"السّلام علیکَ یا علیٌّ النّقی"
دل هرشيعه ميسوزد براي حضرت هادي
خدا قسمت كند صحن و سرای حضرت هادي
به شهر سامرا تبعيد شد آن مظهر تقوا
مدينه نشنود ديگر صداي حضرت هادي
چه گويم من ز معتزّ و ز يارانش خداوندا
غلامانش شبانه در سراي حضرت هادي
شب است و مجلس جشن و سروري كرده او بر پا
نهاده جام مِي در رو به روي حضرت هادي
ولي آخر شهيد زهر كين شد زاده ي زهرا
شده سامرّه در سوگ و عزاي حضرت هادي
به خود پيچيد و مي ناليد از زهر جفا آن شَه
به بالين عسگري گريد براي حضرت هادي
سرِ پاكش به دامان پسر در وقت جان دادن
جگر سوزد به وجه دلرباي حضرت هادي
ولي برعكس شد اين ماجرا در روز عاشورا
حسين بالين اكبر آن نياي حضرت هادي
#شعر
#روضه
#امام_هادی
@Arshiv_Gholam
ای طبیبا نظری کن دل بیمار مرا
آنقدر گریه کنم تا بخری بار مرا
قدر یک سال فقط گریه بدهکارم من
کرمی کن بپذیر عمر بدهکار مرا
پهن کردم سر راه تو بساطی ای دوست
تا که رونق دهد إحسان تو بازار مرا
پرده پوشی تو پایم به حرم وا کرده
به کناری نزدی پرده أسرار مرا
گردنی کج، سرِ پایین، به پناه آمده ام
آخرِ سال تو سامان بدهی کار مرا
آمدم تا که بگویم به خودم بد کردم
تا که أسباب شفاعت کنی؛ اِقرار ِمرا
آخر کار شده شوق شهادت دارم
پس به تأخیر میانداز تو دیدار مرا
خاک جبهه چقدر بوی وصالت می داد
کاش پاسخ بدهی خواهش و إصرار مرا
ناز دلدار کشیدن تن بی سر خواهد
درشلمچه تو ببین شاهد گفتار مرا
سامرا روضه به پا می کنی آقا، تنها
یاریِ خویش ببر دیده ی خونبار مرا
چِقَدَر بی أدبی شد به امام هادی
سخت کرده به خدا روضه ی او کار مرا
جایِ معصوم مگر بزم شراب است، آقا؟
گوش کن روضه ی این قلبِ عزادارِ مرا
توخودت گفته ای خون گریه کنم هر جایی
که بگویند غمِ عمّه ی بی یار مرا
وسط بزم شراب عمّه ی ما گیر افتاد
گفت یاربّ برسان میر وعلمدار مرا
آستین پاره حجاب سر وصورت می شد
پیش چشمش به لبِ یار جسارت می شد
"قاسم نعمتی"
#شعر
#مناجات_و_روضه
#امام_هادی
@Arshiv_Gholam
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ ابْنِ عَرَفَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (علیه السّلام) قَالَ:
إِنَّ لِلَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مُنَادِياً يُنَادِي "مَهْلًا مَهْلًا عِبَادَ اللَّهِ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ فَلَوْ لَا بَهَائِمُ رُتَّعٌ وَ صِبْيَةٌ رُضَّعٌ وَ شُيُوخٌ رُكَّعٌ لَصُبَّ عَلَيْكُمُ الْعَذَابُ صَبّاً تُرَضُّونَ بِهِ رَضّاً".
حضرت ابو الحسن (عليه السّلام) فرمود:
خداى (عزّ و جلّ) يك جارچى دارد كه در هر روز و شب جار می زند "ايست، ايست بندگان خدا، از رفتن به سوى نافرماني هاى خدا، كه اگر چارپايان چرنده و كودكان شيرخوار و پيران به ركوع رفته نبودند، عذابى بر سر شما فرو مي ريخت كه نرم و كوبيده شويد".
