلم عمیق تر است از روی سفره شیر را بردار که علی با نمک رفیق تر است بعد افطار با دو دیده ی خیس گرچه با دخترش تبسّم کرد حال بابا عجیب بود عجیب دخترش دست و پای خود گم کرد دید هر لحظه بی قرارتر است آن ابرمرد بی نظیر و شجاع خیره می شد به آسمان، می خواند زیر لب آیه های استرجاع شب به نیمه رسیده و دیگر موقع رفتن امیر شده کودکان گرسنه منتظرند حرکت کن علی که دیر شده پس عبا را به دوش خود انداخت کیسه را پر ز نان وخرما کرد مثل هرشب پس از "به نام خدا" یک توسّل به نام زهرا کرد در دلش مجلسی ز روضه به پا باز با قصّه ی جوانش شد فقط انگار روضه خوان کم داشت درب و دیوار روضه خوانش شد سمت مقصد، علی که حرکت کرد ناگهان چشم او به در افتاد در برایش چه روضه ای می خواند یاد گیسوی شعله ور افتاد شعله ها را کمی خنک تر کرد اشک چشمان حیدر کرّار در هیاهوی روضه های در نمکی هم به روضه زد دیوار بعدِ مرغابیانِ داخل صحن میخ در سدّ راه مولا شد حرف میخ دری وسط آمد در دل بوتراب غوغا شد قلب حیدر رها شد از کوفه رفت سمت مدینه ی زهرا تیزی میخ یک طرف، وای از داغی میخ و سینه ی زهرا مرتضی ناگهان به خود آمد میخ را از عبای خود وا کرد پای خود را درون کوچه گذاشت یاد کوچه دوباره غوغا کرد روضه را کوچه سخت تر می خواند یاد نامردمانِ بی انصاف یاد چشم نبسته‌ی حیدر یاد سیلی، طناب، فحش، غلاف بعد از آن بین کوچه ی تاریک در دلش شور و همهمه افتاد در سکوت شبی پر از غصّه یاد تشییع فاطمه افتاد قلبش از بی وفایی محض تک تک مردمان کوچه گرفت بی وفایی هوای خواندن کرد روضه را از دهان کوچه گرفت کیسه کم کم سبک شد و مولا سهم خرمای کودکان را داد داشت کم کم دم اذان می شد کاخرین قرص های نان را داد آسمان و زمین همه محو قدرت گام استوار علیست سمت مسجد روانه شد حیدر ابن ملجم در انتظار علیست رکعتی با خدای خود دل داد بعد افتاد روی سجّاده بین محراب غرق خون خود فاتح خیبر است افتاده بی رمق گفت وای اگر بیند غرق خون پیکر مرا زینب کاش می شد سرم شود بسته تا نبیند سر مرا زینب روضه اینجا رسید و دل خون ها دل به دریای رستخیز زدند روضه خوان های شعر نوزدهم همه به کربلا گریز زدند یا علی زینب تو تاب نداشت که شکسته سر تو را بیند لیک خواهد رسید آن روزی که سری را به نیزه ها بیند "مهدی مقیمی" @Arshiv_Gholam
از بعد ماجرای زمین خوردنت مرا دست قضا غریب دوعالم نوشته است زهرای من، تو رفتی و از بعد رفتنت تنها خدا برای دلم غم نوشته است سی سال می شود که بدون تو مانده ام رفتی مرا برای دلم، تا گذاشتی شهر مدینه شیره ی جان مرا کشید من را میان این همه غم جا گذاشتی وقتی میان کوچه بن بست می رسم انگار می رسم به دو دست کبود تو امشب بیا به خانه قلبم سری بزن خسته شدم عزیز دلم در نبود تو درد بدی است درد فراق تو و علی من پیر بودم و ز غمت پیرتر شدم کردم وصیّت، اینکه من از پا فتاده ام سی سال پیش، کشته ی دیوار و در شدم عمری است لب گزیدم و کابوس کوچه ها لحظه به لحظه بال و پرم را شکسته است تیغی که در سجود، شکسته سر مرا قبلاً غلاف او کمرم را شکسته است یا که بیا و پر زدنم را نگاه کن یا که سر مرا به روی زانویت بگیر طوری بیا که باز نیفتی به روی خاک دست مرا رها کن و از پهلویت بگیر از بعد ماجرای زمین خوردنت حسن هر شب ز درد پهلوی من گریه می کند امشب که درد پهلوی من خوب تر شده بر این شکاف ابروی من گریه می کند پنهان نمانده پیش تو، عمری است فاطمه مانند تو سرم، بدنم درد