عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_سیصدوبیستوهشت :_سلام دستم را دراز میکنم و با هر دو دست
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدوبیستونه
استاد شریفی!
استاد؟ یعنی او استاد نیکی است؟؟
با تعجب میگویم
+:چند ساله است؟؟؟
پسر ها نگاهم میکنند
:_حول و حوش سی... از هیئت علمی نیستا...
با صدای بلند فکر میکنم
+:یعنی خودشهه؟
سرم را بلند میکنم
+:بچه ها کمکم میکنین برم پیشش؟
پسر قدبلند میگوید
:_باشه،ولی از استاد سخت گیراست...
+: باید ببینمش
:_باشه.. بیا از ورودی ردت کنیم...
همراهشان راه میافتم و وارد دانشکده میشوم.
از بین شمشادها رد میشویم و جلوی ساختمان میرسیم.
:_ببین داداش،الآن باید تو اتاق اساتید باشه...
دستم را دراز میکنم
+:ممنون رفقا
پسر کوتاه تر میگوید
:_گفتم به دانشجوی حقوق دختر نده؟حالا میگم به این شریفی دختر بده... داماد بهتر از این
آدم پیدا نمیکنی..
سر تکان میدهم و به طرف ساختمان حرکت میکنم.جلوی اتاق اساتید،دستی به کت و موهایم
میکشم.
میخواهم خوش پوش تر از همیشه به نظر بیایم.
دلیل این یکی را هم نمیدانم...
چند تقه به در میزنم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدوسی
صدای مردانه ای میگوید
:_بفرمایید
در را باز میکنم و وارد میشوم.
مرد جوانی روی مبل نشسته و فنجانی چای در دست دارد.
کس دیگری در اتاق نیست.
جوان تر از سی سال به نظر میرسد.
موهای بور،چشم های روشن و ریش مرتب و کوتاه.
پیراهن چهارخونه ی کرم به تن کرده و شلوار قهوه ای.
:_جانم ؟ کاری داشتین؟
اخم ابروهایم را باز میکنم.
+:شما آقای شریفی هستین؟
:_بله،امرتون رو بفرمایید...
فنجانش را روی میز میگذارد و بلند میشود.
:_بگو جانم.. در خدمتم.. از بچه های حقوق هستی؟
+:من آریا هستم آقای شریفی.. مسیح آریا
همسر شاگردتون... خانم نیایش
به وضوح جاخوردنش را میبینم.
رنگش میپرد و باتعجب نگاهم میکند.
:_واقعا؟؟ خیلی از دیدنتون خوش بختم..
دستش را دراز میکند..با سرانگشتانم دستش را میگیرم.
دستم را رها میکند و میگوید
:_بفرمایید بشینید..
دستانم را روی سینه ام قالب میکنم
+:ممنون ..
نگاه بیتفاوت و سردم را به صورتش میدوزم.حالا شبیه خودم شده ام.
مغرور و سرد...
این نیمه ی جذاب ترم را چند وقتی است از یاد برده ام ...
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدوسیویک
+:مزاحمتون نمیشم آقای شریفی... فقط اومدم خانمم رو برسونم،گفتم سلامی هم به شما عرض
کنم..خدانگه دار
برمیگردم تا از اتاق بیرون بروم.
:_آقای آریا؟
+:بله؟
:_تبریک میگم،بابت ازدواجتون... امیدوارم خوشبخت بشید
+:ممنون
از اتاق بیرون میروم.
حس بهتری دارم،همین عرض اندام کوچک در دانشگاه تا حدودی اتفاقات مشابه شریفی را از
دور نیکی میپراند.
شاید نیکی با دانستنش حتی از دستم عصبانی بشود اما چاره ی دیگری ندارم!
دوست داشتم یقه ی شریفی را بگیرم و رخوت مشت هایم را روی صورتش پیاده کنم...
اما این رفتار متشخص و متین،برای نیکی بهتر است..
از دانشگاه خارج میشوم.
★
:_الو مانی پشت فرمونم..کارواجب داری بگو..
+:مسیح من به مامانینا گفتم شما چهار پنج ساعت دیگه میرسین ایران...
:_چی؟؟ نه نیکی قراره بره تولد امروز.. نمیشه،کنسلش کن
+:مسیح،من خانم نیازی نیستم قرارای کاریت رو کنسل کنما.... مگه شوخیه میگی کنسل کن؟
:_بگو پروازشون تأخیر داشته.. بگو شب میرسن...
ترجیحا بگو نصفه شب،حوصله ندارم تا فرودگاه برم
+:به خاطر مهمونی نیکی من برم یه دروغ دیگه بگم؟مسیح تو چته؟؟
:_مانی نمیتونم حرف بزنم.. باید برم غذا بخرم..نیکی الآن خسته و گشنه میرسه خونه
+:الو؟ببخشید میتونم با آقای مسیح آریا صحبت کنم؟
:_چرا چرت میگی مانی؟؟
+: تو مسیح،برادر من نیستی...تو یه پسر عاشق پیشه ی شونزده ساله ای..
نمیفهمم مانی چه میگوید...
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدوسیودو
:_مزخرف نگو
+:حواست باشه داری با چشم باز،پا تو چه چاهی میذاری...
:_مثل آدم حرف بزن ببینم دردت چیه مانی؟
+: دردم اینه که برادر لجباز کله شقم،عاشق زن صوریش شده ...
