eitaa logo
شیخ غلامعلي بدرلو
1.2هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
295 فایل
یاهو زَكَاةُ الْعِلْمِ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّهِ وَ إِجْهَادُ النَّفْسِ فِي الْعَمَلِ بِهِ تصنیف غررالحکم، حدیث ۱۳۲ http://eitaa.com/Arshiv_Gholam ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Sheikh_Gholamali
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰كارگزاران و كارهاى على (عليه السّلام‏) 🔻إبن أبى ليلى گويد على (علیه السّلام) براى شريح قاضى پانصد (دينار يا درهم) معيّن كرد. 🔹شريح قاضى گويد على (علیه السّلام) نزد من فرستاد كه به همان شيوه كه قضاوت مى‏كنى، قضاوت كن تا كار مردم به سامان آيد. 🔸شعبى گويد على (علیه السّلام) زره خويش در نزد مردى نصرانى يافت. او را نزد شريح برد، تا إقامه دعوا كند. چون شريح را چشم به او افتاد از جاى خود به يك سو كشيد. على (علیه السّلام) گفت سر جايت بنشين و در كنارش نشست و گفت: «اى شريح، اگر خصم من مسلمان بود حتماً در كنار او مى‏نشستم ولى خصم من نصرانى است و رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و آله) گفته است كه اگر شما و ايشان در راهى بوديد، آن‌ها را در تنگنا افكنيد و تحقيرشان كنيد، همان گونه كه خدا ايشان را تحقير كرده است، البته بى‏آنكه بر آنان ستم كنيد». سپس گفت اين زره از آن من است. نه آن را به او فروخته‏ام و نه به او بخشيده‏ام. شريح، نصرانى را گفت أميرالمؤمنين چه مى‏گويد؟ نصرانى گفت نه، زره، زره من است. و نمى‏گويم كه أميرالمؤمنين دروغ مى‏گويد. شريح رو به على (علیه السّلام) كرد و گفت يا أميرالمؤمنين آيا بر ادّعاى خود شاهد و دليلى دارى؟ گفت نه. شريح به سود آن نصرانى رأى داد. نصرانى اندكى رفت و بازگرديد و گفت شهادت مى‏دهم كه اين گونه قضاوت‌ها قضاوت پيامبران است. أميرالمؤمنين مرا نزد قاضى خود آورده و قاضى به زيان او رأى مى‏دهد. شهادت مى‏دهم كه جز خداى يكتا خدايى نيست و شهادت مى‏دهم كه محمّد بنده و پيامبر اوست. يا أميرالمؤمنين به خدا سوگند كه اين زره، زره توست. لشكرت حركت كرد و تو به صفّين مى‏رفتى اين زره از پشت أشتر خاكسترى تو فرو افتاد. على (علیه السّلام) گفت اكنون كه اسلام آوردى اين زره از آن تو باد و اسبى نيز به او داد. 🔺شعبى گويد كسى كه او را ديده بود مرا گفت كه همراه على (علیه السّلام) در نهروان با خوارج مى‏جنگيد. ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 47 و 48 @Arshiv_Gholam
♦️در اتّصاف یک فعل اخلاقی به خوب و دادن ارزش مثبت به آن، هم باید نفسِ کار، خوب و مفید باشد (حُسن فعلی)، و هم شخص فاعل، آن را به انگیزه های باطل، همچون خودنمایی، مردم فریبی، شهرت طلبی و . . . انجام نداده باشد (حُسن فاعلی). ✅ در این میان، آنچه مهم‌تر است، حسن فاعلی است و درستی یا نادرستی انگیزه است که می‌تواند منشأ والاترین ارزش مثبت یا بدترین ارزش منفی یک کار گردد. علّامه مصباح یزدی (رحمه اللّه) جنگ و جهاد در قرآن، ص 124 @Arshiv_Gholam
