eitaa logo
شیخ غلامعلي بدرلو
1.3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
253 فایل
یاهو زَكَاةُ الْعِلْمِ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّهِ وَ إِجْهَادُ النَّفْسِ فِي الْعَمَلِ بِهِ تصنیف غررالحکم، حدیث ۱۳۲ http://eitaa.com/Arshiv_Gholam ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Sheikh_Gholamali
مشاهده در ایتا
دانلود
"پايان دادن شب قدر" 🕯آنگاه همان طور كه بارها در مورد شب هاى شريف گفتيم _اين شب ها را با توسّل به حاميان معصوم (عليهم السّلام) سپردن عمل به آنان، عرضه آن به خداوند با دست هاى آنان، تضرّع به درگاه آنان براى اصلاح عمل و براى اين كه آنان به درگاه خداوند تضرّع نموده تا او اين عمل را قبول و آن را به عمل صالح تبديل نموده و آن را پرورش دهد، ختم كند_ اين شب را به پايان برساند. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل دهم، پایان دادن شب قدر، ص 159 @Arshiv_Gholam
"دعايى در شب بيست و هفتم" 🔻از زيد بن على روايت شده است كه گفت: در شب بيست و هفتم ماه رمضان شنيدم پدرم (عليه السّلام) از اوّل شب تا آخر آن عرض مى كرد "اللّهم ارزقني التّجافى عن دار الغرور و الإنابة إلى دار الخلود، و الاستعداد للموت، قبل حلول الفوت"... 🔅اگر بتوانى معنى اين دعا را تصوّر كنى، اين دعا را بسيار خواهى خواند. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل دهم، دعای شب بیست و هفتم، ص 157 @Arshiv_Gholam
"توضيح سراى فريب بودن دنيا" 💡در توضيح معناى اين دعا مى توان گفت: آنچه قرآن كريم، روايات آل محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) و مكاشفات اهل يقين بر آن گواهى مى دهد اين است كه دنيا سراى فريب بوده و آنچه در آن است آنگونه نيست كه ديده مى شود؛ بلكه صفات موجودات اين عالم كه ديده يا حسّ مى گردد، نظير منظره اى است كه از سراب ديده مى شود و ماهيت آن آنگونه كه ديده مى شود نيست و به همين جهت آن را سراى فريب ناميده اند. 💎 و اگر قبول اين مطلب براى كسى سخت باشد بايد از خود بپرسد كه آيا خطاى حسّ را قبول دارى؟ و در صورت قبول كردن خطاى حسّ از خود بپرسد چه فرقى بين خطاى حسّ و عدم خطاى حسّ وجود دارد و در صورتى كه بين آن ها فرقى وجود نداشت بايد بگوييم ممكن است در جايى كه فكر مى كنيم حسّ خطا نداشته، خطا داشته باشد. و وقتى امكان خطا در تمامى حواسّ ثابت شد، وقوع خطاى حواسّ با رواياتى كه به اين مطلب تصريح مى كند ثابت مى گردد. ♦️ تعدادى از اين روايات دل بر سخن گفتن جمادات هستند در حالى كه حسّ آن را منكر است. تعدادى از آن ها درباره حالت هاى قبر كه عبارتند از ايستادن، فرياد زدن، آتش، سخن گفتن، باغ و نعمت هاست كه باز هم حسّ آن را انكار مى كند. و تعدادى، دالّ بر وجود فرشتگان و دخل و تصرّف آن ها در اين عالم هستند. و تعدادى دلالت مى كنند بر اين كه روزى تمام مخلوقاتى كه در اين عالم است، از قبيل جماد و نبات و حيوان از عالم ملكوت مى آيد. و تمامى اين روايات دالّ بر وجود چيزهاى زياد و عوالم بسيارى هستند كه حسّ آن را انكار مى كند. 