عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . . #توبه_نصوح۲ #قسمت_پنجم بعد از صرف شام منزل حاج رسول را ترک کردند. حسام دل
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
.
#توبه_نصوح۲
#قسمت_ششم
حسام با کمی تردید گفت:
_ حوریا جان
_ بله؟!
_ نمیشه به صمیمیت بیمارستان باهام رفتار کنی؟
_ لطفا بهم فرصت بدید. خیالتون راحت باشه. مطمئنم با این مدت سه ماهه محرمیت خیلی بهتون نزدیک میشم و...
خندید و گفت:
_ یخم آب میشه
حسام شیطنت آمیز گفت:
_ پس چطور توی بیمارستان بهم گفتی حسام جان؟ الان چرا همش مثل غریبه ها باهام حرف می زنی؟
حوریا نفس عمیقی کشید و گفت:
_ غریبه نیستین. الان از هر کسی بهم محرم ترید.
و چقدر این حرف برای حسام غرور آفرین و دلگرم کننده بود.
_ باشه. بهت سخت نمی گیرم اما... من نمی تونم مثل تو باشم ها... زنمی، محرممی، زندگیمی، دارو ندارمی، خانوممی، حوریای خود خودمی.
و تمام خوشی های دنیا یکباره به قلب حوریا ریخته شد. سکوت کرد و شعف و سرورش را از حسام مخفی کرد. دیگر چه می خواست از این زندگی وقتی مردی عاشق پیشه و با محبت مثل حسام نصیبش شده بود.
_ چی شد ساکت شدی؟ نترس... مراعاتتو می کنم. عاشقت می کنم حوریا. کاری میکنم خودت موعد عقد دائم رو بذاری. حوریا... نمی دونی توی رؤیاهام چطور باهات زندگی می کنم. نمی دونی چطور دنیا رو به پات می ریزم. اصلا تو خود معجزه ی خدایی... نمی دونم چه کسی در حقم دعا کرده که پدرت سر راهم سبز شد و به این بهونه تو نصیبم شدی.
(حوریا می گوید)
تمام جانم لبریز از شعفی غیر قابل وصف شده بود. رنگ احساسات حسام پر از صداقت و عشق بود. نمی دانم از تنهایی اش اینقدر محکم به من چنگ زده بود یا قلب عاشق و مهربانش اینهمه احساس را بر سر دلم می ریخت. هر چه بود خوشی و سرمستی مفرط بود که مرا به پرواز در می آورد. دلم می خواست این فاصله هر چه زودتر از بین روح و احساسمان برداشته شود اما پرده ی حیایی که تا کنون اجازه ی نگاه انداختن به نامحرم را از من سلب کرده بود باعث می شد با حسام که اولین مرد زندگی ام بود دست به عصا راه بروم و همین مقدار ارتباط تلفنی و خیالپردازی را مدیون محرمیتمان بودم.
#به_قلم_طاهره_ترابی
[⛔️]ڪپےتنهاباذڪرمنبعونامنویسنده
موردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
◦「 #قرار_عاشقی 🕗」
.
|🙂| حاجات سائل را نگفته میدهی، یعنی
|😌| در دست و دلبازی نداری هیچ همتایی
#احساننرگسیرضاپور
.
◦「🕊」
حتما قرارِشـــاهوگدا، هستیادتان👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
دلم به شور و شینه.mp3
2.75M
↓🎧↓
•| #ثمینه |•
•| #خادمانه |•
.
.
#محمدرضا_طاهری🎙
#حسین_طاهری🎙
خبر دهید به عالم که عید، عید خداست
ادب کنید کـه میلاد سیـدالشهداست😍🎊
#عیدڪممبروڪ 🎉
#حسینجانم 🎈
.
.
•|💚| •صد مُــرده زنده مےشود،
از ذڪرِ #یاحسیــــــــــــن ( ؏)👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
↑🎧↑
«🍼»
« #نےنے_شو 👼🏻»
شلام بشه ها😍
اونلوز تَفَلُـد من و امام حسـِین ژان بود😍
عمو داسِم هم بودن منو بوشیدن😍
اووومم😍 بــهـــبهـ❤️
🏷● #نےنے_لغت↓
ندالیم تِه🤗ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ
سه جملهای که کودک شما نیاز دارد هر روز بشنود:
۱ تو دوست داشتنی هستی❤️
۲ تو در امنیت هستی💚
۳ تو به اندازه کافی هستی💛
توضیح گزینهی سوم:
ما در دنیایی زندگی میکنیم که "به اندازه کافی خوب" پذیرفته نیست.