می کند آتش گرفته ام جگرم تیر می کشد بس گفته ام بیا دهنم درد می کند زهرا بیا که روضه بخوانم برای تو زینب نشسته تا کفنم را سوا کند از آن همه کفن پسرم بی کفن شده باید حسین را سپرش بوریا کند دائم برای آن بدن بوریا شده دردی که مانده بر بدنم گریه می کند دیدم به یاد آن تن بی غسل و بی کفن در دست زینبم کفنم گریه می کند یادش بخیر شهر مدینه، خودت به من گفتی قرارِ بعدیِمان پای نیزه ها یادش بخیر، پیروهنی را که بافتی جای کفن برای حسینم به کربلا حالا بیا که خسته ام از گریه های خویش چشمی برای گریه نمانده برای من با چاه کوفه بس که نشستم گریستم نایی نمانده فاطمه بین صدای من "رضا باقریان" @Arshiv_Gholam
از پیمبر یا خدا درباره ی حیدر بپرس یعنی از گوهرشناسان قیمت گوهر بپرس معنی مرد خدا را نیمه شب از نخل ها معنی شیر خدا را روز از لشگر بپرس هیچ دیواری نمی شد مانع راه علی از شکاف کعبه و دروازه ی خیبر بپرس نه! فرار از جنگ هرگز در مرام شیر نیست قصّه را از بدر یا احزاب یا خیبر بپرس در دل تاریخ آوای "سلونی" زنده است مشکلات سخت را از صاحب منبر بپرس گاه برتر می شود یک نوکر از صد پادشاه این تناقض علّتی دارد که از قنبر بپرس در جهنّم با علیّ یا در بهشت بی علیّ؟ شوق آتش را از ابراهیم پیغمبر بپرس جمع خواهد شد محمّد با علیّ در یک بدن؟ ما نمی فهمیم این را از علی اکبر بپرس "مجتبی خرسندی" @Arshiv_Gholam
تا هر زمان که لطف کند آسیاب فقر ما می خوریم نان گدایی و آب فقر وقتی اجاق خانه ما قهر می کند این خانه گرم می شود از آفتاب فقر یک بار زیر منّت مردم نرفته ایم أمّا به روی دیده ی منّت تراب فقر دنیا نشست وضع مرا مو به مو نوشت ما را کتاب کرد به نام کتاب فقر هفتاد سال بندگی اش جز گناه نیست در نامه کسی که نباشد ثواب فقر تعبیر خواب صادقه ی فقر آبروست خوابیده ایم بلکه ببینیم خواب فقر قوس نزول باعث قوس صعود ماست معراج می برد فقرا را طناب فقر بنده اگر ندار نباشد که بنده نیست اظهار بندگی ست همین انتخاب فقر فقر مرا حساب و کتابم حساب کن کم از فشار قبر ندارد عذاب فقر "علی اکبر لطیفیان" @Arshiv_Gholam
شهادت امیرالمومنین-بندانی نیشابوری.mp3
4.64M
🎙روضه بستر أمیرالمؤمنین (علیه السّلام)🎙 "استاد بندانی نیشابوری" @Arshiv_Gholam
"تلازم شرافت شب و روز" 🔸در روايات آمده است كه شرافت شب و روز ملازم يكديگر هستند، به اين معنى كه اگر روز شريف شد، شرافت آن به شبش نيز سرايت مى كند و هنگامى كه شب شريف شد، شرافتش به روز آن نيز سرايت مى نمايد. 🔹بنابراين مراقبت از روزهاى اين شب ها با اخلاص در عبادت لازم است، همان گونه كه در شب ها لازم مى باشد. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل دهم، تلازم شرافت، ص 159 @Arshiv_Gholam
"پايان دادن شب قدر" 🕯آنگاه همان طور كه بارها در مورد شب هاى شريف گفتيم _اين شب ها را با توسّل به حاميان معصوم (عليهم السّلام) سپردن عمل به آنان، عرضه آن به خداوند با دست هاى آنان، تضرّع به درگاه آنان براى اصلاح عمل و براى اين كه آنان به درگاه خداوند تضرّع نموده تا او اين عمل را قبول و آن را به عمل صالح تبديل نموده و آن را پرورش دهد، ختم كند_ اين شب را به پايان برساند. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل دهم، پایان دادن شب قدر، ص 159 @Arshiv_Gholam
