#تلنگر❗️
📞از شهدا به جامانده ها؛
هنوز هم شهادت میدهند ..
اما به "اهل درد"نه به بیخیال ها
فقط دم زدن ازشهدا
افتخار نیست...✋🏻♥️
باید...
✨ زندگیمان،حرفمان، نگاهمان،
✨لقمه هایمان، رفاقتمان
هم شهدایی باشد...🌱
دلمان را شهدایی کنیم...
شهید #محسن_غلامی 🕊
شهادت۱۳۹۸/۶/۷🕊
ـــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃
📖🕋📖🕋📖
🕋📖🕋📖
💠همراهان گرامی کانال
🌷ختم دسته جمعی دعای توصیه شده در ماه صفر برای دفع بلایا در کانال برگزار میشود
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️فرصت اعلام و خواندن از فردا روز اول صفر تا آخر ماه صفر
❇️ به نیابت از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده
📣لطفا تعداد دعا را که در این ماه می خوانید ،به آیدی زیر بفرمایید تا آمار در حرم مطهر امام رضا( ع )ثبت شود
تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹
⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد دعا در ختم دسته جمعی 👇👇
🆔 @ZZ3362
🔷متن دعا در زیر 👇👇👇
✳️اعمال ماه صفر: بدان كه اين ماه معروف به نحوست است و براى رفع نحوست هيچ چيز بهتر از تصدق و ادعيه و استعاذات وارده نيست اگر کسی خواهد که محفوظ ماند از بلاهای نازله در این ماه در هر روز ده مرتبه این دعا را بخواند:
یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ! (مفاتیح الجنان _ اعمال ماه صفر )
ای سخت نیرو، و ای سختگیر! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! خوارند از بزرگیات همه خلقت. پس کفایت کن از من شرّ خلق خودت را، ای احسان بخش! ای نیکوکار! ای نعمت بخش! ای عطا دِه! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزه اش!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 پیشنهاد ویژه کانال
⭕️ کلیپی زیبا از حاج #حسین_یکتا
اعلام آمادهباش رهبر انقلاب #امام_خامنه_ای : ظهور نزدیک هست...
ـــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدان را کجا ما میشناسیم
شهیدان را شهیدان میشناسند
عجب غمی دارد رفتنت سردار 🖤
سردار عشق حاج #قاسم_سلیمانی
ـــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
✍میگفت: من همیشه دست پدر و مادرم را میبوسیدم. اما همیشه آرزو داشتم کف پای پدرم را ببوسم، ولی او فوت کرد. تا زندهام، غصه میخورم که چرا لیاقت این کار را نداشتم.
ـــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
⭕️ به تو از دور سلام
به سلیمان جهان از طرف مور سلام
به تو از دور سلام
به حسین(ع) از طرف وصله ناجور سلام
#حبيبي_حُسين
#صبحتون_حسینی
کرامت شهید حسن طاهری در شب اول قبر همسایه قدیمیاش...
ــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
کرامت شهید حسن طاهری در شب اول قبر همسایه قدیمیاش... ــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ @khamene
کرامت #شهید_حسن_طاهری در شب اول قبر همسایه قدیمیاش...
🔸برادر شهید: یك شب در خانه هیأت داشتیم، عصر ِ همان روز پدرم بعد از کمی استراحت ناگهان از خواب بلند شد... گفت همین الان حسن اینجا بود! به او گفتم مراسم داریم، اینجا می مانی؟
🔹حسن گفت نه! فلانی که از همسایگان قدیممان بود امروز از دنیا رفته، او حقی به گردن من دارد و امشب که شب اول قبرش است باید پیش او باشم...
🔸به حسن گفتم: اون که از نظر اخلاقی و اعتقادی همسنخ تو نبود! چه حقی به گردنت دارد؟☘️🌸
🔹حسن گفت: روز تشییع جنازهی من هوا گرم بود و این بنده خدا با شلنگ آب، مردم را سیراب میکرد...☘️🌸
🔸پدرم گفت: باید بروم ببینم این بندهخدا واقعا زنده است یا مرده؟! پدر رفت و ساعتی بعد برگشت و گفت: بله، وارد محله آنها که شدم، حجلهاش را دیدم که گفتند همین امروز تشییع شده است...🌸
ــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🌹🕊--شهیدانه🕊زیستن--🕊🌹
وقتی رسیدیم دزفول و وسایل مان را جابه جا کردیم، گفت :
«می روم سوسنگرد.»