🔰 به هر صورت اين عالم سراى فريب ناميده مى شود چون با شكل هايى كه حقيقتى نداشته و با حقايقى كه شكلى ندارد اهل خود را فريب مى دهد. ذاتيات آن مانند اعراض و واقعيت هاى خارجى آن مانند سراب است. چيزهايى كه در آن ثابت ديده مى شوند در واقع غير ثابت و چيزهايى كه اهل دنيا درباره حقيقت هاى آن مى گويند و اوصافى كه براى آن ذكر مى كنند واقعيّتى ندارند. و هر چيزى كه به اقتضاى اين عالم به وجود مى آيد در غير اين عالم حكم به محال بودن واقعيت آن مى نمايند. و هر چه در آن است فريب، توهّم و خيال است. ⚠️ و مؤمنى كه حجاب ناسوت از ديدگانش ‍ برداشته شد، ماهيت اشياء همان گونه كه هست براى او جلوه گر خواهد شد. و از بين رفتن حجاب "تجافى عن دار الغرور" آرام نگرفتن در سراى فريب و آشكار شدن حقايق "إنابة إلى دار الخلود" بازگشت به سراى جاويد ناميده مى شود. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل دهم، فریب بودن دنیا، ص 158 @Arshiv_Gholam
"ترجيح جانب اميدوارى بر نااميدى در چنين اوقاتى" 💠 در چنين اوقاتى كه خداوند در آن بيش از ساير اوقات درهاى رحمت خود را باز نموده، بندگان را تشويق به ذكر، عبادت و دعاى خود نموده و الطاف خاصّ خود را براى آنان تضمين نموده است؛ بنده مراقب بايد جهت اميدوارى را بيشتر در نظر گرفته و دست هاى آرزوى خود را به طرف كرم خداوند و بخشش هاى فراوان او دراز كند. ولى شيطان در اين اوقات اصرار در ترجيح جهت ترس و نااميدى دارد تا بدين وسيله مانع عمل بندگان گردد. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل دهم، ترجیح جانب امیدواری، ص 158 و 159 @Arshiv_Gholam
سودش فراوان ست و خیرش نیز بسیار است آنکه تو را با قیمت جانش خریدار است یاد من و در به دری های دلم باشید پروانه ای دیدید اگر تا صبح بیدار است معشوق زیر منّت عاشق نخواهد بود صدبار قربانش شوم بازم طلبکار است عاشق شدن هم سوختن هم ساختن دارد بیخود نفرمودند راه عشق دشوار است از شش جهت گیسوی تو راه مرا بسته ست هرکس که عاشق می شود ذاتاً گرفتار است بی تو همین که زنده می مانم گنهکارم بین خلایق بیشتر عاشق گنهکار است فکر من جامانده ی وامانده هم باشید ای کاروان آهسته تر؛ در پای من خار است با گریه کار طفل بهتر راه می افتد گر کار ما زاری نباشد کارمان زار است امروز باید یار را با گریه راضی کرد فردا که اعلامیّه ی ما روی دیوار است چشمی که گریان نیست نابینا شود بهتر در مجلس تو دیده یا تر هست یا تار است جز گریه از ما فاطمه چیزی نمی خواهد نوکر که گریان نیست نوکر نیست؛ سربار است گریه کن تو زینب است و مادرت زهرا این گریه های ما فقط گرمی بازار است دخت علی مرتضی اینجا چه می خواهد؟!! زینب کجا اینجا کجا؟ اینجا که بازار است "علی اکبر لطیفیان" @Arshiv_Gholam
Panahian (1).mp3
4.52M
🎙آرامش🎙 💠 هدف اصلی و مقدّمه اهداف دیگر ازدواج و معیار انتخاب همسر، ایجاد آرامش است... 🔴 استاد پناهیان @Arshiv_Gholam
Panahian (2).mp3
957.1K