ما مستقیم و غیرمستقیم از فرزندانمان میخواهیم که بهتر باشند، بیشتر انجام بدهند، درس بخوانند، برنده باشند، بیشتر تغییر کنند و برای بهتر بودن ریاضت بکشند!
وقتی به فرزندتان میگویید که به اندازه کافی خوب است بار سنگینی را از دوشش برمیدارید و آزادش میکنید.
او مجبور نیست برای دوست داشته شدن و مورد توجه بودن، پلههای بلند ترقی را طی کند.
نیاز ندارد که اول باشد. مجبور نیست آرزوها و نیازهای ما را برآورده کند.
با ارزش است، کافی است.
کودکان نیاز دارند که این جملات را هرروز بشنوند.
«🍭» گـــــردانِزرهپوشڪے👇🏻
«🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|. ❄️'|
|' #آقامونه .|
.
.
°| آمـــادهـ ے رزمـ محڪمـ -(😌)-
/° و تـــنـ بـــه تنیــمـ -{💪}-
°\ با غیـــرتـ و پاســـدارِ -(👇)-
/° حـــقـ وطنـیـــمـ -{😎}-
°\ شیــطــانـ بــــزرگـ -(👹)-
/° بـــاز ڪـارے نڪـنـے -{❌}-
°\ بــرجـــامـ و تــــو را -(📜)-
°| روے همـ آتــشـ بزنیـمـ -{🔥}-
|✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_ای
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
|🔄 بازنشر: #صدقهٔجاریه
|🖼 #نگارهٔ «1724»
.
.
|'😌.| عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|.❄️'|
∫°⛄️.∫
∫° #صبحونه .∫
ای پرودگار ما!
ما از تو "حسین" را میخواهیم،
از تو میخواهیم
"هَبْ لِی قَلْبا یُدْنِیهِ مِنْكَ شَوْقُهُ"
قلب و عشقی عطا کنی
که بوسیله اش به خودت میل کنیم،
به ما عطا کن "حبّ الحسین" را که
"وسیلة السعداء" موجب عاقبت بخیری ست،
ما را به حسین(؏) برسان!♥️
ولادت پرنور و برکت سیدالشهدا(ع) و روز پاسدار مبارک🎉💚🌙😍
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°⛄️.∫
◦≼☔️≽◦
◦≼ #مجردانه 💜≽◦
.
.
گرچہ این شهـر 👈🏻🏙
شلـوغ اسـت ولـے
باور ڪن ...
آنچنـان جاےِ تو خالیسـت🚶🏾♂
صـدا میپیچد ... 🔊
.
.
◦≼🍬≽◦ زنده دلها میشوند از ؏شق، مست👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◦≼☔️≽◦
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
🧐 بــارها به من مےگفتند:
«این چه فرمانده لشڪرے است ڪه
هیچ وقت زخمے نمےشــود؟!
براے خودم هم سـؤال شده بود 🤔
از او مےپـرسیدم:
تو چرا هیچ وقت زخمے نمےشـوے؟
😅 مےخندید ،حـرف تو حـرف مےآورد
و چیزے نمےگفت...
آخــر، شبِ تولــ🎂ــد مصطفےٰ
رازش را به من گفت:
«پیش خــدا ڪنار خانهاش،
از او چنـد چیــز خواستم:
اول: 👈🏻 تــو را، بعد: دو پسـر از تو تا
خونــم باقی بمانــد☝️🏻،
بعد هم اینڪه اگر قرار است بروم،
زخمے یا اسیــر نشوم.
آخرش هم اینڪه نباشم توے مملڪتے
ڪه امــامش توش نفــس نڪشد.»
همیــن هــم شــد.🍃
🌷شـهـیـد دفاع مقدس #محمدابراهیم_همت
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal1
‡🎀‡
‡ #ریحانه ‡
↓
. عاشقی دردسری بود ، نمیدانستیم!
↑
‡💎‡چادرت،
ارزشاست، باورڪن👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‡🎀‡
∫°🍊.∫
∫° #ویتامینه .∫
.
.
از امام باقر(ع) نقل مےڪنند:
ڪه روزے عدّه اے بر امام حسین(ع)
وارد شدند؛ ناگاه فرشهاے گرانقیمت
و پشتےهاے فاخر و زیبا را در منزل آن
حضرت مشاهده نمودند.✨
عرض ڪردند: اے فرزند رسول خدا!
