eitaa logo
مدرسه علوم انسانی اسلامی آیه
3.6هزار دنبال‌کننده
958 عکس
145 ویدیو
65 فایل
❇️ مدرسه علوم انسانی اسلامی آیه مجموعه ای‌ است که سعی دارد در عرصه ترویج گفتمان تحول علوم انسانی قدم بردارد. ◽️آدرس سایت: http://www.nsayeh.com ◻️مدیر مسئول: @hamedshams ◽️معاونت علمی و آموزشی: @saeed_karimdadashi ◽️ادمین: @Mahdiniksefat
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 💢 انتخاب ایشان به عنوان تنها زن مجلس خبرگان ، اعتراض برخی از منتخبان این مجلس را برانگیخت. آنان تهدید کردند:«این باید برود و گرنه ما مجلس را ترک می کنیم.» ⭕️ پاسخ ایشان :«من بر مسؤولیتی که مردم به من واگذار کرده اند، استوارم؛ هر کس نمی تواند حضور یک زن را تحمل کند، برود.» ⭕️ ایشان روز ۵ شهریور ماه در جلسه علنی مجلس خبرگان در دفاع از حقوق زنان عنوان سخنرانی کرد. خانم گرجی در این سخنان با یادآوری جایگاه حقوقی زن در اسلام و نیز ذکر تاریخی وضعیت زنان ایرانی، خطاب به دیگر همکاران خویش در مجلس خبرگان گفت: «چون در پیشگاه قرآن مسئول هستم، به حکم آیه «و من لم یحکم بما انزل‌الله» که سه بار در سوره مائده تکرار می‌شود این را توجه داشته باشیم که در این موقع، در این نشست مهم و عظیم، حقوق این گروه، که بنیاد اجتماع بر پایه زن است، ضایع نشود. ما زن‌ها محروم مانده‌ایم، این شعار نیست، واقعیت است.» لینک کانال ↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b
📌 💢 این اثر تلاشی فلسفی برای دست یابی به حقیقت فرهنگ و نحوه تقرر آن از منظر فلسفه اسلامی با رویکرد کشف واقع است. این اثر در حقیقت مربوط به حوزه و نگاه های کلان و فلسفی به حقیقت فرهنگ است، بی آنکه فرهنگ خاصی مدنظر بوده باشد. ⭕️ این کتاب می خواهد به همان پدیده ای ناظر باشد که هم اکنون همگان از فرهنگ مراد می کنند، اما پایگاه سخنش، است. ⭕️ در این اثر تنها مباحث کلان و اساسی همچون ، ، ، لایه های فرهنگ و نحوه وجود فرهنگ مورد کاوش قرار گرفته اند. لینک کانال ↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b
📌 تأمّل درباره کتاب «چیستی و نحوۀ وجود فرهنگ» ⭕️ کتاب «چیستی و نحوه وجود فرهنگ: نگرشی نوین به فلسفه فرهنگ»، اثر استاد است که در حجم ششصد صفحه به تازگی منتشر شده است. کتاب در آنجا که وارد قلمرو می‌شود و می‌خواهد با تکیه بر مبادیِ فلسفی، فلسفه فرهنگ را صورت‌بندی کند، به‌شدّت متأثّر از -رضوان‌الله‌تعالی‌علیه- است، تا آنجا که باید گفت او در «زیر سایه» تأمّلات استاد مطهری به سر می‌برد و «»ی را پدید نیاورده است. لینک کانال ↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b
📌 تأمّل درباره کتاب «چیستی و نحوۀ وجود فرهنگ» 💢 ⭕️ کتاب «چیستی و نحوه وجود فرهنگ: نگرشی نوین به فلسفه فرهنگ»، اثر استاد است که در حجم ششصد صفحه به تازگی منتشر شده است. کتاب در آنجا که وارد قلمرو می‌شود و می‌خواهد با تکیه بر مبادیِ فلسفی، فلسفه فرهنگ را صورت‌بندی کند، به‌شدّت متأثّر از -رضوان‌الله‌تعالی‌علیه- است، تا آنجا که باید گفت او در «زیر سایه» تأمّلات استاد مطهری به سر می‌برد و «انگاره جدید»ی را پدید نیاورده است. فضل او، «عبور از مطهری» و «شکل‌دهی به یک