۱ شهریور ۱۴۰۳
۱ شهریور ۱۴۰۳
۱ شهریور ۱۴۰۳
بصیرتی
رسانه های عربی:ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن آمریکا وارد غرب آسیا شد خاورمیانه❌ غرب آسیا ✅
این ناو و هواپیماهای روی عرشه اون ناو،برای ترسوندن شما حکام بی غیرت عربی هست نه برای ایران.اینکه یه ناو هواپیمابر اومده مدیترانه یا خلیج فارس برای ایران مایه خنده ست و سرگرمی.و البته به وقتش یه هدف چاق و چله
۱ شهریور ۱۴۰۳
13.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕵♂جاسوسان مشهور
این قسمت: آدولف آیشمن
#جاسوسان_معروف
۱ شهریور ۱۴۰۳
31.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چگونه نداشتن سواد رسانه معلمی را راهی بیمارستان کرد...
«بر اساس پرونده ای واقعی»
#سواد_رسانهای
۱ شهریور ۱۴۰۳
22.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تحلیل فیلم «اوقات بد در الرویال»
چرا نباید به ظاهر پدیده ها اعتماد کنیم؟
#تحلیل_فیلم
۱ شهریور ۱۴۰۳
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تاریخ جاسوسی در ایران
چرا امیر کبیر یک سازمان اطلاعاتی تشکیل داد؟
#امیرکبیر
#سازمان_اطلاعاتی
۱ شهریور ۱۴۰۳
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهندسی اجتماعی
این قسمت: سرقت انحرافی
#مهندسی_اجتماعی
۱ شهریور ۱۴۰۳
🟤سری مستندهای #جاسوسان_مشهور
https://eitaa.com/Basirfa/9948
رودولف ایوانویچ هابل
https://eitaa.com/Basirfa/10008
ویرجینیا هال
https://eitaa.com/Basirfa/10144
اولک پنکوفسکی
https://eitaa.com/Basirfa/10178
سیدنی رایلی
https://eitaa.com/Basirfa/10381
خوآن پویول گارسیا
https://eitaa.com/Basirfa/10477
سایه نامرئی
https://eitaa.com/Basirfa/10552
کلاوس فوکس
https://eitaa.com/Basirfa/10659
کیم فیلبی
https://eitaa.com/Basirfa/10760
ادوارد اسنودن
https://eitaa.com/Basirfa/10876
گای برجنس
https://eitaa.com/Basirfa/10920
آنتونی بلانت
https://eitaa.com/Basirfa/10967
آنا بونتس
https://eitaa.com/Basirfa/11012
اولگ گوردیوفسکی
https://eitaa.com/Basirfa/11076
بل بوید
https://eitaa.com/Basirfa/11209
روزنبرگها
https://eitaa.com/Basirfa/11347
دونالد مک لین
https://eitaa.com/Basirfa/11415
جاناتان پولارد
https://eitaa.com/Basirfa/11459
جان کنکراس
https://eitaa.com/Basirfa/11565
مادربزرگ سرخ
https://eitaa.com/Basirfa/11712
ایگور گوزنکو
https://eitaa.com/Basirfa/11776
آدولف آیشمن
۱ شهریور ۱۴۰۳
🟤رمان امنیتی
#کلنا_قاسم
⭕️قسمت بیست و یکم
چیزی نمیگویم، انگشت کوچکم را روی دندانم میگذارم و فشار میدهم. دردش اجازهی فکر کردن به من نمیدهد، چند لحظه مکث میکنم تا بتوانم با این درد کنار بیایم، سپس میگویم:
-فاصلمون رو کم کن.
کمیل به صورتم نگاه میکند:
-مطمئنی؟ ولی اینطوری ممکنه که بتونن...
حرفش را قطع میکنم:
-میدونم ممکنه چه اتفاقی بیافته؛ اما چارهای نیست... باید فاصله رو کم کنی تا هم تصویرت واضح بشه و هم آنقدر قطع و وصل شدن سیستم کارمون رو عقب نیاندازه.
کمیل صفحات متعددی که روی تبلتش باز شده را ورق میزند و روی لوکیشن لحظهای ایلاک رون زوم میکند و سپس میگوید:
-رفتن به سمت منطقهی شرقی، احتمالا میخوان برن طرف العین... شاید هم برن سمت ام غافه...
کف دستم را روی دنده فشار میدهم و همزمان با به صدا درآمدن جیغ لاستیک ماشین حرکت میکنم. سپس میگویم:
-واسه ما که فرقی نداره... مسیر هر دوش یکیه.
سپس پایم را روی پدال گاز فشار میدهم.
با اینکه سعی میکنم از او عقب نمانم؛ اما متوجه هستم که سرعتم بیشتر از حد مجاز نباشد تا مبادا دوربینهای شهری رویم حساس شوند. مسیر ورود به شهر العین یک بزرگراه کاملا نو ساز و مسیری صاف دارد. نیم نگاهی به کمیل میاندازم:
-ببین وضعیت ترافیکی پیش رومون چطوریه.
