eitaa logo
مجله میدان آزادی
79 دنبال‌کننده
360 عکس
23 ویدیو
0 فایل
هنر، میدان آزادی است. www.azadisq.com ارتباط با ادمین 👤 @Azadi_sqart www.AzadiSq.com
مشاهده در ایتا
دانلود
پدر محمدعلی بهمنی سوزن‌بان راه‌آهن بود، به‌خاطر شغلش دیر به دیر به خانه برمی‌گشت و میانه‌ی خوبی با کتاب و شعر هم نداشت؛ مردی که معتقد بود بچه‌ها باید از او بترسند و به‌جای درس خواندن سر کار بروند. به‌محض ورود پدر به خانه کتاب‌ها را از دید او پنهان می‌کردند و سکوت حاکم می‌شد. با این حال این پدر همیشه درسی هم در کلامش داشت: پدرم خواست كه فرزند مطیعی بشوم شعر پیدا شد و من آنچه نباید شده‌ام مادرش از اولین فارغ‌التحصیلان زبان فرانسه در ایران بود که تا قبل از ازدواج مکتب‌خانه‌ای داشت. زنی با صدایی دوست‌داشتنی که در ایام غیبت پدر در خانه برای کودکانش قصه می‌گفت، شاهنامه و سعدی و حافظ می‌خواند و ماه‌های رمضان طنین قرآن‌خوانی‌اش در خانه می‌پیچید. مادرم شاعری و عاشقی‌ام را كه گریست باورم گشت كه گم‌گشته‌ی مقصد شده‌ام  متن کامل تک‌نگاری محمدعلی بهمنی را بخوانید. 2⃣7⃣2⃣ @Azadisqart
گوش کن با لب خاموش سخن می‌گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید حالیا چشم جهانی نگران من و توست گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید همه جا زمزمه عشق نهان من و توست به  قول استاد شفیعی کدکنی: «شک نیست که همه‌ی حرف‌ها را در قالب غزل نمی‌توان گفت؛ ولی بعضی حرف‌ها را گویا هنوز می‌توان گفت» و سایه نیز این قالب را برای فرم بخشیدن به بعضی از لحظه‌ها و حال و هوای روحی خود مناسب یافته و در واقع  شعر او بخشی از تجربه‌های روحی انسان عصر ما در قالب غزل است. او در میانه‌ی سنت و تجدد ایستاده بود و هم به شیوه‌ی نیمایی شعر می‌نوشت و هم غزل می‌گفت و بدون تردید نیما یوشیج و شهریار بر او تأثیر فراوانی گذاشته‌اند که «تاسیان» و «سیاه‌مشق» گواهی بر این مدعاست.  در دومین سالروز درگذشت هوشنگ ابتهاج (سایه) فهرست ده غزل برتر هوشنگ ابتهاج را بخوانید. 2⃣8⃣0⃣ @Azadisqart
🔹همه مطالب مجله میدان آزادی درباره زنده‌یاد هوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه) امیر هوشنگ ابتهاج مشهور و متلخص به «سایه»، شاعر، پژوهشگر، مدیرهنری، مصحح و ترانه‌سرای سرشناس ۶ اسفند ۱۳۰۶ در استان گیلان و شهر رشت متولد شد. او یکی از جریان‌سازترین و محبوب‌ترین شاعران و ترانه‌سرایان معاصر است. برترین خوانندگان و آهنگسازان ایرانی شعرهای او را با موسیقی او همراه می‌کردند. او سرانجام در  ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ درگذشت. تاکنون در پنج مطلب به زندگی و آثار زنده‌یاد استاد هوشنگ ابتهاج پرداخته‌ایم که سه مطلب اول همگی اختصاصا فقط مربوط به این شاعر محبوب بوده‌اند. این مطالب را درادامه ببینید: ۱. تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) ۲. ده غزل از بهترین غزل‌های «هوشنگ ابتهاج» ۳. «شهریور ۱۳۲۰» و سقوط رضاشاه به روایت هوشنگ ابتهاج ۴. ده کتاب مجموعه‌ شعر عاشقانه برتر ۵. بهترین آهنگ‌ها با موضوع بهار و نوروز از موسیقی ایرانی   2⃣8⃣3⃣ @Azadisqart
