eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
💕⃟🛵 •• •• . . - ازش‌پرسیدم: حاجی از کِی فهمیدی عاشقِ من شدی؟! + خندید و گفت: مگه من عاشقت!؟ - چشم غره رفتم بهش و ابروهامو دادم بالا و گفتم: نیستی ینی؟! + بلند تر خندید و گفت: مگه گفتم عاشقت نیستم!؟😐 - محکم زدم به بازوش؛ + گفت: یادم‌نمیاد کِی عاشقت شد؛ فقط یادمه که شبا از فکرت خواب نداشتم؛ روزا هم از فکرت حواس❤️ ○ کپے!؟ - تنها‌باذڪرآیدی‌منبع‌،موردرضایت‌است☺️ ‹ 💌 ›↝ ‹ 🤫 ›↝ . . ‌◞مرا وصلھ بزن بھ سمتِ چـ♡‌ـپِ پیرهنت⇩◟‌ Eitaa.com/asheghaneh_halal 💕⃟🛵
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_صدوشصت‌ودو :_خیلی خب بابا... هیچی..حرفات رو بهش زدم..
•𓆩💞𓆪• . . •• •• در حالیکه تند از پله ها پایین میروم،موهایم را میبندم و شال را سرم میکنم . در خانه باز است و حیاط دیده میشود.. بابا جلو رفته و بلند با سیاوش حرف میزند. حواسم پرت میشود،پایم پیچ میخورد و از پله ی دوم میخورم زمین. آخ بلندی میگویم.. مچ پایم را در دست میگیرم و کمی فشارش میدهم. سرم را کمی بلند میکنم. بابا یقه ی سیاوش را میگیرد. سریع از جا میپرم... درد را فراموش میکنم و به طرف حیاط میدوم. بابا،سیاوش را به دیوار میکوبد.. :_پسر بهت مؤدبانه گفتم دست از سر زندگیم بردار..فکر نمی کنی ما آبرو داریم؟ عمو جلو میرود تا جدایشان کند... +:مسعـــود،به خودت مسلط باش دسته گل،روی زمین افتاده و گل هایش زیر پا له شده.. مینالم:بـــــابـــــا هرسه متوجه من میشوند. بابا یقه ی پیراهن سیاوش را رها میکند. جای چنگ بابا روی پیراهن سیاوش،چروک شده... بابا چند قدم دور میشود. سیاوش سرش را پایین میاندازد... بابا برمیگردد،انگشت اشاره اش را به نشانه ی تهدید به طرف سیاوش میگیرد :_دیگه این اطراف نبینمت... به طرف من میآید :_نیکی...بریم تو عمو دستی به پیراهن سیاوش میکشد. سرم را پایین میاندازم و شرمنده،به دنبال بابا کشیده میشوم... بابا عرض سالن را با قدم هایش میپیماید و هر از گاه،دست به موهایش میکشد..عادت زمان هایی که عصبانیست... ورودی سالن میایستم و چشم به زمین میدوزم.. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪• . . •• •• عمو کلافه وارد سالن میشود و کنار من میایستد :_مسعــــود این چه کاری بود کردی؟ لحن عمو جدی است و کمی نگرانم میکند. بابا به طرفش برمیگردد،اما روی صحبتش با من است +:الآن وقت حواب دادنه نیکی...یا ما یا این پسره؟ هول میشوم... من چرا باید در این دوراهی قرار بگیرم؟ خدایا،میشود بیدارم کنی؟این کابوس جانم را میبلعد... با سر انگشتانم بازی میکنم:بابا...بابا من..... عمو جلو میرود :_داداش.... بابا کلافه چشم هایش را میبندد +:وحید دخالت نکن...نیکی...جواب من یه کلمه است.. حاضری برای همیشه من و مادرت رو فراموش کنی و زن این پسره بشی؟ سریع و ناخودآگاه میگویم:نــــــه کلامم قاطع و بَُّرنده است.. آنقدر که خودم متعجب چند لحظه مات میمانم... بابا نفس راحتی میکشد و روی نزدیک ترین مبل میافتد... اشک هایم جاری میشود... چه معامله ی سختی... بابا به طرف عمو برمیگردد +:شنیدی وحید؟؟اینم جواب نیکی... عمو دوباره جدی میشود :_کاری به جواب نیکی ندارم..فقط به من بگو جرم سیاوش چیه ؟ اینکه به نیکی علاقه داره؟. من میگم چرا حرمت هارو شکستی؟؟ سیاوش تنها دوست منه.. شریک منه...مادرش حق مادری گردن من داره... تو همیشه از مهمونت اینجوری پذیرایی میکنی؟ علت ناراحتی عمو را درک میکنم... بابا بلند میشود و به طرف عمو میرود +:این پسره مهمون نیست...بختکه..