🎙جرئت می خواهد🎙 💠 چقدر برای اعتقاداتمان ایستادگی می کنیم؟ 🔴 استاد پناهیان @Arshiv_Gholam
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست هر جا تب عشق است، دل در به دری هست دیروز گدایان همه دنبال تو بودند هر جا که شلوغ است یقیناً خبری هست اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند دیدید که در طینت ما هم هنری هست بازار مرا با قدمت گرم نکردی یک چند غلامی که بیایی ببری هست در غیبت شه روی به شهزاده می آرند صد شکر که در خانه ی آقا، پسری هست هر جا قد و بالای رشیدی ست، یقیناً دنبال سرش نیم نگاه پدری هست یا حضرت ارباب، دمت گرم و دلت شاد یا حضرت ارباب کرم، خانه ات آباد داریم همه محضر تو عرض سلامی تو شاهی و ما نیز هر آن چه تو بنامی تا خانه ی آباد شما بنده پذیر است ویرانه ترینم نکنم میل غلامی ای قامت قد قامت تو عین قیامت قربان قدت صد قد و بالای گرامی تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟! پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟ تو مستحب الطّاعة ترین واجب مایی هر چند امامت نکنی، باز امامی هر کس که هوای پدری داشته باشد با عشق تو باید پسری داشته باشد انگار رسول است، نمایی که تو داری انگار بتول است، صدایی که تو داری بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی با این قد انگشت نمایی که تو داری باید که برای تو کرم خانه بسازند از بس که زیاد است گدایی که تو داری از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری است از سفره ی پر جود و سخایی که تو داری تو آن قدر از خویشتن خویش گذشتی که منتظر توست، خدایی که تو داری فردای قیامت به خدا خوب ترینند در بین شهیدان، شهدایی که تو داری کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند بگذار که عشّاق به پای تو بمیرند ای سیر کمالات همه تا سر کویت ای آب حیاتم، نمی از آب وضویت ابن الحسنت گفته حسین بس که کریمی مانند حسن جود بود عادت و خویت عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت پایین قدم های حسین جای کمی نیست جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت این قدر مزن آب به سرخی لب خود حیف است که پیچیده شود این همه بویت حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند باید که مرا عبد غلامان تو خوانند ای زاده ی زهرا! جگرت می رود از دست امروز که دارد پسرت می رود از دست ای کاش که بالای سرش زود بیایی گر دیر بیایی ثمرت می رود از دست بد نیست بدانی؛ اگر از خیمه می آیی با دیدن اکبر کمرت می رود از دست افتادنت از زین پدرت را به زمین زد برخیز و گر نه پدرت می رود از دست برخیز که عمّه نبرد دست به معجر بر خیز به جان من و این عمّه ات، اکبر "علی اکبر لطیفیان" @Arshiv_Gholam
