eitaa logo
Call of duty
40 دنبال‌کننده
0 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر برادران عزیز به اسم کانال خیلی توجه نکنید مشخص میشه چرا این گذاشتم فقط خواهشی که دارم اینه که نظراتتون رو برام بفرستید اگه بعد از هر قسمت باشه که چه بهتر
بسم الله الرحمن الرحیم of_ duty _من:این تو همش دعواست. کلافه کردن منو. آسایش برام نذاشتن. این یکیو ساکت میکنی صدای اون در میاد. تا چشمم به چیزی میفته به تناسب یکیشون شروع میکنه. بهتره برای اینکه از این سردرگمی درتون بیارم طرفین دعوا رو براتون معرفی کنم. کاش طرفین بودن نامردا چهارتایی باهم دعوا میکنن. یکیشون این شهیه. خودش دوست داره اینجور صداش کنم. اه اه همش دنبال خوردن و خوابیدنه البته این خوباشه. اون یکی استاد غاضبه. بهش از استاد پایین تر بگی قاطی میکنه. تا یه چیزی میشه صداشو برا من بالا میبره. یکی دیگه‌شون موهومه. چیز عجیبه یکم از شهی داره یکم از استاد غاضب، برا همه هم کار میکنه. شاید بگید چقد خوب!! ولی مشکل من همینه!!! آره خودِ خودش. اصلا براش مهم نیست کی میگه چیکار بکن، اون فقط انجام میده چه کار شهی باشه چه کار استاد یا حتی عقل. گفتم عقل. آخرین عضو دعوا! البته از این یکی راضیم حتی دعواهایی که راه میندازه، راستش دعواهای اون برام لازمه. اگه نبود تا حالا این سه تا منو به فنا داده بودن. خودش شروع میکنه و آخرشم خودش جمع و جور میکنه. خدایی قابل احترامه اینو همه قبول دارن حتی شهی که اغلب باهاش ساز مخالف میزنه. انصافاً ظلم نیست؟؟ این همه فاعل(لغوی) و‌ یه مفعول(لغوی) که من باشم؟؟ ولی چه میشه کرد همینه دیگه ما اینجورییم. نمیدونم از کجا بگم از کدوم دعواهاشون. همین چند ساعت پیش بود که..... @CALL_OF_DUTY_1
همین چند ساعت پیش بود که یکی از بچه‌ها داشت توی آشپزخونه ایستاده آب میخورد. "من" هم وارد شدم تا دیدمش شهی گفت: بزن زیر لیوانش آب بریزه روش بخندیم. عقل سریع گفت:نکنیا. یهو دیدی آب افتاد تو حلقش و‌ خدایی نکرده یه اتفاقی براش افتاد یا شایدم لیوان از دست افتاد و شکست. داشتم از حرف عقل قانع میشد که موهوم پرید وسط:آروم بزن چیزیش نمیشه در حدی که بریزه روی لباسش. گفتم احسنت و زدم. آب ریخت روش. انصافا تمیز زدم فقط یکم ریخت روی لباسش. یه نگاهی بهم کرد و هیچی نگفت و یه ته لبخندی هم زد بعدم بدون معطلی باقی آب توی لیوانو ریخت روم.... انصافا کار اون تمیز تر بود..... عقل گفت:حقته. استاد غاضب گفت:برو یه شیشه آب خالی کن روش پسرکِ..... . عقل گفت: همین قد آب بسه برات، کاری رو شروع نکن که خودت تمومش نمیکنی. گفتم باشه ادامه نمیدم. همینجوری جلوم وایساده بود و میخندید و "من" هم دولا شده بود تا خیسی آب خنک به بدن نرسد. شهی گفت: حداقل یه فحش بهش بده حیفه همینجوری بره‌هاا.... عقل گفت:مگه اون بهت فحش داد؟ گفتم:نه. شهی گفت:اصن مگه حتما باید بهت فحش بده تا جبران کنی؟؟بهترین دفاع حملس ریفیق!! تازشم تو که انقد آب نریختی روش ببین چیکار کرده با سر و وضعت اه اه..... . عقل گفت:ولی اون بنده‌خدا که بهت کاری نداشت اول تو آب ریختی روش. تویِ ما دعوا بود که این داداشِ ما از آشپزخونه پووز خند زنان رفت بیرون و من هم آروم بدون اینکه لباس به بدنم بچسبه خودم رو به اتاق رسوندم و لباسم رو عوض کردم. @CALL_OF_DUTY_1
شهی زبونشو تا لب چونه‌اش آوُرده بود بیرون و‌ رو به عقل گفت:۲_۰ . و عقل بدون اندک توجهی به شهی بهم گفت:همه این آتیشا از گور تو بلند میشه تا کی میخوای به حرفش گوش کنی ها؟ شهی گفت:بابا حالا که چیزی نشده جنبه باخت نداری چرا میای؟عقی جوون ظرفیتت رو ببر بالا از من به تو نصیحت... _منو درست صدا کن. همینم مونده بود تو منو نصیحت کنی.... _حالا تو انقد منبر میری ما چیزی گفتیم؟؟ _حداقل حرف حساب میزنم _باااشه بابا تو ریاضیدون ما شهریوری.... من فقط داشتم گوش میدادم و گه گاه به حرفای شهی میخندیدم و با خنده تائیدش میکردم. شهی راست میگفت اتفاق خاصی نیفتاده بود من فقط یه نوشابه خورده بودم. راستش من و خودم و یکی دیگه از دوستام قرار گذاشته بودیم که نوشابه نخوریم منم چندماهی سر این قرار موندم تا دیگه تو یه مجلس همه‌ی فشارا روی من متمرکز شد که باید نوشابه بخورم. گفتم بابا حالا همتون گیر دادید به نوشابه نخوردن من؟؟؟ چیکار به من دارید؟؟من نخورم یه سهم برا شماها باز میشه.... همه این پاهای بوگندو گنده‌شونو کرده بودن تو یه کفش تنگ که نه تو باید نوشابه بخوری!! وسط این بگومگو شهی گفت:خب راس میگن دیگه انقد خشک بازی در نیار بخور دیگه همه دارن میخورن تو هم بخور. عقل گفت:نخوریا!! اولا که میدونی که برات ضرر داره و معده‌ات رو اذیت میکنه. ثانیا یادت باشه تو به رفیقت قول دادی که نوشابه نخوری زیر قولت نزن. شهی که دید داره قائله میبازه دست به دامن موهوم شد. _موهی جوونم....مووهیی....نمیخوای بیای کمکم؟؟؟!! موهومم که همیشه آماده کاره گفت: شهی راس میگه این همه دارن بچا اصرار میکنن خوب نیس رد کنی به وجهت ضربه میزنه. عقل با خنده تمسخر آمیز نسبت به حرف موهوم گفت:چه وجهه‌ای بابا؟؟؟ یعنی وجهه تو با نوشابه نخوردن خراب میشه؟ وجهه‌ای که با نوشابه به دست بیاد همون بهتر که نباشه. موهوم:آقا اصلا نه حرف شهی نه حرف عقل؛ فقط یه لیوان ازش بخور. تازه غذا هم چرب بوده معده‌ات رو اذیت میکنه یه لیوان بخور که بزنه این چربیا رو‌ ببره. گفتم:همینه یه لیوان میخورم نه سیخ می سوزه نه کباب. شهی بی ادب انگشت شستشو رو به عقل گرفت و زبون درازش رو درآورد و‌ گفت:۲_۰ . عقلم دیگه طفلکی چیزی نگفت و رفت یه گوشه کز کرد؛ فقط با یه نگاه تیز بهم‌ رسوند که بعدا به حسابم میرسه. یه چیز عجیبی که این وسط بود یه صدای"نخور" بود که مدام تکرار میشد البته الحمدلله ما توجهی بهش نکردیم. @CALL_OF_DUTY_1
تو حال ‌و هوای خودم بودم داشتم به حرفای موهوم گوش میدادم. عقل یه سری کار بهش سپرده بود و اونم که عشق کار شروع کرده داشت دفتر دستکاشو میگشت تا یه چیز خوب پیدا کنه. میون کار بهم گفت:طبق چیزایی که تا حالا گیرم اومده، مسئله به این سختیا هم نیست ولی یه جاهایی گیر داره که نمیدونم باید چیکار کرد. عقل گفت:پس باید بره بپرسه. غاضب اوخ ببخشید استاد غاضب_دستتو تا آرنج کردی تو پهلوم بابا_ گفت:چرا پرسیدن؟خودت مگه چِته؟بشین مثل آدم اینا رو سر هم کن به جواب برس. عقل گفت:الان خلا تحلیلی نداریم که بشینم تحلیل کنم نیازمند اطلاعات هستیم و باید بره زحمت بکشه بپرسه. گفتم:باشه عقل حرف تو درسته بالاخره تو این کاره‌ای. تو این تفکرات ژرف و عمیق غوطه ور بودم و‌ وول میخوردم که یهو یکی گفت:پخخخخخ....در همون حالت لمیده‌ای که بودم نیم متری از زمین بلندم شدم. دوباره شروع شد..... همون لحظه که شروع کردم به ارتفاع گرفتن از سطح زمین استاد شروع کرد: کثافتِ بیشعور..... بی فرهنگ نمی بینی داره فکر میکنه تو بلد نیستی فکر کنی نباید بزاری بقیه هم فکر کنن.... موهوم گفت: استاد به نظرم بهتره الان با نزدیکترین وسیله دم دست اون مردکِ پست رو مورد هدف قرار بدیم. نظرتون چیه؟ _فقط بزنش این پسره‌یه..... عقل سریع پرید وسط گفت:استااد آروم باش عزیزم. قرار نیست هرکاری اون مرد که جبران کنی...اونوقت فرقتون چی میشه؟؟تو هم میشی به بی فرهنگ بی‌فکر...البته اون بنده‌خدا هم اینجوری نیست حالا یه شوخی کرده باهاش.... _شوخی ‌یه داره....نمیشه هروقت هرکی خواست اون دهن گندشو وا بندازه پخخخ بکشه.... _درسته ولی اینجور واکنش هم درست نیست....یهو یه چیزی پرت میکنه میخوره به جایی که نباید بخوره....مثل سرش حالا بیا وو درستش کن....بزار یکم بگذره بعد سرش صحبت میکنیم چجوری باید جوابشو داد.... حالا انقد حرص نده به خودت پیر میشی.... _پس بعدا باید تلافی کنه‌هاا _بااشه حالا یکم آروم باش.... این غوغای درون من تنها در چند ثانیه اتفاق افتاد به قدری که به نهایت ارتفاعم از سطح زمین برسم و بعد با ما تحت به طرف پایین سقوط کنم. استثنائا حرف عقلو قبول کردم در این مورد به نظرم حرف بدی نبود ولی اگه یکم دیرتر وارد کار شده بود حرف موهومو عملی کرده بودم و چنگالی که کنار دستم بود محکم پرت میکردم طرفش ولی خب بخیر گذشت.... @CALL_OF_DUTY_1