الكافي، ج2، ص 276
#حدیث
#الکافی
#امام_کاظم
#امام_رضا
#امام_هادی
@Arshiv_Gholam
وقتش رسیده وقت کنی رو به ما کنی
ما را کبوتر حرم سامرا کنی
درهم بخر نگاه نکن که چه می خری
رسوا شوم اگر که بخواهی سوا کنی
محکم حصار عشق شما را گرفته ام
دل شور می زند که مبادا رها کنی
درمانمان بکن به همان شیوه ی خودت
درمان شویم اگر به خودت مبتلا کنی
ای دست به خیر طایفه ی دست به خیر ها
آقا نمی شود سفری دست و پا کنی؟
عمری نشسته ام به صف عاشقان تو
وقتش رسیده وقت کنی رو به ما کنی
آقا قلم به دست گرفتم برای تو
من راضیم فقط به خدا با رضای تو
بالاست تا ابد به خدا پرچم شما
جانم فدای جان شما، خاتم شما
تو لطف می کنی که مرا راه می دهی
(ای بچه های فاطمه بازهم دم شما)
از تو به ما زیاد رسیده ست یا نقی
(چیزی کم از زیاد ندارد کم شما)
دل را برای پا قدمت ساختم ببین
بر سر درش نوشته شده مقدم شما
من را ز راه عشق خودت تا خدا ببر
جبریل هم رود ره پیچ و خم شما
از تربت تو ریخته در خاک من خدا
این فخر من شده که شدم آدم شما
یک دم اگر که بغض کنی گریه می کنم
جانم بگیر تا که نبینم غم شما
آقا شنیده ام که کسی حرمتت نداشت
رحمی به سن و سال تو و غربتت نداشت
چون شمع نیمه جان شده سوسو گرفته ای
با آه و غربت و غم خود خو گرفته ای
لاغر شدی، خمیده شدی، آب رفته ای
از پا فتاده دست به زانو گرفته ای
این ارث فاطمه ست به حسن تکیه داده ای
در حجره رفته ای کمک از او گرفته ای
تا تشنه می شوی صدا می زنی حسین
در حجره ات چو کشتیِ پهلو گرفته ای
خواهی حسن نبیندت و گریه کم کند
این هست علّتش که اگر رو گرفته ای
همچون حسین فاطمه دور از وطن شدی
همچون حسین فاطمه، أمّا کفن شدی
همچون حسین فاطمه أمّا سرت نرفت
در زیر تیغ کند عدو حنجرت نرفت
بالا سرت ز حال، دگر مادرت نرفت
با جمعی از اراذل مست خواهرت نرفت
با دست های بسته شده همسرت نرفت
در زیر نعل مرکبشان پیکرت نرفت
در گوشه ی خرابه ولی دخترت نرفت
در طشت، خیزران، به تنوری سرت نرفت
این ها کنار، دست شما سالم است هنوز
دستت برای غارت انگشترت نرفت
"یاسین قاسمی"
#شعر
#مدح_و_روضه
#امام_هادی
@Arshiv_Gholam
خبر گریهی گرفتاران
میرسد شب به شب به دلداران
این قبیله به فکر ما هستند
پیرشان کرده غصّهی یاران
نخ تسبیحشان که میچرخد
سرِ پا میشوند بیماران
سر به دیوار اهلبیت زدیم
خوش به احوال سر به دیواران
ما گنهکارهای آلوده
پشتمان گرم شد به غفّاران
دل ما تنگ سامرا شده است
ما و آقا و نم نم باران!
ما طلبکار این کریم شدیم
بس که رو داده بر بدهکاران
یوسف سامرا نگاهی کن
ناز بفروش بر خریداران
شیرها پوزه میکشند به پات
تشنهی کشتن تو خونخواران
اهل عالم غم و محن بس ماست
این که بی کس شده همه کس ماست
گرچه از زهر حال مضطر داشت
به دلش داغهای بدتر داشت
حجره از ناله ی أنا العطشان
حال و روزی شبیه محشر داشت
علی بن جواد این آخر
ذرّه ای خاک کربلا برداشت
آب شرمندهی لبانش شد
اثر تشنگی به حنجر داشت
انقدر بین حجره می غلطید
جای خونمردگی به پیکر داشت
بعد از آن مجلس شراب فقط
از غم عمّه دیدهی تر داشت
این لباسش اگر چه خاکی شد!
باز آقا لباس دیگر داشت!
گرچه سردرد اذیتش میکرد
هرچه هم بود لاأقل سر داشت
دور و بر خنجری به دستی نیست
قاتلش را کجا برابر داشت؟!
دخترش گرچه داغدارش بود
پشت صد پرده بود معجر داشت
روضه من فقط همین جمله ست
پسرش را کنارش آخر داشت
کربلا داغ بر دلم خورده
وای از آن تشنهی پسر مرده!