با نگاهی راحتم کن از بلایا زودتر دور کن قلب مرا از حبّ دنیا زودتر یا غیاث المستغیثین کار دستم داده نفْس غرقِ عصیانم بگو می بخشی آیا زودتر؟! داشتم شرم از تو و لطفت اگر دیر آمدم پس ببخش این بندهٔ بی آبِرو را زودتر هر چه دور افتادم از تو؛ شد گناهم زیاد هر زمان دیر آمدم افتادم از پا زودتر سهل انگارم! خودم می دانم أمّا سال هاست برده ام نام تو را در هر تقاضا زودتر لطف کن یا قاضی الحاجات حال خوش ببخش این مریضِ معصیت را کن مداوا زودتر موج اقیانوس غفلت می بَرَد با خود مرا رفته ام از دست! کاری کن خدایا زودتر خوب شد العفو هایم شد مزین بالحسین توبه هایم می رود اینگونه بالا زودتر خوش به حال هر که با "هَب لي کمال الإنقطاع" می زند مثل شهیدان دل به دریا زودتر مثل آن آقا که مشتاقانه بینِ قتلگاه داشت پیراهن؛ سرش را داد أمّا زودتر! "مرضیه عاطفی" @Arshiv_Gholam
شیرش حلال آنکه مرا خاک پاش کرد نانش حلال آنکه مرا مبتلاش کرد هر آنچه می دهد کرمش کم نمی شود باید کریم بلکه کرم را گداش کرد پایم اگر به سمت جهنّم نمی رود دستم توسّلی به ضریح عباش کرد موسی و خضر و یوسف و عیسی به جای خود هنگام مشکلات، نبیّ هم صداش کرد تصویر اوست عکس تمام پیمبران او را خداش آینه انبیاش کرد کعبه برای آمدنش بود نه طواف پس کعبه را برای قدومش بناش کرد خیلی گره زدند به اسلام باز کرد هر آنچه کرد پنجه مشکل گشاش کرد در کودکی ش نیز علی مرد جنگ بود پس ذوالفقار نیست اگر لافتی ش کرد در آستان یک نخ عمّامه سرش باید تمام خلق جهان را فداش کرد ردّ می شد از محله ی ما دلدل علی افتاد سنگ زیر سمّ او، طلاش کرد "علي اكبر لطيفيان" @Arshiv_Gholam
مخواه دخترکت از تو بی خبر باشد بدون من به سفر می روی پدر، باشد میان راه دلت تنگ شد خبر دارم که آمدی تو به دنبال هم سفر، باشد ‏قبول بازی گنجشک پر که یادت هست به شرط آنکه به جایش رقیّه پر باشد تنور خانه گمانم هنوز روشن بود و گرنه موی تو باید بلندتر باشد عمو که رفت پدر لاأقل نمی رفتی برای عمّه تنهام یک نفر باشد مرا زدند ولی عمّه بازویش زخم است برای من دلت آمد که او سپر باشد؟ کلاغ ها همه رفتند خانه پس حالا رسیده نوبتش این قصه هم به سر باشد @Arshiv_Gholam
گفتم که می‌آیی ولی گفتم که خوابم این دو به شکّ بودن برای من عذاب است بوسیدمت گفتم بدهکارم نباشی حالا حسابم با تو بابا بی حساب است از دور روی نی عروسک دیدم انگار نزدیک آمد دیدمش طفل رباب است خیلی سرت را بد بریده هر که بوده حق می دهم گر پرسش من بی جواب است موی من و تو سوخته با این تفاوت در لا به لای موی تو بوی شراب است @Arshiv_Gholam
دیوار ماتم‌ در ندارد احتمالاً این سرگذشت آخر ندارد احتمالاً اندازه‌ی زلف‌ِ در آتش رفته ی من گیسوت خاکستر ندارد احتمالاً بال زمین گیرم به زیر دست و پا رفت یعنی کبوتر پر ندارد احتمالاً تا آمدی پی برده ام هر کس که رفته است بعد از سفر حنجر ندارد احتمالاً دیدم عقیقت را، به دست ساربان بود. انگشتت انگشتر ندارد احتمالاً از قافله جا ماندنم تقصیر خواب است امّا سنان باور ندارد احتمالاً آنگونه که سیلی بمن زد زجر، گفتم این بی حیا دختر ندارد احتمالاً با هلهله ما را تماشا کرد کوفه این شهر کور و کر ندارد احتمالاً جز کوفه و شامات شهر دیگر این‌قَدر پس‌کوچه‌هایش شَر ندارد احتمالاً در شام چادر از سرم دزدید طفلی بازارشان معجر ندارد احتمالاً! روبندِ عمّه آستین پاره اش شد پوشیه ای بهتر ندارد احتمالاً تا خیزران از جای خود برخاست، گفتم کاری به کار سر ندارد احتمالاً صورت به روی صورت بابا نهاده تا آخرین دم بر ندارد احتمالاً "بردیا محمدی" @Arshiv_Gholam @hosenih