بر همه ی کون و مکان دادرس گوشه‌ی چشمی ز حسین است و بس آینه‌ی صاف ضریحش شدن نیست جز اینم ز خدا ملتمس تو همه کس هستی و من پیش تو هیچ کسم هیچ کسم هیچ کس این قفس از بال و پرم پر شده است باز نکردند برایم قفس فانی خورشید شدن جز همین نیست میان دل شبنم هوس منزلت توست به جان همه مرتبت نفس نفیس نفس معجزه‌ی لطف تو گر رخ دهد بال عقابی بدهد بر مگس گوش اگر مخلص نام تو شد صوت بلال است اذان جرس ذرّه‌ام و دلخوشی‌ام نور توست حضرت خورشید به دادم برس «حضرت استاد سید رضا جعفری (علیه السّلام)» @Arshiv_Gholam
☀️ یه جمله ای رو استاد ما می‌گفت، که خیلی خوبه، زیاد بهش توجّه کنیم... 💎جمله ای که هم باعث قوّت قلب و دلگرمی و آرامش میشه، هم باعث خجالت آدمایی مثل من... 🔻هم بازدارنده است و هم محرّک انسانه... 🔰اونم اینه که: «ما بی صاحاب نیستیم» @Arshiv_Gholam
🔰عن أبي بصير عن أبي جعفر (علیه السّلام) قال: 🔸قلت «هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ»؛ 🔸قال: ما يقول أهل بلدك الّذي أنت فيه؟ 🔸قال قلت: يقولون مستقرّ في الرّحم و مستودع في الصّلب؛ 🔸فقال: كذبوا، المستقرّ ما استقرّ الإيمان في قلبه فلا ينزع منه أبدا، و المستودع الّذي يستودع الإيمان زمانا ثم يسلبه، و قد كان الزبير منهم. 📜تفسير العياشي، ج‏1، ص 371 @Arshiv_Gholam
🔰احتجاج برد بر عمرو بن عاص به حديث غدير: 🔻أبومحمّد، إبن قتيبه (شرح حال او در ج ۱ ص ۱۶۱ مذكور است) در كتاب خود «الإمامة و السّياسة» ص ۹۳ گويد: 💠و (مؤرّخين) ذكر كرده‏اند كه مردى از (همدان) به نام «برد» به نزد معاويه آمد، در آن هنگام از عمرو بن عاص شنيد كه نسبت به على (عليه السّلام) سخنان ناروا و توهين آميز مي‌گويد! 🔸به او گفت: همانا بزرگان ما از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) شنيده‏اند كه فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه»، آيا اين مطلب حقّ و درست؟ يا نادرست و باطل است؟ 🔹عمرو بن عاص گفت: حق و درست است و من‏ بر آنچه شنيده‏اى مي‌افزايم و مي‌گويم: «أحدى از صحابه رسول خدا نيست كه مناقبى چون مناقب على براى او باشد». ◽️آن جوان همدانى (برد) بي‌تاب و هراسان شد، عمرو گفت: على مناقب خود را به سبب اقدامى كه درباره عثمان نمود تباه و نابود ساخت. ◼️برد گفت: آيا على (عليه السّلام) امر به كشتن عثمان نمود يا خود اقدام به كشتن او كرد؟ ◽️عمرو گفت: نه (او نه امر نمود و نه خود او را كشت)، ولى پناه داد (قاتل او را) و منع كرد (از دست يافتن باو)، ◼️برد گفت: آيا (با اين وصف) مردم با او به خلافت بيعت كردند؟! ◽️گفت: آرى، ◼️برد گفت: پس چه چيزى تو را از بيعت على (عليه السّلام) خارج نمود؟ ◽️گفت: متّهم دانستن من او را درباره قتل عثمان، ◼️برد گفت: تو خود نيز مورد چنين اتّهامى واقع شدى؟!! ◽️عمرو گفت: راست گفتى، و به همين علّت به فلسطين رفتم، 🔴 پس از اين محاوره و احتجاج جوان نامبرده (برد) به سوى قبيله و قوم خود برگشت و به آن‌ها گفت: ما به سوى قومى رفتيم و عليه آن قوم از لفظ خودشان برهان (و سند محكوميتشان را) گرفتيم على (عليه السّلام) بر حق است، از او پيروى كنيد. علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۶۷ و ۶۸ @Arshiv_Gholam
🔰در ادامه‌ی آداب حجّ... 3⃣ الثّالث اينكه أسباب مشغله قلبى در سفر براى خود فراهم نياورد، تا او را در حركات و سكناتش كه بايد به ياد محبوب خود باشد بازدارد، چه از قبيل عيال و أولاد باشد، يا رفيق ناملايم الطّبع باشد، يا مال‏التّجاره باشد، يا غير آن. 🔻مقصود اين است كه خودش به دست خود اسبابى فراهم‏ نياورد كه تمام همّتش در سفر مصروف آن باشد، بلكه اگر بتواند با اشخاصى همسفر شود كه تذكّر ايشان بر اين غالب باشد، يا هميشه اگر غفلت ورزيد آن‌ها اين را به ياد خدا بيندازند. قصّه سيّد بن طاووس (قدّس سرّه) با همسفران معروف است. 📜تذكرة المتقين، ص 51 و 52 @Arshiv_Gholam
باز با نام شما، نامِ خدا در واقع خواهشی می‌کنم اینگونه، دعا در واقع روزی‌ام را بده بی‌زحمت و بی‌سختی تا لَم به بالش بدهم یا متکا در واقع ای خدا، مثل کف دست رُکَم من با تو نیستم پَست و دورو، اهل ریا در واقع دوست دارم که شما سخت نگیری بر من دوست دارم بکنم حال، صفا در واقع ترس و امید، مرا ملعبه‌ی خود کردند ترس و امید، همان خوف و رجا در واقع اگر از دیده‌تان ثانیه‌ای دور شوم ول شوم بین زمین، ول نه، رها در واقع با چنین وضعِ عمل های گناه آلوده من کجا می‌روم آخر؟ به فنا در واقع به جز این سایه‌ی مهر تو خدایا دیگر من کدوم گوری برم آخه، کجا در واقع؟ قدری از بودجه‌ی نامتناهی خودت دست کن پول بده، یا کن عطا در واقع مدّتی گفتم و گفتم ولی تأثیر نکرد حرف بی ارزش من، روی خدا در واقع گفت ای بنده‌‌ی من هیچ نگو، آدم باش! از خیالات، برون آ و بیا در واقع اینکه تنبل بِبرد روزی به قدر بقیه عادلانه‌ست؟ نه، که هست جفا در واقع من تو را خلق نکردم که همینطور عبس کار باید بکنی، صبح و مسا در واقع هر چه که کار کنی، رزق همانقدر بَری برکت هم بدهم، مالِ تو را در واقع «راست می‌گفت خدای قَدَرِ عزّوجل» صدق اللّه شد این مصرع ما در واقع «حسن معارف وند» @Arshiv_Gholam @HassanMaarefvand
🔰جعفر بن محمّد بن على (علیه السّلام) گويد على (علیه السّلام) كسى را براى جمع‏آورى زكات به باديه فرستاد و او را گفت: 🔻زنهار، اى بنده خدا، از خدا بترس و دنيايت را بر آخرتت ترجيح منه. از آنچه تو را امين آن گردانيده‏ام نيك نگهبانى كن و حقّ خدا را رعايت نماى تا به محلّ «بنى فلان» رسى، بر آستانه ايشان فرود آى و به خانه‏هايشان داخل مشو، سپس با آرامش و وقار به نزد آنان رو، چون به ميانشان رسيدى بر آنان سلام كن و چون درود گويى درودى به كمال گوى. آنگاه بگوى كه اى بندگان خدا، ولىّ خدا مرا نزد شما فرستاده تا حقّ خدا را از شما بستانم. آيا در اموال شما چيزى از حقّ خدا هست كه آن را به ولىّ او أدا كنيد؟ اگر يكى از آنان گفت نه، از او مطالبه مكن، و اگر كسى گفت آرى، همراه او برو بدون آنكه بترسانيش، و او را وعده‏هاى نيكو ده تا بر سر اموالش رسد. و نبايد كه بى‏اذن او در آن دخالت كنى، زيرا بيشتر آن مال از آن اوست. و بگو اى بنده خدا، مرا اجازت مى‏دهى كه در اين اموال دخالت كنم؟ اگر گفت بلى. دخالت كن، أمّا نه بسان كسى كه بر آن مال چيره شده و نه به عنف و شدّت. پس آن مال به دو بخش كن و از او بخواه كه هر بخش را كه مى‏خواهد اختيار كند. مبادا در آنچه اختيار كرده بر او اعتراض كنى. باقى را نيز دو بخش كن و پيوسته چنين كنى تا آنچه حقّ خدا از مال اوست باقى بماند و تو آن را برگير. اگر نپذيرفت و خواست كه بار ديگر تقسيم كنى، قبول كن و همه را مخلوط كن و آنچه به پايان رسانيده بودى از سر گير. تا حقّ خدا را از مال او جدا كنى. سپس آن مال به دست مردى نيك‌خواه و مسلمان و مشفق و امين بسپار كه به ذرّه‏اى از آن تجاوز نورزد. آنگاه هر چه از هر جاى گرد آورده‏اى براى ما بفرست تا در جايى كه خدا فرمان داده صرفش كنيم. 🔻به رسولى كه از طرف تو آن مال را براى ما مى‏آورد، سفارش كن كه ميان مادّه شتر و كرّه‏اش حايل نشود و آن‌ها را از هم جدا نكند و همه شير مادر را ندوشد آن سان كه به كرّه زيان برسد. و آن قدر بر يكى از شتران سوار نشود كه خسته‏اش كند، بايد ميان آن‌ها عدالت ورزد و به هر آب كه مى‏گذرد آبشان دهد و در ساعاتى كه بايد بيارامند آن‌ها را از علفزارها به ميان جادّه‏ها نكشاند و با آن‌ها به مدارا رفتار كند تا نزد ما آيند- به اذن خدا- فربه، نه خسته و كوفته. تا ما آن‌ها را به روش كتاب خدا و سنّت پيامبرش تقسيم كنيم. اين كار اجر تو را بزرگ‌تر گرداند و رستگارى تو را نزديك‌تر دارد. 🔻خداوند در آن شتران و در تو نظر مى‏كند و كوشش و نيك‌خواهى تو را در حقّ كسى كه تو را فرستاده و تو براى بر آوردن نياز او رفته‏اى مى‏نگرد. رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و آله) گفت «خداوند هيچ دوستدارى را كه خويشتن را به فرمان‌بردارى و نيك‌خواهى در راه اوامر امامش به رنج مى‏اندازد نبيند، مگر آنكه در جهان برين با ما همنشينش مى‏گرداند.» ابراهیم بن محمّد بن سعید بن هلال ثقفي 📜الغارات (ترجمه آيتى)، ص 48 @Arshiv_Gholam
♦️تنها حقّ أصیل و ذاتی در عالم، حقّ خدای متعال است و سایر حقوق در پرتو این حقّ است که معنا میابد و توجیه می‌شود. علّامه مصباح یزدی (رحمه اللّه) جنگ و جهاد در قرآن، ص 151 @Arshiv_Gholam
MR_Volume 2_Issue 7_Pages 75-92.pdf
735.8K
💥جایگاه امام ✍ محمّد مهدی حائری پور 💠 جایگاه امام در نظام اخلاقی اسلام @Arshiv_Gholam