ما در منزل شما وسایل و چیزهایے
مشاهده مےڪنیم ڪه ناخوشایند ماست
(وجود این وسایل در منزل شما را، مناسب نمیدانیم!)🧐
حضرت فرمود: إنّا نَتَزَوّجُ النِّساءَ فَنُعطیهِنَّ مُهُورَهُنَّ فَیَشتَرینَ بِها ما شِئنَ، لَیسَ لَنا
فیهِ شی ءٌ.
بعد از ازدواج، مهریه زنان را پرداخت
مےڪنیم و آنها هر چه دوست داشتند،
براے خود خریدارے مےکنند. هیچ یڪ
از وسایلے ڪه مشاهده نمودید، از آنِ
ما نیست.🙂
این تنها نمونه اے از توجه امام حسین
به خواسته هاے همسر و اهل خانه خود
است ڪه باید الگویے براے ما باشد.
البته نڪته مهم این است ڪه همانطور
ڪه در روایت مشاهده مےشود، اعتدال در
امور، ساده زیستے و صرفه جویے باید در
ڪار باشد- یعنی همسران در حد مهریه
خود مےتوانند خرج ڪنند.😌
#عیدتون_مبارک 🌺
#اللهمعجلالولیڪالفرج 💚
.
.
∫°🧡.∫ #ما بہ غیر از #تو نداریم، تمناے دگر👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍊.∫
°✾͜͡👀 #سوتے_ندید 🙊
.
.
💬 رفیق من خیلی دوست داشت
اسمش محمد باشه ولی خوب چه کنه که
دختره😂
بعد خیلی هم دوست داره پاسدار بشه🍃
خلاصه🤦♀
یک بار مامانم با گوشیم کار داشت
برش داشت و کارش را انجام میداد که
یکهو دیدم داد می زنه صدام می کنه
فلااااانییییی این کیهههههه؟!
رفتم می بینم دوستم زنگ زده که
من اسمشو پاسدار ممدم سیو کردم🤦♀😂🚶♂
ولی خوب دیگه اسمشو عوض کردم
گذاشتم رفیق روز تنهایی 😁😂
الآنم فکر کنم عضو باشه
سلامیام از این جا بهت می کنم 😉👋🏽
.
.
''📩'' #ارسالے_ڪاربران [ 565 ]
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
🆔| @Daricheh_Khadem
•⊰خاڪے باش تو خندیدنــ😅✋⊱•
°✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
مداحی آنلاین - مذهب و دین من حسین - حسین طاهری.mp3
6.55M
↓🎧↓
•| #ثمینه |•
•| #خادمانه |•
.
.
#حسین_طاهری🎙
دو معنی برای"عاذَ" گفتهاند:
یکی: وقتی گوشت به استخوان چسبیده باشد...
همینقدر نزدیک و جدانشدنی!
و دیگری: پناهبُردنِ کسی...
به دیگری، از ترسِ شَرّ و نگرانی!
فطرس که جای خود دارد؛حسینجان!
که عالَمیان و افلاکیان...
"عاذَ بمَهده" یعنی:
دو جهان، به تو پناه آوردهاند!
و مگر پناهدهندهای جز شما وجود دارد؟!
تولدتان مبارک؛ امنترین پناهگاه!
#عیدڪممبروڪ 🎉
.
.
•|💚| •صد مُــرده زنده مےشود،
از ذڪرِ #یاحسیــــــــــــن ( ؏)👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
↑🎧↑
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[🎨]•
•[ #پشتڪ 🎈]•
✨از خوشیهای جهان نوکریات مارا بس(:
#دیشبکربلا(:
•[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•[🎨]•
◉❲🌹❳◉
◉❲ #همسفرانه 💌❳◉
.
.
اولاً : دوستت دارم !
ثانیاً : هر آن چه بینمان رخ داد
اولاً را از یاد نبر . . . 😍😘
.
.
◉❲😌❳ ◉ چــون ماتِ #تــوام، دگر چہ بازم؟!👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◉❲🌹❳ ◉
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . . #توبه_نصوح۲ #قسمت_ششم حسام با کمی تردید گفت: _ حوریا جان _ بله؟! _ نمیشه
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
.