ناله بزن؛ با ناله از گودال لشگر را ببر زینب بیا، این شمر با پا رفته منبر را ببر چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر این فرصت پیش آمده دیگر نمی آید به دست دامن کشان، دام‍ن بیاور با خودت سر را ببر ناله بزن، فریاد کن؛ أمّا همه ش بی فایده است این شمر، از اینجا نخواهد رفت؛ مادر را ببر ای لشگر بی آبرو اینگونه عریانش مکن پیراهنش را بر زمین بگذار، معجر را ببر انگشتری که ضربه خورده در نمی آید ز دست جایش النگوی من و این چند دختر را ببر من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام از بین نامحرم بیا عبّاس، خواهر را ببر "علی اکبر لطیفیان" @Arshiv_Gholam
از سر کوی تو گیرم که روم جای دگر کو دلی را که سپارم به دلارای دگر؟ عاقبت از سر کوی تو برون باید رفت گیرم امروز دگر ماندم و فردای دگر مگر آزاد کنی، ورنه چو من بنده پیر گر فروشی، نستاند ز تو مولای دگر عاشقان را طرب از باده ی انگور نیست هست مستان تو را تشنه ز صحبای دگر بهر مجنون تو این کوه و بیابان تنگ است بهر ما کوه دگر باید و صحرای دگر ما گداییِ درِ دوست به شاهی ندهیم زآن که این جای دگر دارد و، آن جای دگر (گر خورد سنگ سگ خانه به جایی نرود آری آری نرود از پی مولای دگر) گر به بتخانه ی چین نقش رُخت بنگارند هر که بیند، نکند میل تماشای دگر راه پنهانی میخانه نداند همه کس جز من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر دل "فرهنگ" ز غم های جهان خون شده است غم عشق آمد و افزود به غم های دگر "ابوالقاسم شیرازی" @Arshiv_Gholam
امشب چنان ایتام کوفه بی قرارم اندازه‌ی سی سال می خواهم ببارم چشمم به در مانده مگر زهرا بیاید من به وصال فاطمه امیدوارم هستند دورم بچّه ها! پس محسنم کو تا که بیاید لحظه ها را می‌شمارم نه سنگ قبری خواستم نه سایبانی مانند زهرا بی نشان باشد مزارم امشب برایم روضه‌ی زهرا بخوانید باید بمیرم از غم روی نگارم عبّاس تو بیرون نرو باید بمانی أصلاً من امشب با تو خیلی حرف دارم جان تو و جان زنان این قبیله عبّاس زینب را به دستت می‌سپارم در پای او، هم سر بده، هم دست، هم چشم او چادرش سِرّ است سِرّ کردگارم امشب به فکر ناقه ی بی محملم من گریه کن آن رنگ و روی پُر غبارم تو روی نیزه چشمهایت غرق اشک است من در نجف از داغ زینب سوگوارم وقتی صدایت می‌کند! ای محرم من جای تو دارد شمر می آید کنارم جای تمام بچّه ها شلاق خوردم دارم کبودی تنم را می‌شمارم بانوی یثرب بودم و حالا اسیرم دستان خود را بر روی سر می‌گذارم بی اختیار از هر طرف بردند من را گرچه همه عالم بُود در اختیارم @Arshiv_Gholam