گفتم :«مادر منو نمی بری اون جلو رو ببینم؟»
گفت :«اگه دلتون خواست، با ماشین های راه بیایید. این ماشین مال بیت الماله.»
فرمانده جوان دفاع مقدس
شهید #مهدی_زین_الدین 🌷
(شهدا را یاد کنیم ولو با یک صلوات)
ـــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ
شهید حاج #قاسم_سلیمانی :
اینکه حضرت زینب(س) آن صحنههای دردناک را دید، مثل شهادت امام حسین آن اسلام مجسم، قرآن مجسم، دردانهی پیغمبر با آن شیوه شهادت و با آن شیوه اسب تاختن بر پیکر مبارکشان؛ بعد که سؤال کردند از ایشان، فرمودند:🌷(و ما رایتُ الا جمیلا)🌷 (من در کربلا، غیر از زیبایی ندیدم). این چیست؟
او آن چیزی است که اعظم از قربانی است و امام حسین برای آن شهید شد و امیرالمؤمنین برای آن شهید شد و همه فرزندان زهرا و امام کاظم برای آن شهید شد و ۸۰۰۰ شهید ما برای آن شهید شدند، آن اسلام است. آن اسلام است که اعظم است بر همهچیز، اعظم است بر امام حسین، آنها برای این رفتند شهید شدند.
#سیدالشهدای_مقاومت
#ما_ملت_امام_حسینیم
ـــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
ڪاش تقدیر شهـادت
بہ سرانجام شود...
و ڪسےهست
کہ میلش شده گمنام شود
عشق یعنے حرم بےبے و من مےدانم!
باید این سربرود
تا دلم آرام شود.
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃🌸 🍃🌸 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_هفتاد_و_دوم ✍مدتی از ماموریت حسام به سوریه میگذشت و من جز خب
💐🍃🌤
🍃🌤
🌤
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_هفتاد_و_چهارم
✍مدتی از هم صحبتی مان میگذشت و جز چشمان غم زده ی دانیال،زبانش به رویم نمی آورد سرِ بی مو و صورتِ اسکلتی ام را
و چقدر خود خوری میکرد این برادرِ از سفر رسیده...
از جایش بلند شد.
- یه قهوه ی خوشمزه واسه داداشِ گلت درست میکنی؟
یا فقط بلدی با حسرت به این کوه خوش تیپی و عضله زل بزنی؟
از جایم بلند شدم و به سمت آشپزخانه رفتم:
- نداریم.چایی میارم
چشمانش درشت شد از فرط تعجب
- چایی؟😳
تا جاییکه یادمه وقتی بابا چایی درست میکرد از خونه میزدی بیرون که بوش به دماغت نخوره، حالا میخوای چایی بریزی؟
و او نمیدانستم چای نوستالژیِ روزهایِ پر حسامم بود...
چای شیرین شده با دستانِ آن مبارزه محجوب که طعم خدا میداد...
و این روزها عطرش مستم میکرد.
بی تفاوت چای ریختم در همان استکانهایِ کمر باریکِ قدیمی که جهاز مادر محسوب میشد اما حالا همه چیز برعکس شده.
عاشق عطر چای هستم و متنفر از بویِ قهوه و من چقدر ساده نفرت در دلم می کاشتم.
متعجب دلیلش را پرسید و من سر بسته پاسخ دادم.
- از چای متنفر بودم چون انگار هر چی مسلمون تو دنیا بود این نوشیدنی رو دوست داشتم و اون وقتها هر چیزی که اسم اسلام رو تو ذهنم زنده میکرد،تهوع آور بود.