رهیافت معرفتیِ جدید» نیست، بلکه او توانسته است که اوّلاً، زیرساخت‌های فلسفی را به تفصیل بیابد و در هندسه‌ای موجّه، آنها را بازآفرینی کند؛ و ثانیاً، آنچه را که مطهری به «اجمال» و «اختصار» بیان کرده است را «شرح» و «بسط» بدهد و «نتایج» و «دلالت‌ها»ی آن را بیان نماید. به‌هرحال، رهیافت کتاب، چیزی متفاوت با «صورت‌بندیِ مطهری» از مسأله نیست و نوآوری‌هایش را باید در حوزه‌های دیگر طلب کرد. ⭕️ البتّه کتاب در عین این‌که بر مطهری تکیه می‌کند و از روزنه‌ای که او گشوده، به فرهنگ می‌نگرد، امّا مبتنی بر همۀ نظرات مطهری نیست و فقط «تکه‌ها»یی را برگرفته و حجم وسیعی را وانهاده است. به‌بیان‌دیگر، کتاب از «پیشینه‌شناسیِ تفصیلی»، غفلت کرده و از همۀ آراء و اندیشه‌های مطهری، بهره نگرفته است، درحالی‌که گویا مدّعیِ خوانش مطهری نیز هست. اگر چنین نقصی وجود نمی‌داشت، کتاب می‌توانست هم از مطهری، استفادۀ بیشتری ببرد و هم چه‌بسا گام‌های جلوتری از او بردارد و تصوّر نمی‌کرد آنچه را که او می‌گوید از ذهن مطهری، پنهان مانده بوده است. شاید کتاب «نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری» که در سال نود و دو منتشر شده است، به‌خوبی می‌توانست این نقصان را برطرف سازد، امّا به آن توجّه نشده است. ازاین‌رو، ارجاعات این کتاب به مطهری - در مقام شناخت و تحلیل آنچه که از مطهری در این باره به جا مانده است- بسیار کمتر از کتاب «نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری» است، با این‌که حدود نُه سال فاصلۀ میان این دو اثر وجود دارد و طبیعی است که انتظار می‌رود اثر دوّم، جامعیّت بیشتری از اثر اوّل داشته باشد. ⭕️ یکی از این فضیلت‌های این اثر، توانمندی آن در مقام «بسط» و «شرح» و «پروردن» است؛ چنان‌که ادبیّات پهن‌دامنه‌ای دربارۀ سرفصل‌های متعدّدی تولید شده است که امروز، حاجت به آنها جدّی است. کتاب توانسته از سرنخ‌ها و اشاره‌ها، بهره‌برداری کند و هر مسأله را بپروراند و شاخ‌وبرگ بدهد و یک «فضای مفهومیِ مبسوط» را پدید آورد که افزون بر بضاعت‌های دیگرش، به سبب حجمش نیز دیده شود. ⭕️ کتاب به «»، وفادار مانده است و تعلّق خاطرش به فلسفۀ فرهنگ، موجب غلتیدنش به قلمرو «فلسفه‌های غربی» نشده است. کتاب، میان منِ خویش - که فلسفۀ اسلامی است - و دیگری‌های فلسفی‌اش، «مرزبندی» می‌کند و گرفتار گرته‌برداری‌ از فلسفه‌های غربی نمی‌شود. هستند کسانی‌که ادّعای تفلسف اسلامی دارند امّا در عین حال، همین که وارد «حوزه‌های معرفتیِ تازه» می‌شوند و می‌خواهند اندیشه‌ورزی کنند، خودآگاه یا ناخودآگاه، برگردان‌هایی از فلسفۀ غربی را تکرار می‌کنند. ⭕️ از طرف دیگر، کسانی نیز هستند که ادّعای تولید «فلسفۀ مضاف» دارند امّا در مقام ترجمۀ «فلسفۀ مطلق» به «فلسفۀ مضاف»، ناکام می‌مانند و نمی‌توانند «امتدادها» و «دنباله‌ها»ی فلسفۀ اسلامی را بیابند. ازاین‌رو، فقط فلسفۀ مطلق را تکرار می‌کنند. چنین «تبدیل» و «ترجمه‌»ای، بسیار دشوار و دیریاب است و کسانی بر اثر خامی، سودای آن را دارند. امّا این کتاب توانسته بخش مهمی از مباحث فلسفۀ اسلامی را به قلمرو فلسفۀ فرهنگ، وارد کند و امر ترجمه و تبدیل را به انجام برساند. در واقع، آنچه‌ که در نیمۀ دوّم کتاب درج شده است، به‌راستی، از سنخ فلسفۀ مضاف است، نه فلسفۀ مطلق. ⭕️ در نیمۀ دوّم کتاب، شاهد ادبیّاتی هست که حاصل تلفیقی خوش‌ساخت و یک‌دست از «فلسفۀ اسلامی» و «فلسفۀ علوم اجتماعی» است؛ چنان‌که گویا کتاب پس از غور و تعمّق ابتدایی، هرچه که به جلو پیش می‌رود، به کمال و پختگی نزدیک می‌شود و به ذهنیّتی دست می‌یابد که قادر به هم‌آمیزیِ واقعی و غیرنمایشیِ این دو قلمرو معرفتی می‌شود. این ادبیّات، مبدعانه و نوپدید نیست، امّا این‌که یک شخصیّت متعلّق به انگارۀ فلسفۀ اسلامی بتواند به آن دست یابد و در چهارچوب آن، فهم خود را روایت کند، بلکه حتّی فهم خود را با تکیه بر آن بیافریند، یک اتّفاق خوشایند و کم‌سابقه است. استاد لینک کانال ↙️↙️ 🆔 @olum_ensani_eslami
📌 تامّل درباره کتاب «چیستی و نحوه وجود فرهنگ» 💢 ⭕️ نویسندۀ فاضل این اثر در تعریف فرهنگ آورده است: انباشت معنا در فاهمۀ عمومی. در این باره باید به چند نکته اشاره کرد: ⭕️ ۱- فرهنگ، خودِ "انباشت" نیست، بلکه "چیز"ی است که انباشته شده است. فرهنگ، "روند" و "شدن" - از قبیل انباشت - نیست، بلکه "مضمون" و "درون‌مایه" است. به‌بیان‌دیگر، "فرایندهای معطوف به فرهنگ"، خودِ فرهنگ نیستند، بلکه "فرهنگ‌ساز" هستند. در اینجا، حتّی نمی‌توان "انباشت" را به‌مثابه "علّت صوری" در نظر گرفت؛ چون علّت صوری در خودِ "شیء"، ظهور و تحقّق دارد، درحالی‌که عمل انباشته‌شدن، روند ناظر به "تجمیع و تراکمِ علّت مادّی" است، نه "هیأت" و "هندسه" و "کالبد"ی که علّت مادّی را صورت‌بندی و نظام‌بخشی می‌کند. پس باید گفت "معانیِ انباشته‌شده"، نه "انباشت معنا". ⭕️ ۲- حتّی "انباشته‌شدگی" نیز آنچنان مهم و تعیین‌کننده نیست، بلکه چه‌بسا یک فرهنگ، چندان قدمت و دیرینگی نداشته باشد و مجال نیافته باشد که "فربه" و "متراکم" شود. ازاین‌رو، فرهنگ "نحیف" و "رقیق" نیر فرهنگ است. برخی فرهنگ‌ها، قویم و غنی هستند و برخی دیگر، فقیر و ضعیف، امّا هر دو در فرهنگ‌بودگی، مشترک و متّحد هستند. در واقع این خصوصیّت، از اوصاف عَرَضی فرهنگ است، نه اوصاف ذاتی. ⭕️ ۳- آنچه که از انباشته‌شدگی مهم‌تر است، "اتّفاق" و "اجماع" است؛ یعنی فرهنگ، امری است که در جامعه، "رایج" و "مستقر" است و "عموم افراد"، از آن تبعیّت می‌کنند. روشن است که فرهنگ، مجموعه‌ای از ارزش‌هاست، امّا مسأله این است که ارزش‌های فرهنگی، "ارزش‌های اجتماعی‌شده" هستند. ارزش‌های فردی، واقعیّت‌هایی از سنخ عادت و سلیقه هستند، نه فرهنگ. بدین جهت، فرهنگ در نسبت مستقیم با "جامعه" و در اتّصال ذاتی با آن، موجودیّت می‌یابد. ⭕️ ۴- در عین حال، نباید غفلت کرد که مقصود از "غالب" و "حاکم" بودن، این نیست که باید فقط آنچه که به‌طور مطلق در "همۀ جامعه"، مستقر است را فرهنگ دانست، بلکه چه‌بسا "پاره‌های جامعه" نیز "ارزش‌های فرهنگیِ خاص" داشته باشد و در این حالت باید از "خُرده‌فرهنگ" سخن گفت. پس خصوصیّت "عمومیّت" نیز، شرط مطلق نیست. ⭕️ ۵- "محمل" و "بستر" فرهنگ نیز فقط "فاهمۀ عمومی" نیست؛ چراکه فرهنگ، منحصر به "امر ذهنی" نیست که بتوان آن را به "واقعیّت‌های فهم‌شونده" محدود کرد. اجزای فرهنگ، هم از قبیل "شناخت‌ها/ باورها/ بینش‌ها" هستند و هم از نوع "خلقیّات/ روحیّات/ مَنش‌ها" و هم از سنخ "رفتارها/ کردارها/ کنش‌ها". ازاین‌رو، فرهنگ بر "انسان" مترتّب می‌شود، بلکه چون "اشیای فرهنگی" نیز وجود دارند که دلالت فرهنگی دارند، فرهنگ حتّی بر غیرانسان نیز بار می‌شود. استاد مطهری در تعبیر دقیق خویش می‌گوید فرهنگ، "روح جامعه" است نه "ذهن جامعه". فهم، یکی از خصوصیّات و لوازم روح است. استاد لینک کانال ↙️↙️ 🆔 @olum_ensani_eslami
