eitaa logo
شیخ غلامعلي بدرلو
1.3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
252 فایل
یاهو زَكَاةُ الْعِلْمِ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّهِ وَ إِجْهَادُ النَّفْسِ فِي الْعَمَلِ بِهِ تصنیف غررالحکم، حدیث ۱۳۲ http://eitaa.com/Arshiv_Gholam ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Sheikh_Gholamali
مشاهده در ایتا
دانلود
جنون گریخت سراسیمه از ملاقاتم شب شراب که باشد دچار افراطم بریز هرچه که داری مکن مراعاتم تو بی‌ملاحظه، من نیز بی‌مبالاتم سیاه مست تو هستم گذشته کار از کار “شب شراب می‌ارزد به بامداد خمار “ نمی‌رسد به شکوه تو فکر کوتاهم اگر مدیح تو را از خود تو می‌خواهم بگو که دهر به دست تو خلق شد، ما هم بگو بگو و مگو من صنایع‌اللّهَم لطیف طبع خدا آنِ آشکار تویی که شعر جوششی آفریدگار تویی تو آن قصیده‌ی بی اختیار موزونی پر از خیالی و از هر خیال بیرونی شکوه شعر کهن در کلام اکنونی بریز قاعده‌ها را به هم تو قانونی سرودنِ تو حماسی‌ترین مغازله است جهان بدون تو اسلوب بی معادله است رسیده‌ام به تو در نظمی از پریشانی به شاعرانه‌ترین لحظه های حیرانی نگفته‌ام که چه می‌خواهم از تو، می‌دانی شراب شعر صغیر و فؤاد کرمانی تو ای قصیده‌ی أعلا مسمّط عالی جنون ”فاتح علی خان” در اوج قوّالی کتاب معجزه در بی شمار ابوابی اگر چه نقطه‌ی ایجاز غرق اطنابی بخوانمت منِ وامانده با چه القابی اگر خدات بگویم تو بر نمی‌تابی اگر ملال توام بی دریغ کن دفعم تو تیغ می‌کشی أمّا منم که ذینفعم تو همزمانِ زمان نیستی کجایی تو کنار فاطمه‌ای همدم حرایی تو به چشم حیرت جبرییل آشنایی تو به ذهن کوچک دنیا پر از چرایی تو تو در نهایت معراج در نبایدها نشسته‌ای به تماشای رفت و آمدها تو آفتابی و هرگز نمی‌شوی انکار دریغ و درد که نهج البلاغه را یک بار کسی مرور نکرد ای شکوه بی تکرار برای مالک اشتر نوشته‌ای بسیار هنوز جوهر آن نامه‌ها تر و تازه است غریبیِ سخنت در زمین پر آوازه است به ناشناسیِ منظومه‌ی علی نامه به الغدیر، به موی سپید علّامه به «یاعلی مددِ» پوریا به هنگامه به شرمگینیِ من در چکامه و چامه تو دیگری و دلم در خیال دیگر نیست که سرنوشتی از این سرنوشت بهتر نیست «حمیدرضا برقعی» @Arshiv_Gholam
دلم‌ گرفته از این روزگار زجرآور جهان که لطف ندارد بگو نجف چه خبر تمام کون و مکان را اگر نگاه کنی جز او کسی به نظرها نمی‌رسد به نظر همه اجاره نشین شهنشه نجفیم زمین عمارت شخصی اوست سرتاسر مسیح می‌شوم و مُرده زنده خواهم‌‌ کرد به دست من برسد خاک پایی از قنبر هوارِ میثم تمار روی دار این بود ضرر نکرده کسی که در عشق کرده ضرر هراسِ مرگ بدل شد به اشتیاق وصال "فَمَن یَمُت یَرَنی" تا شنیدم از مادر به خاکِ تیره نخواهد نشست میّت ما درون قبر بریزند تربت حیدر دل شکسته‌ی ما را چه می‌شود بخرند برای او بفرستند، هِدیه روز پدر چه عافیت چه بلا، راضی ام به تقدیرم به دستِ دست‌خدا هست تا قضا و قدر مَبین که پیرهن وصله دار می پوشد تراب با نظر بوتراب گردد زر علیست کیسه به دوش مدینه و کوفه علی به سوره ی انفاق و هل أتی مظهر به جز علی چه کسی قادر است وقت نبرد سلاح خویش ببخشد به دشمن کافر امیر بودن و هم سفره ی فقیر شدن از عهده ی احدی غیر از او نیامده بر نوشتم آنچه که خوبیست را به پای علی نوشتم آنچه بدی هست، پای آن سه نفر یکی ز جنگ فراری یکی بلاگردان بگو کدام شود جانشین پیغمبر؟! اگر ملاک جگر هست؛ ماجرای مَبیت اگر که قدرت بازوست؛ قلعه ی خیبر کَنَنده ی در خیبر اگر چه بوده ولی شکسته است غرورش در آستانه ی در @Arshiv_Gholam