زندگی سیمین در دایره‌ای از نشانه‌های فرهنگی می‌گذشت اما در کنار آن مسئولیت مراقبت از خواهر و برادر کوچک‌ترش را هم داشت و پا به پای مادر در خانه و مدرسه‌ی شبانه‌ای که مادر و عادل خلعتبری برای آموزش به بانوان بزرگسال تأسیس کرده بودند، فعالیت می‌کرد. گرفتاری‌های مادر زیاد بود،‌ دو کودکش را به‌دلیل بیماری از دست داده بود و تأمین مخارج مدرسه سخت بود. آن‌ها مجبور بودند از مخارج خودشان بزنند تا خرج مدرسه را تأمین کنند. درباره‌ی این دوره سیمین می‌نویسد: «گیاهی خودرو شده بودم که هیچ کس نمی‌پرسید که در مدرسه چه می‌کنم و در خانه چه می‌خورم و چه می‌پوشم.» با این همه او به‌خاطر حافظه‌ی قوی‌اش زود درس‌ها را می‌آموخت و به دیگران هم در یادگیری کمک می‌کرد. او موفق شد دروس سه سال را در یک سال بخواند. سیمین از سال ۱۳۳۰ دبیر آموزش و پرورش شد و تدریس فیزیک،‌ شیمی، زیست و ادبیات را به عهده گرفت و سی سال در کسوت معلمی به دانش‌آموزان این سرزمین خدمت کرد. او می‌گوید: «شادترین اوقات زندگی‌ام در کلاس درس گذشت.» همچنین به پیشنهاد همسر اولش انجمن ادبیات نو را در منزل‌شان تشکیل دادند که شاعران مطرحی به آن رفت‌وآمد داشتند. از دیگر فعالیت‌های او همکاری با مجله‌ی «امید ایران» به‌عنوان سرپرست بخش ادبی و نیز سرودن ترانه و تصنیف برای رادیو ایران بود. در سال ۱۳۴۸ به عضویت شورای شعر و موسیقی رادیو ایران درآمد و در سال ۱۳۵۷ عضو کانون نویسندگان ایران شد. متن کامل تک‌نگاری سیمین بهبهانی را در سالروز درگذشت این هنرمند بخوانید. 2⃣9️⃣1️⃣ @azadisqart
تا گل غربت نرویاند بهار از خاک جانم با خزانت نیز خواهم ساخت خاکِ بی‌خزانم! گرچه خشتی از تو را حتی به رویا هم ندارم زیر سقف آشنایی‌هات می‌خواهم بمانم بی‌گمان زیباست آزادی ولی من چون قناری دوست دارم در قفس باشم که زیباتر بخوانم محمد علی بهمنی در زمانه‌ای که بعضی دوران غزل را تمام شده عنوان می‌کردند، در کنار حسین منزوی، هوشنگ ابتهاج و سیمین بهبهانی و کسانی دیگر، پای غزل ماند تا آن را چون ودیعه‌ای الهی به آیندگان بسپارد، او کوشید تا در زمانه‌ی بی‌های‌و‌هویِ لال‌پرست، لحظه‌لحظه‌ی خود را شاعرانه شرح دهد. در این زمانه‌ی بی‌های‌و‌هوی لال‌پرست خوشا به حال کلاغان قیل‌و‌قال‌پرست چگونه شرح دهم لحظه‌لحظه‌ی خود را برای این همه ناباور خیال‌پرست؟ به شب‌نشینی خرچنگ‌های مردابی چگونه رقص کند ماهی زلال‌پرست؟ بهمنی از تبار غزل‌های سهل و ممتنع بود و شعرهایش رستاخیزهایی در زبان امروز: من از تبار غزل‌های سهل و ممتنعم که هر که گوش سپرده ست از برم کرده ست   من زنده‌ام هنوز ... در ادامه با اندوهی که در غم از دست دادن استاد محمدعلی بهمنی، قلبمان را در مشتش گرفته و می‌فشارد و با زمزمه‌ی این مصرع تسکین‌دهنده از او که «من زنده‌ام هنوز و غزل فکر می‌کنم» ده غزل عاشقانه‌ی برتر محمدعلی بهمنی را مرور می‌کنیم. متن کامل فهرست بهترین عاشقانه‌های محمدعلی بهمنی را بخوانید. 3⃣1⃣4⃣ @Azadisqart
🔹سرمقاله: «من زنده‌ام هنوز و غزل ...» پرونده‌پرتره‌ای برای محمدعلی بهمنی ۹ شهریور با درگذشت اندوه‌بار محمدعلی بهمنی، آخرین حلقه‌ی سلسلۀ طلایی غزل معاصر هم گسست. نسلی طلایی که با محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار آغاز شد و با شاعرانی چون هوشنگ ابتهاج (سایه)، حسین منزوی، منوچهر نیستانی، نوذر پرنگ، سیمین بهبهانی و نیز محمدعلی بهمنی ادامه پیدا کرد. بهمنی هشتاد و دو سال عمر کرد و از این روی شاید رفتنش نباید چندان حس دریغ و حسرت برای ما داشته باشد، حال آنکه هر شاعر و شعردوست و غزل‌آشنایی از این واقعه اندوهناک و متاثر است، پس علت اصلی دریغ و حسرت در به پایان رسیدن آن نسل و سلسله‌ی طلایی و آن شاعرانگی اصیل و کم‌نظیر است. با درگذشت زنده‌یاد استاد محمدعلی بهمنی در تحریریه مجله میدان آزادی تصمیم گرفتیم مطالب قبلی‌ای که در گذشته درباره ایشان و شعرشان منتشر کرده بودیم را با افزودن مطالبی تازه تبدیل به یک پرونده مفید و مختصر کنیم تا ادای دینی کرده باشیم به غزل‌سرای بزرگ سرزمینمان و پنجره‌ای باشیم برای مخاطبانی که می‌خواهند درباره او بیشتر و کامل‌تر بدانند. متن کامل سرمقاله‌ی پرونده پرتره‌ محمدعلی بهمنی را بخوانید. 3⃣1⃣5⃣ @azadisqart