افتاده رو زندگیم و داره نابودش میکنه.. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🌙𓆪• . •• •• * دلبسته‌ی امیدی در سنگلاخ گیتی🌱 رَه بی‌شکیب پویم، دل بی‌قرار دارم☺️ √ یک بیت از غزل جدید رهبر انقلاب . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🌹 •📲 بازنشر: •🖇 «1482» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• سحـر ڪـرشمه‌ی صبحم بشارتـے خوش داد!🌞🌾 کہ ڪـس همیشه گرفتار غـم نخواهد مـاند ..🪴💚 . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩🌿𓆪• . . •• •• روسری سر میکنی خورشید عینک می‌زند🌝🕶 دسته گل غش می‌کند پروانه پشتک می‌زند😌🦋 . . 𓆩عاشقےباش‌ڪه‌گویندبه‌دریازدورفت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌿𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• نادر از هند نَبُرد آ نچـــــــــه بُردی زدلم... 🌹 . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• یه ترڪـیب بی‌نظیر ڪـہ سه سوتـہ درست میشـہ😌🤍 مـواد لازم : سوسیـس🌭 نمک، تاڪـو، پاپریکا سیـب زمینی پختـہ🥔 قارچ🍄 فلفل دلمه‌اے🫑 پنیر پیـتزا🍕 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🧕𓆪• . •• •• 💬 ‌‏‏شب خواب شوهر عمه‌م رو دیدم؛ بیدار شدم برا مامانم تعریف کردم. گفت ایشالا که خیر باشه و خیر پیش بیاد. صبحش هرجا رفتم برا کار، خِیر شنیدم☺️ . •📨• • 1017 • "شما و مامانتون" رو بفرستین •📬• @Khadem_Daricheh . 𓆩با‌مامان،حال‌دلم‌خوبه𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🧕𓆪
🍃👰🏻‍♀💍🤵🏻‍♂🍃 ایـن شما و ایـن جدید‌تـرین دورهـــمـی‌ِ کــــانال😍 با موضوعِ: " مهارت‌های انتخاب همسر " 💙| لینك روز اول¹ : ‌ انتخابِ‌خویش قبل از همسر 🤓🙄👇🏻https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/84639 ✨| لینك روز دوم² : مسئله‌ای که باید قبل از ازدواج حل میشده نه بعد از ازدواج 🧐👇🏻https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/84680 💙| لینك روز سوم³ : معیارهای شما کلی هستن یا جزئی ؟! 🤨🔍https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/84716 ✨‌| لینك روز چهارم⁴ : معیارها را _چه مادی چه معنوی_ واقعی انتخاب کنیم😎👇🏻 • https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/84825 💙| لینك روز پنجم ⁵ : درجه بندی معیارها😀📊 • https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/84859 ✨| لینك روز ششم⁶ : گفتگوی خواستگاری (1)🗣 • https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/84943 💙| لینك روز هفتم‌‌⁷ : سوالات خواستگاری💐 • https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/85857 ادامه دارد . . . @Asheghaneh_Halal 🍃👰🏻‍♀💍🤵🏻‍♂🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃👰🏻‍♀💍🤵🏻‍♂🍃 ایـن شما و ایـن جدید‌تـرین دورهـــمـی‌ِ کــــانال😍 با موضوعِ: " مهارت‌های انتخ
🤍🍁🤍🍂🤍🍁 🤍🍂🤍🍁🤍 🤍🍁🤍 🤍🍂 🤍 سلـام به رفقایِ‌ همراه و همیشگی‌☺️😍✋🏻 الهی ایام به کام و روزتون ، پر از اتفاقاتِ خوب باشه 😌💕' امروزِ میتونید به مطالبِ سه‌دورهمی برگزار شده دسترسی پیدا کنید و مطالعـــــــــــه کنید 🤩🖐🏻 تا ان‌شاءالله ما فردا با ادامه‌ی دورهمی برسیم خدمت‌تون 😉🍿' راستـی ، دستِ رفقاتون هم بگیرید و به دورهمی‌مون دعوتش کنید 😃🍬 کجــــــــــــــــــــا ؟! 