بصیـــــــــرت
💐🍃🌤 🍃🌤 🌤 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_هفتاد_و_چهارم ✍مدتی از هم صحبتی مان میگذشت و جز چشمان غم زده
ابرو بالا داد:
- و الان چطور؟
نفسی عمیق کشیدم و سینی چای را درمقابلش رویِ میز گذاشتم.
- اما اشتباه بود...
اسلام خلاصه میشه تو علی ❤️ و علی حل میشه تو خدا
خب من هم اون وقتها نمیدیدم
دچار نوعی کوری فکری بودم اما حالا نه...
چای رو دوست دارم،عطرش آرومم میکنه.. چون...
چه باید میگفتم؟
اینکه چون حسام را در ذهنم مرور میکند؟
زیر لب زمزمه کرد علی ،
اسمی که لرز به بدن بابا مینداخت
نگاهم کرد این یعنی اینکه مثل یه شیعه ،علی رو دوست داری؟
شانه ای بالا انداختم:
- شیعه و سنی شو نمیدونم اما علی رو به سبک خودم دوست دارم.
سری تکان داد.
اگر پدر بود حکمی جز اعلام برایم صادر نمیکرد و دانیال فقط نگاهِ پر محبتش را به سمتم هل داد بدون هیچ اعتراضی😊
انگار او هم مثل مادر حب امیر شیعیان را در دل داشت.❤️
از چای نوشید و لبخند زد:
- آفرین کدبانو شدیا عجب چایی دم کردی😉
خب نظرت در مورد قهوه چیه یعنی دیگه نمی خوریش؟
استکان را زیر بینی ام گرفتم. چطور این معجون مسلمان پسند را هیچ وقت دوست نداشتم؟
- اولا که کار من نیست و پروین دم کرده.
دوما از حالا دیگه قهوه متنفرم، چون عطرش تمام بدبختیامو جلو چشمام ردیف میکنه و میرقصونه.
سوما نوچ خیلی وقته دیگه نمیخورم.
خندید:
- دیوونه ای به خدا خلاص😂
ناگهان صدای در بلند شد.
به سمت پنجره رفتم،پروین بود و مادری که زیر بغلش را گرفته بود و با خود به سمت خانه می آورد.
نگران به دانیال نگاه کردم.
یعنی از شرایط مادر چیزی میدانست؟
در کلنجار بودم تا چطور آگاهش کنم که با دو به طرف حیاط رفت...
از پشت پنجره ی باران خورده به تماشا نشستم.
هنوز هم لوس و مامانی بود.
بدون لحظه ای درنگ از گردن مادر آویزان شد و غرق بوسه اش کرد پروین با تعجب سر جایش خشک شده بود و جُم نمیخورد و اما مادر...
مکث کرد...مکثش در آغوش دانیال کمی طولانی شد.
انتظارِ عکس العملی از این زنِ اعتصاب کرده نداشتم،
اما نگرانِ برادر بودم که حال مادرِ دردانه اش،دیوانه اش کند.
ولی ورق برگشت...
مادر دستانش به دورِ دانیال زنجیر شد،بلند گریست و بوسه بارانش کرد.
⏪ #ادامہ_دارد...
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیشنهاد دانلود
مادرشهید مدافع حرم #سید_احسان_میرسیار 🌷
مشڪلے با شهادت۲ فرزند دیگرم هم ندارم،
اما بهشان گفتم صبرڪنید تا نفس تازه ڪنم!!
#شبتون_شهــدایی
ـــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🌟💥ما را تمام خلق شناسند با حسین
🌟💥 ما نو ڪریم و حضرت فرمانروا حسین
🌟💥ناز طبیب و منت مرهـم ڪجا ڪشی
🌟💥وقتی ڪه هست تربت پاڪش دوا حسین♥️
#ما_ملت_امام_حسینیم
#صبحتون_حسینی
ــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما
برقامت پاک شهیدان صلوات🌷
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ــــــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
🔰امام خامنه ای
آرزوی جان باختن در راه خدا در دل او شعله می کشید و او با این شوق و تمنا در کارهای بزرگ پیشقدم می گشت.