📿یک ماه مناجات با خدا و توسّل به محضر حضرات آل اللّه (علیهم السّلام)📿 🕯از شنبه ۱۳ فروردین (شب اوّل ماه مبارک رمضان) تا شب عید فطر ۱۴۰۱🕯 1⃣ قرائت قرآن 2⃣ حدیث خوانی 3⃣ مناجات و توسّل ⏳ زمان: به مدّت ۳ شب (سه شنبه ۶ اردیبهشت تا پنجشنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۱) ساعت ۲۲ 🌐 مکان: قم، خیابان هنرستان، کوچه ۱۱، پلاک ۸۵، منزل حضرت استاد شفيعي. "خانوادگی" @Arshiv_Gholam
دوست داری در زدن های مرا، حاشا نکن! پس اگر تا صبح هم در را زدم در وا نکن من‌ برای تو می آیم نه برای حاجتم جان خوبانت مرا محتاج این دنیا نکن روز اگر کار بدی کردم تو شب راهم‌ بده روی من آغوش وا کن لطف کن دعوا نکن کار دست توست من کارگرم ای خوش حساب! می توانی از خودت طردم کنی أمّا نکن من أدای خوب ها را در می آوردم فقط سابقه دارم گنه کارم ولی رسوا نکن نامه ی اعمال ما را به نجف ارسال کن تا علی امضا نکرد این نامه را امضا نکن سرپرستی مرا مولا تقبّل کرده است کودک آواره را شرمنده بابا نکن دوست دارم با علی همسایه باشم تا أبد در نجف گم می شوم دیگر مرا پیدا مکن من به این ماه مبارک گفته ام ماه حسین جز حسین این ماه را در پیش ما معنا نکن ای رفیق سینه زن از کربلا روزی بگیر روزه را افطار جز با تربت أعلی نکن کاش در گودال فریاد کسی میشد بلند شمر باشد، پشت و رویش کن، ولی با پا نکن! "سیّد پوریا هاشمی" @Arshiv_Gholam
گاهی اگر خیلی سراغ گریه و آهیم دلواپس و مضطرِّ باقیمانده‌ی راهیم بسیار کمبود محبّت بین دل داریم ما سائل قدری نوازش از یداللّهیم ثابت قدم که نیستیم أمّا گذشت آخر از ما مُذبذب‌ها که در این عشق، گه ‌گاهیم مابین قنبر‌های خود هم باز ما را دید مایی که پیدا نیستیم اندازه‌ی کاهیم با اینکه خرما بر نخیل است او به سائل داد لطف و نظر کرده به ما هر چند کوتاهیم در برکه چشمان ما تصویر ماه افتاد ما در کنار برکه‌ یعنی پیش آن ماهیم با چاه، جای آدمی او درد و دل می‌کرد غبطه خورِ آن جایگاه ویژه‌ی چاهیم او خود خودش حبّ خودش را در دل ما کاشت ما از أمیرالمؤمنین دیگر چه می‌خواهیم؟ در دل اگر جز حبّ او آید زیان کاریم گر راه ما غیر از نجف افتاد گمراهیم "حسن معارف وند" @Arshiv_Gholam
چِقَدَر نـيـزه بلند است نيفتي پسرم چنگِ اين حرمله ي پست نيفتي پسرم با وجودي كه رويِ نـاقه و در زنجيرم دلم از دور به تـو هست نيفتي پسرم هر طرف رفت سرت دست به آن سو بردم نـيـزه دارِ تو بود مست نيفتي پسرم در سفر شانه به شانه شده اي با عبّاس بـه تـو حالا نرسد دست نيفتي پسرم كاش بـا روسريِ غـارتيِ من قَدري روي ني دورِ تو مي بست نيفتي پسرم بيشتر جايِ خودت را سرِ نِي محكم كن سـفرِ شـام به پيش است نيفتي پسرم نيزه خم مي شد اگر، با دلِ صد چاك علي مي گرفتم ز سـر و صورتِ تـو خاك علي "عليرضا شريف" @Arshiv_Gholam