📌 پاسخی به یادداشت دکتر مهدی جمشیدی 💢 اخیراً یادداشتی به قلم فاضل دغدغه‌مند جناب دکتر مهدی جمشیدی درباره کتاب «چیستی و نحوه وجود فرهنگ» اثر استاد سیدیدالله یزدان‌پناه در فضای مجازی منتشر گردید. تصمیم به پاسخش را حسب فهم خود و به عنوان عضوی از گروه تدوین داشتم که یادداشت دوم رسید. ⭕️ در ابتدا از اینکه این اثر درحال ملاحظه و بررسی است به نوبه خود خدای متعال را شاکرم. ⭕️ تأکید می‌کنم آنچه تقدیم می‌شود، فهم این حقیر است و ادعای انتساب به استاد یزدان‌پناه و امضای ایشان نسبت به برداشت‌هایم را ندارم. 1⃣ در یادداشت نخست ادعایی مطرح می‌شود که به نظرم داوری منصفانه‌ای نیست؛ اینکه آنچه در تمامیت کتاب آمده است «زیر سایۀ» تأملات استاد مطهری به سر می‌برد و انگارۀ جدیدی را پدید نیاورده و آنچه به اجمال و اختصار توسط استاد شهید بیان شده، در این کتاب تفصیل یافته است و حتی چیزی متفاوت از «صورت‌بندیِ مطهری» از مسئله نیست. 🔻 طبعاً اثرپذیری از صاحبان فکر پیشین، عیبی نیست که این اثر بخواهد از آن بگریزد، چنان‌که خود در ص 86 ذیل عنوان «پیشینۀ اثر» به اثرپذیری از کتاب جهان‌های اجتماعی استاد پارسانیا ازحیث کمک در پدیدآوری ادبیات اندیشه اشاره کرده، درعین‌حال پدیدآیی اصل اندیشه را به سال‌های بسیار دورتر و در ملاحظه کتاب جامعه و تاریخ علامه مطهری می‌داند. 🔻 اما سؤال این است که میزان این اثرپذیری چقدر است؟ آیا کتاب جدید با همه تفصیلش در این نقطه بسط یافته است یا اینکه پرسش مرکزی کتاب جامعه و تاریخ درباره هویت جامعه و امکان انحلال آن به جمع افراد انسانی، تصویری از هویت خاص اجتماعی در ذهن استاد یزدان‌پناه شکل داده است؟ به نظر می‌رسد این کتاب بیش از این تأثیری نگذاشته است و درواقع جرقه‌ای برای فهم غیرفردی از عرصه اجتماعی بوده است اما درباره هویت فرهنگ، سخنی از آن کتاب برگرفته نشده است. البته جناب دکتر جمشیدی، اثر جدید را به واسطه ندیدن کتاب «نظریۀ فرهنگی استاد مطهری» به سخنی نرم و مؤدبانه، نواخته است و حال آنکه آن اثر دست‌کم توسط این حقیر در همان سال‌ 1393 ملاحظه و تا حدی برای برجسته‌سازی محتوا مخطوط شد و حتی در مباحثه‌ای با حضور تعدادی از دانشجویان و طلاب ارجمند، گزارش گردید. 🔻 اکنون نیز پس از دیدن این یادداشت جناب جمشیدی مراجعه‌ای مجدد نمودم و دیگرباره بر همان قضاوت این دوران مبنی بر این‌که نسبت وثیقی بین محتوای دو اثر از حیث تأثر جدی دومی از اندیشه فرهنگی استاد مطهری نیست، بازگشتم. 2⃣ یکی از پایه‌های مهم کتاب مورد بحث، وجودشناسی فرهنگ است و به تعبیر جناب استاد رشاد این اثر جناب استاد یزدان‌پناه وارد این «دشوارترین» حوزه فرهنگ‌پژوهی شده است؛ کاری که به تعبیر استاد رشاد خود ایشان در ارائه‌های فلسفه فرهنگ‌شان چندان واردش نگردیده بودند. حال اگر عزیزی مدعی تأثر این اثر جدید از آثار پیشین شهید مطهری در حوزه فرهنگ است، باید نشان دهد «وجودشناسی فرهنگ» در آثار استاد شهید را کجا یافته است؟ 