#توبه_نصوح۲
#قسمت_هفتم
صدای بم و مردانه اش با آن لحن شیک و جنتلمنانه روحم را به پشت تماس تلفنی کشاند
_ چی شد ساکت شدی حوریا جان؟ یه دست تکون بده ببینم
خنده ام گرفته بود. سرم را بالا گرفتم و هیبت زیبایش را از دور نگاه کردم و آرام دستی تکان دادم. اصلا دوست داشتم فقط او حرف بزند بسکه زیبا و پرمهر کلمات را ردیف می کرد و من مانده بودم چه جوابی بدهم که حق او را ادا کرده باشم
_ دردت به دلم یه چی بگو صداتو بشنوم.
_ چی بگم. دوست دارم شما حرف بزنی
خنده ی زیبایش توی گوشی پیچید. این پسر حتی خنده اش هم دلبرانه بود. شاید هم من بعنوان اولین تجربه، ندیده بودم و این حرکات و وجنات حسام برایم رویایی بود
_ اگه تو دوست داری، چشم... من همش حرف میزنم و تا خود صبح قربونت میرم.
خجالتی شده بودم و از داغی صورتم کلافه بودم. با صدایی آرام گفتم:
_ عکسای امشب رو دارید؟
_ نه عزیزدلم. عکسا توی گوشی الناست. اون عکس گرفت.
دلم کمی گرفت و گفتم:
_ من که شماره شو ندارم. دوست داشتم ببینم لحظات توی عکس رو.
صدایش جدی شد و گفت:
_ یه لحظه قطع می کنم. بعدا زنگ می زنم.
و بدون اینکه منتظر خداحافظی من باشد، تماس راقطع کرد. سرم را بالا گرفتم توی بالکن نبود. من هم دلخور به داخل خانه آمدم و توی اتاقم خزیدم. سعی کردم فکر بدی نداشته باشم و دلخور نشوم. شاید کاری ضروری برایش پیش آمده باشد. توی ذهنم، خودم را دلداری می دادم و کار حسام را توجیه میکردم که بیش از پنجاه پیام مجازی به صفحه ی گوشی ام هجوم آورد. صفحه را که باز کردم، اسم (آقا حسام) روی گوشی ام حک شد و دانه به دانه ی عکس ها شروع به دانلود شدن، کردند. لبخند پهنی روی لبم آمد و با دیدن پیام آخرش سرشار از مهر شدم.
« عکسا رو از النا گرفتم. میذارم دونه دونه شو تماشا کنی و لذت ببری. منتظر تماستم. هر وقت دیدن عکسا تموم شد، اگه نخوابیدی بهم زنگ بزن عروس زیبای من »
اینکه لب تَر کرده بودم خواسته دلم را فراهم کرده بود، دلم را قرص می کرد. بعضی از عکس ها چقدر جذاب و با احساس بودند. اصلا نمی دانم النا این عکسها را چه وقت گرفته بود اما بابت تک تکشان دوست داشتم او را بغل کنم و ببوسم و تشکر کنم که چقدر ماهرانه شکار لحظه ها را انجام داده و ثبت خاطره کرده بود. علی الخصوص یکی از عکس ها که من در حال درست کردن روسری ام بودم و حسام تماما غرق بود توی چهره ام و با لبخند دندان نمایی مرا نگاه می کرد. چقدر حالتش دوست داشتنی بود. نا خودآگاه به ذهنم جاری شد ( آقای دوست داشتنی من )
#به_قلم_طاهره_ترابی
[⛔️]ڪپےتنهاباذڪرمنبعونامنویسنده
موردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . . #توبه_نصوح۲ #قسمت_هفتم صدای بم و مردانه اش با آن لحن شیک و جنتلمنانه روحم
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
.
#توبه_نصوح۲
#قسمت_هشتم
(حسام می گوید )
همه ی عکس ها را از النا گرفته بودم. چقدر از او متشکر بودم که چنین عکس هایی گرفته بود. بادیدن عکس ها انگار امروز برایم تکرار شد و چه تکرار شیرینی. از میان عکسها با ولع غرق حوریا می شدم. با حالت های مختلف و در زاویه های متفاوت. چقدر خواستنی بود برایم. مثل یک شیء قیمتی... نه... حوریا مثل یک حس ناب و زنده بود و چقدر از داشتنش به خودم می بالیدم و قلبم لبالب از حس عشق می شد. نیم ساعتی گذشته بود که اسم ( زندگیم ) بر گوشی ام حک شد. بلافاصله تماس را وصل کردم. با لحنی هیجان زده و در عین حال محجوب گفت:
_ آقا حسام نمی دونم چی باید بگم.