شانه می‌زد تا به گیسوی علی، بنت أسد می‌شنید از هر سرِ مو «قل هو اللّه أحد» مست شد از عطر جاری در هوای خانه‌‌اش به! چه عطری! خوش به حال شانه و دندانه‌اش شانه می‌زد حلقه حلقه، شانه می‌زد مو به مو مو به مو، توحید حقّ و حلقه حلقه، سِرّ هو می‌رسند عشّاق حقّ و حلقه بر در می‌زنند حلقه بر این در، فقط با عشق حیدر می‌زنند عالمی چون کعبه، از حیرت، دهانش باز شد با محمّد، «یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد» مانده سر در آوریم از کار این گیسو، هنوز از هزاران نکته‌ی باریک تر از مو، هنوز عاشق تیغ تو را، با هر خم ابرو چه کار؟ مست را با نکته‌ی باریک‌تر از مو، چه کار؟ پیچ و تاب راه عشق، از پیچ و تاب زلف توست ﻟﻴﻠﺔ القدر، آن هزارش، با حسابِ زلف توست یا علی! دستان تو، کاری خدایی کرده است عالمی را ﻟﻴﻠﺔ الزّلفت، هوایی کرده است آن صراطی را که گفت أحمد، زِ مو نازک‌تر است در معاد عاشقان، یک تار موی حیدر است سرّ «سبحان الّذی أسرا»، شبِ گیسوی توست آیه‌ی «إنّا فتحنا»، نقش بر بازوی توست تیغِ کج، شد عاشقانت را «صراط المستقیم» یک دعا ما را ست، آن هم «یا علیّ و یا عظیم» من نه آن اللّهی‌ام، مولا! نه این اللّهی‌ام جای من، امن است در ایمان، «امین اللّهی‌»ام عاقلان در مکّه، گرمِ علم و آگاهی شدند عاشقان وجه ربّ، سوی نجف راهی شدند ساقیِ بزمِ «سَقاهُم رَبُّهُم» هستی، علی‌! از همان روزی که پیمان، پایِ خُم بستی، علی! می‌‌کِشاند باز ما را عاشقی، سوی جنون در هوایت، می‌شویم «السّابقونَ السّابقون» می‌شویم السّابقون، در عشقِ تو مولا! به صف می‌شویم السّابقون، از شوقِ ایوان نجف «قاسم صرافان» @Arshiv_Gholam
🌹سیّدتی یازینب🌹 زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد این کار را برای رضای خدا نکرد پر می‌گشود اگر، همه را باد برده بود سیمرغ بود و جلوه‌ی بی إنتهاء نکرد «حضرت استاد سیّد رضا جعفری (حفظه اللّه)» @Arshiv_Gholam
صبحگاهی در حریم بوتراب مانده بودم با سئوالی بی جواب  رو به ایوان گفتمش، قرآن به دست یاعلی! میزان تویی یا این کتاب؟ در دلم افتاد که قرآن بخوان خود مشّخص می‌شود قول صواب از نبأ، از آل عمران، مائده خط به خط تا «ناس» از «أم‌ّالکتاب» هرچه می‌خواندم به حیدر می‌رسید نور می‌بارید از آن آیات ناب  آیه بعد از آیه، نورٌ بعد نور آفتاب آمد دلیل آفتاب مصحف نار است بی‌شک مصحفی کز دلش بیرون نیاید بوتراب  خاک بودم پیشت افتادم به خاک یا أمیرالمؤمنین روحی فداک من که سرتا پا پر از درخواستم هر چه را دارم از این در خواستم  من غلام خانه‌زاد حیدرم این غلامی را ز قنبر خواستم نوکری نه، بلکه اینجا رو زدم پادشاهی را ز نوکر خواستم  با علی دنیای خود را ساختم هر چه