بهمنی در کتاب «گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود»، آینه‌ی تمام‌نمای یک انسان با تمام وجوه گوناگون زندگی‌ست که حرف‌های برآمده از عمق وجودش را با زبانی به سادگی سخن‌گفتن با آدم‌های ساده و غیرشاعر، بیان می‌کند. او تمام زندگی را با تمام ابعاد و مناظرش می‌بیند. تفکر و تدبر در خویشتن، رویکردی به گذشته و خاطرات کودکی، نگاه اجتماعی و انسانی، عشق، رنج، تنهایی، غم، شادی، امید و ناامیدی... و در قلب این کتاب عاشقانه‌ای به یادماندنی از او درج شده که بیت مطلع آن زبان‌حال بسیاری از عاشقان است: لبت نه گوید و پیداست می‌گوید دلت آری که این‌سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری این کتاب وزین و اثرگذار که در سالِ پایانی دهه‌ی شصت به دنیای کم‌رنگ غزل، جلوه و جلایی دوباره بخشید، با هفتادویک غزل و چهار مثنوی کوتاه، به غزلی در داغ‌یاد مهدی اخوان ثالث ختم می‌شود: ابرهای خبر، این بار چه بارانی بود سخت سردم شده، این سوز، زمستانی بود اما شگفتا از «من زنده‌ام هنوز و غزل فکر می‌کنم» که با غزلی کوتاه در تأکید روی «زندگی» آغاز می‌شود و پس از بیست وهشت غزل، خطاب به «مرگ» خاتمه می‌یابد: خلاصه‌تر بکن ای مرگ داستانم را که خسته‌تر نکنم گوش دوستانم را متن کامل یادداشت میراث محمدعلی بهمنی برای غزل و غزل نو را بخوانید. 3⃣1⃣6⃣ @azasisqart
🔹فهرست: ماندگارترین ترانه‌های محمدعلی بهمنی شاید آسان‌ترین معیار شناخت یک ترانه‌ی ماندگار، زیست ادامه‌دار آن ترانه در حافظه‌ی جمعی مخاطبان موسیقی باشد. ترانه‌ای که بتواند نبض عواطف چند نسل را در دست بگیرد و همگام با موسیقی و البته فراتر و پیشگام‌تر از آن خود را به رخ بکشد. البته گاهی نیز یک غزل آن‌قدر در خود تازگی و ترانگی دارد که تلفیقش با موسیقی به زاده شدن یک غزل‌ترانه می‌انجامد. در این زمینه برخی آثار حسین منزوی، سیمین بهبهانی، قیصر امین‌پور و محمدعلی بهمنی گواه روشنی هستند. همین موضوع سبب می‌شود در آثار اجراشده‌ی محمدعلی بهمنی مرزگذاری‌های میان شعر و ترانه به هم بخورد تا به این بهانه ذهن مخاطب خاص را به بازتعریف و آشتی میان این تعاریف دعوت کند. در این یادداشت ماندگارترین ترانه‌ها و غزل‌ترانه‌های محمدعلی بهمنی در نزدیک به پنجاه سال گذشته را مرور خواهیم کرد. آثار محمدعلی بهمنی علاوه‌بر شکل غزل، در شکل‌هایی چون مثنوی و نیمایی نیز اجرا شده‌اند. لازم به یادآوری است که ‌بیشتر این همکاری‌های موفق با خواننده‌ی فقید معاصر، ناصر عبداللهی شکل گرفته و البته جلوه‌ی تمام و کمال این همکاری موفق را باید در آلبوم پرطرفدار و بی‌تکرارِ «عشق است» مشاهده کرد. متن کامل فهرست بهترین ترانه‌های محمدعلی بهمنی را در پرونده پرتره محمدعلی بهمنی بخوانید‌. 3⃣1⃣9⃣ @azadisqart
🔹شعر زنده‌یاد برای امام رضا شرمنده‌ام که همت آهو نداشتم شصت‌و‌سه‌سال راه به این سو نداشتم اقرار می‌کنم که من -این های و هوی گنگ- ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم جسمی معطر از نفسی گاه داشتم روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم فانوس بخت گم‌شدگان همیشه‌ام حتی برای دیدن خود سو نداشتم وایا به من که با همه‌ی هم‌زبانی‌ام در خانواده نیز دعاگو نداشتم شعرم صراحتی‌ست دل‌آزار، راستش راهی به این زمانه‌ی نه‌تو نداشتم نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است باور نمی‌کنید که کندو نداشتم؟! می‌شد که بندگی کنم و زندگی کنم اما من اعتقاد به تابو نداشتم «آقا شما که از همه‌کس باخبرترید من جز سری نهاده به زانو نداشتم خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟» دیگر سوال دیگری از او نداشتم پرونده‌ پرتره‌ محمدعلی بهمنی 3⃣2️⃣2️⃣ @azadisqart