خندیدم و گفتم:
_ بگو حسام جون عاشقتم.
خنده ی ریزی توی گوشی پیچید.
_ می خندی؟! خب بگو حسامم، آقایی من، مرد رویاهام، دوسِت دارم. عاشقتم هوار هوار...
با همان خنده جوابم را داد.
_ چه خود تحویل گیری جالبی.
_ یعنی میخوای بگی نیستم؟
_ سر به سرم نذارید. حالا شااااید بعدا یه چیزایی بهتون گفتم.
_ باشه. من صبرم زیاده. ولی یادت باشه خانومم هستی. محرمم هستی. عشق دلم هستی. حوریای خودمی...
نفس هایش هیجان زده و سنگین بود و به شماره افتاده بود. دوست داشتم بیشتر اذیتش کنم.
_ حوریا خانومم... می دونی خیلی دوست دارم؟! می دونی عاشقتم؟! می دونی دارم دیوونه ت میشم؟! می دونی هر دقیقه دوست دارم کنارم باشی و...
_ آقا حسام. لطفا...
قهقهه زدم و گفتم:
_ خواستم بگم دوست دارم کنارم باشی که باهم غذا بخوریم.
حوریا هم خندید. دلم نمی آمد تماس را قطع کنم اما صدای خسته ی حوریا مرا ناچار کرد از او دل بکنم و تماس را قطع کنم. برای هزارمین بار عکسها را زیر و رو کردم و روی چهره ی حوریا زوم می شدم. روسری صدفی براقی که پوشیده بود با آن چادر رنگی روشن، او را خیلی معصوم و فرشته سا کرده بود. در باورم نمی گنجید، همین لحظه که عکسهایش را می بینم او نامزد من شده و صیغه ی محرمیتی بینمان خوانده شده. درست مثل یک رؤیای دست نیافتنی بود. با همین رؤیا به تختم رفتم و خوابم برد.
#به_قلم_طاهره_ترابی
[⛔️]ڪپےتنهاباذڪرمنبعونامنویسنده
موردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
◦「 #قرار_عاشقی 🕗」
.
دل سوی تو آورده پناه از غم دنیا🥺
این طفل یتیم است در آغوش بگیرش:)❤️
#فاضلنظری
.
◦「🕊」
حتما قرارِشـــاهوگدا، هستیادتان👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
«🍼»
« #نےنے_شو 👼🏻»
سلااام
ما امسَب بَلاعه عید اومدیم حَلَم امام لِجا جان😍
ایندَده اوبه🤩 ایندا دَسنه😁
🏷● #نےنے_لغت↓
دَسنه: جشنه
ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ
زمانی كه از فرزندانمان فعل يا حرف اشتباه منفی اما بامزه سر میزند، به شوخی نگيريم و با خنده انتقاد نكنيم.
تكليف او را روشن كنيم! بالاخره حرف يا كارش بد بوده يا خوب و بامزه؟
اگر بد بوده چرا میخنديم؟ گاها رويمان را بر میگردانيم و میخنديم كه مثلا نبيند! البته كه متوجه میشود!
اين تعارض رفتاری والدين سر درگمی كودک در انتخاب و ادامهی رفتار را به دنبال دارد، و معمولا اين خنده ها اثری بسيار قوی تری از آن انتقاد دارد و باعث تثبيت رفتار نامطلوب میشود.
نه خودمان را گول بزنيم نه فرزندمان را!
قاطع باشيم! اين خنده های بی جا، كار دست آيندهی كودكان میدهد!
«🍭» گـــــردانِزرهپوشڪے👇🏻
«🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
1_254016853.mp3
7.57M
〰〰🍃 🌸 🍃〰〰
#خادمانه | #عیدانه
میخواست نشان دهد
ادب را ...
یک روز پس از برادر آمد
💚♡💚
#عیدتووووون_مبااااارک🌺
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
〰〰🍃 🌸 🍃〰〰
|. ❄️'|
|' #آقامونه .|
.
.
⌠ تعظیم میکنم😌
به بلندای حضرتت😘
آری برای عرض تولا🍃
تو ماندهای❤️ ⌡
|✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_ای
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
|🔄 بازنشر: #صدقهٔجاریه
|🖼 #نگارهٔ «1725»
.
.
|'😌.| عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|.❄️'|