eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
70 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 #حاج_حسین_یکتا : ✍امروز وقتی شما در این فضا قرار می گیرید #شهدا شما را نگاه می کنند، پس باید با #وضو باشید و ذکر « ما رمیت اذ رمیت» بخوانید. ✍شما الان بالای دکل #دیده_بانی قرار گرفته اید و بخواهید یا نه، #وسط میدان هستید.! 🌷 @khamenei_shohada
💠سر سفرہ نشستہ بوديم، عاقد که خطبہ را خواند، صداي اذان بلند شد. 💠حسين برخاست ، گرفت و بہ نماز ايستاد ، دوستم کنارم ايستاد و گفت: اين مرد براي تو شوهر نمي شود. 💠متعجب و نگران پرسيدم : چرا؟ گفت : کسے که اين قدر به نماز و مسائل عبادے اش باشد جايش توي اين نيست🚫 🌹 @khamenei_shohada
🌷 🔰حسین از بقیه پسرهایم شیطون‌تر بود یعنی بود. وقتی حسین آقا در خانه بود اگر در بدترین حالت‌ روحی هم قرار داشتیم را روی لبمان می‌آورد. 🔰یک روز بزرگ‌ترش با دوستش آمدند در خانه و گفتند: مامان سر من و دوستم را با آجر شکست من با تعجب پرسیدم: چطور حسین که از شما کوچکتر است دو نفر شما را با هم شکست⁉️ 🔰حسین گفت: می‌خواستم بکشم، آجر را به دیوار زدم، دو قسمت شد و سر هردو نفرشان شکست. حسین در عین شیطنتی که داشت خیلی مظلوم بود بدون نمی‌خوابید دبستان بود اما صبح عهدش ترک نمی‌شد. هیچ وقت بدون زیارت عاشورا نمی‌خوابید، من که هستم این کارها را نمی‌کردم. 🔰سال ۸۸ که از ماموریت برگشته بود به حسین آقا گفتم می‌خواهم برایت زن بگیرم گفت: شما هر کسی را انتخاب کردی من قبول دارم ولی باید باشد و با شرایط من کنار بیاید. راوی
✅در جاده انقلاب روی تابلو نوشته : 🔴جاده لغزنده است" مشغول کارند " ⛔️با حرکت نکنید" دیر رسیدن به مقام" بهتر از نرسیدن به امام است"🥀 ✅سرعت بیشتر از سرعت ولایت فقیه " 🔴اگر پشتیبان نیستید"کمربند را نبندید" ✅با وارد شوید"جاده مطهر به ست" 🌸پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد👇 امام خمینی (رحمه الله)
بصیـــــــــرت
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_سی_و_دوم(الف) ✍در همهمه ی فکری خودم و مادر،‌راهی هتل شدیم. ذ
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 (ب) با یان تماس گرفتم آرامش چهره اش را از اینجا هم میتوانستم ببینم - کجایی دختر ایرونی؟ جمله اش کامل نشده بود که صدای عصبی عثمان گوشم را آزار داد - هیچ معلومه کدوم گوری هستی؟😡آخه تو کی میخوای مث بقیه آدما زندگی کنی؟؟؟؟ هیچ وقت،اگر هم میخواستم،‌خدای این آدمها بخیل بود! حوصله ای برای پاسخگویی نبود،‌پس گوشی را قطع کردم. چندین بار گوشیم زنگ خورد عثمان بود جواب ندادم. ناگهان صدایی عجیب در حیات پیچید، صوت داشت آهنگ داشت،🎼چیزی شبیه به کلمات سجاده نشینِ مادر انگار خدای این مسلمانان،سوهان به دست گرفته بود برای شکنجه ام. درد به معده و سرم هجوم آورد حالم خوب نبود و انگار قصد بدتر شدن داشت. کاش گوشهایم نمی شنید. منبع این صداها از کدام طرف بود؟ بی حس و حال،جمع شده در معده،روی یکی از پله ها نشستم. یکی از کارگران که مردی میانسال بود در حالیکه آستینش را بالا میزد به سمت حوض رفت. شیر آب کنارش را بازکرد. آب با فشار و رنگی زرد از آن خارج شد. مرد چه میکرد؟ یعنی وضو بود؟ اما مادر و یا عثمان که به این شکل انجامش نمیدادند😳 روبرویم ایستاد: - خانووم نمیدونید قبله کدوم طرفه؟ مزحکترین سوال ممکن را پرسید،آن هم از من! مسیر خانه ی خدایش را از من میخواست! پسر جوانی که همراهش بود صدایش زد. - مشتی این فارسی بلد نیست. حالا مجبوری الان نماز بخوونی؟برو خونه بخوون مرد سری تکان داد - نمازو باید اول وقت خوند. پسر جوان سر از تاسف تکان داد. یعنی مسلمان نبود؟ دختری جوان از خانه خارج شد - مشتی قبله اینوره سجاده تو یکی از اتاقا پهن بود،اون خانومه هم رفت روش وایستاد واسه نماز. پیرمرد تشکری پر محبت کرد - ممنون دخترم. ببین میتونی یه واسم پیدا کنی؟ دختر ایستاد - نه ظاهرا از هستن. اون خانومه نه مث ما گرفت،نه مث ما خوند. هم نداشت. پیرمرد با چشمانی مهربان به سمت باغچه رفت،چیزی را در آن جستجو کرد. سپس با سنگی کوچک در گوشه ای از باغ ایستاد. سنگ را روی چمن ها قرار داد و روبرویش ایستاد نماز خواند. تقریبا شبیه به مادر با اندکی تفاوت. رفت اما به روی سنگ. خدای این مردمان در این سنگ خلاص میشد چقدر حقیر! صدای گوشی بلند شد اینبار یان بود. - دختر ایرونی هم انقدر کم حوصله؟ اون دیوونه که گذاشت رفت برای کنترل درد معده نفسهایی عمیق کشیدم. صدایش نگران شد - سارا حالت خوبه؟ نه خوب نبود،سکوت کردم - سارا ما با هم دوستیم پس بگو چی شده مشکل کجاست؟ حال مادر چطوره؟ چشمم به نماز خواندن پیرمرد کارگر بود. - از اینجا بدم میاد باز هم صدایش نرم شد و حرف هایش پر از آرامش! ⏪ ... @khamenei_shohada