3⃣ یکی از عناصر اساسی که تقریر کتاب بر آن بنا شده است، بحث «معنا و معناداری» است؛ مدعی محترم هم باید بتواند نشان دهند که فهم از فرهنگ مبتنی بر مسئله معنا و معناداری در کدام آثار معلم شهیدمان بوده است؟ 4⃣ در متن کتاب ذیل رابطه فرد و جامعه در ص 253 -یعنی همان بحثی که کتاب جامعه و تاریخ استاد مطهری جرقه اندیشه را زده است- در مقام نقد آمده است: «شهید مطهری در تبیین این رابطه، از «منِ اجتماعی» استفاده می‌برد. تبیین ویژه شهیدمطهری از «منِ اجتماعی»، اثر جامعه در فرد یا به‌تعبیر دیگر حضور جامعه در فرد را شرح می‌دهد...از نظر ایشان من اجتماعی، حقیقت حلول‌کرده از جامعه در فرد است. باید دقت نمود که «منِ اجتماعی»، خود «جامعه» نیست. تبیین شهید مطهری در این بحث به‌رغم دیدگاهش بیش از آنکه تحلیل جامعه باشد، مربوط به فرد و حضور جامعه در فرد است.»؛ از این حیث نیز خوب است معلوم شود، تا چه میزان این نقد را قبول دارند؟ یعنی از نظر استاد یزدان‌پناه با اینکه شهید مطهری قائل به نوعی هویت مستقل از جمع جبری افراد است ولی نتوانسته‌اند این هویت جمعی را در هنگام توضیح رابطه فرد و جامعه به خوبی پدیدار کنند و حال آنکه اثر استاد یزدان‌پناه به نظر می‌رسد بخشی از تلاشش از عهده برآمدن چگونگی ساخت این هویت متمایز از افراد دست‌کم در ناحیۀ توضیح هویت فرهنگ، باشد. 5⃣ درباره همان کتاب جامعه و تاریخ خوب است به یاد آوریم: این کتاب هم اساس اندیشه‌اش را از مباحث علامه طباطبایی در تفسیرش می‌گیرد. در آنجا نیز شیوه بحث البته متکی به نقل و قدری با تحلیل عقلی است. اما تحلیل مستقل عقلی به میان نیامده است. دانش‌آموخته حوزه قم لینک کانال ↙️↙️ 🆔 @olum_ensani_eslami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 بايد اعتراف كنيم كه به صورت اصلى در مغز و روح ما موجود نيست، بلكه اين فكرْ اغلب در مغزهاى ما به صورت مسخ شده موجود است؛ ما توحيد مسخ شده است، ما نبوت مسخ شده است، و امامت ما مسخ شده است، اعتقاد به ما كم و بيش همين طور. ⭕️ تمام دستورهاى اصولى اسلام در فكر ما تغيير شكل داده. در دين # هست، هست، هست، هست. تمام اينها بدون استثناء به صورت مسخ شده در ذهن ما موجود است. ⭕️ فكر دينى ما بايد اصلاح بشود. تفكر ما درباره دين غلط است غلط. به جرئت مى گويم از چهارتا مسئله فروع، آنهم در عبادات، چندتايى هم از معاملات، از اينها كه بگذريم ديگر فكر درستى ما درباره دين نداريم؛ نه در اين منبرها و در اين خطابه ها مى گوييم و نه در اين كتابها و روزنامه ها و مقاله ها مى نويسيم و نه فكر مى كنيم. منبع: ده گفتار/ ص۱۵۴ و ۱۵۷ لینک کانال ↙️↙️ 🆔 @olum_ensani_eslami