را می‌خواست حیدر، خواستم  تا بیندازم به پای مرتضی از خداوند علی، سر خواستم  لب نیالودم به هر پیمانه‌ای ساغر از ساقی کوثر خواستم هر زمان در زندگی خوردم زمین  یا علی گفتم زجا برخواستم من خدای بی علی را کافرم از علی، اللّه اکبر خواستم  ای برای دین و ایمانم ملاک  یا أمیرالمؤمنین روحی فداک  ما گرفتاریم ای جان نجف! جان نوکرها به قربان نجف حاضریم از زندگی‌مان بگذریم یک سحر باشیم مهمان نجف رزق ما هر صبح بعد از هر نماز می رسد از سمت ایوان نجف چترها را بسته‌ایم و دیده‌ایم عشق را در زیر باران نجف ما گرفتار شیاطین گشته‌ایم رحم کن بر ما سلیمان نجف! آرزو دارد سگ أصحاب کهف تا شود یک روز دربان نجف  من یقین دارم که مهمان خداست هر کسی گشته است مهمان نجف  دیده ام پروردگار خویش را  در شکوه صحن سلطان نجف با خدا داری هزاران اشتراک کعبه از عشق نجف شد سینه چاک  یا أمیرالمؤمنین روحی فداک روز خیبر بود و وقت کارزار تیغ در دستان مرحب بی قرار روز اوّل، اوّلی رفت و گریخت دوّمی تا رفت میدان، الفرار روز دوّم می‌رود آن کس که شد هم پیمبر عاشقش هم کردگار نبض جنگ افتاد در دست علی چون به دست کاردان افتاده کار دیگر اکنون روز رزم حیدر است خون مرحب نوش جان ذوالفقار مرگ تنها چاره‌ی بیچاره‌ایست که به خشم مرتضی گردد دچار با نگاهش لشگری را زد به هم شیر حق شمشیر می‌خواهد چه‌کار؟ مرگ جا می‌ماند از چشمان او پشت پایش می‌دود گرد و غبار فرق دارد در اُحد زخمی شدن یا که ترجیحِ فرارِ بر قرار فرق دارد، خواب در آغوش مرگ یا فرار از ترسِ مُردن سوی غار فرق ایمان علی با آن سه‌تا فرق بین جبر بود و اختیار این قیاس أصلاً قیاس باطلی است حضرت دریا کجا و شوره‌زار؟ هر خلافت هر زمان و هر کجا  بی علی هرگز ندارد اعتبار گفته این را دشمنش هفتاد بار از شما هرکس جدا شد، شد هلاک یا أمیرالمؤمنین روحی فداک  کیست حیدر؟ در شجاعت بی بدل کیست مولا؟ در وفا ضرب المثل شانه‌هایش شاهد إنفاق او شاهد جنگ آوری هایش جمل در اذان خود شهادت می‌دهم عشق بر حیدر بود خیرالعمل تا أبد هم دل نخواهم کند از این دُرّ نایابی که دارم از أزل تا نبینم روی ماه مرتضی من نخواهم داد جان دست أجل  بی علی هر کار خیری هم کنی گوییا که چک کشیدی بی محل خسته از دنیا که باشم می‌روم تا مرا مولا بگیرد در بغل شیعه بودن افتخار أنبیاست من محبّ او که هستم لاأقل! تا تو را دارم نگردم بیمناک یا أمیرالمؤمنین روحی فداک شعر وقتی وصف یار فاطمه است واژه ها در اختیار فاطمه است من چه گویم از علی بی فاطمه؟ از علی که بی‌قرار فاطمه است فاطمه دار و ندار مرتضی مرتضی دار و ندار فاطمه است گفت «لولا فاطمه» یعنی بدان کلّ خلقت بر مدار فاطمه است هر که رو در روی ظالم ایستاد تا قیامت در کنار فاطمه است روز محشر هر که دنبال کسی است چشم ما در انتظار فاطمه است بار عشق مرتضی برداشتن کار هر کس نیست، کار فاطمه است عشق زهرا! لیس معشوقی سواک یا أمیرالمؤمنین روحی فداک  «داود رحیمی» @Arshiv_Gholam