"دعايى در شب بيست و هفتم" 🔻از زيد بن على روايت شده است كه گفت: در شب بيست و هفتم ماه رمضان شنيدم پدرم (عليه السّلام) از اوّل شب تا آخر آن عرض مى كرد "اللّهم ارزقني التّجافى عن دار الغرور و الإنابة إلى دار الخلود، و الاستعداد للموت، قبل حلول الفوت"... 🔅اگر بتوانى معنى اين دعا را تصوّر كنى، اين دعا را بسيار خواهى خواند. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل دهم، دعای شب بیست و هفتم، ص 157 @Arshiv_Gholam
"توضيح سراى فريب بودن دنيا" 💡در توضيح معناى اين دعا مى توان گفت: آنچه قرآن كريم، روايات آل محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) و مكاشفات اهل يقين بر آن گواهى مى دهد اين است كه دنيا سراى فريب بوده و آنچه در آن است آنگونه نيست كه ديده مى شود؛ بلكه صفات موجودات اين عالم كه ديده يا حسّ مى گردد، نظير منظره اى است كه از سراب ديده مى شود و ماهيت آن آنگونه كه ديده مى شود نيست و به همين جهت آن را سراى فريب ناميده اند. 💎 و اگر قبول اين مطلب براى كسى سخت باشد بايد از خود بپرسد كه آيا خطاى حسّ را قبول دارى؟ و در صورت قبول كردن خطاى حسّ از خود بپرسد چه فرقى بين خطاى حسّ و عدم خطاى حسّ وجود دارد و در صورتى كه بين آن ها فرقى وجود نداشت بايد بگوييم ممكن است در جايى كه فكر مى كنيم حسّ خطا نداشته، خطا داشته باشد. و وقتى امكان خطا در تمامى حواسّ ثابت شد، وقوع خطاى حواسّ با رواياتى كه به اين مطلب تصريح مى كند ثابت مى گردد. ♦️ تعدادى از اين روايات دل بر سخن گفتن جمادات هستند در حالى كه حسّ آن را منكر است. تعدادى از آن ها درباره حالت هاى قبر كه عبارتند از ايستادن، فرياد زدن، آتش، سخن گفتن، باغ و نعمت هاست كه باز هم حسّ آن را انكار مى كند. و تعدادى، دالّ بر وجود فرشتگان و دخل و تصرّف آن ها در اين عالم هستند. و تعدادى دلالت مى كنند بر اين كه روزى تمام مخلوقاتى كه در اين عالم است، از قبيل جماد و نبات و حيوان از عالم ملكوت مى آيد. و تمامى اين روايات دالّ بر وجود چيزهاى زياد و عوالم بسيارى هستند كه حسّ آن را انكار مى كند. 🔰 به هر صورت اين عالم سراى فريب ناميده مى شود چون با شكل هايى كه حقيقتى نداشته و با حقايقى كه شكلى ندارد اهل خود را فريب مى دهد. ذاتيات آن مانند اعراض و واقعيت هاى خارجى آن مانند سراب است. چيزهايى كه در آن ثابت ديده مى شوند در واقع غير ثابت و چيزهايى كه اهل دنيا درباره حقيقت هاى آن مى گويند و اوصافى كه براى آن ذكر مى كنند واقعيّتى ندارند. و هر چيزى كه به اقتضاى اين عالم به وجود مى آيد در غير اين عالم حكم به محال بودن واقعيت آن مى نمايند. و هر چه در آن است فريب، توهّم و خيال است. ⚠️ و مؤمنى كه حجاب ناسوت از ديدگانش ‍ برداشته شد، ماهيت اشياء همان گونه كه هست براى او جلوه گر خواهد شد. و از بين رفتن حجاب "تجافى عن دار الغرور" آرام نگرفتن در سراى فريب و آشكار شدن حقايق "إنابة إلى دار الخلود" بازگشت به سراى جاويد ناميده مى شود. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل دهم، فریب بودن دنیا، ص 158 @Arshiv_Gholam
"ترجيح جانب اميدوارى بر نااميدى در چنين اوقاتى" 💠 در چنين اوقاتى كه خداوند در آن بيش از ساير اوقات درهاى رحمت خود را باز نموده، بندگان را تشويق به ذكر، عبادت و دعاى خود نموده و الطاف خاصّ خود را براى آنان تضمين نموده است؛ بنده مراقب بايد جهت اميدوارى را بيشتر در نظر گرفته و دست هاى آرزوى خود را به طرف كرم خداوند و بخشش هاى فراوان او دراز كند. ولى شيطان در اين اوقات اصرار در ترجيح جهت ترس و نااميدى دارد تا بدين وسيله مانع عمل بندگان گردد. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل دهم، ترجیح جانب امیدواری، ص 158 و 159 @Arshiv_Gholam