من؟ عاشق نیکی شده ام؟؟از صراحت کلامش دهانم خشک میشود.
سعی میکنم تلخی کلام مانی را با لبخندِ تصنعی ام بگیرم.
:_چرا؟ چون گفتم نیکی تولد دعوته؟ چون میخوام براش غذا بگیرم؟ فکر کردی عاشقش
شدم؟من،مانی؟ من عاشق میشم؟
+:یه کم به کارات فکر کن،یه روز به مسیح میگفتن قراره سیل بیاد،قراره هممون بمیریم اصلا اگه
خبر میدادن نصف دنیا با هم خراب شده،پوزخند میزد...
راست میگوید،من واقعی را نشانم میدهد ..
+:الآن همون مسیح نگران گرسنگی یه دختربچه است...اونم یه دختر مثل نیکی...
:_مانی...
+:مسیح.. یادت نره،به نیکی قول دادی یه ماه بعد این ماجرا تموم میشه.. ده روزش گذشته
:_بسه مانی
تلفن را روی صندلی پرت میکنم و فرمان را بین مشتم فشار میدهم...
(من شام نخوردم... از قیمه ی ظهرت داری به یه آدم گرسنه ی دیگه بدی؟)
ترمز میکنم.
ماشین ها،با بوق ممتد از کنارم رد میشوند.
(دیگه تو خونه چادر سر نکن)
سرم را روی فرمان میگذارم..
(اصلا من پشیمونم... اشتباه کردم.. میخوام برگردم)
نه..من همان مسیحم...
نمیگذارم روحم را دختری به بازی بگیرد...
قلبم را اسیر کسی نمیکنم که قلبش برای من نیست...
استارت میزنم و تمام ناراحتی هایم را روی پدال فشار میدهم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
🛵
⏝
֢ ֢ #درِگوشی ֢ ֢
.
♕ اسم دلبر و همدمت رو
اینجوری سیو کن🥹🤭
- 🤍«𝗡𝗲𝗽𝗲𝗻𝘁𝗵𝗲»
•یعنی کسی یا چیزی که باعث بشه
غم و حال بدتو زود فراموش کنی
•مثل مورفین میمونه
√ اگه یه آدم به این قشنگی
تو زندگیت هست، به جای اسمش
این کلمه رو سیو کن🪽😍
°کپے!؟
_ تنهاباذکرآیدےمنبع،موردرضایتاست☺️
.
⧉💌 #بفرستبراش
⧉🤫 #متاهلهابخونند
.
𓂃بفرماییدتودمدربده𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
🛵
⏝
#صبحونه
نسـیم، عطــرِ تو را
صــبح با خـودش آورد✨
و گفـت:
«روزیِ عُشـاق با خـداوند است»❣😌
🌱_قـــاسم صـرافان
🍃🌸| @asheghaneh_halal
💛
֢ ֢ #پابوس ֢ ֢
.
🌱 امامـ بـاقـر عليه السلامـ :
🔅) ألاَ فَاصدُقُوا؛ فإنَّ اللّهَ مَعَ مَن صَدَقَ.
😇 ( هان! راستگو باشيد؛ زيرا خداوند با كسى است كه راستگو باشد.
⇦ بحار الأنوار، ج۶۹، ص۳۸۶
.
𓂃حرفایےکهمیشنچراغراهِت𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💛
⏝
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
مادربزرگم همیشه میگه:
"خدا بدون احوال پُرست نذاره"🤲
ازش میپرسم حالا چرا این دعا؟⁉️
میگه: نمیدونی چقدر قشنگه که یکی توی شلوغیهای روزانهش به یادت باشه و با یه احوالپرسی ساده هم حال خودشو خوب کنه، هم حال تورو : )❤️🩹
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
من که دلم رفت برا این عروسک🥺😍🧸
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝
🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 نی نی داداشم تازه به دنیا اومده
و از بیمارستان آوردیم خونه خوابیده
فامیلمون اومده میگه آخی خوابه❓☺️
بابام میگه نه زدیمش تو شارژ😅
دکتر گفته ۷_۸ ساعت اول خوب
بذارین شارژ بشه :)🤣
پاشدن رفتن 😂
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1081 𓈒
تجربه مشابهی داری بفرست😉👇
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𓂃پاتوقمجردے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🥤
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
روایت همسر محترم شهید:هر هفته توی خونه روضه داشتیم ، وقتی آقا شروع می کرد به خوندن ،تا اسم امام حسین (ع) می اومد
حاجی رو میدیدی که اشکش جاری شده حال عجیبی میشد با روضه امام حسین علیه السلام انگار توی عالم دیگه ای سیر می کرد...یک بار وسطِ روضه ،مصطفی رفته بود بشینه رو پاش متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش!گریهکنون اومد پیش من، گفت: « بابا منو دوست نداره.هر چی گفتم جوابم رو نداد ...»روضه که تموم شد، گفتم:
«حاجی، مصطفی اینطوری میگه»با تعجب گفت:«خدا شاهده نه من کسی رو دیدم
نه صدایی شنیدم...»از بس محوِ روضه بود ...
شهادت: عملیاتکربلایچهار ۱۳۶۵
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🧸
⏝
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
تو را میخواهم و دانم که هرگز
به کامِ دل در آغوشت نگیرم (: ..🫂
_فروغفرخزاد
.
𓂃دیگهوقتشهبهگوشیترنگوروبدی𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