بر همه ی کون و مکان دادرس گوشه‌ی چشمی ز حسین است و بس آینه‌ی صاف ضریحش شدن نیست جز اینم ز خدا ملتمس تو همه کس هستی و من پیش تو هیچ کسم هیچ کسم هیچ کس این قفس از بال و پرم پر شده است باز نکردند برایم قفس فانی خورشید شدن جز همین نیست میان دل شبنم هوس منزلت توست به جان همه مرتبت نفس نفیس نفس معجزه‌ی لطف تو گر رخ دهد بال عقابی بدهد بر مگس گوش اگر مخلص نام تو شد صوت بلال است اذان جرس ذرّه‌ام و دلخوشی‌ام نور توست حضرت خورشید به دادم برس «حضرت استاد سید رضا جعفری (علیه السّلام)» @Arshiv_Gholam
آنکه از عالم ذر روزی مارا غم داد غم و شادی جهان را به خدا توأم داد هر کسی‌ را به طریقی سوی کشتی آورد به یکی دیگ غذا و به یکی پرچم داد مشتری ذات خدا بود و فروشنده حسین جمعِ ما را به خدا داد ولی درهم داد ما خودی‌های حسینیم، نشانش این هست که با ما آب فرات و به همه زمرم داد به خدا ما که ندیدیم بگوید احدی حاجتم‌ را ز حسین خواستم أمّا کم داد! صدبرابر ز خود فاطمه پس می‌گیرد آنکه در بزم عزا آمد و یک درهم داد از حسن اذن گرفتم که حسینی شده‌ام از بقیع آمدم و کرب و بلا را هم داد! یاربّ این مرد چه مردیست نمی‌فهمم من که به دشمن ته گودالِ بلا خاتم‌ داد «سید پوریا هاشمی» @Arshiv_Gholam
جلوه ها بسیار أمّا دل یکی، دلبر یکی بین این میخانه ها، باده یکی ساغر یکی ریشه های ما یکی، مصدر یکی، محشر یکی تا أبد حیدر یکی، کوثر یکی، مادر یکی چارده تا جلوه دیدیم از خدا، مطلب یکی است سجده کن چون حضرت معشوق ما امشب یکی است وا شده امشب به سمت آسمان ها پنجره می‌شود گفت از نگاه یار، صدها خاطره می‌رسد گاهی از آنجا که نباید تذکره من گدای این درم، من کار دارم با گره از گره هایی که کورند عشق پیدا می‌شود خوش به حال ما رضا این بار بابا می‌شود عشق را وقتی خدا در بین عالم باب کرد ابروی دلدار ما را قبله‌ی محراب کرد تا رضا را دیدن این گل پسر بی تاب کرد خنده ای کرد و دل بابای خود را آب کرد او که عشقش بوده از حالا به زهرا آمده آن یکی یکدانه‌ی آغوش بابا آمده جان فدای آن کسی که مست و حیرانش شده هرچه حور است و ملک گهواره جنبانش شده بارها خورشید، محو نور ایمانش شده عالمی دلبسته‌ی ذکر رضاجانش شده خوب شد أصلاً کسی امشب جوابم را نداد چون عریضه می‌برم مشهد دم باب الجواد اینکه می‌گویند دستش سفره‌ی جود خداست آینه قدّی سلطان سریر ارتضاست عاشقش کعبه است، ذاتاً قبله و روح دعاست کاظمینش چون خراسان، چون نجف، چون کربلاست ابتدای حاجت است و انتهای حاجت است سائل و مسکین کنار سفره او راحت است از زیارت دور شش گوشه، چه چیزی بهتر است کعبه‌ی مشکل گشا، باب الحوائج أصغر است من فدای آنکه تا دنیاست، عشق مادر است خنده اش شیرینی بزم علی اکبر است از میان عرش، نور محشری آورده اند جلوه ای از جلوه های حیدری آورده اند می‌درخشد ماه شب های کویری حسین می‌شود دید از دو چشم او دلیری حسین می‌کند در وقت وقتش دستگیری حسین می‌شود سرباز عصر روز پیری حسین از لب خشکیده اش گفتم که آب آتش گرفت بر فراز نیزه ها قلب رباب آتش گرفت «رضا دین پرور» @Arshiv_Gholam
بی سبب نیست همه در حرمش می ریزند دست بی دست به هنگام کرم باز تر است «علی اکبر لطیفیان» @Arshiv_Gholam