سودش فراوان ست و خیرش نیز بسیار است آنکه تو را با قیمت جانش خریدار است یاد من و در به دری های دلم باشید پروانه ای دیدید اگر تا صبح بیدار است معشوق زیر منّت عاشق نخواهد بود صدبار قربانش شوم بازم طلبکار است عاشق شدن هم سوختن هم ساختن دارد بیخود نفرمودند راه عشق دشوار است از شش جهت گیسوی تو راه مرا بسته ست هرکس که عاشق می شود ذاتاً گرفتار است بی تو همین که زنده می مانم گنهکارم بین خلایق بیشتر عاشق گنهکار است فکر من جامانده ی وامانده هم باشید ای کاروان آهسته تر؛ در پای من خار است با گریه کار طفل بهتر راه می افتد گر کار ما زاری نباشد کارمان زار است امروز باید یار را با گریه راضی کرد فردا که اعلامیّه ی ما روی دیوار است چشمی که گریان نیست نابینا شود بهتر در مجلس تو دیده یا تر هست یا تار است جز گریه از ما فاطمه چیزی نمی خواهد نوکر که گریان نیست نوکر نیست؛ سربار است گریه کن تو زینب است و مادرت زهرا این گریه های ما فقط گرمی بازار است دخت علی مرتضی اینجا چه می خواهد؟!! زینب کجا اینجا کجا؟ اینجا که بازار است "علی اکبر لطیفیان" @Arshiv_Gholam
Panahian (1).mp3
4.52M
🎙آرامش🎙 💠 هدف اصلی و مقدّمه اهداف دیگر ازدواج و معیار انتخاب همسر، ایجاد آرامش است... 🔴 استاد پناهیان @Arshiv_Gholam
Panahian (2).mp3
957.1K
🎙جرئت می خواهد🎙 💠 چقدر برای اعتقاداتمان ایستادگی می کنیم؟ 🔴 استاد پناهیان @Arshiv_Gholam
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست هر جا تب عشق است، دل در به دری هست دیروز گدایان همه دنبال تو بودند هر جا که شلوغ است یقیناً خبری هست اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند دیدید که در طینت ما هم هنری هست بازار مرا با قدمت گرم نکردی یک چند غلامی که بیایی ببری هست در غیبت شه روی به شهزاده می آرند صد شکر که در خانه ی آقا، پسری هست هر جا قد و بالای رشیدی ست، یقیناً دنبال سرش نیم نگاه پدری هست یا حضرت ارباب، دمت گرم و دلت شاد یا حضرت ارباب کرم، خانه ات آباد داریم همه محضر تو عرض سلامی تو شاهی و ما نیز هر آن چه تو بنامی تا خانه ی آباد شما بنده پذیر است ویرانه ترینم نکنم میل غلامی ای قامت قد قامت تو عین قیامت قربان قدت صد قد و بالای گرامی تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟! پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟ تو مستحب الطّاعة ترین واجب مایی هر چند امامت نکنی، باز امامی هر کس که هوای پدری داشته باشد با عشق تو باید پسری داشته باشد انگار رسول است، نمایی که تو داری انگار بتول است، صدایی که تو داری بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی با این قد انگشت نمایی که تو داری باید که برای تو کرم خانه بسازند از بس که زیاد است گدایی که تو داری از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری است از سفره ی پر جود و سخایی که تو داری تو آن قدر از خویشتن خویش گذشتی که منتظر توست، خدایی که تو داری فردای قیامت به خدا خوب ترینند در بین شهیدان، شهدایی که تو داری کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند بگذار که عشّاق به پای تو بمیرند ای سیر کمالات همه تا سر کویت ای آب حیاتم، نمی از آب وضویت ابن الحسنت گفته حسین بس که