📌معرفی کتاب اسلام و نیازهای زمان 💢 در این کتاب موضوع چگونگى انطباق با شرایط مختلف زمانى از طریق روش‌ها و راهکارهایى که در متن اسلام پیش‌بینى شده، مورد بحث و بررسى جامع قرار داده‌ شده است. ⭕️ همچنین در کتاب اسلام و نیازهاى زمان ، به شبهات و پرسش‌هایى که در اذهان به ویژه قشر تحصیل‌کرده و متجدد در باب تطبیق اصول ثابت با نیازهاى متغیر وجود دارد پاسخ داده‌ شده است. موضوعاتى از قبیل دیدگاه فرقه‌هاى کلامى ، ، و ، بحث و تفرقه در دین، مشروطیت و موافقان و مخالفان آن، نسبت اخلاق و عدالت و نقد آن، به تناسب موضوع اصلى، در این کتاب مورد توجه و بررسى قرار گرفته است. ⭕️ براى در عصر ما که از نظر کیفیت زبده‌ترین هستند و از نظر کمیت خوشبختانه قشر قابل توجهى به شمار مى‌روند، مهمترین مسئله اجتماعى «» است. ⭕️ دو ضرورت فورى، مسئولیتى سنگین و رسالتى دشوار بر دوش این طبقه مى‌گذارد: یکى ضرورت شناخت صحیح اسلام واقعى به عنوان یک و یک ایدئولوژى الهى و یک دستگاه سازنده فکرى و اعتقادى همه جانبه و سعادت‌بخش، و دیگر ضرورت شناخت شرایط و مقتضیات زمان و تفکیک واقعیات ناشى از تکامل علم و صنعت از پدیده‌هاى انحرافى و عوامل فساد و سقوط. لینک کانال ↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b
📌 نقش دین در امور ثابت و متغیر 💢 براى در عصر ما که از نظر کیفیت زبده‌ترین طبقات اجتماعى هستند و از نظر کمیت خوشبختانه قشر قابل توجهى به شمار مى‌روند، مهمترین مسئله اجتماعى «» است. ⭕️ ارائه دهنده لینک کانال ↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b
📌 💢 وعده‌ی تخلّف‌ناپذیر خدا که «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم». خب، وَمَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلًا؟چه کسی از خدا راستگوتر است؟ وعده‌ی ‌چه کسی از خدا درست‌تر است؟ خدا میگوید: اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم؛ اگر شما نصرت کردید خدا را، یعنی به سمت تمدّن اسلام و جامعه‌ی اسلامی و تحقّق دین خدا پیش رفتید، خدا شما را یاری میکند؛ ۱۳۹۸/۰۳/۰۱ لینک کانال ↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b
📌 💢 سالها است که در اثر بی رشدی ما در اثر بی لیاقتی ما در اثر عدم شناخت ما از اسلام و فلسفه اجتماعی و انسانی اسلام مقررات اسلام به عنوان چیزهایی دور ریختنی تدریجاً از مدار زندگی اجتماعی ما خارج می شود و به جای آنها مقررات موضوعه و مجعوله دیگران جانشین می گردد آیا در این کار مطالعه ای به عمل می آید؟ یعنی ما واقعاً نشستیم و مطالعه کردیم و دیدیم مثلاً مقررات جزائی اسلام مقررات قضائی اسلام ، مقررات خانوادگی اسلام قادر به تنظیم صحیح اجتماع و خانواده نیست؟ اگر از روی مطالعه کاری صورت گیرد جای گله نیست متأسفانه توجه و مطالعه نداریم. لینک کانال ↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b
📌 💢 در متافیزیک یونانی که عقل جوهری الهی بود در دوران خصوصیات دیگری پیدا می کند . لینک کانال ↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b