ببینید، ببینید، گُلم رنگ ندارد اگر آمده میدان، سَرِ جنگ ندارد گُلم سُرخ و سپیدست، ازو قطع امیدست واویلا، واویلا، واویلا، واویلا جُز این کودک معصوم، دگر یار ندارم جُز این هِدیه ی کوچک، به دادار ندارم گُلم سرخ و سپیدست، ازو قطع امیدست واویلا، واویلا، واویلا، واویلا به روی دست و دوشم، ببینید فتاده سر و گردن خود را، به دوش من نهاده گُلم سرخ و سپیدست، ازو قطع امیدست واویلا، واویلا، واویلا، واویلا اگر تیر دریده، اگر رنگ به رو نیست به جز تیر سه پهلو، جوابی به گلو نیست گُلم سرخ و سپیدست، ازو قطع امیدست واویلا، واویلا، واویلا، واویلا منم تاجر و، جز او، ز سرمایه ندارم ز سوره های عشقم، جز این آیه ندارم گُلم سرخ و سپیدست، ازو قطع امیدست واویلا، واویلا، واویلا، واویلا "علی انسانی" @Arshiv_Gholam
کو یک نفر که یاد دل خستگان کند؟ یا لاأقل حکایت ما را بیان کند من زیر بار معصیتم ضعف کرده ام دستی کجاست تا مدد ناتوان کند تب کردم از مرور گناهان کوچکم کو آتشی که خجلت ما را نهان کند؟ ما بی سلیقه ایم، تو حاجات ما بخواه ورنه گدا مطالبه ی آب و نان کند آتش میآورید که اشکم مرا بسوخت کار شرار نار تو آب روان کند ما را مران ز خویش چرا که زمانه راند حاشا که دوست کار زمین و زمان کند چیزی نصیب تو نشود از عذاب من ایزد کجا محاربه با استخوان کند شب ها مرا برای خودت انتخاب کن فرصت مده که دیگری ام امتحان کند درهم بخر که سخت گرفتار و در همیم خوب است گرچه چشم تو ما را نشان کند از تو بعید نیست رفیق گدا شوی مرد کریم میل به مستضعفان کند محرم نمی شود به مناجات نیمه شب هر کس که رو به محفل نامحرمان کند صبح قیامت از تو به تو می برم پناه آغوش تو مگر که مرا میهمان کند با آفتاب روز جزا پاک می شود هر کس که قهر از کرم آسمان کند "محمد سهرابی" @Arshiv_Gholam
ای روزه دار، افطار محتاج یک دعایم آقای آبرودار، محتاج یک دعایم با نامه ی سیاهم قلب تو را شکستم آلوده و گنه کار، محتاج یک دعایم خیلی دلم گرفته، از تو خبر ندارم با این وجود دلدار، محتاج یک دعایم تا خواستم بیفتم، دست مرا گرفتی این دفعه هم چو هر بار، محتاج یک دعایم شرمنده ام کجاها، دیدی گناه کردم خیلی شدم گرفتار، محتاج یک دعایم نگذاشتی بریزد یک لحظه آبرویم هستم به تو بدهکار، محتاج یک دعایم ای کاش یک سحر هم راهت بیفتد اینجا در انتظار دیدار، محتاج یک دعایم خیمه نشین صحرا، آرام جان زهرا هر جای هستی ای یار، محتاج یک دعایم وقت اذان مغرب دلتنگ کربلایم ای روزه دار افطار، محتاج یک دعایم "قاسم نعمتی" @Arshiv_Gholam
"عملى براى قبول شدن اعمال ماه رمضان" 1⃣ براى قبول شدن اعمال ماه رمضان اين عمل وارد شده است: 🔻عمل شريفى كه سيّد (قدّس سرّه) آن را در اقبال از جعفر بن محمّد الدوريستى از كتاب حسنى از پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) روايت كرده است كه فرمودند: كسى كه در شب آخر ماه رمضان ده ركعت نماز به جا آورد در هر ركعت يك بار "فاتحة الكتاب" و ده بار "قل هو اللّه أحد" بخواند و در سجده و ركوع خود ده بار بگويد "سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه أكبر" و در هر دو ركعت يك بار تشهّد خوانده و سپس سلام بدهد و در پايان ده ركعت نماز بعد از سلام دادن صد بار "أستغفر اللّه" بگويد و هنگامى كه از استغفار فارغ شد سجده كند و در سجده بگويد "يا حىّ يا قيّوم يا ذوالجلال و الإكرام يا رحمن الدّنيا و الآخرة