گر تو مجذوب كجا آباد دنیایی، من اما جذبه‌ای دارم كه دنیا را به اینجا می‌كشانم مجله میدان آزادی در قالب یک نظر سنجی ادبی، دیدگاه شاعران را درباره‌ی زیباترین بیت وی جویا شد. از شعرای حاضر در این نظرسنجی خواسته شد تک‌بیتی که زیباترین سروده‌ی مرحوم بهمنی از نظر ایشان است را انتخاب کنند. معلوم است که انتخاب چند شعر از میان همه‌ی اشعار زنده‌یاد بهمنی به اذعان این شعرا، سخت بود چرا که «در این چمن که ز گل‌های برگزیده پر است/ برای چیدن گل انتخاب لازم نیست» اما آنچه پیش روی شماست، انتخاب شاعرانه‌ی دوستانی است که خود با عالم شعر مانوس‌اند و با نگاهی آگاهانه دست به انتخاب زده‌اند. یک عمر می شد آری در ذره‌ای بگنجم از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم * نامهربانی را هم از تو دوست خواهم داشت بیهوده می‌کوشی بمانی مهربان ای دوست در این نظرسنجی شاعرانی چون افسانه شعبان‌نژاد، محمدرضا ترکی، محمدکاظم کاظمی، قربان ولیئی، مصطفی محدثی خراسانی، امید مهدی نژاد، سیدعلی میرافضلی و سید احمد نادمی شرکت کرده‌اند. متن کامل فهرست بهترین بیت‌های محمدعلی بهمنی به انتخاب شاعران را بخوانید. 3⃣2⃣7⃣ @Azadisqart
🔹گفتگوی اختصاصی و منتشرنشده مجله میدان آزادی با استاد محمدعلی بهمنی آیا می‌شود ترانه را از شعر جدا دانست؟ ما کار آزاد و عامیانه‌مان فقط این سوی انقلاب انجام نشده؛ بلکه آن‌سوی انقلاب هم کارهای خوب بسیاری داشته‌ایم. اصلاً کار عامیانه گاهی از کار رسمی ما قوی‌تر است. چون مسائل را درونی‌تر بازگو می‌کند. ما وقتی می‌خواهیم کودکانمان را بزرگ کنیم مگر با کلام رسمی بزرگ می‌کنیم؟ قصه‌ها و شعرها همه عامیانه‌اند و از گذشته هم وجود داشته‌اند. اما چیزی که واقعاً انسان از آن رنج می‌برد این است که این‌ها کار محاوره را از کسانی دریافت می‌کنند که شاعرانگی‌ای نمی‌شناسند؛ اگرنه کسی که شاعر باشد چه محاوره بگوید، چه به زبان معیار و رسمی از نظر زیبایی و مفهوم فرقی نمی‌کند. تازه آن شعر محاوره مثل یک قصه زودتر هم به گوش می‌رود. پس ایراد بر سر این است که شرکت‌ها نباید این کارهای ضعیف و مسخره فعلی را تولید کنند. تازه‌ترین صفحه پرونده میدان آزادی اختصاص پیدا می‌کند به مصاحبه‌ای منتشرنشده با محمدعلی بهمنی، اختصاصا در موضوع ترانه و ترانه‌سرایی. متن کامل گفتگوی منتشر نشده با استاد محمدعلی بهمنی درباره ترانه را بخوانید. 3⃣2⃣8⃣ @azadisqart
نگاه شاعرانه‌ی بهمنی به زندگی و آنچه پیرامونش بود از ویژگی‌های خاص اوست. محمدعلی بهمنی نسلی را با زبان ساده و روان و مفاهیم عاشقانه و انسانی به شعر نزدیک کرد اما تا به حال اندیشیده‌ایم که مرگ در نظر او چگونه بود و نگاه شاعرانه‌ی او چگونه این واقعیت زندگی را توصیف می‌کرد؟ آنچه در ادامه می‌خوانید روایتی است از چگونگی نگاه او به مرگ که در کتاب «روزگار من و شعر» در میان ۶۳ روایت از او به زبان خودش، می‌درخشد: «اینکه انسان گاهی دوست دارد بمیرد نتوانستنی است که برای هنرمند، معنا ندارد. هنرمند با هنرش هستی‌ست و نیستی، راهی به جهان او ندارد. اینکه من در همین شعر اندیشیده‌ام «اینکه تا کی در صف این انتظارم خوب نیست»، جاذبه‌ای درونی‌ست که من را می‌کشاند؛ خواسته‌ی خودم است نه خواسته‌ی هنر. من بارها در فراموشی افتاده‌ام؛ گاه صبح‌ها که از خواب بیدار شده‌ام و خودم را نمی‌شناخته‌ام، نمی‌دانسته‌ام کجایم؛ اسمم را فراموش می‌کردم؛ مرگ برای من اینگونه است؛ روزی که کسی نامی از من یاد نیاورد، نداند کجا بوده‌ام و به کجا رفته‌ام!» متن کامل روایت محمدعلی بهمنی از مرگ را بخوانید. 3⃣2⃣9⃣ @azadisqart