کریمی مانند حسن جود بود عادت و خویت عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت پایین قدم های حسین جای کمی نیست جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت این قدر مزن آب به سرخی لب خود حیف است که پیچیده شود این همه بویت حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند باید که مرا عبد غلامان تو خوانند ای زاده ی زهرا! جگرت می رود از دست امروز که دارد پسرت می رود از دست ای کاش که بالای سرش زود بیایی گر دیر بیایی ثمرت می رود از دست بد نیست بدانی؛ اگر از خیمه می آیی با دیدن اکبر کمرت می رود از دست افتادنت از زین پدرت را به زمین زد برخیز و گر نه پدرت می رود از دست برخیز که عمّه نبرد دست به معجر بر خیز به جان من و این عمّه ات، اکبر "علی اکبر لطیفیان" @Arshiv_Gholam
با نگاهی راحتم کن از بلایا زودتر دور کن قلب مرا از حبّ دنیا زودتر یا غیاث المستغیثین کار دستم داده نفْس غرقِ عصیانم بگو می بخشی آیا زودتر؟! داشتم شرم از تو و لطفت اگر دیر آمدم پس ببخش این بندهٔ بی آبِرو را زودتر هر چه دور افتادم از تو؛ شد گناهم زیاد هر زمان دیر آمدم افتادم از پا زودتر سهل انگارم! خودم می دانم أمّا سال هاست برده ام نام تو را در هر تقاضا زودتر لطف کن یا قاضی الحاجات حال خوش ببخش این مریضِ معصیت را کن مداوا زودتر موج اقیانوس غفلت می بَرَد با خود مرا رفته ام از دست! کاری کن خدایا زودتر خوب شد العفو هایم شد مزین بالحسین توبه هایم می رود اینگونه بالا زودتر خوش به حال هر که با "هَب لي کمال الإنقطاع" می زند مثل شهیدان دل به دریا زودتر مثل آن آقا که مشتاقانه بینِ قتلگاه داشت پیراهن؛ سرش را داد أمّا زودتر! "مرضیه عاطفی" @Arshiv_Gholam
شیرش حلال آنکه مرا خاک پاش کرد نانش حلال آنکه مرا مبتلاش کرد هر آنچه می دهد کرمش کم نمی شود باید کریم بلکه کرم را گداش کرد پایم اگر به سمت جهنّم نمی رود دستم توسّلی به ضریح عباش کرد موسی و خضر و یوسف و عیسی به جای خود هنگام مشکلات، نبیّ هم صداش کرد تصویر اوست عکس تمام پیمبران او را خداش آینه انبیاش کرد کعبه برای آمدنش بود نه طواف پس کعبه را برای قدومش بناش کرد خیلی گره زدند به اسلام باز کرد هر آنچه کرد پنجه مشکل گشاش کرد در کودکی ش نیز علی مرد جنگ بود پس ذوالفقار نیست اگر لافتی ش کرد در آستان یک نخ عمّامه سرش باید تمام خلق جهان را فداش کرد ردّ می شد از محله ی ما دلدل علی افتاد سنگ زیر سمّ او، طلاش کرد "علي اكبر لطيفيان" @Arshiv_Gholam
مخواه دخترکت از تو بی خبر باشد بدون من به سفر می روی پدر، باشد میان راه دلت تنگ شد خبر دارم که آمدی تو به دنبال هم سفر، باشد ‏قبول بازی گنجشک پر که یادت هست به شرط آنکه به جایش رقیّه پر باشد تنور خانه گمانم هنوز روشن بود و گرنه موی تو باید بلندتر باشد عمو که رفت پدر لاأقل نمی رفتی برای عمّه تنهام یک نفر باشد مرا زدند ولی عمّه بازویش زخم است برای من دلت آمد که او سپر باشد؟ کلاغ ها همه رفتند خانه پس حالا رسیده نوبتش این قصه هم به سر باشد @Arshiv_Gholam
گفتم که می‌آیی ولی گفتم که خوابم این دو به شکّ بودن برای من عذاب است بوسیدمت گفتم بدهکارم نباشی حالا حسابم با تو بابا بی حساب است از دور روی نی عروسک دیدم انگار نزدیک آمد دیدمش طفل رباب است خیلی سرت را بد بریده هر که بوده حق می دهم گر پرسش من بی جواب است موی من و تو سوخته با این تفاوت در لا به لای موی تو بوی شراب است @Arshiv_Gholam