فرشته سوی زمین با شتاب آمده است که باز هم قلمم را خطاب آمده است خطاب آمده در چشم چشمۀ شعبان دوباره ماهی مضمون ناب آمده است خطاب آمده وقت گدایی دل‌هاست چرا که حضرت عالیجناب آمده است اگر قیامتِ امشب نبود بی لبخند یقین می‌آمد یوم الحساب آمده است از این خبر شده شیرین دهان قند امشب که آخرین نمک بوتراب آمده است اگر غلط نکنم جمع سیزده گل سرخ اگر درست بگویم گلاب آمده است از آخرین خُم خود سر گشوده خدا بیاورید پیاله، شراب آمده است برای اهل خدا رحمت خداوندی و بر أهالی شیطان عذاب آمده است کسی که مقصد یا من مجیبُ مضطرّ ماست به یاری دل پر اضطراب آمده است من از فراز «و خُزّانُ العلم» فهمیدم سؤال‌های جهان را جواب آمده است چنین که چشم زمین روشن است معلوم است از آسمان پسر آفتاب آمده است میان کوچه‌مان بوی یار می‌آید گلی رسیده که با او بهار می‌آید خبر رسیده کسی از تبار باران‌ها رسد به داد دل خشکسالی جان‌ها خبر رسیده که طوفان به پا شود وقتی نسیم آمدنش می‌رسد به ایوان‌ها خبر رسیده که وقتی رسید می‌شِکُفد گل از گل همۀ خارهای گلدان‌ها خبر رسیده که روزی ز مشرق کعبه دوباره سر بزند آفتاب ایمان‌ها خبر رسیده که با آیه‌های چشمانش پس از ظهور کنند استخاره قرآن‌ها خبر رسیده ولی ما هنوز هم خوابیم شبیه مرده‌ای افتاده در خیابان‌ها عوض شده است زمانه چنان که مجنون هم به خانه خفته و لیلاست در بیابان‌ها اگر نیاز ببیند بدون ناز آید چنان که آب گوارا به کام عطشان‌ها به جای خوردن نامش به کوچۀ دلمان فقط شده است ولی عصر نام میدان‌ها دعای عهد نرفته ز یادمان أمّا نمانده است کسی روی عهد و پیمان‌ها اگر چه با دل شیعه کنار می‌آید نکردم آن چه ز ما انتظار می‌آید دعا برای ظهورش دعایمان شده است تمام آرزوی ربّنایمان شده است قسم به یابن الأنوار ظاهره نورش میان ظلمت شب روشنایمان شده است برای آشتی با خدا و توبۀ مان چقدر واسطه و آشنایمان شده است بیا به سمت ظهورش کمی قدم بزنیم که انتظار فقط ادّعایمان شده است همیشه در وسط جنگِ کشتی و طوفان به سمت ساحل حق ناخدایمان شده است همیشه آخر خط با نگاه رحمت خود عوض کنندۀ حال و هوایمان شده است همان که باعث خون گریه‌های او هستیم همیشه باعث لبخندهایمان شده است دوباره نیمۀ شعبان و أفضل الأعمال زیارت حرم کربلایمان شده است بیا دوباره برای حسین گریه کنیم بیا که نالۀ او همنوایمان شده است چقدر با من و تو گریه کرده بر جدّش چقدر هم نفس های‌هایمان شده است «محسن عرب خالقی» @Arshiv_Gholam
تمام دلخوشی زندگی من این است که وقت مرگ می‌آئی و مرگ شیرین است مگر نگفتی علی جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است به رغم کوه گناهی که می‌کِشم بر دوش سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد بیا همه کس و کارم! زمان تلقین است سلام وادی من؛ وادی السّلام علی کجاست مسکن أمنِ کسی که مسکین است رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است کفن کنید مرا رو به قبله‌ی حرمش نجف چه جای قشنگی برای تدفین است فراق و وصل مرا می‌کُشند یک میزان سرم به دامن حیدر، به روی بالین است سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف سرم مقابل زهرا همیشه پائین است علی که ابروی او قابِ قوس أو أدناست اگر مرا نرساند به عرش، غمگین است بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا گدای خانه‌ی او هر که هست تضمین است ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت کسی که دل به علی بسته است خوش‌بین است @Arshiv_Gholam