🤨 همینجــــــــــا ، در عاشقانه‌های‌حلـــال ❤️ @asheghaneh_halal @asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪• . . •• •• روایت همسر محترم شهید : هیچ‌گاه به دنبال مادیات نبودم. در زمان ازدواج نیز ایمان و اخلاص، بیشترین و مادیات و تحصیلات، کمترین معیار‌های من برای انتخاب همسر آینده بود. در جلسات خواستگاری، امیر را جوانی با تقوا، با محبت، پیروی ولی فقیه، خادم اهل بیت (ع) و دل‌سوز که تمام وجود خود را صرف خانواده می‌کند، شناختم. در نتیجه با اطمینان وی را انتخاب کردم نیمه ماه رمضان سال ۱۳۸۹ به عقد هم درآمدیم و نیمه شعبان ۱۳۹۰ زندگی هرچند کوتاه، اما سرشار از عشق و آرامش خود را آغاز کردیم. ♥➣ . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• عشق یعنی نفست بندِ یکی باشد و بس! جان و تن وصل به پیوندِ یکی باشد و بس! گر بپیچد به جهان قهقهه‌ای شور انگیز، دلِ تو گیر به لبخندِ یکی باشد و بس :)♥️ . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• خانوم گل🌸 تموم انرژی و وقتت رو برای کارهای خونه هزینه نکن❌ مهم ترین وظیفه شما😍👇 تامین نیاز عاطفی همسر وفرزندان تونه♥ خودتون زیاد خسته نکنید ک براشون وقت وانرژی کافی،داشته باشین👏😘 . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
💕⃟🛵 •• •• . . √ حاجی گاهی وقتا بجای جملات عاشقانه فقط یه جمله میگفت: -تو چشم های منی👀- چندین بار ازش میپرسیدم که چرا این جمله رو میگی!؟ تفسیر و مفهومش چیه ..🧐 چیزی نمیگفت و میخندید☺️ یه روز که تو خیابون قدم‌میزدیم.. گفت حاج خانم؟! میدونی چرا میگم تو چشم های منی؟! گفتم برای چی؟! :( گفت: وقتی میگم تو چشمای منی، ینی تو باعث میشی من قشنگیا رو ببینم🥰 تو باعث میشی من همه چیزو به زیباترین شکل ممکن ببینم =) و اگه نباشی همه چیز سیاه و تاریکه!🤪 دیگه هیچ چیز قشنگ و رنگی نیست :) واس همینه میگم شما چشمای منی ♡ ○ کپے!؟ - تنها‌باذڪرآیدی‌منبع‌،موردرضایت‌است☺️ ‹ 💌 ›↝ ‹ 🤫 ›↝ . . ‌◞مرا وصلھ بزن بھ سمتِ چـ♡‌ـپِ پیرهنت⇩◟‌ Eitaa.com/asheghaneh_halal 💕⃟🛵
•𓆩🖤𓆪• . . •• •• پیوسته دست بر سر زوار میکشی✨️ . . 𓆩پنجرهِ‌فولادِرضابراتِ‌کربَلامیدھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🖤𓆪
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_صدوشصت‌وچهار عمو کلافه وارد سالن میشود و کنار من میایس
•𓆩💞𓆪• . . •• •• صدای هردویشان بالا رفته و این نگرانم میکند... :_مسعود،این آدم که تو حتی اسمش رو به زبون نمیآری،برادر منه..برادرخوندم... اون موقع که تو و محمود یادتون نبود پدر و مادر دارین...اگه سیاوش نبود من نمیدونستم تو غربت باید چی کار کنم... موقع مردن مامان اونجا بودی؟؟ نه،نبودی...یاسین بالا سر مامان رو همین پسره خوند،که تو حتی حاضر نیستی اسمش رو بیاری... وقتی بابا حتی کنترل خودش رو نداشت،سیاوش بهتر از من مراقبش بود... بابا سری به تاسف تکان می دهد +: میدونستم یه روز منت اون روزا رو سرم میذاری... :_منتی نیست...من هرکاری کردم وظیفه ام بوده... ولی خواستم بدونی من مدیون سیاوش ام... هرکاری هم لازم باشه میکنم،تا به نیکی برسه...قبلا هم بهت گفتم...داری کاری رو میکنی که محمود با تو کرد... جواب نیکی رو شنیدی و خیالت راحت شد؟؟ نه مسعود، باختی...چون دخترنازپرورده و عزیز دردونه ات به خاطر بابای لجبازش پا رو دلش گذاشت...فکر نکن نیکی رو حفظ کردی و برنده شدی... باختی داداش...باختی؛قلب دخترت رو باختی! بابا نگاه نافذش را به صورت من و بعد به عمو میدوزد... +:حالا میبینی بازنده کیه... نیکی...من پدرتم و حق انتخاب همسرت رو دارم... این حق رو همون عربا بهم دادن...همسرت رو هم انتخاب میکنم،خودم.... با رادان حرف میزنم،میگم جواب نیکی مثبته...