📌 💢 در متافیزیک یونانی که عقل جوهری الهی بود در دوران خصوصیات دیگری پیدا می کند . در نزد عقل هویت جوهری خود را از دست می دهد دکارت از سه جوهر سخن می گوید خدا ، نفس و جسم عقل در نزد او به عنوان قوه ای از قوای نفسانی آدمی و به صورت عَرَض در می آید یعنی عقل سوبژه و جوهری مجرد و متعالی نیست بلکه عَرَضی است که عارض نفس انسان می شود. نفی هویت جوهری و متعالی عقل زمینه را برای حرکتهای بعدی در تاریخ اندیشه غرب فراهم آورد عقل در نزد دکارت بُعد وجود شناختی خود را از دست داد لیکن بُعد روشنگرانه خود را همچنان نگاه داشت. ⭕️ در اندیشه کانت هویت روشنگر خود نسبت به واقعیات را از دست داد و به صورت امری سوبژکتیو و در عین حال ثابت درآمد عقل در فلسفه کانت به عنوان امری استعلایی و شبه متعالی شناخته می شود یعنی واقعاً متعالی نیست عقل در اندیشه این نه امری متعالی است که فیضی الهی و جوهری نورانی باشد و نه نوری است که جهان را روشن کند و صور حقایق را بشناسد، بلکه یک نظام اندیشه ای است که عالم را صورتگری می کند. ⭕️ عقل در اندیشه حال (حلول کرده) در جهان حرکت و سیال است و در نزد نظریه پردازان ،نوکانتی یک واقعیت است. با مرگ سوبژه، عقل پدیده ای فرهنگی و ابزاری و در عین حال تاریخی است که در متن ارتباطات انسانی ساخته می.شود اگر گفته است که فیلسوفان تاکنون برای شناخت جهان آمده اند و ما اینک برای تغییر عالم آمده ایم معنای سخن او این است ، فلسفه که ره آورد عقل است از آغاز چیزی جز یک ابزار برای زندگی انسان نبوده است هر چند که فیلسوفان تاکنون متوجه این امر نبوده اند .تحولات معنای عقل تطورات معنای علم را نیز به دنبال می آورد زیرا علم و فلسفه در ذیل عقل معنا پیدا می کنند و اگر عقل برساخته باشد علم نیز برساخته خواهد بود. ⭕️ ساحت قدس ، وجود و تاریخ ص۱۶۲ و ص۱۶۳ لینک کانال ↙️↙️ 🆔 @olum_ensani_eslami
📌 💢 که ریشه در الهیات اساطیری یونان دارد پس از ورود به فرهنگ مسیحیت به شرحی که گذشت در فرایند تحولات معنای عقل به نظامی از آگاهی ختم می شود که مجالی برای دسترسی به و آگاهی و علم به ساحت قدس باقی نمی گذارد زیرا در این نظام اندیشه ای مفهوم و مقدس نیز از زمره مفاهیم برساخته بشری معرفی می شود؛ یعنی از جمله اموری است که انسان برای تأمین نیازهای دنیوی و این جهانی خود ساخته و ایجاد کرده است. لینک کانال ↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b
📌 💢 که ریشه در الهیات اساطیری یونان دارد پس از ورود به فرهنگ مسیحیت به شرحی که گذشت در فرایند تحولات معنای عقل به نظامی از آگاهی ختم می شود که مجالی برای دسترسی به امر قدسی و آگاهی و علم به ساحت قدس باقی نمی گذارد زیرا در این نظام اندیشه ای مفهوم امر متعالی و مقدس نیز از زمره مفاهیم برساخته بشری معرفی می شود؛ یعنی از جمله اموری است که انسان برای تأمین نیازهای دنیوی و این جهانی خود ساخته و ایجاد کرده است. یعنی در این جهانی که عقل و علم اموری برساخته دانسته می شوند می توان از امر متعالی و دینی سخن گفت؛ و الزاماً در این عالم چنین نیست که از امر متعالی سخن گفته نشود و لکن امر متعالی و دینی در این عالم واقعیتی سکولار و دنیوی پنداشته می شود. ⭕️ نظام دانایی و دانش علمی ای که در پایان تئولوژی جهان غرب شکل میگیرد در چارچوب معرفتی خود امکان عبور از عالمی را که در آن زیست میکند باقی نمیگذارد به همین دلیل اگر کسی بگوید علم مدرن و تفسیری که انسان مدرن از علم دارد دینی نیست و راه حیات و زیست دینی را نیز بر آدمیان میبندد سخنی به گزاف نگفته است و به همین دلیل بنده با کسانی که امکان امر دینی را در بستر معرفتی مزبور نفی میکنند موافقم