🔹گفتگوی مجله میدان آزادی با «محمد سلمانی» درباره شعر و شخصیت محمدعلی بهمنی یافتن چهره‌های متعددی برای مصاحبه درباره زیست اخلاقی و شعری زنده‌یاد بهمنی چندان دشوار نبود اما پیدا کردن شاعری که خود از موسپیدکرده‌های غزل و غزل نو باشد و هم از دوستان نزدیک استادمحمدعلی بهمنی، کار را برای ما سخت کرد. ما کسی را انتخاب کرده بودیم که سخت مصاحبه می‌کند، گزیده گوست و برای گفتگو با او که در مقام استادی است کمی باید دست و دلمان بلرزد؛ کمااینکه در این زمان و در سوگ محمدعلی بهمنی، حال و حوصله‌ی چندان مساعدی برای مصاحبه نداشت اما از آنجا که او خود سروده بود «پاسخ آیینه سنگ نیست» با تمام خستگی به سوالات ما پاسخ داد و توانستیم مختصر اما مغتنم با او به گفتگو بنشینیم. متن کامل این گفتگو را در پرونده‌ پرتره‌ محمدعلی بهمنی بخوانید. 3⃣3⃣3⃣ @azadisqart
محمدحسین چهارده‌ساله وقتی به تهران می‌آید، با دختری یتیم اما ثروتمند آشنا می‌شود که چراغ‌علی‌خان (امیراکرم)، پسرعموی رضاشاه، به‌عنوان قیم اداره‌ی املاکش را به عهده داشته و در عین حال در فکر ازدواج با آن دختر بوده. شهریار در همان چهارده‌سالگی مهر دخترک را به دل می‌گیرد و میان آن‌ها علاقه‌ای به وجود می‌آید. چند سال بعد، پس از اینکه شهریار به مدرسه‌ی طب می‌رود آن مرد از محبوب شهریار، خواستگاری می‌کند و دختر می‌گوید به مردی دیگر قول ازدواج داده است. امیراکرم می‌فهمد و شهریار را در باغ شاه زندانی می‌کند و به فکر مسموم کردن شهریار هم می‌افتد که با وساطت مادر آن دختر شهریار آزاد می‌شود و برای زنده ماندن با دلی شکسته و روحی آزرده شهر را ترک می‌کند و به نیشابور می‌رود. از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو اما عقب سر نگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران بعد از حدود پنج سال که امیراکرم از دنیا می‌رود، شهریار به تهران بازمی‌گردد و محبوب پیشین می‌خواهد که با شهریار ازدواج کند اما او که دیگر به ساحت جدیدی از سرزمین عشق پا نهاده، نمی‌پذیرد و این عشق همیشه برای او مقدس می‌ماند. آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا متن کامل تک‌نگاری شهریار را در سالروز درگذشت این هنرمند و روز بزرگداشت او بخوانید. 3⃣4⃣1⃣ @azadisqart
🔹فهرست: ده غزل از بهترین غزل‌های عاشقانه شهریار انتخاب بهترین‌های یک شاعر کار آسانی نیست، مخصوصا از شاعری بسیارگو که بیش از شعرهای بسیار خود هواداران و منتقدان بی‌شمار دارد. این است که در این انتخاب بلندپروازی نکردیم و بیشتر به نقل مشهورترین شعرهای زیبای عاشقانه‌ی استاد شهریار اکتفا کردیم و فقط چند انتخاب را به کمترشنیده‌ها اختصاص دادیم. این گزیده نیز نه بهترین شعرهای شهریار، بلکه ده شعر از بهترین عاشقانه‌های شهریار است. شهریار در موضوعات و مضامین بسیار شعر سروده اما شاید بتوان گفت دلیل اولیه شهرت او عاشقانه‌هایش بودند (اگرچه بعدها دو شعر درخشانش در ستایش امام علی علیه السلام این شهرت را هزاران برابر کرد). از جمله‌ی این عاشقانه‌های معروف «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا» است که امروز دیگر هر ایرانی خودش را و داستان پشت پرده‌اش را از بر است. و البته به همین علت در این فهرست عنوانشان نکردیم! ۱ چو بستی در به روی من به کوی صبر رو کردم چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو؟ به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم متن کامل این غزل را در فهرست بهترین غزل‌های عاشقانه شهریار بخوانید. 3⃣4⃣2⃣ @Azadisqart