تو باید با دانیال ازدواج کنی... سرم را بالا میگیرم و چشمان خیسم را ناباورانه به بابا میدوزم... نه...امکان ندارد...نمیشود....من... خدایا...یا بیدارم کن یا در خواب بمیرانم. .... با ناباوری به عمو نگاه میکنم. عمو نگاه شرمسارش را از من میگیرد و به زمین میدوزد. بابا،انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده،کتش را از روی دسته ی مبل برمیدارد،عصر بخیر میگوید و از سالن خارج میشود. حتی نفس هم نمیکشم. هم چنان به صورت عمو زل زده ام. منتظرم جلو بیاید،تکانم بدهد و بگوید:بیدار شو نیکی...خواب بد دیدی. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪• . . •• •• عمو سرش را بلند میکند،با دست روی پیشانی اش میکوبد و زیرلب میگوید:من چقدر احمقم... پاهایم از یک جا ایستادن خسته شده اند،اما نه... پاهایم دیگر تحمل این همه فشار را ندارند. حرکت میکنم. عمو هم به دنبالم.. وارد اتاق میشوم و در را پشت سرم باز میگذارم. عمو داخل میشود. روی تخت مینشینم. عمو حتی لبخند هم نمی زند. پس بیدارم! :_نیکی منو ببخش...من شرمنده ام... +:عمو؟ :_از همونجایی ضربه خوردم که خودم میدونستم.. +:عمو؟ :_کنترلم رو از دست دادم...حرفایی زدم که نباید... +:عمو؟ :_نیکی ببخش منو...قول میدم درستش کنم +:عمو؟؟ تقصیر شما نیست... این دفعه خودم باید دست به کار بشم...خودم با بابا صحبت میکنم... صدای موبایل عمو از کنارم میآید.. برش میدارم و نگاهی به صفحه اش میاندازم:مسیح با بی تفاوتی سرم را برمیگردانم و موبایل را به طرف عمو میگیرم. ذهنم،حوصله ی درگیری راجع این آدم را ندارد. عمو از اتاق بیرون میرود.. خدایا،تنهایم نخواهی گذاشت...میدانم.. * چند تقه به در میزنم. صدای آرام بابا بلند میشود:بیا تو در را باز میکنم و وارد اتاق میشوم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🌙𓆪• . •• •• * امیدم و نگاهم نسبت با آینده این کشور خیلی روشنه...🪴 . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🌹 •📲 بازنشر: •🖇 «1483» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• دم جان بخش نسیـم سحـرے را دریاب👌🏻 پیـش از آن ڪـز نفس خـلق مڪـدر گردد ..!🫀🌙 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪• . . •• •• یفتح ابواب السماء بالرحمة فی اربع مواضع:عند نزول المطر، و عند نظر الولد فی وجه الوالدین، و عند فتح باب الکعبة، و عند النکاح.☝️ پیامبر اکرم (ص):درهای رحمت آسمانی در چهار وقت گشوده می‏شود:1- موقع بارش باران. 2- زمانی که فرزند به چهره پدر و مادرش می‏نگرد. 3- هنگام گشوده شدن در کعبه. 4- هنگام برپایی مراسم عقد و عروسی.👌 منبع:بحار الانوار، ج 103، ص 221✍ . . 𓆩خوانده‌ويانَخوانده‌به‌پٰابوسْ‌آمده‌ام𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📿𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• ما به قربان رفتیم و همان جا ماندیم 💓 🥰 . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
•𓆩🥸𓆪• . . •• •• 💬 ‌‏دیروز داشتیم با بابام دور فلکه با موتور دور میزدیم برگشتم گفتم: وااااای بابا.. چه بوی کبابی میاد😋 بابامم غیرتیش گل کرد گفت گور بابای بنزین... یه دور دیگه میچرخیم😐 خیلی دوسم داره😁 . . •📨• • 1018 • "شما و باباتون" رو بفرستین •📬• @Khadem_Daricheh . . 𓆩با‌بابا،حال‌دلم‌خوبه𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥸𓆪
🍃💌 •• | •• خداروشکرر😍 ممنـون از شما که برای رشد و پیشرفت‌خودتون وقت میزارید😌🌱 براۍ حرفاتـون:)⇩ @Khadem_Daricheh Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 💌🍃