و بر این نکته تأکید میکنم دیانتی که در چارچوب عقلانیت سوبژکتیو و خود بنیاد یا عقلانیتی شکل بگیرد که هویت خود را به زمینه های فرهنگی ارتباطی و تاریخی فرو کاهیده باشد دینی سکولار و به تعبیر علی علیه السلام دینی اسیر است که در خدمت منافع و مطامع این عالم به کار گرفته می شود نه تنها نظام معرفتی بلکه نظام اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی این عالم نیز اصالتی برای دیانت یا حتی حقیقت و علم باقی نمیگذارد هورکهایمر در مقدمه کتاب خسوف خرد به این مطلب اشاره دارد که در این عالم یعنی در که در آن اثری از عقلانیت متافیزیک الهیات و مانند آن نیست جایی برای حقیقت نیست به این معنا که هیچ یک از نهادهایی که در این عالم شکل گرفته جایی را برای حقیقت حفظ نکرده است؛ و اگر حقیقتی باشد باید در پستوخانه زندگی فردی افراد پنهان شود و با استفاده از تعبیر میتوان گفت هر چه از حقیقت بوده است در این عالم دود شده و به آسمان رفته است؛ یا با الهام از عبارت سوخت شده و در خدمت این عالم به کار گرفته شده است به همین دلیل نیز باید بر حال کسانی گریست که به دنبال تفسیر دیانت خویش در ذیل روشهای علم گرایانه و سیانتیستی مدرن یا روشهای پراگماتیستی و تفسیرهای هرمنوتیک مفسر محوری هستند که با رویکردهای نوکانتی خود متن و ماتن را در گورستان تاریخ دفن می کنند. ⭕️ ساحت قدس ، وجود و تاریخ ص۱۶۳ و ص۱۶۴ لینک کانال ↙️↙️ 🆔 @olum_ensani_eslami
📌 💢 وقتی که اصطلاح «اقتصاد «اسلامی» را به کار میبریم منظور ما مستقيماً نیست ، چرا که این علم تقریباً یک دانش تازه تولد یافته است و نیز به دلیل اینکه اسلام دین دعوت و آیین زندگی است وظیفه اصلی آن پرداختن به بحث های علمی نیست منظور ما از اقتصاد اسلامی است که در آن شیوه اسلام در ساماندهی زندگی اقتصادی براساس پشتوانه فکری این نظام تجسم مییابد این پشتوانه شامل اندیشه های اخلاقی ،اسلام اندیشه های علمی آن در قلمرو اقتصاد، اندیشه های تاریخی مربوط به مسائل اقتصاد سیاسی و یا تحلیل تاریخی جوامع بشری است. ⭕️ اقتصادنا ج۱ ص ۳۹ لینک کانال ↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b
📌 💢 تمام بحث هایی که در نقادی ما بعد الطبيعه مطرح کرده است را من می پذیرم منتهی من معرفت شناسی کانتی را بسیار عقل زده میدانم انسانی که سوژه است عقل زده است و اراده و احساس در آن حضور ندارد. دومین اشکال کار این است که مقولات وی کاملاً formal هستند، نه تاریخی و واقعی و به همین دلیل است که این مقولات اجازه نمی دهند ما درباره و حرف بزنیم این بدان جهت بود که تلقی از علم در دو علم و خلاصه شده بود و همه اش را به پای و ریخت. ⭕️ لینک کانال ↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b
📌 💢 اگر « » نداشته باشید در برابر حوادث و فتنه‌ها قدرت تحلیل و تشخیص و موضع‌گیری صحیح نخواهید داشت. ⭕️ استاد لینک کانال ↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b
نظام فکری و حوادث اجتماعی.MP3
17.68M
📌 💢 اگر « » نداشته باشید در برابر حوادث و فتنه‌ها قدرت تحلیل و تشخیص و موضع‌گیری صحیح نخواهید داشت. ⭕️ استاد لینک کانال ↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b