و رحيمهما، يا إله الأوّلين و الآخرين إغفر لنا ذنوبنا، و تقبّل منّا صلواتنا، و صيامنا و قيامنا". قسم به كسى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت، جبرئيل به نقل از اسرافيل و او از پروردگار متعال به من خبر داد كه او سرش را از سجده برنمى دارد مگر اين كه خداوند او را آمرزيده، ماه رمضان را از او قبول نموده و از گناهش مى گذرد، گرچه هفتاد گناه انجام داده باشد كه هر كدام از آنان بزرگ تر از گناهان بندگان باشد و از تمام اهالى منطقه اى كه در آن است قبول مى كند، تا اين كه فرمود اين هديه، مخصوص من و مردان و زنان امّتم مى باشد و خداوند متعال آن را به هيچ كدام از پيامبران و مردم قبل از من نداده است. 🔹 مؤمنى كه در پى إصلاح مردم بوده و بهره اى از رحمت خداوندى دارد، بايد اين نماز را به خاطر خير زيادى كه براى بندگان خدا دارد بخواند. 🔸 عالمى كه در طول ماه براى هدايت مردم و إصلاح اعمال آنان در جايگاه وعظ نشسته بود چگونه مى تواند نسبت به اين عمل جزئى كه حتّى به اندازه يك جلسه وعظ نيز زحمت ندارد بى تفاوت باشد در حالى كه به خوبى مى داند كه موعظه هاى او براى تمامى كسانى كه در مجلس وعظ او حضور پيدا مى كنند سودمند نيست چه رسد به اهل منطقه اش كه ممكن است گاهى جمعيت آن به چند ميليون نفر برسد. و نيز فايده وعظ براى آنان يك دهم فايده آمرزش و قبول تمامى اعمال اين ماه كه در روايت آمده نيست. 🔘 اگر كسى بگويد كه روايت قطعى نيست، در جواب او بايد گفت: با تمسّك به روايات تسامح اين مشكل حل مى گردد. و اگر باز بگويد فرض كن روايات تسامح اين روايات را مانند روايات قطعى گردانيد، ولى از كجا يقين كنيم كه اين عمل قبول مى گردد تا به فايده مذكور يقين پيدا كنيم؟ در جواب مى گوييم: اين اشكال در وعظ نيز موجود است در حالى كه اين مشكل در اين عمل كمتر از وعظ مى باشد؛ زيرا اصلاح نيّت در وعظ از چند جهت مشكل تر از إصلاح نيّت در عبادت است، كه واضح ترين آن همين است كه وعظ مناسب با دوستى مقام است. 💠 همچنين وعظ فقط در ميان جمعيت كثيرى از مردم امكان پذير است كه موجب مشكل شدن إصلاح نيّت مى گردد. "مرحوم آیت اللّه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رحمه اللّه)" 📜المراقبات، فصل یازدهم، عملي برای قبول شدن اعمال، ص 159 و 160 @Arshiv_Gholam
باید بگویم از غم خود مو به مو عمو با مو عدو کشید مرا کو به کو عمو با قصد قربتِ به کدامین خدا چنین ما را زدند لشکریان با وضو عمو؟ زجر آن شبی که گم شده بودم میان دشت آنقدر داد زد سرِ من که نگو عمو! وقتی بدو بدو پی‌ام افتاده بود زجر هی داد می زدم که کجایی عمو عمو گفتم به خود می آیی و دعواش می کنی أصلاً چه‌شد نیامدی آخر؟ بگو عمو جز رنگ‌های تیره‌ی نیلی و رنگ دود رنگی دگر نمانده برایم به رو عمو با احتیاط‌ و کند دگر راه می‌روم این چشم‌های تر که ندارند سو عمو هق هق مزاحم کلماتم شده ببخش پایان نمی‌پذیرد اگر گفت و گو عمو یک شب مرا پدر ببرد با خودِ خودش حالا که هست نقطه‌ی ختم و شروعم او "حسن معارف وند" @Arshiv_Gholam