تازگی در غزل‌های منزوی تاریخ‌دار نشد و شد یک ویژگی همیشگی و بدون تاریخ مصرف. این تازگی نه با غزل‌های «از کهربا و کافور» که از غزل‌های «حنجره‌ی زخمی تغزل» شروع شده بود؛ شعرهایی که در سال‌های جوانی شاعر سروده و چاپ شد و منزوی در مقدمه‌ای که در بازنشر این کتاب حدود سی ‌سال بعد نوشته، درباره‌ی چند غزلِ افزوده بر آن، گفته است که این‌ها پاره‌هایی از جوانی مرا با خود حفظ کرده‌اند و من امروز جوانی خودم را بسیار دوست می‌دارم و یادگارهایش را نیز هم. هیچ دورخیزی نکرده بودم برای اینکه یک شعر جدید بنویسم؛ یک غزلی که تازه باشد و مثلاً ربطی به غزل‌های گذشتگان نداشته باشد؛ اصلاً چنین چیزی در ذهنم نبود. اگر در این غزل یک تازگی هست که هست، به نظرم در دو سه عامل می‌توان این را جست‌وجو کرد: یکی اینکه احتمالاً ذهنیت من یک عنصر تجددطلب و تازه‌جو بود یا حداقل چنین چیزی در ذهنیت من بود. دوم اینکه... متن کامل غزل‌های منزوی؛ تازگی نگاه؛ تازگی کلام را بخوانید. 3⃣5⃣4⃣ @azadisqarr
🔹فهرست: ۱۰ غزل از بهترین غزل‌های مولوی باده غمگینان خورند و ما ز می خوش‌دل‌تریم رو به محبوسان غم ده ساقیا افیون خویش خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حلال هر غمی کو گرد ما گردید شد در خون خویش غزل مولوی نمونه‌ی تام و تمام شعر عرفانی به معنای اخص آن است. شعر عرفانی بنا به تعریف این بنده، گزارش یا روایت تجربه‌ی عرفانی آفاقی یا انفسی است؛ تجربه‌ی عرفانی نیز عبارت است از دیدار با واقعیت وحدانی هستی در روان یا جهان. مولوی در هر دو گونه تجربه‌ی عرفانی، روایت‌های شاعرانه‌ی دست اولی دارد. زیرا قرائن سبک شناختی و به‌ویژه عناصر عاطفی و احساسی، حاکی از صدق عاطفی اوست در تجربی بودن این غزل‌ها. به عبارتی دیگر منبع الهام مولوی خود واقعیت تجربه‌ی عرفانی اوست، نه دانش عرفان نظری. دیگر اینکه اگرچه تحقیر زبان و سخن‌ستیزی و «برهم زدن حرف و صوت و گفت» از مضامین پرتکرار اوست، می‌توان او را زبان‌آورترین شاعر گستره‌ی شعر پارسی شمرد؛ تنوع واژگانی غزل او نظیری ندارد و برای ترکیبات ابداعی وی همانندی نتوان جست. متن کامل فهرست ده غزل از بهترین شعرهای مولوی را بخوانید. 3⃣6⃣0⃣ @azadisqart
🔹فهرست: ۱۰ موسیقی از بهترین آهنگ‌های سنتی با شعر مولوی در میان شاعران بزرگ حافظ و مولوی هر دو به دلیل ارزش‌های موسیقایی‌شان و همچنین اندیشه و عرفان خاصشان مورد اقبال فراوان چهره‌های موسیقی بوده‌اند و هستند، حال اینکه این اقبال موسیقی‌دانان چقدر با موفقیت در ادا کردن حق شعر و جلب اقبال مخاطب هنری بوده بحثی دیگر است. چه اینکه بسیاری از اهالی موسیقی فقط شعرهای بزرگان را مصرف و بلکه اسراف و اتلاف کرده‌‌اند. و در کنار این موضوع، بی‌نهایت شاهکار هنری در موسیقی ایرانی داریم که همه با شعرهای حافظ و مولوی ساخته‌ شده‌اند. سال گذشته فهرستی از بهترین آهنگ‌های سنتی با شعر حافظ را برای مجله میدان آزادی فراهم کردم و امسال نوبت مولوی است. شاعری که به خصوص به دلیل عرفان، معنویت، خداجویی و شورانگیزی و نشاط بخشی از شعرهایش مورد توجه مردم ایران است. در این فهرست هم مثل فهرست حافظ سعی بر تنوع شعرها، خواننده‌ها، آهنگ‌سازها و فرم‌های موسیقایی‌ست. در این فهرست هم متعهد به موسیقی ایرانی و موسیقی هنری هستیم، با این تفاوت که مثل فهرست قبل به ساختار سنتی تصنیف در موسیقی ردیف دستگاهی مقید نمی‌مانیم، بلکه در همین فضای موسیقی اصیل ایرانی یکی دو آهنگ هم در فضاهای سمفونیک و ارکسترال می‌گذاریم. ولی نه سمفونیک به همان معنای ایرانی‌اش و در حال‌وهوا و متاثر از زیبایی‌شناسی موسیقی ایرانی. در روز بزرگداشت مولوی، فهرست ۱۰ آهنگ زیبای سنتی با شعرهای مولوی را همراه با فایل صوتی ببینید و بشنوید. 3⃣6⃣1⃣ @azadisqart