کمیل چند لحظهای به تبلتش خیره میشود و چند باری صفحاتی که باز کرده را تغییر میدهد و سپس با نگرانی میگوید:
-یه بخشی از ورودی شهر به شکل غیر عادی شلوغه... باید یه خبرایی باشه اونجا...
ابروهایم ناخودآگاه به یکدیگر گره میخورند:
-خب چک کن ببین چه خبره، اگه نمیتونی از مهندس و بچههای تیم پشتیبانی کمک بگیر.
کمیل چند لحظهای سکوت میکند و سپس در حالی که چشم از صفحه تبلتش برنمیدارد، میگوید:
-کارمون دراومد حاج آقا! یه کنسرت بزرگ قراره برگزار بشه.
زیر لب زمزمه میکنم:
-یا علی... اینطوری که حتی احتمال داره برامون تور پهن کرده باشند. نمیتونیم بیگدار به آب بزنیم.
کمیل جوابم را نمیدهد، چند لحظهای صبر میکنم و سپس میپرسم:
-نظر تو چیه بزرگوار؟ هر چیزی بگی از این هیچی نگفتن بهتره ها!
کمیل همانطور که بیرحمانه به صفحه تبلتش میکوبد، هیجان زده جواب میدهد:
-الهی شکر... تصویر اومد آقا...
لبهایم کش میآید:
-چه عجب که شما بالاخره یه خبر خوب دادی.
نگاهی به آیینه ماشین میاندازم و از خودرویی پیش رویم سبقت میگیرم، سپس به کمیل نگاه میکنم که خنده روی لب هایش محو شده است:
-چی شده؟ حرف بزن دیگه نصفه جون شدم.
لب باز میکند:
-دارم میبینمشون آقا... احتمالا اینا قصدشون اینه که برن سمت اونجا بتونن درست و حسابی گم گور بشن.
آب دهانم را قورت میدهم:
-اونا؟ مگه ایلاک رون تنها نیست؟
کمیل متعجب به صفحهی تبلتش نگاه میکند و میگوید:
-اینطوری که مشخصه نه... سه تا ماشین یه رنگ و شکل دارن پشت به پشت راه میرن...
نفسم را به بیرون پرتاب میکنم. باید بهترین تصمیم را در کمترین زمان ممکن بگیرم. اینکه آنها عامدانه مکانی شلوغ انتخاب کردهاند، ممکن است دارای جنبههای مختلفی باشد که ضد تعقیب و گریز از چنگال ما ساده انگارانهترین حالت آن است. نیم نگاهی به داشبورد میاندازم و سپس از کمیل میخواهم تا با خط ماهوارهای و امن خودم حاج صادق را بگیرد.
یکی از سختیهای غیر قابل وصف عملیات برون مرزی همین است که امکان دسترسی و هماهنگی با مقام مافوق وجود ندارد و خیلی سخت و محدود میشود برای کسب تکلیف دست به برقراری ارتباط زد. من نیز تصمیم گرفتهام تا از این جاده و امکانی که برای ما فراهم شده استفاده کنم و نظر رئیس را بدانم. خیلی زود تماسم وصل میشود:
-سلام آقا جون، سفر بخیر.
مضطرب جواب میدهم:
-سلام و ارادت، یه مشکلی داریم. یه مهمونی خیابونی شلوغ راه افتاده که دوستمون داره میره به سمتش... نمیدونیم ما هم دعوتیم یا نه.
حاج صادق چند لحظه مکث میکند و سپس میگوید:
-شما که دو نفرید، مشکلتون چیه؟
حرفم را مزه مزه میکنم:
-راستش میترسم عمدا بخوان بریم جایی که دعوت نیستیم و بعدش هم میزبان رو بیاندازن به جونمون! میدونید که اینجا...
سکوت حاج صادق چند ثانیهای بیشتر از حد معمول طول میکشد، سپس میگوید:
-امیدتون به خدا باشه و فراموش نکنید که امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
الضّیفُ دَلیلُ الجَنّةِ وَ مَن لَمْ یُكرِمِ الضَّیفَ فَلیسَ مِنّی.
یاعلی.
تلفن را به سمت کمیل تعارف میکنم و به معنی حدیثی که حاج صادق گفت فکر میکنم...
«مهمان، راهنما به سوی بهشت است. هر کس مهمان را حرمت و گرامی ندارد او پیرو من نیست.»
علیرضا سکاکی
@RomanAmniyati
۱ شهریور ۱۴۰۳
رشد قابل توجه زائرین اربعینی از سال 1389 تا 1402 / پیشبینی 5 میلیون زائر اربعینی ایرانی امسال
زائران ایرانی در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ به دلیل همهگیری بیماری کووید۱۹، اجازه خروج از مرزها و شرکت در زیارت اربعین را نداشتند.
طبق پیشبینیها رقم زوار ایرانی اربعین در سال جاری، به حدود ۵ میلیون نفر میرسد.
۱ شهریور ۱۴۰۳