همین که خلق شدیم ابتدا علی گفتیم نداشتیم دهان، بی‌صدا علی گفتیم شبیه زلف به خود پیچ خورده بود جهان گشوده شد گره از کار، تا علی گفتیم هزار آینه چیدند در برابر هم در آن تجلّی بی‌انتها علی گفتیم خدا به خلقت حیدر، تبارک اللّه گفت و ما به خلقت خود مرحبا علی گفتیم فرشته گفت که عشق است و بارِ سنگینی است به روی دوش گرفتیم و "یاعلی" گفتیم به هر دلیل که باشد به نفع ما شده است در آن سحر چه بدانم؟ چرا علی گفتیم نه جبر بود نه تفویض شرح قصّه‌ی ما «قدر» که سخت گرفت، از «قضا» علی گفتیم به روی آب نوشتیم مرتضی و سپس به گوش آتش و خاک و هوا علی گفتیم نمانده است زمان خالی از ارادت ما همیشه با یکی از أنبیاء علی گفتیم شدیم شاخه‌ی طوبی و چیدمان موسی و قبل معجزه‌اش با عصا، علی گفتیم به شکل باد گذشتیم از دهانه‌ی غار و با رسول خدا در حرا علی گفتیم دعا به چشمه بدل کردمان زلال و طهور بدون دغدغه سر تا به پا علی گفتیم و اهل خاک بگویند هرچه می‌گویند نظر به غیر نکردیم؛ ما علی گفتیم «سعید مبشر» @Arshiv_Gholam
علی زره که بپوشد همین که راه بیفتد عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد همین که اسم علی آمده است در دل میدان بس است تا گذر مرگ بر سپاه بیفتد علی اکبر لیلاست یا جوانی حیدر؟ که از جمال و جلالش شکوه ماه بیفتد جمال یوسف ما را هر آنکه دیده نوشته رواست یوسف کنعان به قعر چاه بیفتد چه هیبتی! چه وقاری! که سوی این قد و قامت هر آنکه خیره شود از سرش کلاه بیفتد علی است، مثل علی می‌دهد پناه گدا را اگر به خانه‌ی او راه بی‌پناه بیفتد اگر مؤذّن علی اکبر است، بَه چه نمازی از این اذان به سرم شور لا إله بیفتد چه بهتر است که اوّل به شاهزاده بگویی به هر دلیلی اگر کار تو به شاه بیفتد به آسمان روی و کار آفتاب کنی، گر فقط به سوی تو از سمت او نگاه بیفتد جوان اگر به جوان حسین دل بسپارد دگر نمی شود أصلاً پی گناه بیفتد تمام‌ شب سر راهش نشسته‌ام به امیدی که راه شاهزاده بر این عبد روسیاه بیفتد «داوود رحیمی» @Arshiv_Gholam
سلک عشّاق، غير خلوت نيست خلوت ماست روضه، جلوت نيست ما همين جا توجّه محضيم احتياجى به کنج عزلت نيست همه هستند، أنبياء حتّى مجلس آفتاب خلوت نيست لحظه‌اى اشک، لحظه‌اى شکريم نعمتى قد شکر نعمت نيست ما همه قنبريم، يک نفريم جمع ما وحدت است، کثرت نيست گريه‌اى جمع کن که بايد رفت وقت خيلى کم است‌، فرصت نيست دل به صحرا زدن تلاش من است اين جهان جاى استراحت نيست آه و افسوس مي‌خورد هر شب آن که سفره‌نشين هيئت نيست علّت رحمت خدا گريه‌ست هر کجا گريه نيست، رحمت نيست هر که ناراحت از فراق نشد در ليالى قبر راحت نيست خون دل جاى خون تن داديم شأن گريه کم از شهادت نيست گنج نابرده رنجمان بخشيد لطف زهرا به شرط خدمت نيست در عبادت عبوديت بايد طاعتى بهتر از اطاعت نيست ما تو را بين خواب هم ديديم خواب عشّاق خواب غفلت نيست جنّت آنجاست که شما