تنها تو باقی مانده‌ای که بر خارها و شیشه‌ها قدم بگذاری در روزگاری که دزدان و تاجران مشغول فرارند و کلمات برای فروش و اجاره، آگهی شده‌اند روزنامه البناء – چاپ لبنان- از جراید با سابقه این کشور و با رویکرد ناسیونالیسم عربی‌ست که در سال ۱۹۵۸ تاسیس شد و نزدیک هفتاد سال است که می‌توان گفت به عنوان ارگان حزب ناسیونالیست اجتماعی سوری در لبنان، هر صبح در پیشخوان کوشک‌های روزنامه فروشی لبنان عرضه می‌شود. این روزنامه در مطلبی تحت عنوان «من نزار قباني إلى السيّد نصرالله» به شعری اشاره می‌کند که گویا نزار قبانی- شاعر نامدار عرب- دو سال پیش از مرگش، خطاب به دبیرکل پیشین حزب‌الله لبنان سروده و به او تقدیم کرده است. بهانه‌ی سرودن این شعر، عملیات موسوم به جنگ آوریل (حرب نیسان) بوده که در سال ۱۹۹۶ میان حزب‌الله و اسرائیل اتفاق افتاد. این عملیات که اسرائیل با نام «خوشه‌های خشم» آن را شروع کرد ۱۷ روز طول کشید و طی آن نیروهای لبنانی با ۶۳۹ حمله موشکی به آن واکنش نشان دادند. این پاسخ کوبنده بعد از دهه‌ها شکست، بارقه‌ی امید را در دل امت عربی روشن کرد. متن کامل این شعر به همراه ترجمه‌ی فارسی آن را اینجا بخوانید. 3⃣6️⃣4⃣ @azadisqart
روستا «اتاق آبی» سهراب است که در لحظات امنِ سرایش به آن پناه می‌جوید. از همین رو در شعر او همواره میان شعر و روستا تقابل و تضادی به چشم می‌آید. روح سهراب از شهر گلایه دارد و روحیه‌اش پا نهادن بر قانون چمن را برنمی‌تابد. از دیدگاه او شهر عرصه‌ی حراجِ بی‌رحمانه‌ی زیبایی‌هاست: «شهر پیدا بود: رویشِ هندسیِ سیمان، آهن، سنگ. سقفِ بی‌کفترِ صدها اتوبوس. گل‌فروشی گل‌هایش را می‌کرد حراج...» و این با منطقِ ساده و درس‌های آشتی‌طلبانه‌ای که سهراب از طبیعت آموخته، در نبرد است: - «من ندیدم بیدی، سایه‌اش را بفروشد به زمین رایگان می‌بخشد، نارون شاخه‌ی خود را به کلاغ...» متن کامل یادداشت سفری به شعر سهراب در حوالی روستاهای کاشان را بخوانید. 3⃣6⃣8⃣ @azadisqart
در تقویم ما پانزدهم مهرماه به عنوان روز تولد سهراب سپهری ثبت شده، اما نوشته‌های شاعر می‌گوید او متولد چهاردهم مهر است، درست سرِ ساعت ۱۲؛ به گواهِ آن‌که مادرش صدای اذان را می‌شنیده است. مادری که بهتر از برگ درخت بود. سهراب هنوز کودک بود که پدرش بیمار شد. پدر مردی تلگرافچی بود و به شهادت شعر سهراب، خط خوشی داشت، تار می‌نواخت. او سهراب را به نقاشی عادت داد و از او یک شاعرِ نقاش ساخت. شاید باورش سخت باشد، اما نخستین تجربه‌ی درآمیختگی سهراب با طبیعت در شکار بود که اتفاق افتاد. سهرابِ کودک همراه مردان خانواده پرنده شکار می‌کرد؛ سهرابی که بعدها حتی پا گذاشتن روی قانون چمن را هم برنمی‌تابید و آزارش به مورچه هم نمی‌رسید. همان سهرابی که در دوره‌ای از زندگی که مأمور دفع آفات زمین‌های کشاورزی در کاشان شده بود، به گفته‌ی خودش حتی برای کشتن یک ملخ هم نقشه نکشید. بااین‌حال، او در کودکی طبق غریزه‌ و به پیروی از خانواده به شکار رفت: «در شکار بود که اُرگانیسم طبیعت را بی‌پرده دیدم. به پوست درختی دست کشیدم. در آب روان دست شستم. در باد روان شدم. چه شوری برای تماشا داشتم».   متن کامل تک‌نگاری سهراب سپهری را بخوانید. 3⃣7⃣1⃣ @Azadisqart