سردار شهید #احمد_کاظمی
ـــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
03-halo havaye shohada be mide raho nashon.mp3
4.19M
🎵 شور شهدایی
🌺حال و هوای شهدا
🍃به ما میده راهو نشون
🎤🎤 سیدرضا نریمانی
#اربعین
#دفاع_مقدس
@khamenei_shohada
🚨#خبر_فوری
🕊پیکر مطهر دو تن از شهدای عزیز دوران دفاع مقدس کشف و شناسایی شد.
📝اطلاعات تکمیلی این دو شهید والا مقام به شرح زیر است :
🌷شهید «باباجان عابدی» ، فرزند تقی ، متولد نهم مهرماه سال ۱۳۰۷ در شهر داریون استان فارس میباشد.
شهید عابدی در سال ۶۷ و در منطقه #شلمچه به فیض شهادت نائل آمد؛ اما پیکر مطهرش در منطقه ماند و در شمار شهدای مفقودالجسد قرار گرفت. پیکر این شهید والامقام بعد از گذشت ۳۲ سال توسط کمیته جستجوی مفقودین، کشف و از طریق پلاک هویت شناسایی شد.
🌷شهید «سعید رحیمی» فرزند شکرالله متولد بیستم مرداد ماه سال ۱۳۴۵ در شهر فسا میباشد.
وی سال ۶۷ در منطقه #شلمچه به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در منطقه ماند و پس از ۳۲ سال توسط گروههای تفحص شهدا کشف و از طریق پلاک هویت شناسایی شد.
@khamenei_shohada
🚨#خبر_فوری
🕊پیکر مطهر شهید گمنام آرمیده در دانشگاه آزاد زاهدان شناسایی شد.
💠شهید" هراچ هاکوپیان " یکی از شهدای عزیز ارامنه در تاریخ بیستم فروردین ماه سال ۶۶ و در عملیات" کربلای ۹ " به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
🌷پیکر مطهر این شهید والا مقام با تلاش گروه های تفحص شهدا در سال ۹۱ در منطقه "باباهادی" کشف و در سال ۹۲ همزمان با شهادت حضرت زهرا (س) با بدرقه باشکوه جوانان در دانشگاه آزاد زاهدان آرام گرفت.
با پیگیری های انجامشده و اخذ نمونه خون از پدر و مادر بزرگوار شهید پیکر مطهرش پس از گذشت ۷ سال از زمان تدفین از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.
ـــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃🌤 🍃🌤 🌤 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_هفتاد_و_چهارم ✍مدتی از هم صحبتی مان میگذشت و جز چشمان غم زده
💐🍃🌺
🍃🌺
🌺
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_هفتاد_و_پنجم
✍هم خوشحال بودم،هم ناراحت.
خوشحال از زبانِ باز شده اش،
ناراحت از زبان بسته بودنش در تمامِ مدتی که به وجودش احتیاج داشتم.
شاید هم دندانِ طمع از دخترانه هایم کنده بود.
چند ساعتی از ملاقات مادر و پسر میگذشت و جز تکرارِ گه گاهِ اسم دانیال و بوسیدنش تغییری در این زنِ افسرده رخ نداد.
باز هم خیره میشد و حرف نمیزد. زبان می بست و روزه ی سکوت میگرفت.
اما وقتی خیالم راحت شد که دانیال برایم توضیح داد از همه چیز به واسطه ی حسام باخبر بوده.
مدتی از آن روز می گذشت و دانیال مردانه هایش را خرج خانه میکرد.
صبح به محل کار نظامی اش میرفت،و نخبگی اش در کامپیوتر را صرفِ حفظ خاکِ مملکتش میکرد.
و عصرها در خانه با شوخی هایش علاوه بر من و پروین،حتی مادر را هم به وجد می آورد.
با همان جوکهای بی مزه و آواز خواندنهایِ گوش خراشش...
حالا در کنار من،پروینی مهربان و بامزه قرار داشت که دانیال حتی یک ثانیه از سر به سر گذاشتنش غافل نمیشد.
چه کسی میگوید نظامی گری، یعنی خشونتِ رضا خانی؟؟
حسام همیشه می خندید و دانیال خوش خنده تر از سابق شده بود.