هستيد جنّت بى شما که جنّت نيست همه سرمايه‌دار حبّ توايم گنجى اندازه‌ى محبّت نيست عزّت بى تو را نمی‌خواهيم عزّت بى تو غير ذلّت نيست حرف تو حجّت است و غير از تو هيچ کس بر ائمّه حجّت نيست تو اگر خانه‌دار اين بيتى خانه‌دارى کم از نبوّت نیست «علی اکبر لطیفیان» @Arshiv_Gholam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥معشوق آفریده شده🎥 🔰 کربلایی محمّد سهرابی 🔻از من نیاز می‌رسد و از تو ناز حسین... @Arshiv_Gholam
🌹قدر زر، زرگر شناسد، قدر زهرا را علی🌹 https://eitaa.com/Arshiv_Gholam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تو هستی برکت🎥 🔰 کربلایی علی کرمی 💠وگرنه زندگی این‌همه نوکر نمی‌چرخد... https://eitaa.com/Arshiv_Gholam
برای هرچه دلتنگی، چنان «إنّا فتحنایی» گره در کار اگر باشد «لک فتحاً مبینایی» تو جان‌آرامی از بس که، یقین داریم هرکس که نمک‌گیر نگاهت ‌شد، نخواهد رفت هرجایی حقیقت مثل رودی از علی سر چشمه می‌گیرد دوامی نیست رودی را که پشتش نیست دریایی سخاوت را تویی آموزگار از اوّل خلقت دو زانو می‌نشیند پای درست حاتم طایی به شوق «هرکه می‌میرد تو را آن لحظه می‌بیند» نمانده در دلم تابی، نمانده در تنم نایی گنهکارِ بنامی‌ام، بزن تو پای خامی‌ام علی جان من جزامی‌ام، به دیدارم نمی‌آیی؟ «حسن معارف وند» https://eitaa.com/Arshiv_Gholam
☀️قسم به وعده‌ی شیرین «مَن یَمُت یَرَني» علیّ نمُرده و هرگز علیّ نمی‌میرد☀️ 🌐 https://eitaa.com/Arshiv_Gholam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انقلاب ما از این‌ها خسته است... 🔰 کربلایی حنیف طاهری 📎پ،ن: شعر انتخاباتی...جمع بین نقد دلسوزانه و پرهیز از تزریق یأس و دوری از ایجاد ناامیدی...تشویق به حضور در صحنه و حمایت از انقلاب با نقدهایی که بوی کینه نمی‌دهند... 📌باید بین انقلاب اسلامی و ریزش ‌های آن تفکیک کنیم...بین حاکمیت دینی و انقلاب و کسانی که خود را به انقلاب چسبانیده‌اند جدایی بیندازیم...کما اینکه بین اسلام و منافقینی که در لباس اسلام به اسلام ضربه زدند تفکیک قائل می‌شویم... 🌐 https://eitaa.com/Arshiv_Gholam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗳من رأی می‌دهم به حرم رأی می‌دهم... 🎙واقعاً چقدر یه شاعر، یه مدّاح از جهت اجتماعی می‌تونه مؤثّر باشه...در طول تاریخ، شعراء حیثیت رسانه‌ای و اجتماعی داشتن...صرفاً یک هنرمند یا خواننده نبودند...لذا جایگاهشون باعث میشده که مورد توجّه هر دو جریان حقّ و باطل قرار بگیرند... 🥀و بعضیا چقدر از این موقعیت به نفع مقاصد دینی استفاده نمی‌کنند...😔...نگاه حداقلی و سکولار، آسیب جدّی طیفی از جامعه هیئتی است، که همیشه منجر به محدودیت و منفعل بودن و عزلت و مهجوریت و محجوریت نگاه شیعی شده است...رویکرد غیر اجتماعی با ادبیاتی فریب دهنده...این نقشه جبهه باطل برای حذف رقبای خود از عرصه اجتماع است... 🔮سقیفه را لعن می‌کنیم، أمّا نقشه و تئوری و برنامه سقیفه را اجرا می‌کنیم...جهالت یا خیانت؟🙋‍♂ 🖤معذرت...آهی بود از سر دلسوزی نسبت به دستگاهی که همه‌ی زندگی خودم رو مدیونش هستم... 🌐 https://eitaa.com/Arshiv_Gholam