🔹پیشنهاد مطالعه: همه مطالب مجله میدان آزادی درباره سهراب سپهری امروز نود و ششمین سالروز تولد سهراب سپهری، شاعر محبوب ایرانی است که از قضا نقاشی زبردست و صاحب‌سبک نیز بوده است و اگر در ایران، با شعرهایش در حافظه‌ی ایرانیان ماندگار شده است در خارج از ایران با مجموعه‌ای از آثار نقاشی در محافل هنری جهان شناخته می‌شود که آنان نیز ثمره‌ی روح شیدای او بودند؛ از این رو نمی‌توان سهراب را پیش‌تر از نقاش بودنش شاعر دانست یا به عکس؛ او همزمان نقاشی است که شعر می‌سرود و شاعری است که رنگ بر بوم می‌نشاند. تا کنون در چهار مطلب به زندگی و آثار سهراب سپهری پرداخته‌ایم و در ادامه، شما را به مطالعه‌ی این مطالب دعوت می‌کنیم: ۱. ۲۰ شعر کوتاه از بهترین شعرهای سهراب سپهری ۲. یادداشت: سفری به شعرهای سهراب سپهری در حوالی روستای کاشان ۳. یادداشت: نگاهی به نقاشی‌های سهراب سپهری و روند موفقیت او در نقاشی ۴. تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار سهراب سپهری 3⃣7⃣2⃣ @azadisqart
دانشجویانی که کف زمین نشسته‌اند، ته کلاس ایستاده‌اند، همه تنگ هم به‌زور خوشان را جا داده‌اند و چهارگوشه‌ی کلاس را پر کرده‌اند. استاد هم صمیمانه روی میز نشسته، مثل کسی که برای دوستانش قصه تعریف می‌کند. علاوه‌بر این‌ها، عکس‌هایی هم از سالن و پله‌ها با همین تراکم جمعیت وجود دارد و همه‌ی این عکس‌ها خبر از یک کلاس متفاوت می‌دهد که استاد و دانشجو به آن عشق می‌ورزند و ما را پرت می‌کند به شعر قیصر امین‌پور: راستی باز هم می‌توانم بار دیگر از این پله‌ها خسته بالا بیایم تا تو را لحظه‌ای بی‌تعارف روی آن صندلی‌های چوبی با همان خنده‌ی بی‌تکلف ببینم؟ او جمع دو متناقض شاعر و پژوهشگر است که ترنم و تغنی شاعرانگی را در چارچوب‌های خشک دانشگاه فراموش نکرده، بلکه دانشگاه را به قواعد خودش واداشته و آبرویی ا‌ست برای دانشگاهی که زمانی اساتیدی چون فروزانفر و سیمین دانشور و اخوان و دیگران را به خود دیده، و ژرف‌اندیشی و باریک‌بینی علمی را هم با شیدایی شاعری واننهاده. او که به بیان اخوان دو ملاک شعر را دارد که جان نجیب داشتن و داوری ‌داشتن درباره‌ی زندگی و هستی باشند، در سخن نیز فرزند خراسان پاکیزه‌گو و تواناست. 🔸متن کامل تک‌نگاری استاد محمدرضا شفیعی کدکنی را در سالروز تولد ایشان بخوانید. 3⃣8⃣3⃣ @azadisqart
▫️تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار فریدون مشیری 👤 امروزه کمتر کسی را می‌توان یافت که نام را شنیده باشد، اما شعر کوچه را از او به خاطر نیاورد؛ حتی این احتمال وجود دارد که کسی نام او را نداند، اما شعر کوچه را به حافظه سپرده باشد. این میان، پرسش مهمی که در ذهن مطرح می‌شود علت توفیق این شعر و برخی دیگر از آثار فریدون مشیری به‌عنوان یکی از شاعران نوکلاسیک‌سرا و از مهم‌ترین چهره‌های جریان شعر رمانتیک است. 📕 عوامل متعددی می‌تواند در توفیق یک شعر در کارنامه‌ی شاعر دخیل باشد که در خصوص فریدون مشیری باید از ویژگی مهم ساده‌نویسی سخن به میان آورد. شفیعی کدکنی اهمیت این شاخصه‌ی زبانی را در موفقیت مشیری چنین خلاصه می‌کند: «مشیری می‌کوشد که شعرهایش را به طبقه‌ی وسیع‌تری از جامعه‌ی ما که اکنون حوصله‌ی جستجو و کوشش برای گشودن رمزهای شعر شاعران تندرو و افراطی را ندارد و هنوز موازین پسندش، کم‌وبیش از شعر سنتی سرچشمه می‌گیرد، عرضه کند». او راز موفقیت شعر مشیری را سادگی و همواری زبان شعرهایش دانسته و اعتقاد دارد این نوع زبان قلمروی پسند خواننده است. 🔗متن کامل تک‌نگاری فریدون مشیری را به بهانه‌ی سالروز درگذشت این هنرمند بخوانید. 4⃣0⃣4⃣ @azadisqart