«سید پوریا هاشمی»
#شعر
#مدح_و_روضه
#امام_هادی
@Arshiv_Gholam
جانم فدای آن امام مهربانی
که عرشیانش دست بر دامان گرفتند
یعنی امامی که گرفتاران دنیا
حاجات مشکل را از او آسان گرفتند
قطب هدایت شد از او توحید تابید
هادی شد و مردم از او ایمان گرفتند
یک عدّه ای در ذِیل نورش رشد کردند
یک عدّه ای از دست خیرش نان گرفتند
یک عدّه، نم بودند و با لطف دعایش
مانند رودی ناگهان جریان گرفتند
یک شب درون خانه اش بی اذن، ناگاه
وارد شدند از دست او قرآن گرفتند
بردند او را بزم مِی با قصد تحقیر
ظرفی سویش با خنده نا اهلان گرفتند
اسکان که نه، در گوشهی خانِ صعالیک
جایی برایش گوشهی ویران گرفتند
کندند قبرش را جلوی چشمهایش
اینگونه ذرّه ذرّه از او جان گرفتند
وقت گریز روضه شد که روضه خوانان
با هم دمِ یا سیّدالعطشان گرفتند
عمّامه و پیراهن و انگشترش را
زینب زِ تل می دید این و آن گرفتند
قربان آقایی که با هم نیزه داران
با نیزه ها از پیکرش تاوان گرفتند
با نعل تازه جانِ زینب را به ناگاه
با رفت و آمد بر تن عریان گرفتند
دیدند که جسمش شده با خاک هم سطح
وقتی که گرد و خاکها پایان گرفتند
«مهدی مقیمی»
#شعر
#مدح_و_روضه
#امام_هادی
@Arshiv_Gholam
من آن صیدم كه بین دام این بیگانه افتادم
من آن شمعم كه در این بزم بى پروانه افتادم
من آن مرغ گرفتارم بیا مادر تماشا كن
به كنج این قفس پربسته و بى دانه افتادم
دلِ شب از پی مركب پیاده میدویدم من
به یاد عمّه ى جان داده در ویرانه افتادم
مرا بزم شراب آورده اى؟ شرمى كُن از زهرا
به یادِ عمّه ها در مجلس بیگانه افتادم
چو دیدم این همه زیور به روى تاج و تخت تو
به یاد گوش مجروح گلِ دُردانه افتادم
به من در حالت مستی جسارت میكنى یادِ
لب بى آب و چوبِ زاده ى مرجانه افتادم
عمامه از سرم انداختى مویم پریشان شد
بیاد گیسوان درهم و بى شانه افتادم
«سعید خرازی»
#شعر
#روضه
#امام_هادی
@Arshiv_Gholam
🔰عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ اَلْفَضْلِ [عَنْ] أَبِي عَمْرٍو اَلْحَذَّاءِ قَالَ:
🔸سَاءَتْ حَالِي فَكَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فَكَتَبَ إِلَيَّ أَدِمْ قِرَاءَةَ «إِنّٰا أَرْسَلْنٰا نُوحاً إِلىٰ قَوْمِهِ»، قَالَ فَقَرَأْتُهَا حَوْلاً فَلَمْ أَرَ شَيْئاً، فَكَتَبْتُ إِلَيْهِ أُخْبِرُهُ بِسُوءِ حَالِي وَ أَنِّي قَدْ قَرَأْتُ «إِنّٰا أَرْسَلْنٰا نُوحاً إِلىٰ قَوْمِهِ» حَوْلاً كَمَا أَمَرْتَنِي وَ لَمْ أَرَ شَيْئاً، قَالَ فَكَتَبَ إِلَيَّ قَدْ وَفَى لَكَ اَلْحَوْلُ فَانْتَقِلْ مِنْهَا إِلَى قِرَاءَةِ «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ».
🔸قَالَ فَفَعَلْتُ فَمَا كَانَ إِلاَّ يَسِيراً حَتَّى بَعَثَ إِلَيَّ اِبْنُ أَبِي دَاوُدَ فَقَضَى عَنِّي دَيْنِي وَ أَجْرَى عَلَيَّ وَ عَلَى عِيَالِي وَ وَجَّهَنِي إِلَى اَلْبَصْرَةِ فِي وَكَالَتِهِ بِبَابِ كَلاَّءَ وَ أَجْرَى عَلَيَّ خَمْسَمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ كَتَبْتُ مِنَ اَلْبَصْرَةِ عَلَى يَدَيْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ إِلَى أَبِي اَلْحَسَنِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) إِنِّي كُنْتُ سَأَلْتُ أَبَاكَ عَنْ كَذَا وَ كَذَا وَ شَكَوْتُ إِلَيْهِ كَذَا وَ كَذَا وَ إِنِّي قَدْ نِلْتُ اَلَّذِي أَحْبَبْتُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ تُخْبِرَنِي يَا مَوْلاَيَ كَيْفَ أَصْنَعُ فِي قِرَاءَةِ «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ»، أَقْتَصِرُ عَلَيْهَا وَحْدَهَا فِي فَرَائِضِي وَ غَيْرِهَا أَمْ أَقْرَأُ مَعَهَا غَيْرَهَا أَمْ لَهَا حَدٌّ أَعْمَلُ بِهِ؟
🔸فَوَقَّعَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ قَرَأْتُ اَلتَّوْقِيعَ:
لاَ تَدَعْ مِنَ اَلْقُرْآنِ قَصِيرَهُ وَ طَوِيلَهُ وَ يُجْزِئُكَ مِنْ قِرَاءَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ يَوْمَكَ وَ لَيْلَتَكَ مِائَةَ مَرَّةٍ.
📜الکافي ج ۵، ص ۳۱۶
#حدیث
#الکافی
#امام_جواد
#امام_هادی
@Arshiv_Gholam